لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
سرزمین رامشدگان اثر لوئیس لمور
فصل 1
آنجا سرزمین سرخپوستان بود و هنگامیکه یکی از چرخهای واگن ما شکست هیچ یک از همراهان ما در کاروان برای کمک توقف نکردند . آنها به راهشان ادامه دادند و من و پاپا را تک و تنها بدون هیچ کمکی با واگن چرخ شکسته ، در آن منطقه خطرناک که هر لحظه امکان یورش سرخپوستان وجود داشت ترک کردند .
چرخ چوبی واگن در یک چاله افتاده بود و احیاناً ترک برداشته بود و حالا از بخت بد آن ترک اینجا در قلمروی سرخپوستان چرخ واگن را شکسته بود و ما را در یک مخمصه واقعی قرار داده بود.
من داشتم یکی از پره های شبکه ای چرخ را که از رینگ چوبی شکسته شده ، بیرون زده بود بطرف داخل رینگ فشار می دادم و پاپا هم سعی میکرد دو سر شکسته رینگ را بهم نزدیک کند تا بتواند با چند بست فلزی دو سر رینگ شکسته را به هم متصل نماید و چرخ شکسته را موقتاً تعمیر کند و همچنین هر دوی ما می توانستیم بر طالع نحس خود لعنت بفرستیم که در این سرزمین وحشی بدجوری گرفتار شده بودیم .
بگلی ، کسی که پاپا در نخستین روزهای سفر به او کمک کرده بود چرخ واگنش را در منطقه (ایش هالو) از چاله دربیاورد و آنرا تعمیر کند ، اینک با وجود درک وضعیت ما توقف نکرده و بدون توجه به ما همراه دیگر اعضای کاروان به راه خود ادامه داده بود .
با اینکه خیلی از مردم این روز ها بدنبال فرصتی برای کمک به دیگران میگردند اما این گروه کاروانیان تمایل داشتند از رئیس کاروان که گروه آنان را هدایت می کرد در طی طریق راه صعبی که پیش رو داشتند تبعیت کنند .
رئیس کاروان مردی بلند قامت با اندامی ورزیده به نام کاپیتان بیگ جک مک گری خوانده می شد .
وقتی چرخ واگن ما شکست و کاروانیان هنوز ما را ترک نکرده بودند کسی از عقب سر ما را صدا کرد ما برگشتیم و دیدیم همین مک گری بود که ما را صدا می کرد . (بیگ جک) هیچ از پاپا خوشش نمیامد چون پاپا هیچگاه به او وقعی نمی گذاشت و همچنین اینکه پاپا بیش از اندازه با مادمازل (مری تی تام) عیاق شده بود و این مسئله را (بیگ جک) بهیچ وجه نمی توانست تحمل نماید .
آن سوار بلند قامت اسب سیاه خویش را به جنبش در آورد و به سوی ما
روان شده ما را از نظر گذراند ، ما در حالیکه سعی می کردیم چرخ شکسته واگن را از سر جایش در بیاوریم برگشته بودیم تا ببینیم چه کسی بسوی ما میاید و موقتاً قصد داشتیم چرخ را تعمیر نمائیم البته اگر می توانستیم .
- متاسفم تایلر ،اینجا سرزمین سرخپوستهاست فهمیدی چی گفتم ، ما بایست از این منطقه بگذریم بنابراین اصلاً نمی توانیم توقف کنیم البته ما در چشمه توقف کوتاهی خواهیم داشت و شما در آنجا می توانید به ما ملحق شوید . سپس او دهنه اسبش را کشید و سر اسبش را برگرداند و به تاخت از ما دور شد و هیچ کس دیگری در واگنها کلمه ای یا نگاهی بسوی ما معطوف نداشت که حاکی از آنکه آنها ما را دیده اند که در این منطقه خطرناک بر اثر چرخ شکستگی متوقف و زمینگیر شده ایم .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
سرزمین زلزله خیز ایران
سرزمین زلزله خیز ایران
شاید شما بارها این جمله را شنیده باشید که « ایران در مسیر کمربند زلزله خیز آلپ – هیمالیا قرار دارد.» در مورد زلزله خیزی کمربند آلپ – هیمالیا همین بس که 90% از مجموع 150000 زلزله و پس لرزه هایی که در مناطق زلزله خیز جهان روی می دهد، در این ناحیه اتفاق می افتد؛ بنابراین طبیعی است که نام کشور ما در فهرست ده کشور برتر زلزله خیز دنیا قرار بگیرد. منشا داخلی زلزله های ایران فعل و انفعالاتی است که بین صفحات « اوراسیا » و صفحه « عربستان » رخ می دهد. صفحه ایران از جانب این دو صفحه تحت فشار است. دانشمندان دریافته اند که پوسته عربستان همه ساله به میزان 5 سانتی متر به طرف فلات ایران حرکت می کند و از شمال نیز فلات ایران تحت فشار صفحه اوراسیاست. در نتیجه حرکات این صفحات، مقدار زیادی انرژی در پوسته زمین انباشته می شود که هرچند گاه یک بار به صورت زمین لرزه های خفیف، متوسط و شدید آزاد می شود. سرزمین پهناور ایران را از لحاظ زلزله خیزی به چهار منطقه بزرگ تقسیم کرده اند:
1- کمربند چین خورده زاگرس: منطقه سلسله جبال زاگرس شامل نواحی غرب و جنوب غربی کشور زلزله خیزترین منطقه ایران محسوب می شود. با توجه به نوع زمین این منطقه، بیشتر زلزله های آن خفیف و متوسط است. با این وجود، مردم این منطقه زلزله های شدیدی را نیز تجربه کرده اند.
2- ناحیه البرز: این ناحیه از قفقاز شروع می شود و مرز جنوبی حوزه دریای خزر و شمال خراسان را دربرمی گیرد. زمین لرزه های ناحیه رشته کوه البرز، برخلاف رشته کوه زاگرس، بزرگ و مخرب ولی تعداد آنها کمتر و دوره آرامش آنها نسبتاً طولانی تر است.
3- نواحی مرکزی و شرق ایران: این نواحی توان ایجاد زلزله های بزرگ را دارد. شدیدترین زلزله های دهه های گذشته ایران در این مناطق روی داده است. زلزله های این منطقه از قاعده مشخصی پیروی نمی کنند و به صورت پراکنده اتفاق می افتد.
