لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 59 صفحه
قسمتی از متن .doc :
الف-2) نقد جدید
ادبیّات و قرون وسطی
در هر حال تا آنجا که ارتباط به ادبیّات و نقد ادبی دارد جامعۀ قرون وسطی که بر اساس نظام فئودالی استقرار داشت مخصوصاً در دوره بعد از تماس با دنیای اسلام آثار ادبی ارزنده یی در زبانهای محلّی به وجود آورد که از آنجمله در ادب فرانسوی شانسون دو رولان ( اوایل قرن12)، در ادب اسپانیایی منظومۀ ال سید ( حدود 1140 ) و در ادب آلمانی منظومۀ معروف به نیبلونگون لید ( حدود 1200 ) نمونـه های بر جستۀ آنست و مهمترین آنها که شاید بزرگترین اثر ادبی همۀ اروپا در تمام قرون شناخته میشود منظومۀ عظیم کمدی الهی ( حدود 1300 ) است که اثر دانتۀ ایتالیایی است.1
از لحاظ تاریخ دنیای قرون وسطی با سقوط تدریجی روم در مقابل هجوم روز افزون قبایل بربر سر بر آورد.2 در هر حال آنچه در سخنان این نخستین بنیانگذاران قرون وسطی برای ما در خور توجه است علاقه یی است که آنها به نحوی بارز یا خفی نسبت به فرهنگ عهد شرک نشان داده اند. درست است که این علاقه متضمن تشویق وتأیید نیست اما حاکی است از احساس ضرورت ارتباط بین دنیای مسیحی ودنیای روم و یونان عهد شرک. در حقیقت مسیحیت هم – مثل یهودیت روم و اسکندریه - از خیلی قدیم تحت تأثیر فرهنگ یونانی درآمده بود و بعضی آباء کلیسا حتی امثال پطروس و یوحنا را هم با این فرهنگ به کلی بی ارتباط نمی دانستند.3
ارزیابی میراث دانته
سخن در باب قرون وسطی را، وقتی بحث ادب و یا نقد ادبی در میان باشد، بدون ذکری از دانته نمی توان بپایان برد چرا که در تمام این دوران هزار ساله و قرنها بعد از آن، وی همچون یک قهرمان بزرگ در تمام ادبیّات جهان غربی، یکتاست و حتی وجود او می تواند برای سراسر قرون وسطی، با تمام اعتراضاتی که بر آن کرده اند مایۀ افتخار واقعی باشد. دانته آلیگیه ری (1321ـ1265) اولین شاعر ایتالیایی در واقـع آخرین چهرۀ بزرگ ادبی در قـرون وسطی محـسوبست امـا وی با قدرت و مـهارت بی نـظیری توانـست این « ده قرن خاموش » را که به قول کارلایل در پشت سر داشت در اثر عظیم خویش ـ کومدی الهی ـ به صدا در آورد و با این صدای مهیب پر طنین تمام گذشته و شاید آیندۀ ادبی ایتالیا را قلمرو حکومت ابدی خویش سازد.4 دانته غزلهایی نیز سروده است که البته از جهات متعدد جالب است و مجموعۀ آنها « زندگی جدید » نام دارد چنانکه رساله یی هم بنام « مهمانی » دارد که معرف تفکر مشایی اوست. معهذا آنچه بیشتر معرف آراء وی در باب مسایل مربوط به نقد ادبی است به لهجه ایتالیایی نیست. به زبان قدیم لاتینی است و عنوانش هم عبارتست از « در باب سخنوری عامه ». در حقیقت دانته آنچه را در رسالۀ مهمانی برسبیل اجمال مطرح کرده بود، بتفصیل درینجا مورد بحث قرار می دهد و می کوشد تا ثابت کند که برای شعر، زبان عامه – زبانی که خود وی کومه ی الهی رابه آن زبان نظم کرد – بسیار قویتر، مناسب تر و طبیعی تر است. اهمیت این رسالۀ دانته که در تاریخ تحول نقد ادبی اروپا حیثیت ممتازی دلرد مخصوصاً درین است که نویسنده به مسألۀ قالب و زبان عنایت مخصوص نشان داده است چنانکه در باب اهمیت زبان پیراسته، و در این نکته که شاعر برای نیل به کمال می بایست در انتخاب الفاظ دقت و اهتمام به خرج دهد و به آنچه دادۀ طبع و قریحه است اکتفا نکند وی به قدری تأکید کرده است که بیش از آن ممکن نیست. آداب و حدودی هم که برای استعمال لهجۀ محلی در شعر توصیه کرده است چنان دقیق و احتیاط آمیزست که نشان می دهد نویسنده با وجود علاقه یی که به زبان محلی خویش و با وجود اعتقادی که به توانایی آن زبان در بیان مضامین عشقی و نظایر آن دارد، نفوذ زبان لاتینی و قواعد و اصول مربوط به فن شعر قدما را همواره در خاطر می پرورد و به آن اهمیت بسیار می دهد.5
