زی زی فایل

دانلود فایل

زی زی فایل

دانلود فایل

میرزا کوچک خان 9 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

میرزا کوچک‌خان

یونس معروف به میرزا کوچک پسر میرزا بزرگ از مردم رشت و ساکن استاد سرا در خانواده‌ای متوسط در روستای زیدخ از توابع فومنات تولد یافت.

تحصیلات مقدماتی را در مدرسه حاجی حسن در صالح آباد رشت و مدرسه جامع گذرانید آنگاه به تهران آمد و در مدرسه محمودیه به تحصیل پرداخت اما از آنجا که شور میهن پرستی در سرداشت قدم به میدان مبارزه گذاشت از همان دوران تحصیل حامی مظلومان و دشمن ستمگران بود. اگر کسی نسبت به شخص ستمی می‌کرد میرزا با ظالم مبارزه می‌کرد. هیکلی بزرگ و چشمانی زاغ و بازوانی ورزیده، پیشانی بازو چهره‌ای خندان داشت. در ادب و تواضع نیز مشهور و بسیار عفیف و معتقد به فرائض دینی و مؤمن به اصول اخلاقی، مردی ساکت، متفکر و سخنانش سنجیده و گاه آمیخته به لطیفه و مزاح بود . به شاهنامه علاقه خاصی داشت و در جنگل مجالس شاهنامه خوانی برپا می‌داشت.

میرزا کوچک مردی سخت وطن پرست و آزادیخواه بود. هنگامیکه مجلس به توپ بسته شد. میرزا کوچک از طرف محمد علی شاه در تفلیس و بادکوبه بود و تاحدی با مقتضیات دنیای جدید آشنا گشت. چون علما در سفارت عثمانی در شبهندری رشت متحصن شدند وی نیز متحصن گردید و پس از اینکه آقا بالاخان حاکم ستمکار عامل استبداد کشته شد، میرزا کوچک به مجاهدان پیوست و جزو ابواب جمعی سپاه سپهدار تنکابنی شد اما بزودی به گروه سردار محیی ملحق گردید و در فتح قزوین شرکت و برای پیروزی مجاهدین کوشش بسیار کرد. از جمله توپچی‌ مجاهدان گفت اگر توپ برفراز فلان کوه قرار داده شود بر دشمن بهتر مسلط می‌شویم میرزا کوچک با کمک چند نفر این کار را انجام داد اما به کمر میرزا صدمه خورد و درد آن تا پایان عمر آزارش می‌داد. در فتح قزوین میرزا کریم خان رشتی از میرزا کوچک دلجوئی کرد و او را روانه سپاه مجاهدین ساخت، میرزا کوچک در علیشاه عوض شهریار به مجاهدین ملحق گردید و در فتح تهران شرکت جست و در جنگ سه روزه با استبداد مأمور جبهه قزاقخانه بود. در شورش شاهسون همراه یپرم و سردار اسعد بیاری ستارخان رفت اما بیمار گشته نیمه راه بازگشت آنگاه به جنگ ترکمن‌ها که بوسیله شاه مخلوع تحریک شده بودند رفت و در این جنگ تیر خورد او را بظاهر برای معالجه به روسیه فرستادند ولی محمد علی میرزا می‌خواست او را به دریا بیندازند اما ناخدا چنین ناجوانمردی نکرد. حتی از پزشک کشتی خواست تا او را درمان نماید و پس از چند ماه در بادکوبه و تفلیس معالجه شده به گیلان بازگشت و هنگامی به ایران رسید که ترکمن‌ها دیگر سر جنگ نداشتند.

به امر کنسول روس میرزا کوچک خان بواسطه داشتن افکار آزادیخواهانه از موطن خود تبعید گردید و مدتی در تهران بسر برد اما همیشه فریادش نسبت به جور و ستم روس‌ها بلند بود. در تهران از رفتار برخی از مجاهدین از جمله معزالسلطان (سردار محیی) رنجید و از او برید. در حالیکه با تنگدستی روزگار می‌گذرانید از پذیرفتن کمک‌های سردار محیی خودداری می‌کرد.

میرزا کوچک‌خان علت عقب افتادگی ایرانیان را نداشتن سواد و دانش نو می‌دانست از اینرو به گشودن و تأسیس چند باب مدرسه اقدام کرد. میرزا کوچک مردی زود رنج، پاکدل، رحیم، صریح‌الهجه بود.

میرزا کوچک خان پس از اینکه به گیلان بازگشت در صدد مقابله با روس‌ها و مخالفت‌ با سیاستمدارانی برآمد که منافع ملی و مردم را رها کرده، به دنبال هوس‌های نفسانی و پیروی از سیاست بیگانگان بودند.

