لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
بهشت ناشناخته مافارون؛ خزانه پنهان ایذه
برات قبادیان
برات قبادیان دانشیار دانشگاه تربیت مدرس تهران خواستار توجه بیشتر به ظرفیت های توریستی منطقه سفیدکوه شهرستان ایذه شد.به گزارش آژانس خبری بختیاری (ایبنا نیوز)، برات قبادیان در یادداشتی که نسخه ای از آن برای ایبنا نیوز ارسال شده، ضمن تلاش برای معرفی ظرفیت های توریستی «بهشت ناشناخته مافارون»، از مدیران استان خوزستان خواست بودجه لازم جهت مطالعه امکان سنجی توسعه منطقه تفریحی - سیاحتی سفیدکوه به مرکزیت مافارون را در بودجههای سنواتی عمرانی این استان لحاظ کنند.مشاور رئیس سازمان انرژی اتمی معتقد است تحلیل و تبیین پتانسیلهای مافارون بمنظور امکان توسعه آن می تواند زمینه ای برای توسعه پایدار شهرستان ایذه و شکوفایی اقتصادی مردم آن باشد. متن این یادداشت بدین شرح است:چکیده:مافارون نام قله بلندی است با ارتفاع بیش از 4000 متر که در بلندای سفیدکوه از زاگرس مرکزی و در شمال شرقی شهرستان ایذه قرار دارد.در این مقاله منظور از بهشت مافارون مجموعهء قله مافارون و مناطق مرتفع اطراف شامل دشتهای دلی و تلگدر است. این منطقه ی دو فصل، به دلیل موانع طبیعی صعب العبور، نا شناخته باقی مانده است.مافارون از نظر پتانسیلهای طبیعی فراوان، آب و هوای مطبوع، مناظر دیدنی و چشم اندازهای زیبا در دنیا بی نظیر است. توسعه مافارون می تواند آن را به یکی از مناطق گردشگری جهان تبدیل نماید. موقعیت جقرافیایی مافارون در بین استانهای همجوار، و نیز نزدیکی آن به کشورهای عربی و بویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس، با دارا بودن دمای هوای زیر 20 درجه سلسیوس در گرمترین ایام سال و در شرایطی که دما در خوزستان و سایر مناطق گرمسیری به 50 درجه سلسیوس می رسد می تواند آن را از جذابترین نقاط گردشگری ایران و جهان بنماید.دسترسی آسان، امکان احداث فرودگاه، امکان نصب تله کابین، امکان ایجاد دریاچه مصنوعی، وجود پیست اسکی طبیعی، امکان ساخت شهرک گردشگری، امکان مشاهده پدیدههای زیبای طلوع و غروب خورشید در ارتفاع و دهها پتانسیل دیگر، مافارون را متمایز از سایر قلههای مرتفع و مکان های گردشگری ایران و جهان نموده است که از امتیازات این منطقه است.توسعه مافارون و تبدیل آن به یک مکان مهم گردشگری می تواند در توسعه پایدار شهرستان ایذه و رفاه اقتصادی مردم آن نقشی اساسی ایفا نماید.1- مقدمهمافارون نام قلهای است در شمال شرقی شهرستان ایذه که در وسط سفیدکوه از رشته کوههای زاگرس مرکزی واقع شده است ( شکل 1 ). این قله از شمال به منطقه بازفت در استان چهارمحال و بختیاری و از جنوب به دشت سوسن در استان خوزستان مشرف است. ارتفاع قله مافارون از سطح دریا بیش از 4000 متر است.سفیدکوه مانند دیوار بلندی استانهای خوزستان و چهار محال و بختیاری را از هم جدا می کند. رودخانه بازفت در شمال قله مافارون قرار دارد که یکی از سرشاخه های کارون است در حالیکه رودخانه کارون که از دو رودخانه بازفت و خرسان تشکیل می شود، در جنوب مافارون از میان دشت سوسن می گذرد. مشاهده این دو رودخانه از بلندای قله مافارون بسیار تماشایی و جالب توجه است. آژانس خبری بختیاری (ایبنا نیوز) بهشت گمشده مافارون برات قبادیان : موقعیت جغرافیایی مافارون در سفیدکوه بختیاریدشت "دلی" در جنوب شرقی و دشت "تلگدر" در جنوب غربی مافارون همراه با برفابها و چشمه سارهای دیدنی و مناظر زیبا، منطقهای را تشکیل می دهد که باید آن را "بهشت ناشناخته مافارون" نام نهاد.این منطقه از دیرباز محل ییلاقی عشایری بوده است که قشلاق خود را در دشت سوسن و مناطق اطراف ساکن بودهاند. مافارون را باید منطقه دو فصل نامید زیرا تابستان و پاییز در آن بسیار کوتاه است. در حقیقت زمستان مافارون نه ماه و بهار آن سه ماه طول می کشد. مافارون در زمستان به طور کامل از برف پوشیده شده است در حالیکه بهار آن سرسبز، در کنار غارهای برفی و درّههای پر برف و قله سفید پوش چشم هر بینندهای را خیره می کند.بدون شک عوامل بازدارنده طبیعی باعث ناشناخته ماندن مافارون علی رغم پتانسیلهای طبیعی و مواهب خدا دادی بی شمار آن شده است. از این رو، هدف از تدوین مقاله حاضر، تحلیل و تبیین پتانسیلهای مافارون بمنظور امکان توسعه آن در جهت توسعه پایدار شهرستان ایذه و شکوفایی اقتصادی مردم آن است. 2- جذابیتهای بی نظیر مافارونعدهای عصر حاضر را بازگشت انسان به طبیعت میدانند. اگر چه مشکلات پیچیده شهرنشینی، تراکم جمعیت، ماشینی شدن زندگی، و آلاینده های ناشی از زندگی شهری هم اکنون باعث هزاران پدیده جانفرسا و روح آزار گردیده که این بازگشت را تسریع کرده است. از تبعات مخرب صنعتی شدن باید به تخریب محیط طبیعی و آلودگی آب، خاک و هوا اشاره کرد. نتیجه چنین پدیدهای را باید آزرده شدن جسم و جان انسانها و پناه آوردن آنها به طبیعت دست نخورده و بکر دانست.بطور کلی انسان صنعتی و شهری، برای بازسازی قوای جسمی، روحی و فکری خود پس از کار و تلاش در محیطهای پر سر و صدای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
آموزههایی از بهترین شرکتهای ناشناخته جهانیاحمد الهیاریAh_yari@hotmail.com علی کردی نژاد Ali.Kordinejad@Gmail.com
چکیده
تفکر غالب برای تحلیل چگونگی شکلگیری و محتوای استراتژی شرکتهای کوچک و متوسط بر محورهایی استوار است که شکلگیری استراتژی ها را، حاصل انفعال و یا انباشت تدریجی تجربیات مدیرانی می پندارند که غالبا مالک شرکتها نیز هستند.آشکار شدن رهبران بزرگ جهانی در بازارهای تخصصی کوچک،بازنگری در نگرشهای مربوط به شرکتهای کوچک و متوسط را ضروری ساخته است. شرکتهای کوچک گمنامی وجود دارند که از مفروضات مدیریت نوین پیروی نمیکنند و در عین حال رهبران پرمنفعت بازارهای خویش هستند. آنان استراتژی های دگرگونهای را بهکار میگیرند که مهمترین مشخصه آنها عدم انفعال در برابر محیط است.
