زی زی فایل

دانلود فایل

زی زی فایل

دانلود فایل

تحقیق در مورد حضرت سلیمان علیه السلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 8 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

حضرت سلیمان علیه السلام

حضرت سلیمان یکی از پیامبران الهی است که از طرف پروردگار در این دنیا دارای حکومت و سلطنت بسیار وسیع و با عظمتی بود تا آنجا که چنین سلطنتی برای هیچکس بعد از او پیدا نشد. مجموعه امکانات و توانمندی حکومتی حضرت سلیمان آنچنان بی نظیر و چشمگیر بود که به فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام ( اگر کسی راهی برای زندگانی جاویدان در این دنیا می یافت و می توانست با مرگ مبارزه کند این شخص حتما سلیمان بن داوود بود چرا که خداوند حکومت بر جن و انس را همراه نبوت و مقام بلند قرب و منزلت الهی به او عطا کرده بود ) در آیات فراوانی از قرآن کریم نام او برده شده است و نیز نام شخصی که وزیر و خواهرزاده او بوده است به صورت غیر مستقیم مطرح شده است، این شخص نامش آصف بن برخیا می باشد که وزیر حضرت سلیمان بوده و خود دارای مقام والائی است و به تعبیر قرآن از علم الکتاب بهره ای داشته است در ماجرای آوردن تخت بلقیس ملکه سبا از یمن به فلسطین، آصف بن برخیا به حضرت سلیمان گفت که من می توانم در کمتر از چشم بر هم زدنی این کار را بکنم و این کار را انجام داد .

حضرت سلیمان علیه السلام، فرزند و جانشین حضرت داود علیه السلام و از انبیای بزرگ الهی در میان قوم بنی اسرائیل بود. وی همانند پدرش علاوه بر مقام نبوت، حکومت و سلطنت نیز داشت. مورخان نوشته اند که سلیمان در سیزده سالگی به جانشینی پدر انتخاب شد. این انتخاب بر عالمان و عابدان بنی اسرائیل سنگین آمد و آنها زبان به انتقاد گشودند، ولی مدتی بعد، بر خلاف انتظار، وی را پیامبری رئوف، سلطانی عادل و حکمرانی فرزانه یافتند و از رفتار خود پشیمان شدند. بخش هایی از زندگانی این پیامبر بزرگ الهی در قرآن کریم و اخبار و روایات اسلامی بازگو شده است. در قرآن کریم، 17 بار از سلیمان نام برده شده و آمده است که سلیمان پیامبر علم و حکمت بود که جن و انس و پرندگان و حیوانات و باد و حتی شیاطین مسخر و تحت فرمان او بودند. خداوند به او منطق الطیّر و زبان فهم حیوانات را ارزانی فرمود و او با هدهد و مورچه سخن می‌گفت. داستان هدهد و سلیمان و سلیمان و مور در قرآن ذکر شده است. همچنین از قضاوت خردمندانه او درباره از بین رفتن علف‌های تاکستان مردی از بنی اسرائیل به وسیله گوسفندان مردی دیگر، سخن به میان آمده است.( قضاوت سلیمان ). می‌گویند وی انگشتری داشت که اسم اعظم بر آن نقش بسته بود و بسیاری از کارها را با آن سامان می‌بخشید. در تاریخ و ادبیات از انگشتر سلیمان سخن های زیادی گفته شده است. از دیگر حوادث زندگی این پیامبر بزرگ، ماجرای او با ملکه سبا و نیز بنای ساختمان بیت المقدس است. حضرت سلیمان سرانجام در 55 سالگی در حالی که بر عصای خود تکیه داده بود و از درون قصر به رژه لشگریان خود می‌نگریست، جان به جان آفرین تسلیم کرد، و مدتی اینچنین پا بر جا بود تا اینکه موریانه‌ای عصای وی را جوید و پیکر بی‌جان سلیمان نقش بر زمین شد. او را در بیت المقدس در کنار قبر پدرش به خاک سپردند.