میرزا کوچک امید فراوان به مشروطه نوپا و نوخاسته بسته بود ولی بیگانگان نمی‌خواستند ایران دارای حکومتی باشد که از حقوق ملت خود دفاع کند. لذا به آزار کردن و نومید ساختن آزادیخواهان و مبارزان راه آزادی پرداختند. میرزا کوچک‌خان طاقت این همه ستم را نیاورد،‌ از این رو با تنی چند از همراهان به گیلان رفت و در آنجا با کمیته دموکراتهای رشت ارتباط یافت و دکتر حشمت طالقانی قول همه نوع مساعدت و همکاری را داد و در تمام مدت قیام همواره از کمک به این ایران دوستان کوتاهی نکرد. در این احوال حاجی احمد کسمائی همدرس و همدوره میرزا کوچک خان پنهانی با وی در کسما ملاقات می‌کند و با هم سوگند یاد می‌کنند که در راه پیشرفت نهضت جنگل همکاری نمایند. خبر تشکیل انقلاب جنگل به همه ایران می‌رسد،‌ آزادیخواهان و ناراضی‌ها باین حزب می‌پیوندند و روز به روز نهضت جنگل نیرومندتر می‌گردد. سلطان داودخان افسر ژاندارمری که از تربیت شدگان سوئدی‌ها بود به این نهضت پیوست علت پیوستن وی را به انقلاب جنگل چنین گفته‌اند چون در شیراز بوسیله قوام الملک شیرازی دستگیر و شکنجه شد، از شیراز گریخته به گیلان می‌آید و به انقلاب جنگل می‌پیوندد غلامرضا خان برادر سلطان داودخان که برای سرکوبی جنگلی‌ها از مرکز به گیلان آمد با سپاهیان همراه خود به جنگلیان پیوست. میرزا محمدتقی پسیان نیز در کمک به انقلاب جنگل کوتاهی نمی‌کرد از جمله عده‌ای را از طرف حزب سوسیال دموکرات که خود نیز عضو آن بود، همچنین لاهوتی و میرزاده عشقی را کمک کرد که به میرزا ملحق شوند مردم آزادیخواه گیلان از هر نوع کمک در حق جنگلیان دریغ نمی‌نمودند و به صورت‌های مختلف به این نهضت کمک می‌کردند اسلحه برای آنها می‌فرستادند، آنان را از خطرات احتمالی و حملات دولت مرکزی و روس‌ها آگاه می‌ساختند.

رفته رفته بر قدرت جنگلی‌ها چندان افزوده شد که تا نزدیکی‌های رشت پیشروی کردند و با شبیخون زدن به مراکز دولتی حکمران رشت و کنسول روس سخت نگران شدند و باز همچنان بر قدرت و نفرات جنگلی‌ها افزوده می‌شد.

هدف‌های نخستین جنگلی‌ها چنین بود:

اخراج نیروهای بیگانه- برقراری امنیت و رفع بی‌عدالتی – مبارزه با خود کامگی و استبداد در شماره 28 سال اول روزنامه جنگلی درباره ایدئولوژی جنگلی‌ها چنین آمده است:

«ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم استقلالی به تمام معنی کلمه بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبی – اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتی که هر چه بر سر ایران آمده



خرید و دانلود  میرزا کوچک خان 9 ص


میرزا رضای کرمانی 10 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

 

 

چکیده: میرزا رضای کرمانی که اولین قتل سیاسی در تاریخ معاصر ایران را رقم زد، ناصرالدین‌شاه را درخت کهنه پوسیده‌ای میدانست که در زیر آن انواع جانوران موذی جمع شده اند و با این انگیزه به سوی ناصرالدین شاه آتش گشود.وقتی واقعه تحریم تنباکو و شکستن قلیان‌ها پیش آمد ، میرزا رضا که در خانه‌ها نفوذ فراوان داشت ، بسیاری از زنان بزرگان را تهییج به مقاومت کرده بود ، و بسیاری از قلیان‌ها در خانه‌ها به تحریک و اشاره او شکسته شده بود.گفته میشود وصیت کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند:محب آل محمد غلام هشت و چهارفدای مردم ایران رضای شاه شکار!

 

