لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
موضوع اول
عوامل پیشرفت مسلمین در زمان گذشته ومعاصر
عوامل پیشرفت وگسترش اسلام در اواسط قرن چهارم هجری که منشا گرفته از نظر اخلاقی ،علمی،عقلانی ، آزاد منشی دین اسلام بوده است
اگرنقشه سیاسی اروپا ، آفریقا ،آسیای غربی را در اواسط قرن چهارم هجری ترسیم نمائیم و جغرافیای تاریخی این دوره را بررسی کنیم متوجه میشویم که بزرگترین بخش جهان مسکون راکه یونانیان آن رااویکومین می نامیدندتشکیل میدادند که بوسیله مسلمانان اداتره می شد دارای تمدن اسلامی بودکه این قسمت دارای تبعه حکومتی واحد وسیع می دانستند ظهور و گسترش سریع اسلام در این منطقه بزرگ جهان تنها درسه قرن صورت گرفت ودین اسلام زمانی دین اصلی ویا حد اقل دین اکثریت قاطع بخشی از جهان بوده که بیش ازنیمی از جهان متمدن را در سه قاره آسیا ، آفریقاو اروپا فرا می گرفت و منطقه بین سلسله جبال پیرنهوسیبریه از غرب وشمال اروپا تا دورترین نقطه آسیا تا چین وگینه جدید از طرف شرق واز مراکش در شمال آفریقا تا آخرین نقطه جنوبی در آقریقا بیش از دو سوم قاره آفریقا را در بر داشت واگر مقاومت شدید فرانک هادر فرانسه در قرن دوم هجری مانع نشده بود محتملاًاسلام سراسر اروپا رافرا گرفته بود دین اسلام مانند یک بنای موزون مجلل وکامل است تمام بخشهای آن بطور هماهنگ یکدیگر را تحکیم و تکمیل کمیل می نمایدو هیچ عیب ونقصی درآن وجود ندارد ودر نتیجه اسلام دارای کمال وتمامیت ، جامعیت ، تعادل ، استحکام است . تمام تعالیم و ارزشها ودستورات وقوانین و احکام تاسلامی در جای مناسب خود قرار دارد و ارزنده است یک دین علمی و عقلانی است و این عوامل نیز باعث پذیرش اندیشمندان تازه مسلمان در زمان معاصر نیز میباشد .وپذیرش دسته جمعی انسانها به اسلام موجب انتشار وسیع اسلام وافزایش سریع تعداد مسلمانان در طول تلریخ اسلام بوده است شور و عشق و علاقه مسلمانان به حق وحقیقت آنان را بر آن می داشت که تنها به درک ووصول به حق وحقیقت قناعت ننمایند بلکه آن رابه دیگران نیز معرفی نمایند و از این جهت می کوشیدند که اسلام را به دیگران معرفی کنند وبه مردم و سرزمینهای دیگران بشناسانند ولی بررسی اسلام بطور کلی و بررسی تاریخ و چگونگی گسترش آن مارا بهاین حقیقت رهبری می کند که عوامل متعدد علل مختلف وشرایط اجتماعی ،اقتصادی ،اموزشی ،فرهنگی ،معنوی ،سیاسی وتاریخی وجغرافیایی گوناگون وغیره همه
به علاقمندی افراد به اسلام وگسترش آن در سرزمینهای مختلف ودر بین پیروان ادیان مختلف در آسیا ،آفریقا ،اروپا ،ودر زمان حاضر به کل جهان کمنک نماید وامر به معروف ونهی منکر نیز در گسترش اسلام وپیشرفت آن سهم بهسزایی داشته است وآزاد منشی دینی ،عدالت خواهی ،تعادل که سیاست های مسلبمانان بود وسرزمینهایی که فتح می کردند ودر آن اجرا می کردند عامل گسترش وپیشرفت اسلام بود .