رسالۀ دانته دربارۀ سخنوری عامه با آنکه در قرن بعد از وی چندان شهرت ورواج نیافت لیکن اساس نظریۀ مربوط به آن شیوه سخن سرایی را که خود وی از آن به عنوان « سبک شیرین نو » تعبیر می کند متضمن بود، طولی نکشید که از تأثیر آن و مخصوصاً از تأثیر شاهکار عظیم نویسندۀ آن، شعر نوزاد ایتالیایی،دورۀ قرون وسطی را پس پشت گذاشت و با رنسانس حیات تازۀ واقعی خود را آغاز کرد.6
پنج: نهضت هومانیسم در ایتالیا
آنچه بعد از دانته در زمینۀ مسایل مربوط به نقد ادبی در ایتالیا تا یک چند، و مخصوصاً در دورۀ معروف به رنسانس، توجه صاحبنظران را جلب کرد بحث درین مسأله بود که آیا باید مسأله دانته برای شعر و ادب از زبان محلی ایتالیایی استفاده کرد یا آنکه می بایست شعر و ادب قدماء عهد شرک را همچنان با زبان لاتینی قدیم خود آنها تقلید نمود؟ طریقه یی که احیاء زبان قدیم لاتین را بیشتر توصیه می کرد و در واقع میخواست تا ادب عهد شرک را برغم مخالفتی که در قرون وسطی واسکولاستیک که نسبت به آن داشت دیگر باره زنده کند مخصوصاً به وسیلۀ کسانی توصیه میشد که هومانیست خوانده میشدند و درین سالها فرانچسکو پترارکا ( 137 – 1304) شاعر و محقق در رأس آنها بود.1
پترارکا و بوکاتچو
از لحاظ نقد ادبی، پترارکا در هر حال این اهمیت را دارد که به عنوان بانی هومانیسم، از پیشروان آنگونه نقدی است که آن را نقد متون می خوانند. درمسألۀ داوری راجع به دانته و ارزیابی تأثیر کار او، آنچه پترارکا اظهار کرد در واقع قدر و بهای دانته را می کاست پترارکا محبوبیت دانته را نمی توانست بپذیردو مخصوصاً او را به خشونت وتندی منسوب و متهم می کرد. در صورتیکه یک شاعر و نویسنده و هومانیست بزرگ دیگر درین عصر - جووانی بوکاتچو (1735- 1313) – که به اندازۀ پترارکا خودخواه نبود، در تفسیر و شرح کمدی الهی، اهتمام بسیار به خرج داد و با این کار و نیز با تدوین مجموعۀ داستان معروف به « دکامرون » کاری را که دانته در اشاعه و توسعۀ زبان ایتالیایی آغاز کرده بود ادامه داد .2
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 59 صفحه
قسمتی از متن .doc :
الف-2) نقد جدید
ادبیّات و قرون وسطی
در هر حال تا آنجا که ارتباط به ادبیّات و نقد ادبی دارد جامعۀ قرون وسطی که بر اساس نظام فئودالی استقرار داشت مخصوصاً در دوره بعد از تماس با دنیای اسلام آثار ادبی ارزنده یی در زبانهای محلّی به وجود آورد که از آنجمله در ادب فرانسوی شانسون دو رولان ( اوایل قرن12)، در ادب اسپانیایی منظومۀ ال سید ( حدود 1140 ) و در ادب آلمانی منظومۀ معروف به نیبلونگون لید ( حدود 1200 ) نمونـه های بر جستۀ آنست و مهمترین آنها که شاید بزرگترین اثر ادبی همۀ اروپا در تمام قرون شناخته میشود منظومۀ عظیم کمدی الهی ( حدود 1300 ) است که اثر دانتۀ ایتالیایی است.1
از لحاظ تاریخ دنیای قرون وسطی با سقوط تدریجی روم در مقابل هجوم روز افزون قبایل بربر سر بر آورد.2 در هر حال آنچه در سخنان این نخستین بنیانگذاران قرون وسطی برای ما در خور توجه است علاقه یی است که آنها به نحوی بارز یا خفی نسبت به فرهنگ عهد شرک نشان داده اند. درست است که این علاقه متضمن تشویق وتأیید نیست اما حاکی است از احساس ضرورت ارتباط بین دنیای مسیحی ودنیای روم و یونان عهد شرک. در حقیقت مسیحیت هم – مثل یهودیت روم و اسکندریه - از خیلی قدیم تحت تأثیر فرهنگ یونانی درآمده بود و بعضی آباء کلیسا حتی امثال پطروس و یوحنا را هم با این فرهنگ به کلی بی ارتباط نمی دانستند.3
ارزیابی میراث دانته
