لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
مقدمه :
عذاب بر 9 وجه است :
حد زنا : وجه اول عذاب به معنی حد زنا است ، چنانکه خدای تعالی در سوره نور می فرماید و باید حد آن دو زناکار را جمعی از مومنان مشاهده کنند. ( حد زنا درحضور جمعی از مومنان اجرا گردد ) و درهمین سوره می فرماید : و برای رفع حد زنا ، زن نیز نخست باید چهار مرتبه شهادت دهد که البته شوهرش دروغ میگوید . نور:8
مسخ شدن : وجه دوم عذاب ، فی مسخ شدن است ، چنانکه خدای تعالی در سوره اعراف می فرماید : و ما آنان را که ستمکاری می کردند ( اصحاب بست ) به کیفر فسقشان رسانده و آنها را به شکل نورینه مسخ کردیم . اعراب : 165
سلب کردن ثروت و دارایی : وجه سوم عذاب ، به معنی سلب ثروت ودارایی است چنانکه خدای تعالی در سوره قلم می فرماید : ( اینگونه است عذاب اهل بستان که ثروت و دارایی آنها را سلب کردیم ) . قلم : 33
عقوبت در دنیا : وجه چهارم عذاب ، عقوبت در عالم دنیا است . چنانکه خدای تعالی در سوره انعام می فرماید : ( ای پیام آور به امت بگو او (پروردگار ) تواناست بر اینکه عقوبت خود را در عالم دنیا از آسمان یا زمین فرو فرستد ) ؛ مانند عقوبت قوم لوط که از آسمان نازل شد و عقوبت قارون که زمین او را به کام خود فرو کشید و سپس به بیرون پرت کرد.
کشتن : وجه پنجم عذاب ، به معنی کشتن است ، چنانکه خدای تعالی در سوره حشر می فرما ید : ( وا گر خدا بر کافران مکّه حکم تبعید از وطن را نمی فرمود ، ا لبته سخت تر از آن را با کشتار در دنیا مغرب می کرد ) حشر : 3- و در سوره زمر می فرماید : ( ای مردم بهترین کتابی که بر شما از جانب خدا نازل شده است ، پیروی کنید ، پیش از آنکه به طور ناگهانی به عذاب قهر حق ( کشتار در غزوه بدر ) گرفتار آیید. زمر : 55
عقوبت قبر : وجه ششم عذاب به معنی عقوبت قبر است . چنانچه خدای تعالی در سوره انعام می فرماید: ( فرشتگان هنگام قبض روح ستمکاران به آنها گویند : امروز به سبب ارتکاب گناهان ، عقوبت و عذاب قبر را می کشید ) انعام : 93
عقوبت عالم آخرت : وجه هفتم عذاب به معنی عقوبت درعالم آخرت است ، چنانچه خدای تعالی در سوره فرقان می فرماید : ( همانا عقوبت آخرت سخت و مهلک است و در سوره رعد می فرماید : و همانا عقوبت عالم آخرت سخت تر و شدیدتر از عذاب دنیا است . فرقان : 65 و رعد : 34
گرسنگی هفت ساله : وجه هشتم عذاب به معنی گرسنگی هفت ساله است ، چنانچه خدای تعالی در سوره مومنین می فرماید : ( تا آنگاه که ما ثروتمندان آنانرا به قحطی و گرسنگی به مدت هفت سال گرفتار سازیم .) مومنین :64
کندن پر و بال پرنده : وجه نهم عذاب به معنی کندن پر و بال پرنده است . چنانکه خدای تعالی در سوره نمل می فرماید : ( سیمان گفت : اگر غیبت هدهد غیر موجه باشد در این صورت بال وپر او را خواهم کند تا به سختی معذب گردد. ) نمل:21
البته بعضی مفسرین گفته اند عذاب در آیه به معنی « تبعید » است .
عذب : گوارا : رجوع به نعت و تفسیر نشان می دهد که عذب به معنی گوارا و فرات بسیار گوارا است . درمجمع آمده است : ( الفرات اعذب المیاه ) . در اقرب گفته : « العذب الطیب و المستساع من الشراب و الطعام »
ملح اجاع ، مقابل عذب فرات است. ملح یعنی شور ، اجاج آبی است که از شوری به تلخی زند ، عذب دوبار در قرآن آمده است : فرقان 53- فاطر :12
عذاب – عقوبت – شکنجه . طبرسی آنرا استمرار الم ، زمخشری کل اسم فارح ، راغب ؛ ایجاع شدید ، جوهری عقوبت ، اقرب هر آنچه بر انسان دشوار است واو را از مرادش منع می کند ، معنی کرده است « و لهم عذاب عظیم » بقره :7
راغب در اصل آن چند قول را نقل کرده از جمله گفته اند : اصل آن از عذاب است .
غذبته : یعنی گوارایی زندگی را از او بردم . مثل مرضه و قدرته که به معنی فرضش را و قذارتش را از بین بردم ، است . بقول بعضی اهل لغت تغذیب به معنی ضرب است و به قولی آن از « ماء عذب » آب آلوده وکدر است .
