لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
چگونه می توانیم از سستی و از عدم توانایی اجتناب کنیم:
در درس اول و دوم ابتدا به روشهای تحقیق و نتایج بدست آمده از هر پاسخ پرداختیم که به عملیاتی که به VM می باید انجام می داد تغییر یافت با این وجود هدف اصلی ما کمک به مراجعه کنندگان کمک کنیم تا بطور مؤثری از VM بهره ببرنند. مرحله بعد لوسیون تلاش ما را نشان می دهد که به مراجعه کنندگان می باشد تا خوب بهره ببرند. چیزی که در ساختار کارکردها بدست آمده را نشان می دهیم که آن چگونگی ارتباط آنها با کارگاه دوم را نشان می دهد و به ما این امکان را می دهد که به کارکرد خوشهها در جداسازی درست طولانی کارکردها که در قسمت قبل مشخص شد توجه کنیم که این عمل با یک نمودار FAST بدست می آید یعنی اینکه با مشتریان همکاری می کنند با برنامه ای برای پیشرفت خدمات VM را که آنها فراهم کردند را در نظر بگیرند.
ما در پایان مرحله اول این تحقیق (برای مثال درسهای اول و دوم) در موقعیت کارکرد در لیست می باشیم که نیاز به توجه بیشتری دارد تا رضایت خاطر مشتریان VM را ارتقا دهیم. بعد از ملاحضات بسیار زیاد فکر می کنیم که وقتی چنین نکته هایی در پایان تحقیق دیده می شوند، در واقع نمی توانند نه به مشتریها و نه به تامین کننده ها کمک کنند تا به دیگر پیشرفتهای مهم و چشمگیر توجه داشته باشند.
به خاطر نبود نظم و مقرارت موجود در بازار VM مردم نمی توانند یک «تصویر بزرگ» را توسعه دهند. بنابراین می خواهیم که به این مرزها توسط توسعه عملکرد طرح اینقشه دست پیدا کنیم. فکر می کنیم که لیست نابسامانی از خرید عملکردها که اجرا می شود، نگران کننده به نظر می رسد. سپس تصمیم گرفتیم که مشتریان ومتخصصان را توسط گروه بندی کارکردهایی که به هم مرتبط هستند کمک کنیم، توضیح دهند که چگونه یک کارکرد به اجرای کارکردی دیگر نیاز دارد. تصمیم گرفتم که به نمونه ای از مشتریان در کارگاه دوم اشاره کنیم و سعی کنیم که چنین چهار چوبی که موجب ایجاد رابطه بین کارکردهایی که نیاز به اجرا دارند می شوند را در نظر بگیریم (برای مثال ساخت یک نمونه FAST):کارگاه دوم مکان یا بخش جالب و خوشایندی نمی باشد. چونکه بعضی از مشتریان VM که متخصصان با تجربه ای نیز نیز می باشند تمایلی ندارد که روشی متفاوت در نمودار FAST ایجاد شود. نمونه FAST تعیین شده به زودی به عنوان یک نقطه آغازین مشخص می شود. همچنین مشتریان و متخصصان برای استفاده از آن «به عنوان وجود داشتن » فرا خوانده می شوند و ان را «به عنوان ضرورت» تنظیم می کنند. یا حتی آن را کنار می گذارد و نمونه ای بهتر را به وجود می آورند که منجر به پیشرفت می شود. مهمترین اهداف ، نتایج تحقیق می باشند که تلاش می کنیم تا مشتریان VM و تامین کنندگان را قادر بسازیم تا به اهداف دست پیدا کنند. بنابراین ما امیدواریم که نمودار FAST به جای اینکه خودش هدف باشد ، وسیله ای برای رسیدن به هدف باشد.
«کارگاه دوم»
28 مشتری شرکت می کردند که بعضی از آنها از کارگاه اول و همچنین تعدادی تازه وارد نیز بودند. همانند موقعیت اول مشتری ها در پاسخ به تبلیغ رخدادها از طریق مذاکرات اینترنتی و دیگر راهبردها منحصر به فرد می باشند.
