لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
نویسنده: استاد مرتضى مطهرى
بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
الله نور السموات و الارض مثل نوره...
تفسیر این آیه کریمه در دو قسمتبحثشد:یک قسمت در اطلاق نور بر ذات مقدس الهى که فرمود «الله نور السموات و الارض» و قسمت دوم درباره تمثیلى که آیه کریمه ذکر فرموده است، در واقع خانهاى یا خانههایى را در نظر مىگیرد که با چراغى-با همان ترتیبى که جلسه پیش عرض کردم-روشن است و این را مثلى نه براى ذات خدا بلکه براى نور خدا در خلق ذکر مىکند.راجع به مفاد این مثل مطالبى عرض کردم و وعده دادم که نتیجه آن را در این جلسه بیان کنم.
هر چیزى به خدا شناخته مىشود و خدا به ذات خودش
همان طورى که قبلا عرض کردم، این آیه کریمه از آیاتى است که نظر بیشتر مفسرین و غیر مفسرین را جلب کرده است.
مطلبى را که شاید تا اندازهاى مفاد این آیه را روشن کند برایتان عرض مىکنم و آن اینکه در روایات ما یک مطلبى در باب «معرفة الله» یعنى در باب خداشناسى آمده است که در ابتدا به نظر بسیار سخت و دشوار مىرسد و آن این است که هر چیزى به خدا شناخته مىشود و خدا به ذات خودش شناخته مىشود، و بلکه در روایات ما تعبیر عجیبى آمده است، ظاهرا عبارت این است: «کل معروف بغیره مصنوع» یعنى هر چیزى که او را فقط و فقط به وسیله شىء دیگر باید شناخت او مخلوق است و خدا نیست، و این، جمله عجیبى است که «خدا به ذات خودش شناخته مىشود و غیر خدا به خدا شناخته مىشود» در صورتى که ما این طور فکر مىکنیم-و خیال مىکنیم که راه منحصر هم این است-مىگوئیم ما عالم را به خود عالم مىشناسیم یعنى مخلوق را به خود مخلوق مىشناسیم و خدا را به وسیله مخلوق مىشناسیم.حتى بعضى از نویسندگان اسلامى -که ابتدا از مصریها شروع شد و بعد هم به غیر مصریها سرایت کرد-گفتند اساسا راه شناختن خدا منحصرا مخلوقات هستند و خدا را فقط از راه مخلوق یعنى پس از شناختن مخلوق باید شناخت، و حتى این انحصار را به گردن قرآن گذاشتند.این مطلب به این صورت یعنى به صورت «فقط و انحصار» مسلم حرف غلطى است، [البته] براى مردم مبتدى این طور است، یعنى براى متذکر کردن مبتدیها به خدا، راه ابتدایى و کلاس اول همین است، که خود قرآن هم این کار را کرده است و مخلوقات را آیات و نشانههاى خدا مىداند، ولى از این راه، انسان فقط یک نشان اجمالى و مبهمى از خدا پیدا مىکند بدون آنکه به آنچه که نامش معرفتخدا و شناسایى خداست [دستیابد].
مطلب دیگر این است که در قرآن کریم به یک اصلى برخورد مىکنیم-که در جلسه قبل هم اشاره کردم-و آن اصل هدایت است، یعنى قرآن هیچ موجودى را کور و گمراه نمىداند، همه موجودات را بینا و راه یافته مىداند.بگذریم از انسان به حکم اینکه مکلف است راهى را خودش پیدا کند و یک گمراهى نسبى در سطح تکلیف پیدا مىکند، در نظام تکوین عرض مىکنم (1) .
اصل هدایت در قرآن
در آیات قرآن به مساله هدایت همه موجودات، تصریح مىکند، از زبان موسى(ع)نقل مىکند که وقتى فرعون گفتخداى تو کیست، خدایت را به ما معرفى کن، گفت:
«ربنا الذی اعطى کل شىء خلقه ثم هدى» (2) در این جمله به دو برهان اشاره شده است:یکى برهان نظم که خدا به هر مخلوقى آنچه را که برایش امکان داشت و شایستگى داشت داد، یعنى نظام موجود، «ثم هدى» مطلب دیگرى است، یعنى بعد هم هر موجودى را نسبتبه آینده خودش و هدف خودش و کمال خودش روشن کرد و راهنمایى نمود.
در سوره اعلى مىخوانیم: «الذی خلق فسوى و الذی قدر فهدى» (3) .و من در بین مفسرین تنها «فخر رازى» را دیدم که متوجه این نکته شده است-و ظاهرا این تعبیر از او باشد-که:براى اولین بار قرآن این نکته را براى مردم بیان کرد که اصل نظام مخلوقات یک مطلب است و یک شاهد بر وجود حق است و اصل هدایت موجودات مطلب دیگر و شاهد دیگرى بر وجود حق است.جهان از آن جهت که یک ماشین استیک حساب دارد، [به عبارت دیگر نظام مخلوقات یک اصل است]و اینکه یک نیروى مرموز ناشناختهاى «غریزه مانند» هر موجودى را به جلو مىکشاند اصل دیگرى است.حال هدایت موجودات و اینکه خداوند هر موجودى را به مقصدى از مقصدها هدایت کرده چگونه است؟این هم درست مثل مساله معرفت است، یعنى هر موجودى اول به سوى خدا هدایت مىشود، بعد به سوى مقصد دیگر، یعنى خداوند «غایة الغایات» است و هر مقصدى مقصد بودن خودش را از خدا دارد.
