لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
بسم الله الرحمن الرحیم
دانشکده امیر المومنین (ع)
سما
استاد مربوطه:
جناب آقای علیایی
هنرجویان:
محسن احمدی یقین 82705758
هادی امینی
رشته:
الکترونیک
مربوط به درس کاربرد ابزاردقیق
بهار 84
تطبیق اسپدانس الکتریکی:
طی سالهای پیش، زمانیکه برای اولین بار سیستمهای کامپیوتری به بازار عرضه شدند، ابزارهای بزرگ و در عین حال کم سرعتی بودند که قابل قیاس با یکدیگر نبودند.امروزه معیارهای شبکه ای ملی و بین المللی به ایجاد تفاهم نامه هایی در زمینه کنترل الکترونیکی پرداخته که از این طریق سیستمهای گوناگون را قادر به مذاکره با یکدیگر می کنند.
مجامع صنایع الکترونیکی (EIA) و انجمن مهندسان الکترونیک و الکتریک، معیارهایی را که پایه گذار اصطلاحات متعارف و نیازهای مشترک چون JEE8023,RS232,EIA بودند، توسعه دادند. اگر یک طراح سیستم وسیله ای را طبق این معیارها خلق کند، آن وسیله با دیگر سیستمها (دستگاهها) ارتباط برقرار خواهد کرد. اما راجع به سیگنالهای مشابهی که در فراصوتها استفاده می شوند، چه می دانید؟
سیگنالهای دیتا: ورودی در مقایسه با خروجی
سیگنالی (پیام) را که وارد مبدلهای فراصوت شده و در از آن خارج می شود را ملاحظه کنید. زمانیکه شما داده ها را در سرتاسر کابل می فرستید، این کار معمولا با قیاس بین آنچه را که از یک طرف کابل داخل شده و آنچه را که از سمت دیگر خارج می شود، انجام می شود.
پالسهایی که دارای فرکانس بالا می باشند، هنگام عبور از هر کابلی یا کاهش می یابند یا از بین می روند. هم ارتفاع پالس (دامنه) و هم شکل پالس (شکل موج) به طرز چشمگیری دچار تغییراتی می شوند که میزان این تغییرات به میزان این داده ها و مسافت نقل و انتقال و ویژگی های الکتریکی کابل بستگی دارد.
گاهی اوقات یک کابل الکتریکی جانبی تنها در صورتی که قطعه کوتاهی از آن مورد استفاده قرار گیرد، به اندازه کافی قادر به عملکرد میباشد.اما همان کابل با طول بیشتر و همان میزان داده ها عمل نخواهد کرد.
خصوصیات کابل الکتریکی:
از مهمترین خصوصیات در یک کابل الکتریکی، امپدانس، نقش محافظ، کاهش و ظرفیت پذیری می باشد. ما در اینجا تنها به مرور بعضی از این ویژگی ها به طور خلاصه می پردازیم:
امپدانس(اهم) : نشان دهنده مقاومت کلی است که کابل به جریان برقی که در حال عبور از آن است، می فرستد.
اصولا در فرکانس های کم، امپدانس تابعی از رسانا می باشد، اما در رسانایی با فرکانس بالا، موارد ایزولاسیون و ضخامت ایزولاسیون هم در امپدانس کابل تاثیر گذارند.
تطبیق امپدانس بسیار مهم است. اگر یک دستگاه دارای مقاومت صد اهم باشد پس کابل باید خودش را با این مقدار مقاومت تطبیق دهد در غیر اینصورت مشکلاتی پیش خواهد آمد.
کاهش : از راه دسی بل در هر درازا محاسبه می شود و نشانی از نبود سیگنال در حین عبور از کابل می باشد. کاهش وابسته به فرکانس سیگنال می باشد.
کابلی که حاوی داده هایی با فرکانس پایین می باشد به خوبی کار می کند ولی ممکن است در میزان داده های بالاتر بسیار ضعیف عمل نماید. کابلها با میزان کاهش پایینتر بهتر عمل می کنند.
محافظ: معمولا محافظت به عنوان جزو ساختاری کابل به شمار می آید.
برای مثال:
ممکن است کابل بدون حفاظ باشد یا دارای یک پوشش آلومینیومی و یا حتی دارای یک حفاظ دو جداره باشد. محافظ های کابل معمولا دو نقش دارند:
یا به عنوان حائل (مانع) برای جلوگیری از داخل شدن سیگنال خارجی و خارج شدن سیگنال داخلی عمل می کند و یا به عنوان قسمتی از مدار الکتریکی می باشند.تاثیر محافظ به منظور سنجش بسیار پیچیده است و به فرکانس داده های درون کابل و طراحی دقیق محافظ بستگی دارد.