مقدمهدر اقتصاد جهانی دانشمحور،نقشی اساسی برای شرکتهای کوچک و متوسط در نظر گرفته شده است. رقابتپذیری آتی کشورها به توان تولید دانش و بهکارگیری آن بستگی خواهد داشت.اکنون شرکتهای کوچک و متوسط از جایگاه ویژهای در عرصه تولید دانش و به کارگیری آن و افزایش توان رقابتپذیری کشورها برخوردار هستند. در ادبیات مدیریت استراتژیک، مکاتب و رویکردهای گوناگونی ظهور کردهاند که اغلب در فضای کسبوکارهای بزرگ توسعه یافتهاند. ویژگیهای کسبوکارهای کوچک باعث شده است تا چنین رویکردهایی از کارآمدی مناسبی برای آنان برخوردار نباشند. شرکتهای کوچک نسخههای کوچکتر شرکتهای بزرگ نیستند و از ماهیت متفاوتی برخوردارند. تفاوت ماهوی، کاربرد بسیاری از متدولوژی ها و ابزار مناسب شرکتهای بزرگ را برای شرکتهای کوچک نامناسب مینماید.در بررسی فرایند شکلگیری و محتوای استراتژی های شرکتهایی کوچک و متوسط نیز،تفکر غالب بر حول محور استراتژی هایی است که از روی انفعال و تطابق و بر اساس یادگیری تدریجی مالک مدیران آشکار میشوند. ضرورت بازنگری در نگرشهای مربوط به شرکتهای کوچک و متوسط برای بقا و برتری در بازارها با آشکار شدن رهبران بزرگ جهانی در بازارهای تخصصی کوچک،بیش از پیش احساس میشود. در نوشتار حاضر تلاش خواهیم کرد تا این فرض که شرکتهای کوچک بایستی از غولها بیاموزند را معکوس کرده و نگاهی متفاوت را از استراتژی های رقابتی شرکتهای کوچک و متوسط معرفی کنیم.
مفروضات رایج استراتژی شرکتهای کوچک و متوسطبر مطالعه نحوه پیدایش و محتوای اصول رقابتی شرکتهای کوچک و متوسط مفروضاتی حاکم است که با ظهور دسته جدیدی از شرکتهای گمنام لزوم بازنگری در آنها احساس میشود. برخی از این مفروضات به شرح ذیل هستند:
تداوم و بقا مهمتر از رشد: تمرکز اصلی تحقیقات در بررسی تجاری شرکتهای کوچک بر استراتژی هایی است که «فرایند رشد» را تحت پوشش قرار میدهند. در این بررسیها پیشرانههای رشد شناسایی میگردند. همچنین مشخص میشود که چه نوع استراتژی هایی برای رشد توسط شرکتهای کوچک موفق اتخاذ میشوند.به نقل از مجله «فورچون»، دغدغه اغلب کارآفرینان بیش از آنکه تنظیم سازمان باشد،ساختن آن است. برای آنها توسعه، یک وسواس و حتی گاه یک بیماری است که مبتنی بر وسواس فکری آنها برای یافتن ثروت و ایجاد یک امپراتوری مورد توجه قرار میگیرد (1).استراتژی هایی که به تداوم و بقا شرکت میانجامند کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند و این در حالی است که «تلاش برای تداوم و بقا» متداولترین اتفاقی است که در تعداد زیادی از شرکتهای کوچک روی میدهد (2). از طرفی برای اکثر مالک مدیران رشد و توسعه اولویت اصلی محسوب نمیشود. «پیتر دراکر» نیز معتقد است «مزایای کوچک بودن در حال افزایش است. زمانی که نگاه میکنید که چه کسی صادر میکند در مییابید که شرکتهای بزرگ نیستند که تنها عالی عمل میکنند اما به غیر از چند شرکت بزرگ تمامی کالاهای صادراتی در شرکتهای متوسط ساخته میشوند که بسیار تخصصی هستند. من فکر میکنم شرکتهای بزرگ محو خواهند شد اما من کسبوکارهای بیشتر و بیشتری را ملاحظه میکنم که در آن اندازه متوسط شرکتها بسیار بهتر است. تلاش برای بزرگ بودن به سهولت نتایج را پخش میکند و سودآوری را نابود میسازد.» (3)بیشترین مدل های معمول تعالی مدیریت حاصل بررسی شرکتهای بزرگ یا رو به رشدی است که خدمات و محصولاتی کاملا در معرض دید پدید میآورند،از این رو داستانهای موفقیت بیشتر متمرکز بر شرکتهای بزرگ بودهاند. روزنامه نگاران و استادان محافل علمی موفقیتهای بنگاههای بزرگ را به تصویر میکشند و چنین القا میکنند که شرکتهای کوچک بایستی از این غولها بیاموزند و تقلید کنند. در