اینکه خدا نور آسمانها و زمین است و هر چیزى نورانیتخودش را از خدا دارد همان مطلب است که هر چیزى به خدا شناخته مىشود و خدا به خود، هر چیزى به خدا ظاهر است و خدا به خود ظاهر است، و هر چیزى به وسیله خدا «مهتدى الیه» است، یعنى به سوى او راه یافته مىشود و مقصد واقع مىشود، جز خدا که به ذات خودش مقصد و مقصود همه کائنات و همه موجودات است، و به همین دلیل است که قرآن همه موجودات و همه ذرات را داراى نوعى حیات و زندگى و شعور مىداند.در دو سه آیه بعد تصدیق مىکند: «الم تر ان الله یسبح له من فى السموات و الارض و الطیر صافات کل قد علم صلاته و تسبیحه» این دیگر نتیجه منطقى همین مطلب است.نتیجه منطقى «الله نور السموات و الارض» همین است که: «ان من شىء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم» (4) .
همان طورى که موجودات درجات و مراتب دارند، به تناسب درجاتشان هدایتها هم فرق مىکند.جماد در حد خودش هدایت دارد، نبات در حد خودش، حیوان در حد خودش، و انسان از نظر فردى و اجتماعى درجات هدایتى دارد در حد خودش (5) .
در جلسه پیش عرض کردم که چه در روایات و چه در غیر روایات، یعنى کلمات مفسرین و علما، راجع به این مثل-که این مثل ناظر به چیست-بیانات مختلفى شده است.بعضى این مثل را براى کل جهان دانستهاند یعنى به اصطلاح مجموع این استعاره را یک چیز در نظر گرفتهاند که این دار وجود و دار هستى یک خانه تاریک نیست، خانهاى است که پرنورترین چراغها در آن وجود دارد(آن مثال چراغ را به عنوان مصداق پر نورترین چراغهاى عصر ذکر کرده است)پس جهان هستى تاریک و کور نیست، و بعضى این مثل را در مورد انسان پیاده کردهاند.راجع به انسان هم در جلسه پیش مطالبى عرض کردیم، حالا یک بیان مختصرى که جامع همه اینها باشد عرض مىکنیم.
انواع هدایت
مىگویند هدایت چند نوع است: «هدایت طبیعى» که در طبیعتبىجان هم وجود دارد. هدایتحسى» یعنى همین حواس ما.تمام اینها چراغهاى هدایتى است که در وجود انسان یا حیوان هست. «هدایت غریزى» که در هر حیوانى یک سلسله غرایز وجود دارد که حیوان را به سوى مقصدش رهبرى مىکند. «هدایت عقل» :
خود قوه عاقله یک نور است که به انسان داده شده است تا از این نور با تفکر و تدبر استفاده کند.دین خودش یک نوع هدایت دیگرى است که آن را «هدایت وحى» مىنامند.
این مثل را بعضى راجع به هدایت عمومى موجودات پیاده کردهاند و بعضى در مورد انسان(که البته برخى گفتهاند مقصود تمام هدایتهایى است که در انسان هست از حس و عقل و غریزه و حتى هدایت وحى، و بعضى آن را مخصوص «هدایت عقل» دانستهاند که گفتیم در بیان بو على چنین است).بعضى هم آن را در مورد «هدایت وحى» پیاده کردهاند که در روایات، این مطلب آمده است که «مشکات» قلب پیغمبر اکرم است و «مصباح» همان نور وحى است که بر ایشان نازل شده است، تا آخر، که قبلا عرض کردم.
هیچ مانعى ندارد که این آیه که در مقام بیان نور «هدایت الهى» است که جهان را پر کرده است، شامل همه اینها باشد، مخصوصا همین که عرض کردیم دو بیان در روایات آمده است که هر دو این را در مورد انسان پیاده کردهاند، یکى در مورد هر فرد انسان یعنى یک مؤمن و یکى در مورد جامعه انسانى از نظر هدایت وحى.
هر دوى اینها بیانات بسیار عمیقى استخصوصا با توجه به آیه بعد که مىفرماید: «فى بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه» .
در یک روایت که جلسه قبل مقدارى از آن را عرض کردم، از یک تعبیرى در آیه استفاده شده است.در آیه این طور آمده است که مثل نور الهى و هدایت الهى مثل یک مشکات است-یک چراغدان-که در آن چراغى قرار بگیرد و آن چراغ در یک قندیل و شیشهاى قرار بگیرد.طبعا این سؤال به وجود مىآید که چرا اصلا قرآن این طور تعبیر کرده است، مىتوانستبگوید: «کمشکوة فیها زجاجة، فى الزجاجة مصباح(فیها مصباح)» چراغى باشد، اما مىگوید مشکاتى که در آن چراغى باشد، و بعد مىگوید و چراغ در شیشهاى.
روایات ما این آیه را این طور تفسیر کردهاند که مقصود این است که چراغ ابتدا در مشکاتى باشد و بعد این چراغ از مشکات به زجاجهاى منتقل شود، و سر اینکه آیه این طور ذکر شده این است که مقصود از «مشکوة» مشکات نبوت است و مقصود از «زجاجة» ولایت و امامت است و مقصود از آن درخت مبارک و پر برکتى که این مشکات و این زجاجه و این مصباح از او پیدا شده شجره ابراهیم است و[اینها]نتیجه دعاى ابراهیم است.این مطالبى که راجع به این آیه عرض کردم در واقع حاشیهاى بود راجع به مطالبى که در جلسه قبل عرض کرده بودم.
