لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 53
زندگینامه امام خمینی رحمه الله علیه
ساده زیستن و واکنش امام مقابل اسراف
یکی از نزدیکان امام خمینی نقل می کند:در طول ده سالی که از نزدیک شاهد بوده ام، یکی از نکاتی که امام به آن فوق العاده اهمیت می دادند، ساده زیستن و عدم اسراف کاری بود. بارها من خود شاهد بوده ام که امام عزیز از جا برخاسته و به طرفی می روند پس از مدت کوتاهی متوجه شده ام که ایشان قصد خاموش کردن چراغی را دارند که بی مورد روشن است. یا در مورد تلفن هایی که به دفتر ایشان می شد، فرموده بودند: « آقایان سعی کنید از کارهای تکراری و اسراف جلوگیری کنید و از افراط نیز بپرهیزید».وقتی ایشان لیوان آبی را می خوردند اگر آب لیوان به نصف می رسید بر روی آن تکه کاغذی می گذاشتند و بقیه آب لیوان را برای رفع تشنگی بعدی خود باقی می گذاشتند و یا اگر زخمی یا جراحتی بر قسمتی از بدنشان وارد می آمد، دستمال کاغذی را به چند تکه تقسیم می کردند و تکه ای از آن را استفاده می کردند. حضرت امام با تمام مشغله ای که داشتند تمامی هزینه هایی که برای منزل ایشان می شد شخصاً کنترل می کردند و مسئولین مالی موظف بودند قبل از انجام هر خریدی برای بیت، لیست اقلامی که قصد خرید آنها را دارند به امام عزیز بدهند.
روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرستبس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
وصیتنامة سیاسی ـ الهی
بسمالله الرحمن الرحیم
قالَ رسولُالله ـ صلَّیالله علیه و آله و سلَّم: اِنّی تارکٌ فیکُمُ الثّقلَیْنِ کتابَ اللهِ و عترتی اهلَ بیتی؛ فإِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی' یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوضَ.
الحمدُلله و سُبحانَکَ؛ اللّ'هُمَّ صلِّ علی محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِک و جلالِک و خزائنِ اسرارِ کتابِکَ الذی تجلّی فیه الاَحدیّةُ بِجمیعِ أسمائکَ حتّی المُسْتَأْثَرِ منها الّذی لایَعْلَمُهُ غَیرُک؛ و اللَّعنُ علی ظالِمیهم اصلِ الشَجَرةِ الخَبیثةِ.
و بعد، اینجانب مناسب میدانم که شمهای کوتاه و قاصر در باب «ثقلین» تذکر دهم؛ نه از حیث مقامات غیبی و معنوی و عرفانی، که قلم مثل منی عاجز است از جسارت در مرتبهای که عرفان آن بر تمام دایرة وجود، از ملک تا ملکوت اعلی' و از آنجا تا لاهوت و آنچه در فهم من و تو ناید، سنگین و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگویم ممتنع است؛ و نه از آنچه بر بشریت گذشته است، از مهجور بودن از حقایق مقام والای «ثقل اکبر» و «ثقل کبیر» که از هر چیز اکبر است جز ثقل اکبر که اکبر مطلق است؛ و نه از آنچه گذشته است بر این دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن برای مثل منی میسر نیست با قصور اطلاع و وقت محدود؛ بلکه مناسب دیدم اشارهای گذرا و بسیار کوتاه از آنچه بر این دو ثقل گذشته است بنمایم.
شاید جملة لَنْ یَفْتَرِق'ا حتّی یَرِد'ا عَلَیَّ الْحَوض اشاره باشد بر اینکه بعد از وجود مقدس رسولالله ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ هرچه بر یکی از این دو گذشته است بر دیگری گذشته است و مهجوریت هر یک مهجوریت دیگری است، تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا در «حوض» وارد شوند. و آیا این «حوض» مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریا است، یا چیز دیگر که به عقل و عرفان بشر راهی ندارد. و باید گفت آن ستمی که از طاغوتیان بر این دو ودیعة رسول اکرم ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ گذشته، بر امت مسلمان بلکه بر بشریت گذشته است که قلم از آن عاجز است.