دنیای کسبوکار شرکتهایی در سایه قرار دارند. شرکتهایی که در سطح جهانی به فعالیت مشغولند و حتی برای دنیای تجاری ناشناخته هستند. این شرکتها توانستهاند بیش از 70 درصد سهم بازار جهانی را در اختیار بگیرند. هرمان سیمون در کتاب «قهرمانان پنهان» استراتژیها و اقدامات شرکتهایی با چهرهای پنهان (low profile) و عملکرد بسیار عالی در آلمان را آشکار ساخته است. شرکتهای کوچک و متوسطی که در گوشهای خاص از بازار به طور کاملا تخصصی مشغول فعالیت هستند. آنان ضمن تلاش برای بقا و تداوم همچنان بر کوچک ماندن اصرار میورزند.این امر نشان می دهد که تحقیقات در مورد استراتژی های شرکتهای کوچک و متوسط بایستی تمرکز خود را از بررسی «استراتژی های رشد» بر «استراتژی های بقا و برتری در عین کوچک ماندن» تغییر دهند.تاثیر گذاری و قدرت مواجهه با محیط: بسیاری از رویکردهای کنونی استراتژی بر اتخاذ تصمیمات و سیاستهایی تاکید دارند که بر محیط بیرونی شرکت تاثیر گذار باشند. اما مالکان ممکن است احساس کنند که این امر نمیتواند توسط آنان محقق گردد زیرا معمولا با محیطهای پر مخاطرهای مواجه میشوند که قدرت تاثیرگذاری بسیار اندکی بر آن دارند. ناتوانی شرکتهای کوچک در تاثیرگذاری بر اتفاقات حاصل ضعف آنان در نقدینگی،توان بازاریابی و نوآوری در فرایند و محصول است. مدل های کلاسیک و استراتژی های قطعی معمولا به گونهای تنظیم میشوند که شرکت قادر نیست تا در چهارچوب آن به فرصتها و تهدیدهای پیش بینی نشده پاسخ مناسب دهد. به نظر میرسد استراتژی هایی که کمتر از منطقگرایی دقیق برخوردار هستند و در برابر وقوع رویدادهای پیشبینی نشده منعطف هستند کاربرد آسانتری برای مالکان داشته و از ارزش بیشتری برخوردار باشند (2).نسبت دادن برخورد انفعالی به شرکتهای کوچک از اعتبار زیادی برخوردار نیست. قهرمانان پنهان که از سوی «سیمون» معرفی شدهاند قادر هستند با بهرهگیری از نیروی انسانی کم و در عین حال نوآور خویش و نیز استفاده از نزدیکی به مشتری تاثیرات شگرفی بر جهت حرکت یک کسب و کار داشته باشند. گردش مالی آنان نیز آنان را از انفعال در برابر تغییرات محیط دور نگه خواهد داشت. شرکتهایی چون «بریتا» که در زمره قهرمانان پنهان قرار دارند ، قدرت خارق العادهای در تغییر جهت بازارها و عدم انفعال را به نمایش میگذارند.مشارکت جویی و خودرایی مالک مدیران: ویژگیهای روانی مالک مدیران بر محتوای استراتژی شرکتهای کوچک و متوسط تاثیر فراوانی دارد. میزان ریسکپذیری، سختکوشی و قابلیت ایدهپردازی بر اساس قضاوت و تجربه و نیز اهداف شخصی و تجاری مالکان به عنوان عوامل مهم در محتوای استراتژی شرکت نقشآفرینی میکنند. در شرکتهای کوچک و متوسط رهبری مهمترین پدیده تاثیرگذار بر کسبوکار است.
از مطالب پیشین چنین برمیآید که استراتژی این شرکتها منبعث از مدل های تجویزی همراه با جزییات دقیق و مبتنی بر فرایند شناخت کامل و جامع و یا تکنیک های پیچیده نیست بلکه بیش از هر چیز مبتنی بر رویکردی منعطف و فطری برای بقا و تداوم در برابر رویدادهای حاوی فرصتها و تهدیدهای پیشبینی نشده و متناسب با اهداف شخصی و تجاری مالکان است. استراتژی های شرکتهای کوچک زمانی از سوی مالکان مقبول میافتند که سهولت اجرا را به همراه داشته باشند. شرکتهای کوچک و متوسط که رهبری بازار خویش را در دست دارند تمامی توسط مدیران اجرایی راهبری میشوند که هم مشارکت جو (در جزییات و امور فرعی) و هم خودرای (در اصول) هستند(3). گرایش مالک-مدیران به بهرهگیری از توانمندیهای سایر افراد شرکت در خلق استراتژی های نو رو به افزایش است.اگرچه نبایستی به طور کامل تاثیرگذاری اندیشههای مالکان را در راهبردهای شرکتها انکار کرد.