روش تجزیه به مشتریان بعد از آغاز روز توضیح داده شد. جلسه دو ساعتی بعدازظهر با توضیحی در مورد منطق نمودار FAST و فرصتی برای ملاحظه مثالهایی از نمودارهای FASTکه در پروژه قبلی ترسیم شد آغاز گردید شرکت کننده ها کارکردهای بخش 2 را با توضیحات کوتاه چسبید شده بر روی آن دریافت می کند تا آن کار کنند. محققان ساختار نمودار FAST را با پرسش سوالهایی پیش می برند تامشتریان VM تشخیص بدهند که کدام کارکدر بخش 2 از یک ارتباط منطقی برخوردار می باشد.
در بعضی از مثالها خلع هایی در منطق آن وجود دارد، بنابراین کارکردهای جدید نوشته می شوند تا آنها را به هم مرتبط سازند.
(این موارد در نمودار FAST نشان داده شده کلمه جدید در کنار نمودار نوشته شده است)
بعضی از شرکت کنندههانسبت به اینکه چگونه روشهای نمودار FAST در کارگاه عمل می کنند ، نکته سنج و دقیق هستند و بعضی از آنها خواندن توضیحات کوتاه چسبیده شده بر روی آن را بسیار مشکل می دانند. بحث و مجادله زیادی در مورد اختلاف مختصر خریدار FAST و نمودار برجسته آن وجود دارد که راههای مختلفی توسط تامین کنندههای با تجربه VM بدون هیچ موافقت همگانی شناخته شده اند.
همچنین تامین کنندهای با تجربه VM بدون هیچ موافقت همگانی تمایل به امتحان دو روش نداشتند . به نظر می رسد که مردم با یک روش بسیار خبره و ورزیده میشوند و سپس بدون بررسی سودمندی این روش در موقعیتهای ویژه نسبت به آن حالت دفاعی می گیرند.
با این وجود بسیاری از شرکت کننده ها روش نمودار FAST را قابل قبول میدانند و آن روش به آنها کمک می کند که به این بیاندیشند که آنها چه چیزی از VM می خواهند تا تدارک ببیند. همچنین از مشتریان VM نمونهای تهیه میکنیم که در این نمودار FAST به عنوان موضوعی می باشد که تضاد بین در خواست از VM برای اینکه قابل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
چگونه می توانیم از سستی و از عدم توانایی اجتناب کنیم:
در درس اول و دوم ابتدا به روشهای تحقیق و نتایج بدست آمده از هر پاسخ پرداختیم که به عملیاتی که به VM می باید انجام می داد تغییر یافت با این وجود هدف اصلی ما کمک به مراجعه کنندگان کمک کنیم تا بطور مؤثری از VM بهره ببرنند. مرحله بعد لوسیون تلاش ما را نشان می دهد که به مراجعه کنندگان می باشد تا خوب بهره ببرند. چیزی که در ساختار کارکردها بدست آمده را نشان می دهیم که آن چگونگی ارتباط آنها با کارگاه دوم را نشان می دهد و به ما این امکان را می دهد که به کارکرد خوشهها در جداسازی درست طولانی کارکردها که در قسمت قبل مشخص شد توجه کنیم که این عمل با یک نمودار FAST بدست می آید یعنی اینکه با مشتریان همکاری می کنند با برنامه ای برای پیشرفت خدمات VM را که آنها فراهم کردند را در نظر بگیرند.
ما در پایان مرحله اول این تحقیق (برای مثال درسهای اول و دوم) در موقعیت کارکرد در لیست می باشیم که نیاز به توجه بیشتری دارد تا رضایت خاطر مشتریان VM را ارتقا دهیم. بعد از ملاحضات بسیار زیاد فکر می کنیم که وقتی چنین نکته هایی در پایان تحقیق دیده می شوند، در واقع نمی توانند نه به مشتریها و نه به تامین کننده ها کمک کنند تا به دیگر پیشرفتهای مهم و چشمگیر توجه داشته باشند.
