لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
به نام حی جاویدتردیدی نیست که اقدام بسیار حیاتی و تعیینکننده حضرت امام در تشکیل و تحقق بسیج در مقطعی از حیات انقلاب شکوهمند اسلامی به انجام رسید که نیاز به این نیروی تأثیرگذار عمیقاً احساس میشد و تدبیر هوشیارانه حضرت امام، بیش از دیگران لزوم حضور بسیج را به منصه ظهور رسانید تا آنجا که بسیج با نمود خویش، فضای جامعه انقلابی را طراوتی دیگرگونه بخشید.انسجام آحاد و طیف خودجوش طبقات اجتماع در پیوستن به بسیج از هر صنف و طایفه و از همه گروههای سنی در موقعیتهای اجتماعی، این امکان را برای نهاد نوپای بسیج فراهم آورد تا همگان با لبیک به فرمان و فراخوان بنیانگذار کبیر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، یعنی امام راحل به عضویت بسیج درآمده و پرشور و شعف و با عشق به آرمانهای مقدس اسلامی این کانون درخشان و منور میعادگاه شیفتگان امام را طراوتی ملکوتی و الهی نمایند.حضرت امام که خود یک بسیجی تمام عیار و کامل و وارسته بودند، الگو و اسوهای برجسته برای همه بسیجیان به شمار میرفتند و عشق و دلدادگی عمیق و عرفانی آن عزیز به بسیج بسیجیان، هنگامی جاودانه شد که فرمودند: از خداوند میخواهم که با بسیجیانم محشور فرماید ...حضرت امام خمینی رضوانا... تعالی علیه که با دیدگاهی نافذ و رهبریت ارزشمند خویش در صیانت و استحکام پایههای نوین انقلاب بزرگ اسلامی ایران، در سختترین شرایط مقاطع زمانی با سکانداری کشتی انقلاب و عبور آن از دریای مواج و متلاطم به ساحل نجات رسانیدند، شرایط، نیازها و جهتها را در موقع خود تشخیص و اسباب و عوامل لازم را با ادراک والا و درخور تحسین خویش تشخیص و لحاظ میفرمودند و این هوشمندی حضرت امام، توطئهها و اهداف شوم دشمنان را یکی پس از دیگری خنثی و ناکام مینمود.تحقیقاً، سرعت عمل و ابتکار امام، یأس و سرخوردگی دشمنان را به دنبال داشت. از لابهلای پیامها و سخنان حضرت امام در خصوص بسیج، نکات بسیار ارزنده و قابل تأملی را میتوان دریافت تا آنجا که فرمودند: ... رحمت و برکات خداوند بر بسیج که به حق پشتوانه انقلاب اسلامی است.حضرت آیتا... خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی که خود در کسوت بسیج در سالهای دفاع مقدس، حضوری مستمر در جبهههای نبرد حق علیه باطل داشتند و انصافاً نمادی برجسته از بسیج هستند، اینگونه میفرمایند: بسیج یکی از معجزات انقلاب از کارهای عظیمی بود که امام بزرگوار ما با آن دید و بصیرت نافذ و تدبیر حکیمانه الهی این نهال برومند و پرثمر و مبارک را به وجود آورد. بسیج در آن روزی که با فرمان امام بزرگوار در سرتاسر کشور اسلامی مانند گیاه معطر و مبارکی شروع به رویش کرد، کشور نهایت نیاز را به یک حرکت عمومی و برخاسته از ایمان و اخلاص و صفا داشت، این پاسخ به یک نیاز حقیقی بود. دست قدرتمند حضرت امام خمینی (ره) بذر بسیج را در سرتاسر این کشور پاشید، بدون اینکه برای تحلیلگران، سیاسیون سابقهدار و حتی انقلابیون قدیمی و مخلص قابل پیشبینی باشد و این بذر مبارک در همه زوایای کشور رویید، بالید و ثمربخش شد ...