زی زی فایل

دانلود فایل

زی زی فایل

دانلود فایل

تحقیق در مورد حضرت یونس 17 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 17 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

حضرت یونس (ع)

 

لقب:ذوالنون

معنای اسم:یونس در لفظ یونانی به معنای کبوتر است

پدر: متی

مادر:تنجیس

ظهور : ۴۷۲۸ سال بعد از هبوط ادم

دعوت بحق: ۴۰ سال مردم را دعوت بحق کرد

بعثت:خداوند او را پس از یسع برای هدایت مردم نینوا بر انگیخت

محل دفن:شهر کوفه در کشور عراق

نسب: یونس بن متی از طرف پدر به هود واز طرف مادر به بنی اسراییل می رسد.

مختصری از زندگینامه:

حضرت یونس در نینوا مردم را به خداپرستی دعوت می نمود. ولی انها از دستورات او سر پیچی کرده و به گفتار او عمل نمی کردند. حضرت یونس از لجاجت ان مردم ناراحت شد وبا حالت قهر انها را ترک کرد وسوار کشتی شد ماهی بزرگی سر راه کشتی امدو مانع عبور ان گردید قرعه زده شد سه یا هفت بار قرعه به نام یونس افتاد عاقبت او را به دریا انداختند و ماهی بزرگی وی را بلعید ولی از سوی خداوند ندا امد: ای ماهی! ما یونس را روزی تو نکردهایم انگاه ان حضرت به مدت ۳ روز یا بیشتر در شکم ماهی بود تا به امر خداوند ماهی یونس پیامبر را به ساحل افکند.

فهرست سورههایی که در ان نام یونس ذکر شده:نساء- انعام- یونس- صافات

معجزات:

معجزه ماهی، معجزه کدو حلوایی، معجزه رفع عذاب

نگاهی به زندگانی حضرت یونس (ع)

 

دعوت یونس(ع) به توحید

آخرین هشدار یونس(ع)

نزول عذاب بر قوم یونس(ع)

یونس(ع) در شکم ماهی

دعوت یونس(ع) به توحید

در شهر نینوا و در اوج بت پرستی و در تاریکی جهل و شرک، یونس نور ایمان را شعله ور ساخت و پرچم توحید را بر کف گرفت و به قوم نادان خود گفت: عقل شما عزیزتر از آنست که بت را عبادت کند و جبین- پیشانی-  شما گرامی تر از آن است که بر این جمادات بی روح سجده کند، به خود آیید و از خواب غفلت بیدار شوید و به چشم دل بنگرید تا ببینید که در ورای این جهان بدیع، خدایی بزرگ وجود دارد که یگانه و بی نیاز است و تنها ذات کبریایی او شایسته عبادت و ستایش است.

او مرا برای راهنمایی شما فرستاده و از در رحمت، مرا بر شما مبعوث کرده تا شما را به سوی او راهنمایی و ارشاد کنم، زیرا پرده های جهل و نادانی عقل و دیده شما را پوشانده و از درک حقایق عاجزید.

قوم یونس با شنیدن این سخنان تازه و صحبت از خدای یگانه، دچار حیرت و وحشت شدند و چون از خدایی شنیدند که تاکنون او را نشناخته اند، بر ایشان گران آمد که ببینند یک نفر از خودشان بر آنان برتری یابد و ادعای پیغمبری و رسالت نماید، لذا به یونس گفتند: این مهملات چیست که می بافی؟! این خدایی که ما را به سوی آن دعوت می کنی کیست؟ ما خدایانی داریم که پدرانمان سالیان سال آنها را پرستش می کرده اند و ما هم اکنون آنها را می پرستیم. چه چیز تازه ای در جهان به وجود آمده و چه حادثه جدیدی اتفاق افتاده که ما باید دین اجدادمان را کنار بگذاریم و به دین ابداعی و تازه تو روی آوریم؟

یونس گفت: پرده های تقلید را از چشم های خود بردارید و عقل خود را از حجاب خرافات برهانید، اندکی فکر کنید و قدری بیاندیشید. آیا این بت هایی را که صبح و شب مورد توجه قرار می دهید، در برآوردن حاجات و یا دفع شر و بلیات می توانند شما را یاری کنند، برای شما نفعی دارند و یا می توانند شری را از شما بر طرف گردانند؟! آیا این بت ها می توانند چیزی را خلق و یا مرده ای را زنده نمایند، بیماری را شفا دهند و یا گمشده ای را هدایت کنند؟!