4- ناحیه آذربایجان: این ناحیه در بخش میانی کمربند زلزله خیز آلپ – هیمالیا قرار دارد و خطر بالقوه زلزله در آنجا بسیار زیاد است. وجود کوههای آتشفشان سبلان و سهند گسل های فراوان و فعالی در این منطقه ایجاد کرده است
دستور العمل های مربوط به آمادگی برای مقابله با خطرهای زلزله
الف) آمادگی قبل از زلزله
برای این که در لحظه وقوع زلزله از خطرهای ناشی از زلزله در امان بمانیم، یقیناً از قبل به آمادگی هایی نیاز داریم که مهمترین آنها ایمن بودن ساختمان است. در مرحله بعد، محیط زندگی باید طوری باشد که حداکثر ایمنی را به همراه آورد:
1- در محل های عبور مانند راهروها و پله ها چیزی نگذارید و راه های فرار به فضاهای باز اطراف خانه و محل کار را شناسایی کنید.
2- محل های نسبتاً امن خانه خود را شناسایی کنید.
3- محل های خطرناک را هم بشناسید.
4- وسایل سنگین و افتادنی را چفت و بست بزنید و محکم کنید.
5- چیزهایی را که ممکن است بیفتد، در جای مناسب بگذارید.
6- محل خواب را دور از پنجره ها و چیزهای افتادنی انتخاب کنید.
7- موادی که آتش می گیرند مانند رنگ و حشره کش را دور از اجاق و آبگرمکن بگذارید.
8- وسایل بیرون ساختمان مانند کولرها و سنگ های بنا و ... را کاملاً محکم کنید.
9- وسایلی را که پس از زلزله به آنها نیاز فوری دارید؛ تهیه کنید و در دسترس بگذارید.
10- نکات ایمنی زیر را همیشه به خاطر داشته باشید:
· از سالم بودن سیم های برق و لوله های آب و گاز منزل و محل کار خود مطمئن شوید.
· نکات ایمنی را به همه افراد خانواده یاد دهید.
· کمک های اولیه را یاد بگیرید.
· وظایف افراد خانواده را برای مواقع خطر مشخص کنید.
· از نوع توانایی های همسایه ها باخبر شوید.
· مراکز درمان و کمک رسانی محل خود را شناسایی کنید و شماره تلفن آنها را همیشه در دسترس داشته باشید.
· گاه به گاه به طور دسته جمعی موارد ایمنی را تمرین کنید.
ب) عکس العمل مناسب در هنگام زلزله
داخل ساختمان:
از زمانی که متوجه اتفاق افتادن زلزله می شوید، تا لحظه خطر، 10 تا 15 ثانیه فرصت برای انجام یکی از دو کار زیر وجود دارد:
1- فرار به بیرون
2- پناه گرفتن در ساختمان
نوع انتخاب شما به محکم بودن ساختمان و زمان رسیدن به محل امن بستگی دارد.
* توجه داشته باشید که هنگام زلزله زمان زیادی برای تصمیم گیری وجود ندارد؛ بنابراین، باید مکان های گوناگون را در خانه، محل کار یا تحصیل پیشاپیش بررسی کنید و تصمیم مناسب را برای لحظه وقوع زلزله بگیرید تا در هنگام زلزله دچار شک و تردید نشوید.
در شرایط زیر از محلی که در آن هستید، فرار کنید:
1. از مقاوم بودن ساختمان مطمئن نیستید.
2. در بیرون ساختمان، محل مناسب بی خطری وجود دارد.
3. بتوانید حداکثر ظرف 10 ثانیه خود را به محل مناسب برسانید.
اگر شرایط فرار را ندارید، باید در ساختمان بمانید؛ پس:
1- آرامش خود را حفظ کنید.
2- در جای مناسب پناه بگیرید.
3- به کودکان و افراد پیر و سالخورده کمک کنید.
4- از آسانسور استفاده نکنید.
5- از آشپزخانه دور شوید.
6- برای برداشتن اشیاء گران قیمت و مهم جان خود و دیگران را به خطر نیندازید.
7- در محل های شلوغ مانند فروشگاه و بانک، اگر به در خروجی نزدیک نیستید، در جایی دور از کمدها و قفسه ها پناه بگیرید.
8- در ورزشگاه و سینما در محل خود بمانید و سر را با دو دست حفظ کنید.
بیرون ساختمان:
1- اگر در داخل اتومبیل هستید، در سمت راست خیابان توقف کنید و همانجا بمانید.
2- در کوچه و خیابان از زیر ساختمان های بلند دور شوید.
3- از تیربرق و سیم های آن دوری کنید.
4- در کنار ماشین های پارک شده یا دیوارهای کوتاه پناه بگیرید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
سرزمین ماد
سرزمین ماد که در کتیبههای عصر هخامنشی تحت عنوان «مادا» و در آثار مورخان یونانی «مذیا» آمده است، در کتیبه سلمانسر سوم مربوط به سال 835 پیش از میلاد «آمادای» ذکر شده است. پس از این زمان در آثار آشوریان و نوشتههای بعدی مربوط به بینالنهرین تحت عناوین «ماتای» و «مادای» آمده است. شاید در تعابیر وسیعتر و برداشتهای دیگر با «اومان ماندا» که به کل سرزمینهای شمال غربی ایران اطلاق میشود، گفته میشده است. اومان ماندا به جایی گفته میشده است که در سده هشتم پیش از میلاد شخصی به نام دیوکس قبایل ایرانی را متحد کرده و دولتی را به وسیله این اتحاد به وجود آورد.1 ولی به طور کلی تا چه اندازه و به چه مسافتی آشوریان بر اثر حملات نظامی خود به سرزمین ماد و به طرف شرق بینالنهرین پیشروی کردهاند، مورد اختلاف مورخین است.2
بر اثر حملات سکیتها در سال 626 پیش از میلاد مادها کمتر از آشوریان زیان و آسیب ندیدند. در سال 612 پیش از میلاد مادها به فرمانروایی کیاکسار به بابلیان که تحت حکومت نبوپولاسار بودند برای تخریب نینوا کمک میکنند. به این ترتیب امپراطوری آشوریان به کلی از بین میرود. به خاطر ناکامل بودن و ناکافی بودن اخبار و گزارشهای جنگ آشوریان بررسی ترتیب شاهان ماد کاملا امکانپذیر نیست و آنچه امروز روایت میشود مطمئن به نظر نمیرسد. براساس جدول هرودت آنان عبارتند از دیوکس، فرااٌرتس، کیاکسارس و آستیاگس. کاملا متفاوت با جدول هرودت جدول کتسیاس است که دیودور سیسیلی نیز از او پیروی کرده است و در جای دیگر به بررسی این اختلاف خواهیم پرداخت.
