لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
هدف از انجام آزمایش:
بررسی طرز کار و حساسیت وپایداری گاورنر ساده
تئوری آزمایش:
کلاً گاورنر به معنی تنظیم کننده در مواردی بکار می رود که بخواهیم دور موتوری را که بار آن تغییر می کند ثابت نگه داریم.که اگر گاورنر نباشد با افزایش بار، دور موتور کاهش و با کاهش بار، دور موتور افزایش می یابد. که گاورنر با تنظیم سوخت ورودی به موتور و کنترل آن ،دور موتور را در بارهای مختلف ثابت نگه می دارد .
کلاً دو نوع گاورنر مکانیکی متداول می باشدکه یکی بر اساس نیروی گریز از مرکز است ودیگری بر اساس میزان تغییرات سرعت و شتاب است.
ولی ما در این آزمایش از گاورنر ساده گریز از بازو
مرکز استفاده کرده ایم.در گاورنر ساده شکل O
مقابل جرمهای کروی M خیلی بیشتر از h T M
جرمهای بازو و روابط عضو لغزنده در نظر M
گرفته شده است. اگر با این فرض که محور r f
با سرعت ثابتی دوران کند ودر حالت تعادل
می توان معادله گشتاور را حول نقطهO گرفت. mg
Fh=mgr
بامشتق گیری از رابطه اخیربدست می آید:
حساسیت گاورنر:
گاورنر حساس گاورنری است که برای یک تغییر کوچک در سرعت محور،عضو لغزنده طول زیادی را طی نماید. و اگر لغزنده با تغییر ناچیز سرعت به وضعیت منتهی الیه
برسد به آن گاورنر بی تفاوت می گویند.که بی نهایت حساس است وحساسیت به صورت زیر تعریف می گردد :
سرعت متوسط محور
که هر چه این عدد بزرگتر باشد ، = حساسیت
حساسیت گاورنر بیشتر است. دامنه سرعت گاورنر
غیر حساسیت:
در یک گاورنر واقعی هنگام بالا رفتن لغزنده، نیروی اصطکاک همجهت با وزن عمل کرده و از بالا رفتن آن ممانعت می نماید. در موقع کم شدن سرعت ،لغزنده پایین می آید و در این حالت جهت نیروی اصطکاک عکس می گردد و سعی می کند که لغزنده را در ارتفاع بالاتری قرار دهد.
برای هر موقعیت لغزنده دامنه ای از سرعت برای محور وجود که در آن لغزنده حرکت می کند . در این دامنه سرعت گاورنر ﴿ غیر حساس ﴾ نامیده می شود .و ضریب غیر حساسیت آن به صورت زیر تعریف می گردد:
= ضریب غیر حساسیت
پایداری:
هنگام افزایش سرعت گاورنر کره ها باید به خارج و شعاع بزرگتری حرکت کنند که به این نوع گاورنر،گاورنر پایدار گویند.ولی اگر با افزایش ناچیز سرعت ،کره ها فوراً به شعاع ماگزیمم خود برسند ،به آنها گاورنر بی تفاوت گویند که با سرعت وشتاب بزرگتر نیرو نیز افزایش می یابد . و یا یعنی با افزایش ، نیز باید افزایش یابد .و تنها وقتی افزایش می یابد که F با نسبت بیشتری نسبت به r افزایش یابد .
یعنی رابطه زیر بر قرار باشد:
که میتوان پارامتر مناسب را برای مقایسه پایداری گاورنرها بصورت زیر نوشت:
اگر این عبارت مثبت باشد،گاورنر پایدار است و هر چه عدد آن بزرگتر باشد گواه بر پایداری بالاترگاورنر است .
شرح انجام آزمایش:
یک گاورنر ساده داریم که می خواهیم حساسیت و پایداری آن را بررسی کنیم.این گاورنر از دو وزنه بصورت دیسک مانندو یک لغزنده که در پایین قرار دارد تشکیل شده است .این لغزنده به یک شافت حلقه شده است که روی این شافت6 خط علامت زده شده وجود دارد که فاصله هر کدام 4 mm است.
ابتدا قبل از روشن کردن، فاصله هر دو مرکز دیسک را در مرحله های مختلف با متر اندازه گیری کرده که به صورت جدول زیر مدون شده است:
خط6
خط5
خط4
3
H2=8mm
H1=4mm
H=0
ارتفاع لغزنده از پائین
136
131.4
126.4
120.3
115.
