لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
موضوع:
فتح مکه
نام استاد:
جناب آقای افتخاری
نام درس:
تاریخ تحلیلی صدر اسلام
گردآورنده:
سیدجلال میرمعصومی
فتح مکه
مقدمه:
در میان قبائلی که اطراف مکه سکونت داشتند دو قبیله بودند بنامهای بنی بکر و خزاعة که مابین آنها از زمانهای قدیم عداوت و دشمنی برقرار بود. و سبب آن این بود که مردی از بنی حضرمی بنام مالک بن عباد – که هم پیمان با اسودبن رزن و قبیله بنی بکر بود برای نجات به مسافرت رفت و در راه گذارش به زمینهای قبیله خزاعة افتاد، و قبیله مذکور این مرد را کشتند و اموالش را بردند بنی بکر نیز تلافی کرده مردی از خزاعة را کشتند خزاعة نیز سه نفر از بزرگان بنی کنانة را بنامهای: سلمی و کلثوم و ذؤیب در نزدیکی انصال حرم( علامت هائی که برای حرم ( علامت هائی که برای حرم در مکه نصب کرده اند) به قتل رساندند.
اسلام که آمد موقتاً انتقامجویی را از میان این دو قبیله برداشت و افراد سرگرم تازه مسلمانان شدند، در جریان صلح حدیبیه( چنانچه پیش از این گفتیم) جزء مواد صلحنامه یکی این بود که هر قبیله ای بخواهند با قریش و یا با محمد(ص) پیمان بندند در عقد پیمان آزاد باشند، و روی این قرارداد خزاعة در پیمان رسول خدا(ص) وارد شدند و بنی بکر نیز با قریش هم عهد شدند.
پس از اینکه قراداد صلح فیمابین برقرار شد تیره ای از بنی بکر بنام بنی اسود بن رزن در صدد برآمدند انتقام آن سه نفری که بدست خزاعة کشته شده بودند از ایشان بگیرند ، و صلح را نقض کنند. از این رو مردی از ایشان بنام نوفل بن معاویة با جمعی از بنی بکر و گروهی از قریش به خانه خزاعة حمله بردند و در سرآبی بنام« وتیر» بر آنها شبیخون زده و مردی از آنها را بنام منبه کشتند.
خزاعة که چنان دیدند به سوی مکه عقب نشینی کرده خود را بحرم رساندند ولی در آنجا هم بنی بکر دست بردار نبود، و هنگامی که به نوفل گفتند: از خدا بترس اینجا حرم است و ما د اخل حرم شده ایم؟نوفل گفت: امروزه خدائی در کار نیست، شما در حرمی دست به دزدی و سرقت می زنید چگونه از انتقامجویی و خونخواهی کشتگانتان صرفنظر می کنید.
و سبب قتل منبه هم این بود که او مردی کم دل بود ودر آنشب با یکی از خزاعة به ن تمیم بیرون رفت و چون متوجه حمله بنی بکر شد رو به تمیم کرد و گفت: رفیق، خود او را نجات بده ولی من خواهم مرد چه مرا بکشند و چه رهایم کنند، زیزا این منظره که من دیدم قلبم را از هم شکافت ودیگر زنده نخواهم ماند از اینرو تعمیم فرار کرد. و منبه ایستاد تا بنی بکر به او رسید و او را کشتند و تمیم برای فرار خود اشعاری سروده و عذر خود را در آن اشعار خواستند.
خزاعة خود را به شهر مکه رسانده بخانه بدیل بن ورقاء و مرد دیگری بنام رافع که با آنها دوست بود وارد شدند.
و درباره حمله مزبور که از طرف بنی بکرو کنانة نسبت به خزاعة صورت گرفت اخرز بن لعط تشعاری گفت که بدیل بن عبدمناة نیز پاسخ آنها را داده و حسان بن ثابت نیر در اینباره اشعاری سرود.
عمروبن سالم خزاعی در محضر رسولخدا(ص):
پس از این واقعه و نقض صحلنامه از طرف قریش و بنی بکر عمرو بن سالم یکی از افراد خزاعة بمدینه آمدو جریان حمله قریش و بنوبکر را به قبیله خزاعة در ضمن اشعاری باطلاع آنحضرت رسانید و از او استمداد کرد.
رسول خدا(ص) فرمود: آی عمرو تو یاری خواهی شد، سپس ابری در آسمان ظاهر شد رسول خدا(ص) فرمو: این بار برای یاری بن کعب( که تیره از خزاعة بودند) اشک می ریزد.
بدنبال عمروبن سالم بدیل بن ورقاء نیز با عده ای از قبیله خزاعة به مدینه آمدند و نقض صلح را از یک طرف قریش و بنی بکر باطلاع رسولخدا(ص) ر ساندند و سپس به مکه مراجعت کردند.
