زی زی فایل

دانلود فایل

زی زی فایل

دانلود فایل

ارتباط دختر و پسر 8 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

ارتباط، علل، دلایل و راهکارها

نوشتار حاضر در سه بخش، تحت عناوین زیر سامان یافته است:الف) مدخل بحث

1) از دلایل انحراف در ارتباطات اجتماعی، فقدان مباحث تئوریک و عدم معرفی الگوهای مناسب و قابل تقلید از سوی نخبگان فکری، فرهنگی، حوزوی و دانشگاهی است. این مقاله در یک نگاه عقلی به تعلیل ارتباطات بین دو جنس مخالف پرداخته و با تقسیم مجموعه عوامل به دو دسته «علت» و «دلیل» نکاتی را در رابطه با هر یک به بحث گذاشته است. در انتها نیز برای پیشگیری از خطرات فراراه و چاره جویی مشکلات و دردهای موجود، نکاتی مطرح گردیده است.2) مجموعه ارتباطات دختران و پسران را می توان در یک دسته بندی دقیق و منطقی، به دو قسم هویت نوعی و صنفی تقسیم نمود:2-1 ) هویت نوعی و صنفی: هویت هر فرد در یک مبنا به سطح هویت شخصی، فکری و روحی قابل تقسیم است و در مبنای دیگر به دو سطح هویت فردی و جمعی تقسیم می شود (1). در این مقاله هویت به دو سطح نوعی و صنفی تقسیم می شود.منظور از هویت انسانی(نوعی) آن خصوصیاتی است که دختر و پسر را به عنوان انسان در بر می گیرد و از سایر حیوانات و موجودات متمایز می کند. اما در هویت صنفی (جنسی) به دنبال بیان ممیزات دختران از پسران هستیم.2-2) زن و مرد در هویت انسانی (نوعی) مشترک اند. وجه ممیز انسان از حیوانات و موجودات دیگر نیز عقل است(2). از نتایج اشتراک دختر و پسر در هویت انسانی آن است که عقلانیت، علم، آگاهی، خلاقیت و نوآوری برای زن و مرد ممکن است. و در این حوزه ها می توانند با هم رقابت کنند و ارتباط داشته باشند.مدعای دیگر این مقاله آن است که هویت جنسی (صنفی) دختر و پسر و زن و مرد متفاوتند. در نتیجه جسم این دو صنف با هم متفاوت است و رعایت نکاتی در شیوه پوشش و لباس برای هر دو لازم و ضروری است، نگاه آنها فرق دارد و.... بحث حجاب دختران نیز با بحث زیبایی آنها و لزوم حفظ زیبایی و عدم سوء استفاده دیگران از آنها و عدم عرضه ارزان زیبایی زنان قابل توجیه است(3).2-3) بحث ارتباط دختر و پسر با ارتباط زن و مرد از جهت منطقی، موارد و مصداقها رابطه عام و خاص مطلق دارد.2-4) مراد از دختر و پسر، ارتباطات دختر و پسر در مقابل والدین و ... یا دختر و پسر خردسال در مقابل هم نیست، بلکه اولا در بحث ارتباط دختر و پسر، جوهره و گلوگاه بحث به هویت جنسی و حوزه افتراقات دختر و پسر باز می گردد و نه هویت انسانی و اشتراکات. ثانیا آنچه در روابط دختر و پسر مسئله ساز و بحران‌آفرین است، روابط آنها حین و پس از بلوغ و عصر مجردی و قبل از تاهل و ازدواج است. (نوجوانی و جوانی)2-5) تقسیم هویت به انسانی و جنسی اعتباری است. اگرچه نگارنده معتقد است در حیطه هویت انسانی تعامل و ترابط، بلامانع است اما رعایت حدود و قیودی برای اینکه این ارتباطات از آفتها و آسیبها مصون بماند، ضرورت دارد.ب) علل و دلایل روابط دختر و پسرهر پدیده از سه منظر قابل توجه و بررسی است؛ مقام توصیف، مقام تعلیل و مقام تجویز و توصیه. رابطه دختر و پسر نیز از هر سه منظر یادشده قابل بررسی و مطالعه است. در مقام توصیف میتوان از وضعیت موجود روابط دختر و پسر توصیفات فراوان ارائه داد، که این روابط گاه حتی به صورت نامطلوب وجود دارد.در مقام تعلیل باید چرایی ارتباط دختر و پسرمورد مداقه قرار گیرد. تا بر اساس آن ببینیم که در مقام تجویز چه باید کرد. در این قسمت عوامل موثر بر ارتباط دختر و پسر تعلیل می گردد.مجموعا عواملی که به عنوان «متغیر مستقل» می توانند بر مسئله ارتباط دختر و پسر به عنوان «متغیر وابسطه» تاثیر بگذارند به دو دسته «علت» و «دلیل» قابل تقسیم اند:1) علل روابط دختر و پسر