عذبته یعنی عیش او را کدر وآلوده کردم …. بنظر نگارنده : اصل آن بمعنی منع است و عذاب را از آن جهت عذاب گویند که از راحتی و آسایش منع می کند و آنرا از بین می برد، در صحاح و قاموس و اقرب الموارد ، منع را از جمله معانی عذب شمرده است و
درنهایه گفته : درحدیث علی (ع) هست که درموقع مشایعت عده ای از لشکریان خویش فرمود : اعذبوا عن ذکر النساء انفسکم فان ذلکم یکم کم عن الغرو .
یعنی خود را از یادآوری زنان منع کنید ، چون ان ، شما را از جهاد باز می دارد.
این کلمه درنهج البلاغه هفتمین کلمه از کلمات نه گانه غریب آن حضرت که بعداز حکمت 260 ذکر شده اند بصورت ذیل نقل شده است که به لشکریانش فرمود : « اعذبوا عن النساء ما استطعتم » عاذب و غروب کسی را گویند که ازاکل و شرب امتناع کند.
علی هذا ، عذاب ، مصدر ؛ به معنی فاعل است ، یعنی : آنچه مشقت دارد و مانع آسایش است ، چنانکه از اقرب الموارد نقل شد.
افعال عذاب در قرآن همه ارباب تفعیل آمده است و در عذاب دنیوی و اخروی هر دو بکار رفته : مثل : نور :2 ، که درباره حد زناکاران است . ایضا: توبه 26 – استعمال آن در عذاب آخرت احتیاج به ذکر شاهد ندارد.
عذاب در قرآن بالفاظ عظیم ، مهین ، الیم ، مقیم ، حریق ، شدید ، وغیرو توصیف شده است . مثل لهم عذاب عظیم . و لهم عذاب مقیم و …
عذاب پس از اتمام حجت :
اسری 15 و قصص 59. گرچه هر دو آیه درمورد تعذیب منکرین رسالت در این دنیا است ولی روشن می شود که عذاب آخرت نیز پس از تبلیغ وا تمام حجت است .
مشروح این مطلب در « ضعف » ذیل بحث مستضعفین دیده می شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 82
1- توسعه و رویکردهای گوناگون به مدیریت توسعه
دنیای امروز دنیای تحولات مستمر است ؛تحولاتی که با سرعت بسیار زیادی در حال وقوع هستند و نظامهای مختلف را تحت تاثیر قرار داده اند . نظامهای تکنولوژیک، انسانی و سازمانی از جمله سامانههایی هستند که هم از روند تغییر و تحولات عرصههای داخلی و خارجی تاثیر پذیرفته و هم توان بالقوه تاثیرگذاری بر آن را دارا میباشند .در دنیای امروز که بدون شک مملو از پیچیدگیها ، ابهامها ، نایقینیها و موقعیتهای مملو از کشمکش، رقابت و تعارضهاست، نقش مدیریت اثربخش و کارامد تبلور بیشتری مییابد. (علیخانی: فرشاد: الف :1380 :82-73)
یکی از مسایل بنیادین در دنیای حاضر ، موضوع توسعه و توسعهیافتگی است؛ بهطوریکه شناخت دلایل عقبماندگی و یا توسعهیافتگی و نیز راههای مواجه موثر با آنها ، از جمله دغدغه های دولتها محسوب میشود . سریع القلم ، توسعه را بهینهسازی استفاده از نیروهای بالقوه مادی و انسانی یک اجتماع میداند. (سریع القلم: محمود: 1369: 840 ) پژوهشگر رساله حاضر نیز توسعه را فرایندی همهجانبه و فراگیر و شامل رشد کمی و کیفی متغیرهای گوناگون سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، فنی و اطلاعاتی میداند که معمولا در افق درازمدت محقق میشود.
رویکردهای گوناگونی در بررسی و تجزیه و تحلیل مسائل رشد و توسعه کشورها مطرح بوده است که در آن میان میتوان به رویکردهایی که با عنایت به موضوع " توازن در رشد و توسعه " طراحی شدهاند اشاره نمود . عدهای از اندیشمندان همچون پربیش و نورکس (Perbish:1964,Nurks:1964) در شمار طرفداران دکترین رشد و توسعه متوازن قرار دارند.اساس این دکترین بر این اندیشه استوار است که برای رهایی از سطح راکد درآمد، افزایش قدرت تولیدی و به منظور درهم شکستن زنجیره تسلسهای فقر ، بدبختی و فلاکت - با توجه به وابستگی بین بخشها - باید کار را از سرمایه گذاری متقارن و همزمان در طرحهای متعدد اقتصادی – اجتماعی آغاز نمود . این دکترین بر آن است که در ممالک عقبمانده ، اقدام به سیاستگذاریهای نامتقارن ، منفصل و جداگانه موفقیتآمیز نخواهد بود و نیل به توسعه اقتصادی – اجتماعی توام با موفقیت مستلزم آن است که کار را با یک حداقل سرمایه گذاری در تمامی فعالیتها آغاز نمود ؛ به گونهای که بخشهای مختلف جامعه بتوانند به حمایت از یکدیگر بپردازند.( جیروند: عبدالله: 1378: 8-147)
نورکس(Nurks: Ragnar: 1964)کشورهای توسعه نیافته را در گرداب دورهای باطل فقر گرفتار میبیند . وی به صراحت معتقد است که سطح درآمدهای پایین در ممالک عقب مانده ، بازتاب بازدهی کم یا قدرت تولید در سطح پائین آنان به دلیل کمبود سرمایه است . کمبود سرمایه نیز معلول محدود بودن ظرفیت پس انداز جامعه است. بدین ترتیب ، دور باطل کامل میشود . نورکس جهت رهایی از این دوره های باطل در شمار طرفداران دکترین رشد و توسعه متعادل قرار میگیرد و برآن است که رشد و توسعه متوازن وسیلهای برای تسریع رشد و توسعه اقتصادی است. (جیروند:عبدالله :1375 155)
علیرغم آنکه نظریه رشد متعادل در حوزه مفهوم پردازی توسعه بیشتر بر بعد اقتصادی توسعه تاکید دارد ،به نظر میرسد اساساً بتوان آن را در ابعاد سیاسی ، فرهنگی ، تکنولوژیک و اجتماعی نیز صادق دانست . استدلال نورکس در باب دلایل عقبماندگی کشورها را میتوان در قالب نمودار شماره 1 به تصویر درآورد .