و ذکر این نکته لازم است که حدیث «ثقلین» متواتر بین جمیع مسلمین است و ] در [ کتب اهل سنت از «صحاح ششگانه» تا کتب دیگر آنان، با الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پیغمبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ به طور متواتر نقل شده است. و این حدیث شریف حجت قاطع است بر جمیع بشر بویژه مسلمانان مذاهب مختلف؛ و باید همة مسلمانان که حجت بر آنان تمام است جوابگوی آن باشند؛ و اگر عذری برای جاهلان بیخبر باشد برای علمای مذاهب نیست.
اکنون ببینیم چه گذشته است بر کتاب خدا، این ودیعة الهی و ماترک پیامبر اسلام ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ مسائل أسفانگیزی که باید برای آن خون گریه کرد، پس از شهادت حضرت علی(ع) شروع شد. خودخواهان و طاغوتیان، قرآن کریم را وسیلهای کردند برای حکومتهای ضد قرآنی؛ و مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ دریافت کرده بودند و ندای اِنّی تارکٌ فیکُمُ الثقلان در گوششان بود با بهانههای مختلف و توطئههای از پیش تهیه شده، آنان را عقب زده و با قرآن، در حقیقت قرآن را ـ که برای بشریت تا ورود به حوض بزرگترین دستور زندگانی مادی و معنوی بود و است ـ از صحنه خارج کردند؛ و بر حکومت عدل الهی ـ که یکی از آرمانهای این کتاب مقدس بوده و هست ـ خط بطلان کشیدند و انحراف از دین خدا و کتاب و سنت الهی را پایهگذاری کردند، تا کار به جایی رسید که قلم از شرح آن شرمسار است.
و هرچه این بنیان کج به جلو آمد کجیها و انحرافها افزون شد تا آنجا که قرآن کریم را که برای رشد جهانیان و نقطة جمع همة مسلمانان بلکه عائلة بشری، از مقام شامخ احدیت به کشف تام محمدی(ص) تنزل کرد که بشریت را به آنچه باید برسند برساند و این ولیدة «علم الاسما ء » را از شرّ شیاطین و طاغوتها رها سازد و جهان را به قسط و عدل رساند و حکومت را به دست اولیا ء الله، معصومین ـ علیهم صلوات الاولین و الا´خرین ـ بسپارد تا آنان به هر که صلاح بشریت است بسپارند ـ چنان از صحنه خارج نمودند که گویی نقشی برای هدایت ندارد و کار به جایی رسید که نقش قرآن به دست حکومتهای جائر و آخوندهای خبیثِ بدتر از طاغوتیان وسیلهای برای اقامة جور و فساد و توجیه ستمگران و معاندان حق تعالی شد. و معالاسف به دست دشمنان توطئهگر و دوستان جاهل، قرآن این کتاب سرنوشتساز، نقشی جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آنکه باید وسیلة جمع مسلمانان و بشریت و کتاب زندگی آنان باشد، وسیلة تفرقه و اختلاف گردید و یا بکلی از صحنه خارج شد، که دیدیم اگر کسی دم از حکومت اسلامی برمیآورد و از سیاست، که نقش بزرگ اسلام و رسول بزرگوار ـصلیالله علیه و آله و سلم ـ و قرآن و سنت مشحون آن است، سخن میگفت گویی بزرگترین معصیت را مرتکب شده؛ و کلمة «آخوند سیاسی» موازن با آخوند بیدین شده بود و اکنون نیز هست.
و اخیراً قدرتهای شیطانی بزرگ به وسیلة حکومتهای منحرفِ خارج از تعلیمات اسلامی، که خود را به دروغ به اسلام بستهاند، برای محو قرآن و تثبیت مقاصد شیطانی ابرقدرتها قرآن را با خط زیبا طبع
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
بسم الله الرحمن الرحیم
سخن اول
یکى از سنتهاى حسنه و مستحبات اسلامى که پس ازپیروزى انقلاب اسلامى احیاء گردید، سنت مبارک اعتکاف است.این سنت،در طول تاریخ اسلام و ادیان آسمانى طرفداران و عاملانى داشته و در بلاد اسلامى به طور عموم و شهرهاى شیعه و مراکز حوزوى بطور خاص مورد توجه بوده است.