مقصود از «بیوت» چیست ؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
انسان از نظر اسلام
مقدمه
انسان مهمترین موضوع مورد بحث همه مکتبها بوده و هست . مکتبهای الهی هدایت یک انسان را محور اصلی رسالت خود قرار دادهاند وهدف و نقش و تلاش بیوقفة خود را در هدایت و راهبری او جستجو کردهاند .
در مکتبهای غیر الهی نیز گرچه تغییر و تحولات تاریخ را به عوامل دیگری غیر از انسان نسبت دادهاند اما باز انسان به عنوان اصلیترین موضوع مورد بحث آنها مطرح شده است .
از آنجا که بخش اصلی و مهم مدیریت منابع انسانی است ، مهمترین بحث در مدیریت قطعا ً بحث پیرامون انسان خواهد بود . انسان در مکاتب الهی سرگذشت شگفت و جالبی دارد . میتواند مسیری طولانی و پرفراز و نشیب را بپیماد که از بلندای علیین تا پرتگاه سافلین فاصله دارد . او هدف آفرینش است و منبع تمامی خیرات و شرارتها . او جهان را به تسخیر خویش درمیآورد و در خلقتش ملائک به سجدة او فرمان داده میشوند .
از نظر اسلام و قرآن انسان موجودی است که از جهانی برتر به این کرة خاکی هبوط کرده است ، او امانت دار الهی ، مسجود ملائکه ، آگاه به اسماء الله و از همه بالاتر جانشین خدا در زمین است . او تنها موجودی است که در میان جانداران از آفرینشی دیگر است که در میان جانداران از آفرینشی دیگر است و دارای روح خدایی . در صورت انحراف میتواند به پرتگاهی سقوط کند که هیچ حیوان درندهای هرگز یارای آنهمه وحشیگری را ندارد و سرانجام موجودی است که در نهاد او مجموعهای از خصوصیات متضاد یافت میشود .
الف- خلقت انسان
در مورد خلقت انسان دیدگاههای مختلفی وجود دارد.
1- اکثریت فلاسفه و دانشمندان به خصوص تا قرن هجدهم خلقت آدمی را همچون صاحبان ادیان الهی خلقتی مستقل دانستهاند و آن را به جریان تکامل انواع متصل نکردهاند .
2- در اواسط قرن هجدهم نظریه تحول توسط لامارک (1829-1744) مطرح شد و سپس مشهورترین فردی که روی این نظریه کارکرد چارلز داروین (1882-1809) است که کتاب معروف خو را به نام « بنیاد انواع و جریان آن در انتخاب طبیعی» به رشته تحریر در آورد . به دنبال انتقادهایی که از نظریه داروین شده ، نظریه موتاسیون (جهش) بوسیله دانشمند هلندی در اصلاح و تکامل نظریه داروین مطرح شد که مورد توجه دانشمندان جامعه شناسی چون مورگان و هولدان قرار گرفت .
3-خلقت انسان از نظر اسلام و قرآن با خلقت حضرت آدم که از پیامبران الهی است آغاز میشود . اسلام وبطور کلی مکتبهای الهی ، بیفرهنگی وتوحش انسانهای اولیه را رد میکنند و معتقدند که هبوط آدم و حوا به عنوان انسانهای نخستین به زمین خاکی سرآغاز زندگی انسان را تشکیل میدهد که همراه با تشکیل خانواده و فرهنگ الهی انسانی بوده است .
قرآن کریم در دو گروه از آیات ، موضوع خلقت انسان را تبیین میکند . دسته اول آیاتی هستند که به جریان طبیعی خلقت انسان مربوط است که از ماده زمینی آغاز میگردد ،به صورت نطفه در میآید ، در مجرای تبدیلات جنینی به علقه و مضغه تبدیل میشود و پس از مرحله استخوان بندی و تکامل جنین ، تولد کودک صورت میگیرد . از جملة این آیات ، آیه 12 تا 14 سوره مؤمنون است :
و لقد خلقنا الانسان من سلاله من طین ثم جعلناه نطفه فی قرار مکین ثم جعلنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضعه عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا اخر فتبارک الله احسن الخالقین .
« ما انسان را از (حقیقتی) که از گل بیرون کشیده شده است ، آفریدیم سپس آن را بصورت نطفهای در قرارگاه محکم قرار دادیم ، آنکه نطفه را به علقه و علقه را به مضغه و مضغه را به استخوانها تبدیل نموده و به استخوانها گوشت پوشاندیم و سپس خلقت دیگری در اوایجاد کردیم ، پس پاکیزه و بخشنده برکت است خداوندی که بهترین آفریندگان است .»
از دسته دوم آیاتی هستند که آغاز خلقت انسان را تشریح میکنند ، و دربارة سجده فرشتگان و داستان آدم ابوالبشر که اولین انسان روی کره خاکی است دستور پروردگار را توضیح میدهند و خصوصیات او را بیان میکنند . از این دسته آیات موضوع استقلال خلقت انسان نسبت به سایر موجودات عالم و عظمت وخصوصیات انسان روشن میشود .
بنابراین خلقت انسان از نظر اسلام خلقتی است مستقل از سایر موجودات عالم و انسان از ابتدای خلقت دارای تمدن و زندگی خانوادگی و اعتقادات و گرایشات و تشخیص سود و زیان و خیر و شر و در معرض وسوسه شیطان و برخوردار از هدایت انبیاء بوده است .
