زی زی فایل

دانلود فایل

زی زی فایل

دانلود فایل

توانایی ساخت و مونتاژ درهای پرسی 20 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

توانایی ساخت و مونتاژ درهای پرسی

هدف کلی:

ساخت درهای پرسی با انواع شبکه و نصب یراق روی درهای پرسی

هدف های رفتاری: فراگیر پس از پایان این واحد کار قادر خواهد بود:

1-درهای پرسی و انواع آن را توضیح دهید.

2-اندازه ی چارچوب و کلاف را توضیح دهد.

3-شبکه و انواع آن را در درهای پرسی شرح دهد.

4-کاربرد اتصالات درهای پرسی را توضیح دهد.

5-اصول موارد ایمنی در موقع ساخت درهای پرسی را رعایت کند.

6-اصول ساخت درهای پرسی و مونتاژ کردن آن را شرح دهد.

7-اصول پرس کردن درهای پرسی را بیان کند.

8-نحوه ی یراق کوبی درهای پرسی را توضیح دهد.

9-قفل و لولا و دستگیره را روی درهای پرسی، طبق اصول نصب کند.

آزمون پایانی (2)

1- شکل زیر مربوط به چه ابزاری است و در کجا کاربرد دارد؟ توضیح دهید.

2-نکات ایمنی را که ضمن چسباندن و پرس صفحات چوبی بر طبق اصول باید رعایت گردد بنویسید.

3-در صورتی که در ظرف چسب باز نماید، چه اشکالی به و جود می آید؟ توضیح دهید.

4-نام و کاربرد وسیله ای که با آن چسب را روی صفحات پخش میکنند چیست؟

-کاردرک لبه دار- پخش چسب کاردک مخصوص شانه ای-پخش یکنواخت

-تیغه ی فنری- ماسیک کردن چسب کاتر مخصوص- چسب کاری

5- دو نوع پرس دستی را بر حسب نوع و نحوه ی بالا و پایین بردن صفحات پرس، نام ببرید.

-2 طبقه با فلکه -2 صفحه با اهرم -3صفحه ای-3طبقه با فلکه

-3 محور پیچی-3 صفحه ای -اهرم صفحه ای-3 طبقه با فلکه

6- چرا روکش یا سه لایی یا پوشش های مصنوعی را، جهت پرس روی صفحات با منگنه ثابت میکنند؟

- تا ثابت بماند - تا وسط کار معلوم شود

-تا علامتی برای روکش رو باشد -تا علامتی برای دور کردن باشد

7-چرا بین صفحات چوبی و صفحه ی پرس کاغذ قرار میدهند؟

-برای این که عایق حرارت باشد برای این که عایق رطوبت باشد

-برای جلوگیری از چسبیدن صفحات به یکدیگر

-برای تعادل حرارت و رطوبت

پیش آزمون (3)

1- آیا می دانید چه نوع لولایی بیشتر در درهای پرسی مورد استفاده قرار می گیرد؟

2-آیا می دانید 3 نوع شبکه ی مورد مصرف در درهای پرسی چه نام دارند؟

3-آیا می دانید فرق بین درهای پرسی با قاب و بدون قاب چیست؟

4-آیا می دانید شکل مقابل کدام نوع شبکه، و فلش ها کدام قطعه را نشان میدهند؟

5- آیا می دانید برای پرس کردن درهای پرسی چه نکاتی را باید رعایت کرد؟

6- آیا می دانید برای مراحل انجام پرس درهای پرسی چه اعمالی را باید انجام داد؟

7-آیا می دانید لولای قابلمه ای را روی درهای پرسی چگونه نصب میکنند؟

8-آیا میتوانید یک قفل مغزی با دستگیره را روی درهای پرسی نصب کنید؟

9-آیا می دانید این در (شکل مقابل) جز کدام نوع درها است؟

10-آیا می دانید در شکل زیر فلش ها چه چیزی را نشان میدهند؟ نام ببرید.