تأمل، تفکر در زوایای تعریف برجسته مقام معظم رهبری از بسیج، بیش از پیش بر جایگاه و عظمت بسیج صحه گذاشته و مؤسس این کانون بزرگ یعنی حضرت امام را بهرهمند شدن از تدبیر حکیمانه الهی در تحقق بسیج، توصیف فرمودهاند. حضرت امام خمینی که در حساسترین مقطع انقلاب نوپای اسلامی و در یک فراخوان و پیام بزرگ، بسیج را تحقق بخشیدند، حمایتهای خویش را لحظهای از بسیج و بسیجیان دریغ نکردند و در همه ابعاد نسبت به تقویت و پشتیبانی مستمر از این نیروی عظیم ایثارگر اقدام فرمودند.تحقیقاً، همه اقدامات و توجهات حضرت امام در مقاطع مختلف انقلاب، تحسین و تکریم هر انسان متعهدی را رقم خواهد زد. بسیج سند درخشانی است از همت والا و روحیه متعالی حضرت امام که تنفس مسیحایی خویش و قلم مبارکشان قداست آن را صدچندان کرد.از آنجا که همه وجود امام راحل رضوانا... تعالی علیه خالصاً مخلصاً لوجها... بود و هیچ شائبهای جز ادای تکلیف و جلب رضایت حقتعالی نداشتند، خدا رحمت و برکات خود را بر مجموعه بسیج ارزانی داشتند، لذا نورانیتی همهجانبه در بسیج جلوهگر شد و این نیروی الهی درخششی قرآنی به خود گرفت تا آنجا که حیات منور و تابنده این مولود مبارک روز به روز برکات بیشتری را به دنبال آورد و تجلی بخشید و ثمرات بسیاری را به انجام رسانید.حضرت آیتا... خامنهای که همیشه از منظری برجسته و جذاب، اندیشههای خود را در خصوص مجموعه بسیج لحاظ میفرمایند چنین منشوری درباره بسیج دارند: در دوران جنگ تحمیلی بسیج درخشید، عالیترین مضامین انسانی در بسیج معنا شد و تجسم یافت. پرجاذبهترین جلوههای هستی در بسیج خود را نشان داد. در دنیایی که خودخواهی و خودپرستی و حرص و هوای نفس اغلب حوادث آن را رقم میزند بسیج مظهر عشق و ایثار و فداکاری و گذشت و نگاه حکیمانه یک جوان به عالم وجود شد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
خدمتگزاری به مردم در سیره و سخن امام حسین علیه السلام
یکی از مهمترین آموزههای قرآن و اهل بیت علیهم السلام خدمتبه مردم و نیازمندان جامعه است . از دیدگاه مکتب حیاتبخش اهل بیت علیهم السلام خدمتگزاری به افراد جامعه، حد و مرزی ندارد و یک دین باور حقیقی در تمام صحنههای زندگی با الهام از رهبران آسمانی خویش میکوشد تا باری را از دوش دیگران بردارد و خدمتی را به بشر ارائه کند; گر چه فرد مخدوم، هم کیش او نباشد، البته خدمتبه اهل ایمان اهمیت ویژهای دارد .
امام حسین علیه السلام با تاکید بر این باور وحیانی میفرماید:
«اعلموا ان حوائج الناس الیکم من نعم الله علیکم فلاتملوا النعم فتتحول الی غیرکم; (1) بدانید نیازمندیهای مردم که [به شما مراجعه میکنند] از نعمتهای الهی است پس نعمتها را افسرده نسازید [یعنی مبادا با رنجاندن مردم نیازمند کفران نعمت کنید] که این وظیفه خدمت رسانی به دیگران محول خواهد شد .»
بزرگ رهبر جهان اسلام حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله در پیامی جهانی به پیروان خود چنین رهنمود میدهد:
«ایما مسلم خدم قوما من المسلمین الا اعطاه الله مثل عددهم خداما فی الجنة; (2) هر مسلمانی که به گروهی از مسلمانان خدمت کند خداوند متعال به تعداد آنان، خدمتگزارانی را در بهشتبه او عطا خواهد کرد .»