ب- خصوصیات انسان از نظر اسلام
اسلام و قرآن خصوصیات انسان را به ارزشها و ضد ارزشها تقسیم میکند. اساسا ً آنچه که در زمینة بحث مدیریت انسانی مورد استفاده قرار میگیرد همین خصوصات انسان است که به ارزشها و ضد ارزشها تقسیم میشود و آثار آن مستقیما ً در مجموعة رفتار ، کردار و گفتار و بطور کلی زندگی انسان آشکار میگردد . در حقیقت سرگذشت خلقت انسان اولیه هر چه باشد تأثیر در زندگی امروز او نخواهد داشت اما خصوصیات انسان رابطه تنگاتنگی با فعالیتها و جهت گیریهای انسان دارد . برای توضیح انسان در جهان بینی اسلام ، خصوصیات انسان را به دو دسته تقسیم میکنیم یکی خصوصیات ارزشی و دیگری خصوصیات ضد ارزشی که هر یک از آنها را بطور جداگانه شرح میدهیم .
اول – خصوصیات ارزشی انسان
اگرچه خصوصیات مثبت یا ارزشهای انسان را دانشمندان مختلف ، متفاوت ذکر کردهاند اما بطور کلی آنچه که در بحث ما میتواند مورد نظر باشد عبارت از هفت خصوصیت است که به ترتیب آنها را بررسی میکنیم .
ارزشهای انسان در جهان بینی اسلامی
مهمترین خصوصیت که انسان از نظر قرآن دارا است مقام برجستة جانشینی خدا در زمین است که عظمت و اهمیت انسان را منحصر به فرد میکند . در قرآن ، انسان تحت عنوان خلیفه خدا در زمین مطرح شده و کلمة خلیفه بصورتهای مختلف در قرآن مجموعا ً 9 بار آمده است که دو مورد آن بصورت مفرد (شمارههای 1 و 2 زیر ) و 7 مورد بقیه بصورت جمع میباشد (شماره 3 تا 9 زیر): 5
(1) – سوره بقره آیه 30 تا 33 .
و اذ قال ربک للملئکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالو اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون . . . و اعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون .
« آنگاه که خداوند به ملائک فرمود : من خلیفهای بر روی زمین قرار خواهم داد ،ملائکه گفتند : آیا کسی را در زمین خلیفه قرار میدهی که در آن فساد و خونریزی کند ؟ در حالی که ما تو را تسبیح و تقدیس میکنیم . خداوند فرمود که آنچه را که من میدانم شما نمیدانید . . . و میدانم آنچه را آشکار میکنید و آنچه را که پنهان میدارد . »
(2)- سوره ص آیه 26 :
یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق . . .
« ای داود ، ما تو را در زمین خلیفه قرار دادیم ، پس میان مردم به حق و درستی حکم کن . . . »
(3)-سوره انعام آیه 165 :
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
استدلالهاى قرآن بر امکان معاد
گرچه از آن نظر که ایمان و اعتقاد ما به قیامت از ایمان به قرآنو گفتار پیامبران سرچشمه مىگیرد لزومى ندارد که درباره قیامت به ذکر برهان و استدلال بپردازیم و یا شواهد و قرائنعلمى بیاوریم، ولى نظر به اینکه خود قرآن کریم - لااقل براى نزدیک کردن مطلب به اذهان - به ذکر یک سلسلهاستدلالها پرداخته است و خواسته است افکار ما از راه استدلال و به طور مستقیم هم باجریان قیامت آشنا شود، ما به طور اختصار آن استدلالها را ذکر مىکنیم.
استدلالهاى قرآن یک سلسله جوابهاست به منکرانقیامت.این جوابها برخى در مقام بیان این است که مانعى در راه قیامت نیست و در حقیقت پاسخى است به کسانى کهقیامت را امر ناشدنى فرض مىکردند، برخى آیات دیگر یک درجه جلوتر رفته و مىگوید در همین جهان چیزهایى شبیه به قیامتوجود داشته و دارد و با دیدن چنین چیزها جاى انکار و استبعاد نیست، برخى آیات از این هم یک درجه جلوتر رفته و وجودقیامت را یک امر ضرورى و لازم و نتیجه قطعى خلقتحکیمانه جهان دانسته است.بنابر این مجموع آیاتى که در آنها درباره قیامت استدلال شده استسه گروه
صفحه : 526
است و به ترتیب ذکر مىکنیم.
1.در سوره یس آیه 78 مىگوید: و ضرب لنا مثلا و نسى خلقه قال من یحیى العظامو هى رمیم قل یحییها الذى انشاها اول مرة و هو بکل خلق علیم.
براى ما مثلى آورد و خلقتخود را فراموش کرد، گفت این استخوانهاىپوسیده را کى زنده مىکند؟بگو همان کس که اولین بار آن را ابداع کرد و او به هر مخلوقى آگاه است.
این آیه پاسخ به مردى از کافران است که استخوانپوسیدهاى را در دست گرفته، آمد و آن استخوان را با دستخود نرم کرد و به صورت پودر در آورد و سپس آن را در هوامتفرق ساخت، آنگاه گفت چه کسى مىتواند این ذرات پراکنده را زنده کند؟ قرآن جواب مىدهد همان کس که اولین بار او را آفرید.