1-3-شناسایی درهای پرسی و انواع آن

درهای پرسی به درهایی گفته میشود که از یک کلاف چوبی، که دو طرف آن تخته پوششی با ضخامت معینی پرس شده، و بین صفحات نیز شبکه های چوبی یا غیر چوبی تعبیه گردیده است. شکل (1-3)

درهای پرسی به د و طریق دسته بندی می شوند:

1-از نظر جنس رویه، و 2- از نظر نمای ظاهری، صفحات پوششی دو طرف درها را میتوان از جنس تخته فیبر، تخته چند لایی، تخته خرده چوب، MDF و ... انتخاب کرد.

نمای ظاهری در ممکن است ساده یا قاب و تنکه ای و شیشه خور باشد.

شکل (3-2) در پرسی ساده که دو طرف آن پوشیده شده است.

شکل (3-3) در پرسی شیشه خور که به جای تنکه ی چوبی از شیشه های مشجر یا زنگی یا ساده استفاده میشود. در بعضی از درها، هم از شیشه خور و هم از تنکه استفاده میکنند.

-درهای پرسی قاب و تنکه ای: صفحات رویه ی این نوع درها از صفحات مصنوعی تهیه شده است. در هنگام ساختن کلاف قسمت هایی که جهت قاب در نظر گرفته میشود به وسیله ی قید های مشخص میشود و در داخل قاب ها دیگر



خرید و دانلود  توانایی ساخت و مونتاژ درهای پرسی 20 ص


توانایی های انسان 26 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

توانایی های انسان

تواناییهای گوناگون انسان

فرهنگ

قوه و نیرو نیازی به تعریف ندارد ، عاملی که اثری از او ناشی می‏شود به‏ نام قوه یا نیرو نامیده می‏شود .

هر موجودی از موجودات جهان ، منشأ یک‏ یا چند خاصیت و اثر هست ، لهذا در هر موجودی ، اعم از جماد و نبات و حیوان و انسان ، قوه و نیرو وجود دارد .

قوه اگر با شعور و ادراک و خواست توأم باشد به نام " قدرت " و یا " توانایی " نامیده می‏شود .

یکی دیگر از تفاوتهای حیوان و انسان با گیاه و جماد این است که حیوان‏ و انسان بر خلاف جماد و گیاه ، پاره‏ای از قوه‏های خویش را بر حسب میل و شوق و یا ترس و به دنبال " خواست " ، اعمال می‏کند . مثلا مغناطیس که‏ نیروی کشش آهن دارد به طور خود به خود و به حکم نوعی جبر طبیعی ، آهن را به سوی خود می‏کشد . مغناطیس نه از کار خویش آگاه است و نه میل و شوق‏ یا ترس و بیمش اقتضا کرده است که آهن را به سوی خود بکشد . همچنین‏ است آتش که می‏سوزاند و گیاه که از زمین می‏روید و درخت که شکوفه می‏کند و میوه می‏دهد .

اما حیوان که راه می‏رود ، به راه رفتن خویش آگاه است و خواسته است‏ که راه برود و اگر نمی‏خواست راه برود چنین نبود که جبرا راه برود . این‏ است که گفته می‏شود : " حیوان جنبنده‏ء با خواست است " .

به عبارت‏ دیگر ، پاره‏ای از قوه‏های حیوان تابع خواست حیوان است و در فرمان خواست‏ حیوان است ، یعنی اگر حیوان بخواهد ، آن قوه‏ها عمل می‏کنند و اگر نخواهد ، عمل نمی‏کنند در انسان نیز پاره‏ای قوه‏ها و نیروها به همین شکل وجود دارد ، یعنی تابع‏ خواست انسان است ، با این تفاوت که خواست حیوان میل طبیعی و غریزی‏ حیوان است و حیوان در مقابل میل خود قدرت و نیرویی ندارد . حیوان‏ همینکه میلش به سویی تحریک شد ، خود به خود به آن سو کشیده می‏شود .

در حیوان قدرت مقاومت و ایستادگی در مقابل میل درونی خود و همچنین قدرت‏ محاسبه و اندیشه در ترجیح جانب میلها و یا جانب امری که بالفعل میلی به‏ سوی او نیست بلکه صرفا دوراندیشی اقتضا می‏کند ، وجود ندارد .

اما انسان چنین نیست . انسان قادر است و توانایی دارد که در برابر میلهای درونی خود ایستادگی کند و فرمان آنها را اجرا نکند . این توانایی‏ را انسان به حکم یک نیروی دیگر دارد که از آن به " اراده " تعبیر می‏شود .