اساسا یکی از مهمترین آرزو و درخواستهای ائمه اطهار علیهم السلام از خداوند متعال توفیق خدمتگزاری به مردم بوده است و آنان این خواسته ارزشمند خویش را در قالب دعاها و سخنان گهربار خویش ابراز مینمودند . امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق با پروردگار متعال چنین نجوا میفرماید:
«واجر للناس علی یدی الخیر ولاتمحقه بالمن (3); خداوندا! انجام کارهای خیر را برای مردم، به دست من اجرا کن و خدمات نیکم را با منت گزاری ضایع مگردان .»
رفع نیاز حاجتمندان و کمک به ارباب رجوع، از نکات قابل توجهی است که در جوامع حدیثی و منابع فقهی بخشهای مستقلی برای آن منظور شده است . «قضاء حاجة المؤمن» ، «خدمة المؤمن» ، «الاهتمام بامور المسلمین» ، «الطاف المؤمن و اکرامه» برخی از عناوین این ابواب است . در متن این گفتارهای سودمند، افزون بر ثوابهای اخروی خدمت رسانی، به نتایج پربار این صلتخداپسندانه در دنیا نیز اشاره شده است . در یکی از همین روایات، حضرت سیدالشهداء علیه السلام به خدمتگزاران راستین به مردم نوید میدهد:
«من نفس کربة مؤمن فرج الله عنه کرب الدنیا والاخرة (4); هر کس اندوهی رااز دل یکی از اهل ایمان بزداید، خداوند متعال غصههای دنیا و آخرت او را از میان برداشته [مشکلاتش را حل خواهد نمود ].» بنابراین خدمت رسانی در جامعه اسلامی، بویژه از سوی کارگزاران و مسئولان و صاحبان قدرت و مال و متنفذان، امری لازم و ضروری است . و شایسته است که هر مسلمان وظیفه شناس و مسئولیتپذیر در هر پست و مقامی که باشد در امر خدمت رسانی همت نماید و تلاش خود را مضاعف گرداند .
خاطر ناشاد را دلشاد کردن همت است
باغ آفت دیده را آباد کردن همت است
صید مرغان حرم کردن ندارد افتخار
طایری را از قفس آزاد کردن همت است
نان بریدن شیوه مردان والا نیست، نیست
نان برای نوع خود ایجاد کردن همت است
در زمان ناتوانی یاد یاران فخر نیست
روز قدرت از ضعیفی یاد کردن همت است
در این نوشتار سعی شده که عمل مقدس خدمت رسانی در سیره و سخن شاخصترین الگوی خدمتگزاران، یعنی حضرت سیدالشهداء علیه السلام بررسی شده و برخی از زیباترین رفتارها و گفتارهای آن خادم راستین امت اسلام و جامعه بشری به خوانندگان بزرگوار عرضه شود; زیرا آن حضرت، پناه بیپناهان، دستگیر یتیمان و اسوه کامل خدمتگزاران است . حضرت مهدی علیه السلام در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به آن بزرگوار میفرماید:
«کنت ربیع الایتام وعصمة الانام وعز الاسلام ومعدن الاحکام وحلیف الانعام; [ای جد بزرگوار!] تو بهار یتیمان، حافظ وپناه مردم، مایه سرافرازی اسلام، کانون احکام و معارف الهی و هم پیمان بخشش و احسان بودی .»
آری امام حسین علیه السلام نمونه بارز خدمتگزاری و خدمت رسانی به مردم دردمند بود، او با اعمال و رفتار خویش نه تنها گرهی رااز زندگی گرفتاران باز میکرد بلکه چگونه خدمت کردن به دیگران را به علاقهمندان خویش و بشر دوستان عالم عملا آموزش میداد .
