زی زی فایل

دانلود فایل

زی زی فایل

دانلود فایل

مقاله درمورد زندگی نامه صادق هدایت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

زندگی نامه صادق هدایت

 

 

صادق هدایت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدری در تهران تولد یافت. پدرش هدایت قلی خان هدایت (اعتضادالملک)‌ فرزند جعفرقلی خان هدایت(نیرالملک) و مادرش خانم عذری- زیورالملک هدایت دختر حسین قلی خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلی خان هدایت یکی از معروفترین نویسندگان، شعرا و مورخان قرن سیزدهم ایران میباشد که خود از بازماندگان کمال خجندی بوده است. او در سال 1287 وارد دوره ابتدایی در مدرسه علمیه تهران شد و پس از اتمام این دوره تحصیلی در سال 1293 دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد. در سال 1295 ناراحتی چشم برای او پیش آمد که در نتیجه در تحصیل او وقفه ای حاصل شد ولی در سال 1296 تحصیلات خود را در مدرسه سن لویی تهران ادامه داد که از همین جا با زبان و ادبیات فرانسه آشنایی پیدا کرد.

در سال 1304 صادق هدایت دوره تحصیلات متوسطه خود را به پایان برد و در سال 1305 همراه عده ای از دیگر دانشجویان ایرانی برای تحصیل به بلژیک اعزام گردید. او ابتدا در بندر (گان) در بلژیک در دانشگاه این شهر به تحصیل پرداخت ولی از آب و هوای آن شهر و وضع تحصیل خود اظهار نارضایتی می کرد تا بالاخره او را به پاریس در فرانسه برای ادامه تحصیل منتقل کردند. صادق هدایت در سال 1307 برای اولین بار دست به خودکشی زد و در ساموا حوالی پاریس عزم کرد خود را در رودخانه مارن غرق کند ولی قایقی سررسید و او را نجات دادند. سرانجام در سال 1309 او به تهران مراجعت کرد و در همین سال در بانک ملی ایران استخدام شد. در این ایام گروه ربعه شکل گرفت که عبارت بودند از: بزرگ علوی، مسعود فرزاد، مجتبی مینوی و صادق هدایت. در سال 1311 به اصفهان مسافرت کرد در همین سال از بانک ملی استعفا داده و در اداره کل تجارت مشغول کار شد.

در سال 1312 سفری به شیراز کرد و مدتی در خانه عمویش دکتر کریم هدایت اقامت داشت. در سال 1313 از اداره کل تجارت استعفا داد و در وزارت امور خارجه اشتغال یافت. در سال 1314 از وزارت امور خارجه استعفا داد. در همین سال به تامینات در نظمیه تهران احضار و به علت مطالبی که در کتاب وغ وغ ساهاب درج شده بود مورد بازجویی و اتهام قرار گرفت. در سال 1315 در شرکت سهامی کل ساختمان مشغول به کار شد. در همین سال عازم هند شد و تحت نظر محقق و استاد هندی بهرام گور انکل ساریا زبان پهلوی را فرا گرفت. در سال 1316 به تهران مراجعت کرد و مجددا در بانک ملی ایران مشغول به کار شد. در سال 1317 از بانک ملی ایران مجددا استعفا داد و در اداره موسیقی کشور به کار پرداخت و ضمنا همکاری با مجله موسیقی را آغاز کرد و در سال 1319 در دانشکده هنرهای زیبا با سمت مترجم به کار مشغول شد.در سال 1322 همکاری با مجله سخن را آغاز کرد. در سال 1324 بر اساس دعوت دانشگاه دولتی آسیای میانه در ازبکستان عازم تاشکند شد. ضمنا همکاری با مجله پیام نور را آغاز کرد و در همین سال مراسم بزرگداشت صادق هدایت در انجمن فرهنگی ایران و شوروی برگزار شد. در سال 1328 برای شرکت در کنگره جهانی هواداران صلح از او دعوت به عمل آمد ولی به دلیل مشکلات اداری نتوانست در کنگره حاضر شود. در سال 1329 عازم پاریس شد و در 19 فروردین 1330 در همین شهر بوسیله گاز دست به خودکشی زد. او 48 سال داشت که خود را از رنج زندگی رهانید و مزار او در گورستان پرلاشز در پاریس قرار دارد. او تمام مدت عمر کوتاه خود را در خانه پدری زندگی کرد.