نظریه تکامل تدریجی استراتژی شرکتهای کوچک و متوسط شرکتهای کوچک و متوسط که از اندیشهای برای بقا و برتری برخوردارند به چه دلیلی به بازنگری در استراتژی های خود میپردازند؟ در تحقیق صورت گرفته در دانشگاه کمبریج تلاش شده است تا به این پرسش پاسخ داده شود (4). یافتههای این تحقیق نشان میدهد که تصمیم به تدوین راهبرد از وقوع رویدادهای خاص به ویژه
مواجهه با بحران آغاز میشود. این تحقیق به چند رویداد عمده اشاره دارد.زیاندهی و یا در آستانه ورشکستگی قرارگرفتن مهمترین رویدادی است که شرکتهای کوچک و متوسط را وا میدارد تا برای تغییر جهت و سوددهی به بازنگری در استراتژی های خود بپردازند.تغییرات صورت گرفته در محیط بیرونی نیز ممکن است شرایطی فراهم سازد که شرکتها، توسعه را در دستورکار قرار دهند. در برخی موارد ممکن است با گذر زمان شرکت از تمرکز بر کسب و کار محوری خود منحرف گردد و یا در تعیین و نیز گزینش اولویتهای خود دچار سردرگمی شده باشد. تمرکز و شفافیت اولویتها، عمدهترین هدف مدیریت، بیان شده است.همچنین تحقیق صورت گرفته در دانشگاه «میدلسکس» (انگلستان) نشان میدهد که تعداد بسیار زیادی از شرکتهای کوچک و متوسط که دارای استراتژی هستند اسنادی درباره استراتژی کنونی خود تهیه نکردهاند. علت این امر تکامل تدریجی استراتژی توسط فرد کارآفرین عنوان شده است. تحقیق یاد شده از کاربرد مفهوم تکامل تدریجی استراتژی های «هنریمینزبرگ» در شرکتهای کوچک و متوسط حکایت دارد(5). در این نوع استراتژی از وجود شروط و دقت بسیار در تدوین بندبند اهداف خبری نیست.دیدگاه مالک-مدیر یک امر شخصی است که امکان تغییر کامل آن وجود دارد. به بیان دیگر، از آنجا که طراح،خود مجری نیز هست، میتواند مرحله به مرحله با توجه به بازخوردها و اطلاعات پیشین کارهای گذشته، به موقعیتها و فرصتهای جدید یا تهدیدهای محیط به سرعت عکسالعمل نشان دهد(1). ظهور استراتژی های شرکتهای کوچک و متوسط حاصل درک نسبی مالک مدیران از شرایط محیطی بدون به کارگیری گسترده ابزار تحلیلی و مبتنی بر یادگیری تدریجی و نیز خلاقیت فردی است. چنین دریافتهایی حاصل مطالعه شرکتهای کوچک و متوسط معروف در انظار عمومی است. شرکتهای کوچکی که برای عموم شناخته شده هستند غالبا چنین عمل میکنند. با این حال، در بخش بعدی مشاهده خواهیم کرد که نوع دیگری از شرکتها موارد دیگری از چگونگی و ویژگیهای استراتژی ها در شرکتهای کوچک را آشکار میسازند.نظریه قهرمانان پنهان یا برندگان مرموزتعداد زیادی از شرکتهای تجاری موفق از نظر مشاوران، مجلات و محققان علوم بازرگانی پنهان ماندهاند. در سطح زیرین داستانهای موفقیتهای تجاری و حماسههای نوآوریها، منبعی از عقلانیت مدیریتی مورد غفلت قرار گرفته و دستهای از رقبای جهانی به طور مرموزی از نظرها دور مانده است. اگرچه تهیه نوشته یا نانوشته استراتژی در شرکتهای کوچک عمدتا واکنشی به عوامل تهدید کننده آنان است با این حال برخی دیگر از شرکتها به لحاظ تدبیر پیشین درباره مراحل نفوذ در بازارها و توسعه
آن و نیز انتخاب آگاهانه محصول و بازار و چگونگی تعامل با سایر عوامل،نمایشی دیگر از نامناسب بودن فرض عملکرد انفعالی را به تصویر میکشند. قهرمانان پنهان نشان میدهند که استراتژی های آنها حاصل انفعال نیست بلکه تاکتیک هایی را برای شناسایی فرصتها که درونمایه اساسی استراتژی هستند پیشبینی و با تجربیات انباشته شده مدیران تلفیق می کنند.این کوچکهای بزرگ در حوزه فعالیت خویش از سهم جهانی بازار حدود 70 تا 90 درصد برخوردارند آنان پیش از آنکه واژه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
آموزههایی از بهترین شرکتهای ناشناخته جهانیاحمد الهیاریAh_yari@hotmail.com علی کردی نژاد Ali.Kordinejad@Gmail.com
چکیده
تفکر غالب برای تحلیل چگونگی شکلگیری و محتوای استراتژی شرکتهای کوچک و متوسط بر محورهایی استوار است که شکلگیری استراتژی ها را، حاصل انفعال و یا انباشت تدریجی تجربیات مدیرانی می پندارند که غالبا مالک شرکتها نیز هستند.آشکار شدن رهبران بزرگ جهانی در بازارهای تخصصی کوچک،بازنگری در نگرشهای مربوط به شرکتهای کوچک و متوسط را ضروری ساخته است. شرکتهای کوچک گمنامی وجود دارند که از مفروضات مدیریت نوین پیروی نمیکنند و در عین حال رهبران پرمنفعت بازارهای خویش هستند. آنان استراتژی های دگرگونهای را بهکار میگیرند که مهمترین مشخصه آنها عدم انفعال در برابر محیط است.
مقدمهدر اقتصاد جهانی دانشمحور،نقشی اساسی برای شرکتهای کوچک و متوسط در نظر گرفته شده است. رقابتپذیری آتی کشورها به توان تولید دانش و بهکارگیری آن بستگی خواهد داشت.اکنون شرکتهای کوچک و متوسط از جایگاه ویژهای در عرصه تولید دانش و به کارگیری آن و افزایش توان رقابتپذیری کشورها برخوردار هستند. در ادبیات مدیریت استراتژیک، مکاتب و رویکردهای گوناگونی ظهور کردهاند که اغلب در فضای کسبوکارهای بزرگ توسعه یافتهاند. ویژگیهای کسبوکارهای کوچک باعث شده است تا چنین رویکردهایی از کارآمدی مناسبی برای آنان برخوردار نباشند. شرکتهای کوچک نسخههای کوچکتر شرکتهای بزرگ نیستند و از ماهیت متفاوتی برخوردارند. تفاوت ماهوی، کاربرد بسیاری از متدولوژی ها و ابزار مناسب شرکتهای بزرگ را برای شرکتهای کوچک نامناسب مینماید.در بررسی فرایند شکلگیری و محتوای استراتژی های شرکتهایی کوچک و متوسط نیز،تفکر غالب بر حول محور استراتژی هایی است که از روی انفعال و تطابق و بر اساس یادگیری تدریجی مالک مدیران آشکار میشوند. ضرورت بازنگری در نگرشهای مربوط به شرکتهای کوچک و متوسط برای بقا و برتری در بازارها با آشکار شدن رهبران بزرگ جهانی در بازارهای تخصصی کوچک،بیش از پیش احساس میشود. در نوشتار حاضر تلاش خواهیم کرد تا این فرض که شرکتهای کوچک بایستی از غولها بیاموزند را معکوس کرده و نگاهی متفاوت را از استراتژی های رقابتی شرکتهای کوچک و متوسط معرفی کنیم.