آداب خدمت رسانی
در سیره امام حسین علیه السلام در زمینه خدمت رسانی نکات ظریفی وجود دارد که دقتبیشتر خادمان دلسوز را میطلبد . توجه به شخصیت و حیثیت افراد در امر خدمت رسانی از مهمترین ویژگیهایی است که شایان توجه میباشد; چرا که اگر در ضمن اجرای نیکی و احسان و کمک به ارباب رجوع به عزت نفس و آبروی افراد بیتوجهی شود، نه تنها عمل خدمت رسانی نتیجه مثبت نخواهد داد بلکه مایه انزجار و نفرت نیز خواهد بود . دراین صورت شیرینترین ثمره خدمتبه تلخترین خاطرهها تبدیل خواهد شد; به همین جهت، حضرت سیدالشهداء علیه السلام به این نکته لطیف توجه خاصی داشت و در مواجهه با نیازمندان این شیوه را رعایت میکرد . دو نمونه از رفتار آن حضرت را در این زمینه با هم میخوانیم:
1 . روزی شخصی از انصار برای حل مشکل خود به پیشگاه آن بزرگوار آمد . او هنوز لب به سخن نگشوده بود که امام علیه السلام از چهره نگران و سیمای گرفته او، دردها و رنجهای درونیاش را دریافت و به وی فرمود:
«یا اخا الانصار صن وجهک عن بذلة المسالة وارفع حاجتک فی رقعة فانی آت فیها ما سارک انشاءالله; ای برادر انصاری، خواستهات را به صورت شفاهی مطرح نکن . خواسته خود را در کاغذی بنویس تا انشاءالله من با انجام دادن آن، موجبات خوشحالی تو را فراهم آورم .»
او نیز در نامهای چنین نوشت:
«یااباعبدالله، من به فلانی پانصد دینار بدهکارم و او مرا تحت فشار قرار داده، با او صحبت کن تا به من مهلت دهد .»
امام نامهاش را مطالعه کرده و سپس به درون منزل رفت و کیسهای حاوی هزار دینار آورد و به مرد انصاری داد و به او فرمود:
«پانصد دینار آن را به طلبکار خود پرداخت کن و بابقیه این پول به زندگیات سامان ده .»
و در ادامه افزود:
«ولاترفع حاجتک الا الی احد ثلاثة: الی ذی دین، او مروة، او حسب، فاما ذوالدین فیصون دینه واما ذوالمروة فانه یستحیی لمروته واما ذوالحسب فیعلم انک لم تکرم وجهک ان تبذله له فی حاجتک فهو یصون وجهک ان یردک بغیر قضاء حاجتک (5); [ای برادر، اگر روزی گرفتار شدی] مشکل خود را به جز برای سه کس اظهار نکن:
1 . افراد دیندار; 2 . جوانمرد; 3 . انسانهایی که شرافتخانوادگی دارند .
دیندار برای حفظ دین خود [به تو یاری میرساند] و جوانمرد به سبب مردانگی خود حیا میکند [و به کارت رسیدگی میکند] و فرد اصیل و شریف نیز میداند که تو با رفتن نزد او از آبرویت مایه گذاشتهای و برای انجام دادن خواستهات کوشیده، آبرو و شخصیت تو را حفظ میکند .»
2 . روزی مردی بینوا که بر اثر فشار زندگی جانش به لب رسیده و دستش از همه جا کوتاه شده بود به امید رسیدن به نوایی به مدینه آمد . او در آنجا از کریمترین و سخیترین فرد سؤال کرد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
سخن چینى :
دو به هم زنى . این که یکى به دیگرى بگوید : فلان در باره تو چنین سخن ناروا گفت یا فلان کار ناشایست در باره تو کرد . این صفت زشت ترین صفات رذیله وقبیح ترین خوى آدمى است که آیات واخبار در نکوهش آن بیش از حد وحصر آمده .