110
105.4
طول بازوی دوران
﴿ اندازه ها بر حسب mm می باشند﴾
بالا رفتن
216
209.7
208
201.5
200
190.6
22.62
21.96
21.78
21.1
20.94
19.96
ما سرعت لحظهء جدا شدن از سطح و لحظهء فرودآمدن را 17 rad/s فرض کرده ایم.حال می توانیم با توجه به داده ها ، حساسیت و منحنی مربوط به آن را رسم کنیم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
SPECULATIONS ON THE NEUROBIOLOGY OF EMDR
حدس هایی در مورد عصب زیست شناسی حساسیت زدایی از طریق حرکت چشم و پردازش مجدد
یوری برگمن
چکیده
این مقاله کاوشی است در یافته های جاری عصب زیست شناسی در حیطه سیستم لیمبیک،خواب نا به روال و آسیب های روانشناختی. ساخت و قوام حافظه و عاطفه در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است. تحقیقات آناتومی واسطه و فیزیولوژی خواب نا به روال رابه تفصیل بیان می کند، بخصوص عملکرد خواب نا به روال در پردازش خاطره. گذرگاههای آسیب روانی مختصرا شرح داده می شود. سپس فرضیه های مبتنی بر این یافته ها همچون فرضیه هایی در مورد مکانیزم های زیربنایی "ای.ام.دی.آر" ارائه می شوند.
متن کامل
فرضیه های مطرح شده دراین مقاله ارائه شده اند تا بحث و پژوهش بیشتری را در مورد مکانیزم های زیربنایی "ای.ام.دی.آر" برانگیزند. این فرضیه ها حاصل یافته های تجربی اخیر در حیطه سیستم لیمبیک ، عصب زیست شناسی آسیب روانی وخواب نا به روال هستند. این مقاله در احتمال اینکه پردازش "ای.ام.دی.آر" تدریجا قابلیت بالاتر عملکردهای مغزی را جهت لغو درونداد ساخت های لیمبیک فراهم می کند و از این رهگذر تسهیل کاهش فعالیت لیمبیک، کاهش برافروختگی و در نتیجه تلفیق تالاموس، آمیگدال،هیپوکامپال و عملکرد مغزی منسجم را به دنبال دارد به کاوش می پردازد.بنظر می رسد"ای.ام.دی.آر"برتری جانبی نیمکره ای را تصحیح کرده وبه مغز اجازه میدهد عملکرد درون نیمکره ای متعادلی را به خودی خودحفظ کند. فرانسین شاپیرو عنوان می کند که یکی از ساده ترین راههای توصیف اثرات انسجام بخش "ای.ام.دی.آر" این است که بگوییم حادثه هدف پردازش نشده باقی مانده و این بدین جهت است که پاسخ های زیست شناختی فوری به آسیب روانی،آنرا تنها در حالت سکون عصب زیست شناختی باقی گذاشته اند. مکانیزم پردازش "ای.ام.دی.آر" به لحاظ فیزیولوژیک به صورتی شکل گرفته است که بتواند اطلاعات به خوبی پردازش نشده را به یک سطح انطباقی برساند (شاپیرو، 95 و 94). جهت درک اینکه این قضیه چگونه در یک سطح عصب زیست شناختی رخ می دهد، معتقدم که فهم ارتباط بین آمیگدال و سایر ساختارهای لیمبیک؛ قشر تازه مخ؛ آناتومی واسطه ،فیزیولوژی عملکرد خوابی که در آن رویا می بینیم ؛ و انتقال دهنده های عصبی خاصی که بر این ارتباطات کالبد شناختی و عملکردها اثر می گذاردند ضروری است. امروزه مفهوم سیستم لیمبیک به مسئله ای بحث انگیز در رشته های کالبدشناسی و علوم اعصاب تبدیل شده است. آنهایی که مخالف در نظر گرفتن ساختارهای لیمبیک بعنوان یک سیستم هستند به فقدان ساختاری عینی و ملاکی عملکردی که لازمه یک موجودیت کالبد شناختی است استناد می کنند (برادل ، 1980 ؛ لِدوکس ، 1992 ؛ والش ، 1987). اما ، این قضیه فراسوی منظور این مقاله است . برای اهداف این ارائه ، واژه سیستم لیمبیک استفاده می شود تا یک گروه از ساختارهای سیستم لیمبیک را نشان بدهد و آنرا بعنوان ترکیبی از مجموعا بخش هایی از تالاموس ،هیپوتالاموس، هیپوکامپوس، آمیگدال، هسته دمی، دیواره ، میان مغز و شکنج سینگولا مشخص می کند. این مقاله در باب ساختارهای خاص اساسی لیمبیک که به بحث فعلی مربوط می شود توضیح می دهد.