انسان گاهى با مقیاس قدرت و توانایى خود، امور را به شدنى وناشدنى تقسیم مىکند، وقتى چیزى را ماوراء قدرت و تصور خود دید گمان مىبرد آن چیز در ذات خود ناشدنىاست.قرآن مىگوید با قیاس به توانایى بشر البته این امر ناشدنى است، ولى با مقایسه با قدرتى که اولین بار حیاترا در جسم مرده آفرید چطور؟با قیاس به آن قدرت امرى است ممکن و قابل انجام.
آیات زیادى در قرآن کریم آمده که در همه آنها با تکیه به قدرت الهىدرباره قیامت بحث مىکند.مفاد همه این آیات این است که مشیتخداى عادل حکیم چنین اقتضا داردکه قیامت وجود داشته باشد و هیچ مانعى در راه این مشیت نیست.همان طور که اولین بار معجزه حیات و خلقت از این مشیتسرزد و جهان را و انسان را و حیات را آفرید، بار دیگر در قیامت انسان را زنده مىکند.
2.گروه دوم آیاتى است که بهذکر نمونه مىپردازد.این گروه به نوبه خود به دو دسته تقسیم مىشود: الف.آیاتى که جریان خاصى را در گذشته شرحمىدهد که مردهاى از نو زنده شده است، مانند آیاتى که در داستان حضرت ابراهیم آمده است که به خداوند گفت:
صفحه : 527
پروردگارا!به من چگونگى زنده کردن مردگان را بنمایان.درپاسخ او گفته شد: مگر به آن ایمان ندارى؟او گفت: چرا، این تقاضا براى این است که قلبم مطمئن گردد.به او گفتهشد: چهار مرغ را بگیر و سرهاى آنها را ببر و بدنهاى اینها را تکه تکه بکن و هر قسمتى را بر کوهى قرار بده و سپس آنمرغها را بخوان، خواهى دید به امر خدا آن مرغها زنده خواهند شد و به سوى تو خواهند آمد.
ب.آیاتى که به یک امر خارق العاده و استثنائى مانندداستان ابراهیم استناد نکرده است، بلکه نظام موجود و مشهود را که همواره زمین و گیاهان در فصل پاییز و زمستانمىمیرند و سپس در بهار زنده مىگردند مورد استناد قرار مىدهد، مىگوید همان طور که مکرر در طول عمر خود مشاهدهمىکنید که زمین پس از طراوت و حیات و شادابى به سوى مردگى و افسردگى مىرود و بار دیگر با تغییر فصل شرایطعوض مىشود و زمین و درختان و گیاهان حیات خود را از سر مىگیرند، در نظام کل جهان، جهان رو به خاموشى و سردىو افسردگى خواهد رفت، خورشید و ستارگان همه متلاشى و پراکنده خواهند شد، تمام جهان یکسره مىمیرد، اما این مردن همیشگىنیست، بار دیگر همه موجودات جهان زندگى را در وضعى دیگر و با کیفیتى دیگر از سر مىگیرند.
توضیح آنکه ما انسانها اکنون در روى زمینىزندگى مىکنیم که در ظرف سیصد و شصت و پنج روز یک دوره موت و حیات را طى مىکند و چون عمر ما معمولا پنجاه و شصت واحیانا تا صد سال و یا بیشتر ادامه مىیابد، دهها بار این نظام موت و حیات را مشاهده مىکنیم و از این رو از اینکه زمینمىمیرد و حیات خویش را از سر مىگیرد تعجب نمىکنیم، اما اگر فرض کنیم که عمر ما انسانها برابر بود فقط با چند ماه -آنچنانکه بعضى حشرات چنیناند - و فرض کنیم که سواد و خواندن هم نمىدانستیم و از طریق نوشته به تاریخ زمینو گردشهاى سالانهاش آگاه نبودیم، در آن صورت چون خود ما شاهد و ناظر موت زمین و تجدید حیات آن نبودیم هرگز باور نمىکردیمکه زمین مرده بار دیگر زنده شود.مسلما براى یک پشه که در بهار پدید مىآید ودر پاییز و زمستان مىمیرد تصور تجدید حیات یک باغ غیر قابل تصور است.
آیا کرمى که در یک درخت و پشهاى که در یک باغ زندگى مىکندکه همه دنیاى او همان درخت و همان باغ است، مىتواند تصور کند که این درخت و یا این باغ جزء وتابع یک نظام عظیمتر است به نام مزرعه و سرنوشتش بسته به سرنوشت آن مزرعه
صفحه : 528
است و باز آن مزرعه به نوبه خود تابع یک نظام دیگراست به نام شهرستان و آن، جزء و تابع نظامى دیگر به نام استان و نظام استان تابع نظام کشور ونظام کشور تابع نظام کلى زمین و نظام زمین تابع نظام خورشیدى؟ ما چه مىدانیم، شاید همه منظومه خورشیدىما و همه ستارگان و کهکشانها و هر چه ما آن را به نام نظام طبیعت مىشناسیم تابع یک نظام کلىتر باشد و همه میلیونهاو میلیاردها سالى که از جریان طبیعتسراغ داریم به منزله قسمتى از یک فصل و یا به منزله یک روز از یک فصل از یکگردش کلىتر باشد و این فصل که فعلا فصل حیات و زندگى است تبدیل به فصلى دیگر خواهد شد که فصل خاموشى و افسردگىاست و باز آن نظام کلىتر که همه منظومه شمسى ما و ستارگان و کهکشانهاجزئى از آن استحیات و زندگى را به شکلى دیگر از سر خواهد گرفت.