ممکن است یک محافظ در یک فرکانس مؤثر باشد اما با وجود فرکانس های مختلف به یک طراحی کاملا متفاوت نیاز داشته باشد.
اغلب طراحان سیستم (دستگاه) به طور کامل اجزای کابل و یا دستگاههای مرتبط با تاثیر پذیری محافظ را آزمایش می کنند.
ظرفیت پذیری: ظرفیت پذیری در کابل معمولا از طریق پیکوفاراید به ازای هر فوت محاسبه می شود. آن نشان می دهد یک کابل چه مقدار انرژی را در خود خیره می کند.
اگر یک سیگنال ولتاژ توسط یک جفت پیچ (Twisted Pair) منتقل شود، ایزولاسیون هر کدام از کابلها توسط ولتاژ مدار شارژ می شود. بدلیل آنکه سیم برای رسیدن به مقدار شارژ مشخصی به زمان خاصی نیاز دارد .
این امر سرعت را کاهش داده و با سیگنال منتقل شده ارتباط برقرار می کند. پالسهای (ضربان های) داده های دیجیتالی زنجیره ای از نوسانات ولتاژ است که توسط امواج میدان نشان داده می شوند.
یک سیم با یک ظرفیت بالا سرعت این سیگنالها را طوری کاهش می دهد که در یک چشم به هم زدن، به جای امواج میدان از کابل خارج می شوند.
کوپلنت:
کوپلنت یک ماده (معمولا مایعی) است که به پیشرفت انتقال انرزی فراصوت از مبدل به داخل نمونه آزمایشی کمک می کند، بدلیل اینکه سازگاری امپدانس صوتی بین هوا و جامداتی چون نمونه آزمایش، زیاد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
بسم الله الرحمن الرحیم
«اَلْحمْدُالله رَبِّ الْعَاَمِینَ وَ الصّلَوةُ وَ الَّسلاَمُ عَلَی خَیرْ خَلقهِ وَ اَشْرَفِ بَرِیتّهِ سَیَّدنا وَ مولاَنا حَبیبِ اِلهِ الْعاَلمِنَ اَ بّا الْقاسِمِ المُصطَفی مُحمد اللهم صل علی محمد وآله محمد وعج فرجهم صَلّی الله علیهِ وآلهِ وسَلّمْ سیما نامُوسِ الدّهْرِ و الامامِ العَصْر حُجةِ اْبنِ ِ الْحَسَنِ ِ العسْگری الْمَهدی رُوحی وَارْاحنُنا لَهُ الْفِداه اللهم صل علی محمد وآله محمد وعج الفرجهم وَ لَعنَتهُ الله عَلَی اَعْدائِهِمْ اَجْمعَینَ مِنَ الاْنِِِ الَی قِیام یَوْم الدین .»
خدا را قسم میدهیم به آبروی موسی بن جعفر (ع) همه ما را امشب مورد مغفرت و آمرزش قرار دهد ، اموات وگذشتگان همه ما را غریق رحمت فرماید . عاقبت همه ما را ختم به خیر فرماید ودعاهای ما را به آبروی آن حضرت مستجاب فرماید ، 3تا صلوات بلند مرحمت فرمایید .
خوب راههای معالجه بیماری قساوت قلب را عرض می کردم . دیشب گفتم که ، یکی از راههای معالجه بیماری ، تشخیص آن عواملی است که آن بیماری را ایجادکرده اند . بعضی داروها ممکن است که خب بیماری را تسکین دهد اما معالجه نکند برای معالجه باید آن عواملی که خلاصه آن بیماری را تولید می کنند آنها را شناسایی کردورفع کرد . دیشب آن عامل کلی را ما به طور کلی عرض کردیم که آن گناه است آن عاملی که قساوت د رانسان ایجاد میکند معصیت است اما از امشب می خواهیم خب از آن کلی گویی بیرون بیاییم و آن مصداق های روشنی که باعث قساوت می شود را ذکر کنیم .
اولا عرض می کنم آن عواملی که تولید قساوت می کند شاید بشه به دو دسته کلی تقسیم کرد .
یکی بگوییم مثلاعواملی که جلی و آشکارند این خیلی روشنه ، ویکی هم عواملی که خفی وپنهان اند ، که مثلا تشخیصش خیلی روشن نیست ودقت بیشتری می خواهد .