امپراطوری ماد در سال 553 پیش از میلاد بر اثر حمله کوروش سقوط میکند و به کلی منقرض میشود. بنا و احیانا بازسازی دیوار ماد که به وسیله نبوکد نصر (بختالنصر) آغاز میشود در دوره حکومت جهانی هخامنشی همراه با خطر مادها به پایان میرسد. پارسها افزون بر آن و متعاقب این پیروزی در سال 546 ق.م شهر سارد پایتخت لیدی و در سال 539 ق.م بابل را تسخیر میکنند. دولت ماد همانند دولت پارتها که بعدها در همین سرزمین تاسیس شد، یک دولت فدراتیو و فئودال بود و کاملا با دولت داریوش که حکومتی متمرکز و مبتنی بر تصمیمگیری مرکز توسط یک پادشاه بود، متفاوت بود. دولت ماد دارای شاهکهای متعددی بود. اینگونه به نظر میرسد که منابع عربی اطلاق «ملوکالطوایفی» را که برای اشکانیان به کار بردهاند، برای مادها نیز میتوان معتبر دانست. درباره اساس حکومت و ساختار دولت ماد و سازمانهای متعلق به این دولت اطلاع دقیقی در دست نیست، زیرا اسناد و مدارک لازم و کافی در اختیار پژوهشگران قرار ندارد و این عمدتا ناشی از نبودن مدارک و شواهد باستانشناسی متعلق به این دوره است.
مراکز حکومت مادها مانند اکباتان و نیز رگا یا «ری» نزدیک تهران که هنوز آثاری از آن دوره در آنجا به دست نیامده حفاری نشده است مادها که قبایل آن را هرودت در کتاب نخست خود به ما معرفی میکند و قبیله مغان یکی از این قبایل بود، از نظر سیاسی دارای وجهه و امتیازات بیشتری از پارسیان بودند که در جنوب و جنوب خاوری سرزمین ماد زندگی میکردهاند.
پارسها از هر قوم و قبیلهای به مادها نزدیکترند و بیتردید از نژادی مشترک میباشند، گرچه بعدها مادها پس از پیروزی پارسیان بر خود در حکومت پارسها (هخامنشیان) از امتیازات سیاسی و اجتماعی و معافیت مالیاتی مانند پارسها برخوردار نبودند، ولی در دولت هخامنشیان مهمترین ماموران دولتی و صاحبمنصبان از میان مادها نیز برگزیده شده بودند. مادها در میان نیروهای حافظ جان درباریان هخامنشیان بوده و نیز برخی اعضا سپاه ده هزار نفری جاویدان را تشکیل میدادهاند.
گوتیان، سوباریان، حوریان، میتانیها، مانناها و اورارتوییان ساکنین پیش از ورود آریاییها و طبعا پیش از مادها در فلات ایران و عمدتا در ضلع غرب و شمال غربی این فلات بودهاند. به روایت هرودت مادها نخستین افرادی نبودهاند که در ایران سکنی گزیده بودند.
هرودت گزارش میکند که اکباتان و بقیه سرزمین مادها تشکیل ده ساتراپی را میداده و ساکنان آن ملزم به پرداخت چهارصد و پنجاه تالان نقره مالیات بودهاند. لباس (اونیفرم) و شیوه مسلح بودن آنها به تفکیک و به دقت در نقوش تختجمشید به تصویر کشیده شده است. زبان مادها به زبان عمومی ایرانیان نزدیکتر است تا زبان پارسها. راجعبه زبان مادها و امکان وجود کتابت درمیان آنها به روایت کارشناسان تاریخ ماد مانند تئودور نولدکه و جیمزدارمستتر در جای خود سخن خواهیم گفت و این استدلال که امپراطوری ماد به عنوان براندازنده یکی از قهارترین دولتهای روی زمین یعنی دولت آشور در آواخر سده هفتم پیش از میلاد آیا توان کتابت داشته و دارای زبان رسمی بوده است یا خیر؟ وقتی منابع تاریخی از جزییات تمدن و فرهنگ مادها اطلاعات و گزارشاتی را در اختیار پژوهشگران میگذارند، طبعا باور این پژوهشگران در این باره که مادها توان کتابت نداشته و دارای خط نبودهاند، جدا سست میشود. هرودت راجع به فرهنگ مادها و چگونگی دقت آنها در اداره امورات کشور و اوضاع اجتماعی و حتی نوع لباس و انواع پوشاک مادها و به ویژه ابزار دفاعی و سلاحهای جنگیان مادی چنان جزییات را به پژوهشگران معرفی میکند که بیتردید باید بخش قابل ملاحظهای از تمدن پارسیان را گرفته یا به ارث برده شده از مادها دانست. به گونهای که هماکنون اشاره شد زبان مادها در مقایسه با زبان ایرانیان عصر هخامنشی، به زبان اقوام ایرانی نژاد نزدیکتر است.
با توجه به نواحی تحت حکومت و سکونت مادها، نامهای مناطق و نواحی مادی برخلاف عناوین اطلاق شده بر نواحی تحت حکومت پارسیان دقیقتر و آسانتر قابل تشخیص هستند، به ویژه این نظر را میتوان به روستاها و مناطق کوچکتر و بزرگتر کرمانشاه، همدان و اصفهان تایید کرد. همه منطقه کردستان با اضافه شمال لرستان، آذربایجان و تهران و اصفهان مادی بوده است. شاهراه معروف در دروازه آسیا که از بابل به اکباتان (عراق به همدان) دو ناحیه ماد را از هم جدا و مشخص میکرد یعنی ماد شمال و ماد جنوب را که بهتر است ماد علیا و ماد سفلی گفته شود. منابع جغرافیایی یونان و روم باستان و حتی منابع سریانی منطقه سرپل را جدا کننده دو بخش علیا و سفلای ماد دانستهاند.
منطقه ماد که در بررسی قلمرو حکومت پارتیان و ساسانیان توسط مورخان و جغرافیدانان از آن اسم برده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
استرالیا، سرزمین کانگوروها
استرلیا ششمین کشور بزرگ جهان است. این سرزمین ۵۰ درصد بزرگتر از اورپاست، اما تراکم جمعیتش کمترین درصد را در جهان دارد؛ یعنی این طور برآورد شده که در استرالیا در هر یک کیلومتر مربع دو انسان زندگی میکنند.