شاید بتوان براساس دکترین رشد و توسعه متعادل بسیاری از کشورهای نفتخیز در حال توسعه را در دام رشد نامتعادل گرفتار دانست ؛ چرا که به عنوان مثال ، جیروند معتقد است که رشد نامتعادل به معنای دقیق کلمه زمانی رخ میدهد که بعضی از بخشهای اقتصادی مثل نفت ،نقش رهبری را در فرآیند توسعه بر عهده گیرند و در پیشاپیش سایر بخشها به سوی توسعه گام بردارند . (جیروند، عبدالله،ص. 166). با توجه به اینکه این ویژگی در کشورهای نفتخیز ، صادق به نظر میرسد، میتوان این نتیجه بدوی را احتمالا صادق دانست. البته به نظر پژوهشگر رساله حاضر، به نظر میرسد که در دکترین رشد متعادل ، موضوع"مزیت نسبی در گزینش بخش سرمایهگذاری" مورد مسامحه قرار گرفته باشد ؛ به نحوی که شاید بتوان آن را از نقاط ضعف این تئوری محسوب نمود . با چنین منطقی است که عدهای از اندیشمندان همچون باران و هیرشمن (Hirschman :Albert :1958,Baran:Paul: 1970) با طرح بحث "کمبود سرمایه در ممالک عقب مانده" و بر مبنای دکترین رشد و توسعه نامتعادل معتقد باشند که برای دستیابی به توسعه باید با توجه به امکانات خود ، از میان طرحهای مختلف سرمایه گذاری ، یک یا چند طرح را انتخاب کنیم . آنها اعتقاد دارند بهجای حذف عدمتوازنها ، باید به ابقای آنها بپردازیم. به عنوان مثال ، هیرشمن وظیفه اجرایی یک سیاست توسعه ای موفق را عبارت از حفظ فشارها، بی تناسبیها و عدم توازنها میداند.(جیروند:عبدالله :1375: 161). پژوهشگر رساله حاضر این ایده را خاطر نشان مینماید که با استناد به این تئوری ، عدمتوازن در رشد بخش نفت در برابر بخش غیرنفتی در کشورهای نفتخیز از این جهت موجه جلوه میکند که با توجه به در دسترس و سهلالوصول بودن منابع نفتی، حداقل در نگاه اول ، بتوان مزیت نسبی بیشتری جهت سرمایهگذاری در این بخش در مقایسه با سایر بخشها ملاحظه نمود. شاید بتوان این استدلال را یکی از استدلالهای غالبا مطرح شده از جانب کشورهای نفتخیزی دانست که به رشد و توسعه بخش نفتی - اقتصادی خود در برابر سایر بخشها بیشتر اهمیت داده و سرمایهگذاری بیشتری در آن نمودهاند.
اما تئوری رشد و توسعه نامتعادل نیز نقدهایی را پذیرا شده است؛ از جمله این انتقادها میتوان به وجود مشکلات ناشی از سختتر شدن انجام هماهنگی سرمایهگذاریهایی است که به صورت نامتعادل در بخشهای مختلف اقتصادی، اجتماعی انجام شدهاند. در صورتی که دکترین رشد و توسعه متعادل مبنای کار قرار گیرد ، روند " رشد و توسعه بخش غیر نفتی در برابر بخش نفتی " محقق و تسهیل خواهد شد اما در صورت مبنا قرار دادن دکترین رشد نامتوازن میتوان یکهتازی بخش نفتی در اقتصاد را محتمل دانست که البته به نظر میرسد موفقیت کشورها در اجرایی کردن هر یک از این دو رویکرد ، مستلزم بکارگیری روشهای صحیح در " استفاده از حربه نفت بر علیه وابستگی نفتی" باشد. در هر دو صورت ،به نظر میرسد که بخش نفت به عنوان بخش پیشتاز توسعه جلوهنمایی غیر قابل انکاری را از خود به نمایش خواهد گذارد.