روابط دختر و پسر، در همه موارد متکی به علاقیت و گزینش و به عنوان گزینه مطلوب نیست ، بلکه در بسیاری از موارد علل دیگری باعث ارتباط دختران و پسران می باشد. مثلا اگر د ر خانواده و یا دانشگاه و ... با محدودیت جدی مواجه باشد ، ممکن است از خانه بگریزد و به هر بزه و جرم تن در دهد و به روابط ناسالم در باندها کشانده شوند. این گونه ارتباطات بیش از آنکه دلیل داشته باشند، علت دارند.از جمله نیازهای آدمی نیاز تعلق و محبت است اگر دختر و پسر دانشجویی با حضور در تشکل های دانشجویی دیگران او را نپذیرند و دوست نداشته باشند و این نیاز پاسخ مناسب نیابد (خلا عاطفی را هم به این مورد اضافه کنیم ) ممکن است به جنس مخالف پناه ببرد و از این طریق حتی اگر ناصواب باشد پاسخ بگیرد. اینجاست که این ارتباط روابط دختر و پسر بیشتر علت دارد تا دلیل ، و اینجاست که در آسیب شناسی روابط دختر و پسر حتما باید به این نکته که این ارتباطات از کجا منشا گرفته و خاستگاه آن کجاست و در صورتی که به عللی (مثلا خلاء محبت در خانواده، به رسمیت شناخته نشدن در خانواده، اذیت شدن در کنکور، فقر اقتصادی، سخت گیری پدر و مادر، عقده های روانی ایجاد شده در مدارس، خلاء ارایه الگوی مناسب، کم کاری مشاوران تربیتی و روان شناختی آموزش و پرورش و وزارت علوم، برخوردهای متحجرانه و ناپخته نیروهای مذهبی و ...) دختران به پسران و پسران به ارتباط با دختران پناه می آورند آن علل ریشه یابی شده و رفع شود. در غیر این صورت، تا علت هست معلول نیز وجود خواهد داشت. 2) دلایل روابط دختر و پسر دلایلی همچون تحصیل و دادو ستد های علمی ، نیاز به طرح پرسش و پاسخ ، کمک گرفتن جزوات و منابع درسی ، جهات شغلی و فعالیت های مادی ، همکار شدن دختر و پسر و ... باعث می شود که نتوان به طور کلی به عدم ارتباط کاری و سازمانی یا تحصیل زن و مرد و دختر و پسر حکم داد. البته این مدعا به معنای وجود هر گونه ارتباط لجام گسیخته در محل تحصیل ، دانشگاه و محیط کار نیست. ارتباط دختر و پسر در همه حوزه هاو مصادیقی که به هویت انسانی بر می گردد ، در جهان امروز یک ضرورت است و در دفاع از آن می توان اقامه دلیل نمود. ارتباطی که با آفت زدایی و آسیب شناسی لازم ، حدود و ثغور آن از کارتحصیلی ، به صورت قانونی و حقوق ، مدون و مضبوط شود.اما حداقل دلیل در ارتباط دختر و پسر و ضرورت آن ، رسیدن به نهاد خانواده از مجرای ازدواج است و این ارتباط البته مربوط به حوزه های هویت جنسی است. پس برای آسیب شناسی این روابط در حیطه های هویت جنسی، چند نکته قابل توجه اند:اول: ارتباط دختر و پسر برای ازدواج، در صورتی که شرایط ازدواج فراهم نباشد، از سویی باعث هدر رفتن انرژی دو فرد و مانع تحقق آرمان های بلند یک جوان می شود و از سوی دیگر مساله ساز بوده و ممکن است پس از پاسخ منفی یک طرف برای ازدواج، طرف دیگر دچار بحران روحی و فکری شود.دوم: گر چه ازدواج امری لازم و ضروری است، اما به طی شدن مراحل عادی، شفاف و روشن ( نه ارتباطات مخفیانه و پنهانی) نیاز دارد، در غیر این صورت گاهی دختر و پسر فقط در دامی که از سوی دیگری پهن گردیده می افتد. و ارتباط با جنس مخالف، جز استرس و نگرانی و خطر، چیزی برای او



خرید و دانلود  ارتباط دختر و پسر 8 ص


تحقیق در مورد بررسی علل اعتیاد جوانان 62 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 64 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

دانشگاه آزاد اسلامی

واحد هشترود

موضوع:

بررسی علل اعتیاد جوانان

استاد راهنما:

جناب آقای عمران زاده

نگارنده:

سید علی حسینی

تیرماه 87

فهرست مطالب

عنوان صفحه

1-1- مقدمه 2

2-1 – تعریف موضوع تحقیق و هدف آن 4

3-1- اهمیت و انگیزه انتخاب موضوع 5

4-1- فرضیات و متغیرها 6

5-1- قلمرو مکانی و زمانی 6

6-1- روش تحقیق 7

7-1- روش جمع آوری اطلاعات 7

8-1- تعریف نمونه و جامعه 7

9-1- محدودیتهتای تحقیق 7

10-1 – تعاریف و اصطلاحات خاص 8

فصل دوم و سوم : ادبیات تحقیق

1-2 – تعریف اعتیاد به صورت جامع 11

2-2- تاریخچه مواد مخدر در جهان و ایران 12

3-2- نشانه‌های اعتیاد 14

4-2- عوارض اعتیاد به مواد مخدر 16

عنوان صفحه

الف ) عوارض جسمی - روانی 16

ب ) عوارض اقتصادی و مالی 17

ج) عوارض فرهنگی – اجتماعی 19

د) عوارض معنوی 20

5-2- عوامل اعتیاد 22

1) وراثت 22

2) لذت طلبی و هوسرانی 23

3) عدم آگاهی نسبت به عواقب خطرناک‌ 24

4) اضطراب، افسردگی و احساس پوچی 25

5)غفلت جوانی 27

6) عشق خودبزرگ بینی 28

6-2 – عوامل اجتماعی و خانوادگی 29

1) معاشرت بالوسکان ناباب 29

2) سابقه اعتیاد در خانواده 30

3) آشفتگی و نابسامانی در خانواده 31

4) از بین بردن قبح و زشتی مساله 31

عنوان صفحه

7-2- عوامل اقتصادی 33

1) فقر و تنگدستی 33

2) ثروت زیاد و احساس بی نیازی 34

3) بیکاری 35

4) فاصله غیر متعارف طبقاتی 37

8-2- عوامل سیاسی 38

1) دست استعمار 38

9-2- درمان وابستگی جسمی 39

1) قطع آنی ماده مخدر 39

2) قطع نیمه تدریجی ماده مخدر 39

3) قطع تدریجی و منظم ماده مخدر 40

10-2- درمان وابستگی روانی 40

- شیوه های درمان وابستگی روانی 41

1) روان درمانی فردی 41

2) روان درمانی گروهی ( گروه درمان ) 41



خرید و دانلود تحقیق در مورد بررسی علل اعتیاد جوانان 62 ص


علل مفاسد اجتماعی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 31 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

پیشگفتار

از زمانی که غرب در رویارویی با انقلاب اسلامی با شکست رو به رو شد و سنگرها و مواضع محکم و کهنسال استعمار و استثمار پس از خیزش با صلابت امّت مسلمان ایران فروریخت تهاجمات پنهان و آشکار دشمنان اسلام و ایران به صورت مختلف در ابعاد گوناگون نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی برای جلوگیری از تحقق آرمانهای والای نظام اسلامی در سراسر جهان آغاز شد.

دشمن مکّار تمامی نیروها و امکانات پیشرفته ی خود را هم اکنون در جبهه های سیاسی اقتصادی و به ویژه اجتماعی متمرکز کرده است . امروزه اندیشه و روان مردم این سرزمین مقدّس اسلامی با نوارها، عکس ها، فیلمها، کتاب ها، مجلّه های مبتذل به نشانه گرفته شده است .

گفتن این مطالب دلیل بر این نیست که ملّت مسلمان ایران مواضع دفاعی استوار و محکم خود را فروریخته دانسته و به اعمال و اقدامات انفعالی دست بیازد، بلکه ایجاب می نماید که با وحدت، همدلی و سخت کوشی مقابله ای همه جانبه و جدّی، سریع و فراگیر صورت گیرد تا قبل از سست شدن باورها، اعتقادات و اندیشه های متعالی دینی مردم جلوی نفوذ فرهنگ بیگانه سد گردد.