●استرالیا، سرزمین کانگوروها
درباره یک قاره، به عنوان یک کشور عظیم، صحبت میکنیم. در واقع این کشور بزرگترین جزیره اقیانوسیه در اقیانوس کبیر محسوب میشود. بله، میخواهیم در مورد استرالیا مطالبی شنیدنی و خواندنی ارائه دهیم. این سرزمین پهناور به طور ناگهانی در سالهای اخیر راه ترقی و پیشرفت را طی کرده است. البته در این کشور مدرن، هنوز انسانهایی هستند که به روش انسانهای عصر حجر زندگی میکنند. در واقع آنان ساکنان اصلی و اولیه استرالیا هستند و مردم حاضر در استرالیا همه مهاجرند و از کشورهای گوناگون به آنجا نقل مکان کرده اند. در ذیل به توصیف این کشور عظیم، اما کم جمعیت میپردازیم.
●استرالیا، سرزمین هفت رنگ
استرلیا ششمین کشور بزرگ جهان است. این سرزمین ۵۰ درصد بزرگتر از اورپاست، اما تراکم جمعیتش کمترین درصد را در جهان دارد؛ یعنی این طور برآورد شده که در استرالیا در هر یک کیلومتر مربع دو انسان زندگی میکنند. استرلیا موقعیت جغرافیایی عجیبی دارد. در این کشور تضادهای زیادی دیده میشود. این کشور از لحاظ عجیب و غریب بودن آب و هوا، وجود حیوانات دیدنی، گونه های مختلف و محیط زیست مقام چهاردهم را در کشورهای مختلف داراست. مرکز این سرزمین، پست و اطراف آن مرتفع است. در قسمت پست مرکزی دریاچه ای به نام دریاچه تورنس واقع شده و در ساحل شرقی آن سلسله جبالی قرار دارد که آن را سلسله آلپ مینامند. گفتنی است بلندترین قله آن ۳۲۴۱ متر ارتفاع دارد. آب و هوای استرالیا متفاوت است. قسمت مرکزی آن خشک و سوزان و قسمت شرق و جنوب شرقی مرطوب و معتدل است. استرالیایی ها بیش از۳۰۰۰ ساعت در سال آفتاب میبینند. محصول استرالیا نیشکر، پنبه، غلات، گوشت گاو، پشم گوسفند و گوشت شترمرغ است. رودخانه های مهم آن دارلینگ و مورای است که به یکدیگر متصل است. مساحت این کشور ۷۷۰۴۰۰۰ کیلومتر مربع میباشد. میتوان شهرهای بزرگ استرالیا را ملبورن، سیدنی، آدلایدپرت، بندرداروین و پریسبان (در استرالیای غربی) نام برد. یولورو یک تخته سنگ به بلندی ۳/۶ و به عرض ۲و به قطر ۹/۴ کیلومتر میباشد که یکی از زیباترین و منحصربه فردترین سنگهای استرالیا و جهان است. این سنگ بر اثر تابش خورشید تغییر رنگ میدهد، یعنی رنگ آن در سحرگاه با هنگام ظهر متفاوت است. استرالیا بیش از ۷۰۰۰ ساحل دارد و در سواحل آن سنگهای تزیینی بسیار زیبایی یافت میشود که بسیار ارزشمندند. برای مثال در استرالیا جنوبی در کوبرپدی سنگهای تزیینی به وفور یافت میشود. علاوه بر سنگهای تزیینی با ارزش، در استرالیا طلا نیز یافت میشود. کالگورلی در استرالیای غربی معدنی از طلاست. در واقع استرالیا یکی از بزرگترین تولیدکنندگان طلادر جهان میباشد. در ضمن بلندترین راه آهن جهان در تقاطع نالاربورپلین است که از نارینا در استرالیای غربی تا نزدیک واتسون در استرالیای جنوبی کشیده شده است. البته امروزه حدود ۴۷۸ کیلومتر از این خط راه آهن از بین رفته است. در استرالیا جاده ها و بزرگراههای طویلی نیز وجود دارد. برای مثال ایردرکایگانا در استرالیای غربی بلندترین بزرگراه در استرالیاست که ۱۵۰ کیلومتر طول دارد. در ضمن یکی از جاده های طولانی که از پرت تا آدلاید کشیده شده ۲۷۰۰ کیلومتر طول دارد که همه این جاده، اتومبیل روست. محیط زیست کشاورزی و حیوانیبلندترین حصارهای جهان در استرالیا قرار دارد.
حصار دینگو در مرکز کویین لند حدود ۵۵۳۱ کیلومتر طول و ۱/۸ متر ارتفاع دارد. این حصار در دورتادور مراتع گوسفندان و شترمرغها ساخته شده، تا از دسترس حمله انواع حیوانات وحشی به دور باشند. در این کشور بیش از ۱۴۰میلیون راس گوسفند در مراتع و مزارع وجود دارد. پشم گوسفند استرالیایی از لحاظ کیفیت و کمیت در جهان اهمیت خاصی دارد و یک منبع صادراتی و اقتصادی برای این کشور محسوب میشود. به این ترتیب میتوان افزود که استرالیا بزرگترین صادر کننده پشم در جهان است. این سرزمین از لحاظ دام بسیار غنی است و بیش از ۲۴ میلیون راس گاو دارد که در بخش صادرات پوست و گوشت گاو نیز جزو بزرگترین صادر کنندگان در دنیا میباشد. این سرزمین حاصلخیز بیش از۲۵۰۰۰ گونه گیاهی دارد که از آن ها برای مصارف خوراکی و دارویی استفاده میکنند و این در حالی است که در سراسر اروپا تنها ۱۷۰۰۰ گونه گیاهی وجود دارد. استرالیا از لحاظ زراعت و کشاورزی در
جهان مقام اول را داراست. کانگورو یک حیوان منحصر به فرد است که فقط در استرالیا زندگی میکند و زیستگاه اصلی آن دراسترالیاست. برآورد شده که بیش از ۴۰ میلیون کانگورو در این سرزمین یافت میشود. شترمرغ نیز یکی دیگر از گونه های جانوری استرالیاست که از گوشت، پر و تخم آن استفاده میشود. کوالا نیز دیگر حیوان جالبی است که فقط در استرالیا یافت میشود.
در این سرزمین جنگلهای وسیعی دیده میشود که سبب خوش آب و هوایی و تنوع گونه های گیاهی و جانوری شده است. به طور کلی در این قاره، عجیب، غریب ترین حیوانات و گیاهان دیده میشود.