آیا اگر من بخواهم به آنها ضرری برسانم می توانند از این امر جلوگیری کنند؟ و یا اگر آنها را بشکنم و ریز ریز کنم می توانند دوباره خود را استوار سازند!

آخرین هشدار یونس(ع)

یونس گفت: چرا از دینی که شما را به سوی آن دعوت می کنم روی می گردانید و از آن اعراض می کنید، در حالی که این دین به شما قدرت می دهد امور خود را اصلاح کنید، وضع جامعه خود را سامان دهید و اجتماع خود را تقویت و بهسازی کنید. دین من شما را امر به معروف و نهی از منکر می نماید، ستمگری را مغضوب و صلح و عدالت را تایید و تمجید می کند، امنیت و اطمینان را بین شما به وجود می آورد، شما



خرید و دانلود تحقیق در مورد حضرت یونس 17 ص


تحقیق در مورد حضرت مسیح در قرآن کریم 18 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 22 صفحه

 قسمتی از متن .DOC : 

 

حضرت مسیح در قرآن کریم

 

در دین مقدس اسلام، اگرچه حضرت محمد (ص) نسبت به سایر انبیاء ازجایگاه و مقام بالاتری برخوردار می باشد، اما دراین دین تمامی پیامبران الهی، قابل تکریم و احترام هستند؛ چرا که آنان برگزیدگان پروردگار بوده اند و مسلمین موظفند که به جمیع رسولان الهی محبت داشته و آنها را محترم بشمارند.

در کتاب مقدس مسلمانان، قرآن کریم، سرگذشت برخی از پیامبران الهی ذکر گردیده، از آن جمله است؛ سرگذشت زندگی حضرت عیسی (ع) که به طور اجمالی به آن می پردازیم.

 

"نحوه تولد ایشان"

خداوند پس از بیان وقایع تولد حضرت مریم علیهاالسلام، چگونگی خدمتگزاری او در معبد، به ذکر نحوه مادرشدن وی می پردازد و چنین می فرماید:

- (ای رسول خدا) در این کتاب – قرآن– از مریم یاد کن، آن هنگام که از خانواده اش جدا شد و درناحیه شرقی قرارگرفت. (مریم/16)

او می خواست مکانی خلوت و فارغ از دغدغه پیدا کند که به راز و نیاز با خدای خود بپردازد و چیزی او را از یاد محبوب غافل نکند، به همین دلیل طرف شرقی بیت المقدس را برگزید.

- در این هنگام، ما روح خود را به سوی او فرستادیم و او در شکل انسانی بی عیب و نقص بر مریم ظاهر شد.(مریم/17)

این وضعیت برای مریم بسیار سخت بود. او که همواره پاکدامن زیسته، در دامان پاکان پرورش یافته و درمیان مردم ضرب المثل عفت و تقوا است، با دیدن این صحنه که مرد بیگانه و زیبایی به خلوتگاهش راه یافته دچار ترس و وحشت می شود، لذا:

- صدا زد:من از تو به خدای رحمان پناه می برم، اگر پرهیزگار هستی.(مریم/18)

مریم با گفتن این سخن درانتظار عکس العمل آن مرد ناشناس بود، انتظاری آمیخته با وحشت و نگرانی. پس از لحظاتی او چنین پاسخی را شنید:

- من فرستاده پروردگار توام، من آمده ام تا پسر پاکیزه ای از نظر خلق و خوی و جسم و جان به تو ببخشم.(مریم/19)

حضرت مریم از شنیدن این سخن سخت به لرزه افتاد و در نگرانی عمیقی فرورفت:

- گفت: چگونه ممکن است من صاحب پسری شوم، در حالی که تاکنون انسانی با من تماس



خرید و دانلود تحقیق در مورد حضرت مسیح در قرآن کریم 18 ص


تحقیق در مورد حضرت محمد از دید حضرت علی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 32 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

شخصیت پیامبر اعظم (ص) از منظر حضرت علی (ع)