چکیده ی تحقیق

به اعتقاد ما اساسی ترین و زیربنایی ترین عنصر یک جامعه فرهنگ آن است چرا که سایر شئون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی حقوقی یک جامعه از فرهنگ آن ناشی می شود و بر مبنای تفکّر اسلامی فرهنگ روح و جان تمدن است .

نهاد خانواده اوّلین و مؤثّرترین مرحله در انتقال میراث فرهنگی و مقاوم سازی در برابر فرهنگ غیرخودی است به طوری که سطح سواد و آگاهی والدین و نقش الگویی آنان در ابعاد مختلف رفتاری از جمله : مدل لباس، آرایش، گذراندن اوقات فراغت و . . . می تواند تأثیرات مثبت یا منفی برجای بگذارد.

بعد از خانواده نهادهای اجتماعی از جمله مدارس نقش بسیار مهمّی در اجتماعی کردن و ارتقاء رشد فرهنگ نسل آینده را دارند.

مدارس تنها مکانهایی هستند که با بهره گیری از شیوه ها و برنامه های مدوّن و تعلیم و تربیت به طور هماهنگ زمینه های فرهنگی را فراهم می سازد . علاوه بر موارد فوق نظام سیاسی هر جامعه، سیستم های امنیتی، الگوهای رهبری، رسانه ها و . . .

هر یک می تواند فرآیند فرهنگ سازی را یاری نموده و جامعه را در ابعاد مختلف رشد و توسعه کمک نمایند.

با توجه به رشد سریع جوامع و نقش ارتباطات و تأثیر بین عناصر انسانی همواره سؤالاتی برای پژوهشگر مطرح بوده که آیا در قبال این توسعه، فرهنگ اصیل جامعه نیز پایدارتر خواهد ماند؟ علل فساد در اجتماع چیست؟ با چه روشها و سیستمهائی می توان روحیه ی مقاوم سازی در برابر فساد اجتماعی را گسترش داد؟ نقش خانواده، مدرسه، صدا و سیما ، مطبوعات و . . . در فساد تا چه اندازه است ؟ لذا تحقیق حاضر تحت عنوان (علل مفاسد اجتماعی )صورت گرفته است و هدف از این تحقیق دستیابی به عواملی است که زمینه ساز گرایش به مفاسد اجتماعی می شود .

در این تحقیق عناصر تأثیرگذار بر نگرش دانش آموزان نسبت به مفاسد اجتماعی از جمله: سطح سواد والدین، بضاعت مالی خانواده ها، چگونگی گذراندن اوقات فراغت، استفاده از ویدئو، ماهواره و . . . منابع محدود کننده ی مظاهر فرهنگ بیگانه و . . . به عنوان متغیر محسوب شده است . که با کنترل، حذف و اصلاح هریک می توان بر نگرش آزمودنیها نسبت به پدیده ی شوم از خود بیگانگی تأثیر گذاشت .

بیان مسئله

یکی از مباحث مهم اجتماعی در جامعه ی امروز ما بحث مفاسد اجتماعی است. مسئولین فرهنگی، سیاسی، اجتماعی کشور ما مدّت هاست زنگ خطر را به صدا درآورده اند و نسبت به هجوم و شبیخون دشمن علیه اسلام عزیز و انقلاب اسلامی هشدار داده اند .

توزیع هزاران دستگاه ویدئو، به گونه ای که اینک بی اغراق یکی از منابع اصلی تغذیه اجتماعی به حساب می آیند، پخش میلیونها نسخه از فیلم های ویدئویی، انتشار میلیونها نسخه از مجلات و کتب ادبی و فرهنگی که در زمره ی مصادیق بارز«کتب ضلال» به حساب می آیند،آن هم در بین کودکان و نوجوانان بی خبر از همه جا، چاپ و توزیع عکس و پوستر بسیاری از بازیگران سینمایی با مبدّل ساختن جامعه های کودکان و نوجوانان به تابلوهای تبلیغاتی سیّار، توزیع انواع مواد مخدّر، و مشروبات الکلی از نمونه های بارز فساد هستند که همگی نوعی تهاجم فرهنگی بشمار می آیند. و می تواند باعث فساد اخلاقی، تقلید کورکورانه، انحراف فکری و . . . شود.

تعریف تهاجم فرهنگی :

تهاجم فرهنگی حرکتی است مرموزانه، حساب شده همراه با برنامه ریزی دقیق با استفاده از روشها و ابزار و امکانات متعدد برای سست کردن باورها، دگرگونی ارزشها، تغییر و تبدیل آداب و سنن و نابودی اصول اخلاقی حاکم بر یک جامعه .



خرید و دانلود  علل مفاسد اجتماعی


ناکارآمدی نظام مالیاتی ایران علل و زمینه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

ناکارآمدی نظام مالیاتی ایران علل و زمینه‌ها

اگرچه مالیات ستانی در ایران نوپا نیست و همچنین از وصول مالیات به طریق نظام شبه سیستمی‌در حدود یک قرن در ایران می‌گذرد، اما همچنان نمی‌توان ادعا کرد که نظام مالیات‌گیری در ایران حتی شبیه کشورهای تقریبائ در حـال تـوسعه است. در هر صورت پایبندی به اصول و روش‌های نوین بشری در اجرای سیاست‌های توسعه، باید سرلوحهء کار مسوولان مربوطه قرار گیرد تا به هدف‌های مورد نظر در وصول حداکثر مالیات دست پیدا کنند. به نظر می‌رسد با توجه به تغییر و تحولات در نظام مالیاتی ایران از حدود یک‌سال پیش به ‌این طرف، بتوان امیدوارانه چشم به سوی نظام مطلوب مالیاتی داشت.    

نظامی‌که در سال‌های گذشته تبدیل بـه ویرانه‌ای شده است که اصلاح ساختاری و بنیادی آن هزینه‌های زیادی می‌طلبد. این مقاله به علل و زمینه‌های ناکارآمدی سیستم مالیاتی ایران از چهار بـعد قوانین و مقررات، فرآیندهای مالیاتی، مؤدیان و منابع انسانی پرداخته در برخی موارد راه‌کارهایی جهت برون رفت از این مشکلات بیان میدارد.    

1)قوانین و مقررات مالیاتی

یکی از مهم‌ترین عوامل موثر در تضعیف و عدم اثربخشی سیاست‌های مالیاتی، پیچیدگی و ابهام در قوانین و مقررات مالیاتی است. این مساله به تنهایی به کارآیی اجرایی سیاست‌های مالیاتی صدمه وارد می‌کند. به منظور تضمین اثربخشی دستگاه مالیاتی در قدم اول باید قوانین و مقررات مالیاتی و حسابداری به طور جامع تعریف و تضمین شود. برای رویه‌ها و قوانین جدید باید مجوزهای جدید اخذ شود تا در مجمع‌القوانین کشوری و آیین‌نامه‌های مالیاتی ثبت شود. تغییرات قوانین مالیاتی به شدت به استانداردهای نوین حسابداری وابسته است. به عبارت دیگر بـاید مقررات مربوط به مؤدیان در نگهداری دفاتر و فاکتورها و چگونگی ارایهء آن‌ها به سازمان مالیاتی، به صورت شفاف تبیین شود. در نهایت برای پیاده کردن اصلاحات باید حمایت ‌حاکمیت و آحاد مردم جلب شود.