مفروضات رایج استراتژی شرکتهای کوچک و متوسطبر مطالعه نحوه پیدایش و محتوای اصول رقابتی شرکتهای کوچک و متوسط مفروضاتی حاکم است که با ظهور دسته جدیدی از شرکتهای گمنام لزوم بازنگری در آنها احساس میشود. برخی از این مفروضات به شرح ذیل هستند:
تداوم و بقا مهمتر از رشد: تمرکز اصلی تحقیقات در بررسی تجاری شرکتهای کوچک بر استراتژی هایی است که «فرایند رشد» را تحت پوشش قرار میدهند. در این بررسیها پیشرانههای رشد شناسایی میگردند. همچنین مشخص میشود که چه نوع استراتژی هایی برای رشد توسط شرکتهای کوچک موفق اتخاذ میشوند.به نقل از مجله «فورچون»، دغدغه اغلب کارآفرینان بیش از آنکه تنظیم سازمان باشد،ساختن آن است. برای آنها توسعه، یک وسواس و حتی گاه یک بیماری است که مبتنی بر وسواس فکری آنها برای یافتن ثروت و ایجاد یک امپراتوری مورد توجه قرار میگیرد (1).استراتژی هایی که به تداوم و بقا شرکت میانجامند کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند و این در حالی است که «تلاش برای تداوم و بقا» متداولترین اتفاقی است که در تعداد زیادی از شرکتهای کوچک روی میدهد (2). از طرفی برای اکثر مالک مدیران رشد و توسعه اولویت اصلی محسوب نمیشود. «پیتر دراکر» نیز معتقد است «مزایای کوچک بودن در حال افزایش است. زمانی که نگاه میکنید که چه کسی صادر میکند در مییابید که شرکتهای بزرگ نیستند که تنها عالی عمل میکنند اما به غیر از چند شرکت بزرگ تمامی کالاهای صادراتی در شرکتهای متوسط ساخته میشوند که بسیار تخصصی هستند. من فکر میکنم شرکتهای بزرگ محو خواهند شد اما من کسبوکارهای بیشتر و بیشتری را ملاحظه میکنم که در آن اندازه متوسط شرکتها بسیار بهتر است. تلاش برای بزرگ بودن به سهولت نتایج را پخش میکند و سودآوری را نابود میسازد.» (3)بیشترین مدل های معمول تعالی مدیریت حاصل بررسی شرکتهای بزرگ یا رو به رشدی است که خدمات و محصولاتی کاملا در معرض دید پدید میآورند،از این رو داستانهای موفقیت بیشتر متمرکز بر شرکتهای بزرگ بودهاند. روزنامه نگاران و استادان محافل علمی موفقیتهای بنگاههای بزرگ را به تصویر میکشند و چنین القا میکنند که شرکتهای کوچک بایستی از این غولها بیاموزند و تقلید کنند. در دنیای کسبوکار شرکتهایی در سایه قرار دارند. شرکتهایی که در سطح جهانی به فعالیت مشغولند و حتی برای دنیای تجاری ناشناخته هستند. این شرکتها توانستهاند بیش از 70 درصد سهم بازار جهانی را در اختیار بگیرند. هرمان سیمون در کتاب «قهرمانان پنهان» استراتژیها و اقدامات شرکتهایی با چهرهای پنهان (low profile) و عملکرد بسیار عالی در آلمان را آشکار ساخته است. شرکتهای کوچک و متوسطی که در گوشهای خاص از بازار به طور کاملا تخصصی مشغول فعالیت هستند. آنان ضمن تلاش برای بقا و تداوم همچنان بر کوچک ماندن اصرار میورزند.این امر نشان می دهد که تحقیقات در مورد استراتژی های شرکتهای کوچک و متوسط بایستی تمرکز خود را از بررسی «استراتژی های رشد» بر «استراتژی های بقا و برتری در عین کوچک ماندن» تغییر دهند.تاثیر گذاری و قدرت مواجهه با محیط: بسیاری از رویکردهای کنونی استراتژی بر اتخاذ تصمیمات و سیاستهایی تاکید دارند که بر محیط بیرونی شرکت تاثیر گذار باشند. اما مالکان ممکن است احساس کنند که این امر نمیتواند توسط آنان محقق گردد زیرا معمولا با محیطهای پر مخاطرهای مواجه میشوند که قدرت تاثیرگذاری بسیار اندکی بر آن دارند. ناتوانی شرکتهای کوچک در تاثیرگذاری بر اتفاقات حاصل ضعف آنان در نقدینگی،توان بازاریابی و نوآوری در فرایند و محصول است. مدل های کلاسیک و استراتژی های قطعی معمولا به گونهای تنظیم میشوند که شرکت قادر نیست تا در چهارچوب آن به فرصتها و تهدیدهای پیش بینی نشده پاسخ مناسب دهد. به نظر میرسد استراتژی هایی که کمتر از منطقگرایی دقیق برخوردار هستند و در برابر وقوع رویدادهای پیشبینی نشده منعطف هستند کاربرد آسانتری برای مالکان داشته و از ارزش بیشتری برخوردار باشند (2).نسبت دادن برخورد انفعالی به شرکتهای کوچک از اعتبار زیادی برخوردار نیست. قهرمانان پنهان که از سوی «سیمون» معرفی شدهاند قادر هستند با بهرهگیری از نیروی انسانی کم و در عین حال نوآور خویش و نیز استفاده از نزدیکی به مشتری تاثیرات شگرفی بر جهت حرکت یک کسب و کار داشته باشند. گردش مالی آنان نیز آنان را از انفعال در برابر تغییرات محیط دور نگه خواهد داشت. شرکتهایی چون «بریتا» که در زمره قهرمانان پنهان قرار دارند ، قدرت خارق العادهای در تغییر جهت بازارها و عدم انفعال را به نمایش میگذارند.مشارکت جویی و خودرایی مالک مدیران: ویژگیهای روانی مالک مدیران بر محتوای استراتژی شرکتهای کوچک و متوسط تاثیر فراوانی دارد. میزان ریسکپذیری، سختکوشی و قابلیت ایدهپردازی بر اساس قضاوت و تجربه و نیز اهداف شخصی و تجاری مالکان به عنوان عوامل مهم در محتوای استراتژی شرکت نقشآفرینی میکنند. در شرکتهای کوچک و متوسط رهبری مهمترین پدیده تاثیرگذار بر کسبوکار است.