اراده به نوبه‏ء خود تحت فرمان عقل است ، یعنی عقل تشخیص می‏دهد و اراده انجام می‏دهد .

از آنچه گذشت روشن شد که انسان از دو جهت ، یک سلسله تواناییها دارد که سایر جاندارها ندارند :

یکی از جهت اینکه در انسان یک سلسله میلها و جاذبه‏های معنوی وجود دارد که در سایر جاندارها وجود ندارد . این جاذبه‏ها به انسان امکان می‏دهد که دایره‏ء فعالیتش را از حدود مادیات توسعه دهد و تا افق عالی معنویات‏ بکشاند ، ولی سایر جاندارها از زندان مادیات نمی‏توانند خارج شوند .

دیگر از آن جهت که به نیروی " عقل " و " اراده " مجهز است ، قادر است در مقابل میلها مقاومت و ایستادگی نماید و خود را از تحت تأثیر نفوذ جبری آنها آزاد نماید و بر همه‏ء میلها " حکومت " کند . انسان‏ می‏تواند همه‏ء میلها را تحت فرمان عقل قرار دهد و برای آنها جیره بندی کند و به هیچ میلی بیش از میزان تعیین شده ندهد و به این‏ وسیله آزادی " معنوی " که با ارزش‏ترین نوع آزادی است کسب نماید .

این توانایی بزرگ از مختصات انسان است و در هیچ حیوانی وجود ندارد و همین است که انسان را شایسته‏ء " تکلیف " کرده است و همین است که به‏ انسان حق " انتخاب " می‏دهد و همین است که انسان را به‏صورت یک موجود واقعا " آزاد " و " انتخابگر " و " صاحب اختیار " در می‏آورد .

میلها و جاذبه‏ها نوعی پیوند و کشش است میان انسان و یک کانون خارجی‏ که انسان را به سوی خود می‏کشاند . انسان به هر اندازه که تسلیم میلها بشود ، خود را رها می‏کند و به حالت لختی و سستی و زبونی در می‏آید و سرنوشتش در دست یک نیروی خارجی قرار می‏گیرد که او را به این سو و آن‏ سو می‏کشاند ، ولی نیروی عقل و اراده نیرویی درونی و مظهر شخصیت واقعی‏ انسان است .

انسان آنجا که به عقل و اراده متکی می‏شود ، نیروهای خویش را جمع و جور می‏کند و نفوذهای خارجی را قطع می‏نماید و خویشتن را " آزاد " می‏سازد و به صورت " جزیره‏ای مستقل " در می‏آیند . انسان به واسطه‏ء عقل و اراده‏ است که " مالک خویشتن " می‏شود و شخصیتش استحکام می‏یابد .

مالکیت نفس و تسلط بر خود و رهایی از نفوذ جاذبه‏ء میلها هدف اصلی‏ تربیت اسلامی است . غایت و هدف چنین تربیتی " آزادی معنوی " است

رویکرد پدیدار شناختی :

تا به حال آموختیم که روان شناسانی که رویکرد زیست شناختی دارند برای توصیف و تبیین رفتار از کنش های زیستی سود می جویند، روانشناسان رفتارگرا معتقدند که رفتار به وسیله محرک های بیرونی کنترل می شود ، روان شناسان شناختی تأکید دارند که فرآیندها روانی حاصل پردازش اطلاعات در ادراک و حافظه است و نهایتاً روانکاوان معتقدند که رفتارها و فرآیندهای روانی نتیجه ی عواملی ناهوشیار می باشند. از این میان، روان شناسان شناختی، رفتارگرا و روانکاو انسان را از بیرون و از یک منظره خارجی ( از دیدگاه دیگران) نگاه می کنند، در حالی که می توان انسان را از منظر نگاه خود فرد نیز مطالعه کرد. از این جاست که رویکرد پدیدار شناختی تا به عرصه ی روان شناسی می گذارد.



خرید و دانلود  توانایی های انسان 26 ص


توانایی های انسان 26 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

توانایی های انسان

تواناییهای گوناگون انسان

فرهنگ

قوه و نیرو نیازی به تعریف ندارد ، عاملی که اثری از او ناشی می‏شود به‏ نام قوه یا نیرو نامیده می‏شود .