به طور کلی قوانین خوب وکارآ، چندین خصوصیت و ویژگی به شرح ذیل را دارا هستند:

الف - کارآیی

در مورد کارآیی قانون، باید به این نکته توجه کرد که آیا قانون مربوطه از نظر اجرای سیاست‌های مالیاتی، کارآیی و اثربخشی را دارد به عبارت دیگر قانونی کارآ و اثربخش است که نتیجهء مورد نظر از تصویب آن حاصل شود. به عنوان مثال یکی از اهداف قانون برای الزام مؤدیان مالیات بر شرکت‌ها به منظور ارایهء اظهارنامه و ترازنامه و سود و زیان، می‌تواند شناخت کامل از نحوهء گردش مالی یک شرکت در اقتصاد و استفاده از اطلاعات مالی این شرکت برای ردیابی مفاسد مالی بنگاه‌های دیگر باشد. چنانچه این هدف قانونگذار، با ارایهء درست ترازنامه و سود و زیان شرکت‌ها حـاصل شود می‌گوییم قانون، کارآ (اثربخش) بوده است.

ب - سازمان‌دهی

سازمان‌دهی منطقی باعث درک و فهم بهتر مؤدیان و کاربران از قانون مالیاتی می‌شود. سازمان‌دهی قانون به این مفهوم است که مقررات مربوط به یک بخش خاص، همگی در کنار آن باشند به عبارت دیگر مطالب مربوط به هم تا جایی که امکان دارد در کنار هم باشند. به عنوان مثال مؤدیان مالیاتی اشخاص حقوقی (شرکت‌ها) در صورتی که تمام مطالب مربوط به اجراییات و مقررات فصل امور مالیاتی شرکت‌ها در یک فصل جداگانه لحاظ شده است خیلی کم‌تر دچار سردرگمی و ابهام خواهند شد.

ج - قابلیت درک

در صورتی که بخواهیم قابلیت درک یک متن افزایش یابد، اولائ باید عبارت یک متن کوتاه باشد و ثانیائ از کلمات مرموز و غیرشفاف جلوگیری به عمل آید به عبارت دیگر، متنی گویا و ساده ارایه کرد.

حامیان استفاده از زبان ساده در قانون‌نویسی خواهان پرهیز از زبان حقوقی برای نیل به قانونی آسان و همه فهم هستند به عبارت دیگر تا جایی که امکان دارد باید از کلمات حقوقی و یا کلماتی که معروف به لغت‌نامه‌ای هستند پرهیز کرد به عنوان مثال می‌توان به جای عـبارت «کمیسیون تقویم املاک»، عبارت «کمیسیون (هیات) ارزیابی املاک» را به کار برد.

د - انسجام

مفهوم انسجام به دو گونه قابل فهم است: اول این‌که می‌تواند به معنی ارتباط معنی‌دار عناصر یک قانون با یکدیگر باشد و دوم این‌که با سایر مقررات و قوانین انسجام داشته باشد. به عبارت دیگر باید اطمینان یافت که قانون مالیاتی با بقیهء نظام حقوقی تلفیق شود. به عنوان مثال قانون مالیات‌های مستقیم نـبـایـد بـه هیچ عنوان با اصول و استانداردهای حسابداری و حسابرسی مغایرت و ناهماهنگی داشته باشد و یا در خود قانون، فصل مربوط به اشخاص حـقیقی با فصل مربوط به اشخاص حقوقی (شرکت‌ها) ناهماهنگ باشد به طوری که بعضی از مشاغل در قالب اشخاص حقوقی و بعضی دیگر در قالب اشخاص حقیقی تعریف شوند.

2) فرآیندهای مالیاتی

فرآیند مالیات‌گیری را می‌توان از لحاظ ترتیب زمانی به تدوین و تصویب قانون، شناسایی مؤدیان، ‌تشخیص مالیات، کنترل و بازبینی تشخیص‌ها، طرح اعتراض به مالیات تشخیصی و نهایتائ وصول مالیاتی تجزیه کرد. ضعف سیاست‌های مالیاتی (مدیریت مالیاتی) در هر یک از این مراحل می‌تواند جلوی اهداف قانون‌گذار را به هر نحو بگیرد.

تحلیل فرآیندهای نظام مالیاتی از اظهار تا پرداخت در یک سیستم مالیاتی، زمانی مفید و ممکن است که اطلاعات بهنگام باشد و به درستی در مجاری صحیح قرار گیرد. اگر سازمان مالیاتی با اطلاعات ناقص



خرید و دانلود  ناکارآمدی نظام مالیاتی ایران علل و زمینه


علل سقوط دولت دیکتاتوری رضا شاه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

علل سقوط دولت دیکتاتوری رضا شاه

(قسمت اول)

 

به روز بیست و چهارم در ماه اسفند، از سال یک هزار و دویست و پنجاه و شش خورشیدی(1256)، در روستای "آلاشت" از روستاهای بخش ( امروز شهرستان) سواد کوه که در استان مازندران واقع است، کودکی به دنیا آمد که او را "رضا" نامیدند و به سنّت  دیرینه ی ایلات و عشایر ایرانی، "رضاخان" خطابش کردند.

پدرش از سربازان آن روزگاران بود و سپاهیگری برای آن خاندان سنت دودمانی به حساب می آمد و بی گمان به همین جهت بود که رضاخان نیز از نوجوانی به "قزاقخانه" روی آورد و به شغل سپاهیگری اشتغال ورزید.

رضاخان، در نیروی نظامی ایران آن روز که با نام "قزاقخانه" شناخته می شود درجات و مقامات نظامی را، یکی پس از دیگری طی کرد تا به درجه ی "میرپنجی" نائل آمد.

از دوران جوانی و گذار تاریخی زندگی وی در قزاقخانه اطلاع دقیقی در دست نیست و اگر چه گفته اند در بسیاری از جنگهای محلی شرکت داشته و برای سرکوبی شورش های سرکشان، به اطراف و اکناف مملکت اعزام می شده، همچنین برای درهم فرو ریختن آشوب جنگلیان به گیلان و رشت، رهسپار گردیده است ولیکن در هیچ یک از این موارد، چگونگی قضایا، روشن نیست و در این میان آنچه در وقایع آن روزگاران ثبت شده اینست که رضا خان با فرمانده روسی قزاقخانه که "استارو سلسکی" نامیده می شده اختلاف عقیده داشته و او را در ادای وظیفه نظامی، نسبت به ایران خائن می دانسته است.

