لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
تجدید حیات فکرى، فرهنگى معتزله در قرن چهارم هجرى
دکتر حسین مفتخرى(1)
على فتح قبادپور(2)
جریان فکرى معتزله به مدت سى سال (در عهد مأمون، معتصم و واثق) مورد توجّه خلفاى عباسى بود. در سال 232هجرى متوکّل به خلافت رسید و اهل حدیث بر امور مسلط شدند و به آزار و اذیت معتزله و مخالفان خود پرداختند. هر چند معتزله نفوذ خود را در دربار عباسى از دست دادند، ولى در قرن چهارم در دستگاه حکومتى آل بویه شخصیتهاى مهمى از معتزله ظهور کردند که هر کدام نقش مؤثرى در پیش برد این مکتب ایفا نمودند. این دوره از نظر تدوین آثار، مهمترین دوره فرهنگى معتزله به شمار مىرود. صاحب بن عباد طالقانى یکى از چهرههاى سیاسى آل بویه که معتزلى مسلک بود، نقش به سزایى در ترویج آراء و عقاید معتزله ایفا نمود. وى که وزیر دو تن از امراى بویهى (مؤیدالدوله و فخرالدوله) بود، قاضى عبدالجبار همدانى را به رى فرا خواند و وى را منصب قاضىالقضاتى داد که عامل مؤثرى در گسترش آراء و عقاید معتزله به شمار آمد.
در مقالهى حاضر ضمن معرفى تنى چند از مشاهیر معتزله در قرن چهارم هجرى نقش اساسى ایشان در تجدید حیات فکرى، فرهنگى معتزله را مورد بررسى قرار خواهیم داد.
واژههاى کلیدى: معتزله، ابوعلى جبّائى، ابوهاشم جبّائى، قاضى عبدالجبار همدانى، صاحب بن عباد طالقانى، رى، آل بویه.
مقدمه:
نباید چنین تصور کرد که با قدرت یافتن متوکّل، آفتاب دولت معتزله و روزگار شکوفایى این اندیشه غروب کرد و نباید گفت از این زمان به بعد معتزله در دستگاه حکومت و در نظر عامه، حامیان مهمى نداشتند. الغاى دستور محنت از سوى متوکّل در سال 234هجرى صرفا نشانهى پایان دورهاى است که طى آن مکتب معتزله حدود سى سال مورد توجّه خلفاى عباسى بود. با پایان یافتن این دورهى سى ساله، اهل حدیث در امور سیاسى خلافت عباسى دخالت کردند و معتزله را مورد آزار و اذیّت قرار دادند، اما این امر علىرغم تمام محدودیتها سبب از بین رفتن جریان فکرى معتزله نگردید. در این عصر، معتزله نه تنها در پایتخت، بلکه در نواحى بىشمارى از جهان اسلام مخصوصا ایران استقرار پیدا کرده بود که محدودیتهاى اعمال شده بر معتزله، توسط دستگاه خلافت و اهل حدیث در بغداد بر این نواحى تأثیرى نداشت. مقدّسى در این باره مىگوید: در این زمان در مناطقى چون شام، مصر، نیشابور، خوزستان و فارس گروه معتزلهى زیادى زندگى مىکردند.
علاوه بر این، هر چند معتزله از حمایت خلافت عباسى محروم شدند، اما آنها بعدا شاهزادگان یا اشخاص با نفوذ دیگرى را (به خصوص در دورهى حکومت آل بویه) یافتند که از آنها حمایت کنند. بسیارى از محققان و نویسندگان ملل و نحل بر این نکته تأکید داشتهاند که دورهى نخست معتزله با حمایت خاندان عباسى به ویژه در عصر مأمون، معتصم و واثق شکل گرفت و شخصیتهاى مشهورى چون نظام، جاحظ، احمد بن أبى دؤاد و... براى گسترش مکتب معتزله سعى زیادى نمودند که این دوره را دورهى قهرمانان یا سلف صالح نامیدهاند.
اگر نگاهى به مکتب معتزله تا قبل از به خلافت رسیدن متوکّل (دوره نخست) و دورهى بعد از به خلافت رسیدن وى (دوره بعد) بیندازیم به این نکته پى خواهیم برد که دورهى نخست در نظر ما مهمترین دوره نیست. زیرا در مرحلهى بعد بود که معتزله در اتقان و نظاممند کردن آموزهها بروز و ظهور یافتند؛ مرحلهاى که مىتوان آن را دورهى کلاسیک معتزله توصیف کرد که تقریبا از ربع آخر قرن سوم تا اواسط قرن پنجم ادامه یافت.
در این دوره، اشخاصى چون ابوعلى و ابوهاشم جبّائى، قاضى عبدالجبار همدانى، صاحب بن عباد و... ظهور کردند که هر کدام نقش مهمى در پیش برد این مکتب ایفا نمودند.
به لحاظ تدوین آثار، این دوره مهمترین دورهى معتزله است و فردى چون قاضى عبدالجبار در این عصر آثار فراوانى در تأیید مکتب معتزله از خود به جا گذاشت که هیچ کدام از مشاهیر معتزلى از نظر کثرت آثار به پاى وى نرسیدهاند. در مقاله حاضر حیات فکرى، فرهنگى مشاهیر فوق الذکر را مورد بررسى قرار خواهیم داد.
