لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن .doc :
خدایا از تو متشکرم که تمام نعمتت را تمام و کمال در اختیار من قرار داده ای و وای به آن روزی که مرا از کوچک ترین نعمت محروم سازی.
اول از همه کلمه معلول به زبان لاتین یعنی Handi cap.
در آغاز هنگامی که یک خانواده بچه معلولی را متولد می کند نام و مشخصه معلولیت فرزند را به سازمان حمایت از هندی کاپ ها می فرستند تا برای فرزند خود اقدامات اولیه انجام شود. یعنی از این طریق دولت به خاطر فرزند آن خانواده حقوقی را برای آنها در نظر می گیرد و تحت نظر مؤسسه حمایت از هندی کاپها می شود تا آن خانواده بتواند با امکانات لازم را حتی شخص معلول را فراهم کند تا آن شخص کمبود یا افسردگی یا منزوی نشود. و هنگامی که شخص اسمش داخل لیست می رود ارتباطی را با سرپرست معلولین صورت می گیرد، باخبر می شوند. در کشور اروپایی مانند سوئد از خود مرکز شهر گرفته تا روستاهای دورافتاده تمام امکانات یکسان است. مثلاً : هر نوع امکاناتی که برای مرکز شهر در نظر گرفته می شود مانند همان نه کمتر و نه بیشتر برای روستاها مورد استفاده قرار می گیرد.
هر فرد معلول که حقوقی را از دولت دریافت می کند پرستار آن نیز حقوقی را به خاطر نگهداری از آن معلول یا هندی کاپ از دولت دریافت می کند. ولی خانواده های که فرزند معلول دارند بیشتر از افراد خانواده خود برای فرد معلول کمک می گیرند به خاطر اینکه دوست ندارند افراد غریبه وارد حریم زندگی آنها شوند و آنها عقیده دارند که احساسات و روحیات بچه باید با خانواده خودش سازگاری داشته باشد. و برای همین از خاله یا دخترخاله یا بقیه افراد خانواده کمک می گیرند و هزینه آن را خود دولت پرداخت می کند. البته نه تنها افراد معلول به خودی خود از دولت حقوق می گیرند بلکه هر فرزندی که به دنیا می آید دولت برای او حقوقی را در نظر می گیرد. ولی فرزندهایی که هندی کاپ به دنیا می آیند یا به مرور زمان هندی کاپ می شوند حقوق بیشتری را دریافت می کند و همین طور امکانات بیشتری را.
معلولین که گفتیم اسمش هندی کاپ است از لحاظ تلفظ اروپایی معلولین شنوایی یا بینایی یا چشایی نداریم آنها می گویند هندی کاپ از نوع آسیب دیده. مثلاً : چشم آسیب دیده از نوع چشم.
در یکی از شهرهای اروپایی برای افر اد معلول تئاتر موزیکال برای اولین بار پخش شد که امکناتی برای آنها در نظر گرفته شده بود. عبارت از: همراه با فروش بلیط برای هر فرد معلول یکی کاست راهنما هم داده شد. یکی از آن افراد کور آن ماری نام داشت که این بیوگرافی ر ا در اینترنت آورده و در مورد آن توضیحاتی داده است.
به گفته آن ماری هنگامی که با سازمان معلولین تماس گرفتند آنها به من گفتند بلیط و آن نوار کاست را ما برای تو به درِ خانه می فرستیم. آن ماری کاست را دریافت کرده و قبل از اینکه به تئاتر برود آن را به دقت گوش داد. محتوای کاست عبارت از: معرفی هنرپیشگان، اسم اصلی و در درون تئاتر بازی می کند. کارگردان، نورپرداز و غیره … . و معرفی نقش هنرپیشه در تئاتر.
روز موعد فرا رسید و آن ماری و بقیه دوستان به دیدن تئاتر رفتند برای هر نفر یک هدفنی در نظر گرفته شده بود. و برای آنها از طریق هدفن ماجرای تئاتر و ممیک چهره و نوع لباس، رنگ لباس، رنگ نورهای مختلف و حرکات آنها برای افراد توضیح داده می شد. این تئاتر در مورد زندگی مسیح بوده است و به گفته آن ماری این تئاتر بسیار جذاب، شیوا، و واقعاً شنیدنی بود و در این لحظه بود که من احساس کردم با چشمانی باز به این تئاتر می نگرم و به گفته سرپرست این گروه تمام تلاش ما برای افراد کور این بود که این افراد مانند افر اد بینا از تئاتر لذت کافی ببرند و احساس نابینایی نکنند.