خرید و دانلود مقاله درمورد زندگی نامه صادق هدایت


مقایسه زمان امام حسین و زمان امام صادق 23ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

مقایسه زمان امام حسین و زمان امام صادق

فاصله این دو عصر نزدیک یک قرن است . شهادت امام حسین در سال 61 هجرى است و وفات امام صادق در سال 148 , یعنى وفاتهاى این دو امام هشتاد و هفت سال با یکدیگر تفاوت دارد . بنابراین باید گفت عصرهاى این دو امام در همین حدود هشتاد و هفت سال با همدیگر فرق دارد . در این مدت اوضاع دنیاى اسلامى فوق العاده دگرگون شد . در زمان امام حسین یک مسئله بیشتر براى دنیاى اسلام وجود نداشت که همان مسئله حکومت و خلافت بود , همه عوامل را همان حکومت و دستگاه خلافت تشکیل مى داد , خلافت به معنى همه چیز بود و همه چیز به معنى خلافت , یعنى آن جامعه بسیط اسلامى که به وجود آمده بود به همان حالت بساطت خودش باقى بود , بحث در این بود که آن کسى که زعیم امر است کى باشد ؟ و به همین جهت دستگاه خلافت نیز بر جمیع شؤون حکومت نفوذ کامل داشت . معاویه یک بساط دیکتاتورى عجیب و فوق العاده اى داشت , یعنى وضع و زمان هم شرایط را براى او فراهم داشت که واقعا اجازه نفس کشیدن به کسى نمى داد . اگر مردم مى خواستند چیزى را براى یکدیگر نقل کنند که بر خلاف سیاست حکومت بود , امکان نداشت , و نوشته اند که اگر کسى مى خواست حدیثى را براى دیگرى نقل کند که آن حدیث در فضیلت على ( ع ) بود , تا صد در صد مؤمن و مطمئن نمى شد که او موضوع را فاش نمى کند , نمى گفت , مى رفتند در صندوقخانه ها و آن را بازگو مى کردند . وضع عجیبى بود . در همه نماز جمعه ها امیرالمؤمنین را لعن مى کردند , در حضور امام حسن و امام حسین امیرالمؤمنین را بالاى منبر در مسجد پیغمبر لعن مى کردند , و لهذا ما مى بینیم که تاریخ امام حسین در دوران حکومت معاویه - یعنى بعد از شهادت حضرت امیر تا شهادت خود حضرت امام حسین - یک تاریخ مجهولى است , هیچ کس کوچکترین سراغى از امام حسین نمى دهد , هیچ کس یک خبرى , یک حدیثى , یک جمله اى , یک مکالمه اى , یک خطبه اى , یک خطابه اى , یک ملاقاتى را نقل نمى کند .