آمیگدال بخشی بادامی شکل از ساختارهای درون مرتبط قرار گرفته بر روی ساقه مغز، نزدیک انتهای حلقه لیمبیک است. آمیگدال از دوساختار تشکیل می شود (قشر میانی و گروههای هسته قاعده جانبی)، دریک طرف مغز ، در قطعه گیجگاهی درست زیر پیشامدگی میانی قسمت جلوئی شیار پاراهیپوکامپی منزل گزیده. هسته های قشر میانی عمدتاً با پیاز بویایی، هیپوتالاموس و هسته های اندرونی ساقه مغز مرتبط اند. هسته های قاعده جانبی با تالاموس و بخش هایی از قشر مخ مرتبط اند. هیپوتالاموس هم در قطعه گیجگاهی قرار گرفته و یک بر آمدگی بزرگتر از اندازه معمول را در شاخ گیجگاهی بطن جانبی تالاموس شکل می دهد. اما تالاموس بزرگترین بخش مغز میانین، در قطعه گیجگاهی در پیرامون بطن سوم قرار گرفته ( برادل ، 1992). دیواره نیز در قطعه گیجگاهی قرار دارد ، دروندادهای عصبی را از هیپوکامپوس دریافت می کند و دروندادهایی را به هیپوتالاموس می فرستد (بلوم و لازارسن؛ 1998 ؛ برادل ، 1992 ) . ساختارهای پیرامون لیمبیک بخش اصلی کناری را که شکنج سینگولا است شکل می دهند. بنظر می رسد کورتکس قدامی در یادگیری عاطفی شرطی ، اختصاص ظرفیت عاطفی به محرکهای درونی و بیرونی و تسهیل یک تمایز واقع گرایانه تر بین تهدید واقعی و تهدید درک شده فعال است ( دِوینسکی و همکاران ، 1995).
هیپوکامپوس و آمیگدال دو بخش کلیدی "مغز بویایی" نخستیان بودند که به تدریج رشد یافتند و تا کورتکس و سپس قشر تازه مخ بالا آمدند (برادل ،1992 ؛ گلمن ، 1995 ). این ساختارهای لیمبیک برای شروع یادگیری و یادآوری ضروری هستند (برادل ، 1980 ؛ گلمن ، 1995 ؛ لِدوکس ، 1994 ، 1992 ، 1986 ؛ والش ، 1987 ).
آمیگدال تقاطع مرکزی را فراهم می کند که در آن اطلاعات از همه حس ها با همدیگر گره می خورند و در آنجا است که به آنها مفهوم عاطفی داده می شود. در این جا است که تصاویر ، صداها ، بوها ، مزه ها، حس عمقی (تحریکهای داخل بدن) و احساسات لمس یک تجربه با همدیگر آمده و بخاطر خطور می کنند ( ریزر ، 1994 ). این عمل از طریق ارتباطهای گسترده ، دو سویه با مناطق گوناگون مغز و بعد ارتباطهای مستقیم و غیر مستقیم با دیگر ساختارهای لیمبیک همچون هسته های دیواره ای و هیپوتالاموس به نتیجه می رسد (برادل ، 1992). این ساخت پیچیده نقشی محوری را در حافظه بازی می کند ، بخصوص در بازیابی خاطرات برای تقریبا سه سال بعد از ثبت تجربه ( برادل ، 1992 ؛ ریزر 1994).
مشاهدات نشان داده است که نقش هیپوکامپوس بخصوص در خاطره حوادث ، اشیا ،کلمات و دیگر انواع اطلاعات مهم است. مشاهدات بر روی بیماران در آنها که هیپوکامپوس بر اثر بیماری یا آسیب روانی از بین رفته نشان داده است که اینان از یاد زدودگی کلی رنج می برند. آنها نمی توانند هیچ چیزی را از آنچه در خلال سه سال پیش از شروع اختلال روی داده است بخاطر آورند ( فراموشی پس گستر ) ، گرچه آنها می توانند چیزهایی را که پس از آن روی داده بخاطر آورند. علاوه بر این ، آنها نمی توانند خاطره جدیدی را شکل دهند ( فراموشی پیش گستر ). آنها نمی توانند هر آنچه را بر ایشان روی داده بدون مرور ذهنی برای بیش از چند دقیقه به یاد آورند ( بلوم ، لازرسن ، 1998؛ برادل ، 1992 ؛ ریزر ، 1994؛ والش ، 1987). در حالیکه آمیگدال رنگ و بوی عاطفی خاطره را حفظ می کند ، هیپوکامپوس حقایق خشک و خالی را ثبت می کند. بنظر می رسد خاطره برحسب الگوها و بافت های ادراکی پردازش می شود (لِدوکس ، 1992؛ ون درکولک ، 1994). این هیپوکامپوس است که تفاوت معنادار یک خرس در باغ وحش را با یک خرس در حیاط شما تشخیص می دهد (گلمن ، 1995) . هیپوکامپوس همچنین اهمیت حوادثی را که سالها پیش روی داده اند از آنها که اخیراً اتفاق افتاده اند تمیز می دهد.