2-آزاد منشی دینی ،ازادی دینی ،احترام به ادیان دیگر (اهل کتاب ) واعتراف نویسندگان غربی
جالب توجه است که در ادبیات ومنابع کلامی ومناظرات دینی قرن چهارم هجری که در حقیقت شکوفاترین دوره ادبیات اسلامی وعربی است هیچ گونه اثری حاکی از وجود تعصب ومحدودیت دینی علیه غیر مسلمانان مشاهده نمی شود گاه اهل مناظره وشرکت کنندگان در مجادلات دینی که از قدرت ومقام برخوردار بودند هرگز تعصب مذهبی راتأیید ننموده اند وهمواره آزادی دینی را دراثار خود محترم شمردهاند .مسلمانان به دانشمندان واندیشمندان غیر مسلمان به عنوان طبقه واجب الاحترام می نگریستد
این مطلبی است که بوسیله یکی از همین نویسندگان متعصب غرب تأیید شده است ومسلمالنان از ابتدااز ادیان الهی وآسمانی وپیروان آنهارا (اهل کتاب ) در حمایت خود گرفتند ودفاع از آنها راوظیفه شرعی خود دانستند واین عوامل آزادی دینی ،تعادل ،عدم تعصب باعث شدکه مسیحیان ویهودیان هم دین اسلام را بردین های یهودی ومسیحی ترجیح دهند
3- وجود استفاده از قدرت در مسیحیا ن وعدم استفاده از قدرت در اسلام
مسیحیان درراه تحمیل مسیحیت خود قدرت رابکار گرفتند وهمواره فکر می کردند که راه قدرت در راه خدمت به مسیحیت صحیح بوده است واین کار را ستوده اند ولی اسلا م ناب محمدی برای دعوت خویش از ابتدای دعوت خود به کاری غیر مشروع ونادرست دست نزد ومسیحیان در قثرن اول میلادی که از قدرت محروم بودند آنرا کاری ناشایست وخیانت می دانستند ولی درقرن چهارم میلاد یآن را پسندیده وقانئنی شده دانستند پس چگونه می شود چیزی درابتدا غیرمشروع وناپسند وسپس مشروع وپسندیده باشد آیا خداوند قانونی در قرن اول میلادی وضع ودر قرت چهارم تقض کرده است مسیحیان در ابتدا معجزه پیشرفت را عمل خداوند می دانستند ولی زمانی که خود مسیحیان به قدرت رسیدند نقش امپراطوری را بر عهده گرفتند وپس از کسب قدرت بر علیه غیر مسیحیان سوئ استفاده کردند حتی اختلاف بین مسیحیان ،ایجادفرقه مسیحی وجنگها بین آنان بوجود آوردند بهمین دلیل این کار باعث ضعف دین مسیحیت شد وبیشتر مردمی که به اسلام روی می آوردند آنان قبلا مسیحی ویهودی بودند
4- عوامل گسترش وپیشرفت اسلام در اوایل قرن سیزدهم به دلیل عدم تبعیض نژادی وتکیه بر برادری وبرابری در اسلام.
اسلام در سالهای اخیر مانند قدرتی عظیم به جنب وجوش آمده است اسلام در آسیا وآفریقا با تکیه بر برابری نژادی وبرادری وعدالت ومبارزه با هرگونه تبعیض در برابر ادیان مختلف محلی ومخصوصا مسیحیت که گذشته وتاریخ آن همواره با استعمار وامپریالیسم در آمیخته است جذابیت وسیعی را کسب نموده است ودر موارد مناطق وشرایطی که اسلام ومسیحیت رقابت دارند وهر یک می کوشند تا پیروان جدید را بدست اورند مسلمانان محروم از وسایل تبلیغاتی در برابر هر یک نفر که بوسیله دستگاههای مجهز مسیحی مسیحیت را می پذیرند موفق می شوند ده نف ر را به اسلام معرفی نمایند وده برابر تازه مسلمان نمایند
5)وجود حضرت محمد (ص) و خلوص نیت و صفای او بوده است حضرت محمد (ص) بدون شک بزرگترین مصلح دو.ره خود در سرزمین خود بوده است مصلح دینی ، اخلاقی ،سیاسی ولی به تدریج که دین وی از مرزهای سرزمینی که در آن ظهور کرده بود و در آنجا بزرگترین معمای بشریت گشته بود علت اصلی موفقیت اسلام و گستر ش آن در تمام سرزمینهایی که به آنها راه یافت آن است که اسلام دینی کامل است و اسلام تمنها به آن اندازه از ارزش برخوردار است که میتواند مانع گسترش نظام دینی بهتری باشد و اسلام ذاتاً دینی پسندیده و کامل م قابل قبول و ارزنده است