سخن چینی غالبا به این گفته میشود که سخن کسی را که پشتسر دیگری گفته به وی باز گوید، مثلا بگوید فلان درباره تو چنین و چنان گفت؟ یا نسبتبه تو چنین و چنان کرد، و بدین سان نوع خاصی از افشاء سر و پردهدری و متضمن فساد یا بدگوئی و سعایت است.و گاه به شخصی که پشتسر او سخن گفته شده اختصاص ندارد، بلکه به کشف و افشاء آنچه مورد کراهت است اطلاق میشود، خواه کراهت کسی باشد که از او نقل یا به او نقل میشود یا کراهتشخص سوم و خواه کشف و افشاء به گفتار باشد یا به نوشتن یا به رمز و اشاره، و خواه آنچه نقل شده از اعمال باشد یا از اقوال، و خواه بر کسی که از او نقل میشود عیب و نقصی باشد یا نباشد. بنابراین سخن چینی مساوی استبا فاش کردن راز و پرده دری و در این صورت هر چه از احوال مردم دیده شود که به افشاء آن راضی نباشند اشاعه آن سخن چینی است.پس بر هر مسلمانی لازم است که از آنچه از احوال دیگران میداند سکوت کند، مگر وقتی که حکایت و نقل آن برای مسلمانی سودمند باشد یا از گناهی جلوگیری شود.چنانکه اگر ببیند کسی مال دیگری را میبرد بر اوست که برای حفظ حق صاحب مال گواهی دهد، اما اگر ببیند که کسی مالی را برای خود پنهان میکند، باز گفتن آن سخن چینی و فاش کردن راز است.
باعثسخن چینی غالبا بدخواهی نسبتبه کسی است که از وی سخن چینی میشود، و این داخل در ایذاء است، و گاهی انگیزه آن اظهار محبتبه مخاطب است، و یا برای تفریح و سرگرمی و وقت گذرانی و پرگوئی است، و به هر حال شکی نیست که سخن چینی از پستترین کارهای زشت است.
و آیات و اخباری که در ذم آن رسیده از حد شمار بیرون است.
سخن چنینى، نوعى افشاى سرّ و پرده درى و از صفات خبیثه و بسیار پست است و از آن تعبیر به سعایت هم مى شود، که موجب کینه و عداوت و دشمنى، بین دو فامیل، یا دو رفیق و یا زن و شوهر مى شود.
خداوند تبارک و تعالى مى فرماید:
(وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَة لُمَزَة);[53] واى بر هر عیب جو (و سخن چین) و طعنه زن.
هم چنین مى فرماید:
(هَمّاز مَشّاء بِنَمِیم مَنّاع لِلْخَیْرِ مُعْتَد أَثِیم);[54] سخن چین و عیب جو، مانع خیر، و ستمگر و گناهکار است.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نیز مى فرماید:
لا یدخل الجنة نمّام[55]; سخن چین به بهشت نمى رود.
هم چنین مى فرماید:
الا انبئکم بشرارکم؟ قالوا بلى یا رسول الله قال المشّاؤن بالنمیمة، المفرّقون بین الاحبّه، الباغون للبراء المعایب[56]; مى خواهید شما را به بدترین شما آگاه کنم؟ عرض کردند: بلى، یا رسول الله. فرمود: آنان که به سخن چینى مى روند و میان دوستان جدایى مى افکنند و براى پاکان عیب جویى مى کنند.پس باید کسى را که از دیگران بدگویى و سخن چینى مى کند، نهى از منکر نمود.
(ولا تطع کل حلاّف مهین * همّاز مشاء بنمیم ... عتّل بعد ذلک زنیم) اى پیغمبر هرگز سخن هیچ پر سوگند خوار صفت عیبجوى سخن چین مانع خیر متجاوز گنهکار که بعلاوه متکبر وخشن وحرام زاده اند مپذیر . (قلم:11)
مرحوم نراقى گفته از (بعد ذلک زنیم)استفاده میشود که هر سخن چین حرام زاده است یا خوى حرامزادگى در او میباشد .
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: هیچ سخن چین به بهشت نرود . وفرمود : بدترین خلق خدا کسانیند که میان مردم به سخن چینى بپردازند وبین دوستان جدائى افکنند ودر جستجوى عیب پاکان بوند .
وفرمود : چون خداوند بهشت بیافرید او را فرمود : سخن بگو . بهشت گفت : خوشبخت شد آنکس که به من در آمد . خداوند جبار جل جلاله فرمود : به عزت وجلالم قسم که هشت گروه از مردم را در تو جاى ندهم که از آن جمله سخن چین است . (جامع السعادات)
امام صادق (ع) به منصور عباسى فرمود : هرگز در باره خویشان ونزدیکان و افراد مورد اعتمادت سخن کسى که خداوند بهشت را بر او حرام وجایگاهش دوزخ کرده مپذیر ، که سخن چین همان شاهد زور است (که در قرآن به شدّت مذمّت شده) ودر به هم زنى مردم شریک ابلیس است .