صفحه : 529
در بهاران سرها پیدا شود هر چه خورده است این زمین رسوا شود بر دمد آن از دهان و از لبش تا پدید آید ضمیر و مذهبش رازها را مىکند حق آشکار چون بخواهد رست تخم بد مکار.
و هم او در دیوان شمس مىگوید: فرو شدن چو بدیدى بر آمدن بنگر غروب، شمس و قمر را چرا زیان باشد کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست چرا به دانه انسانت این گمان باشد.
آیاتى که به نظام موجودو مشهود موت و حیات استناد کرده زیاد است، از آن جمله: و الله الذى ارسل الریاح فتثیر سحابا فسقناهالى بلد میت فاحیینا به الارض بعد موتها کذلک النشور (1) .
خداست آنکه بادها را فرستاد، پس ابرى را پراکنده و دگرگون کرد،سپس آن ابر را به سوى سرزمین مردهاى را ندیم، و آنگاه زمین را که مرده بود زنده کردیم، زنده شدن در قیامت نیز چنین است.
و نیز در سوره حج آیات 5 - 7 مىفرماید: و ترى الارض هامدة فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت و ربت وانبتت من کل زوج بهیج.ذلک بان الله هو الحق و انه یحیى الموتى و انه على کل شیءقدیر.و ان الساعة آتیة لا ریب فیها و ان الله یبعث من فى القبور.
زمین را مىبینیم در حالى که افسرده و مرده و ساکناست، اما همینکه باران بر آن فرود آوردیم، به جنبش آید و بر آید و از هر نوع گیاه بهجت افزا برویاند.آن بدان جهتاست که منحصرا ذات خدا حق است و او مردهها را زنده مىکند و او بر همه چیز تواناست و قیامت آمدنىاست بدون شک، و خداوند آنان را که در قبرها خوابیدهاند بر مىانگیزاند.
.............................................................. 1.فاطر/9.
صفحه : 530
آیات دیگر از این قبیل که قیامت را خارج از نظام موت و حیاتعالم هستى که نمونه کوچکش را در زمین مىبینیم، نمىداند فراوان است و ما به همین دو آیه قناعت مىکنیم.
تفاوتاین گروه آیات با گروه اول در این است که تنها به قادر بودن خداوندتکیه نمىکند، بلکه نمونه مشابه مىآورد که در جهان محسوس، قدرت خداوند به همین صورت تجلى کرده و عمل نموده است.
استاد شهید مرتضى مطهرى
اثبات روح و تاریخچه عقیده به آن از دیدگاه عقل و فلسفه
حسین حقانى زنجانى
اولین مساله زیربنایى در علمالنفس، اثبات موجودیت مستقل مجرداز ماده براى نفس است زیرا این مساله، محور تمام مسائلعلمالنفس از دیدگاه اسلامى مىباشد و این بحث محورى در همهمسائل قواى مورد بحث در علمالنفس تاثیر کلى دارد و به مسائل،جهت مىبخشد و آثار و احکام گوناگون، نتیجه مىدهد.
طبعا در رابطه نزدیک با این مساله، چند مهم زیر لازم است موردبحث و بررسى قرار گیرد:
1 - ذکر اجمالى از عقیده مادیون درباره نفس و روح و تذکرچند جملهاز متون معتبر آنها بهعنوان شاهد بهطور اجمال و گذرا.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بتن های اسفنجی
بتن اسفنجی یک مخلوط سنگدانه درشت.سیمان.آب وماسه به میزان اندک(وگاهی اوقات بدون ماسه).در ساختار این بتن15-25%(از لحاظ حجم )فضای خلی وجود دارد و این امر موجب عبور آب از داخل این بتن می شود.
در بتن اسفنجی از آب نسبت به دیگر انواع بتن کمتر استفاده می شود و این مسئله باعث شده تا پس از ساختن مخلوط بتن آب ان به سرعت تبخیر شده و مخلوط در مدت یک ساعت کاملا ار اب تخلیه خواه شد.
در بتن اسفنجی منافذ هوا درون خمیر سیمان ایجاد میگردد دو نوع اصلی بتن اسفنجی عبارتند از :
1- بتن کفی 2- بتن گازی
در تولید بتن گازی منافذ عمدتا از طریق واکنش های شیمیایی ایجادگردیده و فرآیند عمل آوری توسظ سیستم اتوکلاو صورت میگیرد و در بتن کفی با ادغام حبابهای هوای از پیش آماده شده (کف) در خمیر سیمان یا ملات، آب و ماسه ریز ایجاد گردیده و عمل آوری آن بصورت معمولی و غیر اتوکلاو انجام می گردد.
نسبت مواد مختلف در بتن اسفنجی
نسبت مواد
مقدار مواد
1)مواد دارای خواص بتن
270to415kg/m^3
(2سنگدانه
1190to1480 kg/m^3
3)نسبت اب به سیمان
0.27to030
4)نسبت سنگدانه به سیمان
4to4.5:1
نسبت سنگدانه ریزبه سنگدانه درشت
0to1:1
رفتار بتن اسفنجی
همچنین به منظور اشنایی بیشتر با رفتار این بتن ویژگیهای آن در زیر بیان شده است.