قصه حضرت سلیمان

حضرت سلیمان (ع) از بلقیس خواستگارى کرد و بلقیس گفت: اگر مى‌خواهى من با تو ازدواج کنم باید تمام پرندگان، بالاى سرم سایه بیندازند. او نیز پذیرفت. زیرا تمام چرنده‌ها و پرنده‌ها زیر فرمان او بودند. بلقیس گفت: صیغه عقد جارى نمى‌شود تا اینکه همه حاضر شوند. حضرت سلیمان دستور مى‌دهد که همه حضور یابند. همه پرندگان حاضر مى‌شوند. الّا پرنده‌اى به‌نام شوبى (خفاش) که حاضر نشد بیاید. به او گفتند، چرا نمى‌آئی؟ او گفت، من احترام حضرت سلیمان (ع) را دارم ولى براى چه بیایم اما چون بلقیس ایراد گرفته است من نمى‌آیم. من از زنان وفائى ندیده‌ام به همین علت نمى‌آیم. به او گفتند: چگونه این حرف را مى‌زنی؟ گفت: پس قصه مرا گوش کنید که در مورد بى‌وفائى زنان است. فرستاده سلیمان که هدهد بود گفت: من هم قصه‌اى از وفادارى زنان خواهم گفت تا ببینم قصه کدام یک بهتر است اگر داستان من خوب بود بیا و به حضور سلیمان برو.

شوبى (خفاش) قصه‌اش را این‌طور شروع کرد که در زمان‌هاى گذشته یک دخترعمو و پسرعمو با هم زندگى مى‌کردند و هیچ مشکلى نداشتند و با هم شرط کرده بودند که هر کس زودتر بمیرد دیگرى ازدواج نکند. هر دو قبول کردند. بعد از مدتى مرد مى‌میرد و زن از شدت ناراحتى هر شب بالاى قبر شوهرش مى‌رود و گریه مى‌کند و فانوس کوچکى نیز همراه با خود برمى‌دارد و هر شب این کار را انجام مى‌دهد. از قضا دزدى از زندان فرار مى‌کند. نگهبانانى که او را دنبال مى‌کنند به قبرستان مى‌رسند. مى‌بینند وسط قبرها نورى است. جلوتر که مى‌روند مى‌بینند زنى است که بالاى قبر نشسته گریه مى‌کند و فانوسى در کنار اوست. از او مى‌پرسند، چرا گریه مى‌کنی؟ و زن قصه را براى آنها مى‌گوید که شوهرم فوت کرده و پسرعمویم بوده است و من آنقدر گریه مى‌کنم تا من نیز بمیرم. مرد به او گفت: این حرف‌ها چیست خودت اگر مرده بودى شوهرت بعد از چهلم مى‌رفت و زن مى‌گرفت. اگر من دنبال دزد نبودم خودم به خواستگارى تو مى‌آمدم. برو به خانه‌ات.

این کارها چیست که تو مى‌کنی؟ زن به او گفت: مى‌دانى چه کار بکنیم؟ بهتر است مرده شوهرم را از قبر درآوریم و اینجا بگذاریم تا هم فکر کنند دزدى که فرار کرده این مرد است که حال مرده است. مرد نیز قبول کرد و مرده را از خاک بیرون آوردند. وقتى مرده را از خاک درآوردند نگهبان گفت: ولى آنها باور نمى‌کنند، چون سر دزد تراشیده بود زن گفت: اینکه کارى ندارد و تمام موهاى شوهرش را کند، نگهبان گفت: بر پشت دزد علامت داغ بود. آن را چه کار کنیم؟ زن گفت: ناراحت نشو با آتش فانوس پشت او را داغ مى‌کنیم. به هر حال مرده را برداشتند و به داروغه دادند و گفتند: این دزدى است که فرار کرده است. زن نیز چند روز بعد به نزد آن نگهبان رفت و گفت: الوعده وفا. تو قول داده بودى که با من ازدواج کنى نگهبان گفت: این مرد پسرعموى تو بود به او رحم نکردى و به‌خاطر وعده ازدواجى که من به تو داده بودم آن بلا را سرش آوردی. حال من که با تو غریبه هستم با تو ازدواج کنم؟ زن دید علاوه بر اینکه او سر قول نایستاده است بلکه معلوم نیست چه بلائى بر سر جنازه شوهرش آمده است.