و بر اثر ابراز رشادت و دلاوری های فراوان، مورد توجه فرماندهان و مورد احترام زیردستان خویش قرار داشته است و چون در تیراندازی با مسلسل زبردست بوده به "رضاخان شصت تیر" ملقّب گشته است ...

جای پای "رضاخان" از آنجا در تاریخ ایران به چشم می آید که وی با درجه ی "میرپنجی" به مقام فرماندهی آتریاد همدان رسید. و با عنوان "میرپنج رضاخان" در آن شهر تاریخی، به اداره اموری پرداخت که به فرماندهی وی واگذار شده بود.

چندی بعد میرپنج رضاخان، با افرادی که در اختیار داشت از همدان، به سوی تهران حرکت کرد و در روز سوم حوت(اسفند) 1299 خورشیدی وارد تهران شد و قدرت را به دست گرفت.

متعاقب این واقعه که از آن با عنوان کودتای 1299 یاد می آورند، نخست به لقب "سردار سپه" نائل آمد و پس از کوتاه مدتی به دنبال چندین مانور ماهرانه ی سیاسی به سلطنت ایران رسید و بر تخت پادشاهی تکیه زد.

پیرامون علل توفیق وی دراین مبارزه ی سیاسی گروهی از نویسندگان و سیاستمداران به گونه گون اظهار نظر و ابراز عقیده کرده اند.

یکی می نویسد: بر پیشانی رضا شاه پهلوی ،مارکMADE IN FNGLAND نقش بسته بود.

دیگری پیروزی رضا شاه را بر اثر "ضرورت تاریخ و نیاز اجتماع" تلقی می کند.

آورده اند که دکتر مصدق گفته است:

" رضا شاه گفت: مرا، انگلیس ها بر سر کار آوردند ولی نفهمیدند با چه کسی طرف هستند."

حاج میرزا یحیی دولت آبادی نوشته است که:

رضا شاه گفت: "مرا انگلیس ها بر سر کار آوردند ولی چون به قدرت رسیدم، به وطنم خدمت کردم."

در سال 1914 میلادی آتش جنگی سهمگین بدانسان مشتعل شد که بسیاری از کشورهای جهان را به خاکستر کشید و به همین جهت (جنگ خانمانسوز بین الملل) عنوان گرفت.

در آتش افروزیهای این جنگ جهانسوز و ویرانگر که چهار سال، تا 1918میلادی به طول انجامید، بسیاری از حکومت ها- مانند حکومت عثمانی در خاورمیانه- از میان رفتند و بعضی از کشورها هم دستخوش انقلاب و دگرگونی شدند که بارزترین نمونه ی آن، روسیه ی تزاری بود.

در هنگامه ی سهمگین جنگ که شعله های سرکش آن، خانمانها را به خاکستر و ویرانه مبدّل می کرد، به سال 1917 میلادی کمونیست های روسیه، به پیروزی رسیدند و سلطنت خاندان رومانف و "تزاریسم" روسیه را به انقراض کشیدند و در آن دیار، از کشوری نو، سخن گفتند که "کشورشوراها" خوانده شد و چندی بعد با نام رسمی "اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی" صفحه ی تازه ای در جغرافیای سیاسی جهان پدید آورد و از انقلاب خود که به همت کارگران و کشاورزان، به ثمر رسیده بود جهان سرمایه داری را، نخست به وحشت و سپس به مخاطره افکند.

به ویژه که سران انقلاب روسیه و بیشتر از همه (تروتسکی) به صدور انقلاب در سراسر جهان پای می فشرد و عقیده داشت که آتش انقلاب باید پیوسته در اشتعال باشد و حتی لحظه ای خاموشی و درنگ نپذیرد.

پس کشورهای سرمایه داری آن روزگاران همانند انگلستان، فرانسه، امریکا، ایتالیا و ... که اقتدار و فرمانروائی خود را گرفتار خطر می دیدند و سیستم حکومتی خویش را در سراشیبی سقوط مشاهده می کردند، بر آن شدند که کمربندی از نیروی نظامی و در واقع قدرت آتش و خون، به گرد کشور تازه بنیاد گرفته ی "شوروی" بکشند.بدین امید که انقلاب کمونیستی در همان کشور محصور بماند و به دیگر کشورهای جهان سرایت نکند.

در جهت اجرای چنین سیاستی بود که پس از به پایان رسیدن جنگ بین الملل اول، تحولی شگرف، در سیستم حکومت های بسیاری از کشورهای جهان پدیدار گشت که یکی هم حکومت ایران بود.

لازم می دانیم به کوتاهی یاد آور شویم که سلطنت رضا شاه تنها معلول سیاست انگلستان و فقط محصول برنامه ریزی های آنان نبود بلکه علل عمده تر و اساسی تر و موثر آن، همان اقتضای سیاست جهانی بود که تشکیل حکومت های نظامی را در بسیاری از کشورهای جهان ضرور گردانید و در ایران هم سبب توفیق رضا شاه در بنیاد گذاری یک سلسله ی سلطنتی نوبنیاد و انقراض سلسله ی سلطنتی قاجاریه گردید.

به اعتقاد ما علل و عوامل ده گانه ای که از این پس تشریح خواهد شد از مهمترین عوامل سقوط سلطنت رضا شاه شمرده می شود و سایر مسائل در درجه ی بعدی از اهمیت قرار می گیرد،که عبارتند از:

1- مذهب و رهبران مذهبی

2- رضا شاه و افکار عمومی

3- جواهرات و اندوخته های خوانین

4- کناره گیری رجال کار آزموده و نیکنام، از امور مملکتی

5- بی وفائی با وفاداران

6- حکومت پلیسی و اثرات آن

7- املاک اختصاصی

8- قانون در برابر رضا شاه

9- عشایر ایران و مساله ی تخته قاپو

10- تمدید قرار داد نفت.

شکی نیست که اثر بخشی همه ی عوامل در به وجود آوردن یک "موجود"، یکسان و در یک اندازه و میزان نیست و ممکن است در پیدایش "پدیده" ای عاملی بیشتر و عامل دیگری کمتر اثر داشته باشد؛ با این همه آنچه مسلّم است، اینست که هیچ عاملی به تنهایی نمی تواند موجب پیدایش یک "پدیده" باشد.