باران (Baran: Paul : 1970) نیزدر اشاره به موانع توسعه ، خصیصه های ممالک عقب مانده را مورد اشاره قرار میدهد و در این چارچوب به توزیع بسیار نابرابر کل در آمد یا ثروت ،کمبود فرصتها و وجوه لازم برای سرمایهگذاری ، وجود نیروی انسانی بیکار ، غیر شاغل یا شاغل غیر موثر ،پائین بودن سطح زندگی و تجارت خارجی تک محصولی اشاره میکند و به نوعی، در شمار طرفداران ایده رشد و توسعه نامتوازن قرار میگیرد .( جیروند:عبدالله :1375 :.29) . با توجه به آنچه تا بدین جا از آن یاد شد میتوان در یک تقسیم بندی ، خصیصه های ممالک در حال توسعه را به شرح نمودار شماره 2 دانست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
علتهای گوناگون هایپوگلیسما در ارتباط با کمبود داخلی در دیابت
مقدمه
هایپوگلیسمیای آتروژن یک عامل محدود شده در حوزه گلیسمیک دیابتها است. آن سبب مطابق با نشانه بیماری عود کننده (تکراری) است و گاهی حداقل موقتی است. حادثه مهم در غیرقابل (ناتوان) در اکثر افراد دیابت نوع I و همچنین در اکثر افراد با دیابت پیشرفته نوع II است. گاهی اوقات کشنده (مخرب) است. به علاوه هایپوگلیسمیای یا تروژن (iatrogen) از نگهداری یوگلسیمیا (euglycemia) در طول زندگی یک شخص دیابتی جلوگیری میکند. بنابراین درک کامل کامل پابرجا از کنترل گلیسمیک بهرهمند میشوند. در این مقاله، مساله کلینیکی هایپوگلیسمیک در دیابت را از درک کامل پاتوبیولوژی بحث میشود. اولاً: سندرمهای تنظیم متقابل کمبود گلوکز و هایپوگلیسمیای بدون نشانههای بیماری هشدار دهنده (شناختاه شده ـ مشهور ـ به ناآگاهی هایپوگلیسما) توضیح داده میشود بوسیبله مفهوم همسان هایپوگلیسمیای در ارتباط ـ پیوسته ـ با کمبود داخلی دنبال میشود. سپس حالتی وجود دارد که اشکال جمعی پدیده هایپوگلیسمیای در ارتباط با نقش داخلی را معرفی میکند. این اشکال تمرین مربوط بودن، خواب ـ مربوط بودن هایپوگلیسمیای در ارتباط با نقص داخلی است. سرانجام استنباطهای نگهدارنده کلینیکی این شرایط بحث میشود. اگرچه روشهای درمانشناسی رایج به اداره دیابتها به آرامی در حال بهبود هستند، هنوز دور از ایدهآل هستند. با این وجود حالا هر دو، بهبود کنترل گلیسمی و کاهش تکرار نشانههای بیماری یا تروژنیک هایپوگلیسمیا در بسیاری از افراد دارای دیابت امکانپذیر است. اینها اهداف ارزشمندی هستند، اگرچه نگهداری (حفظ) همیشگی ایوگلیسمیا هدف نهایی است. چنین نگهداری احتمالاً خطر پیچیدگی (گرفتاری) میکروعروقی (آوندی) را برطرف خاوده کرد که مخصوص دیابتهای رتینوپزی، نفروپزی و نورروپزی هستند و نیز ممکن است خطر گرفتاری میکروعروقی را به سطح افراد عادی (بدون دیابت) کاهش دهند.
تنظیم متقابل کمبود گلوکز و بیاطلاعی هایپوگلیسمیا
کاهش در انسولین، افزایش در گلیکوژن و در فقدان آخری، افزایش در اپینفرین که بالا میایستند، قرار میگیرد. در سلسله مراتب عوامل تنظی من گلوکوززاید (فراوان) که به طور نرمال جلوگیری میکند، یا به سرعت هایپوگلیسمیا را تصحیح میکند. گلوکزیک سوخت متابولیک الزامی برای مغز تحت شرایط فیزیولوژیک است. خاون به مغز، انتقال گلوکوز که تسهیل میشود بوسیله GLTU1 در طول دیواره مویین فکر کرده میشود که به طور عمده در آستروسیت و پودوسیت اتفاق میافتد که مویینها را احاطه میکند. در طول استروسیت گلوکز میتواند به عنوان گلیکوژن ذخیره شود یا آن میتواند به لاکتیک (ترشح شیر) گلیکولیز شود که سپس به نرونها صادر میشود، جایی که آن به عنوان یک سوخت اکسیدی اعمال میکند.
چون مغز نمیتواند گلوکز سنتز کند یا بیش از چند دقیقه کمی گلیکوژن را ذخیره کند، آن به طور انتقادی وابستگی به تهیه متوالی گلوکز از گردش خون دارد. اگر غلظت پلاسمای گلوکز شریانی زیر میزان جذب فیزیولوژیک قرار بگیرد، خون به مغز، انتقال گلوکز برای متابولیسم گلوکز مغز و سرانجام بقاء (با زمانی) ناکافی میشود. کاهش غلظت گلوکز شریانی در نواحی گسترده (وسیع) مغز احساس میشود. همچنین در سیاهرگ کبدی و اعضای کاروتید احساس میشود. مکانیسم به طور گسترده شناخته شده، احساس گلوکز، احساس میانجیگری (واسطه) گلوکولیناز در سلولهای بتا و لوزالمعده است.