روز واقعه روز جمعه 17 ذی القعده 1313 ق . مطابق با 19 آوریل 1896 میلادی ، حرم حضرت عبدالعظیم (ع) یکی از زیارتگاههای شیعیان ، واقع در چند کیلومتری جنوب تهران از ازدحام جمعیت زیارت کننده موج می‌زند . آوای نیایش‌های مذهبی از گوشه و کنار بلند است و زائرین در فضایی آکنده از بوی عطر و گلاب و عود مشغول عبادتند . صدای زیارت‌نامه خوان‌ها و روضه‌خوان‌ها و صلوات و اوراد مذهبی مردم در هم آمیخته است . چند لحظه بعد صداهایی قوی‌تر ، خبر ورود شاه ذوالقرنین را به حرم اعلام می‌کنند . فراشان دولتی با نگاه‌هایی که ویژه این گونه افراد است ، مردم را زیر نظر می‌گیرند . شاه با هیبت و شوکت ویژه پادشاهان وارد حرم می‌شود و به زیارت می‌پردازد . همهمه‌های مردم رنگ و بوی سیاسی می‌گیرد و از حالت عبادی خارج می‌شود . شاه چند دور به گرد مزار می‌گردد و مردم همه به او خیره‌اند .میرزا محمدخان امین خاقان پیشخدمت شاه میگوید:"وقت ظهر شاه و صدراعظم وارد صحن حضرت عبدالعظیم شدند حاکم آنجا و خدام خواستند به قرق و بیرون کردن مردم بپردازند چنانکه در این موقع همیشه رسم بود. شاه نگذاشت و گفت هیچکس را منع از ورود نکنید امروز میخواهم مثل سایر مردم به زیارت رفته باشم. شاه قصد زیارت کرد. صدراعظم گفت خوب است قبل از زیارت بروید باغ ناهار بخورید بعد زیارت بیآئید شاه گفت خیر چون وضو دارم اول میروم زیارت ناهار یکساعت بعدازظهر هم باشد نقلی ندارد. شاه وارد بقعه شد طوافی کرده طرف پائین پا ایستاده قالیچه و جانماز خواست صدراعظم برای آوردن قالیچه چند قدمی دور شد شاه عینک زده بطرف زنها نگاه میکرد از طرف چپ شاه از میان دو نفر زن که ایستاده بودند شخصی دست از زیر عبا در آورده کاغذ بزرگی بعنوان عریضه بطرف شاه دراز کرد تقریبا یک شبر به شاه مانده صدای پیشتاب شش لوله از زیر کاغذ عریضه بلند شد همین قدر شاه مجال کرد که گفت "حاجی حسنعلی خان مرا بگیر" حاج حسینعلی خان و یکی دو نفر دیگر از پیشخدمتان که نزدیک بودیم شاه را گرفتیم پنج یا شش قدم با پای خود آمده بعد بی‌حس شد. شاه را بردیم در اطاق معروف بمقبره ولیعهدی که خیلی نزدیک به آنجا بود. آنجا هم پس از به زمین خوابانیدن شاه، شاه آه بلندی کشیده دیگر نفس نکشید. صدراعظم بعد از آنکه از گرفتن و محفوظ داشتن قاتل آسوده شد آمد پیش شاه و خیلی سفارش کرد که کسی نگوید شاه کشته شده بگویند تیر بپایش خورده و ضعف کرده است و امر کرد کالسکه شاهرا بقدری که ممکن بود نزدیک آوردند و شاهرا با تمام لباس و رسمیت چنانکه آمده بودند و عینک هم بچشمش زدند روی صندلی نشاندند."قلب شاه در خون می‌طپد و اندام مرد ضارب زیر مشت و لگدهای مردم و فراشان دولتی در حال خرد شدن است . ساعتی بعد ، شاه مرده سوار بر کالسکه ، با تشریفات مخصوص شاهان زنده در حال عبور از خیابان اصلی زیارتگاه است . او در حالی که عینکی به چشم دارد و دستکش‌های سفیدی در دست ، برای مردم دست تکان می‌دهد و به فاصله چند متر پشت سر او ، کالسکه‌ای به تاخت می‌آید که شاه شکار با گردنی افراشته ، که به قولی مستعد بریدن است ، در آن نشسته و خونسرد و آرام اطرافش را نگاه می‌کند .زندگینامه او میرزا محمدرضای کرمانی فرزند ملاحسین عقدایی معروف به ملاحسین پدر است که در کرمان زاده شد . پدرش ملاحسین در زمان حکومت طولانی محمد اسماعیل خان وکیل‌الملک در کرمان ، به دلیل ظلم و ستمی که بر او رفته بود ، مهاجرت کرد و به یزد رفت . در ناحیه عقدای یزد ملکی خرید و به کار کشاورزی پرداخت . ملاحسین چندی پسرش محمدرضا را به مدرسه فرستاد و پس از آن برای دادخواهی به تهران آمد و در مدرسه ملا عبدالله منزل کرد و در همان جا نیز درگذشت .میرزا محمدرضا به هنگام تحصیل و طلبگی در یزد ، روضه‌خوانی و پامنبری خوانی هم می‌کرد . از یزد به تهران آمد و به دست فروشی و سمساری پرداخت . در این شغل موفقیت‌هایی به دست آورد و کم کم نزد تجار تهرانی اعتباری کسب کرد . از حاج ملاحسن ناظم التجار ، بازرگان معروف تهرانی ، شال ترمه به امانت می‌گرفت و در خانه‌های اعیان و شاهزادگان پایتخت‌نشین به فروش می‌رساند . شاید همین رفت و آمد به خانه رجال و اعیان شهر باعث شد که بعدها به عالم سیاست روی آورد . ورود به مجالس اعیان ، البته آداب خاص و بردباری لازم دارد که یک نفر ولایتی باید خیلی چشم و گوش خود را باز کند و متوجه حرفهای اهل مجلس باشد ، تا بتواند از کسب خود بهره ببرد ، والا کارش نمی‌گیرد . همین توجه ، برای میرزا رضا مکتبی شده و او را تا حدی به اوضاع و احوال دوره با اطلاع ، و تجسس زندگی او را نخود همه آش نموده بود ، چنان که گذشته از مجلس اعیان ، مجلس عمومی یا نیمه عمومی که در شهر اتفاق می‌افتاد این شخص با بقچه کالای خود که بهترین جواز ورود او به مجلس بود حاضر می‌شد . او با ورود به خانه اهل دربار برای فروش کالا ، نفوذ کلمه‌ای در بین زنان که عمده مشتریان او بودند کسب کرد و بعدها در مقدمات شورش تنباکو از این نفوذ کلمه به



خرید و دانلود  میرزا رضای کرمانی  10 ص


مقاله درمورد زندگی نامه میرزا کوچک خان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

زندگی نامه میرزا کوچک خان

میرزا یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ، اهل رشت، در سال 1259 شمسی، دیده به جهان گشود. سال های نخست عمر را در مدرسه ی حاجی حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه ی جامعه آن شهر به آموختن مقدمات علوم دینی سپری کرد.

در سال 1286 شمسی، در گیلان به صفوف آزادی خواهان پیوست و برای سرکوبی محمدعلی شاه روانه ی تهران شد.

هم زمان با اوج گیری نهضت مشروطه در تهران، شماری از آزادی خواهان رشت کانونی به نام «مجلس اتّحاد» تشکیل دادند و افرادی به عنوان فدایی گرد آوردند. میرزا کوچک خان که در آن دوران یک طلبه بود و افکار آزادی خواهانه داشت به مجلس اتحاد پیوست. در سال 1289 شمسی، در نبرد با نیروی طرفدار محمد علی شاه در ترکمن صحرا شرکت داشت و در این نبرد زخمی و چندی در بادکوبه در یک بیمارستان بستری گردید. در سال 1294 شمسی، به جای «مجلس اتّحاد» «هیأت اتّحاد اسلام» از یک گروه هفده نفری در رشت تشکیل گردید. بیشتر افراد این گروه روحانی بودند میرزا کوچک خان عضو مؤثّر آن بود. این هیأت هدف خود  را خدمت به اسلام و ایران اعلام کرد و به زودی میرزا کوچک خان رهبری هیأت را بر عهده گرفت. پس از اشغال نواحی شمالی ایران از سوی روسیه ی تزاری، هیأت اتّحاد اسلام به مبارزه با ارتش تزار پرداخت و یک گروه مسلح به عنوان فدایی تشکیل داد و روستای کسما را در ناحیه ی فومن مرکز کار خود قرار داد و در آن جا سازمان اداری و نظامی به وجود آورد. هیأت اتّحاد اسلام، پس از چندی به کمیته ی اتّحاد اسلام تبدیل شد و اعضای آن به 27 نفر افزایش یافت و رهبری کمیته را میرزا به عهده گرفت و تا پایان سال 1296 شمسی، بخش وسیعی از گیلان و قسمتی از مازندران، طارم، آستارا، طالش، کجور و تنکابن زیر نفوذ کمیته درآمد. این کمیته «نهضت جنگل» و «حزب جنگل» نیز نامیده شده است.