هر موجودی از موجودات جهان ، منشأ یک‏ یا چند خاصیت و اثر هست ، لهذا در هر موجودی ، اعم از جماد و نبات و حیوان و انسان ، قوه و نیرو وجود دارد .

قوه اگر با شعور و ادراک و خواست توأم باشد به نام " قدرت " و یا " توانایی " نامیده می‏شود .

یکی دیگر از تفاوتهای حیوان و انسان با گیاه و جماد این است که حیوان‏ و انسان بر خلاف جماد و گیاه ، پاره‏ای از قوه‏های خویش را بر حسب میل و شوق و یا ترس و به دنبال " خواست " ، اعمال می‏کند . مثلا مغناطیس که‏ نیروی کشش آهن دارد به طور خود به خود و به حکم نوعی جبر طبیعی ، آهن را به سوی خود می‏کشد . مغناطیس نه از کار خویش آگاه است و نه میل و شوق‏ یا ترس و بیمش اقتضا کرده است که آهن را به سوی خود بکشد . همچنین‏ است آتش که می‏سوزاند و گیاه که از زمین می‏روید و درخت که شکوفه می‏کند و میوه می‏دهد .

اما حیوان که راه می‏رود ، به راه رفتن خویش آگاه است و خواسته است‏ که راه برود و اگر نمی‏خواست راه برود چنین نبود که جبرا راه برود . این‏ است که گفته می‏شود : " حیوان جنبنده‏ء با خواست است " .

به عبارت‏ دیگر ، پاره‏ای از قوه‏های حیوان تابع خواست حیوان است و در فرمان خواست‏ حیوان است ، یعنی اگر حیوان بخواهد ، آن قوه‏ها عمل می‏کنند و اگر نخواهد ، عمل نمی‏کنند در انسان نیز پاره‏ای قوه‏ها و نیروها به همین شکل وجود دارد ، یعنی تابع‏ خواست انسان است ، با این تفاوت که خواست حیوان میل طبیعی و غریزی‏ حیوان است و حیوان در مقابل میل خود قدرت و نیرویی ندارد . حیوان‏ همینکه میلش به سویی تحریک شد ، خود به خود به آن سو کشیده می‏شود .

در حیوان قدرت مقاومت و ایستادگی در مقابل میل درونی خود و همچنین قدرت‏ محاسبه و اندیشه در ترجیح جانب میلها و یا جانب امری که بالفعل میلی به‏ سوی او نیست بلکه صرفا دوراندیشی اقتضا می‏کند ، وجود ندارد .

اما انسان چنین نیست . انسان قادر است و توانایی دارد که در برابر میلهای درونی خود ایستادگی کند و فرمان آنها را اجرا نکند . این توانایی‏ را انسان به حکم یک نیروی دیگر دارد که از آن به " اراده " تعبیر می‏شود .

اراده به نوبه‏ء خود تحت فرمان عقل است ، یعنی عقل تشخیص می‏دهد و اراده انجام می‏دهد .

از آنچه گذشت روشن شد که انسان از دو جهت ، یک سلسله تواناییها دارد که سایر جاندارها ندارند :

یکی از جهت اینکه در انسان یک سلسله میلها و جاذبه‏های معنوی وجود دارد که در سایر جاندارها وجود ندارد . این جاذبه‏ها به انسان امکان می‏دهد که دایره‏ء فعالیتش را از حدود مادیات توسعه دهد و تا افق عالی معنویات‏ بکشاند ، ولی سایر جاندارها از زندان مادیات نمی‏توانند خارج شوند .

دیگر از آن جهت که به نیروی " عقل " و " اراده " مجهز است ، قادر است در مقابل میلها مقاومت و ایستادگی نماید و خود را از تحت تأثیر نفوذ جبری آنها آزاد نماید و بر همه‏ء میلها " حکومت " کند . انسان‏ می‏تواند همه‏ء میلها را تحت فرمان عقل قرار دهد و برای آنها جیره بندی کند و به هیچ میلی بیش از میزان تعیین شده ندهد و به این‏ وسیله آزادی " معنوی " که با ارزش‏ترین نوع آزادی است کسب نماید .