سخن در باب قرون وسطی را، وقتی بحث ادب و یا نقد ادبی در میان باشد، بدون ذکری از دانته نمی توان بپایان برد چرا که در تمام این دوران هزار ساله و قرنها بعد از آن، وی همچون یک قهرمان بزرگ در تمام ادبیّات جهان غربی، یکتاست و حتی وجود او می تواند برای سراسر قرون وسطی، با تمام اعتراضاتی که بر آن کرده اند مایۀ افتخار واقعی باشد. دانته آلیگیه ری (1321ـ1265) اولین شاعر ایتالیایی در واقـع آخرین چهرۀ بزرگ ادبی در قـرون وسطی محـسوبست امـا وی با قدرت و مـهارت بی نـظیری توانـست این « ده قرن خاموش » را که به قول کارلایل در پشت سر داشت در اثر عظیم خویش ـ کومدی الهی ـ به صدا در آورد و با این صدای مهیب پر طنین تمام گذشته و شاید آیندۀ ادبی ایتالیا را قلمرو حکومت ابدی خویش سازد.4 دانته غزلهایی نیز سروده است که البته از جهات متعدد جالب است و مجموعۀ آنها « زندگی جدید » نام دارد چنانکه رساله یی هم بنام « مهمانی » دارد که معرف تفکر مشایی اوست. معهذا آنچه بیشتر معرف آراء وی در باب مسایل مربوط به نقد ادبی است به لهجه ایتالیایی نیست. به زبان قدیم لاتینی است و عنوانش هم عبارتست از « در باب سخنوری عامه ». در حقیقت دانته آنچه را در رسالۀ مهمانی برسبیل اجمال مطرح کرده بود، بتفصیل درینجا مورد بحث قرار می دهد و می کوشد تا ثابت کند که برای شعر، زبان عامه – زبانی که خود وی کومه ی الهی رابه آن زبان نظم کرد – بسیار قویتر، مناسب تر و طبیعی تر است. اهمیت این رسالۀ دانته که در تاریخ تحول نقد ادبی اروپا حیثیت ممتازی دلرد مخصوصاً درین است که نویسنده به مسألۀ قالب و زبان عنایت مخصوص نشان داده است چنانکه در باب اهمیت زبان پیراسته، و در این نکته که شاعر برای نیل به کمال می بایست در انتخاب الفاظ دقت و اهتمام به خرج دهد و به آنچه دادۀ طبع و قریحه است اکتفا نکند وی به قدری تأکید کرده است که بیش از آن ممکن نیست. آداب و حدودی هم که برای استعمال لهجۀ محلی در شعر توصیه کرده است چنان دقیق و احتیاط آمیزست که نشان می دهد نویسنده با وجود علاقه یی که به زبان محلی خویش و با وجود اعتقادی که به توانایی آن زبان در بیان مضامین عشقی و نظایر آن دارد، نفوذ زبان لاتینی و قواعد و اصول مربوط به فن شعر قدما را همواره در خاطر می پرورد و به آن اهمیت بسیار می دهد.5
رسالۀ دانته دربارۀ سخنوری عامه با آنکه در قرن بعد از وی چندان شهرت ورواج نیافت لیکن اساس نظریۀ مربوط به آن شیوه سخن سرایی را که خود وی از آن به عنوان « سبک شیرین نو » تعبیر می کند متضمن بود، طولی نکشید که از تأثیر آن و مخصوصاً از تأثیر شاهکار عظیم نویسندۀ آن، شعر نوزاد ایتالیایی،دورۀ قرون وسطی را پس پشت گذاشت و با رنسانس حیات تازۀ واقعی خود را آغاز کرد.6
پنج: نهضت هومانیسم در ایتالیا
آنچه بعد از دانته در زمینۀ مسایل مربوط به نقد ادبی در ایتالیا تا یک چند، و مخصوصاً در دورۀ معروف به رنسانس، توجه صاحبنظران را جلب کرد بحث درین مسأله بود که آیا باید مسأله دانته برای شعر و ادب از زبان محلی ایتالیایی استفاده کرد یا آنکه می بایست شعر و ادب قدماء عهد شرک را همچنان با زبان لاتینی قدیم خود آنها تقلید نمود؟ طریقه یی که احیاء زبان قدیم لاتین را بیشتر توصیه می کرد و در واقع میخواست تا ادب عهد شرک را برغم مخالفتی که در قرون وسطی واسکولاستیک که نسبت به آن داشت دیگر باره زنده کند مخصوصاً به وسیلۀ کسانی توصیه میشد که هومانیست خوانده میشدند و درین سالها فرانچسکو پترارکا ( 137 – 1304) شاعر و محقق در رأس آنها بود.1
پترارکا و بوکاتچو
از لحاظ نقد ادبی، پترارکا در هر حال این اهمیت را دارد که به عنوان بانی هومانیسم، از پیشروان آنگونه نقدی است که آن را نقد متون می خوانند. درمسألۀ داوری راجع به دانته و ارزیابی تأثیر کار او، آنچه پترارکا اظهار کرد در واقع قدر و بهای دانته را می کاست پترارکا محبوبیت دانته را نمی توانست بپذیردو مخصوصاً او را به خشونت وتندی منسوب و متهم می کرد. در صورتیکه یک شاعر و نویسنده و هومانیست بزرگ دیگر درین عصر - جووانی بوکاتچو (1735- 1313) – که به اندازۀ پترارکا خودخواه نبود، در تفسیر و شرح کمدی الهی، اهتمام بسیار به خرج داد و با این کار و نیز با تدوین مجموعۀ داستان معروف به « دکامرون » کاری را که دانته در اشاعه و توسعۀ زبان ایتالیایی آغاز کرده بود ادامه داد .2