شناخت صحیح شخصیت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى هر مسلمان ضرورتى انکارناپذیر است; زیرا براى فهمیدن معارف اسلام و پیروى از دستورات حیات بخش حضرت رسول صلى الله علیه و آله معرفت‏شایسته مقام و منزلت آن حضرت مى‏تواند تاثیرى به سزا بگذارد . اگر ما بتوانیم حداقل در حد توان خود عظمت روحى و زوایاى شخصیت‏بیکران آن فرستاده الهى و رهبر اسلامیان را به دست آوریم، در اقتداء به گفتار و رفتار حضرتش موفق‏تر و علاقه‏مندتر خواهیم شد . براى شناختن آن یگانه دوران و سرور کائنات جهان، خاطره و گفتارهاى نزدیک‏ترین یار و آگاه‏ترین شاگرد و همراهش، حضرت على علیه السلام، مطمئن‏ترین وسیله مى‏باشد; چرا که على علیه السلام حافظ اسرار و آرام بخش دل پیامبر صلى الله علیه و آله بود . مولاى متقیان علیه السلام در مورد جایگاه والاى خود در نزد پیامبر علیه السلام مى‏گوید: «وقد علمتم موضعى من رسول الله صلى الله علیه و آله بالقرابة القریبة والمنزلة الخصیصة; (1) شما منزلت مرا در نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏دانید که چگونه نزدیک‏ترین خویشاوندى و خصوصى‏ترین جایگاه را در پیشگاه آن حضرت داشتم .» آنگاه در توضیح سخن خود مى‏افزاید:

«پیامبر صلى الله علیه و آله در دوران کودکى‏ام، مرا در اتاق خصوصى خود مى‏نشاند و در آغوش خود مى‏گرفت و ... گاهى غذا را لقمه لقمه در دهانم مى‏گذاشت، هرگز در گفتارم دروغ و در رفتارم خطایى مشاهده نکرد ... من همواره به همراه پیامبر صلى الله علیه و آله بودم، همانند فرزندى که پیوسته در کنار مادر است . آن حضرت هر روز نشانه تازه‏اى از اخلاق نیکویش را برایم آشکار مى‏کرد و به من فرمان مى‏داد که به او اقتداء کنم . پیامبر صلى الله علیه و آله در هر سالى مدتى را به غار حراء مى‏رفت و به غیر از من هیچ کس او را نمى‏دید . در آن هنگام اسلام جز خانه پیامبر صلى الله علیه و آله به خانه هیچ یک از مکیان راه نیافته بود و تعداد مسلمانان به وجود پیامبر صلى الله علیه و آله و خدیجه و من محدود مى‏شد . من نور وحى و رسالت را مى‏دیدم و بوى نبوت را استشمام مى‏کردم . هنگامى که بر حضرت رسول صلى الله علیه و آله وحى نازل شد، من ناله شیطان را شنیدم، از پیامبر صلى الله علیه و آله سؤال کردم: «یا رسول الله! ما هذه الرنة؟ فقال صلى الله علیه و آله: هذا الشیطان قد ایس من عبادته، انک تسمع ما اسمع وترى ما ارى الا انک لست‏بنبى ولکنک لوزیر وانک لعلى خیر; (1) یا رسول الله! این ناله کیست؟ فرمود: صداى ضجه شیطان است که از پرستش خود مایوس گردید . [و فرمود: على جان!] تو آنچه من مى‏شنوم، مى‏شنوى و آنچه را که من مى‏بینم، تو نیز مى‏بینى; جز اینکه تو پیامبر نیستى، بلکه وزیر و جانشین هستى و در راه نیک گام برمى‏دارى .»

بعد از سى سالگى در حالى که خودش با خدیجه زندگى و عائله تشکیل داده است , کودکى را در دو سالگى از پدرش مى گیرد و مىآورد در خانه خودش . کودک , على بن ابى طالب است . تا وقتى که مبعوث مى شود به رسالت و تنهائیش با مصاحبت وحى الهى تقریبا از بین مى رود , یعنى تا حدود دوازده سالگى این کودک , مصاحب و همراهش فقط این کودک است . یعنى در میان همه مردم مکه کسى که لیاقت همفکرى و همروحى و هم افقى او را داشته باشد , غیر از این کودک نیست . خود على ( ع ) نقل مى کند که من بچه بودم , پیغمبر وقتى به صحرا مى رفت , مرا روى دوش خود سوار مى کرد و مى برد .(2)

قدر مسلم این است که گاهى على ( ع ) بوده است , چون مى فرماید :

و لقد جاورت رسول الله ( ص ) بحراء حبن نزول الوحى .