6) اطاعت و تسلیم انسانها از خداوند است معنی اسلام کلمه( اسلام)اسم فعل است و از مصدر مسلم ( س ل م ) مشتق است که به معنی پذیرش اطاعت و تسلیم است .تسلیم در برابر خدا واطاعت از وی قرآن کریم سوره 3آیه 7و79 سوره 5آیه 5 سوره 6 آیه 125 سوره 39آیه 23 سوره61 آیه 71 کلمه دیگر که از همین ریشه گرفته شده است .مسلم است و بر کسانی اطلاق می شود که خود را تسلیم و مطیع می دانند قرآن کریم سوره 22 آیه 77 سوره 33 آیه 35 سوره 49 آیه 14 اسلام به معنی یک تحرک است اسلام به معنی تسلیم اراده خدا پذیرش رضایت لطف و سعادت خداوندی است اسلام در حقیقت قبول مثبت و فعالانه (آمادگی و شیفتگی و عشق است ) 7) عامل رهبری و عقلانی بودن اسلام است رهبری دینی مبانی و عقاید مربوط به آن در اسلام با خود حضرت محمد (ص) شروع می شود وی هرگز مدعی نشد که پیش از بشری است که تنها پیام خدا را دریافت و آن را به افراد بشر ابلاغ می نماید (رسول الله)وی همواره قدرت درهبری و رسالت خود را از خدا میدانست خدا عالم و سرچشمه علم و حق سر چشمه حقیقت است حقیقتی که بر پیامبر نازل شد از خدا که حقیقت کامل و تمام حقیقت است و بود علم وحقیقت از پروردگار است و محمد(ص) در هیچ چیز شریک خدا یا معاوی در برابر خدا قرار ندارد علمای اسلام حداکثر سعی خود را در راه جلب توجه مغول به فعالیتهای علمی ،ساختن علمی ،مذهبی ،فرهنگی و گسترش تمدن و تحکیم مبانی اخلاق مبذول می داشتند عقلانیت و روح علمی اسلامی مخصوصا موجب جذب افراد متفکر سرزمینهای بیزانس، مصر ، سوریه ،بین النهرین ، ایران و … است
8) عاملهای دیگر پیشرفت اسلام عبارتست از عامل اخلاقی ،عامل انسانی ،عامل سیاسی ،عامل اجتماعی ،عامل اقتصادی ،عامل مهاجرت و مسافرت ها ،عامل آموزش ،عامل تمدن ،قدرت پویایی و تجدید حیات آن بوده است.
یکی از مهمترین موفقیتهای اخلاقی اسلام عبارتست از تحولی که اسلام در وضع خشونت بار – وحشیانه خونخوار و خرابکارانه مغول به وجود آورد و آنان را به مردم متمدن فرهنگدوست هنر پرور ،مهربان و علاقمند به جامعه و انسانیت تبدیل کرد و به دلیل دوری مسلمانان از بی بندباری اخلااقی و لاقیدی و تربیتی می باشد به همین دلیل گرایش انسانهارا به تعالیم و فضائل اخلاقی اسلام نشان میدهد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن .docx :
عزت نفس و پیشرفت تحصیلی:
نتایج چندین مطالعه، همبستگی شایان توجهی (6/0-4/0) بین پیشرفت تحصیلی و خودپندارة توانایی را نشان داده است (بروک اور2، 1981: مارش3،1984؛ اسکالویک4، 1986). بین پیشرفت تحصیلی و عزت نفس کلی نیز همبستگی 3/0 تا 4/0 یافته شده است (روبین5 1978؛ اسکالویک، 1984، 1986) . از طرف دیگر هانسفورد6 (1982) طی تحقیق خود رابطه معناداری (همبستگی در حدود 6/0) بین خود پنداره توانایی و عزت نفس کلی به دست آورد (بیابانگرد، 1380).
بر اساس یک الگوی منطقی هر فردی می تواند چهار الگوی احتمالی علّی را مطرح کند که هر یک از آن ها را می توان به صورت نظری مورد بحث قرار داد (اینارام7 و همکاران، 1990 به نقل از میرعلی یاری، 1379).
1. Pope 2. Brook over 3. Marsh 4. Skalvik 5. Rubin 6. Hansford 7. Einar, M
الف علت ب : بر اساس اصل ارزیابی انجام شده (روزنبرگ، 1979) فردی ممکن است پیش بینی نماید که پیشرفت تحصیلی اش بر خودپنداره اش، از طریق ارزیابی های دیگر افراد مهم تأثیر می گذارد. شبیه همین پیش بینی ممکن است بر اساس تئوری مقایسه اجتماعی انجام شود ( فستینگر1، 1954) . طبق این تئوری، پیش بینی فرد به عملکردش درگروه اجتماعی مورد مقایسه ( به ویژه در میان همکلاسان که اهمیت زیادی دارند)، بستگی دارد. (راجرز، اسمیت و کلمین، 1987). مطابق نظر(دیویس، 1978) دانش آموزان ممکن است در صورتی که خودشان را با اکثریت همکلاسی هایشان مقایسه نمایند، اشتیاق نسبتاً پایینی داشته باشند. پارکر و مارش (1984) نیز نظری مشابه همین نظر، از طریق فرضیه «چهارچوب داوری»2 مطرح می نماید. مطابق این مدل، تغییر خودپنداره احتمالاً پیامد افزایش موفقیت و پیشرفت است تا این که متغیری ضروری برای پیشرفت (میرعلی یاری، 1379) .