امیرالمؤمنین (ع) فرمود : عذاب قبر از سه چیز میتواند باشد : سخن چینى وناپرهیزى از نجاست بول وجدائى مرد از همسر خود در امر جنسى .
از رسول اکرم (ص) روایت شده که روزى موسى بن عمران (ع) دست به سوى خدا برداشت وگفت : کجائى که من از آزار قوم بستوه آمدم ؟! به وى وحى شد که در میان سپاه تو سخن چینى هست (که وجود او مانع تأیید ما میباشد) موسى گفت : بفرما آن کیست ؟ خطاب آمد که ما سخن چینى را دشمن داریم چگونه خود سخن چینى کنیم؟! (بحار:75/363 و 13/12)
امیرالمؤمنین (ع) فرمود : سخن چینى گناهى است فراموش ناشدنى . (غررالحکم)
، خدای سبحان میفرماید:
«هماز مشاء بنمیم.مناع للخیر معتد اثیم.عتل بعد ذلک زنیم» (قلم 11- 13) «عیبجو و پادوی سخن چینی است، مانع خیر است و ستمگر و گناهکار، و با این همه پر رو و حرامزاده است» .
از این کلام الهی مستفاد میشود که هر سخن چینی حرامزاده است.
و میفرماید:
«ویل لکل همزة لمزة» (همزه، 1) «وای بر هر سخن چین غیبتکننده (یا: وای بر هر عیبجوی طعنه زن یا: بد گوی واپس و بدگوی فراروی)» .
و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لا یدخل الجنة نمام» «هیچ سخن چینی به بهشت نمیرود» .
و فرمود: «لا یدخل الجنة قتات» «سخن چین (یا دروغ پرداز) به بهشت نمیرود» .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 87
پیش سخن
تاریخ در واقع ، علم کشف رویدادهای به وقوع پیوسته در جامعه های گوناگون وشناخت نهادهای متفاوت وساخت یا ساختواره های اجتماعی است . رویدادهای گذشته حیات انسانی به لحاظ موضوعی ، اجتماعی و فرهنگی واقتصادی وسیاسی هستند ، به لحاظ زمانی ، هر واقعیت تاریخی متعلق به دوره ای مشخص و شرایط منبعث از آن است . افزون بر این ها ، هر جامعه ای دارای ویژگی هایی است که ازدگرگونی های درونی ودادوستدها وتعامل وگفت وگوهای برونی ،نشأت گرفته است . از این رو ، جامعه ها ، جماعت ها ، فرهنگ ها، پاره فرهنگ ها و تمدن های متعدد به وجودآمده و هیچ گاه،هیچ یک از آنها کاملاً منزوی و جدا از هم نبوده اند .
تاریخ ایران را می توان ، به لحاظ مکانی ، سرگذشت مردمی دانست که در سرزمینی گسترده – که بعدها «ایران زمین » نامیده شد و پشته یا فلات یا نجد ایران (به مساحت 000/600/2 کیلومتر مربع ) بخشی از آن به شمار می رفته است – زندگی خود را آغاز کرده اند .
ایران زمین یا سکونتگاه ایرانیان از شرق ، تا رودسند و کوه های پامیر و کرانه های سیر دریا ؛ ازغرب، تاجلگه های میان رودان (= بین النهرین ) و آسیای صغیر ؛ از شمال ، تادریای خوارزم وبلندی های قفقاز و رود کورا؛ و ازجنوب ، تا آن سوی خلیج فارس و دریای عمان ، ادامه داشته است .از این سرزیمن وسیع ، اکنون ، تنها 000/648/1 کیلومتر مربع باقی مانده که مساحت کشور ایران است .