آن ساعتى که وحى نزول پیدا کرد من آنجا بودم .

از آن کوه پائین نمىآمد و در آنجا خداى خودش را عبادت مى کرد . اینکه چگونه تفکر مى کرد , چگونه به خداى خودش عشق مى ورزید و چه عوالمى را در آنجا طى مى کرد , براى ما قابل تصور نیست . على ( ع ) در این وقت بچه اى است حداکثر دوازده ساله . در آن ساعتى که بر پیغمبر اکرم وحى نازل مى شود , او آنجا حاضر است . پیغمبر یک عالم دیگرى را دارد طى مى کند . هزارها مثل ما اگر در آنجا مى بودند چیزى را در اطراف خود احساس نمى کردند ولى على ( ع ) یک دگرگونیهایى را احساس مى کند . قسمتهاى زیادى از عوالم پیغمبر را درک مى کرده است , چون مى گوید :

و لقد سمعت رنة الشیطان حین نزول الوحى .

من صداى ناله شیطان را در هنگام نزول وحى شنیدم .

مثل شاگرد معنوى که حالات روحى خودش را به استادش عرضه مى دارد , به پیغمبر عرض کرد : یا رسول الله ! آن ساعتى که وحى داشت بر شما نازل مى شد , من صداى ناله این ملعون را شنیدم . فرمود بله على جان !

انک تسمع ما اسمع و ترى ما ارى و لکنک لست بنبى .

شاگرد من ! تو آنها که من مى شنوم , مى شنوى و آنها که من مى بینم , مى بینى ولى تو پیغمبر نیستى .(2 )

حال، با توجه به جایگاه والاى امیرمؤمنان، على علیه السلام به خاطرات و گفتارهاى آن حضرت در زمینه خدمات و سیره و سنت پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏پردازیم .

زهد و ساده زیستى پیامبر صلى الله علیه و آله



خرید و دانلود تحقیق در مورد حضرت محمد از دید حضرت علی


تحقیق در مورد حضرت فاطمه زهرا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 18 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

مقدمه

فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می‌باشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد می‌باشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است". اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثال‌زدنی می‌باشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیده‌ی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا (علیها السلام) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمی‌باشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر می‌نمایند. اما نکته‌ای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت می‌شود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار می‌باشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن می‌تواند به عالیترین رتبه‌های روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمی‌یابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله می‌توان به آیه‌ی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ما در این قسمت به طور مختصر و با رعایت اختصار، به مطالعه شخصیت و زندگانی آن بزرگوار خواهیم پرداخت.

 نام، القاب، کنیه‌ها

 نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است.

فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده می‌باشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه (علیها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند.

زهرا به معنای درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: "چون دخت پیامبر در محرابش می‌ایستاد (مشغول عبادت می‌شد)، نورش برای اهل آسمان می‌درخشید؛ همانطور که نور ستارگان برای اهل زمین می‌درخشد."

صدّیقه به معنی کسی است که به جز راستی چیزی از او صادر نمی شود. طاهره به معنای پاک و پاکیزه، مبارکه به معنای با خیر و برکت، بتول به معنای بریده و دور از ناپاکی، راضیه به معنای راضی به قضا و قدر الهی و مرضیه یعنی مورد رضایت الهی.

کنیه‌های فاطمه (علیها السلام) نیز عبارتند از ام الحسین، ام الحسن، ام الائمه، ام ابیها و...

ام ابیها به معنای مادر پدر می‌باشد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف می‌ستود؛ این امر حکایت از آن دارد که فاطمه (علیها السلام) بسان مادری برای رسول خدا بوده است. تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمی‌نمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم می‌گذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا.

مادر و پدر

همانگونه که می‌دانیم، نام پدر فاطمه (علیها السلام) محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند می‌باشد. مادر حضرتش خدیجه دختر خویلد، از زنان بزرگ و شریف قریش بوده است. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد می‌شد و او را بزرگ زنان قریش می‌نامیدند.