بدیل و همراهان که بسو ی مکه برگشتند رسولخدا(ص) فرمود: ابوسفیان را می نگرم که به نزد شما آمده تا پیمان صلح را محکم کند و مدت آنرا زیادتر کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
بسم الله الرحمن الرحیم
انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا (8) لتؤمنوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه و تسبحوه بکرة و اصیلا (9) ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث على نفسه و من اوفى بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجرا عظیما (10) سیقول لک المخلفون من الاعراب شغلتنا اموالنا و اهلونا فاستغفر لنا یقولون بالسنتهم ما لیس فى قلوبهم قل فمن یملک لکم من الله شیئا ان اراد بکم ضرا او اراد بکم نفعا بل کان الله بما تعملون خبیرا (11)
انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا: این آیه در سوره احزاب هم با همین عبارت اضافهاى وجود دارد.آنجا مىفرماید: یا ایها النبى انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا: اى پیامبر، ما تو را فرستادهایم گواه بر مردم و گواه بر امت.«شاهد»و«شهید»معنى حضور را مىدهد.در زبان عربى به«گواه»از آن جهت«شاهد»مىگویند که کسى حق دارد در مورد واقعهاى گواهى بدهد که در آن واقعه حاضر باشد،یعنى انسان در مورد واقعهاى که در آن حضور دارد و احساس مىکند و بالعیان آن را مىبیند حق دارد شهادت بدهد.این مسالهاى است در باب«قضاء»(قضاوت)،مىگویند شهادت به علم جایز نیست،شهادت به عین و به حس جایز است،یعنى اگر شما چیزى را یقین دارید و شک ندارید ولى ندیدهاید،مثلا یقین دارید العیاذ بالله زید همسایه شما شراب مىخورد،از صد احتمال یک احتمال هم نمىدهید که شراب نخورد،یعنى هیچ احتمال اینکه بتوانید توجیه هم بکنید نمىدهید،یقین دارید شراب مىخورد،اما به چشم خودتان ندیدهاید،یقین دارید که فلان مرد و زن زنا کردهاند ولى به چشم خود ندیدهاید،حق ندارید که این را شهادت بدهید بگویید فلانى زنا کرده یا فلانى شراب خورده است،و اگر شهادت بدهید و قاضى از شما بپرسد که این را که تو شهادت مىدهى دیدهاى یا ندیدهاى،و شما بگویید من ندیدهام ولى یقین دارم،اگر شما عادلترین عادلهاى عالم هم باشید، اعدل عدول هم باشید، سلمان فارسى هم باشید قاضى حق ندارد بر این گونه شهادت ترتیب اثر بدهد. حدیثى هست، حضرت صادق علیه السلام فرمودند(با دستشان اشاره کردند):«على مثل ضوء الشمس»مثل اینکه نور خورشید را مىبینى،فقط اگر این طور باشد شهادت بده،غیر از این نه.به همین جهت براى آنچه که ما در فارسى مىگوییم«گواه»در زبان عربى کلمه«شاهد»به کار مىبرند،یعنى حاضر،یعنى آن کسى که حاضر واقعه بوده نه آن کسى که عالم به واقعه است،چون غایب از واقعه هم گاهى عالم به واقعه مىشود،ولى کافى نیست.علم به واقعه ولى عن غیاب کافى نیست،حضور آن واقعه و شهود آن لازم است.
یکى از نکات مهم و معارف بزرگ قرآن این مساله است که پیغمبر اکرم و به تعبیر قرآن گروهى از مؤمنین-که آن گروهى از مؤمنین این گونه جز اینکه در مقام عصمت باشند کس دیگر نمىتواند باشد-[شاهد امت هستند].خدا پیغمبر را«شاهد امت»نامیده است،شاهدى که در دنیا تحمل شهادت مىکند و در آخرت اداى شهادت،یعنى او حاضر و ناظر به افعال و اعمال امت است.همین طور که ما مىگوییم ملکین رقیب و عتید ناظر و شاهد اعمال ما هستند،همیشه پیغمبر یک امتشاهد و ناظر بر اعمال امت است،و این است که در مساله امامت گفته مىشود که شان اصلى امام این نیست که در میان مردم ظاهر باشد و حکومت در دست داشته باشد که اگر این شان را از او گرفته باشند دیگر امام نباشد و از امامتخلع شده باشد،نه،شان اصلى که از آن این شان نتیجه مىشود[این است که امام شاهد امت است]یعنى با وجود کسى که در باطن و از نظر باطن شاهد بر همه امت است دیگر نوبت به کسى که مثل همه افراد امت است و مثل افراد دیگر امتخطا کار است نمىرسد که او خلافت و حکومت را در دست بگیرد.