این توانایی بزرگ از مختصات انسان است و در هیچ حیوانی وجود ندارد و همین است که انسان را شایسته‏ء " تکلیف " کرده است و همین است که به‏ انسان حق " انتخاب " می‏دهد و همین است که انسان را به‏صورت یک موجود واقعا " آزاد " و " انتخابگر " و " صاحب اختیار " در می‏آورد .

میلها و جاذبه‏ها نوعی پیوند و کشش است میان انسان و یک کانون خارجی‏ که انسان را به سوی خود می‏کشاند . انسان به هر اندازه که تسلیم میلها بشود ، خود را رها می‏کند و به حالت لختی و سستی و زبونی در می‏آید و سرنوشتش در دست یک نیروی خارجی قرار می‏گیرد که او را به این سو و آن‏ سو می‏کشاند ، ولی نیروی عقل و اراده نیرویی درونی و مظهر شخصیت واقعی‏ انسان است .

انسان آنجا که به عقل و اراده متکی می‏شود ، نیروهای خویش را جمع و جور می‏کند و نفوذهای خارجی را قطع می‏نماید و خویشتن را " آزاد " می‏سازد و به صورت " جزیره‏ای مستقل " در می‏آیند . انسان به واسطه‏ء عقل و اراده‏ است که " مالک خویشتن " می‏شود و شخصیتش استحکام می‏یابد .

مالکیت نفس و تسلط بر خود و رهایی از نفوذ جاذبه‏ء میلها هدف اصلی‏ تربیت اسلامی است . غایت و هدف چنین تربیتی " آزادی معنوی " است

رویکرد پدیدار شناختی :

تا به حال آموختیم که روان شناسانی که رویکرد زیست شناختی دارند برای توصیف و تبیین رفتار از کنش های زیستی سود می جویند، روانشناسان رفتارگرا معتقدند که رفتار به وسیله محرک های بیرونی کنترل می شود ، روان شناسان شناختی تأکید دارند که فرآیندها روانی حاصل پردازش اطلاعات در ادراک و حافظه است و نهایتاً روانکاوان معتقدند که رفتارها و فرآیندهای روانی نتیجه ی عواملی ناهوشیار می باشند. از این میان، روان شناسان شناختی، رفتارگرا و روانکاو انسان را از بیرون و از یک منظره خارجی ( از دیدگاه دیگران) نگاه می کنند، در حالی که می توان انسان را از منظر نگاه خود فرد نیز مطالعه کرد. از این جاست که رویکرد پدیدار شناختی تا به عرصه ی روان شناسی می گذارد.



خرید و دانلود  توانایی های انسان 26 ص


توانایی های انسان 26 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

توانایی های انسان

تواناییهای گوناگون انسان

فرهنگ

قوه و نیرو نیازی به تعریف ندارد ، عاملی که اثری از او ناشی می‏شود به‏ نام قوه یا نیرو نامیده می‏شود .

هر موجودی از موجودات جهان ، منشأ یک‏ یا چند خاصیت و اثر هست ، لهذا در هر موجودی ، اعم از جماد و نبات و حیوان و انسان ، قوه و نیرو وجود دارد .

قوه اگر با شعور و ادراک و خواست توأم باشد به نام " قدرت " و یا " توانایی " نامیده می‏شود .

یکی دیگر از تفاوتهای حیوان و انسان با گیاه و جماد این است که حیوان‏ و انسان بر خلاف جماد و گیاه ، پاره‏ای از قوه‏های خویش را بر حسب میل و شوق و یا ترس و به دنبال " خواست " ، اعمال می‏کند . مثلا مغناطیس که‏ نیروی کشش آهن دارد به طور خود به خود و به حکم نوعی جبر طبیعی ، آهن را به سوی خود می‏کشد . مغناطیس نه از کار خویش آگاه است و نه میل و شوق‏ یا ترس و بیمش اقتضا کرده است که آهن را به سوی خود بکشد . همچنین‏ است آتش که می‏سوزاند و گیاه که از زمین می‏روید و درخت که شکوفه می‏کند و میوه می‏دهد .