مساجد شهرهاى مقدس نجف و کربلا و کاظمین و سامرا و مشهد و قم و اصفهان و شیراز و بسیارى دیگر از شهرهاى شیعه،خاطره حضور پر نور نیایشگران و معتکفان«ایام البیض»ماه رجب و احیانا دهه آخر ماه رمضان را در سینه دارد.
این عبادت که قبل از پیروزى انقلاب اسلامى حالت فراگیر و عمومى نداشت،در چند ساله اخیر در میان جمع کثیرى از صالحان و نیکان و خواهران و برادران دینى از اقشار گوناگون اجتماعى به ویژه دانشجویان و طلاب،متداول گردیده است و مساجد بسیارى از شهرهاى ایران و جهان اسلام پذیراى مهمانان خدا در ایام البیض ماه پر برکت رجب است.
از آنجا که اشتغال انسان به کار و زندگى و مسؤولیتهاى اجتماعى،گاهى موجب غفلت مىشود،و توجه به کار،گاه از توجه به هدف باز مىدارد و سبب مىشود وظیفه بزرگ یاد خدا و توجه به خود سازى و مبدا و منتهاى هستى فراموش شود.
اعتکاف،آب حیات بخش در کویر غفلتهاست.
غفلت از«خود»و«خداى خود»،بستر مرگ ارزشهاى انسانى و نقطه سقوط از پایگاه بلند خردورزى و عشق عرفانى و عامل پیوستن به زندگى پست و حیوانى است.
اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون(اعراف/179)
اعتکاف،بستر مناسب اندیشه و تفکر و خردورزى است.
اعتکاف،تلاشى استبراى اینکه انسانهاى فرو رفته در غرقاب روزمرهگىها از فضاى پر التهاب روزانه به سوى«خویش»و«خداى خویش»باز گردند.
اعتکاف زمینه توبه و بازگشت است.بازگشتبه قرآن و معنویت،بازگشتبه دعا و استمداد از عالم غیب،بازگشت از«خودمدارى»به«خداگرایى»آنها که مسؤولیتهاى حساستر و بزرگترى دارند،بیش از دیگران به اعتکاف و خودسازى نیاز دارند.
بىجهت نیست که شخص رسول الله صلى الله علیه و آله پس از هجرت،همه ساله دهه اول یا دوم و گاه هر دو دهه و در سالهاى آخر زندگى به طور منظم دهه سوم ماه مبارک رمضان را به«اعتکاف»مىپردازد و به همه دستاندرکاران و کارگزاران و رجال سیاسى،اجتماعى درس معنویت گرایى و ذکر و نیاش و روزه و تلاوت قرآن مىدهد.
اعتکاف،توقفى ناآگاهانه در مسجد نیست.صرف درنگ و مکث و«حبس خویشتن»در مسجد، بدون عشق به عبادت و قصد قربت نیست.
اعتکاف،لمیدن خوابیدن و چرت زدن و احیانا وقت گذرانى بیکاران و گردهمایى تفریحى-سیاحتى در مساجد بزرگ شهر نیست.
در اعتکاف کسانى که کار دارند و زیاد هم کار دارند،و غرق دنیاى اقتصاد و سیاست و هنر و مطبوعات و غیره هستند،باید از تولید و توزیع و طرح و برنامههاى اقتصادى و سیاسى و فرهنگى و نظامى و کار و زندگى فاصله بگیرند و به همآهنگى کار و تلاش و فعالیتها،با رضاى خدا و وظیفه مکتبى بیاندیشند.تنظیم فکر و اندیشه و عمل،با معیارهاى الهى را تمرین کنند.
کار براى امت و تامین حوائج نیازمندان،تشییع پیکر شهیدان و مؤمنان،عیادت بیماران و هر کارى که در آن،خود مطرح نیست و انگیزه الهى دارد،با اعتکاف سازگار است و حتى در برخى احادیث قضاى حوایج مؤمنان از اعتکاف برتر شناخته شده است.
اعتکاف،دوره کوتاه مدت خود سازى است،که حداقل سه روز طول مىکشد و انسان را از حاکمیت غریزهها،عادتها و اشتغالات معمول زندگى آزاد مىسازد.