 

ولادت

 فاطمه (علیها السلام) در سال پنجم پس از بعثت و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: "شهادت می‌دهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان می‌باشند." اکثر مفسران شیعی و عده‌ای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (علیها السلام) تطبیق نموده‌اند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نموده‌اند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب می‌کند و می‌فرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.

 

مکارم اخلاق

 سراسر زندگانی صدیقه طاهره (علیها السلام)، مملو از مکارم اخلاق و رفتارهای نمونه و انسانی است. ما در این مجال جهت رعایت اختصار تنها به سه مورد اشاره می‌نماییم. اما دوباره تأکید می‌کنیم که این موارد، تنها بخش کوچکی از مکارم اخلاقی آن حضرت است.

1-   از جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منقول است که: مردی از اعراب مهاجر که فردی فقیر مستمند بود، پس از نماز عصر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طلب کمک و مساعدت نمود. حضرت فرمود که من چیزی ندارم. سپس او را به خانه فاطمه (سلام الله علیها) که در کنار مسجد و در نزدیکی خانه رسول خدا قرار داشت، راهنمایی نمودند. آن شخص به همراه بلال (صحابی و مؤذن رسول خدا) به در خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) آمد و بر اهل بیت رسول خدا سلام گفت و سپس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (علیها السلام) با وجود اینکه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهایت گرسنگی به سر می‌بردند، چون از حال فقیر آگاه شد، گردن‌بندی را که فرزند حمزه، دختر عموی حضرت به ایشان هدیه داده بود و در نزد آن بزرگوار یادگاری ارزشمند محسوب می‌شد، از گردن باز نمود و به اعرابی فرمود: این را بگیر و بفروش؛ امید است که خداوند بهتر از آن را نصیب تو نماید. اعرابی گردن‌بند را گرفت و به نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت و شرح حال را گفت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از شنیدن ماجرا، متأثر گشت و اشک از چشمان مبارکش فرو ریخت و به حال اعرابی دعا فرمود. عمار یاسر (از اصحاب پیامبر) برخاست و اجازه گرفت و در برابر اعطای غذا، لباس، مرکب و هزینه سفر به اعرابی، آن گردن‌بند را از او خریداری نمود. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از اعرابی پرسید: آیا راضی شدی؟ او در مقابل، اظهار شرمندگی و تشکر نمود. عمار گردن‌بند را در پارچه ای یمانی پیچیده و آنرا معطر نمود و به همراه غلامش به پیامبر هدیه داد. غلام به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و جریان را باز گفت. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) غلام و گردن‌بند را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. غلام به خانه‌ی صدیقه اطهر آمد. زهرا (علیها السلام)، گردن‌بند را گرفت و غلام را در راه خدا آزاد نمود.

گویند غلام در این هنگام تبسم نمود. هنگامی که علت را جویا شدند، گفت: چه گردن‌بند با برکتی بود، گرسنه‌ای را سیر کرد و برهنه‌ای را پوشانید، پیاده‌ای را صاحب مرکب و فقیری را بی‌نیاز کرد و غلامی را آزاد نمود و سرانجام به نزد صاحب خویش بازگشت.

2-   رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب زفاف پیراهن نویی را برای دختر خویش تهیه نمود. فاطمه (علیها السلام) پیراهن وصله‌داری نیز داشت. سائلی بر در خانه حاضر شد و گفت: من از خاندان نبوت پیراهن کهنه می‌خواهم. حضرت زهرا (علیها السلام) خواست پیراهن وصله‌دار را مطابق خواست



خرید و دانلود تحقیق در مورد حضرت فاطمه زهرا


تحقیق در مورد حضرت ابراهیم

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 18 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

حضرت ابراهیم(ع)

ادوار نبوت:دوره ی سوم نبوت

لقب:خلیل ا...

معنای اسم:ابراهیم یا ابرام بزبان عبری به معنی پدر عالی است.

پدر:تارخ

مادر:ورقه

تاریخ ولادت:۳۳۲۳ سال بعد از هبوت آدم.

مدت عمر:۱۷۵ سال

بعثت:آن حضرت دربابل مبعوث شد.