کلید قطع مغز برای آمیگدال بنظر می رسد در انتهای دیگر مدار اصلی قشر تازه مخ ، در قطعه پیشانی چپ ، درست پشت پیشانی قرار گرفته باشد. بخشی از این مدار در قطعه گیجگاهی نیز یافت شده است. این بخش از قشر تازه مخ پاسخ تحلیل گرایانه تر و مناسب تری را به تکانه های عاطفی ما نشان می دهد ، آمیگدال و دیگر نواحی لیمبیک را تنظیم می کند ( گلمن ، 1995؛ لِدوکس ، 1986).
کورتکس پیش پیشانی ناحیه ای از مغز است که مسئول حافظه مورد استفاده یا حافظه کار می باشد. کنار پل ساختاری بین ناحیه لیمبیک وکورتکس پیش پیشانی یک ساختار زیست شیمیایی هم وجود دارد. هر دو ناحیه محل تمرکز بالایی از گیرنده های سرتونین دارند. حضور مدارهای مرتبط کننده لیمبیک با قطعه پیش پیشانی دلالت می کند که علائم عاطفی ؛ اضطراب ، عصبانیت و وحشت که در آمیگدال بوجود می آیند می توانند حالت سکون عصبی ایجاد کرده و قابلیت قطعه پیش پیشانی در حفظ حافظه مورد استفاده و تعادل زیستی را خراب کنند ( سِلمون و همکاران، 1991). مشاهدات مشابهی( 1994) بوسیله ون درکولک صورت گرفته است. او اشاره
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
SPECULATIONS ON THE NEUROBIOLOGY OF EMDR
حدس هایی در مورد عصب زیست شناسی حساسیت زدایی از طریق حرکت چشم و پردازش مجدد
یوری برگمن
چکیده
این مقاله کاوشی است در یافته های جاری عصب زیست شناسی در حیطه سیستم لیمبیک،خواب نا به روال و آسیب های روانشناختی. ساخت و قوام حافظه و عاطفه در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است. تحقیقات آناتومی واسطه و فیزیولوژی خواب نا به روال رابه تفصیل بیان می کند، بخصوص عملکرد خواب نا به روال در پردازش خاطره. گذرگاههای آسیب روانی مختصرا شرح داده می شود. سپس فرضیه های مبتنی بر این یافته ها همچون فرضیه هایی در مورد مکانیزم های زیربنایی "ای.ام.دی.آر" ارائه می شوند.
متن کامل
فرضیه های مطرح شده دراین مقاله ارائه شده اند تا بحث و پژوهش بیشتری را در مورد مکانیزم های زیربنایی "ای.ام.دی.آر" برانگیزند. این فرضیه ها حاصل یافته های تجربی اخیر در حیطه سیستم لیمبیک ، عصب زیست شناسی آسیب روانی وخواب نا به روال هستند. این مقاله در احتمال اینکه پردازش "ای.ام.دی.آر" تدریجا قابلیت بالاتر عملکردهای مغزی را جهت لغو درونداد ساخت های لیمبیک فراهم می کند و از این رهگذر تسهیل کاهش فعالیت لیمبیک، کاهش برافروختگی و در نتیجه تلفیق تالاموس، آمیگدال،هیپوکامپال و عملکرد مغزی منسجم را به دنبال دارد به کاوش می پردازد.بنظر می رسد"ای.ام.دی.آر"برتری جانبی نیمکره ای را تصحیح کرده وبه مغز اجازه میدهد عملکرد درون نیمکره ای متعادلی را به خودی خودحفظ کند. فرانسین شاپیرو عنوان می کند که یکی از ساده ترین راههای توصیف اثرات انسجام بخش "ای.ام.دی.آر" این است که بگوییم حادثه هدف پردازش نشده باقی مانده و این بدین جهت است که پاسخ های زیست شناختی فوری به آسیب روانی،آنرا تنها در حالت سکون عصب زیست شناختی باقی گذاشته اند. مکانیزم پردازش "ای.