این است که قرآن در آن آیه مىفرماید: یا ایها النبى انا ارسلناک شاهدا ما شما را فرستادهایم به عنوان شاهد و به عنوان گواه امت.این مساله عرض اعمال-که خودش مسالهاى است که بر پیغمبر یا امام عرض اعمال مىشود-همان مفهوم«شهادت»را مىرساند،که در آن آیه مىفرماید: و قل اعملوا فسیرى الله عملکم و رسوله و المؤمنون و ستردون الى عالم الغیب و الشهادة. این که بعد مىفرماید: و ستردون الى عالم الغیب و الشهادة یعنى خیال نکنید این شهادت براى این است که العیاذ بالله خدا نمىداند،شاهدها باید بیایند به اطلاع او برسانند[و او]قاضى این گونه است،این روى آن نظام نیست،این شاهدها هستند و تازه بازگردانده مىشوید به کسى که خودش عالم بر غیب و بر شهادت و بر همه چیز است و اعلم است از خود شما و از خود شاهدها بر این مطلب.
انا ارسلناک شاهدا .پس یک شان از شؤون مقام رسالتشهادت است،تحمل شهادت در دنیا و اداى شهادت در آخرت. و مبشرا و نذیرا .شان دیگر تبشیر است و شان دیگر انذار.همیشه پیغمبران مردم را در حال حرکت و در جریان مىبینند،یعنى انسان خواه ناخواه این طور است.انسان هیچ وقتساکن نیست،همیشه در حرکت است،منتها در چه راهى و به کدام سو در حرکت است؟پیامبران مبشر و منذر هستند،یعنى راه را ارائه مىدهند و بشارت و نوید مىدهند که اگر از این راه بروى به چه فتح و سعادت و کمالى نائل مىشوى و اگر از آن راه و آن راه بروى به چه بدبختى و شقاوتى نائل مىشوى.
حدیثى هست که پیغمبر اکرم با اصحاب نشسته بودند،چند خط از نقطهاى به نقطهاى رسم کردند،بعد اشاره به خط وسط که خط راست بود کردند و فرمودند این راه من است(صراط مستقیم)و بقیه راهها راههاى من نیست،یعنى انسان همیشه در حال حرکت است،منتها یک وقت راه راست را به سوى مقصد در پیش مىگیرد و یک وقت از راههاى کج مىرود،و پیغمبران آمدهاند که مبشر به راه راست باشند.
اینجا عمل خاصى از پیغمبر اکرم صورت گرفته که مساله مبشر بودن و منذر بودن پیغمبر را خیلى خوب مجسم مىکند،مخصوصا منذر بودن.در سالهاى اول بعثت رسول اکرم بعد از نزول آیه و انذر عشیرتک الاقربین (خویشاوندان نزدیک را باید انذار کنى)دو واقعه رخ داده است،یکى انذار نزدیکان خیلى نزدیک،یعنى بنى هاشم و بنى عبد المطلب که این در خانه خود حضرت صورت گرفته،که عدهاى را-که 39 یا 40 نفر بودند،عموهاى حضرت،عمو زادگان،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 48
موضوع:
فتح مکه
نام استاد:
جناب آقای افتخاری
نام درس:
تاریخ تحلیلی صدر اسلام
گردآورنده:
سیدجلال میرمعصومی
فتح مکه
مقدمه:
در میان قبائلی که اطراف مکه سکونت داشتند دو قبیله بودند بنامهای بنی بکر و خزاعة که مابین آنها از زمانهای قدیم عداوت و دشمنی برقرار بود. و سبب آن این بود که مردی از بنی حضرمی بنام مالک بن عباد – که هم پیمان با اسودبن رزن و قبیله بنی بکر بود برای نجات به مسافرت رفت و در راه گذارش به زمینهای قبیله خزاعة افتاد، و قبیله مذکور این مرد را کشتند و اموالش را بردند بنی بکر نیز تلافی کرده مردی از خزاعة را کشتند خزاعة نیز سه نفر از بزرگان بنی کنانة را بنامهای: سلمی و کلثوم و ذؤیب در نزدیکی انصال حرم( علامت هائی که برای حرم ( علامت هائی که برای حرم در مکه نصب کرده اند) به قتل رساندند.
اسلام که آمد موقتاً انتقامجویی را از میان این دو قبیله برداشت و افراد سرگرم تازه مسلمانان شدند، در جریان صلح حدیبیه( چنانچه پیش از این گفتیم) جزء مواد صلحنامه یکی این بود که هر قبیله ای بخواهند با قریش و یا با محمد(ص) پیمان بندند در عقد پیمان آزاد باشند، و روی این قرارداد خزاعة در پیمان رسول خدا(ص) وارد شدند و بنی بکر نیز با قریش هم عهد شدند.
پس از اینکه قراداد صلح فیمابین برقرار شد تیره ای از بنی بکر بنام بنی اسود بن رزن در صدد برآمدند انتقام آن سه نفری که بدست خزاعة کشته شده بودند از ایشان بگیرند ، و صلح را نقض کنند. از این رو مردی از ایشان بنام نوفل بن معاویة با جمعی از بنی بکر و گروهی از قریش به خانه خزاعة حمله بردند و در سرآبی بنام« وتیر» بر آنها شبیخون زده و مردی از آنها را بنام منبه کشتند.