مکانیسم مشابه ممکن است در نرونهای مغز موثر باشد. از زمانی که غلظت گلوکز پلاسمای شریانی در طول میزان فیزیولوژیک کاهش مییابد. ترشح انسولین کاهش مییابد. این کمک میکند از تولید افزایش هپاتیک و گلوکز، وقتی گلوکز در پلاسمای شریانی درست زیر میزان فیزیولوژیک قرار میگیرد، ترشح گلیکوژن و اپینفرین افزایش مییابد. گلیکوژن گلیکوزنولیتر هپاتیک را تحریک میکند. همچنین گلیکوژنسازی را همراهی میکند. وقتی پیشروها فروان هستند. اپینفرین هپاتیک را تحریک میکند و تولید گلوکز را.
همچنین تصفیه گلوکز بوسیله بافتهایی مثل ماهیچه و پیشروهای گلیکوژن مجهز مثل لاکتیک، آمینواسیدها و گلیسرول را کاهش میدهند. هر سه این دفاع فیزیولوژیک علیه توسعه هاپیوگلیسیما، کاهش انسولین و افزایش گلیکوژن و اپینفرین سازش میشوند. در اکثر افراد دیابت نوع اول و در بسیاری با دیابتهای پیشرفته نوع II (جدول 1) تا میزانی که ترشح انیدروژن انسولین ناقص است، سطح انسولین درمانشناسی پایین نمیافتد و سطح گلیکوژن بالا نمیرود. وقتی سطح گلوکز پایین میرود، در مجموع واکنش اپینفرین به سطح داده شده هایپوگلیسمیا اغلب رقیق میشود. با آستانه گلیسمیک برای آن واکنش که به غلظت گلوکز پلاسمای پایینتر تغییر میکند (انتقال مییابد).
ترکیب یک واکنش گلیکوژن غایب و یک واکنش اپینفرین رقیق شده سبب سندرم بالینی تنظیم متقابل کمبود گلوکز میشود. یک واکنش آدرنالین رقیق شده (عصب سازشی همچنین آدرنو مغزی) سبب سندرم بالینی بیاطلاعی هایپوگلیسمیا میشود. هایپوگلیسمیای بیاطلاعی در نتیجه فقدان نوروژن (لرزش) علامتهای هشداردهنگی (به عنوان مثال تپش قلب، لرز، اضطراب و دیافروگرسنگی) که قبلاً به بیمار اجازه میدهد تا درک کند و تصحیح بکند هایپوگلیسمیای در ارتباط با کمبود داخلی در دیابت نوع اول و دیابت پیشرفته نوع دوم پیشنهاد میکند که یاتروژنتیک اخیر هایپوگلیسمیا سبب هر دو سندرم میشود. آن سبب تنظیم متقابل گلوکز ناقص بوسیله کاهش واکنشهای آدرنومدولاری (آدرنومغزی) اپینفرین میشود. به سطح داده شده هایپوگلیسمیای بعدی در محیط موقعیت واکنش گلیوکوژن غایب سبب بیاطلاعی هایپوگلیسمیا بوسیله کاهش واکشن سازش آدرنالین و واکنشهای نتیجه داده شده شامل بودن علامتهای نوروژنیک به سطح داده شده هایپوگلیسمیای بعدی میشود.
بنابراین یک چرخه معیوب هایپوگلیسمیای مکرر (جاری) وجود دارد. اثر بالینی هایپوگلیسمیای در ارتباط با کمبود آناتومی در دیابت نوع اول خوب پابرجاست. هایپوگلیسمیای اخیر حتی اسامیتوماتیک نوکترنال واکنش اپی نفرین را کاهش میدهد و واکنشهای مطابق با بیماری به هایپوگلیسمیای بعدی را کاهش میدهد. هایپوگلیسمیای اخیر همچنین کارکرد ریشهای اسهال خونی را در طول هایپوگلیسمیای بعدی کاهش میدهد و آشکار ساختن هایپوگلیسمیا را در در مراحل بالینی مشکل میکند. آن دفاع گلیسمیک علیه انسولین پایین را آسیب میزند.
سرانجام یافتن اینکه در اکثر بیماران تحت تاثیر قرار گرفته، وسواسی خیلی کم حدود دو تا سه هفته خودداری از هایپوگلیسمیای یا تروژنتیک، هایپوگلیسمیای بیاطلاعی را معکوس میکند و تنظیم متقابل جزء گلوکز (جزء ترکیبی) اپینفرین را بهبود میبخشد. حمایت جالب توجه برای ارتباط بالینی ایجاد شده هایپوگلیسمیای در ارتباط با کمبود داخلی در دیابت نوع اول را فراهم میآورد. اثر بالینی هایپوگلیسمیای در ارتباط با کمبود داخلی در دیابت نوع دوم کم پابرجاست. اگرچه واکنش گلیکوژن به هایپوگلیسمیا واقعاً در بیمارانی که نزدیک به کمبود انسولین در انتهایی پیناب هستند، پنهان است. به علاوه آستانه برای واکنشهای اپینفرین و علامتهای نوروژنتیک به هایپوگلیسمیا به غلظت گلوکز پلاسمای پایینتر منتقل میشود. سپس از هایپوگلیسمیای اخیر. این شرتها کمبود انسولین انیدوژن در نتیجه بینظمی سطح انسولین و فقدان گلیکوژن و واکشنهای کاهش یافته اپینفرین و علائم نوروژنیک به سطوح داده شده هایپوگلیسمیا، اجزای کلیدی (مهم) هایپوگلیسمیای در ارتباط با کبمود داخلی در دیابت نوع اول است.