1ـ ب علت الف : بر اساس تئوری همسان سازی خویشتن (جونز، 1973؛ کلی 1954) فردی ممکن است پیش بینی کند که دانش آموزان دارای خودپنداره تحصیلی پایین، ممکن است از موقعیتهایی که در آن ها می توانند خود پنداره شان را تغییر دهند، اجتناب ورزند. از این رو سعی و تلاش کمتری را در مدرسه از خودشان نشان می دهند. همچنین بر اساس نظریة خود ارزشی و زنجیره پیشرفت ـ توانایی، دانش آموزان مبتلا به انتظار پیشرفت پایین، ممکن است تدابیر اجتناب از شکست، از جمله طفره رفتن را بیشتر آموخته باشند. البته باید در نظر داشت که آسودگی موقتی که به توسط این تدابیر اجتناب از شکست حاصل شده گمراه کننده است، زیرا سرانجام به شخص آسیب خواهد رساند. بنابراین در صورتی که فرد انتظار پایینی از خودپنداره توانایی اش داشته باشد، پیشرفت تحصیلی کمتری را نیز تجربه خواهد کرد. (بیابانگرد، 1380).
1. Festinger 2. Frame of refrence
الف و ب به یک روش تعاملی (تقابلی) بر یکدیگر تأثیر می گذارند: دو فرایندی که در بالا شرح داده شد، لزوماً باهمدیگر در تناقض نیستند.مارش (1984) یک مدل تعادل سازی پویا را مطرح می کند که مطابق آن پیشرفت تحصیلی، خودپنداره و اسناد به خویشتن در یک شبکه از روابط متقابل درهم تنیده شده اند. هم چنین تغییر در یکی از آنها منجر به تغییر در دیگری، به منظور برقراری مجدد تعادل می شود. بنابراین، پیشرفت تحصیلی و خودپنداره به یک روش تقابلی در یکدیگر تأثیر می گذارند (بیابانگرد، 1380).
2ـ الف و ب معلول ج هستند: ماروگاما1 و همکاران (1981) بیان می کنند که علت سومی (برای مثال توانایی یا حمایت اجتماعی) بر پیشرفت تحصیلی و خودپنداره مؤثر است. ممکن است خودپندارة توانایی و عزت نفس (هر دو) از طریق تجارب غیر تحصیلی مرتبط با توانایی، و یا متغیر سوم دیگری، تحت تأثیر قرار گرفته باشند. بنابراین به صورت نظری الگوهای مختلف علّی را می توان مطرح کرد که واقعاً هم وجود دارند. با این حال، چندین مطالعه آزمایشی انجام شده است که روابط علّی میان پیشرفت تحصیلی و خودپنداره را مورد آزمون قرار داده است . در یک مطالعه طولی که مشتمل بر چهار گروه بود، ماروگاما و همکاران (1988) پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را در سنین 9، 12، 15 سالگی و عزت نفس کلی آن ها را در سن 12 سالگی مورد اندازه گیری قرار دادند. متغیرهای کنترل کننده، طبقه اجتماعی و توانایی در سن 7سالگی مورد اندازه گیری قرار گرفت .آنها هیچ گونه مدارکی دال بر اینکه پیشرفت تحصیلی وعزت نفس رابطه علّی با یکدیگر دارند، نیافتند و متغیر سومی را ( برای مثال طبقه اجتماعی و توانایی)، به عنوان علت پیشرفت تحصیلی و عزت نفس بیان می کنند. پتیبوم2 و همکاران (1986) با تجزیه و تحلیل داده های یک نمونه بزرگ از دانش آموزان دبیرستان و اندازه گیری پیشرفت تحصیلی و
1. Marugama 2. Pottebaum
عزت نفس کلی در فاصله 2 سال دریافتند که هیچ گونه شواهدی مبنی بر اینکه عملکرد یک متغیر، نسبت به متغیرهای دیگر برجسته تر است، وجود ندارد. آن ها دو توضیح احتمالی در این مورد مطرح می کنند، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی ممکن است معلول یک متغیر سوم باشند یا اینکه هر دو متغیر به یک سبک چرخه ای تأثیر یکسانی بر یکدیگر دارند.