1. ابوعلى جبّائى
ابوعلى محمد بن عبدالوهاب بن سلام بن خالد بن حمران بن ابان، وابسته به عثمان بن عفان است.1 ایشان از علماى علم کلام معتزلى بود که آن را از استادش ابى یوسف یعقوب بن عبداللّه الشحّام، رئیس معتزلهى بصره در عصر خویش فرا گرفت.2 به اصحاب ابوعلى محمد بن عبدالوهاب جبّائى، جبّائیه گفته مىشود.3 «ابوعلى از علماى معتزله و رئیس آنها در زمان خود بود و جبّائیه به جُبَّا موسوم است و نسب وى به جُبَّا یکى از روستاهاى بصره است که ایشان در بصره مشهور و در جُبَّا مدفون گردید».4
مؤلف کتاب تاریخ اندیشههاى کلامى در اسلام، جُبَّا را از روستاهاى بصره نمىشمرد، بلکه معتقد است که آن نام آبادى یا ناحیهاى در استان خوزستان است. وى مىنویسد، برخى آبادان را جزء این ناحیه که از یک سو در کنار بصره و از سوى دیگر در کنار اهواز قرار گرفته، دانسته و حتّى برخى از کسانى که در این امر اطّلاعات و تجاربى ندارند، جُبَّا را از توابع بصره شمردهاند در حالى که واقع امر چنین نیست.5
ابوعلى جبّائى در سال 235هجرى، دیده به جهان گشود و در سال 303هجرى درگذشت.6 ایشان از کودکى به تیزهوشى و زیرکى شناخته شد و در بزرگى به قدرت اقناع و غلبه بر دشمن، شهرت یافت و در علم کلام، سرآمد گردید. ابن مرتضى، حکایتى از نبوغ سرشار و زودرس او و نیز قدرت وى در دوران خردسالى بر مجادله در مسائل علم کلام آورده است. وى مىنویسد: او با همهى خردسالى به داشتن قدرت در جدل معروف بود. قطان نیز نقل کرده است که وى به منظور مناظره با جماعتى نشست. آنان به انتظار مردى از همان جماعت نشستند و وى حضور نیافت. در زمانى که مردى از علماى جبریه به نام صقر در آنجا حضور داشت، یکى از حاضران جلسه گفت: آیا در اینجا کسى نیست که سخن بگوید؟ ناگاه پسرکى سفید چهره خود را به صقر رساند و به وى گفت: از تو بپرسم؟ حاضران به او نگریستند و از جرأت و جسارت او با وجود کمى سنش شگفت زده شدند. صقر در پاسخ او گفت: بپرس. او گفت: آیا خداوند فعل عادلانه انجام مىدهد؟ پاسخ داد: آرى. گفت: آیا او را بدین سبب که فعل عادلانه انجام مىدهد، عادل مىنامى؟ گفت: آرى. پرسید آیا او ستم مىکند؟ گفت: آرى. پرسید: آیا او را به این دلیل که ستم مىکند، ستمکار مىنامى؟ گفت: نه. جبّائى گفت: پس لازم است، او را بدان سبب که فعل عادلانه انجام مىدهد نیز عادل نخوانى. اینجا بود که صقر درماند و مردم پرسیدند که این کودک که بود و در پاسخ گفته شد: او پسرى از جُبَّاست.7
اساتید و شاگردان
ابایعقوب شحَّام، استاد جبّائى بود و البته جبّائى با دیگر متکلمان دوران خویش نیز ملاقات کرد.8 ابویعقوب یوسف بن عبداللّه بن اسحاق شحّام از اصحاب ابوالهذیل بود و ریاست معتزله نیز به او رسید. او کتبى در ردّ بر مخالفان و تفسیر قرآن دارد. وى از باهوشترین مردم بود و هشتاد سال زیست.9
از شاگردان وى، دختر و پسر وى و ابوالحسن اشعرى را مىتوان نام برد. فرزندش، ابوهاشم که بعد از وى به ریاست معتزله رسید و طریقهى بهشمیّه به نام وى موصوف و مشهور گردید به همراه پدر، آخرین دورههاى اهمّیّت معتزله را نشان مىدهند.10 ابوالحسن اشعرى دیگر شاگرد وى بود که از طریقهى اعتزال روى برگرداند و مذهب اشعرى را بنا نهاد.11
تألیفات