خزاعة که چنان دیدند به سوی مکه عقب نشینی کرده خود را بحرم رساندند ولی در آنجا هم بنی بکر دست بردار نبود، و هنگامی که به نوفل گفتند: از خدا بترس اینجا حرم است و ما د اخل حرم شده ایم؟نوفل گفت: امروزه خدائی در کار نیست، شما در حرمی دست به دزدی و سرقت می زنید چگونه از انتقامجویی و خونخواهی کشتگانتان صرفنظر می کنید.
و سبب قتل منبه هم این بود که او مردی کم دل بود ودر آنشب با یکی از خزاعة به ن تمیم بیرون رفت و چون متوجه حمله بنی بکر شد رو به تمیم کرد و گفت: رفیق، خود او را نجات بده ولی من خواهم مرد چه مرا بکشند و چه رهایم کنند، زیزا این منظره که من دیدم قلبم را از هم شکافت ودیگر زنده نخواهم ماند از اینرو تعمیم فرار کرد. و منبه ایستاد تا بنی بکر به او رسید و او را کشتند و تمیم برای فرار خود اشعاری سروده و عذر خود را در آن اشعار خواستند.
خزاعة خود را به شهر مکه رسانده بخانه بدیل بن ورقاء و مرد دیگری بنام رافع که با آنها دوست بود وارد شدند.
و درباره حمله مزبور که از طرف بنی بکرو کنانة نسبت به خزاعة صورت گرفت اخرز بن لعط تشعاری گفت که بدیل بن عبدمناة نیز پاسخ آنها را داده و حسان بن ثابت نیر در اینباره اشعاری سرود.
عمروبن سالم خزاعی در محضر رسولخدا(ص):
پس از این واقعه و نقض صحلنامه از طرف قریش و بنی بکر عمرو بن سالم یکی از افراد خزاعة بمدینه آمدو جریان حمله قریش و بنوبکر را به قبیله خزاعة در ضمن اشعاری باطلاع آنحضرت رسانید و از او استمداد کرد.
رسول خدا(ص) فرمود: آی عمرو تو یاری خواهی شد، سپس ابری در آسمان ظاهر شد رسول خدا(ص) فرمو: این بار برای یاری بن کعب( که تیره از خزاعة بودند) اشک می ریزد.
بدنبال عمروبن سالم بدیل بن ورقاء نیز با عده ای از قبیله خزاعة به مدینه آمدند و نقض صلح را از یک طرف قریش و بنی بکر باطلاع رسولخدا(ص) ر ساندند و سپس به مکه مراجعت کردند.
بدیل و همراهان که بسو ی مکه برگشتند رسولخدا(ص) فرمود: ابوسفیان را می نگرم که به نزد شما آمده تا پیمان صلح را محکم کند و مدت آنرا زیادتر کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
فتح الاسلام چه کسانی هستند؟
ترجمه و جمع آوری مهرنوش کیان
تاریخچه کوتاه گروه فتح الاسلام
رهبراین گروه شاکر ال عباسی نظامی فراری است. او در یکی از اردوگاه های پناهندگان فلسطینی در اریحا در 1955 به دنیا آمد و بعدها به ارتش پیوسته و به درجه سرهنگی رسید. او درسال 1983 عضو یک سازمان سکولار فلسطینی به نام فتح ال انتفاظه در لیبی بود. سپس به سوریه رفته و رابطه نزدیکی با ابو خالد ال املا نفر دوم سازمان فتح ال انتفاظه برقرار کرد. مقامات سوری در سال 2000 ال عباسی را دستگیر کرده و به جرم قاچاق اسلحه در اردن و سوریه به سه سال زندان محکوم کردند. وی پس از آزادی به عراق رفته و در کنار نیروهای عراقی و ال قاعده بر علیه اشغالگران آمریکایی جنگید. در سال 2004 اردن همراه با محاکمه ابو موسی ال ذرکاوی به طور غیابی او رابه دلیل شرکت در ترور لارنس فاولی دیپلمات آمریکایی محاکمه و محکوم به مرگ نمود. در این میان او مجددا به سوریه بازگشت و با کمک ال املا در سال 2005 به لبنان رفته و دفتر سازمان فتح ال انتفاظه را در روستای هلوا در غرب بکا گشود. در سال 2006 در طی یک درگیری میان گروه ال عباسی وارتش لبنان یکی از عناصر تحت تعقیب از طرف سوریه کشته شد. دولت سوریه ال املا را دستگیر کرده و از او در باره ال عباسی اطلاعات گرفت. اما در این میان ال عباسی دره بکا را ترک کرده و در اردوگاه آوارگان فلسطینی به نام نهرالبارد در تریپولی گروه فتح الاسلام را پایه گذاری نمود. ال عباسی اعلام کرد که می خواهد اسلام را به مرکز مبارزه فلسطین علیه اسرائیل باز گرداند.