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
نظریه زیبایی شناسی و نقد فرهنگی
مفهوم فرهنگمفهوم فرهنگ در کاربرد معمول این واژه بسیار مبهم است. در بیشتر موارد فرهنگ مجموع کل فعالیتهایی تلقی میشود که به نوعی با کار فکری یا معنوی سر و کار دارند، یعنی هنر و علم. اما این واژه بخصوص در علوم اجتماعی کاربرد مهم دیگری دارد و تعریف دیگری از آن ارایه میشود. دست اندرکاران علوم اجتماعی فرهنگ را مجموعهی همگنی از سنتها، معنیها، ارزشها، نهادها، آداب و رسوم و فعالیتهای نوعی دانستهاند که در مقطع زمانی و مکانی بخصوصی ویژگی خاص و مشخصکنندهییک جامعه است. مکتب فرانکفورت حتی اگر در برخورد انتقادی خود، فرهنگ به معنی اول را در کانون توجه قرار نمیدادند، باز هم متوجه ابهام موجود میشدند. این دو برداشت از فرهنگ در حقیقت ممکن است به نوعی با هم مرتبط باشند. در تاریخ جامعه شناسی و نظریهی اجتماعی، هیچ کس بیش از جرج زیمل، متفکر آلمانی در آستانهی قرن بیستم، در جهت ارایهی تعریفی پویا و فراگیر از فرهنگ نکوشیده است. او که بسیار متکی بر آموزههای هگل و مارکس است، فرهنگ را در خودآفرینی انسان در متن پرورش چیزهای دیگر، یا خود پروری در جریان معنی و کارکرد بخشیدن به چیزهای طبیعت میداند. در هر حال، از دید زیمل، خود پروری (فرهنگ ذهنی سوبژکتیو.) افراد و پرورش چیزهای دیگر (فرهنگ عینی ابژکتیو ) توسط مجموعههای همگن افراد نه موازیاند و نه هماهنگ.او افزایش تدریجی و خطی میزان تقسیم کار را زنجیرهی سرخ تاریخ تلقی کرد که نه فقط به رشد قدرتمندانهی فرهنگ عینی منجر شده است بلکه به همان نسبت، یک سویه شدن، تغییر شکل و فراتخصصی شدن افراد را، یعنی بحران فرهنگ ذهنی را، به دنبال داشته است. از دید زیمل، فرهنگ ذهنی پرورش کل شخصیت است، و اگرچه در آثار او این نکته مبهم است، این که زیمل دستیابی به کلیت را به صورتهای سترگ فرهنگی یعنی هنر، فلسفه، الهیات، تاریخ نگاری و علم محدود میکند، به طور ضمنی نشانگر ماهیت بسیار برتر و به لحاظ فلسفی متمایز برخی فعالیتهای انسانی است، یعنی آن چه مارکس پنجاه سال قبل از آن کار فکری نامیده بود. بنابراین، زیمل به گونهای نظام یافته فرهنگ را در مفهوم محدود خود پروری فکری با فرهنگ به مفهوم کلی آن یعنی عینی شدن و بیرونی شدن کلیهی فعالیتهای انسان، مرتبط میکند. او رابطهی بین این دو را بر اساس افزایش شکافی که او تراژدی فرهنگ نامیده است، تعریف میکند.مارکس هیچ گاه دربارهی فرهنگ به این مفهوم چیزی ننوشت. البته مارکسیستها اشارات روش شناختی او در مورد وابستگی روبنا به زیر بنا (و بخصوص صورتهای آگاهی به ساختارهای متعارض شیوهی تولید) را عموما به مثابهی دلیلی کافی برای بیاعتنایی به پدیدهی ثانویهی فرهنگ تعبیر کردهاند. با این وجود، بخش عمدهی نظریهی فرهنگی فرانکفورت بر تمایز منحصر به فرد و کارآمدی است که مارکس بین کار فکری و کار یدی قایل شده است. بر خلاف همهی نظریههای بورژوایی تقسیم کار (از جمله نظریهی زیمل)، از دید مارکس تقسیم واقعی کار با جدایی کار فکری از کار یدی شروع میشود، به علاوه پیش فرض این تقسیم کار مالکیت خصوصی است و بنابراین آغاز تعارض بین منافع فردی (یا خانوادگی) و منافع جمعی کل افراد است که اکنون شکل بیگانهی (الینهی) دولت را پیدا کرده است. در این کار پیچیدهی فکری، مالکیت خصوصی و دولت در یک سو قرار دارند. به نظر مارکس از این مقطع به بعد، آگاهی (یعنی کار فکری) میتواند به خودی خود به مثابهی چیزی مستقل از فرایند زندگی اجتماعی ببالد، اگرچه شکلهای آگاهی کماکان به