از مطالب پیشین چنین برمیآید که استراتژی این شرکتها منبعث از مدل های تجویزی همراه با جزییات دقیق و مبتنی بر فرایند شناخت کامل و جامع و یا تکنیک های پیچیده نیست بلکه بیش از هر چیز مبتنی بر رویکردی منعطف و فطری برای بقا و تداوم در برابر رویدادهای حاوی فرصتها و تهدیدهای پیشبینی نشده و متناسب با اهداف شخصی و تجاری مالکان است. استراتژی های شرکتهای کوچک زمانی از سوی مالکان مقبول میافتند که سهولت اجرا را به همراه داشته باشند. شرکتهای کوچک و متوسط که رهبری بازار خویش را در دست دارند تمامی توسط مدیران اجرایی راهبری میشوند که هم مشارکت جو (در جزییات و امور فرعی) و هم خودرای (در اصول) هستند(3). گرایش مالک-مدیران به بهرهگیری از توانمندیهای سایر افراد شرکت در خلق استراتژی های نو رو به افزایش است.اگرچه نبایستی به طور کامل تاثیرگذاری اندیشههای مالکان را در راهبردهای شرکتها انکار کرد.
نظریه تکامل تدریجی استراتژی شرکتهای کوچک و متوسط شرکتهای کوچک و متوسط که از اندیشهای برای بقا و برتری برخوردارند به چه دلیلی به بازنگری در استراتژی های خود میپردازند؟ در تحقیق صورت گرفته در دانشگاه کمبریج تلاش شده است تا به این پرسش پاسخ داده شود (4). یافتههای این تحقیق نشان میدهد که تصمیم به تدوین راهبرد از وقوع رویدادهای خاص به ویژه
مواجهه با بحران آغاز میشود. این تحقیق به چند رویداد عمده اشاره دارد.زیاندهی و یا در آستانه ورشکستگی قرارگرفتن مهمترین رویدادی است که شرکتهای کوچک و متوسط را وا میدارد تا برای تغییر جهت و سوددهی به بازنگری در استراتژی های خود بپردازند.تغییرات صورت گرفته در محیط بیرونی نیز ممکن است شرایطی فراهم سازد که شرکتها، توسعه را در دستورکار قرار دهند. در برخی موارد ممکن است با گذر زمان شرکت از تمرکز بر کسب و کار محوری خود منحرف گردد و یا در تعیین و نیز گزینش اولویتهای خود دچار سردرگمی شده باشد. تمرکز و شفافیت اولویتها، عمدهترین هدف مدیریت، بیان شده است.همچنین تحقیق صورت گرفته در دانشگاه «میدلسکس» (انگلستان) نشان میدهد که تعداد بسیار زیادی از شرکتهای کوچک و متوسط که دارای استراتژی هستند اسنادی درباره استراتژی کنونی خود تهیه نکردهاند. علت این امر تکامل تدریجی استراتژی توسط فرد کارآفرین عنوان شده است. تحقیق یاد شده از کاربرد مفهوم تکامل تدریجی استراتژی های «هنریمینزبرگ» در شرکتهای کوچک و متوسط حکایت دارد(5). در این نوع استراتژی از وجود شروط و دقت بسیار در تدوین بندبند اهداف خبری نیست.دیدگاه مالک-مدیر یک امر شخصی است که امکان تغییر کامل آن وجود دارد. به بیان دیگر، از آنجا که طراح،خود مجری نیز هست، میتواند مرحله به مرحله با توجه به بازخوردها و اطلاعات پیشین کارهای گذشته، به موقعیتها و فرصتهای جدید یا تهدیدهای محیط به سرعت عکسالعمل نشان دهد(1). ظهور استراتژی های شرکتهای کوچک و متوسط حاصل درک نسبی مالک مدیران از شرایط محیطی بدون به کارگیری گسترده ابزار تحلیلی و مبتنی بر یادگیری تدریجی و نیز خلاقیت فردی است. چنین دریافتهایی حاصل مطالعه شرکتهای کوچک و متوسط معروف در انظار عمومی است. شرکتهای کوچکی که برای عموم شناخته شده هستند غالبا چنین عمل میکنند. با این حال، در بخش بعدی مشاهده خواهیم کرد که نوع دیگری از شرکتها موارد دیگری از چگونگی و ویژگیهای استراتژی ها در شرکتهای کوچک را آشکار میسازند.نظریه قهرمانان پنهان یا برندگان مرموزتعداد زیادی از شرکتهای تجاری موفق از نظر مشاوران، مجلات و محققان علوم بازرگانی پنهان ماندهاند. در سطح زیرین داستانهای موفقیتهای تجاری و حماسههای نوآوریها، منبعی از عقلانیت مدیریتی مورد غفلت قرار گرفته و دستهای از رقبای جهانی به طور مرموزی از نظرها دور مانده است. اگرچه تهیه نوشته یا نانوشته استراتژی در شرکتهای کوچک عمدتا واکنشی به عوامل تهدید کننده آنان است با این حال برخی دیگر از شرکتها به لحاظ تدبیر پیشین درباره مراحل نفوذ در بازارها و توسعه
آن و نیز انتخاب آگاهانه محصول و بازار و چگونگی تعامل با سایر عوامل،نمایشی دیگر از نامناسب بودن فرض عملکرد انفعالی را به تصویر میکشند. قهرمانان پنهان نشان میدهند که استراتژی های آنها حاصل انفعال نیست بلکه تاکتیک هایی را برای شناسایی فرصتها که درونمایه اساسی استراتژی هستند پیشبینی و با تجربیات انباشته شده مدیران تلفیق می کنند.این کوچکهای بزرگ در حوزه فعالیت خویش از سهم جهانی بازار حدود 70 تا 90 درصد برخوردارند آنان پیش از آنکه واژه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
مدیریت بر ناشناخته ها
مرزهای راهبردی بین نظم و آشفتگی در
سازمانها
نویسنده : رالف دی . استسی
مترجمان : محسن قدمی - مسعود نیازمند
ناشر: مرکز آموزش مدیریت دولتی
سیدمحمد باقری زاده
نگاه کلی
به کمک تجربه های آزمون شده ، ثابت گردیده که حیطه <روابط خطی > در قلمرو فیزیک ومکانیک فقط بخش بسیار کوچکی از نظام علمی بین پدیده ها را بیان می کند، و این قلمرو<روابط غیرخطی > است که فقط ازطریق آن می توان به رابطه معین درجهت کشف ودریافت رموز نظم در بی نظمی دست یافت .