اعتکاف،محو خود خواهى در امواج بلند خداگرایى و خدمتبه امت اسلامى است.
اعتکاف،برون رفتن از خانه خویش و مصمم شدن بر حضور در خانه حضرت حق است. عبادتى مستحبى و تقرب جویانه و داوطلبانه است که روزه روز سوم آن رنگ وجوب مىگیرد.
اعتکاف،گریز از لذت گرایى و هر گونه التذاذ جنسى و مهار حس خود محورى و برترى جوئى و بازگشت از قبله دیناگرایان به سمت و سوى قلب و قبله هستى است. خود سازى،محاسبه نفس،توبه و نیایش،نماز و تلاوت قرآن و استمداد از آستان قدس ربوبى از دیگر برکات«اعتکاف»است.
از آنجا که گرد آورى احکام و استفتائات مربوط به اعتکاف،کارى است که مؤمنان را در انجام این وظیفه الهى یارى مىدهد،ستاد هماهنگى اعتکاف شهر مقدس قم که از دیر باز از حافظان و مروجان این سنتحسنه اسلامى است.از برادر بزرگوار جناب حجة الاسلام محمد حسین فلاحزاده،در خواست کرد،احکام و مسائل این عبادت اسلامى را در ابعاد مختلف واجبات-محرمات،مبطلات و احیانا مکروهات و مباحات گرد آورى کنند،تا عاکفان خانه دوست فرمان الهى را بهتر بشناسند و با عمل به احکام دین،از فیض ثواب و ارزش معنوى مورد نظر از انجام اعتکاف،بهرهمند شوند.
در پایان از همه عاکفان حضرت دوست و مؤمنان معتکف در مساجد میهن اسلامى صمیمانه مىخواهیم،براى زلال شدن دریاى قلبها و صاف شدن آسمان اندیشه مسلمین و تحکیم دوستى بین یاران و دوستان انقلاب اسلامى و ظهور مصلح کل حضرت بقیة الله الاعظم علیه السلام دعا کنند و عزت و عظمت فرزندان امام خمینى قدس سره را همراه با سلامت و موفقیت رهبر بزرگوار انقلاب-حضرت آیة الله العظمى خامنهاى و مراجع عظیم الشان جهان تشیع از خداى بزرگ تمنا کنند.
مایه سپاس است اگر نظرات اصلاحى و تکمیلى خود را به نشانى-قم،صندوق پستى 316-37185 ستاد مرکزى اعتکاف بفرستید.
و الحمد لله رب العالمین
ستاد مرکزى اعتکاف قم
پیشگفتار
اسلام،فکر جدایى از زندگى دنیا و گوشه نشینى و کناره گیرى از مردم و به تعبیر دیگر رهبانیت را باطل و ناپسند اعلام کرد،اما اعتکاف را به عنوان فرصتى براى بازگشتبه خویش و خداى خویش قرار داد،تا کسانى که از هیاهو و جنجالهاى زندگى مادى خسته مىشوند، بتوانند چند صباحى با خداى خود خلوت کنند و جان و روح خود را با خالق هستى ارتباط دهند،و با توشه معنوى و اعتقادى راسخ و ایمان و امیدى بیشتر به زندگى خود ادامه دهند،و خود را براى صحنههاى خطر و جهاد در راه خدا آماده سازند و همیشه با یاد خدا تلاش کنند و خود را در محضر پروردگار ببینند و از نافرمانى او بپرهیزند و به سوى سعادت دنیا و آخرت گام بردارند.که با اندک تاملى در احکام و مسائل این برنامه زیباى عبادى پى به چنین حقایقى خواهیم برد.
از آنجا که پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران،سنت اعتکاف حیات دیگرى یافته و جمع زیادى از مشتاقان به ویژه جوانان بدان روى آوردهاند و چون در سابق،کمتر مورد توجه بوده، احکام آن در اکثر رسالههاى توضیح المسائل یافت نمىشود،لذا بر آن شدیم که احکام اعتکاف را به مقدارى که مورد ابتلاء و نیاز است،با استفاده از منابع معتبر فقهى و استفتاءآت جدید،مطابق با فتاواى مراجع معظم تقلید آماده کنیم،که دفتر حاضر حاصل این تلاش است. امیدواریم راه گشاى بندگان خالص خداوند باشد و مورد قبول حضرت حق قرار بگیرد.