به خاطر نبود نظم و مقرارت موجود در بازار VM مردم نمی توانند یک «تصویر بزرگ» را توسعه دهند. بنابراین می خواهیم که به این مرزها توسط توسعه عملکرد طرح اینقشه دست پیدا کنیم. فکر می کنیم که لیست نابسامانی از خرید عملکردها که اجرا می شود، نگران کننده به نظر می رسد. سپس تصمیم گرفتیم که مشتریان ومتخصصان را توسط گروه بندی کارکردهایی که به هم مرتبط هستند کمک کنیم، توضیح دهند که چگونه یک کارکرد به اجرای کارکردی دیگر نیاز دارد. تصمیم گرفتم که به نمونه ای از مشتریان در کارگاه دوم اشاره کنیم و سعی کنیم که چنین چهار چوبی که موجب ایجاد رابطه بین کارکردهایی که نیاز به اجرا دارند می شوند را در نظر بگیریم (برای مثال ساخت یک نمونه FAST):کارگاه دوم مکان یا بخش جالب و خوشایندی نمی باشد. چونکه بعضی از مشتریان VM که متخصصان با تجربه ای نیز نیز می باشند تمایلی ندارد که روشی متفاوت در نمودار FAST ایجاد شود. نمونه FAST تعیین شده به زودی به عنوان یک نقطه آغازین مشخص می شود. همچنین مشتریان و متخصصان برای استفاده از آن «به عنوان وجود داشتن » فرا خوانده می شوند و ان را «به عنوان ضرورت» تنظیم می کنند. یا حتی آن را کنار می گذارد و نمونه ای بهتر را به وجود می آورند که منجر به پیشرفت می شود. مهمترین اهداف ، نتایج تحقیق می باشند که تلاش می کنیم تا مشتریان VM و تامین کنندگان را قادر بسازیم تا به اهداف دست پیدا کنند. بنابراین ما امیدواریم که نمودار FAST به جای اینکه خودش هدف باشد ، وسیله ای برای رسیدن به هدف باشد.
«کارگاه دوم»
28 مشتری شرکت می کردند که بعضی از آنها از کارگاه اول و همچنین تعدادی تازه وارد نیز بودند. همانند موقعیت اول مشتری ها در پاسخ به تبلیغ رخدادها از طریق مذاکرات اینترنتی و دیگر راهبردها منحصر به فرد می باشند.
روش تجزیه به مشتریان بعد از آغاز روز توضیح داده شد. جلسه دو ساعتی بعدازظهر با توضیحی در مورد منطق نمودار FAST و فرصتی برای ملاحظه مثالهایی از نمودارهای FASTکه در پروژه قبلی ترسیم شد آغاز گردید شرکت کننده ها کارکردهای بخش 2 را با توضیحات کوتاه چسبید شده بر روی آن دریافت می کند تا آن کار کنند. محققان ساختار نمودار FAST را با پرسش سوالهایی پیش می برند تامشتریان VM تشخیص بدهند که کدام کارکدر بخش 2 از یک ارتباط منطقی برخوردار می باشد.
در بعضی از مثالها خلع هایی در منطق آن وجود دارد، بنابراین کارکردهای جدید نوشته می شوند تا آنها را به هم مرتبط سازند.
(این موارد در نمودار FAST نشان داده شده کلمه جدید در کنار نمودار نوشته شده است)
بعضی از شرکت کنندههانسبت به اینکه چگونه روشهای نمودار FAST در کارگاه عمل می کنند ، نکته سنج و دقیق هستند و بعضی از آنها خواندن توضیحات کوتاه چسبیده شده بر روی آن را بسیار مشکل می دانند. بحث و مجادله زیادی در مورد اختلاف مختصر خریدار FAST و نمودار برجسته آن وجود دارد که راههای مختلفی توسط تامین کنندههای با تجربه VM بدون هیچ موافقت همگانی شناخته شده اند.