ابن مرتضى نقل مىکند: «هیچ گاه نبود که او کتابى خاص را بنگرد، مگر اینکه یک روز در زیج خوارزمى مىنگریست. یک روز هم او را دیدم که قسمتى از الجامعالکبیر محمد بن حسن را در دست دارد.» وى مىگفت: کلام براى او از هر چیز دیگر آسانتر است، زیرا عقل بر آن دلالت مىکند.12 ابوعلى جبّائى به علم کلام، اشتغال داشت اما آثارى در تفسیر قرآن و علم نجوم و مقالاتى در خلق قرآن نیز به وى منسوب است.13 ابن مرتضى در طبقاتالمعتزله براى او از یک تفسیر قرآن نام برده که در آن از هیچ کس جز ابوبکر عبدالرحمن بن کیسان اصم، ذکرى به میان نیامده است.14 وى همچنین کتابهایى در ردّ اهل نجوم براى او ذکر مىکند و یادآور مىشود که بسیارى از این مسائل، مشابه دلایل ظنى است که موجب گمان بیشتر مىشود.15 ابوعلى همچنین کتاب اللطیف را براى برخى از شاگردانش از جمله، ابوالفضل خجندى و کسانى دیگر املاء کرده است.16 در لسانالمیزان آمده است: ابوعلى جبّائى حدود هفتاد تصنیف دارد که از جمله آثار وى، الرد على الاشعرى فى الروایه مىباشد.17 او همچنین ردّیههایى بر ابوالحسن خیاط، صالحى، جاحظ، نظام و دیگر معتزلیان که با آنان اختلاف نظر داشته است دارد.18
مناظرهى ابوعلى جبّائى با ابوالحسن اشعرى
ابوالحسن اشعرى در آغاز از معتزلهى بصره بود و مدت چهل سال شاگرد ابوعلى جبّائى بود تا اینکه طریقهى اعتزال را ترک کرد و مکتب اشعرى را به وجود آورد. مناظراتى میان جبّائى و ابوالحسن اشعرى گزارش شده که نمىتوانیم به دقّت مشخص کنیم که آیا این مناظرات قبل از ردّ علنى مذهب معتزله صورت گرفته و یا بعد از آن؟
یکى از مهمترین مناظرات میان ایشان که در منابع مختلف نقل شده روایت ابن خلکان است که مىگوید: «پیشواى سنت، شیخ ابوالحسن اشعرى علم کلام را از او اخذ کرد و مناظرهاى با او داشته است که علما آن را چنین روایت کردهاند: گفته مىشود، ابوالحسن اشعرى از استاد خویش، ابوعلى جبّائى پرسید که سه برادرند یکى مؤمن، نیکوکار و پرهیزگار، دیگرى کافر، فاسق و بدکار و سومى خردسال. هر سه نفر در گذشتهاند، اکنون بگو حکم این سه چیست؟ جبّائى پاسخ داد: آن زاهد در بهشت و کافر در جهنّم و آن خردسال اهل نجات است. اشعرى گفت: اگر آن خردسال بخواهد به درجات آن پرهیزگار برود، آیا به او اجازه داده مىشود؟ جبّائى پاسخ داد: نه، زیرا به او گفته مىشود، برادرت به سبب عبادات فراوان خویش به این درجات رسیده و تو از آن طاعات، برخوردار نیستى. اشعرى گفت: اگر خردسال بگوید: تقصیر از من نیست، تو خود، مرا باقى نگذاشتى و بر طاعت توانا نساختى. جبّائى پاسخ داد، خداوند مىگوید: من مىدانستم که اگر تو باقى مىماندى، نافرمانى مىکردى و مستحق عذاب دردناک مىشدى. پس من مصلحت تو را مراعات کردم. اشعرى گفت: اینک اگر آن برادر کافر بگوید: اى پروردگار عالمیان، آن گونه که حال او را مىدانستى، حال مرا نیز مىدانستى پس چرا مصلحت او را مراعات کردى و مصلحت مرا مراعات نکردى؟ در این هنگام جبّائى به اشعرى گفت: تو دیوانهاى. او گفت: نه! بلکه الاغ شیخ در سر بالایى مانده است و بدین ترتیب بود که جبّائى از دادن پاسخ درماند».19 مناظرات دیگرى نیز میان ایشان روى داده و در منابع مختلف به آنها اشاره گردیده است که از ذکر آنها خوددارى مىکنیم.