کودتای حزب عدالت

پس از ورود ارتش سرخ به ایران، چند تن از اعضای حزب کمونیستی عدالت باکو نیز از روسیه وارد گیلان شدند. این افراد در رشت دست به تشکیل حزبی به نام «عدالت» زدند و رفته رفته، ضمن برگزاری اجتماعات و سخنرانی ها، عملاً موارد توافق شده میان جنگلی ها و روس ها را زیر پا گذاشتند و تبلیغاتی را علیه میرزا آغاز کردند. میرزا در تیر 1299، معترضانه رشت را ترک کرد و اعلام کرد تا زمانی که حزب عدالت از کارهای خلاف و حمله به اسلام و تبلیغ کمونیسم دست بر ندارد به رشت باز نخواهد گشت. به دنبال این حادثه اعضای حزب عدالت که بعضی از آنان همچون احسان الله خان و خالو قربان قبلاً از دوستان نزدیک میرزا بودند، درصدد بر آمدند کودتایی را انجام دهند که  طرح آن را قبلاًٌ ریخته بودند. نقشه ی کودتا این بود که میرزا یا باید کشته شود و یا دستگیر و از رهبری انقلاب کنار رود. میرزا که تا حدی از هدف اعضای حزب و نقشه ی خائنانه ی آنان مطلع شده بود، به جنگل رفت و در این درگیری ها بسیاری از جنگلی ها دستگیر یا کشته شدند.

شکست نهضت و شهادت میزرا کوچک خان جنگلی

/

پس از تسلیم خالو قربان، نیروهای دولتی وارد رشت شدند و چون مذاکرات صلح با جنگلی ها به نتیجه نرسید، نیروهای دولتی به تعقیب جنگلی ها پرداختند. برخی از نیروها متفرق، برخی تسلیم و تعدادی نیز کشته شدند. با چنین وضع سخت و دردناکی میرزا در سرمای شدید زمستان از همسرش خداحافظی کرد و در اعماق جنگل عقب نشست تا بتواند نیروهای پراکنده را در فرصت مناسب جمع آوری و سازماندهی کند. امّا در اثر سرما مرگ به سراغش می آید. روزنامه ی جنگل ارگان نهضت درباره هدف نهضت چنین نوشته است:

«ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلال به تمام معنای کلمه، یعنی بدون اندک مداخله ی هیچ دولت اجنبی، [و طرفدار] اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلاتی دولتی، که هر چه بر سرایران آمده از فساد تشکیلات است. ما طرفدار یگانگی عموم مسلمانانیم. این است نظریات ما که تمام ایرانیان را دعوت به هم صدایی کرده، خواستار مساعدتیم.»

رهبر نهضت جنگل یک روحانی و مرد دین بود. او انقلاب جنگل و همه ی مظاهر آن را از دریچه ی اندیشه های سیاسی که از اسلام آموخته بود، می نگریست. او یک باره دست به قیام مسلحانه نزد، همه ی راه ها را آزمود و پس از یأس وارد عمل  و مردانه پا به صحنه ی کارزار نهاد.



خرید و دانلود مقاله درمورد زندگی نامه میرزا کوچک خان


مقاله درباره زندگینامه میرزا تقی خان امیرکبیر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

زندگینامه میرزا تقی خان امیرکبیر

 

 

/

 میرزا تقی خان امیرکبیر اهل فراهان است و دست پرورده خاندان قائم مقام فراهانی.  فراهان همچون تفرش و  آشتیان مجموعاً کانون واحد فرهنگ دیوانی و "اهل قلم" بود؛ ناحیه ای مستوفی پرور. چه بسیار دبیران و مستوفیان و وزیران از آن دیار برخاستند که در آن میان چند تنی به بزرگی شناخته شده، در تاریخ اثر برجسته گذارده اند. از این نظر میرزا تقی خان نماینده فرهنگ سیاسی همان سامان است .

نام اصلی میرزا تقی خان، "محمد تقی" است. زادگاهش "هزاوه" از محال فراهان عراق. هنوز هم در آنجا محله ای بنام "محله میرزا تقی خانی" معروف است، و خانه پدریش نزدیک تپه "یال قاضی" شناخته می باشد. اسم او در اسناد معتبر (از جمله مقدمه پیمان ارزنةالروم، و قباله نکاح زنش عزت الدوله) "میرزا محمد تقی خان" آمده است. رقم مهر و امضای او نیز تردیدی در نام حقیقیش باقی نمی گذارد؛ بی گمان اسم "محمد" رفته رفته حذف گردیده و به ر"میرزا تقی خان" شهرت یافته است.    