مجموعهی تقسیم کار وابستهاند، و لذا نه حیات مستقل دارند و نه تاریخ مستقل. آگاهی یا کار فکری گذشته از خودنمود واهیاش، کشمکش واقعی جهان را نیز کماکان به شیوهای واهی (و معمولا در جانبداری از قدرتهای واقعی) باز مینمایاند. حتی رویاهای پسامسیحی(post-Christian) وحدت جهان، آزادی و برابری هم بیانگر تواناییهای بالقوهی تاریخی جهان است که ناشی از رشد یک نظام اجتماعی مدنی بسیار مولد و مبتنی بر وابستگی متقابل جهانی است، و هم توهمهای فرهنگی - ایدیولوژیکی را نشان میدهد که فقدان آزادی و نابرابری را در حاکمیت طبقاتی پنهان میکند و بر آنها پوشش مینهد. بنابراین، مارکس فرهنگ را در مفهوم محدود آن یعنی کار فکری در نظر گرفت و ادعاهای آن را نقد کرد. او هم چنین به مفهومی اشاره میکند که با مفهوم کلی و عام فرهنگ متناظر است. مارکس آن را شیوهی تولید یا فرماسیون اجتماعی نامیده است. ما یکی از مفاهیم مطرح شده توسط او را دنبال میکنیم و فرهنگ را به طور عام همان فرماسیون اجتماعی تلقی خواهیم کرد.مفهوم کار فکری حدود مفهوم فرهنگ از دید اندیشمندان مکتب فرانکفورت را هم در معنای محدود آن، یعنی فرهنگ متعالی و هم در جایگزینهای عامه پسند و انبوه آن مشخص میکند. گاه نقد فرهنگی در تنفر از آن چه مارکوزه فرهنگ ایجابی (یعنی آن منش فرهنگ متعالی که با وجود پیش بینیهای اتوپیاپیاش رابطهاش را با روند زندگی اجتماعی پنهان میکند) نامیده است، پا را از مارکس هم فراتر میگذارد:فرآوردههای هنر و علم وجود خود را نه فقط مدیون تلاش نوابغ بزرگی هستند که آنها را آفریدند، بلکه مدیون کار سخت و تلاش طاقت فرسای معاصرانشان نیز هستند. هیچ سند فرهنگی وجود ندارد که در عین حال سند بربریت نیز نباشد.والتر بنیامین در متنی در سال ۱۹۳۷ این گونه نوشته است. اما ما بحثمان را کمتر به موضع خاص و منحصر به فرد او در مکتب فرانکفورت مبتنی میکنیم. پس اجازه بدهید از آدورنو (۱۹۶۶) نقل قولی بیاوریم:کل فرهنگ پس از آشویتس، از جمله نقد شتابزدهی آن، آشغال و مبتذل است. فرهنگ، در بازیابی خود، پس از آن چه بدون مقاومت در قلمرو خود او اتفاق افتاده بود، به کلی به ایدیولوژیای تبدیل شد که بالقوه در تقابل با وجود مادی بوده است، تا آن وجود را با جدا کردن … .این نقل قولها معرف آن شیوهایی هستند که آدورنو خود نقد متعالی (فراروندهی) فرهنگ نامیده است، حمله از موضعی خیالی که بیرون از فرهنگ قرار دارد. از آنجا که از دید بیشتر مارکسیستها و حتی از دید جامعهشناسی دانش کلید نظری پدیدههای فرهنگی یا روبنایی در کاوش کشمکشها/ تعارضهای زیر بنای اقتصادی اجتماعی نهفته است که گمان میرود فرهنگ را مطیع و پیرو منافع طبقهی حاکم کردهاند، این شیوههای تحلیل فرهنگی (از جمله شیوهی خود مارکس در ایدیولوژی آلمانی) در حوزهی نقد متعالی (فرارونده) یا نقد بیرونی قرار میگیرند. خطر موجود - که در نقل قولهای فوق نیز دیده میشود - آن است که منتقدان فرارونده، که میخواهند همه چیز را پاک کنند گویی با استفاده از یک تکه اسفنج … نوعی پیوند با بربریت را نشان میدهند. از سوی دیگر، روش متقابل، یعنی شیوهای که آدورنو معمولا به آن عمل میکند، یعنی نقد درونگرا(immanent critique) ، با خطر عشق به غرق شدن در آن چه (ابژهای که) نقد میشود روبروست. بنابراین حتی نقل قول فوق از دیالکتیک منفی دربارهی آشویتس و انتهای فرهنگ دارای صورت بندی مبهمی است:هرکس بخواهد این فرهنگ به شدت گناهکار و پست را حفظ کند به شریک جرم آن بدل میشود، در حالی که آن کس که به فرهنگ نه میگوید به طور مستقیم بربریتی را تقویت میکند که فرهنگ ما وابستگی خود را به آن نشان داده است.