حالا ما آن عواملی که آشکارند جلی اند آنها را ذکر می کنیم . اگریک وقت مثلا فرصتی پیش آمد اون آخر عرایضم به چند تا عوامل خفی هم اشاره می کنم مثلا دراین چند شبی که باقی مانده اماواقعا این بحث ها را من آماده کرده ام وروی سخنم با اهل ایمانه یعنی ما با دیگران کاری نداریم ، آن هایی که خلاصه راه نجات راتسمک به قرآن واهل بیت می دانند ما بیشتراین بحث ها را آماده کرده ایم برای آن گروه ، که پیغمبر فرموده اند :
« انّی تارِک ُ فیکُمُ الثقلیْن کتابَ اللهِ وَ عْتَرتی مَا انْ تَمَسّکْتُم بِهما لَمْ تَضلُّوا ابداً »
اهل ایمان آنهایی که به قرآن علاقه دارند آنهایی که به اهل بیت علاقه دارند راه نجات راتسمک به قرآن واهل بیت می دانند والا آقا واقعا تو این محیطی که دیگر سراسرش آلوده است به گناه واون زشتی گناهان از بین مردم الان دیگر برداشته شده یعنی گناه آن قبحش را از دست داده زشتیش را از دست داده واصلا امروز دیگه جلوه های شیطان نام تمدن وترقی به خودش گرفته یعنی انسان مدرن انسان متمن کسی را می شناسد که مثلا آلودگی اش به گناهان بیشتر باشد وپرده حیا وشرم بین مردم واقعا دریده شده به خاطر این امروز نمی دانم استماع موسیقی وبی بند وباری زنان اصلا نام تمدن به خودش گرفته است حالا تو این اوضاع کسی بخواهد بیاید وموعظه کندکار خیلی سختی است . یعنی ما اگربخواهیم همه این جامعه را خطاب کنیم کار مشکلی است .
یک کتابی دارند سید قطب به نام « جاهلیت قرن بیستم » خب این کتاب الان ترجمه هم شده انتشارات امیر کبیر هم چاپ کرده ایشان اصلا می خواهد آنجا در آن کتاب بگوید جاهلیتی که امروز بشر گرفتارش است به مراتب شدید تر ازجاهلیت زمان پیغمبره ، چون همه حرفش این است که می گوید که مردم زمان پیغمبر جاهل بودند اما جهل بسیط اماامروز مردم جاهل اند اماجهل مرکب واین همیشه بدانید که عمیق تره ، جهل بسیط یعنی بت پرستی مثلایک کسی آقا چوبی راکه خودش تراشیده بود می گفت خدای من است . این جهل جاهلیت اما خیلی ساده است راه مقابله اش هم ساده است .
می گویند یکی مسافر بود احتیاج پیدا کرد به بت تشنه اش شدمثلا می خواهم جهل بسیط رابگویم در بیابان تشنه اش شد یک خورده قره قوروت خرما هم همراهش بود اینها رابرداشت به شکل هبل درست کرد یک شکم گنده درست کردچون بت هبل خیلی چاق است یک کله هم گذاشت روی آن افتاد در مقابلش به خاک گفت که هبل بزرگ من تشنه ام ازبین دارم می روم ، خدا هم کمکش کردچون خدا که به خدا کارخودش را می کندخدا که به مانگاه نمی کند میخواهد روزی بدهد به همه می دهد . سیراب شدبعد هر وقت گرسنه اش می شد یک کمی از این رامی کند ومی خورد عذر خواهی هم می کرد ، گریه می کرد ومی گفت ببخشید من معذرت می خواهم چه کنم که آذوقه ای ندارم غیرازاین ،
اگر کسی بخواهدبیاید با این جهل مبارزه کند خیلی سخت نیست بخاطراین ابراهیم خیلی مشکل نداشت بت شکن بودتمام بت ها را شکست بعد گذاشت تبر را روی دوش بت بزرگ ، گفتند کار ابراهیم است چون اون قبلا تهدید کرده بود که من بت ها را می شکنم . آمدند گفتند آقا بت های مارا شکستی ، حالا اون بتی که نتواند از خودش دفاع کند چگونه آسمان وزمین راخلق کرده ، گفت من شکستم در حالی که ابزار تبر که باشد اون تو گردن بت بزرگ است یکی از راه های کشف مجرم این است که ابزار قتاله دست کیست وشمامی بینید که تبر روی دوش بت بزرگ است ت مگراین می تواند برود بت ها را بشکند گفت پس چه جوری آسمان وزمین راخلق کرده ، سرشان راپایین انداختند قرآن می فرماید : گفتند که ما پدرانمان این جوری بودند .انّا عَلَی آثارِهِمْ مُقْتَدُون . ما باباهامون بت می پرستیدند ماهم از اون یاد گرفتیم این همان است که آقا ما امروز هم به عنوان تمدن گرفتارش هستیم . حالا اگر امروز ما بگوییم مثلا آقااین چهارشنبه سوری چه هست ؟ این همه خسارت واردمی کند این همه شیشه می شکند این همه بانک ها از بین می رود این همه صدمه به مردم می خورد این همه اعصاب ها تقطیر می شوند .