همچنین تامین کنندهای با تجربه VM بدون هیچ موافقت همگانی تمایل به امتحان دو روش نداشتند . به نظر می رسد که مردم با یک روش بسیار خبره و ورزیده میشوند و سپس بدون بررسی سودمندی این روش در موقعیتهای ویژه نسبت به آن حالت دفاعی می گیرند.
با این وجود بسیاری از شرکت کننده ها روش نمودار FAST را قابل قبول میدانند و آن روش به آنها کمک می کند که به این بیاندیشند که آنها چه چیزی از VM می خواهند تا تدارک ببیند. همچنین از مشتریان VM نمونهای تهیه میکنیم که در این نمودار FAST به عنوان موضوعی می باشد که تضاد بین در خواست از VM برای اینکه قابل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
توانایی های انسان
تواناییهای گوناگون انسان
فرهنگ
قوه و نیرو نیازی به تعریف ندارد ، عاملی که اثری از او ناشی میشود به نام قوه یا نیرو نامیده میشود .
هر موجودی از موجودات جهان ، منشأ یک یا چند خاصیت و اثر هست ، لهذا در هر موجودی ، اعم از جماد و نبات و حیوان و انسان ، قوه و نیرو وجود دارد .
قوه اگر با شعور و ادراک و خواست توأم باشد به نام " قدرت " و یا " توانایی " نامیده میشود .
یکی دیگر از تفاوتهای حیوان و انسان با گیاه و جماد این است که حیوان و انسان بر خلاف جماد و گیاه ، پارهای از قوههای خویش را بر حسب میل و شوق و یا ترس و به دنبال " خواست " ، اعمال میکند . مثلا مغناطیس که نیروی کشش آهن دارد به طور خود به خود و به حکم نوعی جبر طبیعی ، آهن را به سوی خود میکشد . مغناطیس نه از کار خویش آگاه است و نه میل و شوق یا ترس و بیمش اقتضا کرده است که آهن را به سوی خود بکشد . همچنین است آتش که میسوزاند و گیاه که از زمین میروید و درخت که شکوفه میکند و میوه میدهد .
اما حیوان که راه میرود ، به راه رفتن خویش آگاه است و خواسته است که راه برود و اگر نمیخواست راه برود چنین نبود که جبرا راه برود . این است که گفته میشود : " حیوان جنبندهء با خواست است " .
به عبارت دیگر ، پارهای از قوههای حیوان تابع خواست حیوان است و در فرمان خواست حیوان است ، یعنی اگر حیوان بخواهد ، آن قوهها عمل میکنند و اگر نخواهد ، عمل نمیکنند در انسان نیز پارهای قوهها و نیروها به همین شکل وجود دارد ، یعنی تابع خواست انسان است ، با این تفاوت که خواست حیوان میل طبیعی و غریزی حیوان است و حیوان در مقابل میل خود قدرت و نیرویی ندارد . حیوان همینکه میلش به سویی تحریک شد ، خود به خود به آن سو کشیده میشود .
در حیوان قدرت مقاومت و ایستادگی در مقابل میل درونی خود و همچنین قدرت محاسبه و اندیشه در ترجیح جانب میلها و یا جانب امری که بالفعل میلی به سوی او نیست بلکه صرفا دوراندیشی اقتضا میکند ، وجود ندارد .
اما انسان چنین نیست . انسان قادر است و توانایی دارد که در برابر میلهای درونی خود ایستادگی کند و فرمان آنها را اجرا نکند . این توانایی را انسان به حکم یک نیروی دیگر دارد که از آن به " اراده " تعبیر میشود .
اراده به نوبهء خود تحت فرمان عقل است ، یعنی عقل تشخیص میدهد و اراده انجام میدهد .
از آنچه گذشت روشن شد که انسان از دو جهت ، یک سلسله تواناییها دارد که سایر جاندارها ندارند :
یکی از جهت اینکه در انسان یک سلسله میلها و جاذبههای معنوی وجود دارد که در سایر جاندارها وجود ندارد . این جاذبهها به انسان امکان میدهد که دایرهء فعالیتش را از حدود مادیات توسعه دهد و تا افق عالی معنویات بکشاند ، ولی سایر جاندارها از زندان مادیات نمیتوانند خارج شوند .