نقد دیالکتیکی فرهنگ ممنوع است چه برای ستایش، ذهن قایم به ذات و مستقل باشد و چه برای تنفر از آن؛ نقد باید هم در فرهنگ شرکت بکند و هم در آن شرکت نکند . در حالی که نظریهپردازان اصلی فرهنگ در مکتب فرانکفورت، آدورنو، بنیامین، هورکهایمر، مارکوزه و لوونتال بیتردید در بین این دو قطب در نوسان بودهاند - یا بهتر است بگوییم کماکان میکوشیدند جایی بینابینی را با نقد دو قطب اشغال کنند - هیچ معنای قانع کنندهی واحدی برای نقد دیالکتیکی از آثار آنها شکل نگرفته است.پاسخهای متفاوتی که از مواجههی نظریهی انتقادی با فرهنگ و درگیری با آن به دست آمده است نه تنها چارهای نداشته است جز آن که بین دو قطب نقد فرارونده (بیرونی) و نقد درونگرا در گذر باشد، بلکه دوگانهها یا تقابلهای دیگر (به مفهوم کانتی: مواضع متقابل که با بحث منطقی کم و بیش به یک اندازه قابل دفاعند) نیز به سرعت پدیدار شدند. آیا فرهنگ (به مفهوم محدود کلمه) را باید به مثابهی حوزهای از قطبهای مستقل و قایم به ذات مورد توجه قرار داد یا به مثابهی زیر حوزهای اجتماعی سیاسی اقتصادی که در آن حتی چیزهای بیفایده، مفید میشوند؟ آیا در ایدیولوژیهای فرهنگ متعالی حقیقت بیشتری پنهان است یا در ایدیوژیهای فرهنگ انبوه عامه ؟ آیا منتقد باید توجه خود را به آثار معطوف کند یا به تولید و دریافت فرآوردهها ؟ آیا آثار تندروی سیاسی بیشتر منتقد جهان امروزند یا آثار مستقل قایم به ذات؟ آثار متعلق به گذشته گنجینهی آرمانشهر (اتوپیا) هستند یا آثار امروزی؟ آیا تلفیق دوبارهی کار یدی و فکری، زندگی و هنر، محتوای آرمانشهر ایجابی (مثبت) آزادی است یا آرمانشهری که سلبی (منفی) اداره میشود؟ مولفان متفاوت در مقالات متفاوت و گاهی حتی در یک مقاله پاسخهای مختلفی به این سوالات دادهاند. در ۱۹۳۶، ماکس هورکهایمر توجه خود را به نقش فرهنگ (از جمله فرهنگ متعالی) در تولید باورهای مشروعیت بخش به حاکمیت سیاسی معطوف کرد. در ۱۹۴۱، او در پیروی از کانت، به نقد خرد ابزاری که در بیهدفی آثار اصیل نهفته است تاکید کرد. در مقالهای در سال ۱۹۳۷، هربرت مارکوزه بقای فرهنگ ایجابی را به شدت مورد نقد قرار داد (و امید به نابودی انقلابی آن را مطرح کرد). در مقالهای دیگر، او توجه خود را به مضمونهای اتوپیایی فرهنگ گذشته معطوف کرد. و بعدها، در مقالهای در باب آزادی (۱۹۶۹) یک بار دیگر ندای تلفیق دوبارهی فرهنگ و زندگی از طریق از میان بردن هنر و زیبا کردن زندگی و کار روزمره را سر داد، فقط برای آن که چند سال بعد در ضد انقلاب و شورش (۱۹۷۲) نیاز به حفظ آثار مستقل و قایم به ذات را حتی در آینده مطرح کند. و مهمتر از همه، والتر بنیامین و تیودور آدورنو، دو دوست صمیمی، در دههی ۱۹۳۰ گرفتار مجموعهای از بحثها و گفتگوها دربارهی هنر، فرهنگ انبوه (عامه) و سیاست شدند که طی آنها آدورنو از بنیامین علیه بنیامین بهره گرفت و بنیامین نیز همان طور که خواهیم دید، میتوانست از آدورنوی جامعهشناس علیه آدورنوی فیلسوف هنر استفاده کند.در متن چنین تنوع نظرات، چه توجیهی داریم برای ارایهی نظریهی زیباشناختی مکتب فرانکفورت تحت یک عنوان ساده و واحد؟ نخست، همهی نظریه پردازان ما کم و بیش در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 164
موضوع:
نقد و بررسی دیوان سید رضی« ره»
نقد و بررسی دیوان سید رضی(ره)
فهرست
مقدمه 7-1
باب اول
اوضاع سیاسی، اجتماعی فرهنگی و ادبی دوران سید رضی
فصل اول: اوضاع سیاسی، اجتماعی و ادبی 29-9
بخش اول: اوضاع سیاسی 9
بخش دوم: اوضاع اجتماعی 15
بخش سوم: اوضاع فرهنگی و ادبی 19
الف: نقش آل بویه در نهضت فکری و ادبی قرن چهارم 21
ب: مظاهر فرهنگی و ادبی قرن چهارم 22
1- شعر 23
2- نثر 27
3- نقد 28
4- علم لغت 28
فصل دوم: سید رضی شاعری از تبار علی(ع) 77-30
بخش اول: زندگینامه ی سید رضی
الف: ستاره ای از افق بغداد 30
ب: شجره نامه 31
1- پدر( ابواحمد) 32
2- مادر( شیرزنی از تبار ناصرللحق) 37
3- ناصر کبیر یا فاتح مازندران 38