بنابراین بیماران دارای دیابت پیشرفته نوع دوم (برای مثال کمبود انسولین) در خطر هایپوگلیسمیای در ارتباط با نقض داخلی هستند. روی هم رفته تکرار اپیزود بیماری هایپوگلیسمیای در دیابت نوع دوم از دریابت نوع اول پایینتر است. اگرچه هایپوگلیسمیا به طور فزاینده محدودتر میشود. با توجه به کنترل گلیسمیک در طول زمان در دیابت نوع دوم و برخورد چند هایپوگلیسمیای جدا شده گزارش میشود که در بیماران دیابت نوع دوم و آنهایی که نوع اول را دارند، مشابه باشد. اگر چنین بیمارانی برای استمرار درمان انسولین حاضر باشند (تحت درمان قرار گیرند).
اطلاعات بر اساس جمعیت خاطر نشان میکند که برخورد هایپوگلیسمیای جدا شده در دیابت نوع دوم که با انسولین درمان میشوند، تقریباً 40 درصد یا حتی 10 درصد برخوردها در دیابت نوع اول است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 82
1- توسعه و رویکردهای گوناگون به مدیریت توسعه
دنیای امروز دنیای تحولات مستمر است ؛تحولاتی که با سرعت بسیار زیادی در حال وقوع هستند و نظامهای مختلف را تحت تاثیر قرار داده اند . نظامهای تکنولوژیک، انسانی و سازمانی از جمله سامانههایی هستند که هم از روند تغییر و تحولات عرصههای داخلی و خارجی تاثیر پذیرفته و هم توان بالقوه تاثیرگذاری بر آن را دارا میباشند .در دنیای امروز که بدون شک مملو از پیچیدگیها ، ابهامها ، نایقینیها و موقعیتهای مملو از کشمکش، رقابت و تعارضهاست، نقش مدیریت اثربخش و کارامد تبلور بیشتری مییابد. (علیخانی: فرشاد: الف :1380 :82-73)
یکی از مسایل بنیادین در دنیای حاضر ، موضوع توسعه و توسعهیافتگی است؛ بهطوریکه شناخت دلایل عقبماندگی و یا توسعهیافتگی و نیز راههای مواجه موثر با آنها ، از جمله دغدغه های دولتها محسوب میشود . سریع القلم ، توسعه را بهینهسازی استفاده از نیروهای بالقوه مادی و انسانی یک اجتماع میداند. (سریع القلم: محمود: 1369: 840 ) پژوهشگر رساله حاضر نیز توسعه را فرایندی همهجانبه و فراگیر و شامل رشد کمی و کیفی متغیرهای گوناگون سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، فنی و اطلاعاتی میداند که معمولا در افق درازمدت محقق میشود.
رویکردهای گوناگونی در بررسی و تجزیه و تحلیل مسائل رشد و توسعه کشورها مطرح بوده است که در آن میان میتوان به رویکردهایی که با عنایت به موضوع " توازن در رشد و توسعه " طراحی شدهاند اشاره نمود . عدهای از اندیشمندان همچون پربیش و نورکس (Perbish:1964,Nurks:1964) در شمار طرفداران دکترین رشد و توسعه متوازن قرار دارند.اساس این دکترین بر این اندیشه استوار است که برای رهایی از سطح راکد درآمد، افزایش قدرت تولیدی و به منظور درهم شکستن زنجیره تسلسهای فقر ، بدبختی و فلاکت - با توجه به وابستگی بین بخشها - باید کار را از سرمایه گذاری متقارن و همزمان در طرحهای متعدد اقتصادی – اجتماعی آغاز نمود . این دکترین بر آن است که در ممالک عقبمانده ، اقدام به سیاستگذاریهای نامتقارن ، منفصل و جداگانه موفقیتآمیز نخواهد بود و نیل به توسعه اقتصادی – اجتماعی توام با موفقیت مستلزم آن است که کار را با یک حداقل سرمایه گذاری در تمامی فعالیتها آغاز نمود ؛ به گونهای که بخشهای مختلف جامعه بتوانند به حمایت از یکدیگر بپردازند.( جیروند: عبدالله: 1378: 8-147)
نورکس(Nurks: Ragnar: 1964)کشورهای توسعه نیافته را در گرداب دورهای باطل فقر گرفتار میبیند . وی به صراحت معتقد است که سطح درآمدهای پایین در ممالک عقب مانده ، بازتاب بازدهی کم یا قدرت تولید در سطح پائین آنان به دلیل کمبود سرمایه است . کمبود سرمایه نیز معلول محدود بودن ظرفیت پس انداز جامعه است. بدین ترتیب ، دور باطل کامل میشود . نورکس جهت رهایی از این دوره های باطل در شمار طرفداران دکترین رشد و توسعه متعادل قرار میگیرد و برآن است که رشد و توسعه متوازن وسیلهای برای تسریع رشد و توسعه اقتصادی است. (جیروند:عبدالله :1375 155)
علیرغم آنکه نظریه رشد متعادل در حوزه مفهوم پردازی توسعه بیشتر بر بعد اقتصادی توسعه تاکید دارد ،به نظر میرسد اساساً بتوان آن را در ابعاد سیاسی ، فرهنگی ، تکنولوژیک و اجتماعی نیز صادق دانست . استدلال نورکس در باب دلایل عقبماندگی کشورها را میتوان در قالب نمودار شماره 1 به تصویر درآورد .