بگویند رسمه ماباباهامون انجام می دادند ماهم انجام می دهیم حالا بابای تو اگرنمی فهمید توهم میخواهی نفهمی ، حالا گیریم پدرتو نمی فهمید ترقه می زد مردم وحشت می کردند تو می گویی این رسم است از آداب کهن این حالااین راچه کارش کنیم که دکترا هم دارند این جاهلیت قرن بیستم است یعنی نام تمدن به خودش گرفته است حالا مگرکسی می تواند نفس بکشد می گویند مرتجع است ماکه می گوییم چهارشنبه سوری نباشد مامرتجع هستیم تو که ترقه می اندازی پیرزن سکته می کند می میرد تو متمدنی ، والا این ارتجاع از این تمدن بهتر است . توجه می کنی چه عرض میکنم ، این که می گوید آقا آتش بازی نباشد ، صدمه ای به این مملکت نباشد شما تواین محله ها دیدید یک بانک صادرات بودتو محله ما ، چندروز آنجا را می شستند . تمیزمی کردند چرا ؟ چقدر شیشه اش شکسته شد چقد رماشین ها صدمه می بیند ، چقدراعصاب هاتقطیر می شوند خب ما که می گوییم این نباشد این ارتجاع است توکه مثلا فرض کنید حاال می گویی که من لیسانس هم دارم فوق لیسانس هم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
شبانى حضرت محمد صلى الله علیه وآله وسلم
مقدمه
شبانى و دامدارى از روزگاران کهن از جمله اشتغالات و حرفههاى رایج جامعه بشرى بویژه در اجتماعات بدوى و روستایى بوده است. هر خانواده به طور طبیعى تعدادى، هر چند اندک، دام (گوسفند، گاو، شتر و غیره) با مقاصد اقتصادى و معیشتى نگاهدارى مىکرده و معمولا نوجوانان و جوانان، آنها را به چراگاه و مراتع مىبرده و شبانگاه به روستا برمىگرداندهاند و حتى گاهى به سبب زیادى دام و فقدان نیروى انسانى کافى در درون خانواده، فرد و یا افرادى را به اجیرى و مزدورى مىگرفتهاند و آنان در برابر دریافت دستمزد دامدارى و شبانى مىکرده و از گاو و گوسفند و شتر، مراقبت مىکردهاند.
یکى از موضوعاتى که ناقلان اخبار و سیرهنویسان، درباره زندگانى رسولاکرمصلى الله علیه وآله بدان پرداخته و سخنان نسبتا فراوان در آن باره گفته و احیانا در این زمینه از حدود ادب خارج شدهاند موضوع چوپانى و شبانى آن حضرت در دوره نوجوانى و جوانى و پیش از بعثت است. از آن احادیث چنان برمىآید که نقالان و قصهپردازان از این موضوع، اصلى کلى ساخته و پرداختهاند که بنابرآن، گویا، همه پیامبران و رسولان حق تعالى باید دورهاى از عمر خویش را به شبانى بگذرانند تا براى تصدى امر خطیر رسالتشایستگى یابند!
ما در این مقال، موضوع شبانى پیامبران را در چهار عنوان بررسى مىکنیم: 1 - اصل شبانى و دامدارى به عنوان وسیله امرار معاش و زندگانى. 2 - اجیر شدن براى دیگرى به همین هدف و مقصد. 3 - چوپانى پیامبران به طور عام و پیامبر اکرم صلواتالله علیه و علیهم اجمعین به طور خاص براى تمرین و یادگیرى مسؤولیت پیامبرى و تحصیل برخى کمالات روحى و نفسانى. 4 - شبانى پیامبر اکرم براى مکیان و اجیر شدن او براى قریش به قصد تامین معاش و گذران زندگى.