سیمور هرش، روزنامه نگار مجله نیویورکر، در مارس 2007 در مقاله ای گفت که دولت لبنان از گروه فتح الاسلام برای مقابله با حزب الله استفاده می کند. این ادعا بعدا از طرف دکتر فرانکلین لامب، متخصص مسائل لبنان و حزب الله، تائید گردید. او می گوید که دیوید ولش معاون وزیر امور داخلی آمریکا با سعودی ها و سعد الحریری با حمایت دولت آمریکایی سینیورا به گروه سنی مذهب فتح الاسلام برای مبارزه با شیعیان حزب الله کمک می رساند.
این گروه به ظاهر متشکل از 150 تا 200 جوان مسلح است و از این تعداد بسیاری اهل عربستان، سوریه، لبنان و دیگر کشورهای عربی هستند. بمب گذاری در سال 2006 در آلمان،انفجار یک مینی بوس در 13 فوریه 2007 در لبنان و ترور چندین سیاستمدار مخالف سوریه در لبنان به حساب این گروه گذاشته شده است.
چرا ارتش لبنان با این گروه درگیر شده است؟
در 18 ماه مه 2007 در یک دزدی مسلحانه مبلغ 125 هزار دلار از بانکی در شهر امیون درشمال لبنان ربوده می شود. یک روز بعد پلیس رد دزدان را تا آپارتمانی در تریپولی که مقر گروه فتح الاسلام بود دنبال می کند. مردان مسلح مقاومت کرده و درگیری با پلیس پس از سه روزو با انفجار محل توسط آخرین نفر در آپارتمان به اتمام می رسد. در حالیکه تعدادی از اعضاء این گروه در این آپارتمان کشته شدند، بقیه اعضا در کمپ نهر البارد مستقر شده و مواضع ارتش لبنان در مناطق ورودی به کمپ را اشغال کردند. بر اساس یک موافقتنامه میان اعراب در سال 1969 ارتش لبنان اجازه ورود به اردوگاه های آوارگان فلسطینی را ندارد. اما همانطور که در اخبار چند هفته گذشته شاهد بوده ایم آوارگان فلسطینی ساکن اردوگاه مجددا آواره شهرهای دیگر گردیدند علیرغم آنکه اکثریت آنان هیچگونه ارتباطی با این گروه ندارند و ارتش لبنان علیرغم ورود به اردوگاه هنوز نتوانسته است اعضای این گروه را دستگیر نماید. اما ببینیم اساسا چرا این درگیری آغاز شد و سرمنشاء این مسائل در کجاست.
برای درک این درگیری باید به تاریخچه تاریک گروهی دیگر بپردازیم. دیوید ولش، معاون کوندولیزا رایس موسس گروهی است در لبنان به نام کلوپ ولش. رئیس این کلوپ الیوت آبرامس، مرد شماره اول دولت بوش بوده و اعضای آن عبارتند از: فواد سینیورا، جنگ طلب مشهور ولید جنبلاط از حزب دروزی ها، سمیر جعجع رهبرفالانژ های لبنان که به دلیل کشتار مردم غیر نظامی در صبرا و شتیلا 11 سال در زندان به سر برد و بعدا با عفو سعد حریری از زندان بیرون آمد، سعد حریری بیلیونر، وابسته به عربستان سعودی و بنیان گذار جریان "آینده سنی."
جریان آینده سنی با بوجود آوردن هسته های کوچک از سنی های مخالف شیعیان برنامه های کلوپ ولش را به اجرا گذاشته و تلاش می کند تا حزب الله لبنان را از معادلات سیاسی خارج نماید. اولین گروه نظامی که توسط این کلوپ حمایت می گردید، گروه جند ال شام (سربازان شام که در عربی به منطقه سوریه، لبنان، فلسطین و اردن گفته می شود) بود که در اردوگاه آوارگان فلسطینی نزدیک سیدون تشکیل گردید. دومین گروه مورد حمایت کلوپ،فتح الاسلام است. به هر کدام از اعضای این گروه ها تا 700 دلار در ماه حقوق پرداخت می شد که با توجه به وضعیت اقتصادی لبنان و فقر موجود، بخصوص در اردوگاه های فلسطینی مبلغ هنگفتی می باشد. در سال 2005 بر اساس گزارش گروه بین المللی بحران مستقر در آمریکا، سعد حریری 480 هزار دلار را بین گروه های کوچک سنی در شمال لبنان که اعضای آنها در افغانستان و توسط ال قاعده تعلیم دیده بودند، پخش کرد. او همچنین با داشتن اکثریت در پارلمان به 22 نفر از اعضاء باند اسلامی "دینیه" که به دلیل تلاش برای بمب گذاری در سفارت های اوکرائین و ایتالیا در بیروت دستگیر شده بودند، عفو داده و آنها را از زندان آزاد کرد.