دیگر از آن جهت که به نیروی " عقل " و " اراده " مجهز است ، قادر است در مقابل میلها مقاومت و ایستادگی نماید و خود را از تحت تأثیر نفوذ جبری آنها آزاد نماید و بر همهء میلها " حکومت " کند . انسان میتواند همهء میلها را تحت فرمان عقل قرار دهد و برای آنها جیره بندی کند و به هیچ میلی بیش از میزان تعیین شده ندهد و به این وسیله آزادی " معنوی " که با ارزشترین نوع آزادی است کسب نماید .
این توانایی بزرگ از مختصات انسان است و در هیچ حیوانی وجود ندارد و همین است که انسان را شایستهء " تکلیف " کرده است و همین است که به انسان حق " انتخاب " میدهد و همین است که انسان را بهصورت یک موجود واقعا " آزاد " و " انتخابگر " و " صاحب اختیار " در میآورد .
میلها و جاذبهها نوعی پیوند و کشش است میان انسان و یک کانون خارجی که انسان را به سوی خود میکشاند . انسان به هر اندازه که تسلیم میلها بشود ، خود را رها میکند و به حالت لختی و سستی و زبونی در میآید و سرنوشتش در دست یک نیروی خارجی قرار میگیرد که او را به این سو و آن سو میکشاند ، ولی نیروی عقل و اراده نیرویی درونی و مظهر شخصیت واقعی انسان است .
انسان آنجا که به عقل و اراده متکی میشود ، نیروهای خویش را جمع و جور میکند و نفوذهای خارجی را قطع مینماید و خویشتن را " آزاد " میسازد و به صورت " جزیرهای مستقل " در میآیند . انسان به واسطهء عقل و اراده است که " مالک خویشتن " میشود و شخصیتش استحکام مییابد .
مالکیت نفس و تسلط بر خود و رهایی از نفوذ جاذبهء میلها هدف اصلی تربیت اسلامی است . غایت و هدف چنین تربیتی " آزادی معنوی " است
رویکرد پدیدار شناختی :
تا به حال آموختیم که روان شناسانی که رویکرد زیست شناختی دارند برای توصیف و تبیین رفتار از کنش های زیستی سود می جویند، روانشناسان رفتارگرا معتقدند که رفتار به وسیله محرک های بیرونی کنترل می شود ، روان شناسان شناختی تأکید دارند که فرآیندها روانی حاصل پردازش اطلاعات در ادراک و حافظه است و نهایتاً روانکاوان معتقدند که رفتارها و فرآیندهای روانی نتیجه ی عواملی ناهوشیار می باشند. از این میان، روان شناسان شناختی، رفتارگرا و روانکاو انسان را از بیرون و از یک منظره خارجی ( از دیدگاه دیگران) نگاه می کنند، در حالی که می توان انسان را از منظر نگاه خود فرد نیز مطالعه کرد. از این جاست که رویکرد پدیدار شناختی تا به عرصه ی روان شناسی می گذارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
توانایی های انسان
تواناییهای گوناگون انسان
فرهنگ
قوه و نیرو نیازی به تعریف ندارد ، عاملی که اثری از او ناشی میشود به نام قوه یا نیرو نامیده میشود .
هر موجودی از موجودات جهان ، منشأ یک یا چند خاصیت و اثر هست ، لهذا در هر موجودی ، اعم از جماد و نبات و حیوان و انسان ، قوه و نیرو وجود دارد .
قوه اگر با شعور و ادراک و خواست توأم باشد به نام " قدرت " و یا " توانایی " نامیده میشود .