2. ابوهاشم جبّائى
او ابوهاشم عبدالسلام بن ابى على جبّائى بن عبدالوهاب بن عبدالسلام بن خالد بن حمران بن ابان بن عثمان است. دربارهى ولادت او خطیب بغدادى در تاریخ بغداد چنین مىگوید: «تنوخى به نقل از ابوالحسن احمد بن یوسف بن ازرقى، برایم نقل کرده است که گفت: ابوهاشم عبدالسلام بن محمد بن عبدالوهاب جبّائى گفته است: من در سال 277هجرى دیده به جهان گشودم و پدرم ابوعلى نیز در سال 235هجرى به دنیا آمد و در شعبان سال 303هجرى وفات یافت».20
این تاریخ در وفیات الاعیان به صورت تحریف شده، چنین آمده است: «ولادت ابوهاشم در سال 247هجرى بوده است.21 وى در بصره به دنیا آمد و در سال 321هجرى وفات یافت».22
ایشان از اکابر متکلمین و بزرگان علماى کلام در فرقهى معتزله بود. در علوم ادبیه نیز بىنظیر بود. او مانند پدرش در اکثر مسائل کلامیه با اغلب فِرَقِ اسلامى مخالفت مىنمود. وى در مذهب اعتزال، طریق خاصى پیمود و مقالاتى نوشت که در کتب کلامى به طور مشروح آمده است. علاوه بر مخالفت با دیگران در پارهاى عقاید دینى با پدرش مخالفت نمود و نتایج افکار خود را در قلوب اکثر مسلمین رسوخ داد، تا آنکه شعبهى مخصوص دیگرى نیز از معتزله منشعب شد و در میانِ فرَقِ اسلامى به بهشمیَّه مشهور گردید.23
اساتید ابوهاشم جبّائى
او علم نحو را از ابوالعباس مبرَّد، فرا گرفت. در مبرَّد، نوعى سبکمغزى وجود داشت و بدین سبب به ابوهاشم گفته شد: چگونه سبکسرى او را تحمّل مىکنى؟ و او پاسخ داد: تحمّل او را شایستهتر از نادان بودن به اصول زبان عرب دیدهام که البته این مضمون گفتهى اوست.24
وى علم کلام را از پدرش فرا گرفت و بدان علاقهى بسیار داشت و در پرسش از پدر درباره مسائل مختلف دینى اصرار فراوان مىکرد تا آنجا که پدرش از او آزرده مىشد. ابن مرتضى در این باره مىگوید: او از شدّت علاقمندى، آن قدر از ابوعلى پرسش مىکرد که او از وى آزرده مىشد. برخى از اوقات، هنگام مناظره و بحث ابوعلى با وى، ابوعلى مىگفت: آزارمان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
ارتباط در عصر حاضر و در شروع قرن بیست و یکم
مقدمه:
ارتباط در عصر حاضر و در شروع قرن بیست و یکم الفبای زندگی صنعتی مدرن و متمدن جوانع مترقی این کره خاکی را تشکیل می دهد. اهمیت ارتباطات و در معنایی ساده تر تبادل اطلاعات بین جوامع بشری و انسانها که تشکیل دهنده جوامع بشری می باشند، در عصر امروز آنقدر مهم و حائز اهمیت است که به زعم بزرگان علم در جهان امروز کسی خود را بی نیاز از تبادل اطلاعاتی بداند در حقیقت دچار توهمی بزرگ از یک کحیط پررمز و واقعیت گشته و در حقیقت از آمادگی لازم برای ورود به قرن بیست و یکم برخوردار نیست و از قافله علم بشری به شدت عقب مانده است.
در جهان متنوع و رنگارنگ ما قومیتها و مذاهب و فرهنگهای جوامع مختلف به از بین رفتن منازعات قومی و فرهنگی و مخاصمات دینی منجر می شود و افکار ملل دنیا به طرز بی سابقه ای به یکدیگر نزدیک می گردند. علم انحصاری و تکنولوژی که سابق بر این منحصراً منحصراً کدر اختیار کشورهای پیشرفته صنعتی قرار داشت از انحصار آنها خارح می گردد و در سطح جهان گسترده می شود و ملل مختلف از نعمات آن بهره مند می شوند.
اگر حادثه ای در نقطه ای در جهان روی دهد با مخابره آن، در عرض کمتر از یم صدم ثانیه در سراسر جهان، همه مردم دنیا به کمک این قسمت از کره خاکی می شتابند و همه اینها ممکن نیست مگر به وسیله تکنولوژی ارتباط و اطلاعات.
گسترش سیستمهای اطلاعاتی در سراسر جهان از قبیل ماهواره ها سیستمهای مایکروویو سیستمهای اطلاعات کامپیوتری و غیره که جهان ما را به دهکده کوچک تبدیل کرده است، بطوری که هر فرد از هر ملیتی در دورترین فاصله کره خاکی می تواند در آن واحد با دیگری ارتباط برقرار کند و هر اتفاقی هرچند کوچک و بی اهمیت توسط سیستمهای پیشرفته تبادل اطلاعات در عرض صدم ثانیه به دورترین فاصله از آن نقطه مخابره می شود، گو اینکه فاصله ها در جهان ما از بین رفته و بعد جغرافیایی کرة زمین و چه بسای فضای کیهان تبدیل به مسافتی کوتاه شده است.
تاریخچة اینترنت:
برای درک اساسی و بنیادین یک علم و جهت گیری به سمت جنبه های علمی آن دانستن تاریخ و علل بوجود آمدن آن ضروری می نماید، لذا ابتدا به تشریح تاریخ این علم می پردازیم. تولد ارتباطات تاریخ جالبی دارد و آن به رقابت بین دو ابرقدرت قرن بیستم یعنی اتحاد جماهیر شوروی سابق و اسالات متحده آمریکا مربوط می شود.
همانطور که می دانید اولین ماهواره مصنوعی ساخت دشت بشر در سال 1957 به نام اسپرت نیک توسط شوروی به فضا پرتاب گردید. درست از همین سال علم تبادل اطلاعات کامپیوتری بوجود آمد.
ماهواره ها در ارتباط مخابراتی و جاسوسی و به طور کلی جذب اخبار و ارقام تواناییهای فراوانی دارند. این توانایی و قابلیت کاملاً مورد توجه دانشمندان آمریکایی و بطور کلی نظام آمریکایی بود. نظامی که در این زمینه در آن سالها دارای عقب ماندگی محسوسی از شوروی بود لذا مراکز تحقیقاتی بطور اعم و مراکز نظامی بطور اخص در آمریکا مأمور شدند تا با توجه به قابلیت و توانایی موشکهای شوروی در پرتاب ماهواره ها به فضا درنتیجة حمل بمب اتمی توسط موشک و پرتاب آن به سمت شهرهای آمریکا و همچنین توانایی گستردة مخابراتی شوروی سیستمی را طراحی کنند که اگر به فرض یکی از شهرهای آمریکا توسط بمبهای اتمی نابود شد، سیستمی موجود باشد و اطلاعات موجود در کامپیوترهای این شهر را قبل از نابودی به شهر دیگر منتقل کند.