هدهد گفت: تو درباره بى‌وفائى زنان داستانى گفتى و من هم برایت داستانى از وفادارى زنان مى‌گویم و شروع به تعریف کردن قصه‌اش کرد به این شرح:

در زمان‌هاى قدیم جوانى زندگى مى‌کرد که بسیار متدین بود و هر چه خانواده‌اش اصرار کردند که چرا زن نمى‌گیری؟ مى‌گفت: من زنى مى‌خواهم که داراى اخلاق و رفتار خوب باشد. اخلاقش با من بسازد و با دین و ایمان باشد. من چنین دخترى را مى‌خواهم. خانواده‌اش نیز آنقدر گشتند تا دخترى را که مناسب پسرشان بود پیدا کردند و او را به عقد پسر درآوردند. مدتى گذشت. روزى دختر به پسر گفت: تو کار و بارى نداری؟ مرد جواب داد: کارم تجارت است و مال مى‌فروشم ولى از وقتى عروسى کرده‌ام دلم نمى‌آید تو را تنها بگذارم زیرا دلم براى تو تنگ



خرید و دانلود تحقیق در مورد حضرت سلیمان علیه السلام


تحقیق در مورد حضرت امام زین العابدین علیه السلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

 حضرت امام زین العابدین علیه السلام

امام علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام مشهور به سجاد، چهارمین امام شیعیان بنا به قولی مشهور، در پنجم شعبان سال 38 هجری قمری متولد شد مادرش شهربانو، دختر یزدگرد سوم ـ آخرین پادشاه سلسله ساسانی ـ بوده است. امام زین العابدین علیه السلام زمانی دیده به جهان گشود که زمام امور در دست جد بزرگوارش امام علی بن ابیطالب علیه السلام بود. آن حضرت 3 سال از خلافت علوی و حکومت چند ماهه امام حسن علیه السلام را درک کرد. امام سجاد علیه السلام در عاشورای سال 61 هجری قمری حضور داشت و در آن واقعه به صورتی معجزه آسا نجات یافت و پس از شهادت پدرش امام حسین علیه السلام مسئولیت زمامداری شیعیان از جانب خدا بر عهده او گذاشته شد و از آن روز تا روزی که به شهادت زمامدارانی چون یزید بن معاویه، عبدالله بن زبیر، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و ولید بن عبدالملک، معاصر بود.

کنیه های آن حضرت

امام سجاد دارای القاب و کنیه‌ها ی متعددی است که در کتب روایی و تاریخی ذکر شده است. دوران کودکی امام، در زمان جدّ بزرگوارش، حضرت امیر المومنین، و عموی ارجمندش، امام حسن مجتبی، گذشت. دوره‌ی نوجوانی اش را تا شهادت پدر بزرگوارش، حضرت امام حسین، که حدود ده سال به طول انجامید در خدمت پدر گذراند. امام سجاد دارای چند همسر و فرزند بوده است.

بر اساس دلایل و برهان‌های روشن و قطعی، در امامت علی بن الحسین علیه‌السلام هیچ جای شکی باقی نیست.

مقاطع زندگی

زندگی پربرکت حضرت سجاد علیه‌السلام را پس از دوران کودکی و نوجوانی می‌توان به چند مقطع تقسیم کرد:

همراهی با امام حسین علیه‌السلام از مدینه به کربلا تا هنگام شهادت پس از شهادت پدر تا ورود به مدینه (رهبری نهضت پس از پدر

-- حضور در مدینه تا وفات

شهادت

امام پس از 35 سال مجاهده در میدان‌های مختلف که تجسم جهادی به مراتب سخت‌تر و جانکاه‌تر از جهاد رویاروی دشمن در میدان نبرد بود، با زمینه‌سازی فعالیت‌های گسترده فرزند و نوه معصوم خود، امام باقر و امام صادق علیهما السلام، و استقلال کامل مکتب حیاتبخش امامت که همان اسلام ناب بود، و انسجام بخشیدن به جامعه‌ی شیعی، به دست ولید بن عبدالملک مسموم شد و روح مطهرش به عالم قدس پر کشید. شهادت امام چهارم، مدینه و سایر جوامع اسلامی و عموم شیعیان را در غمی جانکاه فرو برد. مدفن مقدس حضرت ، بقیع، در جوار عموی بزرگوارش، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام، است. و کلام آخر زمزمه صلوات خاص آن امام است: " السلام علیه و یوم ولد و یوم استشهد و یوم یبعث حیا.