یکی دیگر از تفاوتهای حیوان و انسان با گیاه و جماد این است که حیوان و انسان بر خلاف جماد و گیاه ، پارهای از قوههای خویش را بر حسب میل و شوق و یا ترس و به دنبال " خواست " ، اعمال میکند . مثلا مغناطیس که نیروی کشش آهن دارد به طور خود به خود و به حکم نوعی جبر طبیعی ، آهن را به سوی خود میکشد . مغناطیس نه از کار خویش آگاه است و نه میل و شوق یا ترس و بیمش اقتضا کرده است که آهن را به سوی خود بکشد . همچنین است آتش که میسوزاند و گیاه که از زمین میروید و درخت که شکوفه میکند و میوه میدهد .
اما حیوان که راه میرود ، به راه رفتن خویش آگاه است و خواسته است که راه برود و اگر نمیخواست راه برود چنین نبود که جبرا راه برود . این است که گفته میشود : " حیوان جنبندهء با خواست است " .
به عبارت دیگر ، پارهای از قوههای حیوان تابع خواست حیوان است و در فرمان خواست حیوان است ، یعنی اگر حیوان بخواهد ، آن قوهها عمل میکنند و اگر نخواهد ، عمل نمیکنند در انسان نیز پارهای قوهها و نیروها به همین شکل وجود دارد ، یعنی تابع خواست انسان است ، با این تفاوت که خواست حیوان میل طبیعی و غریزی حیوان است و حیوان در مقابل میل خود قدرت و نیرویی ندارد . حیوان همینکه میلش به سویی تحریک شد ، خود به خود به آن سو کشیده میشود .
در حیوان قدرت مقاومت و ایستادگی در مقابل میل درونی خود و همچنین قدرت محاسبه و اندیشه در ترجیح جانب میلها و یا جانب امری که بالفعل میلی به سوی او نیست بلکه صرفا دوراندیشی اقتضا میکند ، وجود ندارد .
اما انسان چنین نیست . انسان قادر است و توانایی دارد که در برابر میلهای درونی خود ایستادگی کند و فرمان آنها را اجرا نکند . این توانایی را انسان به حکم یک نیروی دیگر دارد که از آن به " اراده " تعبیر میشود .
اراده به نوبهء خود تحت فرمان عقل است ، یعنی عقل تشخیص میدهد و اراده انجام میدهد .
از آنچه گذشت روشن شد که انسان از دو جهت ، یک سلسله تواناییها دارد که سایر جاندارها ندارند :
یکی از جهت اینکه در انسان یک سلسله میلها و جاذبههای معنوی وجود دارد که در سایر جاندارها وجود ندارد . این جاذبهها به انسان امکان میدهد که دایرهء فعالیتش را از حدود مادیات توسعه دهد و تا افق عالی معنویات بکشاند ، ولی سایر جاندارها از زندان مادیات نمیتوانند خارج شوند .
دیگر از آن جهت که به نیروی " عقل " و " اراده " مجهز است ، قادر است در مقابل میلها مقاومت و ایستادگی نماید و خود را از تحت تأثیر نفوذ جبری آنها آزاد نماید و بر همهء میلها " حکومت " کند . انسان میتواند همهء میلها را تحت فرمان عقل قرار دهد و برای آنها جیره بندی کند و به هیچ میلی بیش از میزان تعیین شده ندهد و به این وسیله آزادی " معنوی " که با ارزشترین نوع آزادی است کسب نماید .
این توانایی بزرگ از مختصات انسان است و در هیچ حیوانی وجود ندارد و همین است که انسان را شایستهء " تکلیف " کرده است و همین است که به انسان حق " انتخاب " میدهد و همین است که انسان را بهصورت یک موجود واقعا " آزاد " و " انتخابگر " و " صاحب اختیار " در میآورد .
میلها و جاذبهها نوعی پیوند و کشش است میان انسان و یک کانون خارجی که انسان را به سوی خود میکشاند . انسان به هر اندازه که تسلیم میلها بشود ، خود را رها میکند و به حالت لختی و سستی و زبونی در میآید و سرنوشتش در دست یک نیروی خارجی قرار میگیرد که او را به این سو و آن سو میکشاند ، ولی نیروی عقل و اراده نیرویی درونی و مظهر شخصیت واقعی انسان است .