شاید بتوان براساس دکترین رشد و توسعه متعادل بسیاری از کشورهای نفتخیز در حال توسعه را در دام رشد نامتعادل گرفتار دانست ؛ چرا که به عنوان مثال ، جیروند معتقد است که رشد نامتعادل به معنای دقیق کلمه زمانی رخ میدهد که بعضی از بخشهای اقتصادی مثل نفت ،نقش رهبری را در فرآیند توسعه بر عهده گیرند و در پیشاپیش سایر بخشها به سوی توسعه گام بردارند . (جیروند، عبدالله،ص. 166). با توجه به اینکه این ویژگی در کشورهای نفتخیز ، صادق به نظر میرسد، میتوان این نتیجه بدوی را احتمالا صادق دانست. البته به نظر پژوهشگر رساله حاضر، به نظر میرسد که در دکترین رشد متعادل ، موضوع"مزیت نسبی در گزینش بخش سرمایهگذاری" مورد مسامحه قرار گرفته باشد ؛ به نحوی که شاید بتوان آن را از نقاط ضعف این تئوری محسوب نمود . با چنین منطقی است که عدهای از اندیشمندان همچون باران و هیرشمن (Hirschman :Albert :1958,Baran:Paul: 1970) با طرح بحث "کمبود سرمایه در ممالک عقب مانده" و بر مبنای دکترین رشد و توسعه نامتعادل معتقد باشند که برای دستیابی به توسعه باید با توجه به امکانات خود ، از میان طرحهای مختلف سرمایه گذاری ، یک یا چند طرح را انتخاب کنیم . آنها اعتقاد دارند بهجای حذف عدمتوازنها ، باید به ابقای آنها بپردازیم. به عنوان مثال ، هیرشمن وظیفه اجرایی یک سیاست توسعه ای موفق را عبارت از حفظ فشارها، بی تناسبیها و عدم توازنها میداند.(جیروند:عبدالله :1375: 161). پژوهشگر رساله حاضر این ایده را خاطر نشان مینماید که با استناد به این تئوری ، عدمتوازن در رشد بخش نفت در برابر بخش غیرنفتی در کشورهای نفتخیز از این جهت موجه جلوه میکند که با توجه به در دسترس و سهلالوصول بودن منابع نفتی، حداقل در نگاه اول ، بتوان مزیت نسبی بیشتری جهت سرمایهگذاری در این بخش در مقایسه با سایر بخشها ملاحظه نمود. شاید بتوان این استدلال را یکی از استدلالهای غالبا مطرح شده از جانب کشورهای نفتخیزی دانست که به رشد و توسعه بخش نفتی - اقتصادی خود در برابر سایر بخشها بیشتر اهمیت داده و سرمایهگذاری بیشتری در آن نمودهاند.
اما تئوری رشد و توسعه نامتعادل نیز نقدهایی را پذیرا شده است؛ از جمله این انتقادها میتوان به وجود مشکلات ناشی از سختتر شدن انجام هماهنگی سرمایهگذاریهایی است که به صورت نامتعادل در بخشهای مختلف اقتصادی، اجتماعی انجام شدهاند. در صورتی که دکترین رشد و توسعه متعادل مبنای کار قرار گیرد ، روند " رشد و توسعه بخش غیر نفتی در برابر بخش نفتی " محقق و تسهیل خواهد شد اما در صورت مبنا قرار دادن دکترین رشد نامتوازن میتوان یکهتازی بخش نفتی در اقتصاد را محتمل دانست که البته به نظر میرسد موفقیت کشورها در اجرایی کردن هر یک از این دو رویکرد ، مستلزم بکارگیری روشهای صحیح در " استفاده از حربه نفت بر علیه وابستگی نفتی" باشد. در هر دو صورت ،به نظر میرسد که بخش نفت به عنوان بخش پیشتاز توسعه جلوهنمایی غیر قابل انکاری را از خود به نمایش خواهد گذارد.