اول: شبانى و دامدارى
تردیدى نیست که انسان از بدو پیدایى خود در روى زمین براى آن که زنده بماند به غذا و طعام نیاز داشته و براى سیر کردن شکم خود و تامین معیشت نیازمند کار و کوشش بوده است و طبیعىترین کار در آن زمینه، کشاورزى و دامدارى و امثال آن بوده است وانگهى پیامبران خدا، بعد بشرى داشته و از این نظر مانند دیگر آحاد انسان براى زنده ماندن، کار و تلاش مىکردند و احیانا از طریق کشاورزى و گوسفنددارى و شبانى، زندگى مىگذراندهاند. ابراهیم خلیل الرحمان على نبینا و آله علیهالسلام با ساره دختر خالهاش ازدواج کرد. او که زنى ثروتمند و صاحب گوسفندان فراوان بود، همه آنها را در اختیار ابراهیم علیه السلام قرار داد و او با سر و سامان دادن به آنها و حسن نگهدارى، مال و منال فراوان به دست آورد و در شهر کوثا وضع هیچ کس بهتر از او نبود. (1)
درباره شبانى پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله نیز روایات متعددى نقل شده است. جابربن عبدالله گوید: در مرالظهران نزد رسولاللهصلى الله علیه وآله بودیم در حالى که گوسفند و قوچ مىچرانید. پیامبر فرمود: بر شما باد گوسفند سیاه که پاکیزهتر است. پرسیدند: آیا شما گوسفند شبانى کردهاید؟ فرمود: آرى، و هل نبى الا رعاها: آیا پیامبرى بوده که گوسفندچرانى نکند؟! (2)
از عمار رضىالله عنه نقل شده که گفت: روزى گوسفندان خانوادهام را به چرا برده بودم و محمدصلى الله علیه وآله هم شبانى مىکرد به آن جناب گفتم: آیا مایل هستید تا به فخ برویم که آن جا مرتع و سبزهزارى درخشنده و نیکو است؟ پیامبر فرمود: آرى برویم. فرداى آن روز به آن جا رفتم. محمدصلى الله علیه وآله پیش از من به آن جا رسیده بود اما گوسفندانش را از آن مرتع و علفزار دور نگاه داشته و نمىگذاشت وارد چراگاه شوند تا مرا دید فرمود چون با تو قرار گذاشته بودم خوش نداشتم پیش از آمدن تو گوسفندان را بچرانم. (3)
طبرسى در تفسیر آیه «و منهم من یلمزک فى الصدقات...» (توبه /58): «و برخى از آنان در خصوص صدقهها و زکات، بر تو طعنه مىزنند و خرده مىگیرند» مىنویسد: رسول خدا غنایم جنگ حنین را قسمت مىکرد. مردى پیش آمد و گفت: مگر فرمان خدا آن نیست که صدقات را به فقرا و بینوایان بدهید؟ پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: آرى، چنین است. آن مرد گفت: پس چرا همه آنها را به شبانها و گوسفندچرانان مىدهید؟ پیامبر اکرم فرمود: «ان نبىالله موسى کان راعى غنم»: «پیامبر خدا موسى، گوسفندچران بود». وقتى آن مرد برگشت که برود رسولالله فرمودند: از این مرد برحذر باشید. (4)
جابر از ابوجعفر باقرعلیه السلام حکایت کرد که رسولاکرم فرمود: پیش از بعثتبه گوسفندان و شترانى که به چراگاه برده بودم مىنگریستم - و هیچ پیامبرى نیست مگر آن که شبانى کرده است - مىدیدم آن زبانبستهها که آرام و در جاى امن قرار داشتند و چیزى به ظاهر موجب رمیدن آنها نبود ناگهان بدون سبب و علت معلوم، آن گوسفندان و شتران از جا مىپریدند و رم مىکردند و من هماره درشگفتبودم و با خود مىگفتم جریان چیست و سبب رمیدن آن زبانبستهها کدام است؟ تا این که جبرئیل حدیث کرد که آن در نتیجه ضربتى است که در قبر بر کافر فرود مىآید و جز انس و جن همه جانداران آن را
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
پیشگفتار
حضرت آیة الله حاج سیدرضا صدر - قدسسره (1300 - 1373) فقیهى عالىمقام، حکیمى توانا، بقیة السلف دودمانى عریق و مشهور به علم و تقوا وفقاهت، در مشهد مقدس متولد شد. پس از فرا گرفتن دروس مقدماتى در حوزهعلمیه مشهد، همراه پدر بزرگوارش حضرت آیة الله العظمى سیدصدرالدین صدر(قدس سره) که از مراجع آن زمان بود - به قم مهاجرت کرد. دروس سطح وهمچنین دروس خارج فقه و اصول و فلسفه و عرفان را از محضر اساتید بزرگ حوزه علمیه قم از جمله مرحوم والدشان و مرحوم آیة الله العظمى حجت و مرحوم آیةالله العظمى امامخمینى(رحمهم الله) بهره برده و در مدتى کوتاه در سایه تلاش ونبوغ خویش، در ردیف برجستگان حوزه در آمد و به خاطر جامعیت منحصر بهفرد خویش بین اقران مشار بالبنان گردید. آن بزرگوار، در عین دارا بودن مراتب عالى اجتهاد در حد مرجعیت و تدریس علوم حوزوى، بیانى شیوا و قلمى محکم و نثرى روان داشت و به علت این آمادگى علمى و قلمى، توانست آثارى بس گرانبها درعلوم مختلف از خود به جا گذارد; آثارى که مىتواند الگوى بسیار مناسبى در ارائه علوم اسلامى در سطوح مختلف باشد.