این سرزمین طی قرون واعصار ، دگرگونی های طبیعی وجغرافیایی بسیاری یافته است . امابه لحاظ زمانی ، از دیرباز ، تاریخ ایران به هفت دوره تقسیم شده است که در هر دوره سلسله هایی بربخش هایی از آن فرمانروایی کرده اند . این هفت دوره عبارت است از :1)دوره پیشاز تاریخ ، از آغاز زندگی انسان در این سرزمین پهناور تا تشکیل منسجم ترین پادشاهی ایران (=مادها)؛ 2)دوره باستان ، از پادشاهی مادها تا چیرگی اعراب بر ایران و پذیرش اسلام در میان ایرانیان (عصر مادها و هخامنشیان ، سلطه اسکندر و سلوکیان ، عصر اشکانیان (=پارت ها)، عصر ساسانیان )؛ 3) دوره اسلامی ، از فتح ایران تا پایان خلافت عباسیان در بغداد (دوره خلفای راشدین وبنی امیه ونهضت هاوحکومت های ایرانی و امیران منطقه ای وسلطنت ترکان غزنوی وسلجوقی و خوارزمشاهی ؛ 4) تاریخ میانه ، از حمله مغول تا استقرار سلسله صفوی (ایلخانان و حکومت های منطقه ای ملوک الطوایف ، تیموریان ، آق قویونلو و قراقویونلو ) ؛ 5) تاریخ جدید ، از آغاز عصر صفویان تا حمله افغان ها و نیز دوره افشاریه و زندیه ؛ 6) تاریخ معاصر ، از تشکیل سلسله قاجاریه تا انقلاب مشروطیت و نیز کودتای 1299 ش و مقدمات تشکیل سلطنت پهلوی ؛ و 7) تاریخ کنونی ایران ، از وقوع کودتای سیاه وتمهیدات برای سلطنت جدید و دوره پادشاهی سردار سپه ومحمدرضا شاه تا وقوع انقلاب اسلامی ملت ایران .
فصل اول
خاستگاه نخستین
با رویش گیاهان ودرختان درمحدودهای که بعدها «ایران زمین »نامیده شد ، «حیات » و زندگی جانوران از دوران سوم زمین شناسی آغاز گردید . در دوران چهارم ، جانورانی انسان نما پیدا شدند ونخستین نشانه های زندگی انسان کنونی – اگر متعلق به دوران چهارم یخ بندان ، شناخته شود – از000/75 سال قبل از میلاد (دوره کهن سنگی یا حجر قدیم ) آغاز شده و باعبور از عهد انتقالی 000/10 سال قبل از میلاد (میانه سنگی یا حجز وسطی) و دوره تازه تر 5000 سال قبل ازمیلاد ،(نوسنگی یا عصر باران یا حجرجدید ) به عصر فلزات رسیده و با گذر از دروه مس (5000 ق.م) ومفرغ (4500 ق .م) و آهن (1450 ق . م) اندک اندک به مرز عصر تاریخی نزدیک شده است .
در روند این دوران طولانی ، انسان های ساکن دراین سرزمین گسترده ، زندگی خود را باخوردن میوه و ریشه درخت وگوشت خام وبرخی از حشرات آغاز کرده و پس ازشناخت رمز شکار حیوانات وآتش ، به پخن غذا پرداخته
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 87
پیش سخن
تاریخ در واقع ، علم کشف رویدادهای به وقوع پیوسته در جامعه های گوناگون وشناخت نهادهای متفاوت وساخت یا ساختواره های اجتماعی است . رویدادهای گذشته حیات انسانی به لحاظ موضوعی ، اجتماعی و فرهنگی واقتصادی وسیاسی هستند ، به لحاظ زمانی ، هر واقعیت تاریخی متعلق به دوره ای مشخص و شرایط منبعث از آن است . افزون بر این ها ، هر جامعه ای دارای ویژگی هایی است که ازدگرگونی های درونی ودادوستدها وتعامل وگفت وگوهای برونی ،نشأت گرفته است . از این رو ، جامعه ها ، جماعت ها ، فرهنگ ها، پاره فرهنگ ها و تمدن های متعدد به وجودآمده و هیچ گاه،هیچ یک از آنها کاملاً منزوی و جدا از هم نبوده اند .