اما حیوان که راه می‏رود ، به راه رفتن خویش آگاه است و خواسته است‏ که راه برود و اگر نمی‏خواست راه برود چنین نبود که جبرا راه برود . این‏ است که گفته می‏شود : " حیوان جنبنده‏ء با خواست است " .

به عبارت‏ دیگر ، پاره‏ای از قوه‏های حیوان تابع خواست حیوان است و در فرمان خواست‏ حیوان است ، یعنی اگر حیوان بخواهد ، آن قوه‏ها عمل می‏کنند و اگر نخواهد ، عمل نمی‏کنند در انسان نیز پاره‏ای قوه‏ها و نیروها به همین شکل وجود دارد ، یعنی تابع‏ خواست انسان است ، با این تفاوت که خواست حیوان میل طبیعی و غریزی‏ حیوان است و حیوان در مقابل میل خود قدرت و نیرویی ندارد . حیوان‏ همینکه میلش به سویی تحریک شد ، خود به خود به آن سو کشیده می‏شود .

در حیوان قدرت مقاومت و ایستادگی در مقابل میل درونی خود و همچنین قدرت‏ محاسبه و اندیشه در ترجیح جانب میلها و یا جانب امری که بالفعل میلی به‏ سوی او نیست بلکه صرفا دوراندیشی اقتضا می‏کند ، وجود ندارد .

اما انسان چنین نیست . انسان قادر است و توانایی دارد که در برابر میلهای درونی خود ایستادگی کند و فرمان آنها را اجرا نکند . این توانایی‏ را انسان به حکم یک نیروی دیگر دارد که از آن به " اراده " تعبیر می‏شود .

اراده به نوبه‏ء خود تحت فرمان عقل است ، یعنی عقل تشخیص می‏دهد و اراده انجام می‏دهد .

از آنچه گذشت روشن شد که انسان از دو جهت ، یک سلسله تواناییها دارد که سایر جاندارها ندارند :

یکی از جهت اینکه در انسان یک سلسله میلها و جاذبه‏های معنوی وجود دارد که در سایر جاندارها وجود ندارد . این جاذبه‏ها به انسان امکان می‏دهد که دایره‏ء فعالیتش را از حدود مادیات توسعه دهد و تا افق عالی معنویات‏ بکشاند ، ولی سایر جاندارها از زندان مادیات نمی‏توانند خارج شوند .

دیگر از آن جهت که به نیروی " عقل " و " اراده " مجهز است ، قادر است در مقابل میلها مقاومت و ایستادگی نماید و خود را از تحت تأثیر نفوذ جبری آنها آزاد نماید و بر همه‏ء میلها " حکومت " کند . انسان‏ می‏تواند همه‏ء میلها را تحت فرمان عقل قرار دهد و برای آنها جیره بندی کند و به هیچ میلی بیش از میزان تعیین شده ندهد و به این‏ وسیله آزادی " معنوی " که با ارزش‏ترین نوع آزادی است کسب نماید .

این توانایی بزرگ از مختصات انسان است و در هیچ حیوانی وجود ندارد و همین است که انسان را شایسته‏ء " تکلیف " کرده است و همین است که به‏ انسان حق " انتخاب " می‏دهد و همین است که انسان را به‏صورت یک موجود واقعا " آزاد " و " انتخابگر " و " صاحب اختیار " در می‏آورد .

میلها و جاذبه‏ها نوعی پیوند و کشش است میان انسان و یک کانون خارجی‏ که انسان را به سوی خود می‏کشاند . انسان به هر اندازه که تسلیم میلها بشود ، خود را رها می‏کند و به حالت لختی و سستی و زبونی در می‏آید و سرنوشتش در دست یک نیروی خارجی قرار می‏گیرد که او را به این سو و آن‏ سو می‏کشاند ، ولی نیروی عقل و اراده نیرویی درونی و مظهر شخصیت واقعی‏ انسان است .

انسان آنجا که به عقل و اراده متکی می‏شود ، نیروهای خویش را جمع و جور می‏کند و نفوذهای خارجی را قطع می‏نماید و خویشتن را " آزاد " می‏سازد و به صورت " جزیره‏ای مستقل " در می‏آیند . انسان به واسطه‏ء عقل و اراده‏ است که " مالک خویشتن " می‏شود و شخصیتش استحکام می‏یابد .