خانواده پدری و مادری میرزا تقی خان از طبقه پیشه ور بودند. پدرش به تصریح قائم مقام "کربلائی محمد قربان" بود که در خطاب او را "کربلائی" می گفت. سجع مهرش "پیرو دین محمد قربان" بود. کربلائی قربان نخست آشپز میرزا عیسی (میرزا بزرگ) قائم مقام اول بود. پس از او همین شغل را در دستگاه پسرش میرزا ابوالقاسم قائم مقام ثانی داشت.    ر

کربلائی قربان بعدها ناظر و در واقع ریش سفید خانه قائم مقام گردید، و همیشه مورد لطف مخدوم خود بود. آنچه بنظر می رسد کربلائی قربان خیلی هم بی چیز نبوده، بلکه آب و ملکی داشته و دست کم یک دانگه قریه حرآباد مال او بوده است.  و نیز آنقدرها استطاعت داشته که به سفر حج برود.  ر

سال تولد میرزا تقی خان را تا اندازه ای که جستجو کردیم، هیچ مؤلف خودی و بیگانه ای ثبت نکرده است. در حل این مجهول تاریخی، ما یک مأخذ اصلی و دو دلیل در تأیید آن مأخذ بدست می دهیم: زیر تصویر اصیلی که به زمان صدارت امیر کشیده اند می خوانیم: "شبیه صورت... اتابک اعظم، شخص اول ایران، امیر نظام در سن چهل و پنج سالگی". امیر از 22 ذیقعده 1264 تا 20 محرم 1268 صدارت کرد. اشعاری که در ستایش مقام تاریخی او در کنار همان تصویر نگاشته شده، و تصریح به اینکه کارهای سترگ از پیش برده است، نشان میدهد که تصویر مزبور را در اعتلای قدرت و شهرت امیر کشیده اند. و آن سال 1267 است. با این حساب و به فرض صحت رقم چهل و پنج سالگی تولد او به سال 1222، یا حداکثر یکی دو سال پیشتر بوده است.  ر

اما دلیل معتبر تاریخی اینکه: در کاغذ قائم مقام خواهیم خواند که میرزا تقی همدرس دو پسر او محمد و علی بوده است. می دانیم که میرزا محمد پسر اول قائم قام در 1301 در هفتاد سالگی درگذشت، و پسر دیگرش میرزا علی در شصت و هفت سالگی درگذشت به سال 1300.  یعنی هر کدام از آن دو پسر قائم مقام، سی و یکی دو سال پس از امیر زنده بوده اند. اختلاف سال تولد میرزا تقی با دو همدرس خود هر چه باشد، به هر حسابی، امیر در آخرین سال صدارتش 1268 بیش از پنجاه سال نداشته است.   ر

امیر دو زن گرفته است. زن اولش، دختر عمویش بود یعنی دختر حاج شهباز خان. نام او را "جان جان خانوم" ذکر کرده اند. از او سه فرزند داشت: میرزا احمد خان مشهور به "امیرزاده" و دو دختر که بعدها یکی زن عزیز خان آجودان باشی سردار کل، دوست قدیم امیر، گردید. و دیگری به عقد میرزا رفیع خان مؤتمن درآمد. زن امیر در 1285 با دختر بزرگش سلطان خانم به زیارت مکه رفت، و ظاهرا یکی دو سال بعد، در آذربایجان درگذشت.  ر

زن دوم امیر، "ملکزاده خانم" ملقب به عزت الدوله یگانه خواهر تنی ناصرالدین شاه بود. به گفته دکتر پلاک میرزا تقی خان در زمان صدارت از زن اول خود جدا شد. عقد ازدواج با عزت الدوله روز جمعه 22 ربیع الاول 1265 انجام گرفت. ترتیب جشن عقد و عروسی را میرزا نبی خان امیرتومان (پدر میرزا حسین خان سپهسالار) بعهده داشت. عزت الدوله شانزده ساله بود. چنانکه قباله عقد زناشوئی می نماید، مهر عزت الدوله هشت هزار تومان نقد اشرفی ناصرالدین شاهی هجده نخودی، و یک جلد قرآن بود. راجع به ازدواج با عزت الدوله ضمن نامه امیر به شاه خواهیم خواند که گفته بود: "از اول بر خود قبله عالم... معلوم است که نمیخواستم در این شهر صاحب خانه و عیال شوم. بعد، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما، این عمل را اقدام کردم...." فداکاریهای این شاهزاده خانم در دوره تبعید و آخرین روزهای زندگی شوهرش، در خور ستایش است.   ر

محیط خصوصی تربیت میرزا تقی خان را دستگاه میرزا بزرگ قائم مقام و پسرش میرزا ابوالقاسم قائم مقام، آن دو وزیر بزرگ عباس میرزا، می ساخت. میرزا بزرگ در سال 1237 درگذشت. با حسابی که راجع به سن میرزا تقی خان بدست دادیم، ظاهراً در آن زمان هجده ساله بود. پس محضر میرزا بزرگ را خوب درک کرده بود، و شاید هم پاره ای کارهای دبیری او را می کرد. امین الدوله هم به خدمت امیر در "دایره میرزا بزرگ قائم مقام" تصریح دارد.  ر

در استحکام اخلاقی او تردید نیست، و مظاهر عینی آن گوناگون است. یک جنبه اش اینکه در عزمش پایدار بود. نویسنده صدرالتواریخ که زیر نظر اعتمادالسلطنه این کتاب را پرداخته می گوید: "این وزیر هم در وزارت مثل نادر شاه بود.... هم مانند نادر عزم ثابت و اصالت رأی داشته است". در موردی که نماینده انگلیس خواست رأی امیر را عوض کند، خود اعتراف دارد که "... سعی من و کوشش نماینده روسیه، و تلاش مشترک ما همه باطل است. کسی نمیتواند میرزا تقی خان را از تصمیمش باز دارد". برهان استقلال فکر او همین بس که در



خرید و دانلود مقاله درباره زندگینامه میرزا تقی خان امیرکبیر


میرزا حسین خان سپهسالارقزوینی (مشیرالدوله) 19 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

حسین یعقوبی

کلاس 352

میرزا حسین خان سپهسالارقزوینی (مشیرالدوله)