تاریخ ایران را می توان ، به لحاظ مکانی ، سرگذشت مردمی دانست که در سرزمینی گسترده – که بعدها «ایران زمین » نامیده شد و پشته یا فلات یا نجد ایران (به مساحت 000/600/2 کیلومتر مربع ) بخشی از آن به شمار می رفته است – زندگی خود را آغاز کرده اند .
ایران زمین یا سکونتگاه ایرانیان از شرق ، تا رودسند و کوه های پامیر و کرانه های سیر دریا ؛ ازغرب، تاجلگه های میان رودان (= بین النهرین ) و آسیای صغیر ؛ از شمال ، تادریای خوارزم وبلندی های قفقاز و رود کورا؛ و ازجنوب ، تا آن سوی خلیج فارس و دریای عمان ، ادامه داشته است .از این سرزیمن وسیع ، اکنون ، تنها 000/648/1 کیلومتر مربع باقی مانده که مساحت کشور ایران است .
این سرزمین طی قرون واعصار ، دگرگونی های طبیعی وجغرافیایی بسیاری یافته است . امابه لحاظ زمانی ، از دیرباز ، تاریخ ایران به هفت دوره تقسیم شده است که در هر دوره سلسله هایی بربخش هایی از آن فرمانروایی کرده اند . این هفت دوره عبارت است از :1)دوره پیشاز تاریخ ، از آغاز زندگی انسان در این سرزمین پهناور تا تشکیل منسجم ترین پادشاهی ایران (=مادها)؛ 2)دوره باستان ، از پادشاهی مادها تا چیرگی اعراب بر ایران و پذیرش اسلام در میان ایرانیان (عصر مادها و هخامنشیان ، سلطه اسکندر و سلوکیان ، عصر اشکانیان (=پارت ها)، عصر ساسانیان )؛ 3) دوره اسلامی ، از فتح ایران تا پایان خلافت عباسیان در بغداد (دوره خلفای راشدین وبنی امیه ونهضت هاوحکومت های ایرانی و امیران منطقه ای وسلطنت ترکان غزنوی وسلجوقی و خوارزمشاهی ؛ 4) تاریخ میانه ، از حمله مغول تا استقرار سلسله صفوی (ایلخانان و حکومت های منطقه ای ملوک الطوایف ، تیموریان ، آق قویونلو و قراقویونلو ) ؛ 5) تاریخ جدید ، از آغاز عصر صفویان تا حمله افغان ها و نیز دوره افشاریه و زندیه ؛ 6) تاریخ معاصر ، از تشکیل سلسله قاجاریه تا انقلاب مشروطیت و نیز کودتای 1299 ش و مقدمات تشکیل سلطنت پهلوی ؛ و 7) تاریخ کنونی ایران ، از وقوع کودتای سیاه وتمهیدات برای سلطنت جدید و دوره پادشاهی سردار سپه ومحمدرضا شاه تا وقوع انقلاب اسلامی ملت ایران .
فصل اول
خاستگاه نخستین
با رویش گیاهان ودرختان درمحدودهای که بعدها «ایران زمین »نامیده شد ، «حیات » و زندگی جانوران از دوران سوم زمین شناسی آغاز گردید . در دوران چهارم ، جانورانی انسان نما پیدا شدند ونخستین نشانه های زندگی انسان کنونی – اگر متعلق به دوران چهارم یخ بندان ، شناخته شود – از000/75 سال قبل از میلاد (دوره کهن سنگی یا حجر قدیم ) آغاز شده و باعبور از عهد انتقالی 000/10 سال قبل از میلاد (میانه سنگی یا حجز وسطی) و دوره تازه تر 5000 سال قبل ازمیلاد ،(نوسنگی یا عصر باران یا حجرجدید ) به عصر فلزات رسیده و با گذر از دروه مس (5000 ق.م) ومفرغ (4500 ق .م) و آهن (1450 ق . م) اندک اندک به مرز عصر تاریخی نزدیک شده است .
در روند این دوران طولانی ، انسان های ساکن دراین سرزمین گسترده ، زندگی خود را باخوردن میوه و ریشه درخت وگوشت خام وبرخی از حشرات آغاز کرده و پس ازشناخت رمز شکار حیوانات وآتش ، به پخن غذا پرداخته