به نظر می رسد که حزب الله لبنان به اطلاعاتی دست یافت که نشان می داد این دو گروه تحت رهبری مستقیم سعد حریری در نظر دارند جنگ شیعه و سنی را در لبنان راه بیاندازند. به دنبال درز این اطلاعات کلوپ ولش پرداخت حقوق به سربازان این دو گروه را قطع نمود. بدین ترتیب اعضای فتح الاسلام در واقع حقوق پرداخت نشده خود را از بانک ربودند. نیروهای امنیتی بلافاصله به مقر آنان در تریپولی حمله کردند ولی نتوانستند با مردان تا دندان مسلح مقابله کنند. ارتش لبنان مجبور به دخالت گردید و همانطور که گفتیم بخشی از اعضای گروه که در آپارتمان بودند در این درگیری کشته شدند.
ارتش لبنان در حال حاضر در موضعی سخت قرار گرفته است. از یک سو سربازان اجازه ورود به اردوگاه را ندارند و با ورود به آن صفحه جدیدی در معادلات سیاسی لبنان گشوده خواهد شد. از طرف دیگر در صورت تضعیف ارتش موضع کلوپ ولش در لبنان محکم می گردد و این به نفع هیچکدام از نیروهای ضد سیاست های آمریکا و اسرائیل در منطقه نیست. کلوپ در سال گذشته تلاش کرد تا ریاست جمهوری را به دست آورد اما با شکست مواجه شد. در نتیجه با داشتن اکثریت پارلمانی تلاش می کند تا نقش ریاست جمهوری را به نقشی سمبلیک تقلیل دهد. سپس کلوپ تلاش کرد تا کمیته پارلمانی قانون اساسی که کلیه سیاست های اجرائی دولت را کنترل می کند تحت پوشش خود درآورد. اما پس از شکست موفق شد از طریق مجلس این کمیته را کاملا از میان بردارد.
کلوپ ولش همچنین تلاش کرد تا با استفاده از ارتش، حزب الله لبنان را خلع سلاح نماید اما ارتش لبنان از این اقدام خودداری نمود. در نتیجه اسرائیل با هماهنگی با آمریکا جنگ تابستان 2006 را به راه انداخت تا در طی آن بتواند حزب الله را از نظر نظامی از میان بردارد. ارتش لبنان از نظر دولت بوش مانعی برای اجرای سیاست های آمریکا و اسرائیل در منطقه است. اولا اگر ارتش تضعیف گردد، 70% مسیحیان لبنان که طرفدار جنبش آزاد وطن پرستان به رهبری میشل آون هستند، حامی دیگری نخواهند داشت و اقلیت طرفدار فالانژها می توانند به عنوان نماینده مسیحیان در لبنان ظاهر گردند. دوما با ارتشی ضعیف لبنان دیگر نخواهد توانست به حمایت از خواست بازگشت آوارگان فلسطینی و حفظ تمامیت ارضی لبنان کاری انجام دهد.
به قول سیمور هرش، دولت بوش ابتدا این گروه را مسلح نمود تا اهدافی را که اسرائیل نتوانست ار طریق نظامی به آن برسد به سرانجام رساند و وقتی که "دوره مفید" این گروه به اتمام رسید، به ارتش لبنان کمک می کند تا آن را از میان بردارد. ولی واقعیت این است که آمریکا و اسرائیل خواهان لبنانی ضعیف هستند و می خواهند به هر طریق که شده لبنان و سوریه را مانند عراق به بانتوستان هایی متشکل از اقلیت ها تقسیم کنند.
1. http://de.wikipedia.org/wiki/Fatah_al-Islam - 26k -
2.Deborah Amos (21 May 2007). Al-Qaida Inspired Groups on the Rise in Lebanon. National Public Radio. Retrieved on 05.23.2007