امام سجاد(ع) ملقب به زین العابدین(ع) در نیمه جمادی الاول سال 38 هجری در مدینه چشم به جهان گشود.

امام سجاد(ع) شبها برای بینوایان و نیازمندان مدینه ناشناخته نان می برد و به آن ها کمک مالی می کرد و صد خانوار از مستمندان مدینه را مداوماً اداره می کرد.

  امام سجاد علیه السلام در عاشورای سال 61 هجری قمری حضور داشت و در آن واقعه به صورتی معجزه آسا نجات یافت و پس از شهادت پدرش امام حسین علیه السلام مسئولیت زمامداری شیعیان از جانب خدا بر عهده او گذاشته شد و از آن روز تا روزی که به شهادت رسید زمامدارانی چون یزید بن معاویه، عبدالله بن زبیر، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و ولید بن عبدالملک، معاصر بود.

بسیاری از مردم هنگامی که نام امام چهارم را می برند لقب بیمار را نیز به آن می افزایند و شاید چنین می پندارند که امام هماره رنجور و بیمار بوده اما واقعیت غیر از این است و آن حضرت فقط مدت کوتاهی در ایام شهادت پدرش در کربلا بیمار بودند.



خرید و دانلود تحقیق در مورد حضرت امام زین العابدین علیه السلام


زندگانی حضرت صالح علیه السلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

زندگانی حضرت صالح علیه السلام

دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۵

ناسپاسی قوم ثمود و تکرار تاریخقوم عاد به سبب گناهان خود، منقرض شدند و خدا سرزمین و املاکشان را به قوم ثمود ارزانی داشت. قوم ثمود در سرزمین عاد جانشین ایشان شدند و این سرزمین را بیش از پیشینیان آباد ساختند. قناتها حفر کردند، باغ و بستانهایی بوجود آوردند، کاخهایی محکم و با شکوه بنا نمودند و در میان کوهها خانه هایی از سنگ تراشیدند، تا از حوادث روزگار و مصایب آن در امان باشند.قوم ثمود نیز مانند قوم عاد در خوشگذرانی و وسعت ناز و نعمت بسر می بردند ولی شکر خدا را به جا نمی آوردند و فضل او را سپاسگزار نبودند، بلکه به ستمگری و عصیان خود افزودند، روز بروز از حق فاصله می گرفتند و به کبر و غرور خویش می افزودند. ایشان نیز پرستش خدای یکتا را کنار گذاشته به عبادت بتها پرداختند. برای خدا شریک ساختند و از دستورات او سرپیچی کردند، با این تصور که در این نعمت فراوان جاویدان خواهند بود، و این خوشگذرانی ابدی است.خدا صالح علیه السلام را که از جهت نسبت بر همه آنان برتر و از جهت حلم بهتر و از جهت عقل برگزیده تر از ایشان بود، بر آنان مبعوث کرد. صالح قوم خود را به توحید و به عبادت خدای یکتا دعوت کرد و در جهت ارشاد آنان چنین خاطر نشان کرد: خدای یکتا شما را از خاک خلق کرده و بوسیله شما زمین را آباد ساخته است و شما را روی زمین جای داده و نماینده خویش ساخته است و آشکار و نهان نعمتهای خود را بر شما جاری کرده است. سپس آنان را دعوت کرد که بت پرستی را کنار بگذارند و خدای یکتا را ستایش کنند، زیرا بت مالک نفع و ضرری نیست و شما در هر چیز محتاج به خدای یکتا هستید.صالح علیه السلام ارتباط خویشاوندی و قرابت خود را با آنان، خاطرنشان کرد و گفت: شما، قوم و فرزندان قبیله من هستید و من خیر و مصلحت شما را می خواهم و نیت سوئی در دل ندارم، سپس صالح از آنان خواست از خدا طلب آمرزش کنند و از گناهانی که مرتکب شده اند توبه کنند، زیرا خدا به آنکس که او را بخواند نزدیک است و در خواست سائلین را پاسخ می دهد و هر کس به سوی او بازگردد اجابتش می کند و توبه او را می پذیرد.