تئوری نظم در آشفتگی با خود دنیایی از تغییرات در علم مدیریت را آن هم درشرایطی که ماهیت سازمانها و بازارهای فعلی جهان نیز دائما متلاطم و متغیر است ، به همراه آورده است .
نویسنده ، این کتاب را در چارچوب تئوری نظم در بی نظمی به عنوان یک الگوی کاربردی مدیریت برای کامیابی درجهان همواره متغیر امروزی ارائه می دهد. در این دنیای ناشناخته مراحل هفت گانه ای را برای موفقیت سازمانی به شرح زیر طرح می کند:
1 - تشخیص و انتخاب صحیح مسایل و موضوعات ;
2 - شکل دهی مناسب موضوعات اصلی ;
3 - تهیه فهرست پویای مسایل ;
4 - مشخص کردن اهداف و اولویتها;
5 - اقدام تجربی و عملی برای کاربردی کردن موضوعات ;
6 - مشروعیت بخشی و اخذ حمایت سازمانی جهت رسمیت دادن به تغییرات ;
7 - ثبت و نگهداری نتایج در سوابق سازمان .
نویسنده از دریچه تفکر سیستمی بیشترین توجه را به عامل فرایند معطوف ساخته ومعتقد است این ناآگاهی از مسیر است که پیچیدگیها و دشواریها را به وجود می آورد.نویسنده در ادامه تاکید دارد; این یافته ها نشان می دهد که خلاقیت مستمری که درنظامهای طبیعی دیده می شود نتیجه وجود قوانین پایداری است که انواع خاصی ازناپایداری را درون الگوهای قابل تشخیص ایجاد می کند، بدین ترتیب در طبیعت ، موفقیت در اثر پایداریها و ناپایداریها به دست می آید.
در این کتاب کوشش شده تا مفهوم این درک جدید از ناپایداری محصور و محدودموردبررسی قرار گیرد. کتاب از یافته هایی درمورد آشفتگی و خودسازمانی سود برده وچارچوبی کلی برای نظریاتی تاثیرگذار بر مدیران مانند تفکر سیستمی ، سازمانهای یاددهنده و یادگیرنده ، و مدیریت تضاد ارائه داده و روابط بین آنها را تعریف کرده است .
کتاب شامل سه بخش و نه فصل است که مترجمان آن را جمعا در 292 صفحه ترجمه و منتشر کرده اند.
فصل اول - مدیریت بر ناشناخته ها: هدف از مدیریت بر ناشناخته ها تغییر طرزتفکرمدیران درمورد مسیر دستیابی به موفقیت در صحنه رقابت است (2). برای این هدف درمورد این نظریه متداول درحال زوال بحث می کند که تجارت موفق ، تجارتی است که در شرایط پایدار انجام پذیرد. سپس در این مورد که چرا این نظریه نادرست است و چرا به برداشت و ادراک ذهنی جدیدی نیاز است بحث و بررسی می کند.
نظریه جدیدی که به آن اشاره شد این است که مدیران را با این واقعیت رودررومی سازد که آینده بلندمدت هر مجموعه فعالیتی غیرقابل شناخت و تشخیص است ومدیران باید بدانند که نوآوری مستمر و مداوم ، و نه ثبات و پایداری ، تنها رمز موفقیت دردنیای امروز است .
فصل دوم - شکست مدیریت مرسوم : این فصل درمورد سرعت حرکت در بازی رقابت بحث کرده و بیان می کند که چرا تعیین چارچوب و مشخصات یک نظریه و اجرای برنامه های آن نمی تواند فعالیتی تجاری را در این بازی به تجارتی موفق بدل سازد.همچنین مواردی که مدیران را به تجدیدنظر و تردید درمورد آرایش ذهنی موجود خودوامی دارد، مطرح می سازد. در این خصوص از قول <پیتر سنگه > می نویسد; یکی از نکات بسیار مهم در قابلیت یادگیری یک سازمان عبارت است از توانایی مدیران آن سازمان برای درک رفتار سیستمی پیچیده است و به سه دلیل اشاره دارد.
ساختار سیستم بر رفتار تاثیر می گذارد;
سیستم های بشری پیچیده غالبا نتایج غیرمنتظره و حتی مخالف درک مستقیم به بارمی آورند;
در سیستم های پیچیده ، پیوندهای میان علت - معلول ، هم از نظر زمانی و هم ازنظرمکانی دور از هم هستند (48).
فصل سوم - ناپایداری پایدار: کوشش نویسنده در این فصل بر این است تا مفهوم این درک جدید از ناپایداری محصور به دور از تعادل را ارائه کند. در این خصوص اضافه می کند: کشف اصلی و مهم درمورد عملکرد حلقه های بازخوردی غیرخطی آن است که تعادل پایدار و تعادل شدیدا ناپایدار تنها نقاط پایانی نیست که به روی چنین نظامهایی بازباشد. نظامهای غیرخطی انتخاب سومی نیز دارند، حالتی از ناپایداری محصور یا محدود،به دور از تعادل که رفتار در آن الگویی دارد، اما این الگو نامنظم است (76).
هنگامی که یک نظام بازخورد غیرخطی از حالت آرام تعادل پایدار خارج گردیده به تعادلی بی قرار از ناپایداری شدید میل کند، از مرحله ای از ناپایداری محصور عبور می کند،که در آن رفتار بسیار پیچیده ای از خود نشان می دهد. می توان این مرحله را ناحیه مرزی بین تعادل پایدار و تعادل ناپایدار نامید (77). برای مثال نظام آب و هوا - <ادوارد لورنز>،دانشمند و ریاضیدان ، هواشناس ، معرفی کننده هواشناسی به عنوان یک علم جدید،1973 - نظامی طبیعی است که تحت تاثیر سازوکارهای بازخوردی غیرخطی قرار دارد ورفتار آشفته ای به نمایش می گذارد(85).