یاد آورى:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین باری الخلائق اجمعین و الصلوه و السلام علی عبد الله و رسول و جبیبه و صفیه سیدناو نبیتا و مولانا ابی القاسم محمدو آله الطیبین الطاهرین المعصومین اعوذ بالله من الشیطان الرجیم .
لا اکراه فی الدین قدتبین الرشد من الغی
بحث ما درباره آزادی عقیده بود در جلسه گذشته بحثی شد درباره اینکه چگونه عقیده ای صحیح است آزاد باشد وچگونه عقیده ای صحیح نیست آزاد باشد و آزاد بودن بشر در آن بر خلاف حیثیت شرافتی انسان است عرض کردیم معتقدات بشر بریکی از دو پایه می تواند باشد گاهی پایه اعتقاد بشر یک تفکر آزاد است انسان با یک عقل و فکر آزاد از روی تأمل و اندیشه واقعی عقیده ای را برای خود انتخاب می کند ولی گاهی عقیده ای به بشر تحمیل میشود از هر راهی ولو از راه تقلید آباء و اجداد و بعد انسان به آن عقیده خو می گیرد و آن عقیده بدون آنکه با قوه تفکر او کوچکترین ارتباطی داشته باشد ، در روح اومستقر می گردد اولین خاصیت و اثر اینگونه عقائد اینست که جلو تفکر و آزاد انسان در می آید اینگونه عقائد عبارتست از یک سلسله زنجیره های اعتیادی و عرفی و تقلیدی که به دست و پای فکر و روح انسان بسته می شود ، و همان طوری که یک آدم به زنجیر کشیده وبه غل بسته شده خودش قادر نیست آن زنجیر را از دست و پای خودش باز بکند ، شخص دیگری لازم است تا با وسائلی که در اختیار دارد آن را از دست و پا و گردن او باز بکند ملتهایی هم که نه از روی تفکر ، عقائدی را پذیرفته اند بلکه از روی یک نوع عادت ، تقلید ، تلقین و …. آن عقائد را پیدا کرده اند چون فکر آنها را به او بنهد و عرض نمی کنم که یک فکر و عقیده ای حتی یک عقیده مبتنی بر فکر را به او تحمیل بکند بلکه می گویم که اورا از این زنجیره ها آزاد بکند تا بتواند خودش آزادانه فکر کند و عقیده ای ر ابر مبنای تفکر انتخاب بکند این بزرگترین خدمتهایی است که یک فرد می تواند به بشر بکند این از بزرگترین خدمتهایی است که یک فرد می تواند به بشر بکند این از بزرگترین خدمتهایی است که یک فرد می تواند به بشر بکند یکی از کارهای انبیا همین بوده است که همین بوده است که اینگونه پایگاههای سرنوشت و اعتقاد را خراب بکنند تا فرد آزاد شده بتواند آزادانه درباره خودش سرنوشت و اعتقاد خودش فکر کند دراین زمینه مثال خیلی زیاد است برای اینکه اجتمالاً بدانید انسان در حالی که درزنجیر یک عادت گفتار است ، اصلاً نمی تواند درباره آن فکر بکند یک مثال کوچک برایتان عرض می کنم قیاس بگیرید .