تاریخ روابط خارجی ایران به معنای واقعی آن، از زمان سلطنت  قاجاریه آغاز می‌شود .گرچه قبل از آن افراد وفرستادگانی از جانب دول اروپایی به ایران آمد وشد می کردند، اما از اوائل سلطنت قاجاریه است که دول اروپایی به اهمیت استراتژیکی ایران پی بردند وایران وارد عرصه سیاست بین المللی شد. لذا بررسی دیپلماسی ایران ، ارتباط تنگاتنگی به شناخت چگونگی فعالیتها و اقدامات صورت گرفته در طول حکومت قاجار دارد.و همانا برای سلسله قاجاریه دوره سلطنت ناصرالدین شاه نقطه اوج آن است و حوادث و وقایع پیرامونی این زمان حساسیت آن را افزایش داده است تحولات جهانی و رقابت قدرتهای بزرگ بین المللی از قبیل روس و انگلیس و تا حدی فرانسه که تاثیر مهمی در داخل ایران داشته از آن جمله می‌باشدکه هر لحظه موجبات تغییر تصمیمات داخلی را فراهم می‌کرد و استقلال ایران را به خطر می‌انداخت. از دیگر مسائلی که سلطنت پنجاه ساله ناصرالدین شاه را جلوه خاصی می‌دهد آشنایی هرچه بیشتر ایرانیان با تمدن مغرب زمین است که پیامد آن پیدا شدن لغات و واژه‌های جدید چون آزادی، قانون، حکومت مشروطه و غیره بود و این امر جز با تلاش برخی از افراد صاحب نفوذ تحصیل کرده در غرب امکان پذیر نبود.این افراد روشنفکر که اشاعه دهندگان قانون و آزادی جدید مغرب زمین در ایران بودند با گرته برداری از این واژه‌ها به شکلی خام و ناپخته به ترویج و تبلیع این افکار در داخل می‌پرداختند و شاه نیز برای حفظ ظاهر و شاید به دلیل سه سفر پیاپی به غرب و دیدن فاصله کشورش با آنان اندکی به فکر افتاده بود که این فاصله را با دستوراتی شاهانه کم کند و ظاهر امر را آبرومند نماید از جمله این امور به خیال افتادن شاه برای تشکیل دارالشورا می‌توان نام برد.آنچه در این نوشتار مد نظر خواهد بود بررسی شرح حال یکی از صدر اعظم های عصر ناصری به نام میرزا حسین خان سپهسالار است و در آن تلاش شده تا چگونگی به قدرت رسیدن ،شیوه صدارت ،مهمترین رویدادها واقدامات انجام شده او به روی کاغذ آورده شود. در  این تحقیق از منابع زیر استفاده شده است.

1- کتاب سیاستگران دوره قاجار نوشته احمد خان ملک ساسانی در مورد احوالات و اقدامات میرزا به تفضیل توضیح داده است و نویسنده سعی کرده نه تنها نکات مثبت  بلکه نکات منفی اقدامات او را تشریح نماید.2- کتاب تحولات فرهنگی ایران در دوره قاجاریه نوشته دکتر احمد هاشمیان شرح مختصری از میرزا و ...... و القاب و مسئولیتهای او با بیانی ساده و روان نوشته شده است.3- کتاب بازنگری در تاریخ قاجاریه نوشته ابونصر عضد قاجار (نوه مظفرالدین شاه و خواهرزاده مصدق) است که در آن مطالبی از دوران قاجار گفته شده و شاید درکتب دیگر ذکر نشده باشد لکن دید کلی نویسنده مثبت و از قاجار در نوشته‌های او به نیکی یاد شده است.4- کتاب تاریخ مشروطه ایران نوشته احمد کسروی: نحوه نگارش این کتاب کمی ادبی و ثقیل است و نویسنده با دید مثبت اقدامات میرزا را ارزیابی و از اقدامات منفی او همچون قرارداد رویتر تنها به اشاره‌ایی کوتاه بسنده نموده است.5- کتاب امیرکبیر و ایران نوشته فریدون آدمیت: کتاب معتبر و کاملی است که می‌توان به عنوان مرجعی مطمئن از آن استفاده نمود. در این کتاب نویسنده توضیحاتی درخصوص اقدامات نظامی و اجتماعی میرزا و همچنین خدمات پدرش ارائه نموده است.6- در پایان نامه آقای علی قنبرپور به نام بررسی نقش روشنفکران درانقلاب مشروطیت مطالب مختلفی در مورد میرزا حسین خان مطرح شده است که شامل مفاد قراردادها منعقده و اقدامات زمان صدارت وی می‌باشد در این پایان نامه از او به عنوان یک سکولاریست و کسی که دین را از سیاست جدا کرده و قدرت روحانیان را در دربار به حداقل رسانده یاد شده است.7- آخرین منبع مورد استفاده در این تحقیق اینترنت است که می توان به  سایت سازمان میراث فرهنگی اشاره نمودالف : قبل از صدارت

میرزا حسین خان فرزند میرزا نبی خان امیردیوان قزوینی در سال 1243 ه . ق متولد شد. اجداد وی اهل علی آباد مازندران بوده و پدر بزرگ وی موسوم به عابدین بیک درقزوین درخدمت شاهزاده علینقی میرزای رکن الدوله حکمران قزوین به دلاکی وخاصه تراشی اشتغال داشت. بدین سبب دشمنان میرزا حسین خان وی را دلاک زاده لقب می دادند. پدروی دردستگاه حکومتی رکن الدوله مال وثروتی اندوخته ونردبان ترقی را طی نمود؛ به نحوی که هم یکی از دختران فتحعلی شاه را به زنی گرفت وهم به حکمرانی اصفهان و فارس نائل آمد. درسال 1274 ه . ق حکمران شیراز شد و در رفع اختلافات بین لشکریان و کشوریان درشیراز توفیقاتی بدست آورد وچون ترتیب عروسی گلین خانم دختر احمد علی میرزا را با ناصرالدین شاه به بهترین وجه فراهم نمود ، قرب ومنزلت وی نزد شاه افزایش یافت  .

