لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
پرتوی از مدیریت پیغمبر
سخن را از نخستین روزهای دعوت مبارک آن حضرت و برنامه های اعجازآمیزی که در دو مرحله متمایز زیر به اجرا درآورد آغاز می کنیم:
الف- مدیریت در مکه، ب- مدیریت در مینه.
رسول اکرم در مکه با زحمات فراوان و قرائت آیه های توحیدی و تأمل برانگیز و سوال و جوابهای هشیارگر و بیدارکننده و یادآوری جهان آخرت و آتش جهنم، به ساختن عقاید و تحکیم اندیشه های دینی و زدودن رسوبات جاهلیت از قلب و اندیشه تازه مسلمانان همت گماشت و با تبلیغی همه جانبه و حیرت آور همگان را به پذیرفتن دین گرانقدر الهی و ترک راه و رسم جاهلی فراخواند.
در این مرحله که سیزده سال به طول انجامید، مسلمانان به برنامه های ادرای متین آن حضرت در زمینه های تعلیم و تربیت و بویژه پرورش اندیشه ها و افکار، تمکین کرده و به اجرای آنها گردن نهادند و به همین جهت بیشتر ایات قرآن در این دوران نازل گردید.
یادآوری می شود که عقیده راسخ و ایمان پایدار، مردمان عادی را مسلمانانی امین و با اخلاص می سازد که به هنگام ورود به صحنه اجتماع و پذیرش مسئولیتهای مدنی، نمونه هایی زیبایی از سلوک و رفتار اسلامی را به نمایش گذارند، و برنامه های عبادی مانند نمازهای پنجگانه یومیه قرآن و دیگر عبادتهایی که پیامبر مسلمانان را به آن فرمان ئداد، و خود با کاملترین صورت به انجام آن می پرداخت، کاری در همین راستا و به منظور تربیت انسانهای کارامد و امین و راست کردار بود، و حتی خود آن حضرت و تعداید اندگ از یاران مخلص او عبادتهایی مانند نماز شب را با ذوق و اشتیاقی کامل وارد برنامه زندگی خود کرده بودند و قرآن کریم در باره آنان چنین فرموده است:
«و براستی، پروردگار تو می داند و جمعی از کسانی که با تو هستند، نزدیک به دو سوم یا نصف، یا یک سوم شب را به طاعت و نماز می پردازید، و خدا روز و شب را اندازه گیری کرده و می داند که شما، هرگز توان اینکه تمام ساعتهای شب را به عبادت ضبط کنید ندارید، و از شما درگذشت، پس شبانگاه هر مقدار که راحتی بتوانید، قلرآن را قرائت کنید».
گویا، این برنامه ریزی شبانه حکمتی پنهانی دارد، یعنی: علوه بر تقویت و تحکیم ایمان قلبی فرد شب زنده دار، بازتاب روزانه آن به شکل دعوت مردم به خدا و انفاق و بخشش در راه او تبلور می یابد.
مدیریت در مکه
به علت فشارهای که قریشیان بر دعوت جوان و نوخاسته اسلام وارد می ساختند، پیغمبر اکرم برای دو هجرت برنامه ریزی کرد، یکی از مکه به حبشه و دیگری از مدینه به مکه.
برنامه این دو مهاجرت چنان دقیق و منظم طراحی شده بود که فرصت را از دست دشمنان اسلام درآورد، و نتوانستند مانع اعزاک منظم و پنهانی گروههای مهجر گردند، و این هجرتها به جهت پیشگیری از خطرهایی بود که جان مسلمانان را تهدید می کرد.
یکی از نشانه های تدبیر خردمندانه و مدیریت قوی پیامبر (ص) این بود که خود ایشان، به دلایل زیر در مکه ماند و هجرت را به تاخیر انداخت:
الف-ملاقات با افرادی که از قسمتهای مختلف عربستان بریا زیارت کعبه به مکه می آمدند، و دعوت آنها به آیین حیات بخش اسلام که بیعت بزرگ جمعی از اهالی میدنه در عقبه اولی نمونه آن بود.
ناگفته نماند، که در موسم دیگر، هفتاد و سه نفر از نخبگان مدینه، که در میانشان تعدادی از بانوان نیز وجود داشتند، به مکه آمدند و بیعت عقبه ثانیه انجام پذیرفت، و این مجموعه های مسلمانان، بعد از بازگشتن به مدینه مقدمات هجرت پیامبر (ص) و زمینه های لازم برای تاسیس دولت اسلامی در آن شهر را فراهم ساختند.
ب-سازماندهی مهاجرت گروهی از مسلمانان اولیه به کشور حبشه که آن را هجرت اول یا هجرت صغیر نامیده اند. این هجرت سبب رساندن ندای اسلام به افریقا و تشکیل مرکزی در آن قغاره گردید که صدیا اسلام در آینده از آنجا به مناطق دیگر برسد؛ ضمن اینکه تجربه های زیادی نیز برای مسلمانان به همراه داشت.