اما برگردیم به تاریخچة اینترنت: سیستمی که در این قسمت طرح گردید در ابتدا به نام آدپا مشهور شد مأموریت اصلی و نهایی آدپا تحقیق و اتصال کامپیوترهای دانشگاه و مراکز نظامی از طریق بستر مخابراتی به نحوی بود که چندین کاربر بتوانند در یک محیز ارتباطی یا خطر ارتباطی با هم شریک شوند.
وب:
ویژگی اصلی اینترنت این است که هر نوع کامپیوتری صرف نظر از مشخصات سخت افزاری و سیستم عامل با رعایت یک مجموعه استاندارد می توانند به کامپیوترهای دیگری که آن استانداردها رعایت می کنند وصل شوند.
جنبه های مختلف اینترنت در طول سالیان تکامل بسیاری یافته است. اما مسئله اساسی که تا این اواخر وجود داشت دشواری استفاده از اینترنت برای افراد غیرحرفه ای بود. راه حلی در اوایل سال 1993 پیدا شد هنگامی که شیوه موسوم به تار جهان گستر یا www (world wude web) استفاده از شبکه را برای هر کسی ممکن ساخت.
در سال 1984 دو متخصص فیزیک در دو نقطه از اروپا GENEVA و CERN روی یک پروژه مشترک فیزیک کار می کردند. لازم بود جدیدترین و به روزترین اطلاعات در رابطه با تحقیقات یکدیگر دسترسی داشته باشند، روشی ابداع کردند که از این طریق می توانستند مستندات خود را روی این اینترنت فعلی به اشراک بگذارند. این روش را وب نامیدند. این مستندات که بعداً page یا صفحه نامیده شد می توانست توسط یک نرم افزار به نام مرورگر (Browser) نمایش داده شوند. و در این
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
ارتباط در عصر حاضر و در شروع قرن بیست و یکم
مقدمه:
ارتباط در عصر حاضر و در شروع قرن بیست و یکم الفبای زندگی صنعتی مدرن و متمدن جوانع مترقی این کره خاکی را تشکیل می دهد. اهمیت ارتباطات و در معنایی ساده تر تبادل اطلاعات بین جوامع بشری و انسانها که تشکیل دهنده جوامع بشری می باشند، در عصر امروز آنقدر مهم و حائز اهمیت است که به زعم بزرگان علم در جهان امروز کسی خود را بی نیاز از تبادل اطلاعاتی بداند در حقیقت دچار توهمی بزرگ از یک کحیط پررمز و واقعیت گشته و در حقیقت از آمادگی لازم برای ورود به قرن بیست و یکم برخوردار نیست و از قافله علم بشری به شدت عقب مانده است.
در جهان متنوع و رنگارنگ ما قومیتها و مذاهب و فرهنگهای جوامع مختلف به از بین رفتن منازعات قومی و فرهنگی و مخاصمات دینی منجر می شود و افکار ملل دنیا به طرز بی سابقه ای به یکدیگر نزدیک می گردند. علم انحصاری و تکنولوژی که سابق بر این منحصراً منحصراً کدر اختیار کشورهای پیشرفته صنعتی قرار داشت از انحصار آنها خارح می گردد و در سطح جهان گسترده می شود و ملل مختلف از نعمات آن بهره مند می شوند.
اگر حادثه ای در نقطه ای در جهان روی دهد با مخابره آن، در عرض کمتر از یم صدم ثانیه در سراسر جهان، همه مردم دنیا به کمک این قسمت از کره خاکی می شتابند و همه اینها ممکن نیست مگر به وسیله تکنولوژی ارتباط و اطلاعات.
گسترش سیستمهای اطلاعاتی در سراسر جهان از قبیل ماهواره ها سیستمهای مایکروویو سیستمهای اطلاعات کامپیوتری و غیره که جهان ما را به دهکده کوچک تبدیل کرده است، بطوری که هر فرد از هر ملیتی در دورترین فاصله کره خاکی می تواند در آن واحد با دیگری ارتباط برقرار کند و هر اتفاقی هرچند کوچک و بی اهمیت توسط سیستمهای پیشرفته تبادل اطلاعات در عرض صدم ثانیه به دورترین فاصله از آن نقطه مخابره می شود، گو اینکه فاصله ها در جهان ما از بین رفته و بعد جغرافیایی کرة زمین و چه بسای فضای کیهان تبدیل به مسافتی کوتاه شده است.
تاریخچة اینترنت:
برای درک اساسی و بنیادین یک علم و جهت گیری به سمت جنبه های علمی آن دانستن تاریخ و علل بوجود آمدن آن ضروری می نماید، لذا ابتدا به تشریح تاریخ این علم می پردازیم. تولد ارتباطات تاریخ جالبی دارد و آن به رقابت بین دو ابرقدرت قرن بیستم یعنی اتحاد جماهیر شوروی سابق و اسالات متحده آمریکا مربوط می شود.