رشد وترقی میرزا حسین خان سپهسالار عمدتاً مرهون توجهات خاص امیرکبیرمی باشد. نظربه روابط خاصی که بین امیرکبیروامیردیوان وجود داشت،امیرکبیرپس از رسیدن به صدارت4 فرزند ذکور امیردیوان را به تهران خواسته و آنها را به کارهای دولتی واداشت ومیرزا حسین خان را که فرزند بزرگ وی بود، برای تحصیل به خارج از کشور اعزام نمود  وچون فرد باهوشی بود وبه زبانهای فرانسوی وعربی آشنا شد، بعد از مراجعت به کشور وکیل کارهای پدرش گردید ودروزارت امور خارجه مشغول انجام وظیفه شد و چون پدر وی فوت نمود، امیرکبیر او را به دلیل مضیقه مالی به کار پردازی به بمبئی هند اعزام نمود . اقامت وی در بمبئی به مدت سه سال به طول انجامید وبعد از سه سال با ثروت فراوانی به ایران مراجعه نمود. درسال 1271 ه.ق یعنی درزمان صدارت میرزا آقا خان نوری با سمت جنرال قنسولی عازم مأموریت به تفلیس شد. درسال 1275 ه.ق به سمت وزیرمختاری ایران دراسلامبول انتخاب گردید. درسال 1280 موقتاً از اسلامبول به تهران فرا خوانده شد ودرسلک اجزای دارالشورای دولتی در آمده و مجدداً به اسلامبول بازگشت. درسال 1285 ه.ق یعنی ده سال بعد از اشتغال به سمت جنرال قنسولی در اسلامبول، به تهران احضار و از درجه وزیرمختاری و ایلچی گری مخصوص به مقام سفارت کبری نایل آمد ومجدداً به اسلامبول رفت ومدت دو سال دراین سمت مشغول انجام وظیفه بود تا اینکه درسال 1287 ه.ق ترتیب عزیمت ناصرالدین شاه به عتبات عالیات را فراهم ساخت وبعد از این مسافرت است که خدمات وی دربغداد وعتبات و خارج از کشور موافق طبع ناصرالدین شاه قرارگرفت وشاه اورا باخود به تهران آورده ، ابتدا وزارت عدلیه و وزارت وظایف و اوقاف و سپس درسال 1288 ه.ق به لقب سپهسالار اعظم مفتخر گشته و سمت سرداری کل سپاه ایران نیز به وی واگذار شد. البته علت انتخاب وی به وزارت عدلیه بدین سبب بود که خانواده وی سالها در دیوانخانه عدلیه کار میکردند .  همچنین دراین سال جزو اعضای دارالشورای کبری درآمد تا اینکه در29 شعبان سال 1288 ه.ق از طرف ناصرالدین شاه به صدر اعظمی انتخاب گردید . در 21 سالی که از زمان اعزام وی به بمبئی تا زمان انتخاب شدنش به صدر اعظمی سپری نمود ( 1267-1288 ) مشیرالدوله، هم از نظر اقتصادی ثروتمند گردید وهم از نظر سیاسی جایگاه ویژه ای برای خود دست و پا نمود.