صالح علیه السلام سخنان خود را به صراحت بیان کرد ولی گوش قوم بر این بیانات بسته بود و دلهای آنان در پرده و حجاب نخوت قرار گرفته بود و چشمهایشان در رویت آیات خدا ناتوان شده بود، لذا رسالت صالح را منکر شدند، دعوت او را به تمسخر گرفتند و رسالت او را از حق به دور و بعید شمردند. سپس او را سرزنش کردند و گفتند: صالحی که از عقل سرشار و رایی صائب برخوردار است غیر ممکن است که این دعوت و کلمات نوظهور از او صادر شده باشد!مخالفین صالح او را مخاطب قرار داده گفتند: ای صالح ما پیش از این تو را روشنفکر و صاحبنظرمی دانستیم، آثار خیر از سیمای تو هویدا و علائم رشد اجتماعی و فکری در تو نمودار بود. ما تو را برای مقابله با حوادث احتمالی روز مبادا ذخیره می دانستیم تا ظلمت این حوادث با نور عقل تو روشن و مشکلات ما با رای صحیح تو مرتفع شود.ولی افسوس که اکنون به هذیان گویی افتاده ای و حرفهای بیهوده می زنی! این چه کاری است که ما را به آن می خوانی؟ راستی آیا ما را از عبادت خدایان پدران خود منع می کنی و انتظار داری عقایدی را که با آن بزرگ شده ایم و در تمسک به آن بار آمده ایم کناربگذاریم. خلاصه ما در گفتار و دعوت تو تردید داریم و به تو اطمینان نداریم. ما خدایان پدران خویش را به خاطر تو رها نمی کنیم و هرگز متمایل به هوس و کجروی تو نمی شویم.صالح قوم را از مخالفت با خویش بر حذر داشت و رسالت خود را در میان آنان آشکار ساخت، نعمتهایی را که خدا برای آنان جاری ساخته به خاطرشان آورد و سپس آنان را از عذاب و غضب خدا بیم داد و برای رفع هر گونه شبهه به ایشان گفت: من در دعوت خود نفعی برای خود در نظر نگرفته ام و انتظار سودی ندارم، عاشق ریاست بر شما نیستم، مزدی برای رسالت خود از شما نمی خواهم و پاداش پند واندرز خود را مطالبه نمی کنم. مزد من به عهده پروردگار جهانیان است.وحشت مخالفین گروهی از مردم خردمند و بی غرض قوم صالح به او ایمان آوردند، اما طبقات توانگر و آنانکه راه خود خواهی را پیش گرفته بودند، بر مخالفت خود اصرار ورزیدند و به خود سری و عناد خویش افزودند. در عبادت بتهای خود پافشاری کردند و به صالح گفتند: عقل تو معیوب گشته و توازن عمل را از دست داده ای، ما شک نداریم که تو جن زده شده ای و یا کسی تو را جادو کرده و به این روز انداخته است که، مطالبی بیهوده و از موضوعاتی سخن می گویی که خود هنوز آنرا درک نکرده ای. تو انسانی فراتر از ما



خرید و دانلود  زندگانی حضرت صالح علیه السلام


فاطمه (علیها السلام )و تربیت فرزندان 24 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

 

مرکز مدیریت حوزه های علمیه خراسان

حوزه علمیه الزهراء (س) بجنورد

عنوان تحقیق

فاطمه (علیها السلام )و تربیت فرزندان

محقق

خدیجه ولی پور

پاییز 85

مقدمه

فاطمه (علیها السلام) آن چنان در جلوه جمال و جلال خدا محو است که همه چیز را در راه او فدا می‌کند، مقامش، رتبه اش، دخت پیامبر بودنش، جلال و اشرافیت مورد انتظار برای خودش، حتی جامه عروسیش، دستبند نقره‌اش، پرده خانه‌اش و ....‌در چنین صورتی‌آیا باز هم او محبوب خدا نباشد.

فاطمه (علیها السلام) همسر علی (علیه السلام) است کسیکه اگر نبود برای فاطمه (علیها السلام) کفر و همسری نبود تکلیف ازدواجش را خدا معین می کند و ادامه حیات خانوادگیش بر اساس آرمان و اهداف اسلام رنگ می گیرد.