در بعضی مطالعات گزارش شده که خودپنداره توانایی بر پیشرفت تحصیلی، برتری علّی دارد. در مطالعات دیگری محققان به نتیجه متضاد با این نظریه رسیده اند. خلاصه اینکه، تحقیقات آزمایشی اجازة هیچ گونه نتیجه گیری با ثباتی را در مورد ترتیب علّی خودپنداره و پیشرفت تحصیلی نمی دهد. این همان نتیجه گیری است که به توسط بیرن1 (1984، 1988) در دو مطالعه بزرگ بیان شده است. علاوه بر این، روابط بین این دو مفهوم ممکن است ناشی از مشکلات روش شناختی، سن، تعریف خودپنداره و اندازه گیری پیشرفت تحصیلی باشد ( هانسفورد، 1982). بر اساس زمینه های نظری هر کدام از متغیرهای پیشرفت تحصیلی و خودپنداره توانایی بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند.
پرسش مهم برای پژوهش عبارت از این است که آیا می توان اثرات هر یک از متغیرهای مذکور و متغیری را که بهترین پیش بینی کننده برای دیگری باشد، تعیین و شناسایی کرد؟ به دنبال این نظر، شاولسون2 و بیرن (1984)، الگوی برتری علّی و ملاکهای آزمون آن را تعیین نمودند. بر اساس این الگو خودپندارة افراد به تدریج
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 1
پرسشنامه تاثیر تحصیلات والدین بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دبیرستان
این پرسش نامه در دانشگاه نورس ایسترن بوستن تهیه شده است . برای مقیاسه دانش آموزان ، فقط باید به طرف مقابل به این پرسش نامه پاسخ دهید.بعد، نتایج خود را با نتایجی که در پیوست آمده است ، مقایسه کنید .
درستور العمل: دور عددی که به نظر شما با درستی یا نادرستی یا عدم درستی سولات به هر تطبیق می کند ، یک دایره بکشید برای این کار کد زیر را در نظر بگیرید .
7= کاملاً درست
6= بیشتر درست
5= کمی درست
4= نامطمئن (هم درست و هم غلط )
3= کمی غلط
1= کاملاً غلط
تحصیلات خانواده تاثیر دارد
نقش تحصیلات پدر بیشتر است
نقش تحصیلات مادر بیشتر است
تحصیلات تفاوتی و تاثیری ندارند
به نظر پایه اصلی پیشرفت تحصیلی است
دوست دارم پبیشتر از خوانواده کمک تحصیلی بگیرم
بیشتر در درس های عملی و فیزیک و ریاضی کاربرد دارد
احساس قرور دارم وقتی پدرو مادرم تحصیلات دانشگاهی دارند
خیلی وقت ها از پدر و مادرم کمک می گیرم
تحصیلات خنواده من از تحصیلات معلمم بیشتر است
می توانم از تجربیات مادر در پیشبرد اهداف کمک بگیرم
تحصیلات خانواده بیشتر بر دورس دینی و ادبیات استوار است
بیشتر دانش آموزان موفق خانواده باسوادی دارند
دانش آموز الگوی من خانواده تحصیل کرده دارد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
رابطه هدایت تحصیلی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر
ـ مقدمه :
یکی از برنامه های راهنمایی و مشاوره در مدرسه، هدایت تحصیلی است. هدایت تحصیلی یک جریان منظم است، که هدف خاصی را دنبال می کند و ابتدا و انتهای مشخصی ندارد. از طریق هدایت تحصیلی به فرد کمک می شود تا خود را بشناسد، با خصوصیات رشته های مختلف و نیازهای جامعه آشنا گردد، رشته مناسبی را انتخاب کند و بطور موفقیت آمیزی در آن رشته تحصیل کند. هدایت تحصیلی از دوره ابتدایی می تواند پی ریزی گردد، در دوره راهنمایی و دبیرستان استعدادهای دانش آموز کشف و رشته های مختلف تحصیلی شناخته شود تا در نهایت دانش آموز، رشته متناسب با علاقه و استعداد خود را انتخاب کند. راهنمایی شغلی هم هر چند از دوره ابتدایی پی ریزی می گردد، اما رسماً در پی هدایت تحصیلی ادامه پیدا می کند.