خرید و دانلود  مقایسه زمان امام حسین و زمان امام صادق 23ص


امام جعفر صادق

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

امام جعفر صادق

یکی دیگر از صفات پسندیده ایشان این بود که کارهای شخصی خودشان را شخصا" انجام می دادند و سعی می کردند که سر بار دیگران نباشند.در ایامی که آقا مریض شده بود، ( و به سبب همان بیماری از دنیا رحلت کرد) عده ای از دوستان برای عیادت خدمت ایشان رسیدند ؛ حالشان مناسب نبود، دکتر علت بیماری را ضعف شدید تشخیص داده بود.یکی از شاگردان خدمت ایشان عرض کرد در صورت امکان استخاره ای بفرمایید ...فرمود: نیت کنید...یک دفعه ایشان با آن حال بیماری از رختخواب بیرون آمد، و به صورت چهار دست و پا تا کنار دیوار حرکت کرد . دستش را به دیوار گرفت و بلند شد، و از روی طاقچه چیزی برداشت و به همان صورت برگشت. وقتی داخل رختخواب شد، در دستشان تسبیح بود و این همه زحمت برای آوردن تسبیح بود .یکی از دوستان گفت : آقا شما می فرمودید ما می آوردیم چرا این همه خودتان را به زحمت انداختید؟ ایشان فرمود: پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: « بعد از ایمان و عمل صالح اگر کسی بتواند سربار مردم نباشد، ، من به او وعده بهشت می دهم» . آیا نمی خواهید من به وعده پیامبر خدا برسم؟ در ادامه فرمود: داداش جون ها تا می توانید روی پای خودتان بایستید و عزت نفس داشته باشید و از کسی سؤال و درخواست نکنید و خودتان کارهای خودتان را انجام دهید.

زندگی

جعفر صادق در روز ۱۷ ربیع الاول سال ۸۳هجری چشم به جهان گشود. پدرش امام محمد باقر و مادرش "ام فروه " دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر می‌‌باشد. کنیه او: "ابو عبدالله " و لقبش "صادق " است. صادق تا سن ۱۲سالگی معاصر جدش سجاد بود و امام جعفر را او آموزش داده بود. پس از مرگ امام چهارم مدت ۱۹سال نیز در خدمت پدرش امام محمد باقر زندگی کرد و با این ترتیب ۳۱سال از دوران عمر خود را پیش پدر و پدربزرگش بود.

پس از درگذشت پدرش ۳۴سال نیز دوره امامت او بود که در این مدت "مکتب جعفری" را پایه ریزی کرد. زندگی جعفر صادق مصادف بود با خلافت پنج نفر از امویان( هشام بن عبدالملک - ولید بن یزید - یزید بن ولید - ابراهیم بن ولید - مروان حمار ) و دو نفر از خلفای عباسی ( سفاح و منصور ) نیز در زمان امام مسند خلافت را تصاحب کردند.امام صادق در ۱۰سال آخر عمر در ناامنی و ناراحتی بیشتری بسر می‌‌برد.

عصر امام صادق

عصر امام صادق یکی از طوفانی ترین ادوار تاریخ اسلام است که از یک سو اغتشاشها و انقلابهای پیاپی گروههای مختلف رخ می‌‌داد، که انقلاب "ابو سلمه " در کوفه و "ابو مسلم " در خراسان و ایران از مهم‌ترین آنها بوده است. و همین انقلاب سرانجام حکومت بنی امیه را برانداخت. دوره انتقال حکومت هزار ماهه بنی امیه به بنی عباس طوفانی ترین و پر هرج و مرج ترین دورانی بود که زندگی امام صادق را فراگرفته بود. و از دیگر سو عصر او عصر برخورد مکتبها و ایده ئولوژیها و عصر تضاد افکار فلسفی و کلامی مختلف بود، که از برخورد ملتهای اسلام با مردم کشورهای فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامی با دنیای خارج، به وجود آمده و در مسلمانان نیز شور و هیجانی برای فهمیدن و پژوهش پدید آورده بود.

امام صادق سعی بر مبارزه با الحاد و بی دینی و کفر داشت و نیز سعی میکرد تفسیر خود از اسلام را بر کرسی بنشاند.

علاوه بر این، با نقشه‌ای دقیق و ماهرانه، شیعه را از اضمحلال و نابودی برهاند، شیعه‌ای که در خفقان و شکنجه حکومت پیشین، آخرین رمقها را می‌‌گذراند، و آخرین نفرات خویش را قربانی می‌‌داد، و رجال و مردان با ارزش شیعه یا مخفی بودند، و یا در کر و فر و زرق و برق حکومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند، و جرأت ابراز شخصیت نداشتند، حکومت جدید هم در کشتار و بی عدالتی دست کمی از آنها نداشت و وضع به حدی خفقان آور و ناگوار و خطرناک بود که همگی یاران امام را در معرض خطر مرگ قرار می‌‌داد، چنانکه زبده هایشان جزو لیست سیاه مرگ بودند.