ج-در زمان بیماری سرپرست و حامی پیامبر یعنی عموی بزرگوار ایشان، جناب ابوطالب، جمعی از قریشیان به نزد او آمده و تقاضا کردند که از برادرزاده اش محمد (ص) بخواهد تا دعوت مردم به دین جدید، دست بردارد یا تخفیفی در این امر بدهد، و آنان نیز در مقابل، هرچه می خواهد به او بدهند. لیکن، پیغمبر که در دعوتش ثابت قدم و استوار بود، در جواب آنان و خطاب به عموی ارجمندش فرمود:
ای عم بزرگوار، اگر یک کلمه را بر زبان آورید، سروری و فرمانروایی عرب و عجم را به دست خواهید اورد. قریشیان با خرسندی گردنهای خود را به سمت پیامبر فراز کردند تا بدانند آن یک کلمه چیست، و یکی از آنان گفت: بسیار خوب، به جان پدرت ده کلمه می گوییم، حال به ما بگو که چه باید بگوییم، پیامبر فرمود: بگویید (لااله الا الله) و آنچه جز خدای می پرستید، رها سازید.
مشرکان قریش با شنیدن این سخن، از نزد ابوطالب بازگشتند و همانند دنیای استکباری معاصر ما، غرور ناشی از احساسات قدرت آنان را به بدکاری و عدم پذیرش حق وادار کرد، زیرا اگر به بندگی خدا اقرار می آوردند، دیگر نمی توانستند به دزدیها و استثمارشان ادامه دهند و ناچار می شدند از مقام و منصبهایی که با ستنگری و شرک ورزی به خدا تحصیل کرده بودند، دست بردارند، و از منافعی که از مسافرت اعراب به مکه و زیارت بتهای درو کعبه عایدشان می شد چشم بپوشند.
با تامیل در این حادثه، برای ما روشن می شود که رصول خدا (ص) در آن هنگام به آماده ساختن زمینه برای برپایی دولت اسلامی و جهانی بر اساس
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
چند نمونه از سادهزیستی پیغمبر (ص)
امام رضا (ع) از پدرانش، از قول علی (ع) فرمود: «کنا مع النبی (ص) فی حفر الخندق، اذجائته فاطمة (س) و معها کسیرة من خبز، فدفعتها الی النبی (ص) : فقالالنبی (ص) : ما هذه الکسیرة؟ قالت: قرصا خبزته للحسن و الحسین (ع)، جئتک منه بهذه الکسیرة فقال النبی (ص) : اما انه اول طعام دخل فم ابیک منذ ثلاث; (1) در کندن خندق با پیغمبر (ص) بودیم که فاطمه (س) آمد و با خود پاره نانی داشت و آن را به پیغمبر (ص) داد . پیامبر (ص) گفت: این چیست؟ گفت: نانی است که برای حسن و حسین (ع) میپختم و پارهای از آن را برای شما آوردم، پیامبر (ص) گفت: نخستین طعامی است که بعد از سه روز به دهان پدرت وارد میشود .»
امیرالمؤمنین (ع) در توصیف زندگی پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «ما رفعت له مائدة قط و علیها طعام و ما اکل خبز بر قط و لا شبع من خبز شعیر ثلاث لیال متوالیات قط . توفی و درعه مرهونة عند یهودی باربعة دراهم . ماترک صفراء ولا بیضاء مع ما وطئ له من البلاد و مکن له من غنائم العباد و لقد کان یقسم فیالیوم الواحد الثلاثمائة الف اواربعمائة الف و یاتیه السائل بالعشی فیقول: «والذی بعث محمدا بالحق، ما امسی فی آلمحمد صاع من شعیر ولا صاع من بر ولا درهم ولا دینار; (2) هرگز سفرهای از پیش او برچیده نشد که بر آن طعام باشد (آن قدر طعام سفره حضرتش اندک بود که چیزی از آن باقی نمیماند!) و هرگز نان گندم نخورد و هرگز سه شب پیاپی از نان جو سیر نخورد . در حالی از دنیا رفت که زره آن حضرت نزد مردی یهودی در برابر چهار درهم به گرو بود با وجود همه سرزمینهایی که در اختیارش قرار گرفته بود و غنایمی که از جنگها به دست آورده بود، (سکه) زرد و سفیدی از خود برجای نگذاشت . در یک روز سیصد هزار و چهارصد هزار را تقسیم میکرد و شبانگاه که سائلی به نزدش میآمد و از او چیز میخواست میگفت: سوگند به آنکه محمد را به حق مبعوث فرمود، در خاندان محمد پیمانهای از گندم یا جو یا درهم و دیناری برای شب نمانده است!»