مالکیت نفس و تسلط بر خود و رهایی از نفوذ جاذبه‏ء میلها هدف اصلی‏ تربیت اسلامی است . غایت و هدف چنین تربیتی " آزادی معنوی " است

رویکرد پدیدار شناختی :

تا به حال آموختیم که روان شناسانی که رویکرد زیست شناختی دارند برای توصیف و تبیین رفتار از کنش های زیستی سود می جویند، روانشناسان رفتارگرا معتقدند که رفتار به وسیله محرک های بیرونی کنترل می شود ، روان شناسان شناختی تأکید دارند که فرآیندها روانی حاصل پردازش اطلاعات در ادراک و حافظه است و نهایتاً روانکاوان معتقدند که رفتارها و فرآیندهای روانی نتیجه ی عواملی ناهوشیار می باشند. از این میان، روان شناسان شناختی، رفتارگرا و روانکاو انسان را از بیرون و از یک منظره خارجی ( از دیدگاه دیگران) نگاه می کنند، در حالی که می توان انسان را از منظر نگاه خود فرد نیز مطالعه کرد. از این جاست که رویکرد پدیدار شناختی تا به عرصه ی روان شناسی می گذارد.



خرید و دانلود  توانایی های انسان 26 ص


توانایی های انسان 26 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

توانایی های انسان

تواناییهای گوناگون انسان

فرهنگ

قوه و نیرو نیازی به تعریف ندارد ، عاملی که اثری از او ناشی می‏شود به‏ نام قوه یا نیرو نامیده می‏شود .

هر موجودی از موجودات جهان ، منشأ یک‏ یا چند خاصیت و اثر هست ، لهذا در هر موجودی ، اعم از جماد و نبات و حیوان و انسان ، قوه و نیرو وجود دارد .

قوه اگر با شعور و ادراک و خواست توأم باشد به نام " قدرت " و یا " توانایی " نامیده می‏شود .

یکی دیگر از تفاوتهای حیوان و انسان با گیاه و جماد این است که حیوان‏ و انسان بر خلاف جماد و گیاه ، پاره‏ای از قوه‏های خویش را بر حسب میل و شوق و یا ترس و به دنبال " خواست " ، اعمال می‏کند . مثلا مغناطیس که‏ نیروی کشش آهن دارد به طور خود به خود و به حکم نوعی جبر طبیعی ، آهن را به سوی خود می‏کشد . مغناطیس نه از کار خویش آگاه است و نه میل و شوق‏ یا ترس و بیمش اقتضا کرده است که آهن را به سوی خود بکشد . همچنین‏ است آتش که می‏سوزاند و گیاه که از زمین می‏روید و درخت که شکوفه می‏کند و میوه می‏دهد .

اما حیوان که راه می‏رود ، به راه رفتن خویش آگاه است و خواسته است‏ که راه برود و اگر نمی‏خواست راه برود چنین نبود که جبرا راه برود . این‏ است که گفته می‏شود : " حیوان جنبنده‏ء با خواست است " .

به عبارت‏ دیگر ، پاره‏ای از قوه‏های حیوان تابع خواست حیوان است و در فرمان خواست‏ حیوان است ، یعنی اگر حیوان بخواهد ، آن قوه‏ها عمل می‏کنند و اگر نخواهد ، عمل نمی‏کنند در انسان نیز پاره‏ای قوه‏ها و نیروها به همین شکل وجود دارد ، یعنی تابع‏ خواست انسان است ، با این تفاوت که خواست حیوان میل طبیعی و غریزی‏ حیوان است و حیوان در مقابل میل خود قدرت و نیرویی ندارد . حیوان‏ همینکه میلش به سویی تحریک شد ، خود به خود به آن سو کشیده می‏شود .

در حیوان قدرت مقاومت و ایستادگی در مقابل میل درونی خود و همچنین قدرت‏ محاسبه و اندیشه در ترجیح جانب میلها و یا جانب امری که بالفعل میلی به‏ سوی او نیست بلکه صرفا دوراندیشی اقتضا می‏کند ، وجود ندارد .