ام.دی.آر" به لحاظ فیزیولوژیک به صورتی شکل گرفته است که بتواند اطلاعات به خوبی پردازش نشده را به یک سطح انطباقی برساند (شاپیرو، 95 و 94). جهت درک اینکه این قضیه چگونه در یک سطح عصب زیست شناختی رخ می دهد، معتقدم که فهم ارتباط بین آمیگدال و سایر ساختارهای لیمبیک؛ قشر تازه مخ؛ آناتومی واسطه ،فیزیولوژی عملکرد خوابی که در آن رویا می بینیم ؛ و انتقال دهنده های عصبی خاصی که بر این ارتباطات کالبد شناختی و عملکردها اثر می گذاردند ضروری است. امروزه مفهوم سیستم لیمبیک به مسئله ای بحث انگیز در رشته های کالبدشناسی و علوم اعصاب تبدیل شده است. آنهایی که مخالف در نظر گرفتن ساختارهای لیمبیک بعنوان یک سیستم هستند به فقدان ساختاری عینی و ملاکی عملکردی که لازمه یک موجودیت کالبد شناختی است استناد می کنند (برادل ، 1980 ؛ لِدوکس ، 1992 ؛ والش ، 1987). اما ، این قضیه فراسوی منظور این مقاله است . برای اهداف این ارائه ، واژه سیستم لیمبیک استفاده می شود تا یک گروه از ساختارهای سیستم لیمبیک را نشان بدهد و آنرا بعنوان ترکیبی از مجموعا بخش هایی از تالاموس ،هیپوتالاموس، هیپوکامپوس، آمیگدال، هسته دمی، دیواره ، میان مغز و شکنج سینگولا مشخص می کند. این مقاله در باب ساختارهای خاص اساسی لیمبیک که به بحث فعلی مربوط می شود توضیح می دهد.
آمیگدال بخشی بادامی شکل از ساختارهای درون مرتبط قرار گرفته بر روی ساقه مغز، نزدیک انتهای حلقه لیمبیک است. آمیگدال از دوساختار تشکیل می شود (قشر میانی و گروههای هسته قاعده جانبی)، دریک طرف مغز ، در قطعه گیجگاهی درست زیر پیشامدگی میانی قسمت جلوئی شیار پاراهیپوکامپی منزل گزیده. هسته های قشر میانی عمدتاً با پیاز بویایی، هیپوتالاموس و هسته های اندرونی ساقه مغز مرتبط اند. هسته های قاعده جانبی با تالاموس و بخش هایی از قشر مخ مرتبط اند. هیپوتالاموس هم در قطعه گیجگاهی قرار گرفته و یک بر آمدگی بزرگتر از اندازه معمول را در شاخ گیجگاهی بطن جانبی تالاموس شکل می دهد. اما تالاموس بزرگترین بخش مغز میانین، در قطعه گیجگاهی در پیرامون بطن سوم قرار گرفته ( برادل ، 1992). دیواره نیز در قطعه گیجگاهی قرار دارد ، دروندادهای عصبی را از هیپوکامپوس دریافت می کند و دروندادهایی را به هیپوتالاموس می فرستد (بلوم و لازارسن؛ 1998 ؛ برادل ، 1992 ) . ساختارهای پیرامون لیمبیک بخش اصلی کناری را که شکنج سینگولا است شکل می دهند. بنظر می رسد کورتکس قدامی در یادگیری عاطفی شرطی ، اختصاص ظرفیت عاطفی به محرکهای درونی و بیرونی و تسهیل یک تمایز واقع گرایانه تر بین تهدید واقعی و تهدید درک شده فعال است ( دِوینسکی و همکاران ، 1995).
هیپوکامپوس و آمیگدال دو بخش کلیدی "مغز بویایی" نخستیان بودند که به تدریج رشد یافتند و تا کورتکس و سپس قشر تازه مخ بالا آمدند (برادل ،1992 ؛ گلمن ، 1995 ). این ساختارهای لیمبیک برای شروع یادگیری و یادآوری ضروری هستند (برادل ، 1980 ؛ گلمن ، 1995 ؛ لِدوکس ، 1994 ، 1992 ، 1986 ؛ والش ، 1987 ).