●تاریخچه ای کوتاه از تسخیرکنندگان استرالیا
استرالیا توسط دریانوردان اروپایی تسخیر شد؛ زیرا تنها راه دستیابی به این سرزمین آب است. یکی از مدعیان کشف استرالیا «جودینهوداردیا»ی پرتغالی بود، چرا که پرتغالیها در آن دوران در دریانوردی قدرتمند بودند. او در سال ۱۵۹۸ از پرتغال سفر دریایی اش را آغاز کرد و بعد از چند سال دریا نوردی به این سرزمین پهناور در اقیانوس کبیر رسید. او اولین اروپایی بود که در سال ۱۶۰۱ به این سرزمین پانهاد. وی سرزمین جدید را «آرنهملند» نامید. ویلیام جانسزون هلندی در سال ۱۶۰۶ با کشتی اش به نام دایفکن به استرالیا رفت. او این سرزمین را «هلند نو» نامید. وی امیدوار بود که بتواند در این سرزمین طلا، نقره و ادویه بیابد. او باور نمی کرد این سرزمین یک جزیره عظیم باشد. «جیمزکوک» دریانورد انگلیسی نیز در سال ۱۷۶۰ به سوی استرالیا رفت. او در ۲۲ آگوست ۱۷۷۰ این سرزمین را متعلق به انگلیس دانست. وی این سرزمین را به پادشاه جورج سوم، پادشاه وقت انگلیس تقدیم کرد. کوک قصد داشت این سرزمین را شکوفا کند. آنان در ابتدا به قسمتی از استرالیا پا نهادند که بخش بیابانی استرالیا بود، اما کوک به این سرزمین خوش بین بود. در سفر بعدی او چند زیست شناس به نامهای دانیل کارل سلاندر و جوزف بانک را به همراه خود برد تا آنان بر این سرزمین مطالعه و وضعیف آنجا را مشخص کنند. کوک در ۲۹ آوریل ۱۷۷۱ کوک استرالیا را یافت که آن را تاسمانیا نامید. او در آنجا زیباترین گلهای جهان را مشاهده کرد و با یافتن این مکان سبب شادمانی انگلیسی ها شد. گفتنی است این منطقه بسیار پردرخت بود. در ۲۳ آگوست همان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فلسطین نام سرزمینهایی است که در همسایگی کشورهای اردن، مصر، سوریه و لبنان و در منطقه خاورمیانه قرار دارد.
فلسطین (در زبان لاتین: Palaestina، زبان عبری: פלשת پلشت، زبان عربی: فلسطین) یکی از چندین اسمی است که برای منطقهٔ جغرافیایی بین دریای مدیترانه و کرانههای رود اردن با چندین منطقهٔ مجاور آن است. در طول سه هزارهٔ گذشته از انواع مختلف تعاریف برای توصیف این منطقه استفاده شدهاست.
سایر نامهای انگلیسی برای این منطقهٔ جغرافیایی عبارتند از: سرزمین اسرائیل (زبان عبری: ארץ ישראל)، سرزمین مقدس (در زبان عبری: ארץ הקדש، زبان لاتین: ترا سانکتا، زبان عربی: الأرض المقدسة).
[ویرایش] مرزها و نامهای منطقه
در متون مصر باستان تمامی منطقهٔ ساحلی خاورنزدیک که در امتداد ساحل مدیترانه بین مصر جدید و ترکیه بودهاست رتنیو (R-t-n-u) نامیده شدهاست. این منطقه به سه ناحیه تقسیم میشد. ناحیهٔ جنوبی رتنیو (که Djahy نامیده میشد) شامل اسرائیل جدید و اراضی فلسطینی، ناحیهٔ مرکزی شامل لبنان و ناحیهٔ شمالی (که Amurru نامیده میشد) شامل ساحل سوریه تا شمال رودخانهٔ اورنتس در نزدیکی ترکیه بود.
در عصر آهن، پادشاهی اسرائیل بر منطقهای شامل اورشلیم تا منطقهای در نزدیکی اسرائیل جدید و قلمروی فلسطینی حاکمیت داشت و در غرب و شمال بخش عمدهای و نه تمام سرزمین اسرائیل را شامل میشد. پس از تقسیم شدن این حکومت، بخش جنوبی به پادشاهی یهود و بخش شمالی به پادشاهی اسرائیل تبدیل شد.
کلمهٔ فلسطین از Philistine که نام یک گروه غیریهودی ساکن در منطقهای کوچک از ساحل جنوبی به نام فیلیستا است، گرفته شدهاست. مرزهای 'فیلیستا' در نزدیکی نوارغزه قرار دارد و پنج شهر غزه، اشکلون، اشداد، اکرون، و جت را در بر میگیرد. در آثار مصری آمدهاست که افرادی که پلست (P-r-s-t) نامیده میشدند، از جمله کسانی بودند که در زمان حکومت رامسس سوم به مصر حمله کردند. این قضیه احتمالا به فلسطینیها اشاره دارد. کلمهٔ پلشت (درزبان عبری: Pəléshseth) معمولاً در انگلیسی به فیلیستیا ترجمه میشود و در کتاب مقدس برای اشاره به ناحیهٔ ساحلی جنوبی به کار رفتهاست. در سالنامههای پادشاه آشوری، سارگن دوم، کلمهٔ پلشتو برای این معنی آورده شدهاست. چنین به نظر میرسد که در زمان آشوریها، قبیلهٔ فیلیستا از بین رفتهاست، ولی نام آن سرزمین همچنان مورد استفاده بودهاست. در دورهٔ پارس، صورت یونانی این نام برای اولین بار در قرن پنجم قبل از میلاد به وسیلهٔ هرودتوس در اشاره به ناحیهای از سوریه به نام Palaistinêi به کار رفت. (درلاتین: پلستینا، در انگلیسی: پلستاین). مرزهای ناحیهٔ مورد اشارهٔ هرودتوس دقیقاً عنوان نشده بودند، اما جوزفوس از این نام تنها برای اشاره به ناحیهٔ ساحلی کوچک فیلیستیا استفاده میکرد. تولمی نیز از این کلمه استفاده کردهاست. در لاتین، پلینی نیز برای ناحیهای از سوریه به کار رفته که پیشتر پلستینا نامیده شدهاست.
در دورهٔ رومی، ناحیهٔ یهود (شامل سامره) دربرگیرندهٔ بیشتر اسرائیل و قلمروی فلسطین بودهاست. اما پس از شورش بار کخبا، رومیها این مرزها را به ناحیهٔ سوریه فلسطین (درلاتین: سوریه پلستینا شامل یهود) و سامره گسترش دادند.