توام بودن اتقان مطلب با تقواى صاحب قلم، اگر همراه با ژرف اندیشى و امانتدارى در ارائه مطلب باشد، مىتواند اثرهاى بس گرانقدرى بیافریند و تشنگان حقیقت را از چشمهسار زلال معرفتسیراب گرداند، و ما در آثار باقى مانده علمى مرحوم آیة الله صدر، این چنین مشخصاتى را به وضوح مشاهده مىکنیم.
از خداوند متعال مسالت داریم که توفیق عنایت فرماید تا بتوانیم تمام آثار آن مرحوم را بهنحو شایسته در اختیار حوزههاى علمیه و امت اسلامى قرار دهیم.
زندگىنامه مشروح آیة الله صدر در اولین شماره از سلسله آثار ایشان یعنى تفسیرسوره حجرات آمده است.
در پایان از مسؤولان محترم مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم که امکان انتشار این آثار را فراهم مىکنند، تشکر مىکنم.
سید باقر خسروشاهى
مقدمه
به نام خدا
چند سالى است که در شبهاى پنجشنبه، در محضر گروهى از آقایان فضلاى حوزه علمیه قم، سخنانى در موضوعات مختلف اخلاقى واجتماعى، ایراد مىکنم و مطالبى درباره این دو مکتب ثروتمند اسلام بیان مىدارم.
پس از آن که چندى از تشکیل این جلسات گذشت، به خاطرم رسید که آنچه مىگویم یادداشت کرده و به اصطلاح فلاسفه، وجود کتبى را ضمیمه وجود لفظى کنم.
در این هنگام، موضوع سخن به «استقامت» رسید و چند شب پنجشنبه، در آن سخن رفته بود که چنین تصمیمى پیدا شد، ولى متاسفانه سخنرانىهاى گذشته را یادداشت نکرده بودم و آنچه در فکر آمده و بیان شده بود، به حافظه نسپرده بودم; لذا مطالب آنها از دست رفت واگر چیزى پس از آن به خاطر آمده باشد، بدون التفات، در ضمن سخنرانىهاى دیگر، ذکر شده است.
روش من در نوشتن، چنین بود: پس از آنکه سخن پایان مىیافت و آقایان مىرفتند و تنها مىشدم، آنچه را که گفته بودم، مىنوشتم; لذا نوشتهها صد در صد مطابق گفتهها نیست و به تعبیر آقایان فضلا: نسبت میان نوشتهها و گفتهها، عموم من وجه خواهد بود. در کلیات، اغلب باهم شریک بودند، ولى در جزئیات و عبارات، اختلاف داشتند، چهبسا مطالبى در هنگام سخنرانى گفته بودم و یا تعبیراتى برزبان آمده بود که هنگام نوشتن، فراموش کرده بودم و چه بسا مطالب و تعبیراتى در هنگام تحریر، به خاطر مىآمد ولى در سخنرانى ذکر نشده بود.
پس، من به شما قول نمىدهم که هر چه آنجا گفته شده، اینجا نوشته شده است، یاهرچه در این جا نوشته شده، آن جا گفته شده است.
حتى از لحاظ تاریخ هم معلوم نیست که تمامى نوشتهها و گفتهها تطبیق کند، شاید بعضى را در شب پنجشنبه گذشته گفته باشم و به مناسبتى تاریخش را شب پنجشنبه آینده نوشتهام و یامطالبى را در موقع یادداشتسخنرانى، فراموش کردهام و یا به علتى ننوشتهام و هنگامى که سخنرانى دیگرى را یادداشت مىکردم، به خاطر آمده و ذکر کردهام.
گذشته از اینها، چند سخنرانى را بعدا در نوشتهها اضافه کردم که اصلا در گفتهها، نامى از آن ها برده نشده است.
منظور اصلى از تاریخهایى که گذارده شده، از لحاظ واقع نیست، بلکه تنها از لحاظ ترتیب است، هر چند بعضى از آنها باواقع هم تطبیق مىکند.