ج: روزگار وصل و غنچه های پیوند 39
د: غروبی نابهنگام 41
هـ: ویژگیها و خصوصیات بارز اخلاقی رضی 44
بخش دوم: زندگی علمی، ادبی و اجتماعی سیدرضی
الف: اساتید و مشایخ رضی 49
ب: دانش آموختگان و تربیت یافتگان و روایت کنندگان مکتب رضی 56
ج: مجتمع علمی« دارالعلم» یا اولین دانشگاه علوم اسلامی 58
د: مناصب (نقابت، قضاوت، ریاست « امیرالحاج» 61
هـ: تألیفات 63
شعر( دیوان اشعار) 64
2- سیره نویسی 65
3- رسائل( مجموعه ی مکاتبات) 65
4- فقه 65
5- نحو 65
6- تفسیر 66
الف: حقائق التأویل فی متشابه التنریل 66
ب: معانی القرآن 66
7- بلاغت 67
الف: تلخیص البیان فی مجازات القرآن 67
ب: نهج البلاغه 67
ب1: گردآورنده ی نهج البلاغه واقعاً کیست؟ 68
ب2: ادبیات نهج البلاغه 74
ب3: پژوهش های دانشمندان در اقیانوس نهج البلاغه 75
باب دوم:
نقد و بررسی دیوان سیدرضی 256-78
فصل اول: دیوان رضی 79
الف: نسخه های دیوان در کتابخانه های ایران و جهان 85
ب: شروح یا نگاره هایی بر دیوان 89
ج: اغراض و موضوعات موجود در دیوان 90
فصل دوم: مدایح 92
الف: ممدوحان رضی 94
ب: ساختار قصیده های مدح 109
ج: مضامین و مفاهیم مدیحه های رضی 114
ج1: شجاعت 114
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
سر فصل
حسابرسی وجوه نقد وبانک :
وجوه نقد معمولا شامل وجوه نقد نزد بانکها و وجوه نزد صندوق و تنخواه گردانها می باشد
اهداف رسیدگی به وجوه نقد وبانک :
1- کلیه ی وجوه نقد منعکس در صورتهای مالی در تاریخ ترازنامه موجود بوده است.(هدف اثبات وجوه )
2- مالکیت واحد مورد رسیدگی برکلیه ی وجوه نقد به استناد اسناد ومدارک موجود ؟ بوده (هدف اثبات مالکیت)
3- ارزش وجوه نقد متعلق به شرکت در تاریخ ترازنامه متکی به اسناد ومدارک مثبته و برطبق استانداردهای حسابداری منعکس گردیده باشد .(هدف ارزشیابی و کامل بودن)
4- مبالغ مندرج در ترازنامه به نحو صحیح و طبقه بندی و افشاء شده است .(هدف اثبات افشاء وارائه)
نکته : حسابرسان در رسیدگی به حساب موجودی نقد وبانک و همچنین در سایردارایی ها می بایست توجه داشته باشند که نمی بایست دارایی ها بیش از واقع در حسابها و صورتهای مالی نشان داده شود و از آنجایی که ؟ ذاتی موجودی نقد بانک بیشتراز سایر دارایی ها می باشد لذا از حساسیت خاصی در رسیدگی ها برخوردار است.
حسابرسان برای رسیدن به اهداف فوق الذکر حساب موجودی نقد وبانک را می بایست طبق برنامه ی حسابرسی موجودی نقد وبانک به مرحله ی اجرا در آورند تا ادعاهای مدیریت به شرح فوق را اثبات نمایند.
آزمونهای محتوای نقد وبانک به شرح ذیل است:
1- صورت ریز مانده های وجوه نقد را دریافت و با دفتر کل مطابقت دهید .(هدف اثبات صحت محاسبات ریاضی)
2- درخواست تاییدیه ی بانک را به منظور اثبات وجوه نقد به بانکها ارسال کنید(هدف اثبات وجود ومالکیت)
3- صورت مغایرت بانکی را به تاریخ ترازنامه برای هر یک از حسابهای بانکی دریافت و ازصحت تهیه صورت مغایرت اطمینان حاصل نمایید. وماندهای موجود در صورت مغایریت رابا دفاتر وصورتحساب بانک مطابقت دهید.حسابرسان می بایست جزئیات صورت مغایرت بانکی را رسیدگی نمایند تا از درستی تهیه آن مطمئن شوند .رسیدگی به صورت مغایرت بانکی شامل اثبات درستی محاسبات ریضای ،ردیابی مانده ها به صورت حسابهای بانکی و حسابهای بانک در دفاتر شرکت وپی جویی اقلام مغایرات (اقلام باز) می باشد. رسیدگی به صورت مغایرت بانکی توسط حسابرسی از اهمیت خاصی برخوردار است چرا که کسری وجه نقد می تواند با حذف یک چک صادره ارائه نشده به بانک (چکهای معوق) یابا ارتکاب یک اشتباه عمدی در جمعهای صورتهای مغایرت بانکی مخفی نگه داشته شود. مانده ی صورت حساب بانک با دریافت تاییده از بانک تایید می شود چون ممکن است صورت حساب استفاده شده در صورت مغایرت بانکی ، آخرین صورت حساب همان سال بانک نباشد.