ـ بیان مسئله :
پژوهش حاضر قصد بررسی برنامه هدایت تحصیلی را دارد. ارزشیابی و بررسی هر برنامه ای یکی از ارکان لازم برای رشد آن برنامه است. مسئله کلی این است که آیا برنامه هدایت تحصیلی موفق بوده است یا نه؟ و آیا به هدف نهایی خود که همان کمک به دانش آموز برای انتخاب بهینه رشته تحصیلی است، رسیده است یا نه؟
ـ اهداف :
هدف اصلی تحقیق حاضرمشخص کردن رابطه پیشرفت تحصیلی با هدایت تحصیلی است. از جمله اهداف فرعی تحقیق ، بررسی هدایت تحصیلی و تبیین اثر بخشی فعالیتهای مشاوره ، تجزیه هدایت تحصیلی به بخشهای مختلف و تعیین متغیرهای مختلف می باشد
ـ فرضیه های تحقیق:
هدایت تحصیلی با پیشرفت تحصیلی رابطه دارد ـ بین نمرات راهنمایی مرتبط با رشته انتخابی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد ـ بین نمرات دبیرستان مرتبط با رشته انتخابی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد ـ بین امتیاز نمرات در رشته انتخابی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد ـ بین امتیاز مشاوره ای در رشته انتخابی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد.
ـ جامعه و نمونه :
جامعه مورد مطالعه در این پژوهش عبارتست از دانش آموزان دختر و پسر سال دوم دبیرستان در سطح اداره کل آموزش و پرورش ایذه . از این تعداد 500 نفر آزمودنی با استفاده از روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب شده اند.
ـ ابزار گرد آوری داده ها :
فرم شماره یک هدایت تحصیلی به اضافه کارنامه تحصیلی ترم سوم دانش آموزان، ابزار اصلی تحقیق حاضر بوده اند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
چرا غرب با وجود فساد همیشه در حال پیشرفت علمی است ؟
پیشرفتی که امروزه در غرب وجود دارد، اوّلاً پیشرفت در علم و صنعت و تکنولوژی بوده، نه در تمام جنبه های انسانی؛ ثانیاً غرب پیشرفت خود را مدیون تلاش و کوشش پیشینیان خویش است، نه ره آورد انسان غربی امروزی. دانشمندان بزرگی که در طی چندین قرن در جهان غرب با بهره گیری از آثار و نوشته های دانشمندان پیش از خود، قافله علم را به جلو راندند ، و امروزه به جهان غرب عرضه داشتند، انسان های غیر اخلاقی نبودند؛ یعنی اگر چه غرب امروزه با پیشرفت در علم و صنعت روبرو است، اما پیشرفت را مدیون انسان های تلاشگر و دانشمندان پیشین است و آن ها اهل فساد نبودند. حتی امروزه کسانی که در وادی دانش و کشف رموز هستی و اختراع قرار گرفته اند، کسانی نیستند که به دنبال جنبه های فساد آور در غرب بروند. مطمئناً دانش و کشف رموز هستی با صرف کردن عمر و وقت در فساد سازگاری ندارد. بسیاری از آنان به ارزش های اخلاقی احترام می گذارند. و چنین نیست که همه جهان غرب و مردم آن به فساد آلوده باشند. اگر غالباً با جنبه های فاسد آن روبرو هستیم، به این خاطر است که برای کشورهای دیگر این جنبه ها را بیشتر به نمایش می گذارند، یا برای این است که از جنبه های مثبتی که در آنجا وجود دارد، آگاهی نداریم. یکی از چیزهایی که موجب پیشرفت آن ها شده و متأسفانه ما کمتر آن را در زندگی به کار می گیریم، رعایت نظم و انضباط و قانون است. مورد دیگر مدیریت صحیح در جامعه است. مدیریت صحیح موجب جذب نیروهای علمی و فکری از سراسر جهان به غرب شده است. مطمئناً امروزه غرب بسیاری از پیشرفت ها و دست آوردهای علمی خود را مدیون دانشمندان و نوابغ جهان سوم و کشورهای عقب نگه داشته شده یا عقب مانده است. هم چنین باید توجه داشت که برخی امور از نظر اعتقاد دینی و فرهنگی در جامعه فساد تلقی می شود و به آن ها باور داریم، اما برای مردم در جهان غرب به عنوان فساد نیست، مانند روابط زن و مرد. اگر چه این امور وقتی از حد خود بگذرد، موجب تباهی و فساد یک تمدن می شود. به همین خاطر برخی از اندیشمندان جامعة غرب از این جهت هشدار داده اند جامعة غرب دچار سقوط و تباهی نشود. برخی از