"جابر جعفی " یکی از یاران ویژه امام است که از طرف آن حضرت برای انجام دادن امری به سوی کوفه می‌‌رفت. در بین راه قاصد تیز پای امام به او رسید و گفت : امام می‌‌گوید : خودت را به دیوانگی بزن، همین دستور او را از مرگ نجات داد و حاکم کوفه که فرمان محرمانه ترور را از طرف خلیفه داشت از قتلش به خاطر دیوانگی منصرف شد.

جابر جعفی که از اصحاب سر امام باقر نیز می‌‌باشد می‌‌گوید : امام باقر هفتاد هزار بیت حدیث به من آموخت که به کسی نگفتم و نخواهم گفت ... او روزی به حضرت عرض کرد مطالبی از اسرار به من گفته‌ای که سینه ام تاب تحمل آن را ندارد و محرمی ندارم تا به او بگویم و نزدیک است دیوانه شوم. امام فرمود : به کوه و صحرا برو و چاهی بکن و سر در دهانه چاه بگذار و در خلوت چاه بگو : حدثنی محمد بن علی بکذا وکذا ...، ( یعنی امام باقر به من فلان مطلب را گفت، یا روایت کرد ).

آری، شیعه می‌‌رفت که نابود شود، یعنی اسلام راستین به رنگ خلفا درآید، و به صورت اسلام بنی امیه‌ای یا بنی عباسی خودنمایی کند.

در چنین شرایط دشواری، امام دامن همت به کمر زد و به احیا و بازسازی معارف اسلامی پرداخت و مکتب علمی عظیمی به وجود آورد که محصول و بازده آن، چهار هزار شاگرد متخصص ( همانند هشام، محمد بن مسلم و ... ) در رشته‌های گوناگون علوم بودند، و اینان در سراسر کشور پهناور اسلامی آن روز پخش شدند. هر یک از اینان از طرفی خود، بازگوکننده منطق امام که همان منطق اسلام است و پاسدار میراث دینی و علمی و نگهدارنده تشیع راستین بودند، و از طرف دیگر مدافع و مانع نفوذ افکار ضد اسلامی و ویرانگر در میان مسلمانان نیز بودند. تأسیس چنین مکتب فکری و این سان نوسازی و احیاگری تعلیمات اسلامی، سبب شد که امام صادق ( ع ) به عنوان رئیس مذهب جعفری ( تشیع ) مشهور گردد. لیکن طولی نکشید که بنی عباس پس از تحکیم پایه‌های حکومت و نفوذ خود، همان شیوه ستم و فشار بنی امیه را پیش گرفتند و حتی از آنان هم گوی سبقت را ربودند.



خرید و دانلود  امام جعفر صادق


تحقیق در مورد صادق هدایت 16ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 16 صفحه

 قسمتی از متن .DOC : 

 

صادق هدایت

زندگی‌نامه

از کودکی تا آغاز جوانی

صادق هدایت در هفده فوریهٔ ۱۹۰۳ در تهران در خانواده‌ای اصل‌ونسب دار و متشخص متولد شد. پدرش هدایتقلی‌خان (اعتضادالملک) و نام مادرش نیرالملوک (نوهٔ مخبرالسلطنهٔ هدایت) نوه عموی اعتضادالملک بود. جد اعلای صادق رضاقلی‌خان هدایت از رجال معروف عصر ناصری و صاحب کتابهایی چون مجمع الفصحا و اجمل‌التواریخ بود. صادق کوچک‌ترین فرزند خانواده بود و دو برادر و سه خواهر بزرگ‌تر از خود داشت.