فاطمه (علیها السلام) زنی است که جلال و عظمتش در قالب مفاهیم و الفاظ نمی گنجد زیرا تصورات ما از مفاهیم بی نهایت قابل بحث و بررسی است وقتی که او را صدیقه می خوانیم با مفهوم صدیقه ای که برای دیگران ذکر می شود متفاوت است او با تمام وجودش صدیقه است. همه اعضای او، همه افکار و اندیشه هایش در این مصداق همگامی دارند.

آری عظمت فاطمه (علیها السلام) را نمی توان از راه نوشتن، بیان و شنیدن شناخت، زیرا که همه چیز او در تمام و کمال و در بی نهایت است، ایمانش، اخلاقش، فداکاریش، علو روحش، جلالتش و دانشش همه در منتهای کمال هستند.

او الگوست و به زنان آموخت که زنان مهم می توانند در موارد لازم، کار مردانه انجام دهند، در عین این که عفت و اصالت خود را حفظ می نمایند، به احقاق حق بپردازند و به دفاع از ستمگری ها قیام و اقدام نمایند.

فصل اول

فاطمه و مقام مادری

فاطمه موفق ترین مادر

چه مادری است؟ نمونه و بی مانند چه فرزندانی دارد؟ همه پاکبازهمه با اخلاص همه مطیع خدا، چه دامانی دارد؟ و چه کمکهایی را پرورش می دهد؟ دامانی که اجازه نمی دهد فرزندانش تن به ذلت بدهند و بار ننگی را بر دوش کشند او چه کانونی و چه آشیانه ای ساخت؟ فرزندان او گرسته و بیجان ولی در راه خدا، بدان راضی و خرسند که قوت روز و شبستان در راه خدا مصرف می شود فرزندانی که خود را ازآن مردم می دانند وقف مردم می کنند خدمت به دین و وظیفه احیای آن را برعهده دارند.

«او مادر است و فرزندانی تربیت می کند، فرزندانی که حافظ شرف اسلام، نگهبان ارزشهای پر‌ارج ایدئولوژی خویش و در این راه تا حد جان مقاومند، این با صلح خود و آن یک با قیام خونین خود نهال اسلام را آبیاری کرده و رشدش می دهند.

دخترانش نیز هر یک نیک پرورده و با هدفند. آن زینب و آن گلثوم، با هدفداری خود دنباله رسالت حسن و حسین را گرفته و ادامه اش می دهند. «فریاد حسین را در روز عاشورا ضبط می کنند و در کوفه و شام و در فاصله آن همه راهها و منزل ها به گوش دیگران می رسانند، شهادت حسین را این دو نفر به ثمر می رسانند و بلندگوهای نهضت حسینی این دو نفرند»

فاطمه (علیها السلام) شاگرد مکتب اسلام است در خانه وحی پرورش یافته و در زیر دست پیامبر رشد کرده است آنگاه هم که به خانه علی (علیه السلام) رفته باز هم از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فاصله ای نداشته است دید او نسبت به جهان همان دید وحی است گویی خود مفسر قرآن و مبین آن است.

او در مدرسه اسلام همکلاس و همدرس علی (علیه السلام) است بحثشان با هم و تبادل نظرها با همدیگر است شک نیست که اگر مساله از دید تاییدات عینی هم بررسی نشود و تنها از نظر عادی هم به آن نگاه کنیم باز راه برای رشد همه جانبه و یافتن یک کمال کلی برای فاطمه (علیها السلام) فراهم است «فاطمه زهرا (علیها السلام) تربیت یافته مکتب محمدی (ص) است و تعلیم و تربیت را در کلاس وحی الهی آغاز کرده و از آن مدرسه عالی انسان سازی فارغ التحصیل شده تمامی گفتار و کردار و اندیشه هایش سازنده و ارزنده و الهی و معنوی است. خاصه آن که رفتار و کردار او باید سرمشق تمامی زنان و دختران عالم اسلام باشد».