اندیشمندان برای آینده جهان غرب این فرو پاشی و افول را پیش بینی کرده اند. مانند اشپینگر در کتاب افول غرب. یکی از دلایل پیشرفت غرب در علم و تکنولوژی، همت و تلاش آنان است. آن ها برای چیزی که اعتقاد و باور دارند، همت بسیاری به خرج می دهند. آن ها بر این باورند که باید زندگی دنیوی را به سوی خوشبختی و رفاه کامل به پیش برد و تمام چیزهایی که در عالم طبیعت وجود دارد، باید برای زندگی پُرسود به خدمت گرفت. با این نگرش به تلاش و کوشش همت گماشتند. اما این که چرا مسلمانان و به خصوص ایرانیان با بهره مندی از فرهنگ و میراث غنی اسلامی و تأکیدات بسیار دین برای تحصیل دانش و فرهنگ و پیشرفت، عقب مانده شده اند، عوامل گوناگونی در آن نقش دارد، که به آن ها اشاره می کنیم:
چرا ملل فاقد ایمان، زندگی مرفّهتری دارند؟
هرگز چنین نبوده است که همواره ملل و افراد فاقد ایمان، غرق در رفاه و ثروت باشند و ملل و افراد با ایمان غریق گرداب فقر و فلاکت. در آیه 32 سوره زحزف آمده است: (أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیوِْ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ...)؛ «آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟! ما معیشت آنان را در حیات دنیایشان تقسیم کردیم و برخی را نسبت به برخی دیگر برتری دادیم». در آیه 36 سوره سبأ نیز آمده است: (قُلْ اِنَّ رَبّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشأُ وَ یَقْدِرُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ)؛ «بگو: مطمئناً پروردگارم روزی را برای هر کس بخواهد، وسیع یا تنگ میکند؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند» از امام صادق نقل شده است: «خداوند دنیا را هم به کسانی که دوستشان دارد، میدهد و هم به کسانی که مبغوضند؛ ولی ایمان را جز به دوستانش نخواهد داد». در ضمن روایت دیگری از آن حضرت آمده است: «... خداوند در میان مؤمنان ثروتمندانی و در میان کافران، فقرایی قرار داد؛ آن گاه آنان را با امر و نهی، و صبر و رضا امتحان فرمود». بنابراین طبق منطق قرآن و روایات شیعه، روزی هر فرد و جامعهای به دست خداوند است. اوست که روزی را طبق مصلحت و حکمت بیپایانش میان بندگانش - اعم از مؤمن و غیر مؤمن - تقسیم میکند. اکنون به گونهای دیگر، سؤال بالا را مورد ارزیابی قرار میدهیم. این ادعا که تمامی افراد و ملتهای فاقد ایمان، مرفهتر از ملل با ایمان هستند، قابل اثبات نیست؛ زیرا ظاهراً مقصود از ملل فاقد ایمان، جوامع غربی و آمریکاست؛ در حالی که بسیاری از آنان به خداوند و برخی از عقاید حقه مؤمن هستند و اعمال عبادی را نیز انجام میدهند؛ اما اگر منظور سؤال کننده از ملل فاقد ایمان، ملل غیر مسلمان است، باید گفت که این گونه نیست که تمامی ملل غیر مسلمان در رفاه باشند. گرچه برخی از کشورها، در شرق و غرب جز کشورهای صنعتی و پیشرفته هستند و بسیاری از مردم آن کشورها در رفاه به سر میبرند. ولیکن در این کشورها هم فقر و بیکاری و مشکلات اقتصادی فراوان است. برای نمونه مدیر عامل صندوق بینالمللی پول، هورست کوهلر، در سخنرانی خود در 16 ژوئیه 2001 در ژنو، خطاب به شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد اظهار داشت: «روند رشد در سراسر دنیا رو به کاهش گذاشته است. این امر ممکن است برای اقتصادهای پیشرفته، کشورهای توسعه یافته و ثروتمند، ناراحت کننده باشد؛ لکن برای بسیاری از بازارهای در حال ظهور و کشورهای در حال توسعه، کشورهای فقیر و توسعه نیافته، منشأ دشواری فراوانی بوده است» آری، آنچه به وضوح مشاهده میشود، آن است که درصد افراد مرفه در کشورهای پیشرفته بیش از درصد چنین افرادی در کشورهای به اصطلاح جهان سوم یا در حال توسعه است؛ اما نباید از یاد برد که مردم کشورهای به اصطلاح جهان سوم، اعم از افراد با ایمان و بیایمان میباشند؛ همچنان که ساکنان کشورهای