گفتارهایى که به نظر خواننده عزیز مىرسد به طور کلى از مکتب اخلاقى -اجتماعى اسلام بحث مىکند و از قرآن و سخنان پیامبر اسلام و اوصیاى گرامىاش(ع) ریشه مىگیرد. امیدوارم که خداوند توفیق عنایت کند تا نویسنده و خواننده از ربیتیافتگان این مکتب بشوند.
اصول مکتبهاى اسلامى
اصول مکتبهاى اسلامى پنج تاست: مکتب فلسفى، مکتب مدنى، مکتب اجتماعى، مکتب اقتصادى ومکتب اخلاقى.
مکتب فلسفى
مکتب فلسفى که همان مکتب اصول عقاید استبه اصطلاح دانشمندان اسلام، علم کلام نامیده مىشود.
در این مکتب، از اعتقادات اسلامى گفتوگو مىشود و به وسیله براهین عقلى (در جایى که احتیاج به برهان عقلى دارد) و ادله نقلى (در جایى که احتیاج به دلیل نقلى دارد) اصول عقاید اسلام، اثبات مىگردد. دانشمندان این مکتب، با آزادى کامل، دقیقترین ایرادها را ذکر کرده و به جواب آنها مىپردازند.
سنگ بناى این مکتب، به وسیله قرآن گذارده شده است، این کتاب مقدس، به وسیله مواد برهانى که به صورت خطابى ذکر کرده، مسلمانان را با بحث و استدلال آشنا مىسازد، و ایشان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
بسم الله الرحمن الرحیم
خلقت عبس نیست
عالم را جهان گفتند چون پیوسته در جهش حیوتی است و دم به دم جهنده است از این معنی عارف تعبیر به تجدّد امثال در ماسوی الله می کند و حکیم به حرکت جوهری در طبیعت.
و حرکت منقسم بر دو نوع است: حرکت وجودیه و حرکت ایجادیه که در منظر عارف حرکت وجودیه و ایجادیه حرکت حبّی است مأخوذ از گنجینه ((کنت کِنزاً مَخفیا [خَفیاً] فأحببت أن أعرفُ فَخَلقتَ الخلق لکی أعرف)) حرکت وجودیه حرکت استکمالی است که انسان به کمال حقیقی برسد چه خلقت عبس نیست و هر نوعی در راه تکامل است و به کمال ممکن خود می رسد و انسان هم از این امکان مستثنی نیست. پس وصول به غایت انسانی برایش ممکن است و باید به فعلیّت خود برسد و آن به فعلیّت رسیده انسان کامل است پس با عنایت به اصل ((کنت کِنزاً مَخفیا [خَفیاً] فأحببت أن أعرفُ فَخَلقتَ الخلق لکی أعرف)) غرض از ایجاد نظام عالم ظهور و تجلی حق متعال در خلق خود_ اعنی انسان کامل _ است چه اینکه انسان کامل شجره وجودی را ثمر است و به قول حضرت علامه حسن حسن زاده آملی ((روحی فداه)):
یک درخت است نظام ازلی و ابدی آدم او را ثمر است و چه گرامی ثمری
این نه به این معناست که دیگر کائنات مظهر حق نیستند بلکه در نظام عالم جز وجود (حق) تجلی ندارد و وجود، مساوق با حق است یعنی هر جا وجود است، حق است و هر جا حق است، وجود است و جمله خلق از آنجا که وجودند اولاً مرتبط با حق اند ثانیاً عین الربط به حق اند و ثالثاً فانی در حق اند و لذا می فرماید: ((سَنُریهِم ءَایتِنا فِی الاَفَاقِ وَ فِی أَنفُسِهِم حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُم أَنَّهُ الحَقُ)) ((سوره مبارکه فصلت آیه 53)) پس وجود است که مشهود ماست، یعنی حق است که مشهود ماست ما حق هستیم و جز ما همه حق اند. امّا مسئله قابل تأمل این است که اگر چه تمام موجودات نظام عالم اسماء الله اند و کلمات دفتر حق و جداول وجودی دریای لا یتناهی حقیقه الحقایق نظام عالم ولی خداوند در هر موجودی به مقدار ظرفیت و قابلیت آن از فیوضات و حکمت خود نوشته و به مقدار سعة وجودی هر جدولی در آن سریان دارد امّا در بین این همه عوالم وجودی آن دفتری که از بقیه جامع تر است انسان است که بر اساس قابلیتش ((که اِنَّ العَطایات علی قَدر قابِلیات)) گنجایش نوشته شدن تمام کلمات و حقایق نظام عالم را در نفس ناطقه اش دارد
سّر تو جدول دریای وجود صمدیست دفتر غیب و شهود کلمات احدیست