رفتار آشفته دو ویژگی مهم دارد، از یک نظر ذاتا غیرقابل پیش بینی است ، ولی ازنظردیگر الگویی <نهفته > از خود نشان می دهد (86). وقتی نظامی در آشفتگی عمل کند،نسبت به تغییرات کوچک و جزیی بسیار حساس است و آشفتگی نوسانات و یااختلالات کوچک و ناچیز را در سراسر نظام تقویت و تشدید می کند (87).
فصل چهارم - خلاقیت و آشفتگی مستمر: هفت مرحله ای که مدیران در سازمانهای موفق به هنگام بررسی و جستجوی خود درباره موضوعات راهبردی در چارچوبی آشفته را به کار می گیرند موردبحث قرار گرفته است . این هفت مرحله در نگاه کلی فهرست شده است (125). نویسنده در ادامه فصل تاکید دارد: سازمان موفق در بیش از یک سطح عمل می کند و علاوه بر اعمال نظارت پایدار و کاهنده در کسب وکار موجود خود، به طورمستمر مسیرهای راهبردی نو و جدیدی را می آفریند.
عملکرد در این سطح ، یعنی جایی که پدیده های جدید به وجود می آیند، شامل رفتاری است که کاملا با رفتار منظم کسب وکار روزمره در تضاد است ، زیرا آفریدن پدیده های نو بدون شک پدیده های کهنه وقدیمی را از میان می برد(128).
فصل پنجم - تفکر راهبردی و مجادله مستمر: این فصل درپی یافتن پاسخ به این سوال است که آیا ذهن و فکر انسان قادر به غلبه بر آشفتگی و بی نظمی هست ؟ سپس اشاره دارد که محرک اصلی تفکر سیستمی ، بی قاعدگی و تناقض و تعیین روابط صحیح بین آنهاو درنتیجه فرایندی است مبتنی بر درک مستقیم که قدرت استدلال را به وسیله مقایسه وتطبیق به کار می گیرد.
این نظریه که نظم می تواند آشفتگی ایجاد کند و آشفتگی می تواند در نظامهای پویای خلاق ایجاد نظم کند بینشی جدید، علمی ، و قوی است (136).
تفکر راهبردی را باید در قالب اقدامات ذهنی زیر درنظر گرفت :
ایجاد یک مدل ذهنی نو برای هر موقعیت جدید;
پرداختن به تفکر در موقعیت فعلی و حال حاضر، نه آینده ;
تفکر برحسب یک نظام کلی و به هم مرتبط به جای اجزای جداگانه ;
استدلال درمورد الگوهای کیفی و بی نظم به وسیله قیاس و درک مستقیم ;
تاکید و تمرکز بر فرایند یادگیری ;
آگاهی از اثرات نیروهای محرکه گروهی به تفکر یادگیری .
در ادامه به دو نوع یادگیری توجه داده است . یادگیری ساده تک حلقه ای و یادگیری پیچیده دو حلقه ای ، وقتی یادگیری دوحلقه ای صورت می گیرد، ما مدل ذهنی و تصورات پشت آن را زیرسوال می بریم و علاوه بر آن خود موضوع و مساله را نیز موردبررسی قرارمی دهیم . در این خصوص تاکید دارد که مهمترین موانع در راه یادگیری گروهی پیچیده کارهای روزمره تدافعی اعضای گروه است .
فصل ششم - رئوس موضوع های راهبردی : مساله نقش و نیت و <دید> در مدیریت راهبردی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است . <دید> اولین موضوع مفهومی است که به آن پرداخته شده و شاخصهای آن به شرح زیر است :
1 - دید، همچون تصویری از آینده ;
2 - دید، باید معین و منحصر به فرد باشد;
3 - دید، باید به واقعیت نزدیک باشد;
4 - دید، باید با عمل مرتبط باشد;
5 - دید، باید فراگیر و جامع باشد;
6 - دید، همواره باید پایدار باشد;
7 - همه باید در یک دید سهیم باشند (179).
فصل هفتم - نظارت راهبردی : این فصل بر موضوع کنترل استراتژیک تاکید دارد. تابه حال موضوع این بود که چرا یک مجموعه فعالیت در کوتاه مدت - که نشان دهنده تغییرات محدود - و در بلندمدت - که معرف تغییرات وسیع است - مستلزم گونه های کاملامتفاوتی از کنترل است . ولی این حقیقت که هر دو وضعیت از کنترل می باید به طورهمزمان به کار گرفته شود تنش خلاقی ایجاد می کند که الزاما راهبردهای نوینی را به دنبال خواهدداشت .
نویسنده سپس تاکید دارد که کار مدیریت اساسا سروکار داشتن با تغییر است (202).و هنر مدیریت عبارت است از توانایی در ایجاد تناوب میان اشکال بسیار متفاوت نظارت در نقاط زمانی و تضمین به کارگیری در بخشهای مختلف سازمان (225).
فصل هشتم - مشارکت ، سلسله مراتب ، و پایداری : وقتی سازمانی درصدد توسعه مسیرراهبردی جدید برمی آید، نه ساختارکاملا سخت و انعطاف ناپذیر و نه ساختار مشارکتی باز و بسیار انعطاف پذیر، هیچ یک به تنهایی و به خوبی عمل نخواهدکرد. نویسنده در این فصل همچنین به نقش قدرت و اقتدار در مدیریت راهبردی نیز اشاره دارد. اما مدیران درهر موقعیتی باید از شم خود - بصیرت - استفاده کنند و فرایند مناسب را به کار برند(247).
فصل نهم - مراحل مدیریت بر آینده ناشناخته : درکی از یافته های علمی اخیر درباره نظامهای بازخوردی غیرخطی ، که شامل سازمانها نیز می شود، مدل ذهنی جدیدی ارائه می کند که می تواند به درک مدیران از جایگاه سازمانشان در دنیای سازمان پیچیده غامض امروزی کمک کند(250).
پیام اصلی مدل نظامهای پویا عبارت از این است که وجود دلمشغولی و یا مشغله ذهنی درمورد نظم ، پایداری ، و ثبات درکلیه کارها به خلاقیت و توانایی مدیران در غلبه برناشناختنی ها صدمه و زیان می رساند. به این ترتیب مساله اصلی مدیران این نیست که چگونه تعادل پایدار را حفظ