همانطور که می دانید اولین ماهواره مصنوعی ساخت دشت بشر در سال 1957 به نام اسپرت نیک توسط شوروی به فضا پرتاب گردید. درست از همین سال علم تبادل اطلاعات کامپیوتری بوجود آمد.
ماهواره ها در ارتباط مخابراتی و جاسوسی و به طور کلی جذب اخبار و ارقام تواناییهای فراوانی دارند. این توانایی و قابلیت کاملاً مورد توجه دانشمندان آمریکایی و بطور کلی نظام آمریکایی بود. نظامی که در این زمینه در آن سالها دارای عقب ماندگی محسوسی از شوروی بود لذا مراکز تحقیقاتی بطور اعم و مراکز نظامی بطور اخص در آمریکا مأمور شدند تا با توجه به قابلیت و توانایی موشکهای شوروی در پرتاب ماهواره ها به فضا درنتیجة حمل بمب اتمی توسط موشک و پرتاب آن به سمت شهرهای آمریکا و همچنین توانایی گستردة مخابراتی شوروی سیستمی را طراحی کنند که اگر به فرض یکی از شهرهای آمریکا توسط بمبهای اتمی نابود شد، سیستمی موجود باشد و اطلاعات موجود در کامپیوترهای این شهر را قبل از نابودی به شهر دیگر منتقل کند.
اما برگردیم به تاریخچة اینترنت: سیستمی که در این قسمت طرح گردید در ابتدا به نام آدپا مشهور شد مأموریت اصلی و نهایی آدپا تحقیق و اتصال کامپیوترهای دانشگاه و مراکز نظامی از طریق بستر مخابراتی به نحوی بود که چندین کاربر بتوانند در یک محیز ارتباطی یا خطر ارتباطی با هم شریک شوند.
وب:
ویژگی اصلی اینترنت این است که هر نوع کامپیوتری صرف نظر از مشخصات سخت افزاری و سیستم عامل با رعایت یک مجموعه استاندارد می توانند به کامپیوترهای دیگری که آن استانداردها رعایت می کنند وصل شوند.
جنبه های مختلف اینترنت در طول سالیان تکامل بسیاری یافته است. اما مسئله اساسی که تا این اواخر وجود داشت دشواری استفاده از اینترنت برای افراد غیرحرفه ای بود. راه حلی در اوایل سال 1993 پیدا شد هنگامی که شیوه موسوم به تار جهان گستر یا www (world wude web) استفاده از شبکه را برای هر کسی ممکن ساخت.
در سال 1984 دو متخصص فیزیک در دو نقطه از اروپا GENEVA و CERN روی یک پروژه مشترک فیزیک کار می کردند. لازم بود جدیدترین و به روزترین اطلاعات در رابطه با تحقیقات یکدیگر دسترسی داشته باشند، روشی ابداع کردند که از این طریق می توانستند مستندات خود را روی این اینترنت فعلی به اشراک بگذارند. این روش را وب نامیدند. این مستندات که بعداً page یا صفحه نامیده شد می توانست توسط یک نرم افزار به نام مرورگر (Browser) نمایش داده شوند. و در این
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 62
وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم
مقدمه
در اوایل قرن هفتم ایران با یکی از بزرگترین مصائب تاریخی یعنی حمله مغولان خونخوار مواجه شد (616هجری). این حمله به سرداری چنگیز تا سال 619 ادامه یافت و بعد از او همچنان ایلغارهای پیاپی مغول و تاتار به ممالک مختلف و از آنجمله ایران امتداد داشت تا در میان سالهای 651ـ 656 حملات هولاکو نواده چنگیز آخرین مراکز قدرت را در ایران و عراق از میان برداشت و سلسله امرای ایلخانی را در ایران به وجود آورد.
در گیر ودار این حملات سخت قسمت بزرگی از شهرها و مراکز ادبی علمی ایران از میان رفت و جز چند پناهگاه کوچک و بزرگ در داخل ایران و در ولایت سند و آسیای صغیر محلی برای حفظ بازمانده حوزههای علمی و ادبی و پاره ای از کتب باقی نماند، که مهمتر از همه آنها اراضی تابع ممالک غوریه در آنسوی رود سند و سرزمین حکمفرمایی سلاجقه آسیای صغیر و فارس بوده است. بعضی نواحی کوچک هم در این میان از آسیب حمله مغول مصون ماند که ارزش علمی و ادبی آنها اصولاً قابل توجه نیست.