قوانین راهنمایی و رانندگی برای افراد نابینا: در هنگام رد شدن از خیابان برای یک فرد معلول از نوع چشم در قسمت چراغهای خطر آهنگی در نظر گرفته شده و با صدای موزییک فرد نابینا متوجه می شود چه موقع باید از خیابان گذر کند و این روش قابل کنترل است یعنی یک فرد نابینا با فشار دادن دکمه می توان چراغ خطر قرمز روشن کرده یا برای آن روشن کند تا او بتواند به راحتی از خیابان گذر کند. (فقط برای افراد منحصر هر نوع معلولی).
هر فرد معلول می تواند در مراکز خرید یا سالن ها یا سینماها یا رستورانها هر جایی ماشین خودش را پارک کند و هیچ ممنوعیتی برای او در نظر گرفته نشده ولی همیشه نزدیک ترین جا به در ورودی برای پارک معلولین در نظر گرفته می شود و هر کس در جای پارک مخصوص معلولین پارک کند به پول ایران 000/100 تومان جریمه می شود. برای افراد معلول ماشینهای مخصوصی ساخته شده است.
از طرف اداره راهنمایی و رانندگی سیری آموزشی برای افراد ناشنوا داده می شود و به زبان ناشنوایان که علامت روی آن یک دست می باشد در اختیار قرار می گیرند و آنها می توانند از این قوانین استفاده کرد و برای گواهینامه امتحان دهند. و حتی سایت مخصوصی برای آنها وجود و آنها می توانند از طریق اینترنت آموزش ببیند.
استفاده از حیوانات برای افر اد معلول در کشورهای اروپایی ؛ سگها را برای افراد نابینا و معلولینی جسمی آموزش می دهند تا کارهای روزمره آنها را انجام داده و به کمک آنها بشتابند. سگها برای تمیز کردن تخت و آوردن اجسام شخصی فرد بیشتر آموزش می بینند.
سرویسهای بهداشتی :
رستورانها، مراکز خرید، سالنهای تئاتر، سینماها و … باید برای معلولین امکاناتی را در نظر گرفته باشند وگرنه به آنها مجوز ساخت در نظر گرفته نمی شود. که این امکانات عبارت از صندلیهای مخصوصی برای معلولین، توالتها، که از توالتهایی افراد معلولینی 3 تا 4 سانت از توالتهای افراد معمولی پایینتر است برای اینکه معلول راحت بتواند از روی ویلچر خود بر روی آن بنشیند. دستگیره های در برای توالت آنها 3 تا 4 سانت پایینتر نصب شده است. دستشویی 3 تا 4 سانت پایینتر حتی آینه توالت 3 تا 4 سانت پایینتر از بقیه نصب شده است تا معلول بتواند به راحتی دستهای خود را شسته و خود را در آینه نگاه کند.
اتوبوس ها :
اتوبوس ها به این صورت می باشند که هر وقت در ایستگاه قرار می گیرند سطح اتوبوس پایین می آید و با لبه پیاده روها یا همان لبه ایستگاه اتوبوس مماس شده و نشست می کند تا معلول به راحتی وارد اتوبوس شود.
متروها :
اول اینکه آسانسورهای مخصوصی برای رفت و آمد معلول به داخل ایستگاه مترو و خارج آن نصب شده است که معلول به وسیله آن وارد ایستگاه مربوطه شده و وارد خود مترو می شود صندلی کنار در مترو یعنی همان اولین صندلی مخصوص هندی کاپ می باشد که 2 تا 3 سانت از صندلی های معمولی پایینتر می باشد.