پیشرفته، اعم از افراد بیایمان و با ایمانند. بنابراین به نظر میرسد که ایمان یا عدم ایمان افراد و حتی سران حکومت، نقشی در توسعه یا عدم توسعه ندارد. ولی باید گفت که این استنتاج، سطحی و غیر دقیق است؛ زیرا بیشتر قوانین و مقرراتی که محور سیاست، اقتصاد و فرهنگ بوده و در اسلام و ادیان الهی بدانها اشاره شده است، دستوراتی ارشادی است که عقل و اندیشه آدمی نیز به طور مستقل توانایی کشف آنها را دارد. به همین دلیل در سراسر جهان حکومتهایی را مشاهده میکنیم که به ظاهر با مبانی غیر دینی، کشورهای خود را اداره میکنند؛ اما در واقع خاستگاه و منشأ بسیاری از قوانین و مقرراتشان، در عرصه فرهنگ، سیاست و اقتصاد، دین و مذهب است؛ بدون آن که خود بدان توجه داشته باشند. وانگهی کشورهای توسعه یافته و بالاخص کشورهای سرمایهداری، کشورهای ضعیف، و کشورهای اسلامی را برای سالیانی مدید و طولانی استعمار کرده و با استفاده از منابع و ذخایر طبیعی و نیروی انسانی آنان، ثروتهایی عظیم ملل جهان ظالمانه غصب و به نفع خود مصادره کردهاند. اصولاً از علل عمده ضعف و عقبافتادگی اقتصاد کشورهای جهان سوم، نفوذ و سیطره همه جانبه دولتهای آمریکا، انگلیس، فرانسه و نظایر آنها بر این کشورها بوده است. از سوی دیگر میبینیم که کشورهای سرمایهداری و پیشرفته تا جایی که توانایی دارند، اندیشمندان و طراحان سیاسی و اقتصادی و نیروهای متخصص و کارآمد سایر کشورها، اعم از مسلمان و غیر مسلمان را جلب و جذب میکنند و با این عمل از یک سو، بهترین نیروها و متخصصان را در بعد تئوری و عملی در عرصههای کلان و گوناگون سیاستگذاری، در اختیار میگیرند، و از سوی دیگر زیانهای غیر قابل جبرانی به کشورهای دیگر وارد میسازند. با اعمال چنین راهبردهایی طبیعی خواهد بود که مشاهده کنیم در مجموع، رفاه نسبی در کشورهای به اصطلاح پیشرفته و توسعه یافته بیش از دیگر کشورهاست
چرا با وجود منابعی چون قرآن، نهج البلاغه و ... ما مسلمانان این قدر در علم و تکنولوژی عقب مانده ایم، ولی امریکایی ها این قدر رشد کرده اند؟
نقل است که سال ها پیش از انقلاب، یکی از نشریات همین سؤال را از خوانندگان خود پرسید و برای بهترین پاسخ جایزه ای در نظر گرفت. آن جایزه با وجود پاسخ های بی شمار رسیده به دفتر نشریه، به طلبه ای رسید که از مدرسه فیضیه پاسخ آن را فرستاده بود. او نوشته بود: "علت اصلی عقب ماندگی ما تا زمان حاضر و پس از این چهارده چیز است: کَذبَ کَذبتْ کذَبتَ کذبت کذبتُ کَذبا کذبتا کذبتما کذبتما کَذبوا کذبنَ کذبتُم کذبتنُّ کَذبْنا این که بپذیریم داستان بالا واقعیت دارد یا خیر، چندان مهم نیست. مهم واقعیتی است که در طی صرف این چهار صیغه فعل "کذب" وجود دارد. حقیقت این است که ما مسلمانان با وجود داشتن دینی کامل و منابع عظیم فرهنگی مانند قرآن، نهج البلاغه و ... به واسطة عدم ثبات و پایداری در اعتقاداتمان عقب مانده ایم و پس از این نیز خواهیم ماند. همة ما به نوعی در بی اعتقادی و بی صداقتی، در این دروغ سازی بزرگ سهیم هستیم. فهم این مشکل چندان سخت نیست. فقط کافی است نگاهی با تأمل به خود و محیطمان بیاندازیم. مگر کسب علم از دستورهای اکید اسلام بر مسلمانان نیست؟ مگر علم به قول سعدی سلاح جنگ با شیطان نیست؟ مگر دین ما بهترین دستورها را برای زیستن بهتر ندارد؟ مشکل این جا است که در یادگیری علم به کسب مدرک تحصیلی جهت رسیدن به رفاه و پست و مقام بسنده کرده ایم. تنبلی و خستگی را پیشه خود کرده ایم و به جای ایستادگی و صبر در برابر مشکلات و به منظور دستیابی بر موفقیت، خود را از درد سر اندیشه و عمل بیرون کشیده و "کنجی و دلی ز محنت آزاد" را برگزیده ایم. سید جمال الدین اسد آبادی جملة زیبایی در این باره دارد، او می گوید: "غرب با علم و عمل نهضتی پدید آورد و شرق با جهل و سستی از بین رفت". اگر دنیای غرب هر روز در حال رشد است، دلیلش این است به کاری که می