در دورهٔ بیزانس، کل این منطقه (شامل سوریه، فلسطین، سامره و ایالت جلیل) دوباره پلستینا نام گرفت و بین دیوسس اول و دوم تقسیم شد. بیزانسیها همچنین سرزمینی شامل نگو، سینا و ساحل غربی شبه جزیره عرب را پلستینا سالوتریس نامیدند که گاهی پلستینای سوم نامیده میشد. از دورهٔ بیزانس، مرزهای بیزانسی پلستینا (اول و دوم) برای اشاره به منطقهٔ جغرافیایی بین رودخانهٔ اردن و دریای مدیترانه به کار رفتهاست.
[ویرایش] متون مقدس
در کتب مقدس یهودی در دورهٔ پیش از اسرائیل برای اشاره به این ناحیه کنعان به کار رفته و پس از آن از اسرائیل (ییسرائیل) استفاده شدهاست. نام سرزمین یهود نیز به همراه چندین عنوان شاعرانه مورد استفاده قرار گرفتهاست. سرزمین شیر و عسل، سرزمینی که خداوند در آن برای تعیین شما برای پدرهایتان سوگند یاد کرده است، سرزمین مقدس، سرزمین خداوند و سرزمین موعود. در مورد سرزمین کنعان آمدهاست که شامل کل سرزمین لبنان میباشد. چنین به نظر میرسد که در این سرزمین پهناور قبیلههای یهودی البته به همراه سایر گروههای قومی سکونت داشتهاند.
وقایع چهار گاسپلز از کتاب مقدس مسیحی تماما در سرزمین فلسطین اتفاق افتادهاند.
در قرآن، کلمهٔ سرزمین مقدس (در زبان عربی: الأرض المقدسة) حداقل هفت بار آمدهاست و یک بار زمانی است که موسی با قوم یهود به سوی آن خوانده شد: «ای قوم من! وارد سرزمین مقدسی شوید که خداوند برایتان مقرّر گردانیده و باز پس مروید بر پشتهایتان که زیانتان در آن است.»
[ویرایش] دورهٔ رومی
در نتیجهٔ اولین جنگ یهودیان-رومیان (۶۶-۷۳)، اورشلیم غارت شد؛ معبد دوم نابود شد؛ و تنها، دیوار غربی باقی ماند. در سال ۱۳۵، پس از سقوط شورش شورش یهود به رهبری بار کخبا در ۱۳۲، پادشاه روم هادریان اکثر یهودیها را از سرزمین یهود بیرون راند و بنابراین بسیاری از یهودیها در سامره و ایالت جلیل به سر میبردند. وی همچنین نام ناحیهٔ رومی یهود (اسرائیل) را به سوریه فلسطین تغییر داد. رومیها همچنین برای ایجاد جنگ روانی سعی بر تغییر نام اورشلیم به آلیا کپیتولینا کردند که این نام جدید دوام نیافت. با گذشت زمان از نام سوریه فلسطین تنها فلسطین باقی ماند و در طول این مدت فلسطین به بخشی سیاسی و اجرایی در داخل قلمروی امپراتوری روم تبدیل شده بود.
[ویرایش] دوره بیزانس (امپراتوری روم شرقی)
در حدود سال ۳۹۰، فلسطین به سه ناحیه تقسیم شد: پلستینا پریما، سکوندا و تریتا (فلسطین اول، دوم و سوم). فلسطین اول شامل یهود، سامره، ساحل و پری بود که حاکم آن در کاساری زندگی میکرد. فلسطین دوم شامل ایالت جلیل، درجزریل پایینی، نواحی شرق ایالت جلیل و بخش غربی دکاپلیس سابق بود و حکومت آن در سایتوپلیس قرار داشت. فلسطین سوم شامل نگو، اردن جنوبی که زمانی بخشی از ناحیه عرب بود و پیشتر ناحیهٔ سینا بود و پترا مقر حکومت آن بود. نام دیگر فلسطین سوم پلستینا سالوتاریس بود. این تقسیم بندی ناحیهٔ عرب را بخشی از اردن شمالی در شرق پری قرار داد. حکومت بیزانس بر فلسطین در زمان تصرف پارسها در سال ۶۱۴ موقتا خاتمه یافت و سپس بعد از ظهور اسلام در شبه جزیره عرب و فتح منطقه توسط نیروهای اسلام که در سال ۶۳۵ آغاز شد، حکومت آنها بر این منطقه برای همیشه به پایان رسید.
[ویرایش] دورهٔ خلافت
حاکمان مسلمان ناحیهٔ الشام (عربی سوریه) را به پنج بخش تقسیم کردند. جند فلسطین (در عربی: به معنای ناحیهٔ نظامی فلسطین) شامل منطقهای از سینا تا جنوب دشت آکر بود. با گذشت زمان این منطقه کوچکتر شده و به سینا محدود شد. رفح، کاسارا، غزه، جافا، نابلوس، اریحا، راملا و اورشلیم شهرهای اصلی بودند. در ابتدا شهر لده مرکز بود، اما در سال ۷۱۷ به شهر راملا تغییر یافت. (پس از زمانی طولانی و مدتها بعد از پایان تقسیمبندی جندها، اورشلیم مرکز شد.) اردن شامل ناحیهٔ شمال و شرق فلسطین بود. تیبراس، لجیو، ایکر، بیسان، و تایر شهرهای اصلی آن بودند و تیبریاس مرکز منطقه بود. چندین شورش سیاسی مختلف مجدداً این مرزها را چندین بار تغییر داد. پس از قرن ۱۰، تقسیم مناطق به جندها کم کم روبه زوال گذاشت و حملات ترکها در دههٔ ۱۰۷۰ و سپس جنگ صلیبی اول این فرآیند زوال را تکمیل کرد.
[ویرایش] دورهٔ مبارزان صلیبی
رجوع کنید به مقالات جنگ صلیبی و پادشاهی اورشلیم.
[ویرایش] دورهٔ مملوک
پس از کنترل دوبارهٔ مسلمانان بر فلسطین در قرن ۱۲ و ۱۳، تقسیم بندی نواحی دوباره انجام گرفت و در این مدت مرزها به سرعت تغییر میکردند. در ۱۲۶۳/۱۲۹۱ این کشور بخشی از قلمروی سلطان مملوک در مصر بود.