امیرالمؤمنین (ع) ضمن تاکید بر اینکه شیوه زندگی و برخورد پیامبر اکرم (ص) نسبتبه دنیا سرمشق هر مسلمانی است - که قطعا مدیران و پیشوایان جامعه اسلامی باید در صف اول پیروی و اقتداء به آن حضرت باشند - میفرماید: «و لقد کان فی رسولالله (ص) کاف لک فی الاسوة، و دلیل لک علی ذم الدنیا و عیبها و کثرة مخازیها و مساویها اذقبضت عنه اطرافها و وطئت لغیره اکنافها و فطم عن رضاعها و زوی عن زخارفها; (3) پیامبر (ص) برای نمونه و سرمشق بودن برای تو (ای مسلمان!) کافی است او راهنمای تو استبه عیب و نکوهش دنیا و فراوانی بدیها و رسواییهای آن، زیرا دنیا به خود او وفا نکرد و همه چیز آن برای غیر او مهیا گشت . او از پستان دنیا شیر نخورد و از بهرهگیری از زینتهای آن چشم فروبست .»
پیامبر اکرم (ص) در سخنی خطاب به ابوذر غفاری میفرماید: «یا اباذر انی البس الغلیظ و العق اصابعی و ارکب الحمار بغیر سرج و اردف خلفی فمن رغب عن سنتی فلیس منی; (4) ای اباذر من لباس درشت میپوشم و بر زمین مینشینم و به هنگام غذاخوردن - انگشتان را با زبان میلیسم و بر الاغ بدون پالان سوار میشوم، و کسی را پشتسر خود سوار میکنم . پس هر کس از سنت من گریزان شود از من نیست!»
نمونههایی از سادهزیستی پیشوای پرهیزگاران
علی (ع) میفرماید: «. . . و الله لقد رقعت مدرعتی هذه حتی استحییت من راقعها و لقد قال لی قائل: الا تنبذ ها عنک؟ فقلت: اعزب عنی «عند الصباح یحمد القوم السری (5) ; . . . به خدا قسم که چندان پیراهنم را وصله زدم که از وصله زننده آن شرمسار شدم! یکی به من گفت: چرا آن را دور نمیافکنی؟ در جواب به او گفتم: از من دور شو که چون صبح شود مردمان قدر راهپیمایی شبانه را بدانند .»
امیرالمؤمنین (ع) :
. فدعونی اکتف من دنیاکم بملحی و اقراصی فبتقویالله ارجو خلاصی . ما لعلی و نعیم یفنی و لذة تنحتها المعاصی؟ سالقی وشیعتی ربنا بعیون ساهرة و بطون خماص . . . ; (6) . . . مرا به حال خود واگذارید تا از دنیای شما به نمکی و قرص نانی اکتفاء کنم! زیرا رهایی خود را در ترس از خدا و تقوا امید بستهام . علی را با نعمتی که فنا میشود و لذتی که از گناه فراهم میآید چه کار؟ من و شیعیانم بزودی پروردگارمان را با چشمان شب زندهدار و شکمهای گرسنه ملاقات خواهیم کرد . . . !»
ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین (ع) میگوید:
هنگامی که شب نوزدهم ماه رمضان فرارسید در وقت افطار طبقی که در آن دو قرص نان جو و یک کاسه شیر و مقداری نمک بود نزد آن حضرت آوردم . آنگاه که از نماز فارغ شد و خواست افطار کند، به سینی افطار نگریست و در آن درنگ کرد، سپس سرش را تکان داد و به شدت و با صدای بلند گریه کرد و گفت:
«یابنیة اتقدمین الی ابیک ادامین فی فرد طبق واحد؟ اتریدین ان یطول وقوفی غدا بین یدیالله - عز وجل - یومالقیامة؟ انا ارید ان اتبع اخی و ابن عمی رسولالله (ص)، ما قدم الیه ادامان فی طبق واحد الی ان قبضهالله . یا بنیة! ما من رجل طاب مطعمه و مشربه و ملبسه، الا طال وقوفه بین یدیالله - عز و جل - یومالقیامة، یا بنیة ان الدنیا فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب; (7) دخترم! آیا در یک سینی برای پدرت دو نانوخورش میآوری؟ آیا میخواهی فردای قیامت ایستادن من در پیشگاه خدا - برای حساب پس دادن - به درازا کشد؟ من میخواهم که از برادرم و پسر عمویم رسولخدا (ص) پیروی کنم، هرگز دو نوع طعام در یک ظرف نزدش گذاشته نشد و چنین بود تا جان به جان آفرین تسلیم کرد . دخترم! هیچکس نیست که خوراک، و پوشاک او پاکیزه و لذتبخش باشد، مگر آنکه در روز قیامت ایستادن او نزد خدای عز و جل طولانی شود . دخترم! در حلال دنیا حساب است و در حرام آن عقاب . . . !»
عدی بن حاتم طائی، امیرالمؤمنین (ع) را دید در حالی که در برابرش کاسهای آب و پارهای نان جو و نمک قرار داشت، پس گفت: ای امیرمؤمنان، این روا نیست که روز را گرسنه و مشغول کار و تلاش به سر بری و شب را بیدار و درگیر با رنجها به روز آوری و با این حال افطارت این باشد! امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
«علل النفس بالقنوع و الا