3. Le Figaro (April 16, 2007). "Fatah Al-Islam: the new terrorist threat hanging over Lebanon". Retrieved May 20, 2007
4. International Herald Tribune (March 15, 2007). "A new face of Al Qaeda emerges in Lebanon". Retrieved May 20, 207.
5. Reuters (May 19, 2007). "Lebanese army battles militants at Palestinian camp". Retrieved May 20, 2007
6. Rym Ghazal (May 21, 2007). 22 troops, 19 Fatah al-Islam fighters dead. The Daily Star. Retrieved on 05.23.2007
7. Ayman El-Masry (23 May 2007). Fatah Al-Islam Explained. Retrieved on 05.23.2007
8. Komotv (May 20, 2007). "Dozens killed in Lebanon gunbattle between Islamic militants, security forces". Retrieved May 20, 2007
9. Fatah al-Islam had support from US, claims Hersh. Turkish Daily News (May 24, 2007). Retrieved on 05.25.2007
10. Who's Behind the Fighting in North Lebanon?. Counter Punch (May 24, 2007). Retrieved on 05.28.2007
11. Does the New Yorker actually edit Seymour Hersh?. Reason Magazine (March 1, 2007). Retrieved on 06.04.2007
12. http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/6685475.stm
13. Evelyn Leopold. > "Syria says militants in Lebanon work for al Qaeda." AlertNet
14. Reuters (May 20, 2007). "Facts about militant group Fatah al-Islam". Retrieved May 20, 2007
15. FACTBOX: Facts about militant group Fatah al-Islam
16. Arab League calls Fatah al-Islam 'terrorists'. EU Business (May 23, 2007). Retrieved on 05.23.2007
17. Sally Buzbee (May 22, 2007). Hezbollah Backs Lebanon Army in Standoff. Guardian Unlimited. Retrieved on 05.25.2007
18. International Herald Tribune (AP)
19. FoxNews (AP)
20. Reuters (December 7, 2006). "Annan urges Lebanon talks in hope of ending crisis". Retrieved December 7, 2006
21. Le Monde (December 7, 2006). "Des djihadistes viseraient 36 personnalités antisyriennes au Liban". Retrieved December 7, 2006.
22. 'Nowhere to put us'. BBC (May 23, 2007). Retrieved on 05.23.2007
23. Robert Fisk (May 21, 2007). Scored dead as Lebanese army battles Islamists in bloodiest day since civil war. Retrieved on 05.23.2007
24. ABC/Reuters (May 21, 2007). "Lebanese Army shells refugee camp". Retrieved May 21, 2007
25. c BBC News (May 21, 2007). "Scores killed in Lebanon fighting". Retrieved May 21, 2007.
26. Fateh Official Denies Link with "So Called Fatah al-Islam". WAFA News Agency (May 20, 2007). Retrieved on 05.23.2007
27. Palestinian authorities negotiating ceasefire in Lebanon. Novosti (May 21, 2007). Retrieved on 05.23.2007
28. Fatah al-Islam vowes no surrender despite truce. Khaleej Times (May 23, 2007). Retrieved on 05.23.2007
29.Ramzi Al-Hussein (May 26, 2007). Lebanon will never let the terrorists win. Ya Libnan. Retrieved on 05.26.2007
30. http://www.informationclearinghouse.info/article17788.htm, Bush's New Middle East , By Mike Whitney
31. http://www.informationclearinghouse.info/article17763.htm, Who's Behind the Fighting in North Lebanon?, By Franklin Lamb
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
ما منتظران حضرت مهدی (ع) بارها نوید فتح وظفر را درقرآن کریم خوانده ایم وطبق گفته قرآن مهدی روزی ظهور می کند وچشمان ما منتظران به نورآن بزرگوار منور می گردد. چنانکه خداوند فرموده است: «وزمین به نور پروردگار روشن می گردد.» (سوره زمرآیه 69 ) ویا درسوره شریفه فجربه صبح صادق وظهور مهدی موعود اشاره شده است: « قسم به صبحگاه وقسم به ده شب اول ذی الحجه وقسم به حق جفت وقسم به شب تارهنگامی که به روز روشن مبدل شود.» یا در سوره مبارکه قدر هدف از :«سلام هی حتی مطلع الفجر» تا بندگی صبح دولت آل محمد(ص) است. بله از این آیات این چنین استفاده می شود که موضوع مهدویت و امام مهدی در قرآن به طور غیر مستقیم اشاره شده است و برخی از اهل تحقیق از صدوبیست تا صدوپنجاه آیه از قرآن چنین استنباط و اجتهادی را در مورد مهدی (عج) معتقدند.
یک اشارات از کل آیات قرآن برمی آید و آن اینکه : سرانجام حق و عدل و مؤمنین و متقین و صالحین و مستضعفین و آزاد مردان پیروز می شوند و باطل و اهل باطل نابود می گردند.
البته در قرآن با صراحت از امام مهدی (عج) نامبرده نشده اما هر انسانی که با بینش اجتماعی و تاریخ و ظهور و پیدایش انقلابات و مردان بزرگ و دشمنی هایی که با مردان اهل حق می شود آشنا باشد تا حدودی رفع شبه شود. حقایقی وجود دارد و مصلحت ایجاد نمی کند که آنرا به صراحت گفت و نگفتن به صراحت دلیل آن نمی شود که آن حق، وجود خارجی ندارد. قرآن عظیم می فرماید: «مومی را با آیات خود فرستادیم که: قوم خود را از تاریکی به روشنایی بیرون آر، و روزهای خدا را به یادشان بیاور و در اینکارهای خداوند برای هرشکیبای شکر گزار، عبرتهایی است (سوره ابراهیم آیه 5) در تفسیر علی بن ابراهیم که تفسیری روایی است در روایتی در تفسیر این آیه گفته: ایام خدا سه روزاست: روز قائم (ع) روز مرگ و روز قیامت.