4- صورت حساب مقطعی بانک که شامل عملیات چند روزکاری پس از تاریخ ترازنامه می باشد از بانک دریافت کنیم.
صورت حساب مقطعی بانک:
صورت حسابی که مقدار معینی روزکاری پس از پایان سال مالی شرکت را در بر میگرد از این صورت حساب برای اثبات مغایرت بانکی صحت مغایرت بانکی وردیابی اقلام باز صورت مغایرت بانکی در سال مالی بعد استفاده می شود .صورت حساب مقطعی حسابرسان را قادر می سازد که چکهای معوق و وجوه بین راهی را رد صورت مغایرت به دقت رسیدگی کنند. صورت حساب مقطعی بانک این اطمینان را به حسابرس می دهد که وجوه نقد منعکس در ترازنامه حذف یک یا چند چک ارائه نشده به بانک ،بیش از واقع نشان داده نشده است .
5- وجوه نقد نزد صندوق شرکت و تنخواه گردانها را در مقطع پایان سال شمارش کنید( هدف اثبات وجود ومالکیت)
6- انقطاع زمانی دریافتها و پرداختهای نقدی را کنترل کنید (هدف اثبات کامل بودن) انعکاس صحیح وضعیت وجوه نقد در ترازنامه مستلزم انقطاع زمانی (cut off) وپرداختهای نقدی در پایان سال است. وجوه نقد مندرج در ترازنامه می بایست تمام دریافتهای آ»رین روز سال منعکس نماسند وهیچگونه دریافتی بعد از سال را در برنگیرد چنانچه حسابرسان بتوانند درآخرین روز سال مالی در محل شرکت حضور یابند با شمارش وجوه نقد می توانند انقطاع عملیات نقدی صاحبکار را اثبات نمایند. همچنین جهت انجام عملیات انقطاع زمانی موجود ی نق وبانک می بایست آخرین چکهای صادره را درپایان سال یادداشت نمایند تا بتوانند چکهای صادر شده ی بعدی را به عنوان پرداختهای سالد مالی بعد محسوب نمایند تا جزء پرداختهای سال جاری محسوب نگردد.آزمون انقطاع زمانی آزمودنی است که حسابرس به منظور حصول اطمینان از این موضوع که کلیه ی رویدادهای واقع شده طی دوره های مالی در همان دوره های مالی به ثبت رسیده اند انجام می شود.
7- کلیه ی نقل وانتقالات حسابهای بانکی را برای هفته ی آخر سال مورد رسیدگی و هفته ی اول سال بعد ردیابی کنید.
8- هر گونه چک با مبلغ غیر عادی در وجوه اشخاص وابسته را پی جویی نمایید. اینگونه چکها می بایست مورد بررسی قرار گیرد که اولا دارای مجوز لازم بوده و به درستی در دفاتر ثبت شده اند وثانیا به صورت کافی در صورتهای مالی افشا شده اند.
9- ازچگونگی ارائه وکفایت افشاء وجوه نقد در صورتهای مالی براساس استانداردهای حسابداری اطمینان حاصل کنید.
وجوه نقد مندرج در ترازنامه می بایست تنها وجوهی را شامل گردد که برای عملیات جاری شرکت در دسترس باشد و بتوان در هر لحظه از استفاده نمود لذا وجوه محدودیت دار مثل حساب بانکی که فعلا بسته شده است. را که شرکت نمی تواند استفاده نماید می بایست تحت سرفصل سایر دارایی ها طبقه بندی نمایند.
10- کنترل شود که مانده های حسابهای ارزی برمبنای صحیح تسعیر ارز گریده و سود وزیان حاصل از تسعیر ارز در حسابها شناسایی شده باشد.
11- کنترل شود که تضمین کافی و مناسب از تنخواه گردانها و صندوقدار شرکت اخذ گردیده باشد.
12- بررسی شود که ایجاد تنخواه براساس مجوز بوده و سقف تنخواه رعایت شده و در پایان سال نیز مانده ی تنخواه تسویه وبه حسابهای بانکی واریز شده باشد.
نکته : هدف حسابرسان در حسابرسی نهایی اثبات ادعاهای مدیریت در ره یک از سرفصل های ترازنامه و سود وزیان می باشد. از آنجایی که استانداردهای حسابداری و هدفهای خاص هر یک از سرفصلا ممکن است با یکدیگر متفاوت باشند لذا برنامه های حسابرسی اثبات ادعاهای مدیریت در