مشخصات
مقدار
اسلامپ
20mm
چگالی
1600to2000 kg/m^3
زمان گیرش
1 ساعت
تخلخل
15%to25%
میزان نفوذ پذیری
120L/m^2/minto320
مقاومت فشاری
3.5mpato28mpa
مقاومت خمشی
1mpa to 3.8mpa
افت بتن
200x10^-6
1- بتن گازی (Atuoclaved Aerated Conceret)
بتن هوادار اتو کلاو شده (AAC) یا بتن گازی یکی از انواع خاص بتن سبک متخلخل می باشد این نوع بتن به علت وزن کم وخواص عایق حرارتی خود، باعث کاهش وزن ساختمان و صرفه جویی در مصرف انرژی می گردد و بدین لحاظ کاربرد آن در سطح جهان در حال گسترش می باشد محصولی که امروز بنام AAC نامگذاری گردیده طی 70 سال اخیر در سطح جهان خصوصا سوئد تولیده شده است.
این محصول شامل دو فرآیند اصلی ایجاد حباب هوا در دوغاب مخلوط سیمان آهک، و پودر سیلیس وعمل آوری بتن حاصل در سیستم اتوکلاو می باشد از خواص عمده بتن گازی وزن مخصوص کم، مقاومت مناسب، عایق بندی حرارتی و مقاومت در برابر آتش قابل ذکر می باشد با توجه به خصوصیات ذکر شده از کاربردهای عمده بتن تولید بلوکهای سبک ساختمانی جهت ساخت دیوارهای جدا کننده و باربر می باشد همچنین کاربردهای عمده بتن گازی تولید بلوکهای سبک ساختمانی جهت ساخت دیوارهای جدا کننده و باربر مانند پانلهای سقف و دیوار مورد استفاده قرار می گیرند.
تاریخچه و وضعیت موجود تولید AAC در جهان
بتن گازی (A)) در دهه 1920 در کشور سوئد تولید گردید انگیزه تولید آن دستیابی به ماده با خواص چوب نظیر سبکی، عایق حرارتی و قابلیت برش و شکل دادن و در عوض بدون معایب چوب همانند قابلیت اشتعال و فساد پذیری آن بود. پس از سالهای 1950 ساخت AAC در دیگر کشورها نیز آغاز شد و امروزه این محصول با روش های مختلف و نامهای متفاوت در بسیاری از کشورها تولید می گردد. محصولاتی که تحت نام های تجاری ثبت شده نظیر yatong , hebelx siporex , durox , unipol تولید و عرضه می شوند که در نسبت های طرح اختلاط ، مواد اولیه ، روش برش دادن بتن و مراحل پیش و پس فرآیند تفاوتهایی با یکدیگر دارند.
مواد اولیه و کلیات تولید بتن گازی (AAC)
در صنعت به بتن هوادار اتوکلاو شده بتن گازی گفته می شود و با همین مشخصه از بتن هوادار اتوکلاو نشده (بتن کفی) متمایز می شود.بطور کلی محصولات AAC از ترکیب دو ماده زیر تشکیل می گردد.
الف- ماده با پایه سیلیسی (ماسه سیلیسی آسیاب شده یا خاکستر بادی)
ب- ماده چسباننده
از سیمان پرتلند معمولی و آهک معمولا بعنوان چسباننده استفاده می شود این مواد در طی فرآیند اتوکلاو با سیلیس واکنش انجام داده و سیلیکات کلسیم هیدراته تولید می شود.
یکی از روشهای هوادار کردن بتن اعمال گاز است که این گاز توسط واکنش شیمیایی در بتن تولید می گردد. بدین منظور ملات باید کارایی مناسب داشته باشد تا حباب ها در ملات بطور یکنواخت توسعه یافته و از ملات خارج نگردند بنابر این سرعت ایجاد حباب گاز ، روانی دو غاب و زمان گسترش باید هماهنگ باشند.
از معمولی ترین روش های اعمال گاز یا حباب در تولید بتن گازی استفاده از پودر آلومینیوم است می توان از آلیاژ آلومینیوم نیز برای حبابها استفاده نمود گاهی اوقات از پیروکسید هیدروژن برای تولید حباب ها استفاده می شود.جهت دستیابی به خواص بهتر مقاومتی و کاهش پدیده جمع شدگی ، بتن هوادار تحت فشار و دمای بالا (اتوکلاو) و عمل آوری می گردد این فرآیند باعث تولید محصولی با ساختار کاملاً متفاوت نسبت به ماده ای که اتو کلاو نشده می گردد.
خواص بتن گازی
با توجه به موارد کاربرد ،بتن گازی در جرم های حجمی گوناگون و مقاومت های مختلف تولید می شود .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
موضوع تحقیق:
اثار تاریخی هفت تپه
مقدمه:
تمدن و هنر ایران باستان
ایران مهد هنر و فرهنگ در جهان بوده و هست، هنر پیش از اسلام بخش عمده ای از هنر ایران را در بر دارد.
منظور از هنر ایران باستان به طور کلی آن دوره از هنر ایران است که از ادوار پیش از تاریخ ،آغاز شده و تا قرن هفتم میلادی ادامه یافته است. ما سعی داریم در بخش هنر، به ترتیب به بررسی این دوره از تاریخ ایران بپردازیم و در بررسی آن به دلایل مختلف با مشکلاتی از قبیل کمبود اسناد، در دسترس نبودن آثاری که بدست آمده و نیز عدم توجه به کاوش و تحقیق روبرو هستیم. و تمام این کوتاهی ها از گذشته به ما رسیده است.
هنر به مفهوم خاص آن، یعنی رشته هایی که در هنر های تجسمی مطرح هستند نظیرمجسمه سازی ، سفالگری ، کاشیکاری ، نقاشی ، فلزکاری و غیره بررسی شده اند.