آمیگدال تقاطع مرکزی را فراهم می کند که در آن اطلاعات از همه حس ها با همدیگر گره می خورند و در آنجا است که به آنها مفهوم عاطفی داده می شود. در این جا است که تصاویر ، صداها ، بوها ، مزه ها، حس عمقی (تحریکهای داخل بدن) و احساسات لمس یک تجربه با همدیگر آمده و بخاطر خطور می کنند ( ریزر ، 1994 ). این عمل از طریق ارتباطهای گسترده ، دو سویه با مناطق گوناگون مغز و بعد ارتباطهای مستقیم و غیر مستقیم با دیگر ساختارهای لیمبیک همچون هسته های دیواره ای و هیپوتالاموس به نتیجه می رسد (برادل ، 1992). این ساخت پیچیده نقشی محوری را در حافظه بازی می کند ، بخصوص در بازیابی خاطرات برای تقریبا سه سال بعد از ثبت تجربه ( برادل ، 1992 ؛ ریزر 1994).
مشاهدات نشان داده است که نقش هیپوکامپوس بخصوص در خاطره حوادث ، اشیا ،کلمات و دیگر انواع اطلاعات مهم است. مشاهدات بر روی بیماران در آنها که هیپوکامپوس بر اثر بیماری یا آسیب روانی از بین رفته نشان داده است که اینان از یاد زدودگی کلی رنج می برند. آنها نمی توانند هیچ چیزی را از آنچه در خلال سه سال پیش از شروع اختلال روی داده است بخاطر آورند ( فراموشی پس گستر ) ، گرچه آنها می توانند چیزهایی را که پس از آن روی داده بخاطر آورند. علاوه بر این ، آنها نمی توانند خاطره جدیدی را شکل دهند ( فراموشی پیش گستر ). آنها نمی توانند هر آنچه را بر ایشان روی داده بدون مرور ذهنی برای بیش از چند دقیقه به یاد آورند ( بلوم ، لازرسن ، 1998؛ برادل ، 1992 ؛ ریزر ، 1994؛ والش ، 1987). در حالیکه آمیگدال رنگ و بوی عاطفی خاطره را حفظ می کند ، هیپوکامپوس حقایق خشک و خالی را ثبت می کند. بنظر می رسد خاطره برحسب الگوها و بافت های ادراکی پردازش می شود (لِدوکس ، 1992؛ ون درکولک ، 1994). این هیپوکامپوس است که تفاوت معنادار یک خرس در باغ وحش را با یک خرس در حیاط شما تشخیص می دهد (گلمن ، 1995) . هیپوکامپوس همچنین اهمیت حوادثی را که سالها پیش روی داده اند از آنها که اخیراً اتفاق افتاده اند تمیز می دهد.
کلید قطع مغز برای آمیگدال بنظر می رسد در انتهای دیگر مدار اصلی قشر تازه مخ ، در قطعه پیشانی چپ ، درست پشت پیشانی قرار گرفته باشد. بخشی از این مدار در قطعه گیجگاهی نیز یافت شده است. این بخش از قشر تازه مخ پاسخ تحلیل گرایانه تر و مناسب تری را به تکانه های عاطفی ما نشان می دهد ، آمیگدال و دیگر نواحی لیمبیک را تنظیم می کند ( گلمن ، 1995؛ لِدوکس ، 1986).
کورتکس پیش پیشانی ناحیه ای از مغز است که مسئول حافظه مورد استفاده یا حافظه کار می باشد. کنار پل ساختاری بین ناحیه لیمبیک وکورتکس پیش پیشانی یک ساختار زیست شیمیایی هم وجود دارد. هر دو ناحیه محل تمرکز بالایی از گیرنده های سرتونین دارند. حضور مدارهای مرتبط کننده لیمبیک با قطعه پیش پیشانی دلالت می کند که علائم عاطفی ؛ اضطراب ، عصبانیت و وحشت که در آمیگدال بوجود می آیند می توانند حالت سکون عصبی ایجاد کرده و قابلیت قطعه پیش پیشانی در حفظ حافظه مورد استفاده و تعادل زیستی را خراب کنند ( سِلمون و همکاران، 1991). مشاهدات مشابهی( 1994) بوسیله ون درکولک صورت گرفته است. او اشاره
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
هدف از انجام آزمایش:
بررسی طرز کار و حساسیت وپایداری گاورنر ساده
تئوری آزمایش:
کلاً گاورنر به معنی تنظیم کننده در مواردی بکار می رود که بخواهیم دور موتوری را که بار آن تغییر می کند ثابت نگه داریم.که اگر گاورنر نباشد با افزایش بار، دور موتور کاهش و با کاهش بار، دور موتور افزایش می یابد. که گاورنر با تنظیم سوخت ورودی به موتور و کنترل آن ،دور موتور را در بارهای مختلف ثابت نگه می دارد .