محل دفن:در شهر خلیل الرحمان واقع در کشور فلسطین.

نسب:ابراهیم بن تارخ بن ناحور بن سروج بن رعوبن فالج بن عابربن شالخ بن ارفخشد بن سام بن نوح(ع).

تعداد فرزندان:بروایتی آن حضرت ۱۳ فرزند داشت.

مختصری از زندگینامه حضرت‌ ابراهیم‌(ع‌)

آن‌ حضرت‌ در زمان‌ نمرود که‌ در عجم‌ به‌ کیکاوس‌ معروف‌ بود،زندگى‌ مى‌ کرد.نمرود مردى‌ باقوت‌ وحشمت‌ بود.سپاه‌ بسیار داشت‌ ودر سرزمین‌ بابل‌ آن‌زمان‌ وکوفه‌ زمان‌ ما حکومت‌ مى‌ کرد.چهارصد صندلى‌ طلا داشت‌ که‌ برروى‌ هریک‌جادوگرى‌ نشسته‌ وجادو مى‌ نمود.او یکشب‌ در خواب‌ دید که‌ ستاره‌اى‌ در افق‌پدیدار شد ونورش‌ بر نورخورشید غلبه‌ نمود.نمرود وحشت‌ زده‌ از خواب‌ بیدار شدو جادوگران‌ را احضار نموده‌ وتعبیر خواب‌ خود را از آنان‌ جویا شد.گفتند طفلى‌ دراین‌ سال‌ متولد مى‌ شود که‌ سلطنت‌ تو بدست‌ او نابود مى‌ شود.وهنوز آن‌ طفل‌ ازصلب‌ پدر به‌ رحم‌ مادر منتقل‌ نشده‌ است‌.نمرود دستور داد که‌ بین‌ زنان‌ ومردان‌جدایى‌ اندازند و کودکى‌ که‌ در آن‌ سال‌ متولد میشود،اگر پسر است‌،بکشند.واگردختر است‌،باقى‌ بگذارند.تارخ‌ که‌ یکى‌ از مقربّان‌ نمرود بود شبى‌ پنهانى‌ نزدهمسرش‌ رفت‌ ونطفه‌ ابراهیم‌ بسته‌ شد.هنگام‌ تولد کودک‌،مادر ابراهیم‌ (ع‌) به‌ داخل‌غارى‌ رفت‌ وابراهیم‌ (ع‌) در آنجا متولد شد.مادر،کودکش‌ را درغار گذاشت‌ وبه‌ شهرمراجعت‌ نمود.او همه‌ روزه‌ به‌ غار مى‌ رفت‌ وبه‌ فرزندش‌ شیر مى‌ داد وبرمى‌ گشت‌.رشد یک‌ روز آن‌ حضرت‌ مطابق‌ یکماه‌ کودکان‌ دیگر بود.پانزده‌ سال‌ گذشت‌ودراین‌ مدت‌ ابراهیم‌ (ع‌) جوانى‌ قوى‌ شده‌ بود.روزى‌ با مادرش‌ به‌ طرف‌ شهرحرکت‌ کردند .در راه‌ به‌ گله‌ شترى‌ رسیدند.ابراهیم‌ (ع‌)از مادر پرسید:خالق‌ اینهاکیست‌؟گفت‌ آنکه‌ آنهارا خلق‌ کرد و رزق‌ مى‌ دهد وبزرگ‌ مى‌ نماید.ابراهیم‌ (ع‌) درشهر با گروههاى‌ بت‌ پرست‌ وارد بحث‌ مى‌ شد وآنها را محکوم‌ مى‌ نمود.واقرار به‌خداى‌ نادیده‌ کرد.به‌ مصداق‌ آیه‌ شریفه‌ «فلما جن‌ّ علیه‌ اللیل‌ راى‌ کوکباً...» چون‌ مذاهب‌ آنهاراباطل‌ دید وباطل‌ نمود،فرمود: انّى‌ وجهّت‌وجهى‌ ...» بعد ابراهیم‌ (ع‌) را به‌ دربار نمرود بردند.نمرود مرد زشترویى‌ بود ولى‌ دراطرافش‌ غلامان‌ وکنیزان‌ زیبا بودند.ابراهیم‌ (ع‌) از عمویش‌ آذر پرسید:اینها چه‌کسى‌ هستند؟آذر گفت‌ اینها غلامان‌ وکنیزان‌ وبندگان‌ نمرودند! ابراهیم‌ (ع‌) تبسمى‌ کردوگفت‌ چگونه‌ است‌ که‌ بندگان‌ و کنیزان‌ و غلامان‌ از خدایشان‌ زیباترند؟آذر گفت‌از این‌ حرفها نزن‌ که‌ تورا مى‌ کشند.آمده‌ است‌ که‌ آذر بت‌ مى‌ ساخت‌ وبه‌ ابراهیم‌ (ع‌)مى‌ داد تا بفروشدوابراهیم‌ (ع‌) هم‌ طناب‌ به‌ پاى‌ بتها مى‌ بست‌ ومى‌ گفت‌:بیاییدخدایى‌ را بخرید که‌ نمى‌ خورد و نمى‌ بیند و نمى‌ آشامد و نه‌ نفعى‌ مى‌ رساند ونه‌ضررى‌ !با این‌ تعریف‌ ابراهیم‌ (ع‌) کسى‌ بتها را نمى‌ خرید.وبتها را به‌ نزد آذر برمى‌ گرداند.