یکی از تعاریف صحابه رسول خدا آمد در مقابل حضرت ایستاد و عرض کرد یا رسول الله! من هر چه فکر می کنم می بینم نعمتی که خدا به وسیله تو بر ما ارزانی داشت بیش از آن اندازه ای است که ما تصور می کنیم ظاهراً این سخن ر ا در وقتی گفت که پیغمبر اکرم به دخترشا ن یا به یک دختربچه دیگری مهربانی می کر دبعد یک جریان قساوت آمیزی را از خودش نقل کرد که واقعاً اسباب حیرت است و خود او آنوقت حیرت کرده بود که چگونه بوده است که چنین کاری را انجام می داده اند می گوید من از کسانی بودم که تحت تاثیر این عادت قرار گرفته بودم که دختر را نباید زنده نگه داشت دختر مایه ننگ است و این مایه ننگ را باید از میان برد بعد نقل می کند که زنش دختری می زاید و سپس دختر را مخفی می کند و به او می گوید من دخترم را از میان بردم دختر بزرگ می شود شش هفت ساله می شود یک روز این دختر را می آورد به این پدر نشان می دهد به اطمینان اینکه اگر ببیند یک چنین دختر شیرینی دارد دیگر کاری به کارش نخواهد داشت و بعد با چه وضع قساوت آمیزی همین مرد این دختر را زنده به گور می کند می گوید حالا من می فهم که ما چه جانوارهایی بودیم و تو چطور مارا نجات دادی ما آنوقتی که این کار را می کردیم فکر می کردیم چه کار خوبی داریم می کنیم .
مسئله اینکه بشر در چه چیزهایی باید آزاد باشد و در چه چیزهایی نمی تواند آزاد باشد و اصلاً فکر آزادی درباره آنها غلط است اینست : بعضی چیزهاست که اصلاً اجبار بردار نیست یعنی نمی شود بشر را مجبور کرد که آن را داشته باشد خود موضوع قابل اجبا نیست اگر تمام قدرتهای مادی جهان جمع شوند و بخواهند با زور آنرا اجرا کنند قابل اجرا نیست مثلاً محبت و دوستی اگر یک فرد فرد دیگر را دوست نداشته باشد آیا با زور می شود او را دوستدار و عاشق وی کرد ؟ چنین چیزی محال است اگر تمام قدرتهای جهان جمع شوند و بخواهند یک فرد را که فرد دیگر را دوست ندارد به زور دوستدار او بکنند امکان ندارد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
«بسم الله الرحمن الرحیم »
هدایت عامه : اعتقاد به وحی و نبوت ،از نوعی بینش درباره جهان و انسان ناشی می شود یعنی اصل هدایت عامه در سراسر یعنی اصل هدایت عامه لازمه جهان بینی توحیدی اسلامی است : از این رو اصل نبوت لازمه این جهان بینی است خداوند متعادل به حکم اینکه واجب الوجود بالذات است و واجب الوجود بالذات است و واجب الوجود بالذات ، واجب من جمیع الجهات است ، فیاض علی الاطلاق است وبه هر نوعی ازانواع موجودات درحدی که برای آن موجود ممکن شایسته است تفضل و عنایت دارد و موجودات را در مسیر کمالشان هدایت می کند این هدایت شامل همه موجودات است : از کوچترین ذره گرفته تا بزرگترین ستاره و از پست ترین موجود بیجان گرفته تا عالی ترین وراقی ترین جاندارها که ما می شناسیم یعنی انسان از این روست که قرآن واژه «وحی » راهمچنان که در مورد هدایت انسان به کار برده در مورد هدایت جمادات و نباتات و حیوانات به کاربرده است هیچ موجودی در این جهان ثابت و یکنواخت نیست : دائماً منزل و جایگاه عوض می کند و به سوی مقصودی روان است از طرف دیگر ،همه علامتها نشان میدهد که نوعی «میل » و «کشش» در هر موجودی به سوی مقصدی که به آن مقصد روان است وجود دارد : یعنی موجودات با نیروی مرموزی که در درونشان هست به سوی مقصدشان کشید ه می شوند این نیرو همان است که از آن «هدایت الهی » تعبیر می شود قرآن کریم از زبان حضرت موسی نقل می کند که به فرعون زمان خویش گفت :