کلاً دو نوع گاورنر مکانیکی متداول می باشدکه یکی بر اساس نیروی گریز از مرکز است ودیگری بر اساس میزان تغییرات سرعت و شتاب است.
ولی ما در این آزمایش از گاورنر ساده گریز از بازو
مرکز استفاده کرده ایم.در گاورنر ساده شکل O
مقابل جرمهای کروی M خیلی بیشتر از h T M
جرمهای بازو و روابط عضو لغزنده در نظر M
گرفته شده است. اگر با این فرض که محور r f
با سرعت ثابتی دوران کند ودر حالت تعادل
می توان معادله گشتاور را حول نقطهO گرفت. mg
Fh=mgr
بامشتق گیری از رابطه اخیربدست می آید:
حساسیت گاورنر:
گاورنر حساس گاورنری است که برای یک تغییر کوچک در سرعت محور،عضو لغزنده طول زیادی را طی نماید. و اگر لغزنده با تغییر ناچیز سرعت به وضعیت منتهی الیه
برسد به آن گاورنر بی تفاوت می گویند.که بی نهایت حساس است وحساسیت به صورت زیر تعریف می گردد :
سرعت متوسط محور
که هر چه این عدد بزرگتر باشد ، = حساسیت
حساسیت گاورنر بیشتر است. دامنه سرعت گاورنر
غیر حساسیت:
در یک گاورنر واقعی هنگام بالا رفتن لغزنده، نیروی اصطکاک همجهت با وزن عمل کرده و از بالا رفتن آن ممانعت می نماید. در موقع کم شدن سرعت ،لغزنده پایین می آید و در این حالت جهت نیروی اصطکاک عکس می گردد و سعی می کند که لغزنده را در ارتفاع بالاتری قرار دهد.
برای هر موقعیت لغزنده دامنه ای از سرعت برای محور وجود که در آن لغزنده حرکت می کند . در این دامنه سرعت گاورنر ﴿ غیر حساس ﴾ نامیده می شود .و ضریب غیر حساسیت آن به صورت زیر تعریف می گردد:
= ضریب غیر حساسیت
پایداری:
هنگام افزایش سرعت گاورنر کره ها باید به خارج و شعاع بزرگتری حرکت کنند که به این نوع گاورنر،گاورنر پایدار گویند.ولی اگر با افزایش ناچیز سرعت ،کره ها فوراً به شعاع ماگزیمم خود برسند ،به آنها گاورنر بی تفاوت گویند که با سرعت وشتاب بزرگتر نیرو نیز افزایش می یابد . و یا یعنی با افزایش ، نیز باید افزایش یابد .و تنها وقتی افزایش می یابد که F با نسبت بیشتری نسبت به r افزایش یابد .
یعنی رابطه زیر بر قرار باشد:
که میتوان پارامتر مناسب را برای مقایسه پایداری گاورنرها بصورت زیر نوشت:
اگر این عبارت مثبت باشد،گاورنر پایدار است و هر چه عدد آن بزرگتر باشد گواه بر پایداری بالاترگاورنر است .
شرح انجام آزمایش:
یک گاورنر ساده داریم که می خواهیم حساسیت و پایداری آن را بررسی کنیم.این گاورنر از دو وزنه بصورت دیسک مانندو یک لغزنده که در پایین قرار دارد تشکیل شده است .این لغزنده به یک شافت حلقه شده است که روی این شافت6 خط علامت زده شده وجود دارد که فاصله هر کدام 4 mm است.
ابتدا قبل از روشن کردن، فاصله هر دو مرکز دیسک را در مرحله های مختلف با متر اندازه گیری کرده که به صورت جدول زیر مدون شده است:
خط6
خط5
خط4
3
H2=8mm
H1=4mm
H=0
ارتفاع لغزنده از پائین
136
131.4
126.4
120.3
115.
110
105.4
طول بازوی دوران
﴿ اندازه ها بر حسب mm می باشند﴾
بالا رفتن
216
209.7
208
201.5
200
190.6
22.62
21.96
21.78
21.1
20.94
19.96
ما سرعت لحظهء جدا شدن از سطح و لحظهء فرودآمدن را 17 rad/s فرض کرده ایم.حال می توانیم با توجه به داده ها ، حساسیت و منحنی مربوط به آن را رسم کنیم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
هدف از انجام آزمایش:
بررسی طرز کار و حساسیت وپایداری گاورنر ساده
تئوری آزمایش:
کلاً گاورنر به معنی تنظیم کننده در مواردی بکار می رود که بخواهیم دور موتوری را که بار آن تغییر می کند ثابت نگه داریم.که اگر گاورنر نباشد با افزایش بار، دور موتور کاهش و با کاهش بار، دور موتور افزایش می یابد. که گاورنر با تنظیم سوخت ورودی به موتور و کنترل آن ،دور موتور را در بارهای مختلف ثابت نگه می دارد .