مدرسه و ورزش معلولین :
این مدرسه برای بچه هایی که معلول متولد می شوند تأسیس شده و کار آن این است که بچه ها را هماهنگ می کند برای یک ورزش که مناسب وضع آنها است. و به آنها این شانس را می دهد که بتواند ورزش مورد علاقه خود را پیدا کنند و در آن فعالیت کنند. خیلی از جوانترها که معلول بودند و الان در زمینه ورزشی موفق هستند از همین مراکز شروع کرده اند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
علت و معلول
کهنترین مسأله فلسفه ، مسأله علت و معلول است . در هر سیستم فلسفی نام علت و معلول برده میشود ، بر خلاف اصالت وجود یا وجود ذهنی که در برخی سیستمهای فلسفی جایگاه بلندی دارد و برخی از سیستمهای فلسفی دیگر کوچکترین آگاهی از آن ندارند و یا بحث قوه و فعل که در فلسفه ارسطو نقش مهمی ایفا میکند و یا بحث ثابت و متغیر که در فلسفه صدرالمتألهین مقام شایستهای یافته است . " علیت " نوعی رابطه است میان دو شیء که یکی را علت و دیگری را معلول میخوانیم ، اما عمیقترین رابطهها . رابطه علت و معلول این است که علت ، وجود دهنده معلول است . آنچه معلول از علت دریافت میکند تمام هستی و واقعیت خویش است . لهذا اگر علت نبود معلول نبود . ما چنین رابطهای در جای دیگر سراغ نداریم که اگر یکی از دو طرف رابطه نبود دیگری هم نباشد . علیهذا نیاز معلول به علت ، شدیدترین نیازها است ، نیاز در اصل هستی . بنابراین اگر بخواهیم علت را تعریف کنیم باید بگوییم : "
آن چیزی است که معلول در کیان و هستی خود به او نیازمند است ". از جمله مسائلی که در باب علت و معلول هست این است که هر پدیدهای معلول است و هر معلولی نیازمند به علت است پس هر پدیدهای نیازمند به علت است . یعنی اگر چیزی در ذات خود عین هستی نیست و هستی ، او را عارض شده و پدید آمده است ناچار در اثر دخالت عاملی بوده است که آن را علت مینامیم . پس هیچ پدیدهای بدون علت نیست . فرضیه مقابل این نظریه این است که فرض شود پدیدهای بدون علت پدید آید . این فرضیه به نام " صدفه " یا " اتفاق " نامیده میشود . فلسفه ، اصل علیت را میپذیرد و به شدت نظریه " صدفه " و " اتفاق ) را رد میکند . این که هر پدیدهای معلول و نیازمند به علت است مورد اتفاق فلاسفه و متکلمین است ولی متکلمین چنین پدیدهای را به " حادث " تعبیر میکنند و فلاسفه به " ممکن " . یعنی متکلمین میگویند هر " حادث " معلول و نیازمند به علت است و فلاسفه میگویند هر " ممکن " معلول و نیازمند به علت است . و این دو تعبیر مختلف نتیجههای مختلف میدهند که در بحث حادث و قدیم به آن اشاره کردیم . مسأله دیگر در باب علت و معلول این است که هر علتی فقط معلول خاص ایجاد میکند نه هر معلولی را ، و هر معلولی تنها از علت خاص صادر میشود نه از هر علتی . به عبارت دیگر میان موجودات جهان وابستگیهای خاصی هست پس هر چیزی منشأ هر چیزی نمیتواند بشود و هر چیزی ناشی از هر چیزی نمیتواند باشد . ما در تجربیات عادی خود به این حقیقت جزم داریم که مثلا غذا خوردن علت سیر شدن است و آب نوشیدن علت سیراب شدن و درس خواندن علت باسواد شدن لهذا اگر بخواهیم به هر یک از معلولات نامبرده دست بیابیم به علت خاص خودش متوسل میشویم . هیچگاه برای سیر شدن به آب نوشیدن یا درس خواندن متوسل نمیگردیم و برای باسواد شدن غذا خوردن را کافی نمیدانیم . فلسفه ثابت میکند که در میان تمام جریانات عالم چنین رابطه مسلمی وجود دارد و این مطلب را به این تعبیر بیان میکند : " میان هر علت با معلول خودش سنخیت و مناسبت خاصی حکمفرماست که میان یک علت و معلول دیگر نیست " . این اصل مهمترین اصلی است که به فکر ما انتظام میبخشد و جهان را در اندیشه ما ، نه به صورت مجموعهای هرج و مرج که در آن هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست ، بلکه به صورت دستگاهی منظم و مرتب در میآورد که هر جزء آن جایگاه مخصوص دارد و هیچ جزئی