باران (Baran: Paul : 1970) نیزدر اشاره به موانع توسعه ، خصیصه های ممالک عقب مانده را مورد اشاره قرار میدهد و در این چارچوب به توزیع بسیار نابرابر کل در آمد یا ثروت ،کمبود فرصتها و وجوه لازم برای سرمایهگذاری ، وجود نیروی انسانی بیکار ، غیر شاغل یا شاغل غیر موثر ،پائین بودن سطح زندگی و تجارت خارجی تک محصولی اشاره میکند و به نوعی، در شمار طرفداران ایده رشد و توسعه نامتوازن قرار میگیرد .( جیروند:عبدالله :1375 :.29) . با توجه به آنچه تا بدین جا از آن یاد شد میتوان در یک تقسیم بندی ، خصیصه های ممالک در حال توسعه را به شرح نمودار شماره 2 دانست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
آشنایی با عناصر گوناگون آمیخته های تبلیغات
چکیده :
تبلیغات ، بعد از ارتباطی استراتژی بازاریابی است . ارتباط عملی فراتر از ارائه اطلاعات ( ارسال اطلاعات ) است . ارتباط موثر هنگامی برقرار میشود که شخص اطلاعات درستی دریافت و تحلیل کند . بنابراین ارتباط باید به عنوان فرآیندی که دارای عوامل متعدد است نگریسته شود .
گام اول دربسط وگسترش یک استراتژی موثر بازاریابی ، تشخیص مخاطب هدف است . تشخیص وتحلیل مخاطب هدف عملی است چون مخاطب مورد نظر روی آمیخته ابزارهای تبلیغات زمان ارتباط ، پیام ارسالی و تعداد بیشماری از سایر عوامل دخیل در یک استراتژی تبلیغات تاثر میگذارد .
شرکت های زیادی نیاز به بسط و ایجاد استراتژی های تبلیغات را مورد توجه قرار داده اند . پاسخی که مدیریت از مخاطبان هدف خود در بازار میگیرد ، تعیین کننده اهداف برنامه تبلیغات خواهد بود .
سلسله مراتب مدل تاثیر در تعیین این که آیا اهداف باید به صورت پاسخ فروش یا پاسخ به ارتباط مطرح شوند ، ازارزش ویژه ای برخوردار است . یکی از جوانب توجه به اهداف تبلیغات بر این نکته مبتنی است که آیا استراتژی برای آگاه دادن ، تشویق و ترغیب و با یادآوری طرح ریزی شده است یا خیر ؟ مقدار بودجه در نظر گرفته شده برای تبلیغات از صنعتی تا صنعت دیگر و یا از مارک و محصولی خاص تا محصولی دیگر متفاوت است . عوامل ایجاد تفاوت در سطوح گوناگون بودجه عبارتند از : کانال ، تناوب ابداع محصول و تغییر شکل آن ، تعداد و وجود مشتریان ، پیچیدگی واحدهای تصمیم گیری ، درجه استاندارد بودن محصول یا خدمت ، مقدار آگاهی مصرف کنندگان از فواید کالا یا خدمت و تناوب زمان خرید .
روش های گوناگونی برای تعیین بودجه تبلیغات مورد توجه قرار میگیرند . روش های معمول عبارتند از درصد فروش ، اهداف و وظایف و تساوی رقابتی .
مقدمه :
تبلیغات یکی از عناصر اصلی استراتژی بازاریابی یک شرکت محسوب میشود . فعالیت های مرتبط Promotion نقشی کلیدی در برقراری ارتباط بین بازار هدف و استراتژی اتخاذ شده ایفاد می کنند . به همین دلیل ، برنامه های تبلیغاتی سازمان باید به گونه ای طراحی شوند که استراتژی رقابتی کلی سازمان را مورد حمایت قرار داده و به همین دلیل باید با تصمیمات مرتبط با قیمت گذاری نیز تعاملی پایدار ایجاد کند .
Promotion واژه ای است که در طول زمان معانی گوناگونی به خود گرفته است . ریشه این کلمه در زبان لاتین به معنای حرکت به سمت جلو بوده ، اما در تعریفی دیگر اخیرا" بدین گونه معنا شده است : " برنامه ای تحت کنترل و کامل از ارتباطی برقرار شده بین روش ها و ابزار که برای ارائه و معرفی یک شرکت و محصولاتش به مشتریان بالقوه در کنار یکدیگر قرارداده شده اند . " تبلیغات جنبه وظیفه ای ارتباط در بازاریابی را به عهده دارد . حال آنکه ارتباط چیزی بیش از ارائه اطلاعات است . ارتباط زمانی موثر محسوب میشود که افراد ، پیام ارسالی را به خوبی درک کنند و پاسخی مناسب ابراز دارند .
استراتژی تبلیغات از طریق آگهی ، تبلیغات و روابط عمومی ، فروش شخصی و پیشبرد فروش جنبه عملی به خود میگیرد .
تبلیغات آگاهی دهنده ، مشوق و یادآوری کننده است . به کمک تبلیغات و ابزار تبلیغاتی است که برای مثال ، یک فروشگاه از ارائه تخفیف ویژه خبر میدهد و مکان ، زمان وسایر تسهیلات ارائه شده برای خرید ( مثل استفاده از کارت های اعتباری ) را به اطلاع مشتریان بالقوه خود میرساند . با کمک تبلیغات و ارتباطات مفید آن میتوان مشتریان بالقوه را به خرید کالا تشویق