وجود این پناهگاههای کوچک و بزرگ در آغاز قرن هفتم از یک لحاظ مهم است و آن پناه بردن چند تن معدود از دانشمندان و ادیبان و عارفان است بدانها و ایجاد فرصتی برای آنان در پرورش شاگردان و ادامه تعلیم در ایران. با این حال نیمه اول قرن هفتم به سبب انقلابات و قتل و غارتها و ویرانی شهرها و حملات پیاپی وحشیان تاتار و عدم استقرار احوال، و نیمه دوم قرن هفتم در نتیجه وجود نداشتن کتب و مراکز تعلیم و معلمین، به هیچ روی مساعد به احوال علوم نبود. قرن هشتم نیز تقریباً به همین منوال گذشت و اگر در این یک قرن و نیم اثری از عده ای از فاضلان و عالمان و شاعران میبینیم نه از آن باب است که عهد وحشیان تاتار دوره رونق علم و ادبست بلکه اولاً نتیجه باقی ماندن بعضی از علما و دانشمندان و تربیت یافتگان پیش از مغول و ثانیاً معلول علاقه قلبی و تاریخی مسلمین به علوم و ثالثاً نتیجه وجود پناهگاههاییست که پیش از این نام برده ایم. وجود خاندانهای امارت بعد از عصر ایلخانان که غالباً از ایرانیان بوده اند هم در ادامه مجالس تعلیم بسیار مؤثر بود و به هر حال در این عصر هر چه از دانش و ادب و عالمان و ادیبان ببینیم باز هم وجود آنها معلول وجود ایرانیانست و اثر مغول در علوم و ادبیات این دوره تنها یک چیز بود و آن از میان بردن کتب و علما و ادبا و کاسد کردن بازار علم و ادبست و لاغیر.
در حمله اول مغول و نابود شدن مراکز متعدد علمی خراسان و ماوراءالنهر و ری و اصفهان، دو مرکز عمده علوم و ادبیات باقی مانده بود و از آن دو یکی قلاع اسمعیلیه بود و دیگر بغداد و این دو مرکز مهم را هم هولاکو به ترتیب در سالهای 654 و 656 از میان برد و جز قسمتی کوچک از جنوب ایران (حوزه فرمانروایی اتابکان سلغری) و ناحیه سند و شهرهای آسیای صغیر و مصر و شام دیگر پناهگاهی برای علوم و ادبیات اسلامی باقی نماند.
در اواخر عهد ایلخانان مغول بر اثر اسلام آوردن ایشان عنادی که آنان و کارگزاران بت پرست ایشان با ایرانیان مسلمان داشتند از میان رفت و این خود فرصتی برای مسلمانان در احیای سنن دیرینه شد و چون بعد از ایشان همه امرا و ملوک طوایف هم مسلمان و هم غالباً ایرانی نژاد بودند طبعاً به ادامه این سنن یاوری کردند.
از این بحث چنین نتیجه میگیریم که در نیم قرن اول دوره مغول بقایای علما و ادبای پیشین و وجود چند پناهگاه از فنای قطعی علم و ادب در ایران پیش گیری کرد و بعد از این مدت فرصت مناسب تری به علل مذکور برای ادامه علوم و ادبیات در ممالک اسلامی حاصل گشت و سنت دیرینه مسلمین ایرانیان مسلمان را به استفاده از تعلیمات بازماندگان علما و ادبای دوره خوارزمشاهی واداشت. لیکن هر چه از حمله مغول بیشتر گذشت و آثار شوم آن آشکارتر شد قوت علم و رونق بازار ادب بیشتر طریق نیستی سپرد و بازار جهل بیشتر رواج یافت.
وضع زبان وادبیات فارسی در عصر مغول و فترت میان ایلخانان و حمله تیمور تقریباً تابع همان شرایط و دارای همان احوالی است که در باب علوم دیده ایم یعنی در اوایل این عهد دنباله وضع ادبی دوره خوارزمشاهی در ایران امتداد داشت و در نتیجه باقی ماندن گروهی از نویسندگان و شاعران بزرگ پیشین، ایران در اوایل این عهد از وجود چند تن از بزرگترین شاعران و نویسندگان برخوردار بود و بعد از آن شاعران و نویسندگان متوسطی در ایران به سر میبردند که از میان آنان حافظ بطور استثنا در زمره شعرای درجه اول ایران و از نوابغ بزرگ شعر است که در آخر این عهد میزیست.
پس بر روی هم وضع ادبی ایران در عهد مغول و فترت بعد از آن با همه مصائبی که بر ایران وارد شد بد نبود زیرا در آغاز آن دوره دو شاعر بزرگ ایران سعدی و مولوی و در آخر آن عهد شمس الدین حافظ ظهورکردند. از حیث باقی ماندن کتب متعدد هم این دوره را باید دوره ممتاز قابل توجهی شمرد.
ج
نثر فارسی در قرن هفتم و هشتم
جنثر فارسی در دوره بین حمله چنگیز و تیمور رونق بسیار داشت. از علل عمده این امر آنست که در آن عهد آخرین اثر نفوذ سیاسی خلفا از میان رفت و بغداد مرکزیت بزرگ علمی و ادبی و دینی و سیاسی خود را از دست داد و رابطه ایرانیان با ملل دیگر اسلامی که غالباً زبان عربی را پذیرفته بودند تقریباً مقطوع شد و دیگر جز کسانی که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
فهرست مطالب
مقدمه ..............................................................................................................................2
نثر فارسی در قرن هفتم و هشتم ...................................................................................4
تحولات قرن هفتم و هشتم ...........................................................................................8
شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم ................................................................................9
منابع ..............................................................................................................................15
وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم
مقدمه
در اوایل قرن هفتم ایران با یکی از بزرگترین مصائب تاریخی یعنی حمله مغولان خونخوار مواجه شد (616هجری). این حمله به سرداری چنگیز تا سال 619 ادامه یافت و بعد از او همچنان ایلغارهای پیاپی مغول و تاتار به ممالک مختلف و از آنجمله ایران امتداد داشت تا در میان سالهای 651ـ 656 حملات هولاکو نواده چنگیز آخرین مراکز قدرت را در ایران و عراق از میان برداشت و سلسله امرای ایلخانی را در ایران به وجود آورد.