ممکن نیست در جای جزء دیگر قرار گیرد . مسأله دیگر در باب علت و معلول این است که در فلسفه ارسطو علت چهار قسم است : علت فاعلی ، علت غائی ، علت مادی ، علت صوری . در مصنوعات بشری این چهار علت به خوبی صادق است . مثلا اگر خانهای بسازیم ، بنا و عمله علت فاعلی است و سکونت در آن خانه ، علت غائی است ، و مصالح آن خانهعلت مادی است ، و شکل ساختمان که متناسب با مسکن است نه مثلا با انبار یا حمام یا مسجد ، علت صوری است . از نظر ارسطو هر پدیده طبیعی ، مثلا یک سنگ ، یک گیاه ، یک انسان هم عینا دارای چهار علت مزبور هست . از جمله مسائل علت و معلول این است که علت در اصطلاح علماء طبیعی یعنی در اصطلاح طبیعیات ، با علت در اصطلاح الهیات و علماء علم الهی اندکی متفاوت است : از نظر علم الهی که اکنون آن را به نام " فلسفه " میخوانیم علت عبارت است از وجود دهنده ، یعنی فلاسفه چیزی را علت چیز دیگر میخوانند که آن چیز وجود دهنده چیز دیگر بوده باشد وگرنه آنرا علت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
علت و معلول
کهنترین مسأله فلسفه ، مسأله علت و معلول است . در هر سیستم فلسفی نام علت و معلول برده میشود ، بر خلاف اصالت وجود یا وجود ذهنی که در برخی سیستمهای فلسفی جایگاه بلندی دارد و برخی از سیستمهای فلسفی دیگر کوچکترین آگاهی از آن ندارند و یا بحث قوه و فعل که در فلسفه ارسطو نقش مهمی ایفا میکند و یا بحث ثابت و متغیر که در فلسفه صدرالمتألهین مقام شایستهای یافته است . " علیت " نوعی رابطه است میان دو شیء که یکی را علت و دیگری را معلول میخوانیم ، اما عمیقترین رابطهها . رابطه علت و معلول این است که علت ، وجود دهنده معلول است . آنچه معلول از علت دریافت میکند تمام هستی و واقعیت خویش است . لهذا اگر علت نبود معلول نبود . ما چنین رابطهای در جای دیگر سراغ نداریم که اگر یکی از دو طرف رابطه نبود دیگری هم نباشد . علیهذا نیاز معلول به علت ، شدیدترین نیازها است ، نیاز در اصل هستی . بنابراین اگر بخواهیم علت را تعریف کنیم باید بگوییم : "
آن چیزی است که معلول در کیان و هستی خود به او نیازمند است ". از جمله مسائلی که در باب علت و معلول هست این است که هر پدیدهای معلول است و هر معلولی نیازمند به علت است پس هر پدیدهای نیازمند به علت است . یعنی اگر چیزی در ذات خود عین هستی نیست و هستی ، او را عارض شده و پدید آمده است ناچار در اثر دخالت عاملی بوده است که آن را علت مینامیم . پس هیچ پدیدهای بدون علت نیست . فرضیه مقابل این نظریه این است که فرض شود پدیدهای بدون علت پدید آید . این فرضیه به نام " صدفه " یا " اتفاق " نامیده میشود . فلسفه ، اصل علیت را میپذیرد و به شدت نظریه " صدفه " و " اتفاق ) را رد میکند . این که هر پدیدهای معلول و نیازمند به علت است مورد اتفاق فلاسفه و متکلمین است ولی متکلمین چنین پدیدهای را به " حادث " تعبیر میکنند و فلاسفه به " ممکن " . یعنی متکلمین میگویند هر " حادث " معلول و نیازمند به علت است و فلاسفه میگویند هر " ممکن " معلول و نیازمند به علت است . و این دو تعبیر مختلف نتیجههای مختلف میدهند که در بحث حادث و قدیم به آن اشاره کردیم . مسأله دیگر در باب علت و معلول این است که هر علتی فقط معلول خاص ایجاد میکند نه هر معلولی را ، و هر معلولی تنها از علت خاص صادر میشود نه از هر علتی . به عبارت دیگر میان موجودات جهان وابستگیهای خاصی هست پس هر چیزی منشأ هر چیزی نمیتواند بشود و هر چیزی ناشی از هر چیزی نمیتواند باشد . ما در تجربیات عادی خود به این حقیقت جزم داریم که مثلا غذا خوردن علت سیر شدن است و آب نوشیدن علت سیراب شدن و درس خواندن علت باسواد شدن لهذا اگر بخواهیم به هر یک از معلولات نامبرده دست بیابیم به علت خاص خودش متوسل میشویم . هیچگاه برای سیر شدن به آب نوشیدن یا درس خواندن متوسل نمیگردیم و برای باسواد شدن غذا