بنابر این اصل منطقی، ما نمی توانیم علل سقوط سلطنت رضا شاه پهلوی را در ده موردی که به نظر رسیده است منحصر بدانیم و منکر اثر آفرینی عوامل بسیار دیگری باشیم که هر یک کم وبیش، به احتمال در سقوط سلطنت رضا شاه پهلوی، موثر بوده اند.

(1)

سردار سپه و مذهب

از همان نخستین روزهایی که رضا شاه، گام در میدان سیاست نهاد و پس از واقعه ی کودتای سوم حوت (اسفند) 1299 خورشیدی که با لقب "سردارسپه" به روی فردای ایران دیده گشود، به این نکته پی برد که تا از "مذهب" نیرو نگیرد و از پشتیبانی مذهب برخوردار نباشد، ممکن نیست به مقاصد خود برسد و بر اریکه ی قدرت، تکیه بزند.

شکی نیست رضا شاه از "دهائی" خدا داده، نصیبی وافر داشت و چنانکه در خاطرات "کحال زاده" دیده می شود، از همان آغاز فعالیت های سیاسی خود، هدفی بس بزرگی را تعقیب می کرد و نیل به مقام و منصب آنهم در حدّ وزارت جنگ، هرگز او را راضی و قانع نمی ساخت. شاید به همین دلیل بود که از آغاز، در صدد صید رهبران مذهبی و توده های معتقد به مذهب و  اجرای مراسم مذهبی برآمد و پا به پای مردم کوچه و بازار، به عزاداری و سوگواری پرداخت تا بتواند مدارج ترقی را در سایه ی پشتیبانی مذهب و جلب حمایت توده های ملت، یکی پس از دیگری طی کند و به اوج عظمت دست یابد.

دام غرور!

اما همین که رضا خان شصت تیر، خود را در مقام شهریاری و صاحب عنوان رسمی "اعلیحضرت قدر قدرت" نگریست و اطمینان یافت که سرها در پیشگاهش خم می شود و جز "بله قربان" و قربان  اطاعت می شود" دیگر سخنی از سوی خدمتگزاران به گوشش نمی رسد، یکباره گذشته را به فراموشی سپرد و از نیروی سحرآفرین و معجزه گر مذهب، غافل نشست و پنداشت که دیگر نیازی به تائید و پشتیبانی از هیچ سوئی و از جانب هیچ مقام و قدرتی ندارد و اکنون که بر سریرسلطنت تکیه گرفته است، هیچ قدرتی اگرچه قدرت عظیم مذهب باشد، قادر نیست او را از اوج عزت به پرتگاه مذلت کشاند و اعلیحضرت شهریاری را به ترک ایران و بدرود با یار و دیار و اقامت در یک جزیره ی دور افتاده، آن هم درآنسوی دنیا، ناگزیر گرداند.

دراین میان شاید این فکر را در رضا شاه تقویت کرده بودند و یا خود از نوجوانی و ایام جوانی در این اندیشه بوده که مذهب مانع پیشرفت ملت و مملکت است و ارتجاع مذهبی است که نمی گذارد ایران آباد گردد و ایرانیان همانند مردمی که در ممالک متمدن غربی  زندگی می کنند از مزایای زندگی امروزین که مرهون ره آوردهای علم و صنعت و حرکت تدریجی و تکاملی تمدن و تجدد است، برخوردار گردند و کسوت کهنه و مندرس دیروزین را به دور اندازند و با پرندین جامه ی دنیای جدید، پیکر خویش را آراسته گردانند.

فی المثل وقتی دستور می داد در روزهای سوگواری قمه نزنند؛ قفل بندی را به دور اندازند؛ و یا در روزهای عاشورا "تعزیه" گردانی نکنند و به نام مذهب "کارناوال" های "تراژدی"!! و "درام"!! به راه نیاندازند، ناگهان با مقاومت و هیاهوی گروهی از مردم مومن ولی بی اطلاع و در عین حال زود باور و ساده دل، روبرو می شد و تصوّر می کرد این گونه اعمال، به اساس، بنیاد و فلسفه ی وجودی مذهب بستگی دارد و ناگزیر برای ریشه کن ساختن این سلسله از تظاهرات قرون وسطائی و احیاناً وحشیانه، باید مذهب را از ریشه و اساس برافکند و بیخ و بن اسلام را به یکباره خشکانید، تا جامعه ی ایران از این قید و بندهای شرم آور برهد و راه سعادت و عظمت را در پیش گیرد.

غافل از این که رهبران بزرگ مذهب و پیشوایان روشن بین و "آیات عظام" نیز خود با تظاهراتی از این دست، که اگر چه نه حرام، دست کم از اعمال مکروه و ناپسندیده به حساب می آید، موافقتی ندارند ولی به جلوگیری از آنها، از بیم غوغای مردم فریبان، فرمان نمی دهند چرا که به مصلحت نمی بینند.

این طرز تفکر که در نهانخانه ی "ضمیر" رضا شاه خلجان داشت و پیوسته وی را آزار می داد، سرانجام باعث شد که رضا شاه تیشه به دست گیرد و با تیشه ی خود برافراشته، ریشه ی سلطنت خویش را قطع کند، به گمان این که به قطع کردن ریشه ی مذهب، توفیق تواند یافت.

سفر به ترکیه

به دنبال این وقایع، حوادث دیگری رخ داد؛ رضا شاه به ترکیه سفر کرد و چون پیشرفت های آن کشور را دید و مشاهده کرد که مصطفی کمال پاشا (آتاتورک) در مدتی اندک، کشور خویش را به سوی ترقی و تعالی پیش رانده است، در صدد برآمد که بعضی از کارهای او را سرمشق قرار دهد و چون می دید که "آتاتورک" مذهب را از سیاست جدا کرده و در قانون اساسی ترکیه جدید، جایی به مذهب نداده است، او هم بر آن چه ازین پیش، بدان توجه داشت، راسخ تر شد و چون به تهران آمد پس از چندی دستور داد که لباس های مردمان یکسان (لباس متحد الشکل) شود و مردم کلاهی لبه دار بر سر بگذارند که این کلاه، به کلاه پهلوی، موسوم گردید که همانند کلاهی بود که سپاهیان فرانسوی برسر داشتند.