اما انسان چنین نیست . انسان قادر است و توانایی دارد که در برابر میلهای درونی خود ایستادگی کند و فرمان آنها را اجرا نکند . این توانایی‏ را انسان به حکم یک نیروی دیگر دارد که از آن به " اراده " تعبیر می‏شود .

اراده به نوبه‏ء خود تحت فرمان عقل است ، یعنی عقل تشخیص می‏دهد و اراده انجام می‏دهد .

از آنچه گذشت روشن شد که انسان از دو جهت ، یک سلسله تواناییها دارد که سایر جاندارها ندارند :

یکی از جهت اینکه در انسان یک سلسله میلها و جاذبه‏های معنوی وجود دارد که در سایر جاندارها وجود ندارد . این جاذبه‏ها به انسان امکان می‏دهد که دایره‏ء فعالیتش را از حدود مادیات توسعه دهد و تا افق عالی معنویات‏ بکشاند ، ولی سایر جاندارها از زندان مادیات نمی‏توانند خارج شوند .

دیگر از آن جهت که به نیروی " عقل " و " اراده " مجهز است ، قادر است در مقابل میلها مقاومت و ایستادگی نماید و خود را از تحت تأثیر نفوذ جبری آنها آزاد نماید و بر همه‏ء میلها " حکومت " کند . انسان‏ می‏تواند همه‏ء میلها را تحت فرمان عقل قرار دهد و برای آنها جیره بندی کند و به هیچ میلی بیش از میزان تعیین شده ندهد و به این‏ وسیله آزادی " معنوی " که با ارزش‏ترین نوع آزادی است کسب نماید .

این توانایی بزرگ از مختصات انسان است و در هیچ حیوانی وجود ندارد و همین است که انسان را شایسته‏ء " تکلیف " کرده است و همین است که به‏ انسان حق " انتخاب " می‏دهد و همین است که انسان را به‏صورت یک موجود واقعا " آزاد " و " انتخابگر " و " صاحب اختیار " در می‏آورد .

میلها و جاذبه‏ها نوعی پیوند و کشش است میان انسان و یک کانون خارجی‏ که انسان را به سوی خود می‏کشاند . انسان به هر اندازه که تسلیم میلها بشود ، خود را رها می‏کند و به حالت لختی و سستی و زبونی در می‏آید و سرنوشتش در دست یک نیروی خارجی قرار می‏گیرد که او را به این سو و آن‏ سو می‏کشاند ، ولی نیروی عقل و اراده نیرویی درونی و مظهر شخصیت واقعی‏ انسان است .

انسان آنجا که به عقل و اراده متکی می‏شود ، نیروهای خویش را جمع و جور می‏کند و نفوذهای خارجی را قطع می‏نماید و خویشتن را " آزاد " می‏سازد و به صورت " جزیره‏ای مستقل " در می‏آیند . انسان به واسطه‏ء عقل و اراده‏ است که " مالک خویشتن " می‏شود و شخصیتش استحکام می‏یابد .

مالکیت نفس و تسلط بر خود و رهایی از نفوذ جاذبه‏ء میلها هدف اصلی‏ تربیت اسلامی است . غایت و هدف چنین تربیتی " آزادی معنوی " است

رویکرد پدیدار شناختی :

تا به حال آموختیم که روان شناسانی که رویکرد زیست شناختی دارند برای توصیف و تبیین رفتار از کنش های زیستی سود می جویند، روانشناسان رفتارگرا معتقدند که رفتار به وسیله محرک های بیرونی کنترل می شود ، روان شناسان شناختی تأکید دارند که فرآیندها روانی حاصل پردازش اطلاعات در ادراک و حافظه است و نهایتاً روانکاوان معتقدند که رفتارها و فرآیندهای روانی نتیجه ی عواملی ناهوشیار می باشند. از این میان، روان شناسان شناختی، رفتارگرا و روانکاو انسان را از بیرون و از یک منظره خارجی ( از دیدگاه دیگران) نگاه می کنند، در حالی که می توان انسان را از منظر نگاه خود فرد نیز مطالعه کرد. از این جاست که رویکرد پدیدار شناختی تا به عرصه ی روان شناسی می گذارد.



خرید و دانلود  توانایی های انسان 26 ص