انسان آنجا که به عقل و اراده متکی میشود ، نیروهای خویش را جمع و جور میکند و نفوذهای خارجی را قطع مینماید و خویشتن را " آزاد " میسازد و به صورت " جزیرهای مستقل " در میآیند . انسان به واسطهء عقل و اراده است که " مالک خویشتن " میشود و شخصیتش استحکام مییابد .
مالکیت نفس و تسلط بر خود و رهایی از نفوذ جاذبهء میلها هدف اصلی تربیت اسلامی است . غایت و هدف چنین تربیتی " آزادی معنوی " است
رویکرد پدیدار شناختی :
تا به حال آموختیم که روان شناسانی که رویکرد زیست شناختی دارند برای توصیف و تبیین رفتار از کنش های زیستی سود می جویند، روانشناسان رفتارگرا معتقدند که رفتار به وسیله محرک های بیرونی کنترل می شود ، روان شناسان شناختی تأکید دارند که فرآیندها روانی حاصل پردازش اطلاعات در ادراک و حافظه است و نهایتاً روانکاوان معتقدند که رفتارها و فرآیندهای روانی نتیجه ی عواملی ناهوشیار می باشند. از این میان، روان شناسان شناختی، رفتارگرا و روانکاو انسان را از بیرون و از یک منظره خارجی ( از دیدگاه دیگران) نگاه می کنند، در حالی که می توان انسان را از منظر نگاه خود فرد نیز مطالعه کرد. از این جاست که رویکرد پدیدار شناختی تا به عرصه ی روان شناسی می گذارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
توانایی های انسان
تواناییهای گوناگون انسان
فرهنگ
قوه و نیرو نیازی به تعریف ندارد ، عاملی که اثری از او ناشی میشود به نام قوه یا نیرو نامیده میشود .
هر موجودی از موجودات جهان ، منشأ یک یا چند خاصیت و اثر هست ، لهذا در هر موجودی ، اعم از جماد و نبات و حیوان و انسان ، قوه و نیرو وجود دارد .
قوه اگر با شعور و ادراک و خواست توأم باشد به نام " قدرت " و یا " توانایی " نامیده میشود .
یکی دیگر از تفاوتهای حیوان و انسان با گیاه و جماد این است که حیوان و انسان بر خلاف جماد و گیاه ، پارهای از قوههای خویش را بر حسب میل و شوق و یا ترس و به دنبال " خواست " ، اعمال میکند . مثلا مغناطیس که نیروی کشش آهن دارد به طور خود به خود و به حکم نوعی جبر طبیعی ، آهن را به سوی خود میکشد . مغناطیس نه از کار خویش آگاه است و نه میل و شوق یا ترس و بیمش اقتضا کرده است که آهن را به سوی خود بکشد . همچنین است آتش که میسوزاند و گیاه که از زمین میروید و درخت که شکوفه میکند و میوه میدهد .
اما حیوان که راه میرود ، به راه رفتن خویش آگاه است و خواسته است که راه برود و اگر نمیخواست راه برود چنین نبود که جبرا راه برود . این است که گفته میشود : " حیوان جنبندهء با خواست است " .
به عبارت دیگر ، پارهای از قوههای حیوان تابع خواست حیوان است و در فرمان خواست حیوان است ، یعنی اگر حیوان بخواهد ، آن قوهها عمل میکنند و اگر نخواهد ، عمل نمیکنند در انسان نیز پارهای قوهها و نیروها به همین شکل وجود دارد ، یعنی تابع خواست انسان است ، با این تفاوت که خواست حیوان میل طبیعی و غریزی حیوان است و حیوان در مقابل میل خود قدرت و نیرویی ندارد . حیوان همینکه میلش به سویی تحریک شد ، خود به خود به آن سو کشیده میشود .
در حیوان قدرت مقاومت و ایستادگی در مقابل میل درونی خود و همچنین قدرت محاسبه و اندیشه در ترجیح جانب میلها و یا جانب امری که بالفعل میلی به سوی او نیست بلکه صرفا دوراندیشی اقتضا میکند ، وجود ندارد .