کلاً دو نوع گاورنر مکانیکی متداول می باشدکه یکی بر اساس نیروی گریز از مرکز است ودیگری بر اساس میزان تغییرات سرعت و شتاب است.
ولی ما در این آزمایش از گاورنر ساده گریز از بازو
مرکز استفاده کرده ایم.در گاورنر ساده شکل O
مقابل جرمهای کروی M خیلی بیشتر از h T M
جرمهای بازو و روابط عضو لغزنده در نظر M
گرفته شده است. اگر با این فرض که محور r f
با سرعت ثابتی دوران کند ودر حالت تعادل
می توان معادله گشتاور را حول نقطهO گرفت. mg
Fh=mgr
بامشتق گیری از رابطه اخیربدست می آید:
حساسیت گاورنر:
گاورنر حساس گاورنری است که برای یک تغییر کوچک در سرعت محور،عضو لغزنده طول زیادی را طی نماید. و اگر لغزنده با تغییر ناچیز سرعت به وضعیت منتهی الیه
برسد به آن گاورنر بی تفاوت می گویند.که بی نهایت حساس است وحساسیت به صورت زیر تعریف می گردد :
سرعت متوسط محور
که هر چه این عدد بزرگتر باشد ، = حساسیت
حساسیت گاورنر بیشتر است. دامنه سرعت گاورنر
غیر حساسیت:
در یک گاورنر واقعی هنگام بالا رفتن لغزنده، نیروی اصطکاک همجهت با وزن عمل کرده و از بالا رفتن آن ممانعت می نماید. در موقع کم شدن سرعت ،لغزنده پایین می آید و در این حالت جهت نیروی اصطکاک عکس می گردد و سعی می کند که لغزنده را در ارتفاع بالاتری قرار دهد.
برای هر موقعیت لغزنده دامنه ای از سرعت برای محور وجود که در آن لغزنده حرکت می کند . در این دامنه سرعت گاورنر ﴿ غیر حساس ﴾ نامیده می شود .و ضریب غیر حساسیت آن به صورت زیر تعریف می گردد:
= ضریب غیر حساسیت
پایداری:
هنگام افزایش سرعت گاورنر کره ها باید به خارج و شعاع بزرگتری حرکت کنند که به این نوع گاورنر،گاورنر پایدار گویند.ولی اگر با افزایش ناچیز سرعت ،کره ها فوراً به شعاع ماگزیمم خود برسند ،به آنها گاورنر بی تفاوت گویند که با سرعت وشتاب بزرگتر نیرو نیز افزایش می یابد . و یا یعنی با افزایش ، نیز باید افزایش یابد .و تنها وقتی افزایش می یابد که F با نسبت بیشتری نسبت به r افزایش یابد .
یعنی رابطه زیر بر قرار باشد:
که میتوان پارامتر مناسب را برای مقایسه پایداری گاورنرها بصورت زیر نوشت:
اگر این عبارت مثبت باشد،گاورنر پایدار است و هر چه عدد آن بزرگتر باشد گواه بر پایداری بالاترگاورنر است .
شرح انجام آزمایش:
یک گاورنر ساده داریم که می خواهیم حساسیت و پایداری آن را بررسی کنیم.این گاورنر از دو وزنه بصورت دیسک مانندو یک لغزنده که در پایین قرار دارد تشکیل شده است .این لغزنده به یک شافت حلقه شده است که روی این شافت6 خط علامت زده شده وجود دارد که فاصله هر کدام 4 mm است.
ابتدا قبل از روشن کردن، فاصله هر دو مرکز دیسک را در مرحله های مختلف با متر اندازه گیری کرده که به صورت جدول زیر مدون شده است:
خط6
خط5
خط4
3
H2=8mm
H1=4mm
H=0
ارتفاع لغزنده از پائین
136
131.4
126.4
120.3
115.
110
105.4
طول بازوی دوران
﴿ اندازه ها بر حسب mm می باشند﴾
بالا رفتن
216
209.7
208
201.5
200
190.6
22.62
21.96
21.78
21.1
20.94
19.96
ما سرعت لحظهء جدا شدن از سطح و لحظهء فرودآمدن را 17 rad/s فرض کرده ایم.حال می توانیم با توجه به داده ها ، حساسیت و منحنی مربوط به آن را رسم کنیم.