پس انسان که کامل ترین موجود نظام هستی است، کاملترین مظهر واجب الوجود نیز هست این است که می فرماید: ((إنّا عَرَضنا الاَمانَهَ عَلی السَّمواتِ وَ الارضِ وَ الجِبالِ فَأَبَینَ أَن یحمِلنَها وَ اَشفَقنَ مِنها وَ حَمَلَها الإ نسانُ إنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهولاً)) ((سوره مبارکه احزاب آیه 72)) بنابراین تنها انسان است که از میان همه موجودات می تواند با سعة وجودی خود متصل به بحر بی کران وجود صمدی حق شده و قابلیت حمل امانات الهیه پیدا کند حافظ (ره) می فرماید:
1
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنـان حـرم ستـر و عفـاف ملکوت با من راه نشین بادة مسـتانه زدند
آسـمان بـار امـانت نتوانست کشـید قرعـه کـار بنـــام من دیوانه زدند
الغرض در ازل پرتو حسنش ز تجلی دم زد عشـق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
پس به گلاب حیات گِل آدمی بسرشت ((وَ جَعَلنا مِن الماء کُلِّ شی )) آنگاه از نَفَس قدسی اش در لوح وجودی انسان دمید ((فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَ نَفَختُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُو الَهُ ساجِدینَ)) ((سوره مبارکه حجر آیه 29)) و این چنین علم و قدرتش بر او تعلق گرفت .
چو قـاف قدرتش دم بر قلـم زد هزاران نقش بر لـوح عـَدم زد
و نام پر آوازه اش بر لوح دل انسان نوشت
نیست بر لوح دلم جز الف قامـت دوسـت چکنـم حرف دگـر یـاد نداد اسـتادم
و استادی کرد بر انسان به قلم ((ألَّذی عَلَّمَ بِألقَلَمِ * عَلَّمَ الإِنسَنَ مَا لَم یَعلَم)) و اول حقیقتی که مر او را آموخت ربوبیتش بود ((الست و بربکم قالوا بلی))
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
خلاصه اینکه
جلوه ای کـرد رخـش بر دل مجنـون به نظر جمله هوش از سر عشاق برفت و همه دیوانه شدند
پس به مجنون درس عشق آموخت و از اسماء لیلی تعلیم ها ((و علم آدم الاسماء کلها)) و در قلب منکسر رحل اقامت افکند و وجود خویش در او نمود1 ((و فی انفسکم افلا تبصرون)) و خود را به او عرضه داشت و او را برای خود خواست.
پس بدین شرح تنها وجودی که قابلیت مظهر الاسماءُ الهی شدن علی وجه الاتم را دارد دفتر وجودی انسان است که با همت خویش و عنایت حق توان عُقده گشایی از گنجینه کُنت کِنزاً مَخفیاً الهی را داراست و هم اوست که در سایه عبادت و اطاعت مطلق تشبه به حق یابد و مثلُ الله شود و مظهر ابدیت و حیات 2 و به غایت انسانیش برسد اما لازمه تحقق این مهم ظهور برزخ نوریه ای است تا در مقام خلیفه الهی ((إنا جَعَلنا فی الارض خلیفه)) واسطه فیض شود و کمال لازم از حق گرفته به خلق برساند و آن نیست مگر انسان کامل و از آنجا که حق را فاعلیت تامه است و انسان کامل را قابلیت تامه پس انسان کامل جامع جمیع اسماء الله است، قطب زمان است و معدن کلمات الهیه و حجه الله است و مؤید به روح القدُس، سِّرُ الله است و محل مَشیت خدا و حامل قرآن است و قرآن به حق ناطق لذا این چنین وجودی را شایستگی خلافت حق است در میان خلق و فیاض علی الاطلاق بر همین اساس که انسان را فیض رساند و او را مقامات عالیه الهیه
1_ وجود حقیقی و حقیقت وجود اوست و بقیه تجلیات و نمُو وجودند که ((هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن))
2_ اشاره به حدیث ((عبدی اطعنی حَتّی اَجعَلُک مَثَلی: أنَا حَیُّ لا أمُوتُ، اَجعَلُکَ حَیّاً لا تَموتُ: أنَا غَنیٌ لا افتَقِرُ، اَجعَلُکََ غَنیاً لا تَفتَقَرُ: أنَا مَهما اَشاءُ یَکُونُ، اَجعَلُکَ مَهما تشاءُ یکُونُ )) ((الجواهر السُنّیه صفحه 361))
2