اما انسان چنین نیست . انسان قادر است و توانایی دارد که در برابر میلهای درونی خود ایستادگی کند و فرمان آنها را اجرا نکند . این توانایی را انسان به حکم یک نیروی دیگر دارد که از آن به " اراده " تعبیر میشود .
اراده به نوبهء خود تحت فرمان عقل است ، یعنی عقل تشخیص میدهد و اراده انجام میدهد .
از آنچه گذشت روشن شد که انسان از دو جهت ، یک سلسله تواناییها دارد که سایر جاندارها ندارند :
یکی از جهت اینکه در انسان یک سلسله میلها و جاذبههای معنوی وجود دارد که در سایر جاندارها وجود ندارد . این جاذبهها به انسان امکان میدهد که دایرهء فعالیتش را از حدود مادیات توسعه دهد و تا افق عالی معنویات بکشاند ، ولی سایر جاندارها از زندان مادیات نمیتوانند خارج شوند .
دیگر از آن جهت که به نیروی " عقل " و " اراده " مجهز است ، قادر است در مقابل میلها مقاومت و ایستادگی نماید و خود را از تحت تأثیر نفوذ جبری آنها آزاد نماید و بر همهء میلها " حکومت " کند . انسان میتواند همهء میلها را تحت فرمان عقل قرار دهد و برای آنها جیره بندی کند و به هیچ میلی بیش از میزان تعیین شده ندهد و به این وسیله آزادی " معنوی " که با ارزشترین نوع آزادی است کسب نماید .
این توانایی بزرگ از مختصات انسان است و در هیچ حیوانی وجود ندارد و همین است که انسان را شایستهء " تکلیف " کرده است و همین است که به انسان حق " انتخاب " میدهد و همین است که انسان را بهصورت یک موجود واقعا " آزاد " و " انتخابگر " و " صاحب اختیار " در میآورد .
میلها و جاذبهها نوعی پیوند و کشش است میان انسان و یک کانون خارجی که انسان را به سوی خود میکشاند . انسان به هر اندازه که تسلیم میلها بشود ، خود را رها میکند و به حالت لختی و سستی و زبونی در میآید و سرنوشتش در دست یک نیروی خارجی قرار میگیرد که او را به این سو و آن سو میکشاند ، ولی نیروی عقل و اراده نیرویی درونی و مظهر شخصیت واقعی انسان است .
انسان آنجا که به عقل و اراده متکی میشود ، نیروهای خویش را جمع و جور میکند و نفوذهای خارجی را قطع مینماید و خویشتن را " آزاد " میسازد و به صورت " جزیرهای مستقل " در میآیند . انسان به واسطهء عقل و اراده است که " مالک خویشتن " میشود و شخصیتش استحکام مییابد .
مالکیت نفس و تسلط بر خود و رهایی از نفوذ جاذبهء میلها هدف اصلی تربیت اسلامی است . غایت و هدف چنین تربیتی " آزادی معنوی " است
رویکرد پدیدار شناختی :
تا به حال آموختیم که روان شناسانی که رویکرد زیست شناختی دارند برای توصیف و تبیین رفتار از کنش های زیستی سود می جویند، روانشناسان رفتارگرا معتقدند که رفتار به وسیله محرک های بیرونی کنترل می شود ، روان شناسان شناختی تأکید دارند که فرآیندها روانی حاصل پردازش اطلاعات در ادراک و حافظه است و نهایتاً روانکاوان معتقدند که رفتارها و فرآیندهای روانی نتیجه ی عواملی ناهوشیار می باشند. از این میان، روان شناسان شناختی، رفتارگرا و روانکاو انسان را از بیرون و از یک منظره خارجی ( از دیدگاه دیگران) نگاه می کنند، در حالی که می توان انسان را از منظر نگاه خود فرد نیز مطالعه کرد. از این جاست که رویکرد پدیدار شناختی تا به عرصه ی روان شناسی می گذارد.