« پروردگارمان همان است که به هر موجودی آن آفرینش که شایسته آن بود عنایت کرد و سپس آن را در راه خودش هدایت نمود »
اختصاصات پیامبران : پیامبران الهی که از طریق وحی با ریشه و مبدأ هستی اتصال پیدا می کنند ، دارای امتیازاتی می باشد ه به سه مورد اشاره می کنیم :
عصمت : از جمله مختصات پیامبران «عصمت » است عصمت یعنی مصونیت از گناه و اشتباه : یعنی پیامبران نه تحت تأثیر هواهای نفسانی قرار میگیرد و مرتکب گناه می شوند و نه در کار خود دچار خطا واشتباه می شوند برکناری آنها از گناه از اشتباه ، حد اعلای قابلیت اعتماد را به آنها می دهد اکنون ببینم این مصونیت به چه صورت است ؟ آیا مثلا به این صورت است که هر وقت می خواهند مرتکب گناه یا اشتباه شوند ، یک مأمور غیبی می آید و مانند پدری که مانع لغزش فرزندش می شود جلوی آنها را می گیرد ؟ و یا به این صورت است کمه پیامبران سرشت و ساختمانشان طوری است که نه امکان گناه در آنها است و نه امکان اشتباه آنچنانکه مثلاً یک فرشته زنا نمی کند به دلیل اینکه از شهوت جنسی خالی است و یا یک ماشین حساب اشتباه نمی کند به دلیل اینکه فاقد ذهن است ؟و یا اینکه گناه نکردن و اشتباه نکردن پیا مبران معلول نوع بینش و در جه تعیین و ایمان آنهاست ؟البته تنها همین شق صحیح است و
خلوص نیت :پیامبران به حکم اینکه تکیه گاه خدایی دارند و هرگز از یاد نمی برند که « رسالتی » از طرف خداوند بر عهده آنهاست و کار «او» را انجام می دهند در کار خود نهایت «خلوص»را دارند: یعنی هیچ منظوری و هیچ هدفی جز هدایت بشر که خواسته خداوند است ندارند : از مردم «اجر»برای انجام رسالت خود نمی خواهند .
سازندگی : پیامبران که به نیروها تحرک می دهند و سامان می بخشند صرفاً در جهت ساختن فرد و ساختن جامعه انسانی است و به عبارت دیگر در جهت سعادت بشری است : محال و ممتنع است که در جهت فاسد کردن فرد و تباهی جامعه انسانی صورت گیرد علیهذا اگراثر دعوت یک مدعی پیامبری فاسد ساختن انسانها از کار انداختن نیروهای آنها یا به فحشاء هرزگی افتادن انسانها و یا تباهی جامعه انسانها و انحطاط مجتمع انسانی باشد خود دلیل قاطعی است براینکه این مدعی در دعوی خودش صادق نیست اقبال لاهوری در اینجا نیز سخن ارزنده ای دارد می گوید :«راه دیگری برای داوری کردن درارزش تجربه دینی یک پیغمبر (حقیقی بودن رسالتش و واقعیت داشتن اتصال درونی اش به خدا )آزمودن انواع انسانیتی است که ایجاد کرده ونیز توجه به آن جهان فرهنگ و تمدنی است که از رسالت وی برخاسته است » .
نقش تاریخی پیامبران : آیا پیامبران نقشی مثبت یا منفی در حرکت تاریخ داشته اند یا بکلی فاقد نقش بوده اند ؟ اگر نقشی داشته اند چه نقشی بوده است ؟ مثبت یا منفی ؟ اینکه پیامبران نقش مؤثری در تاریخ داشته اند و مردمی بی اثر و نقش نبوده اند حتی از طرف مخالفان دین و مذهب جای افکار نیست پیامبران در گذشته مظهر یک قدرت عظیم ملی بوده اند قدرتهای ملی در گذشته در مقابل قدرتهای ناشی از زروزور – منحصر به قدرتهای ناشی از گرایشهای اعتقادی و ایمانی که پیامبران و ارباب ادیان مظهر آن به شمار می رفته است در اینکه پیامبران با پشتوانه نیروی مذهبی ، قدرتی بوده اند سخنی نیست :
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
بسم الله الرحمن الرحیم
خلقت عبس نیست
عالم را جهان گفتند چون پیوسته در جهش حیوتی است و دم به دم جهنده است از این معنی عارف تعبیر به تجدّد امثال در ماسوی الله می کند و حکیم به حرکت جوهری در طبیعت.