بت‌ شکن‌ دربتخانه‌

نمرودیان‌ سالى‌ دوبار در فروردین‌ جشن‌ مى‌ گرفتند.در یکى‌ از جشنها موقع‌خروج‌ از شهر،آذر به‌ ابراهیم‌ (ع‌)پیشنهاد نمود که‌ او هم‌ به‌ جشن‌ برودتا شاید جشن‌آنهارا تماشاکرده‌ وزبان‌ از بدگویى‌ بتها بردارد.ولى‌ روز بعد موقع‌ رفتن‌،ابراهیم‌(ع‌)گفت‌ من‌ مریض‌ هستم‌!لذا همه‌ با زینت‌ تمام‌ از شهر بیرون‌ رفتند بجز ابراهیم‌ (ع‌)که‌ تبرى‌ برداشت‌ و به‌ بتخانه‌ رفت‌ وهمه‌ بتهارا شکست‌.سپس‌ تبر را بر دوش‌ بت‌بزرگ‌انداخت‌. «فجعلهم‌ جُذاذاً الاّ کبیراً لهم‌» همه‌ بتهارا خورد کرد مگر بُت‌بزرگ‌ را.وقتى‌ نمرود ونمرودیان‌ باز گشتند وبه‌ بتخانه‌ آمدند تا خود را تبرک‌کنند،همه‌ بتهارا شکسته‌ دیدند غیر از بُت‌ بزرگ‌.به‌ روایتى‌ شیطان‌ به‌ آنها اطلاع‌ دادکه‌ ابراهیم‌ (ع‌)خدایان‌ شمارا شکسته‌ است‌.صداى‌ ناله‌ وفریاد مردم‌ بلند شد.نزدنمرود رفتند که‌اى‌ نمرود!خدایان‌ مارا شکسته‌اند.نمرود دستور داد تا به‌ هرکه‌ شک‌دارید نزد من‌ بیاورید.همه‌ گفتند کار ابراهیم‌ (ع‌) است‌.حضرت‌ را احضار کردندوبه‌او گفتند: «أ انت‌ فعلت‌َ هذا بآلهتنا یاابراهیم‌قال‌ بل‌ فعلهم‌ کبیرهم‌ هذافاسئلوهم‌ اِن‌ کانوا ینطقون‌»» آیا تو این‌ عمل‌ را نسبت‌ به‌ خدایان‌ مابجاآوردى‌ ؟گفت‌ بت‌ بزرگ‌ این‌ کار را کرده‌ است‌ از او بپرسید اگر حرف‌ مى‌ زند!نمرودیان‌ گفتند اى‌ ابراهیم‌ (ع‌) این‌ بتها سخن‌ نمى‌ گویند.سپس‌ همگى‌ خجل‌وشرمنده‌ و سر به‌ زیر انداختند.بعد ابراهیم‌ (ع‌)فرمود چیزى‌ را عبادت‌ مى‌ کنید که‌نه‌ نفعى‌ مى‌ رساند ونه‌ ضررو نه‌ حرف‌ مى‌ زند.چون‌ نمرودیان‌ از جواب‌ عاجزشدند،همگى‌ گفتند اگر کمک‌ کار خدایان‌ خود هستید،ابراهیم‌ (ع‌) رابسوزانید.نمرود دستور داد دیواره‌اى‌ در دامنه‌ کوه‌ درست‌ کردند وبمدت‌ یکماه‌هیزم‌ آورده‌ ودر آن‌ قرار دادند تا پرشد.بعد گفتند چگونه‌ ابراهیم‌ (ع‌) رادر آتش‌بیاندازیم‌؟