هنر ایران باستان مورد توجه بسیاری از محققین جهان بوده و هست. این توجه بنا بر دلایل فراوانی بوجود آمده است. از دلایل بارز این توجه پیدایش یکی از تمدنهای کهن جهان در این منطقه بوده است. یعنی ایران امروزی بخشی از منطقه ای وسیع بوده که مهد یکی از تمدنهای کهن جهان است. این مهد در غرب تا کنارهای دریای مدیترانه و در شرق تا هند امروز، در شمال تا کناره های جنوبی دریای خزر و در جنوب تا سواحل شمالی خلیج فارس وسعت داشته است و در همین منطقه اولین دولتهای جهان در حدود پنج هزار سال قبل دربین النهرین (بین دو رود دجله و فرات) بوجود می آیند که به ترتیب دولتهای سومر، اکد ، بابل و آشور هستند و دلیل دیگر وجود اقوامی در خود فلات ایران بوده که حدودﺃ از 17 هزار سال پیش در ایران زندگی می کرده اند.
قدمت اولین حکومتی که در فلات ایران بوجود آمده است به 3000 سال پیش باز می گردد که به نام دولت ایلامیان است. اما تقریبأ همزمان با ایجاد همین دولت اقوام بیابانگرد آریایی که از دو سوی دریای خزر بسوی فلات ایران مهاجرت کرده بودند در ایران ساکن می شوند. مهاجرت این اقوام تقریبأ 4 تا 5 هزار سال پیش آغاز می گردد که رفته رفته با آموختن رسم شهرنشینی از اولین ساکنان فلات ایران ، در ایران ماندگارمی شوند وهمین اقوام در حدود 2500 سال پیش با ایجاد دولت ماد و سپس هخامنشی ، تمدنهای ایلام وبین النهرین را از میان می برند . دولت هخامنشی با حمله یونانیان به سرداری اسکندر از بین می رود و پس از آن دولت سلوکی و سپس اشکانی بوجود می آید و بالاخره دولت ساسانی روی کار می آید که با فتح ایران بوسیله اعراب مسلمان از بین میرود.
از دلایل دیگر توجه محققین به هنر ایران باستان ، قدرتمند شدن دولتهای ایرانی است که با استفاده از اقتدار خود،هنرمندان کشور های مختلف را به خدمت می گیرند و امکانات بیشتری در اختیار آنها قرار می دهند . بنابراین رشته های هنری در ایران رشد قابل توجهی می کند. چنانکه هنر و تمدن دولتهای مختلف جهان را تحت تأثیر قرارمی دهد. ودرجهان بعنوان یک مکتب هنری مورد تقلید قرارمی گیرد، و درهنرعصراسلامی ایران هم مؤثر می افتد.
توجه پژوهشگران به هنرایران هرچندبسیاری ازمسا ئل گذشته را برای ما روشن کرده ،اما درمواردی هم به ما لطمه زده است. چه با کاوشگرانی که از حاصل حفاری های خود سوء استفاده کردند و آثار بدست آمده را به موزه های خارجی و مجموعه داران خصوصی فروخته اند. ولی جای خوشحالی است که هنوز مناطق باستانی ایران کاملأ حفاری نشده ، و با آثاری که در آینده کشف خواهد شد گذشته بر ما روشن تر خواهد گردید.
پیکره سازی و نقش برجسته:
پیکره سازی هنری سه بعدی است . یعنی دارای حجم می باشد و مثل نقاشی در صفحه نیست که تنها در محیط دو بعدی مطرح باشد .مثل نقشهای برجسته ، مهرها ، کنده کاریهای روی دیوارا(کتیبه ها) و حتی سکه ها ، پس می توانیم آثاری را که دارای سه بعد هستند و بطور مستقل بیانگر خاصیت بصری خود هستند را در این رشته بگنجانیم.
اولین ساکنان فلات ایران:
قدیمی ترین آثار پیکره سازی در سیُلک نزدیک کاشان بدست آمده است .و آن دسته چاقویی است که از استخوان تراشیده شده.
تعدادی مهر از همین منطقه بدست آمده که شباهت تصویری زیادی با تصاویری که از شوش در دست داریم ، دارد و این نشانگر نوعی رابطه میان سیُلک و شوش می باشد .نقشهایی که از شوش بدست آمده عبارت از خط ایلامی مقدم است .اگر دقت کنیم ،شباهت تصویری میان اثر مهرها و شکلهایی که در این نوع از خط مطرح است را بخوبی خواهیم دید.
هر چند این مقیاس از نظر تاریخی کاملأ دقیق نیست . اما بررسی تحول شکلها و شباهت آنها ، بخصوص در یک منطقه حد و مرز تاریخی نمی شناسد .
آثار بعدی متعلق به مردم دولت ایلام است که در شوش بد ست آمده است .دولت ایلام که از تمدن بین النهرین متأثر بوده ، تمدن ، فرهنگ و هنر خود را تا حد زیادی مدیون تمدن بین النهرین بوده است ، ازاینرو شباهتهای فراوانی در آثار ایلامیان و آثار تمدن بین النهرین وجود دارد و در آثار بدست آمده از حفاری های شوش و هفت تپه تعدادی پیکره و لوحه بدست آمده که نشان گرهنر پیکره سازی در میان ایلامیان است و حال اگر قیاسی میان آثار تمدنهای بین النهرین و ایلام کنیم این شباهتها روشنتر خواهد شد.