در گیر ودار این حملات سخت قسمت بزرگی از شهرها و مراکز ادبی علمی ایران از میان رفت و جز چند پناهگاه کوچک و بزرگ در داخل ایران و در ولایت سند و آسیای صغیر محلی برای حفظ بازمانده حوزههای علمی و ادبی و پاره ای از کتب باقی نماند، که مهمتر از همه آنها اراضی تابع ممالک غوریه در آنسوی رود سند و سرزمین حکمفرمایی سلاجقه آسیای صغیر و فارس بوده است. بعضی نواحی کوچک هم در این میان از آسیب حمله مغول مصون ماند که ارزش علمی و ادبی آنها اصولاً قابل توجه نیست.
وجود این پناهگاههای کوچک و بزرگ در آغاز قرن هفتم از یک لحاظ مهم است و آن پناه بردن چند تن معدود از دانشمندان و ادیبان و عارفان است بدانها و ایجاد فرصتی برای آنان در پرورش شاگردان و ادامه تعلیم در ایران. با این حال نیمه اول قرن هفتم به سبب انقلابات و قتل و غارتها و ویرانی شهرها و حملات پیاپی وحشیان تاتار و عدم استقرار احوال، و نیمه دوم قرن هفتم در نتیجه وجود نداشتن کتب و مراکز تعلیم و معلمین، به هیچ روی مساعد به احوال علوم نبود. قرن هشتم نیز تقریباً به همین منوال گذشت و اگر در این یک قرن و نیم اثری از عده ای از فاضلان و عالمان و شاعران میبینیم نه از آن باب است که عهد وحشیان تاتار دوره رونق علم و ادبست بلکه اولاً نتیجه باقی ماندن بعضی از علما و دانشمندان و تربیت یافتگان پیش از مغول و ثانیاً معلول علاقه قلبی و تاریخی مسلمین به علوم و ثالثاً نتیجه وجود پناهگاههاییست که پیش از این نام برده ایم. وجود خاندانهای امارت بعد از عصر ایلخانان که غالباً از ایرانیان بوده اند هم در ادامه مجالس تعلیم بسیار مؤثر بود و به هر حال در این عصر هر چه از دانش و ادب و عالمان و ادیبان ببینیم باز هم وجود آنها معلول وجود ایرانیانست و اثر مغول در علوم و ادبیات این دوره تنها یک چیز بود و آن از میان بردن کتب و علما و ادبا و کاسد کردن بازار علم و ادبست و لاغیر.
در حمله اول مغول و نابود شدن مراکز متعدد علمی خراسان و ماوراءالنهر و ری و اصفهان، دو مرکز عمده علوم و ادبیات باقی مانده بود و از آن دو یکی قلاع اسمعیلیه بود و دیگر بغداد و این دو مرکز مهم را هم هولاکو به ترتیب در سالهای 654 و 656 از میان برد و جز قسمتی کوچک از جنوب ایران (حوزه فرمانروایی اتابکان سلغری) و ناحیه سند و شهرهای آسیای صغیر و مصر و شام دیگر پناهگاهی برای علوم و ادبیات اسلامی باقی نماند.
در اواخر عهد ایلخانان مغول بر اثر اسلام آوردن ایشان عنادی که آنان و کارگزاران بت پرست ایشان با ایرانیان مسلمان داشتند از میان رفت و این خود فرصتی برای مسلمانان در احیای سنن دیرینه شد و چون بعد از ایشان همه امرا و ملوک طوایف هم مسلمان و هم غالباً ایرانی نژاد بودند طبعاً به ادامه این سنن یاوری کردند.
از این بحث چنین نتیجه میگیریم که در نیم قرن اول دوره مغول بقایای علما و ادبای پیشین و وجود چند پناهگاه از فنای قطعی علم و ادب در ایران پیش گیری کرد و بعد از این مدت فرصت مناسب تری به علل مذکور برای ادامه علوم و ادبیات در ممالک اسلامی حاصل گشت و سنت دیرینه مسلمین ایرانیان مسلمان را به استفاده از تعلیمات بازماندگان علما و ادبای دوره خوارزمشاهی واداشت. لیکن هر چه از حمله مغول بیشتر گذشت و آثار شوم آن آشکارتر شد قوت علم و رونق بازار ادب بیشتر طریق نیستی سپرد و بازار جهل بیشتر رواج یافت.
وضع زبان وادبیات فارسی در عصر مغول و فترت میان ایلخانان و حمله تیمور تقریباً تابع همان شرایط و دارای همان احوالی است که در باب علوم دیده ایم یعنی در اوایل این عهد دنباله وضع ادبی دوره خوارزمشاهی در ایران امتداد داشت و در نتیجه باقی ماندن گروهی از