خرید و دانلود  فاطمه (علیها السلام )و تربیت فرزندان 24 ص


تأسیس علم نحو توسط امام علی علیه السلام 141 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 141

 

آغاز علم نحو

تأسیس علم نحو توسط امام علی علیه السلام

زبان عربی مانند هر زبان دیگر قواعدی دارد که آن را علم نحو می‌نامند علم نحو در حفظ لغت از آشفتگی و تحریف و نیز در معنای کلام اهمیت زیادی دارد تا آنجا که گاهی با تبدیل کسره به فتحه معنای یک کلمه تغییر می‌کند که در بعضی موارد مستلزم کفر است قواعد زبان عرب تا عصر خلافت امام علی علیه‌السلام کشف و تنظیم نشده بود و نوشتن کلام عربی بدون اعراب گذاری انجام می‌گرفت. قرآن کریم و سایر نوشته‌ها و نامه‌ها بدون اعراب بود مردم قانون اعراب گذاری را نمی‌دانستند اما کار آموختن قواعد زبان عرب برای ساکنین جزیره‌العرب که با غیر عرب آمیزش نداشتند بطور طبیعی انجام می‌گرفت یعنی یک طفل عرب با آموختن سخن گفتن آن قواعد ساده را به آسانی می‌آموخت بخصوص آنکه فرهنگ عرب قبل از اسلام بسیار بسیط و حول یک زندگانی ساده دور می‌زد که عبارت بود از آب، نان، گوشت، شتر صحرا، شمشیر، نسب، جنگ قبیله‌ای و مانند آن. پس از نزول قرآن کریم فرهنگ عرب به فرهنگ اسلام با ابعاد گوناگون آن صفات ربوبی و شناخت انبیاء و احوال قیامت و اخلاق و احکام تبدیل یافت و لغت عرب آن را فرا گرفت. لیکن پس از فتوحات مسلمانان و آمیزش آنان با افراد غیرعرب زبان مانند ایرانیان ساکن شهر کوفه که ایشان را حمراء می‌خواندند و اهل سند و هند و در بصره که ایشان را سبابجه و زط می‌نامیدند و اقباط در اسکندریه و هجرت مسلمان‌های عرب به کشورهای آفریقا و هند و سند و بلخ و بخارا لغت عرب آشفتگی پیدا نمود به طوری که کودکان عرب به واسطه معاشرت با همسالان غیرعرب بجای اینکه زبان فصیح عرب را از قوم و قبیله عرب خود بیاموزند از کودکان و معاشرین غیرعرب می‌آموختند علاوه بر اینکه گاهی مادران این اطفال زنانی بودند که در فتوحات از اقوام قبط و فوس و روم اسیر شده بودند و این کودکان سخن گفتن را از مادر غیرعرب یا کلفت و نوکر غیر عرب در خانه می‌آموختند در نتیجه این عومل چنان آشفتگی در زبان نسل جدید عرب پدید آمدکه نزدیک بود به تدریج لغت عرب مانند زبان بعضی ملل قدیم از بین برود تا آنجا که جز معدودی متخصصین در هر عصر نتواند آن زبان را بفهماند و در نتیجه باعث می‌شد که خواندن و فهمیدن قرآن و سنت پیامبر جز برای معدودی امکان نداشته باشد. این آشفتگی زبان عربی نیمه اول قرن اول هجری بود. ابوالاسود دئلی که یکی از اصحاب و شاگردان حصرت علی بود داستان تأسیس علم نحو یا قانون اعراب گذاری در زبان عربی را چنین حکایت می‌کند؛ روزی بر حضرت امیر وارد شدم. دیدم آن حضرت در حال فکر و اندیشه است به من فرمود: در شهر شما کوفه قرآن را غلط می‌کنند. می‌خواهم کاری کنم تا لغت عرب از این آشفتگی بیرون آید گفتم یا امیرالمومنین اگر این کار را بکنید لغت عرب را زنده کرده‌اید بعد از چند روز خدمت آن حضرت رسیدم نوشته‌ای به من داد که در آن زیربنای علم نحو را نوشته بود و از تقسیم کلمه به اسم و فعل و حرف و تعریف آنها شروع می‌شد. بعد حضرت به من فرمود: انح نحوه؛ به این نحو پیش برو. ابوالاسود می‌گوید: آن را گرفته و به منزل رفتم و یک دوره قواعد نحو را بر طبق راهنمایی و طرح حضرت نگاشتم و بعد آن را به حضرت نشان دادم و حضرت اشکالاتش را رفع کرد. مثلاً در مورد اسماء مشبهه بالفعل فرمود: چراکانّ را ننوشتی، گفتم: نمی‌دانستم از آنهاست. فرمودند: از جمله آنها است.