شیطان‌ بصورت‌ آدمى‌ ظاهر شد وگفت‌ منجنیق‌ بسازید!تا آن‌ زمان‌منجنیق‌ نساخته‌ بودند وشیطان‌ هنگامیکه‌ به‌ آسمانها راه‌ داشت‌ از جهنم‌ دیدار کرده‌ودیده‌ بود جهنمیان‌ را با منجنیق‌ درون‌ آتش‌ مى‌ اندازند،یاد گرفته‌ بود.لذا به‌ آنها یادداد که‌ چگونه‌ این‌ وسیله‌ را بسازند.چهارصد نفر آمدند وهردونفر یک‌ طناب‌ راگرفتند و ابراهیم‌ (ع‌) را بالا بردند.در این‌ هنگام‌ در میان‌ فرشتگان‌ غلغله‌اى‌ افتاد وبه‌پیشگاه‌ الهى‌ عرضه‌ کردند که‌ خدایا از شرق‌ تا غرب‌ یکنفر،تورا عبادت‌ مى‌ کندواوراهم‌ که‌ مى‌ خواهند بسوزانند.دستور بده‌ تا اورا یارى‌ کنیم‌.خطاب‌ آمد:بروید اگراز شما یارى‌ خواست‌ اورا کمک‌ کنید.ابتدا ملک‌ باد نزد ابراهیم‌ (ع‌) آمد وگفت‌:من‌موکل‌ باد هستم‌.اگر امر بفرمائید به‌ باد امر کنم‌ تا آتش‌ را به‌ خانه‌ نمرود ببرد ونمرودیان‌ را بسوزاند.ابراهیم‌ (ع‌)فرمود پناه‌ من‌ خداست‌ وبتو نیازى‌ ندارم‌.ملک‌ ابرآمد وگفت‌ اى‌ ابراهیم‌!اجازه‌ بده‌ تا به‌ ابر امر کنم‌ آتش‌ را خاموش‌ کند.ابراهیم‌(ع‌)گفت‌ امر خود را به‌ خداى‌ نادیده‌ واگذاردم‌.ملک‌ کوه‌ آمد وگفت‌ اى‌ ابراهیم‌!اجازه‌ بده‌ کوه‌ بابل‌ را بر سرشان‌ خراب‌ نمایم‌ وهمه‌ را هلاک‌ کنم‌.ابراهیم‌ (ع‌)گفت‌ بتو نیز محتاج‌ نیستم‌.بعد جبرئیل‌ آمد وگفت‌ اى‌ ابراهیم‌!هیچ‌ احتیاجى‌ ندارى‌ ؟گفت‌ دارم‌ اما نه‌ بتو.گفت‌ به‌ که‌ دارى‌ ؟گفت‌ او از همه‌ بهتر به‌ حال‌ من‌ آگاه‌است‌.بعد از آن‌ از طرف‌ خدا ندا آمد: «یانار کونى‌ برداً وسلاماً على‌ ابراهیم‌»

ابراهیم‌ از پیامبرانى‌ است‌ که‌ خداوند او را بیش‌ از دیگران‌ با عظمت‌ یاد نموده‌است‌ واو را با القابى‌ چون‌ :حنیف‌،مسلم‌، حلیم‌، اوّاه‌، منیب‌،صدیق‌یاد کرده‌ و بااوصافى‌ چون‌:شاکرو سپاسگزار نعمتهاى‌ خداوند،قانت‌ و مطیع‌ خالق‌ توانا،داراى‌ قلب‌ سلیم‌،عامل‌ و فرمانبردار



خرید و دانلود تحقیق در مورد حضرت ابراهیم