صادق هدایت تحصیلات ابتدایی را در مدرسهٔ علمیهٔ تهران گذارند. در سال ۱۹۱۴ به دارالفنون رفت ولی در سال ۱۹۱۶ به خاطر بیماری چشم‌درد مدرسه را ترک کرد و در ۱۹۱۷ در مدرسهٔ سن‌لویی که مدرسهٔ فرانسوی‌ها بود به تحصیل پرداخت. به گفتهٔ خود هدایت اولین آشنایی‌اش با ادبیات جهانی در این مدرسه بود و به کشیش آن مدرسه درس فارسی می‌داد و کشیش هم او را با ادبیات جهانی آشنا می‌کرد. در همین مدرسه صادق به علوم خفیه و متافیزیک علاقه پیدا کرد. این علاقه بعدها هم ادامه پیدا کرد و هدایت نوشتارهایی در این مورد انتشار داد. در همین دوران صادق گیاه‌خوار شده بود و به اصرار و پند بستگانش وقعی نمی‌نهاد. در سال ۱۹۲۴ در حالی که هنوز مشغول تحصیل در مقطع متوسطه بود دو کتاب کوچک انتشار داد: «انسان و حیوان» که راجع به مهربانی با حیوان‌ها و فواید گیاه‌خواری ‌است و تصحیحی از رباعیات خیام با نام رباعیات خیام به همراه مقدمه‌ای مفصل.

(۲۸ بهمن ۱۲۸۱ در تهران - ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در پاریس)، نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی است.

هدایت از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران و یک روشنفکر برجسته بود. برترین اثر وی رمان بوف کور است که آن را مشهورترین و درخشان‌ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانسته‌اند.

حجم آثار و مقالات نوشته شده درباره نوشته‌ها، نوع زندگی و خودکشی صادق هدایت بیانگر تأثیر ژرف او بر جریان روشنفکری ایرانی است.

هرچند شهرت عام هدایت نویسندگی است، اما آثاری از نویسندگان بزرگ را نیز ترجمه کرده‌است. آشنایی عمیق وی با ادبیات اروپا، زمینه ساز تحول مهمی در ادبیات داستانی معاصر ایران انجامید.

صادق هدایت در ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰ در پاریس خودکشی کرد. آرامگاه وی در گورستان پرلاشز پاریس واقع است.

گیاه‌خواری

صادق هدایت در جوانی گیاه‌خوار شد و کتابی در فواید گیاه‌خواری نیز نوشت. او تا پایان عمر گیاه‌خوار باقی‌ماند. بزرگ علوی در این باره می‌نویسد: «یک بار دیدم که در کافه لاله‌زار یک نان گوشتی را که به زبان روسی بولکی می‌گفتند، به این قصد که لای آن شیرینی است، گاز زد و ناگهان چشم‌هایش سرخ شد، عرق به پیشانی‌اش نشست و داشت قی می‌کرد که دستمالی از جیبش بیرون آورد و لقمه نجویده را در آن تف کرد.»

عزیمت به اروپا

هدایت در ۱۹۲۵ تحصیلات متوسطه را به پایان رساند و با اولین گروه دانش‌آموزان اعزامی به خارج راهی بلژیک شد و در رشتهٔ مهندسی به تحصیل پرداخت. در همین سال مقالهٔ «مرگ در گان» را در روزنامهٔ ایرانشهر که در آلمان منتشر می‌شد به چاپ رساند و مقاله‌ای به فرانسوی به نام «جادوگری در ایران» در مجلهٔ له‌ویل دلیس نوشت. هدایت از وضع تحصیل و رشته‌اش در بلژیک راضی نبود و مترصد بود که خود را به فرانسه و در آنجا به پاریس که آن زمان مرکز تمدن غرب بود برساند. سر انجام در ۱۹۲۷ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد. در همین سال نسخهٔ کامل‌تری از کتاب «انسان و حیوان» با نام فواید گیاهخواری با مقدمهٔ حسین کاظم‌زادهٔ ایرانشهر به چاپ می‌رسد.