در اواخر قرن ۱۳، فلسطین در واقع شامل قسمتهای بسیاری از نواحی شیخنشین سوریه یعنی پادشاهی غزه (شامل آسکالن و هبران)، کراک (شامل جافا و لجیو)، سفاد (شامل سفاد، ایکر، سیدون و تایر) و بخشهایی از پادشاهی دمشق (در برخی دورهها از جنوب تا اورشلیم) بود.
در اواسط قرن ۱۴، سوریه دوباره به پنج ناحیه نقسیم شد که از بین آنها فلسطین شامل اورشلیم (مرکز آن)، راملا، آسکالن، حبرون و نابلس بود، در حالی که حوران شامل تیبریاس (مرکز) بود.
[ویرایش] دوره عثمانی
پس ازپیروزی عثمانی، این نام به عنوان نامی رسمی دیگر مورد استفاده نبود و دلیل این بود که ترکها اغلب نواحی فرعی را با نام مرکز مشخص میکردند. این منطقه در سال ۱۵۱۶ جزئی از امپراتوری عثمانی شد و تا سال ۱۶۶۰ در واقع بخشی از ویلایت (بخش) دمشق-سوریه محسوب میشد تا اینکه از ۷ مارس ۱۷۹۹ تا جولای ۱۷۹۹ با اشغال جفا، حیفا و سکارا ارتباطش با دیگر نقاط قطع شد. در ۱۰ می۱۸۳۲ این منطقه یکی از نواحی ترکی بود که توسط محمد علی تصرف شده بود، اما در نوامبر ۱۸۴۰ دوباره تحت قرمانروایی مستقیم عثمانی قرار گرفت.
نام کهن همچنان توسط عموم و در موارد نیمه رسمی مورد استفاده قرار میگرفت. موارد بسیاری از استفاده از آن در طول سدههای شانزدهم و هفدهم بر جای ماندهاست. در طول قرن نوزدهم، «دولت عثمانی در مکاتبات رسمی خود، از عبارت ارض فلسطین (سرزمین فلسطین) برای اشاره به ناحیه واقع در غرب رود اردن که در سال ۱۹۲۲ تحت فرمانروایی انگلستان فلسطین نامیده شد استفاده میکرد». اعراب تحصیلکرده، از عبارت فلسطین، برای اشاره به کل فلسطین یا بیتالمقدس سنجاق یا تنها برای اشاره به منطقهٔ اطراف راملا استفاده میکردند. سلطان عثمانی در سال ۱۸۷۶ در پاسخ به درخواست خاخام ژوزف نانتونک برای صدور اجازه اسکان یهودیان ضمن منع مهاجرت گسترده به فلسطین گفت «تقریباً تمام سرزمینهای فلسطین اشغال شده، و استقلالی که نانتونک به دنبال آن است با اصول اجرایی کشور در تعارض است» و پس از آن نیز دولت عثمانی در سالهای ۱۸۸۴، ۱۸۸۷، و ۱۸۸۸ احکامی علیه اسکان انبوه یهودیان صادر کرد. در سال ۱۸۸۲ شمار چشمگیری از یهودیان شروع به هجرت به سرزمین مقدس کردند و مزارع جمعی (کیبوتس) ایجاد کرده و سرانجام حومهٔ تل آویو را در سال ۱۹۰۹ به وجود آوردند، که بعدها در سال ۱۹۲۱ تبدیل به یک شهر شد. شمار یهودیان فلسطین که در سال ۱۷۰۰ تنها ۷٬۰۰۰ نفر بود تا سال ۱۹۰۰ به ۶۰٬۰۰۰ نفر رسید (جمعیت کل فلسطین در این سال ۵۰۰٬۰۰۰ نفر بود) که این امر به عقیده کارپات حاکی از آن است که «سیاست عثمانی مبنی بر اجازه به افراد برای مهاجرت و اسکان، و همزمان ممانعت از مهاجرت گروههای انبوه، با موفقیت همراه بودهاست».
حکمرانی عثمانی بر منطقه تا زمان جنگ عظیم (جنگ جهانی اول) یعنی زمانی که عثمانی از آلمان و متحدانش جانبداری کرد ادامه یافت. در طول جنگ جهانی اول، همزمان با فروپاشی امپراطوری عثمانی، بریتانیا عثمانی را از بیشتر این مناطق به عقب راند. با پایان امپراطوری عثمانی، شمار یهودیان فلسطین به ۵۵٬۰۰۰ نفر کاهش یافت.
[ویرایش] قرن نوزدهم و قرن بیستم
در اروپا تا پیش از جنگ جهانی اول، فلسطین به منطقهای که در مسیر شمال به جنوب از رافیا (جنوب شرقی غزه) تا رودخانه لیتانی (واقع در لبنان) امتداد مییافت اطلاق میشد. این منطقه از غرب به دریا و از شرق به منطقهای که حدود آن به خوبی مشخص نشده بود و صحرای سوریه از آنجا آغاز میشد ختم میشد. در منابع مختلف در اروپا، مرز شرقی در اطراف رود اردن تا شرق امان تعیین میشد. صحرای نگو در این منطقه واقع نمیشد.
بر اساس موافقتنامه سایکس-پیکو در سال ۱۹۱۶، پیشبینی شده بود که بیشتر فلسطین، پس از رهایی از کنترل عثمانی، تبدیل به منطقهای بینالمللی خواهد شد که تحت کنترل مستقیم فرانسه یا انگلیس قرار نخواهد داشت. بلافاصه پس از آن، آرتور بالفور وزیر امور خارجه انگلیس با صدور بیانیه بالفور در سال ۱۹۱۷، سرانجام طرح تأسیس وطن یهودیان در فلسطین را مطرح کرد.
نیروی اعزامی مصر به رهبری انگلیس که تحت فرماندهی ادموند آلن بای، وایکانت اول آلن بای، در تاریخ ۹ دسامبر، ۱۹۱۷ بیت المقدس را تصرف کرده و به دنبال شکست نیروهای ترکیه در فلسطین در نبرد مگیدو در سپتامبر ۱۹۱۸ تمامی مشرق را اشغال کرد. <مرجع> هیوز، ۱۹۹۹، صفحه ۱۷؛ صفحه ۹۷.