عواملی که موجب ثروتمند شدن وی گردید عبارت بودند از: 1. هنگامی که جنرال قنسول ایران در بمبئی بود با حمایت و راهنمایی آقا خان محلاتی که با جناق یکدیگر بودند درشرط بندی مسابقات اسبدوانی شرکت نموده و برنده گردید.  2. یکی از اتباع ثروتمند ایرانی مقیم هند فوت نمود و چون وارثی نداشت ثروت وی نصیب مشیرالدوله شد. 3. هنگامی که جنرال کنسول ایران در تفلیس شد به علت بروز جنگ بین روسیه و عثمان ، قحطی در تفلیس آغاز شد و قیمت مواد غذایی بشدت افزایش یافت . وی گندم از ایران خریده ، در تفلیس با قیمت بالا به فروش می رسانید و بدین ترتیب ثروت فراوانی بدست آورد. 1204 سال خدمت در اسلامبول موجب گردید تا حقوق و مزایای خوبی بدست آورد. از نظر سیاسی عوامل ذیل موجب تقویت موقعیت وی گردید : • حمایت امیرکبیراز خانواده وی.• هوش و استعداد ذاتی مشیرالدوله. • خدمات پدر و پسر به ناصرالدین شاه و ازدواج این دو با دوتن از دختران فتحعلی شاه که هردو از یک مادر بودند( ماه نوش خانم زن میرزا نبی خان بود و ماه تابان خانم همسرمیرزا حسین خان ) . • مساعدتهایی که حاجی میرزا صفا از اجله عرفای ایرانی مقیم اسلامبول جهت برطرف شدن مشکلات شیعیان ایرانی درخاک عثمانی به عمل آورده ، مشیرالدوله آن را به حساب خود می گذاشت . • فراهم آوردن مقدمات سفر ناصرالدین شاه به عتبات عالیات و تشویق شاه به تجددگرایی ودیدار از اروپا. • حمایتهای دولت انگلستان از وی . ب : دوران صدارتدر زمان صدارت حاج میرزا حسین خان مشیرالدوله سپهسالار تحولات و تغییراتی در شئون مختلف کشور پدید آمد حاج میرزا حسین خان که سال ها در تفلیس به عنوان کاردار و در عثمانی (استانبول) به سمت وزیر مختار و سپس سفیر کبیر خدمت کرده بود تقلید از اصول زندگی اداری و سیاسی و اقتصادی فرنگیان را مد نظر قرار داد. او وزارتخانه تاسیس کرد. به وضعیت نابسامان پست سامانی داد و سعی کرد سفر در ایران را آسان کند از این رو دستور مرمت کاروانسراها و حتی احداث هتل و مهمانخانه را داد که چند هتل و مهمانخانه و مسافرخانه در جاده طولانی تهران _ قزوین _ رشت انزلی افتتاح شد. حاج میرزا حسین خان سپهسالار، کلاه کوتاه عثمانی منتها به رنگ سیاه (به جای رنگ سرخ فینه عثمانی ها) را در ایران متداول کرد. او سرداری را جانشین قبا و عباهای بلند و کرد و نظامیان را به کت و شلوار ملبس نمود. کلاه های بلند دوران فتحعلی شاه منسوخ شد. آداب و سنن اروپایی کم کم در تهران رواج یافت. سر میز نشستن، ضیافت های شام به سبک فرنگی، تاسیس مهمانخانه و رستوران، تاسیس روزنامه مرتب به زبان فارسی و یک روزنامه بدفرجام به زبان فرانسه در دستور کار او بود. او شاه را به مدت چند ماه در سال 1290ه.ق که برابر 1873 بود به سفر فرنگستان برد. شاه از تفلیس تحت تاثیر مدرنیته اروپایی قرار گرفت به خصوص از نشستن به ترن که به عقیده شاه کلاغ و پرندگان از آن عقب می ماندند و از فرو رفتن قطار در تونل های عمیق دچار شگفتی شد و تحسین خود را در یادداشت های روزانه اش بیان داشت. بدین سان سفر آغاز شد. شاه هر جا که رفت زبان به تحسین گشود از راه آهن به قدری خوشش آمد که دستور داد هر چه زودتر در کشور راه آهن کشیده شود اما پول موجود نبود و روس ها نیز رضایت نمی دادند ایران دارای راه آهن شود. شاه در لندن و پاریس تحت تاثیر مانورهای چابکانه آتش نشانان قرار گرفت که هر آتشی را خاموش می کردند شاه تحت تاثیر رژه سپاهیان مجلل و شیک پوش و تا گلو غرق اسلحه روسیه آلمان و اتریش و انگلستان قرار گرفت. از اقدامات پلیس ها نیز خوشش آمد و اختراع برق و تلفن شگفت زده شد شاه با سلاطین و روسای اروپا مانند ملکه ویکتوریا، الکساندر دوم امپراتور ویلهلم اول و مارشال مک ماهون رییس جمهوری فرانسه دیدن کرد. پنج سال بعد نیز مشیرالدوله او را به دومین سفر اروپا برد و این بار ترتیبی داد که پس از مراجعتش به ایران قزاقخانه سواره نظام پیاده اتریش، نظمیه، بلدیه افتتاح شود و نیز برای احداث تراموای اسبی در تهران و راه آهن حضرت عبدالعظیم و کارخانه چراغ گاز تمهیداتی به کار برد. همچنین تلفن و برق نیز به صورت محدودی در تهران راه اندازی شد اولین نتیجه مشاهدات شاه صدور امتیاز احداث راه آهن بخاری یا ماشین دودی به موسیو بواتال فرانسوی مهندس با استعدادی بود که میرزا حسین خان مشیرالدوله او را به تهران دعوت کرده بود بواتال کارخانه چراغ گاز تهران را که میرزا حسین خان هفتاد هزار تومان در آن سرمایه گذاری کرده بود راه اندازی کرد که به کاخ سلطنتی و محله ارک تعدادی از خانه های رجال روشنایی می داد اما کار این کارخانه نگرفت و چندی بعد تعطیل شد. بواتال نقشه های دور و درازی برای کشیدن راه آهن از تهران تا بوشهر داشت. اما چون آن کار به هزینه سنگین نیاز داشت  یک راه ‌آهن کوتاه 5/8 کیلومتری از تهران به حضرت عبدالعظیم کشید  .حال در ذیل به جزئیات این دوران اشاره میگردد:هنگامی که مشیر الدوله مقدمات سفرناصرالدین شاه به عتبات عالیات را فراهم نمود، به دستورشاه از اسلامبول عازم بغداد گردید. میرزا علی خان امین الدوله دراین رابطه می نویسد: ((ناصرالدین شاه درسال 1287 ه.ق قصد عزیمت به عتبات عالیات را کرد و به حاج میرزا حسین خان مشیرالدوله نوشت که برسبیل نذر باید به عراق سفرکرده و قبور ائمه علیه السلام را زیارت کند. او هم که در پیشگاه شاه راه تقرب و ترقی می پیمود وبی وساطتی وزارت امورخارجه با شاه مکاتبه مخصوص داشت، اقدام نمود. حاجی میرزا حسین خان مشیرالدوله نیز با سری پرشور و دلی پرشور معایب دستگاه دولت و قبایح اوضاع سلطنت را به درستی معاینه کرده ، هروقت به شرف محاوره و صحبت همایونی می رسید از توضیح مفاسد و ضرورت اصلاحات بابی مشیع می گفت ومهاجرین ایرانی را که از جور حکام…….. به ترک مولد و وطن به نواحی عراق عرب آمده و آنجا را آباد کرده بودند به شاهنشاه می نمود . )) بعد از زیارت عتبات، ناصرالدین شاه وی را از رفتن به اسلامبول باز داشته و باخود به ایران آورد و پس از چندی وی را به عضویت دارالشورای کبری انتخاب نمود و مدتی نگذشت که ناصرالدین شاه جهت سروسامان دادن به



خرید و دانلود  میرزا حسین خان سپهسالارقزوینی (مشیرالدوله)  19 ص