خودکشی اول و نخستین داستان‌ها

 

 

صادق هدایت پس از اولین خودکشی نافرجامش در پاریس

صادق هدایت در سال ۱۹۲۸ اقدام به خودکشی در رود مارن کرد، لیکن یک قایق ماهیگیری او را نجات داد. در همین دوران در پاریس با دختری به نام ترز دوست بود. صادق در مورد خودکشی‌اش به برادرش محمود می‌نویسد: «یک دیوانگی کردم به خیر گذشت.» ادعا شده‌است که راجع به خودکشی نخستش توضیحی به هیچ‌کس



خرید و دانلود تحقیق در مورد صادق هدایت 16ص


امام صادق (ع) و پزشکی 21 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

امام صادق (ع) و پزشکی

دانش پزشکى امام صادق علیه السلام و طبیب هندی

بدون تردید، علوم حضرات معصومین علیهم السلام اکتسابى نیست و آنچه از ذهن شفاف و نورانى آن بزرگواران انعکاس مى‏یابد، اشعه‏هایى از انوار الهى است که از پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله تا معصوم ‏چهاردهم امام زمان(عج) نسلى بعد از نسل، به یادگار مانده و زمینیان را بهره‏مند ساخته است. اگر غیر از این بود، مى‏بایست علوم آنها مقطعى و زودگذر باشد و جز در عصر خویش، کاربردى آن هم در همه ‏زمینه‏ها، بدون کمترین تخلف نداشته باشد و در برخورد با شخصیت‏هاى علمى هم عصر خود و عالمان قرون بعد، منفعل گردد.

جستجوى مفصل این نکته را به عهده خوانندگان محترم گذاشته و تنها مناظره زیر را که به علم پزشکى امام صادق علیه السلام اشاره‏ دارد. نقل به مضمون مى‏کنیم.

روزى امام صادق علیه السلام به مجلس منصور دوانیقى وارد شد. طبیب هندى ‏کنار خلیفه نشسته بود. او کتاب‎هایى که در موضوع «علم طب‏» نگاشته شده بود را براى خلیفه مى‏خواند تا ضمن سرگرم ساختن او بر معلومات خلیفه بیفزاید.

امام صادق علیه السلام در گوشه‏ى مجلس نشست. بارانى از هیبت و ابهت از چهره حضرت مى‏بارید. مدتى گذشت. هنگامى که طبیب از خواندن کتاب‎ها فارغ شد، نگاه‏اش به امام صادق علیه السلام دوخته شد. لحظاتى مشغول‏ تماشاى سیماى حضرت شد. ابهت و صلابت امام تنش را لرزاند. نگاه‏اش‏ را به سوى خلیفه برگرداند و با این سؤال سکوت را شکست:

- این مرد کیست؟

- او عالم آل محمد(صلی الله علیه و آله) است.

- آیا میل دارد از اندوخته‏هاى علمى من بهره‏مند گردد؟

- نگاه خلیفه روى امام قرار گرفت. قبل از این که چیزى بگوید،امام لب به سخن گشود:

- نه!

- طبیب که از پاسخ امام شگفتش زده بود، پرسید:

- چرا؟

- چون بهتر از آنچه تو دارى، در اختیار دارم.

- چه چیز در اختیار دارى؟

- گرمى را با سردى معالجه مى‏کنم و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشکى درمان مى‏کنم و خشکى را با رطوبت و آنچه را که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) فرموده به کار مى‏بندم و نتیجه کار را به خداوند وامى‏گذارم.

سپس به سخن جدش رسول الله اشاره کرده، افزود: «معده خانه ‏هر بیمارى و پرهیز، سر هر درمان است.»

طبیب هندى براى این که سخنان امام را سبک جلوه دهد، پرسید:

- مگر طب غیر از این‏ها است که گفتى؟!

- امام فرمود:

- گمان مى‏کنى من مثل تو این‏ها را از کتاب‎هاى طبى آموخته‏ام؟!

- حتما، غیر از این، راهى براى فراگیرى علم طب وجود ندارد.