و حرکت منقسم بر دو نوع است: حرکت وجودیه و حرکت ایجادیه که در منظر عارف حرکت وجودیه و ایجادیه حرکت حبّی است مأخوذ از گنجینه ((کنت کِنزاً مَخفیا [خَفیاً] فأحببت أن أعرفُ فَخَلقتَ الخلق لکی أعرف)) حرکت وجودیه حرکت استکمالی است که انسان به کمال حقیقی برسد چه خلقت عبس نیست و هر نوعی در راه تکامل است و به کمال ممکن خود می رسد و انسان هم از این امکان مستثنی نیست. پس وصول به غایت انسانی برایش ممکن است و باید به فعلیّت خود برسد و آن به فعلیّت رسیده انسان کامل است پس با عنایت به اصل ((کنت کِنزاً مَخفیا [خَفیاً] فأحببت أن أعرفُ فَخَلقتَ الخلق لکی أعرف)) غرض از ایجاد نظام عالم ظهور و تجلی حق متعال در خلق خود_ اعنی انسان کامل _ است چه اینکه انسان کامل شجره وجودی را ثمر است و به قول حضرت علامه حسن حسن زاده آملی ((روحی فداه)):
یک درخت است نظام ازلی و ابدی آدم او را ثمر است و چه گرامی ثمری
این نه به این معناست که دیگر کائنات مظهر حق نیستند بلکه در نظام عالم جز وجود (حق) تجلی ندارد و وجود، مساوق با حق است یعنی هر جا وجود است، حق است و هر جا حق است، وجود است و جمله خلق از آنجا که وجودند اولاً مرتبط با حق اند ثانیاً عین الربط به حق اند و ثالثاً فانی در حق اند و لذا می فرماید: ((سَنُریهِم ءَایتِنا فِی الاَفَاقِ وَ فِی أَنفُسِهِم حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُم أَنَّهُ الحَقُ)) ((سوره مبارکه فصلت آیه 53)) پس وجود است که مشهود ماست، یعنی حق است که مشهود ماست ما حق هستیم و جز ما همه حق اند. امّا مسئله قابل تأمل این است که اگر چه تمام موجودات نظام عالم اسماء الله اند و کلمات دفتر حق و جداول وجودی دریای لا یتناهی حقیقه الحقایق نظام عالم ولی خداوند در هر موجودی به مقدار ظرفیت و قابلیت آن از فیوضات و حکمت خود نوشته و به مقدار سعة وجودی هر جدولی در آن سریان دارد امّا در بین این همه عوالم وجودی آن دفتری که از بقیه جامع تر است انسان است که بر اساس قابلیتش ((که اِنَّ العَطایات علی قَدر قابِلیات)) گنجایش نوشته شدن تمام کلمات و حقایق نظام عالم را در نفس ناطقه اش دارد
سّر تو جدول دریای وجود صمدیست دفتر غیب و شهود کلمات احدیست
پس انسان که کامل ترین موجود نظام هستی است، کاملترین مظهر واجب الوجود نیز هست این است که می فرماید: ((إنّا عَرَضنا الاَمانَهَ عَلی السَّمواتِ وَ الارضِ وَ الجِبالِ فَأَبَینَ أَن یحمِلنَها وَ اَشفَقنَ مِنها وَ حَمَلَها الإ نسانُ إنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهولاً)) ((سوره مبارکه احزاب آیه 72)) بنابراین تنها انسان است که از میان همه موجودات می تواند با سعة وجودی خود متصل به بحر بی کران وجود صمدی حق شده و قابلیت حمل امانات الهیه پیدا کند حافظ (ره) می فرماید:
1
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنـان حـرم ستـر و عفـاف ملکوت با من راه نشین بادة مسـتانه زدند
آسـمان بـار امـانت نتوانست کشـید قرعـه کـار بنـــام من دیوانه زدند
الغرض در ازل پرتو حسنش ز تجلی دم زد عشـق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
پس به گلاب حیات گِل آدمی بسرشت ((وَ جَعَلنا مِن الماء کُلِّ شی )) آنگاه از نَفَس قدسی اش در لوح وجودی انسان دمید ((فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَ نَفَختُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُو الَهُ ساجِدینَ)) ((سوره مبارکه حجر آیه 29)) و این چنین علم و قدرتش بر او تعلق گرفت .
چو قـاف قدرتش دم بر قلـم زد هزاران نقش بر لـوح عـَدم زد
و نام پر آوازه اش بر لوح دل انسان نوشت