آغاز بسط علم نحو در صدر اسلام

علوم ادبی از دستور زبان عربی یعنی نحو آغاز می‌شود. مورخین اسلام اجماع و اتفان دارند که مبتکر علم نحو امیرالمومنین علی علیه‌السلام است. علامه جلیل مرحوم سید حسن صدر در کتاب نفیس تأسیس الشیعه دلائل و شواهد غیرقابل انکار این مطلب را ذکر کرده است (تأسیس الشیعه لعلوم السلام صفحات 40-61)

علی علیه‌السلام به ابوالاسود دئلی که مردی شیعی و فوق‌العاده با استعداد بوده است اصول نحو را آموخت و دستور دارد که بر این اساس تأمل کند و بر آن بیفزاید، ابوالاسود طبق دستور عمل کرد و چیزهایی افزود و آنچه می‌دانست به عده‌ای و از جمله دو پسرش عطاءبن ابی‌الاسود و اباحرب بن ابی‌الاسود و یحی‌بن یعمر و میمون اقرن و یحی بن نمان و عنبه‌الفیل آموخت. گویند اصمعی عرب و ابوعبیده ایرانی دو ادیب معروف اسلامی، شاگردان عطاء پسر ابوالاسود بوده‌اند در طبقه بعد از این طبقه افراد دیگری از قبیل ابواسحاق و عیسی ثقفی و ابوعمروبن العلاء که مردی شیعی و از قراء سبعه است و بسیار جلیل‌القدر است قرار گرفته‌اند. ابوعمروبن العلاء مردی لغوی و عارف به زبان و ادبیات و مخصوصاً اشعار عرب بود از کمال تقوا در ماه مبارک رمضان هرگز شعر نمی‌خواند در سفر نوشته‌های خود را از آن رو که متضمن اشعار عرب جاحلی بود از بین برد.

اصمعی، یونس بن حبیب، ابوعبیده، سعدان بن مبارک نزد وی شاگردی کرده‌اند.

خلیل بن احمد عروضی که از مجتمعدان و صاحب نظران درجه اول علم نحو استاد مردی شیعی است و از نوابغ به شمار می‌رود در طبقه بعد از این طبقه قرار گرفته است. سیبویه معروف صاحب الکتاب شاگرد خلیل بوده است و اخفش معروف نزد سیبویه و خلیل تحصیل کرده است از این به بعد نحویین به 2 نحله کوفیین و بصریین تقسیم می‌شوند. کسانی معروف و شاگردش فراء و ابوالعباس ثعلب شاگرد فراء و ابن الاخباری شاگرد ابوالعباس ثعلب از نحله کوفی بوده‌اند و اما سیبویه و اخفش مازنی و مبرد و زجاج و ابوعلی فارسی و ابن جنی و عبدالقادر جرجانی که به ترتیب استاد و شاگرد بوده‌اند از نحله بصره به شمار می‌روند.

اللهم انی اسئلک من علمک بانفذه.

سپاس خدایا را در برابر عطا و احسانش، احسانی که به ما و قبل ازما و بعد از ما به بندگانش عطا فرمود. سپاس به اندازه آنچه هست و در آینه علمش می‌نماید، سپاس چند برابر آنچه هست، جاویدان و همیشگی، تا روز رستاخیز سپاسی بی‌کران.

در آغاز لازم می‌دانم که از زحمات مادرم و برادر عزیزم حسین که همواره پشتیبان من در زندگیم بودند تشکر نمایم.

و همچنین از استاد فرزانه و ارجمندم جناب آقای دکتر دیباجی که مشوق و راهگشایم بوده و هستند کمال تشکر و قدردانی را دارم.

و از استادان محترم آقای دکتر زندی استاد راهنما و آقایان دکتر صدقی فیروزحریرچی و دکتر حریرچی که از راهنمایی‌های ایشان در طول تحصیل بهره‌مند گردیدم و از آقای دکتر شکیب که الگوی اخلاق شایسته هستند تشکر نمایم.



خرید و دانلود  تأسیس علم نحو توسط امام علی علیه السلام 141 ص