تغییر لباس و کلاه، شورشی در شهر مشهد، به زعامت مذهب و به پا درمیانی شیخی سخنگو به نام "بهلول" به وجود آورد که به کشته شدن عده ای انجامید. پس از آن چادر را هم از سر زنان فرو کشیدند و "کشف حجاب" کردند و اندک اندک دستارها را از سر برخی برداشتند و روضه خوانی و تعزیه خوانی را به کلی ممنوع ساختند و موجباتی فراهم آوردند که رهبران مذهبی از هر گونه فعالیت اجتماعی و مردمی بازماندند، چرا که با تاسیس سازمان ثبت اسناد و املاک و دفاتر اسناد رسمی، امکان مداخله در حل و فصل دعاوی و معاملات ملکی مردم را از آنها سلب کردند و با تشکیل سازمان اوقاف، یکی دیگر از منابع درآمد  زای ایشان را، به نظارت دولت در آوردند. این امور و کارهای دیگری از این قبیل، هر گونه رابطه و پیوندی را که میان شاه و رهبران مذهبی وجود داشت از هم گسیخت و این خود لغزشی بود که رضا شاه مرتکب آن شد و بی آنکه خودش در یابد، دشمنانش از همین رهگذر، وی را به سوی پرتگاه سوق دادند.

سازمان های مذهبی

اسلام، به ویژه در سیمای "تشیّع" به سازمانی بس گسترده، استوار و در همان حال سنگری نفوذ ناپذیر برای مبارزه با دشمنان تکیه دارد که در عنوان "حوزه های علمیه" متمرکز شده و از "مدارس علوم دینیه" جلوه گرفته است.

رضا شاه از سازمانی چنین دقیق، وسیع و پیروزی آفرین، بدانسان که شایسته می نمود، آگاه نبود و به آنچه در ظاهر می دید و یا از کارگزاران خود می شنید بسنده می کرد و چون در باره قدرت مذهب گرفتار برداشت های ذهنی خویش بود و به اصالت و نفوذ مذهب در میان مردم اعتقاد نداشت، نمی توانست این نکته را دریابد که سازمان های مذهبی، بی وقفه ولی در پنهان و دور از چشم معاندان، در کار "سربازگیری" فعالیتی مستمر و همیشگی دارند و سربازهای خود را به صورت "آخوندهای روستانشین" به گوشه و کنار کشور گسیل می دارند.

آخوندهای ده نشین، از همان گام نخستین، به هر روستا که مسکن می گزیدند، تبلیغات بر ضد رضا شاه را آغاز می کردند و در نهان و بی آن که توجه ماموران حکومت را به خویشتن جلب کنند، کوشش می کردند که میان مردم، به ویژه روستانشینان، با حکومت و شخص رضا شاه، سدی به وجود آورند که هرگز از میانه برداشته نشود و سازگاری مردم با شاه، دیگر امکان پذیر، نباشد.

نتیجه این شد که در مدتی کوتاه ، رضا شاه، پایگاه ملی و مردمی خود را از دست داد و برای قاطبه ی مردم ایران، به ویژه روستانشینان به صورت "شمر" و "یزید" در آمد و هر گونه راه دوستی و پیوند الفت میان شاه و ملت، مسدود گردید.

رضا شاه سرمست از غرور و خود کامگی، بی خبر از این خطر، وقتی به خود آمد که دو همسایه ی شمالی و جنوبی از دوسوی، به خاک میهن تجاوز کرده بودند و برکناری وی را خواستار می شدند.

آن روز رضا شاه از خواب گران بیست ساله بیدار شد و برای اولین و آخرین بار به این واقعیت رسید که اگر پایگاه مردمی داشت و اگر مردم ایران به پشتیبانی او به پای می خاستند و برضد دشمنان وطن خود شورش و هیاهو می کردند و خواستار بقای سلطنت وی می گردیدند، هرگز اشغال کنندگان ایران، نمی توانستند شاه را به جلای وطن ناچار گردانند.

ولی دیگر این بیداری نابهنگام سود بخش و عقده گشا نبود.

(2)

رضا شاه و افکار عمومی

مردم که می دیدند در تمام کارهای اجتماعی همانند انجمن بلدیه (شهرداری) و حتی انجمن های خیریه، در شهرستانها فرماندارها با نظارت فرماندهان نظامی و در پایتخت، مسوولان دولتی راساً تصمیم می گیرند و به مردم اعتنائی ندارند، از مشارکت دراین گونه کارها به تدریج دلسرد و دلزده شدند و همه را به رضا شاه و دستیارانش وا گذاردند.

دراین میان باریک بینان نکته سنج هم، مهر خموشی بر لب زده بودند؛ زیرا از یکسو بر جان خود بیمناک بودند و از سوی دیگر می گفتند اگر قرار باشد که مجلس قانونگذاری به دست معدودی هوچی و یا سیاستمدار حرفه ای و یا دغلکاران مردم فریب اداره شود که جز باج گیری و جاه طلبی محرکی برای خدمتگزاری ندارند، همان بهتر که "دموکراسی رضا شاه" به صورت دموکراسی هدایت شده (دموکراسی دیریژه) امور مملکت را به دست گیرد و مردم را از هیاهوی عوامفریبان خودخواه و بعضاً سودجو، آسوده گرداند و اجازه ندهد که کشور بار دیگر گرفتار "هرج و مرج" گردد.

اما بدبختانه رضا شاه و یارانش بدین حدّ قانع نبودند و پس از چندی شاه به تصاحب املاک مردم پرداخت و برنامه سازان اقتصادیش، به سوی کسب و کار مردم "خیز" برداشتند و سرمایه گذاری در معاملات داخلی را هم در قلمرو فعالیت های دولت درآوردند و بدین منظور کمدی "شرکت های سهامی" را در دست اجرا گذاردند و خرید و فروش روزانه مردم را نیز، خود به دست گرفتند.

"داور" سازنده ی "دادگستری نوین" که از عوامل موثر انقراض سلطنت قاجاریه و تاسیس سلسله ی سلطنتی پهلوی بود، پس از یکی دو بار شرکت در کابینه ی آن روزگاران، در مقام وزیر فوائد عامه و وزیر عدلیه، به مقام وزارت مالیه رسید. وی شخصیتی مورد علاقه و اعتماد رضا شاه، به شمار می رفت.

داور تصمیم گرفت به تقلید از چند کشور اروپایی که با دیکتاتوری نظامی اداره می شدند، اقتصاد مملکت را هم به دست دولت بسپارد و نه تنها واردات و صادرات را در انحصار دولت در آورد بلکه در خرید و فروش انواع نیازمندیهای همگانی هم عناصر وابسته به دولت را مداخله دهد و در واقع بازار مصرف داخلی را به صورت یک موسسه دولتی در اختیار بگیرد.

بدین منظور به تاسیس شرکت هائی پرداخت که تعداد آنها به تدریج از بیست شرکت هم تجاوز کرد. شرکت هائی از قبیل شرکت قماش، شرکت قند و شکر، شرکت فرش، شرکت برنج و چند شرکت دیگر از آن جمله بود که پیش از آن، معمولاً کالاهای قلمرو داد و ستد این شرکت ها توسط افراد جامعه  و با سرمایه های خصوصی انجام می گرفت و زندگی تاجران و پیشه وران و مغازه داران و گروهی  انبوه از مردم ایران، از این رهگذر تامین می گردید.