[ویرایش] فلسطین تحت قیمومت انگلیس (۱۹۴۸-۱۹۲۰)
نوشتار اصلی: فلسطین تحت قیمومت انگلیس
استفاده رسمی از واژهٔ انگلیسی فلسطین با اعطای حکم قیمومت فلسطین به انگلیس بار دیگر رایج شد. در آغاز این دوره، نام ارتز ییسریل (سرزمین اسرائیل به زبان عبری) از طریق یک تمبر پستی در سال ۱۹۲۰، توسط هربرت ساموئل نخستین نماینده انگلیس در فلسطین که بین سالهای ۱۹۲۵-۱۹۲۰ این سمت را در اختیار داشت رایج شد. مقامات وزارت امور خارجه انگلیس به این اقدام وی اعتراض کردند اما با انتقال مسئولیت فلسطین از وزارت امور خارجه به وزارت مستعمرات این اقدام وی به دست فراموشی سپرده شد. در آوریل ۱۹۲۰ شورای عالی متحدین (ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و ژاپن) در کنفرانس سانرمو تصمیماتی رسمی در مورد سرزمینهای تحت قیمومت اتخاذ کرد. بر این اساس بریتانیا قیمومت فلسطین را پذیرفت، اما تصمیمی در مورد مرزهای سرزمینهای تحت قیمومت و شرایطی که این سرزمینها میبایست به موجب آن اداره میشد اتخاذ نشد. چیم ویزمن، نماینده سازمان صهیونیستی در سانرمو، متعاقبا گزارشی در این مورد به همکاران خود در لندن ارائه کرد.
«هنوز در مورد مسائل مهمی همچون شرایط حقیقی قیمومت و مسئله مرزهای فلسطین تصمیمی گرفته نشدهاست. تعیین حدود مرزهای فلسطین و آن بخش از سوریه که تحت کنترل فرانسه قرار دارد انجام شدهاست، که به این ترتیب مرز شمالی و خط شرقی سرحد را که در همسایگی سوریه عرب نشین قرار دارد مشخص میکند. تعیین خط شرقی مرز تا زمانی که امیر فیصل در کنفرانس صلح که احتمالا در پاریس برگزار میشود شرکت نکند قطعی نخواهد شد.»
در ژوئیه ۱۹۲۰، نیروهای فرانسه فیصل اول از عراق (فیصل بن حسین) را از دمشق بیرون راندند و به فرمانروایی کم اهمیت وی بر منطقه اردن یعنی جایی که سران محلی سابقاً با هرگونه قدرت مرکزی مخالفت میکردند پایان دادند. شیوخ، که پیشتر پیمان وفاداری با شریف منعقد کرده بودند، از انگلیسیها خواستند اداره منطقه را بر عهده بگیرند. هربرت ساموئل خواستار گسترش حیطه اختیار دولت فلسطین تا اردن شد، اما در دیدار وینستون چرچیل و امیر عبدالله از اردن که در مارس ۱۹۲۱ در قاهره و بیتالمقدس انجام شد قرار بر این شد که امیر عبدالله (در آغاز تنها برای شش ماه) از سوی دولت فلسطین اداره این منطقه را بر عهده بگیرد. در تابستان ۱۹۲۱ اردن به سرزمینهای تحت قیمومت ملحق شد، اما از شرط سرزمین ملی یهودیان مستثنی شد. در ۲۴ ژوئیه ۱۹۲۲ جامعه ملل ضوابط سرپرستی انگلیس بر فلسطین و اردن را تایید کرد. در ۱۶ سپتامبر جامعه ملل رسما یادداشتی از آرتور بالفور (لرد بالفور) را که تایید میکرد اردن باید از بندهای مربوط به تأسیس سرزمین ملی یهودیان و نیز «تسهیل» مهاجرت یهیودیان به این سرزمین و اسکان آنان مستثنی شود تصویب کرد. در واقع، در حالیکه اعراب به راحتی میتوانستند در فلسطین اسکان یابند، انگلیسیها از اسکان یهودیان در اردن ممانعت میکردند. (رجوع شود به سند مربوط به ورود یهودیان به اردن) اردن در اصل ۷۷ درصد از فلسطین را تشکیل میداد بدین ترتیب رهبران یهودیان اعتقاد داشتند این امر یک بیعدالتی آشکار و تقسیم ناعادلانه سرزمینی بود که بر اساس اعلامیه بالفور به عنوان سرزمین ملی یهودیان در نظر گرفته شده بود.
اعطای حق قیمومت به دلیل نگرانیهای ایالات متحده آمریکا در ارتباط با جاهطلبیهای استعمارگرانه انگلیس و نیز نگرانیهای ایتالیا در مورد اهداف فرانسه به تاخیر افتاد. فرانسه نیز تا زمانی که اعطای حق قیمومت سوریه به این کشور نهایی نشده بود از توافق در مورد فلسطین امتناع میکرد. به گفتهٔ لوئیس،
«اعتراضات آمریکائیان به صدور حکم قیمومت به همراه مثلث اختلافات بین ایتالیا، فرانسه و انگلیس به خوبی نشان میدهد چرا احکام قیمومت الف تا چهار سال پس از امضای معاهده کنفرانس صلح پاریس در سال ۱۹۱۹ محقق نشد.... اسناد انگلیس به وضوح نشان میدهد که صبر و دیپلماسی بالفور منجر به صدور نهایی احکام قیمومت الف برای سوریه و فلسطین در ۲۹ سپتامبر ۱۹۲۳ شد.»
حتی پیش از آنکه حکم قیمومت در سال ۱۹۲۳ به صورت قانونی اجرا شود (متن ۱۹۲۲: حکم قیمومت جامعه ملل برای فلسطین)، انگلیسیها از واژهٔ فلسطین برای نامیدن بخش غربی رود اردن و از اردن برای نامیدن بخش شرقی این رود استفاده میکردند. اما، فلسطین در معنای سرزمین ملی یهودیان اغلب شامل سرزمینهای هر دو سوی رو اردن است.
130px تمبری متعلق به فلسطین تحت قیمومت انگلیس
در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، موقعیت انگلیس در فلسطین به تدریج بدتر شد. این امر ناشی از مجموعهای از عوامل همچون موارد ذیل بود:
شرایط فلسطین به دلیل حملات بیوقفه ایگرون و گروه لهی به مقامات، نیروهای نظامی و تأسیسات راهبردی انگلیس به سرعت در حال بدتر شدن بود. این امر به روحیه و وجهه انگلیس صدمات شدیدی وارد کرد، و نیز منجر به گسترش مخالفت مردم انگلیس با سرپرستی انگلیس بر فلسطین شده، و افکار عمومی خواستار «بازگشت نیروها به خانه» شد. در این باره سرهنگ آرچر کاست، دبیر ارشد دولت انگلیس در فلسطین، در یک سخنرانی خطاب به انجمن امپراطوری سلطنتی گفت: «اعدام دو گروهبان