اگر این مفهوم و سنت را در نظر بگیریم که تأییدات الهی در پیروزی پیامبران و از تاریکی به روشنایی درآوردن مردمشان یک وجهش اشاره به تأییدات الهی و پیروزی «مهدی» در پایان تاریخ است ، می توان گفت: همانطور که موسی پیامبر، ملت خود را از تاریکی به روشنایی پیامبرانه هدایت کرد امام مهدی (عج) نیز مردم زمان خویش را از تاریکی و مفاسد جهان گیر، به روشنایی «پیامبران» یاری خواهد داد. چون رحمت و نور الهی در سرتاسر تاریخ ادامه و استمرار دارد.
قرآن عظیم:«ا ی ایمان آورندگان هر کس از شما از دین خود بگیرد چه باک، زودا که خدا مردمی را بیاورد که دوستشان بدارد و دوستش بدارند. دربرابر مؤمنان فروتن اند و در برابر کافران سرکش، در راه خدا جهاد می کنند و از ملامت هیچ ملامت گیری نمی هراسند. این فضل خداست که به هرکس که می خواهد ارزانی داردوخداوندبخشاینده و داناست (سوره مائده آیه 54) .
در تفسیر علی بن ابراهیم و تفسیر«نورالثقلین» که آن هم تفسیر روایی آیات است آمده : این که درباره قائم و اصحاب او نازل شده است همانا که در راه خدا جهاد کنند و از هیچ چیز پروا ندارند. ویا درجایی دیگر قرآن مبین: خدا به کسانی از شما که ایمان آورده اندو کارهای شایسته کرده اند، وعده داده که در روی زمین جانشین دیگرشان کنند همچنان که مردمی را که بیش از آنان بوده اند جانشین دیگران کرد.
و دینشان را که خود بر ایشان پسندیده است استوار سازد و وحدتشان را به ایمنی بدل کند. مرا می پرستند و هیچ چیزی را با من شریک نمی کنند و آنها که از این پس ناسپاسی کنند، نا فرمانند (سوره نور، آیه55).
علامه مجلسی در بحارالانوار که اختصاص به امام مهدی دارد، در روایتی از امام صادق (ع) می فرماید: «کسانی که خدا ایشان را خلیفه و جانشین می کند قائم (ع) و اصحاب اویند». طبرسی در مجتهدالبیان در روایتی می گوید : امام زین العابدین این آیه را خواند و فرمود: اینان به خدا سوگند شیعه ی ما هستند خدا این کار را در حق آنان به دست مردمی از ما خواهد نمود .
طبرسی سپس توضیح می دهد: چون گسترش دین، در سراسر زمین و جهان گیر شدن آئین ،از گذشته تا کنون پدیدار نگشته است پس به یقین این امر در آینده خواهد بود.چه این جهان گیری دین و آئین وعده خدایی است و وعده خدایی خلف بردار نیست.
خداوند در سوره آل عمران نیز به عده ا ی از افراد که این پدیداری حق نیستند هشدار داده و این چنین فرموده اند: «ای اهل کتاب چرا به آیات خدا کافرمی شوید یا آنکه خود(به درستی آن) گواهی می دهید؟» سپس خداوند به رسالت جهانی حضرت محمد(ص) اشاره کرده و در سوره سبا ء فرموده اند: «ا ی رسول ! ما تو را به عنوان نوید دهنده و هشدارگر به سوی مردم گسیل داشتیم و لیکن اکثر مردم نمی دانند».
در واقع این آیات و نمونه هایی از آن بیم ها و نویدهایی بود که قرآن مجید و پیامبران از آئین های درخشان به آن اشاره کرده و شکی نیست با آمدن مصلح جهانی در آخرالزمان حقانیت دین حق آشکار می شود. دینی که خداوند می خواهد به جهان حاکم باشد ما شیعیان نیز با آن همه بشاراتی که در قرآن دیدیم و با آن همه اخبار و روایاتی که از ائمه هدی (ع) شنیده ایم باید احساس مسئولیت کرده و وسعت آن هدف والا را دریابیم و همگی در امر فرج یگانه مصلح هستی و رسیدن به آن روزهای باشکوه تلاش کنیم، به راستی آن زمان چه فرخنده ایامی است که :«سرانجام، جهان را صالحان زمین به میراث خواهند گرفت» و مستضعفان غنی شده و بینوایان شادی را تجربه خواهند کرد، حال سلام ما برآن پادشاهی که با آمدنش غنی و فقیر ، پیرو جوان همگی شاد خواهند شد، سلام برآن حضرت که امت ها را از سرگردانی و سردرگمی رها خواهند بخشید.
پروردگارا! ا ی خالق لم یزلی، ما را به دوستی آن بزرگواران منتنع گردان و در زمره اصحاب ایشان مهشور ساز و دعای ما را از کرمت مستجاب کن و ظهور پر میمنت آن حضرت را هر چه زودتر مقدر فرما و به وعده ا ی که