کوتاه شدن دست بازرگانان محلی حتی از خرید و فروش "ارزاق عمومی"، چنان جامعه را- البته به تحریک اجانب- از حکومت "رضاشاهی" رنجیده و نفرت زده گردانید که مهمترین اثر آن در روز سوم شهریور ماه 1320 هویدا گردید.

در سپیده دم آن روز، رضا شاه و دودمانش در کاخ های سلطنتی آسوده غنوده بودند و نقش مردم در اداره امور کشور را همچنان به هیچ می گرفتند که به ناگهان زنگ تلفن نخست وزیر (علی منصور= منصورالملک)، قزاق سابق هنگ سواد کوه و فرمانده پیشین آتریاد همدان را که در جامه ی پادشاهی به خواب راحت فرو رفته بود، بهت زده از بستر بیرون کشید و کمتر از یک ماه بعد به جزیره موریس رهسپار گردانید.

 (3)

جواهرات و اندوخته های خوانین

از وقایع افسانه ساز که از دیرباز، در جامعه ی ایران (پیش از سلطنت پهلوی) به خصوص در میان گروه های بی خبر، زودباور و ساده اندیش مردم زمانه، همواره مطرح بود و دهان به دهان نقل می شد، قصه ی جواهرات خوانین بود.

واقعیت اینست که سردار سپه و بعد رضا شاه پهلوی بسیاری از جواهرات و اشیاء عتیقه و نفیس بعضی از خوانین و سران عشایر را شخصاً و به عنف و ستم تصاحب کرده بودند که انکار آن حتی برای متعصب ترین طرفدارانش نیز، امکان پذیر نیست.

وقتی سردار سپه پس از کودتا، به عنوان فرمانده کل قوا و پس از چندی وزیر جنگ، فعالیت خود را که از دیرباز آغاز کرده بود، گسترش داد و بر بودجه وزارت جنگ چنگ انداخت، آزاد مردان و ترقی خواهان ایران دوست، سکوت کردند و خاموش ماندند؛ چه آنکه به خود دلداری می دادند که سردار سپه با هرج و مرج و بی نظمی و پریشانی به نبرد برخاسته و می کوشد تا ناامنی را از این سرزمین براندازد و چون برای به ثمر رساندن چنین برنامه ای نیاز به تشکیل قشونی منظم و آراسته دارد و به وجود آوردن چنین قشونی متحد و منضبط نیاز به صرف هزینه های هنگفت دارد، پس سردار سپه محق است که بودجه وزارت جنگ را، به دور از قوانین "حسابداری و حسابرسی" شخصاً در اختیار بگیرد و هر گونه که خود صلاح تشخیص می دهد و شایسته می داند، به مصرف برساند.

به ویژه که در کوتاه مدت سردار سپه، به ایجاد نظمی نسبی و امنیتی موقتی نائل آمده بود و درست در جهت مخالف مدعیان پیشین ایران مداری که بسیار گفتار و اندک کردار بودند، او کم می گفت و بسیار می کرد و در مدتی قلیل گام های بلندی برداشت که نشانه ای از پیشرفت های هر چه بیشتر آینده را نمودار می ساخت.

این وضع و این گونه برداشت و داوری همچنان ادامه داشت تا سردار سپه به مقام ریاست وزراء رسید و سرلشگر عبدالله امیر طهماسب را با عنوان فرماندهی لشگرآذربایجان (امیر لشگر شمال شرق) و والی (استاندار) آذربایجان، به آن دیار مامور کرد.

در آن هنگام از میان خوانین و روسای عشایر در آن منطقه، اقبال السلطنه ماکوئی از همگنان خویش نامبردارتر و مقتدرتر می نمود و چون دژی استوار و سوارانی چابک و تیرانداز در اختیار داشت، دولت های وقت، جرات نمی کردند به سویش بروند و مالیات های عقب افتاده ی دولت را در خواست کنند.

همین که خزانه ای اقبال السلطنه ماکوئی، با آن همه سکه های زرین و سیمین و سنگهای بی بدیل و گردن بندهای زمردین و یاقوت ها و مرواریدهای قیمتی و آن همه اشیاء گرانبها و جواهرات بی همانند، به تهران منتقل گردید، با حسن استقبال ترقی      خواهان روبرو شد و مرگ سردار ماکو، توفیقی در جهت بسط امنیت کشور به حساب آمد.

چرا که آنها می پنداشتند رئیس الوزراء (= نخست وزیر= سردار سپه) آن همه گنجینه های باد آورده را با عنوان "بیت المال" به خزانه ی دولت تحویل خواهد داد و به کمک این گنج شایگان و این بودجه هنگفت به اجرای قسمت دیگری از برنامه های خود نائل تواند شد که با هدف نوسازی ایران و تهیه ی وسایل رفاه برای ایرانیان، از رهگذر بسط امنیت و اشاعه ی تمدن غرب و بهره وری از فرهنگ دنیای بیدار و به پا خاسته ی اروپا، ترسیم شده است.

اما همین که خواندند و شنیدند که سردار سپه (رئیس الوزراء) سرداری که او را "پدر وطن" می خواندند و مردی که او را "نجات بخش" ایران کهن از عقب ماندگی های قرون و اعصار می دانستند و به قدرت رهبری و شور ایران دوستی او امید بسته بودند، اموال "خان ماکو" را که دهها سال مالیات به صندوق دولت بدهکار بوده است، به خویشتن اختصاص داده و در شمار اموال شخصی خود، به حساب آورده است، یکباره سرد و حرمان زده، بر جای بنشستند. جوانان ترقی خواه و وطن پرستی که در کنار سردار سپه، برای به ثمر رساندن نیّاتش تلاش می کردند، اندک اندک، از پیرامونش پراکنده شدند و هر یک به گوشه ای پناه گرفتند و گروهی از آنان نیز آزرده دل و خسته جان راه دیار فرنگ را در سپردند و از یار و دیار خود چشم پوشیدند و از آن پس بود که به پنهانی و نجوا گونه "زراندوزی" و "ثروت دوستی" سردار سپه میان مردم شایع گردید.

مردم ایران، به دو دسته از پیشوایان خود ایمان و اخلاص، در حد فداکاری و از جان گذشتگی دارند که در میان هیچ یک از ملل عالم، نه همانند این پیشوایان دیده می شود و نه از این حیث، هیچ یک از ملت های جهان با ملت ایران قابل مقایسه اند:



خرید و دانلود  علل سقوط دولت دیکتاتوری رضا شاه