- نه، به خدا سوگند، جز از خداوند، از دیگرى نیاموخته‏ام. اکنون ‏بگو کدام یک از من و تو در علم طب داناتریم؟

- کار من طبابت است و حتما در طب از شما عالم‏ترم.

- پس لطفا به سوال‎هایم پاسخ گویید.

- بپرسید.

- چرا سر آدمى یک پارچه نیست و از قطعات مختلف به وجود آمده ‏است؟

- نمى‏دانم.

- چرا پیشانى مانند سر انسان از مو پوشیده نیست؟

- نمى‏دانم.

- چرا بر روى پیشانى خطوط مختلفى نقش بسته است؟

- نمى‏دانم.

- چرا ابروها در بالاى دیدگان انسان قرار گرفته است؟

- نمى‏دانم.

- چرا چشم‎هاى انسان به شکل لوزى ساخته شده است؟

- نمى‏دانم.

- چرا بینى میان دو چشم قرار گرفته است؟

- نمى‏دانم.

- چرا سوراخ‎هاى بینى در زیر آن خلق شده است؟

- نمى‏دانم.

- چرا لب فوقانى و سبیل در قسمت ‏بالاى دهان آفریده شده است؟

- نمى‏دانم.

- چرا دندان‎هاى جلو، تیز و دندان‎هاى آسیاب، پهن و دندان‎هاى ‏انیاب (نیش)، دراز آفریده شده است؟

- نمى‏دانم.

- چرا کف دست و پا، مو ندارد؟

- نمى‏دانم.

- چرا مرد ریش دارد ولى زن فاقد ریش است؟

- نمى‏دانم.

- چرا ناخن و موهاى سر انسان روح ندارند؟

- نمى‏دانم.

- چرا قلب، صنوبرى شکل آفریده شده است؟

- نمى‏دانم.

- چرا ریه در دو قسمت آفریده شده و در جاى خود متحرک است؟

- نمى‏دانم.

- چرا کلیه‏ها مانند لوبیا خلق شده‏اند؟

- نمى‏دانم.

- چرا کاسه زانوها رو به جلو قرار دارد؟

- نمى‏دانم.

- چرا میان کف پا، گود است و با زمین تماس ندارد؟

- نمى‏دانم.

- اى طبیب هندى! ولى من به فضل خداوند، به حکمت و پاسخ این ‏سوال‎ها آگاه‏ام.

طبیب که چاره‏اى جز تسلیم شدن نداشت، گفت:

- پاسخ‎ها را بگویید تا بهره‏مند گردم.

آن‏گاه امام به ترتیب به یکایک سوال‎هاى مطرح شده، چنین پاسخ‏ گفتند:

- به این جهت ‏سر از قطعات مختلف تشکیل شده و شکاف‎هایى برایش ‏قرار داده شده است تا صداع (سردرد) آن را نیازارد.

- خداوند مو را بالاى سر رویانده تا به وسیله آن روغن لازم به ‏مغز برسد و بخار مغز از طریق موها خارج شود. همین طور، پوششى ‏براى سرما و گرما باشد. ولى در پیشانى مو نیافریده تا چشم‏ها مزاحمى نداشته باشند و بتوانند به راحتى نور بگیرند.

- ابروها را بالاى چشم قرار داد تا به اندازه کافى به چشم‏ها نور برسد و نیز از رسیدن نور زیاد جلوگیرى کند. چون زیادى نور، چشم‏ را آزار داده و زمینه معیوب شدن آن را فراهم مى‏سازد.

- چشم‏ها به شکل لوزى آفریده شده تا داروهایى که با سرمه ‏استعمال مى‏شود، به آسانى وارد چشم شده، چرک و مرض به آسانى از آن به وسیله اشک خارج شود.

- به این جهت ‏بینى را میان دو چشم قرار داده است که بینى نور را به دو قسمت مساوى تقسیم مى‏کند تا نور به طور اعتدال به ‏چشم‏ها برسد.



خرید و دانلود  امام صادق (ع) و پزشکی 21 ص