خوردن را کافی نمیدانیم . فلسفه ثابت میکند که در میان تمام جریانات عالم چنین رابطه مسلمی وجود دارد و این مطلب را به این تعبیر بیان میکند : " میان هر علت با معلول خودش سنخیت و مناسبت خاصی حکمفرماست که میان یک علت و معلول دیگر نیست " . این اصل مهمترین اصلی است که به فکر ما انتظام میبخشد و جهان را در اندیشه ما ، نه به صورت مجموعهای هرج و مرج که در آن هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست ، بلکه به صورت دستگاهی منظم و مرتب در میآورد که هر جزء آن جایگاه مخصوص دارد و هیچ جزئی ممکن نیست در جای جزء دیگر قرار گیرد . مسأله دیگر در باب علت و معلول این است که در فلسفه ارسطو علت چهار قسم است : علت فاعلی ، علت غائی ، علت مادی ، علت صوری . در مصنوعات بشری این چهار علت به خوبی صادق است . مثلا اگر خانهای بسازیم ، بنا و عمله علت فاعلی است و سکونت در آن خانه ، علت غائی است ، و مصالح آن خانهعلت مادی است ، و شکل ساختمان که متناسب با مسکن است نه مثلا با انبار یا حمام یا مسجد ، علت صوری است . از نظر ارسطو هر پدیده طبیعی ، مثلا یک سنگ ، یک گیاه ، یک انسان هم عینا دارای چهار علت مزبور هست . از جمله مسائل علت و معلول این است که علت در اصطلاح علماء طبیعی یعنی در اصطلاح طبیعیات ، با علت در اصطلاح الهیات و علماء علم الهی اندکی متفاوت است : از نظر علم الهی که اکنون آن را به نام " فلسفه " میخوانیم علت عبارت است از وجود دهنده ، یعنی فلاسفه چیزی را علت چیز دیگر میخوانند که آن چیز وجود دهنده چیز دیگر بوده باشد وگرنه آنرا علت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
رابطه علیت
حقیقت رابطه علیت راه شناختن رابطه علیت مشخصات علت و معلول
حقیقت رابطه علیت
هنگامی که گفته میشود علت به معلول وجود میدهد چنین تصویری را در ذهن تداعی میکند که کسی چیزی را به دیگری میدهد و او آن را دریافت میدارد یعنی در این فرایند سه ذات و دو فعل و به تعبیر دیگر پنج موجود فرض میشود یکی ذات علت که اعطاء کننده وجود است و دیگری ذات معلول که دریافت کننده آن است و سومی خود وجود که از طرف علت به معلول میرسد و چهارم فعل دادن که به علت نسبت داده میشود و پنجم فعل گرفتن که به معلول اسناد داده میشود .
ولی حقیقت این است که در جهان خارج چیزی غیر از ذات علت و ذات معلول تحقق نمییابد و حتی با نظر دقیق نمیتوان گفت که علت به ماهیت معلول وجود میدهد زیرا ماهیت امری اعتباری است و قبل از تحقق معلول وجود مجازی و بالعرض هم ندارد .
همچنین مفهوم دادن و گرفتن هم چیزی جز تصویر ذهنی نیست و اگر دادن وجود و ایجاد کردن یک امر حقیقی و عینی بود خودش معلول دیگری میبود و بار دیگر میبایست رابطه علیت را بین فعل و فاعل در نظر گرفت و دادن دیگری را اثبات کرد و همچنین تا بی نهایت نیز در جائی که هنوز وجود معلول تحقق نیافته است گیرندهای نیست تا چیزی را بگیرد و بعد از تحقق آن هم دیگر گرفتن وجود از علت معنی ندارد پس در مورد ایجاد معلول چیزی جز وجود علت و وجود معلول بعنوان یک امر حقیقی و عینی وجود ندارد .
اکنون این سؤال مطرح میشود که رابطه علیت میان آنها به چه شکلی است آیا پس از تحقق معلول یا همراه آن چیز دیگری بنام رابطه علی و معلولی تحقق مییابد یا قبل از تحقق آن چنین چیزی وجود دارد و یا اساسا یک مفهوم ذهنی محض است و ابدا مصداقی در خارج ندارد .
کسانی که حقیقت علیت را همان تعاقب یا تقارن دو پدیده دانستهاند علیت را یک مفهوم ذهنی میدانند و برای آن مصداقی جز همان اضافه همزمانی یا پی در پی آمدن اضافهای که یکی از مقولات نهگانه عرضی شمرده میشود قائل نیستند ولی تفسیر علیت بعنوان اضافه تقارن یا تعاقب اشکالاتی دارد که به بعضی از آنها اشاره شده است و در اینجا میافزاییم اصولا اضافه واقعیت عینی ندارد و بنابر این تفسیر علیت بصورت نوعی اضافه در واقع بمعنای انکار علیت بعنوان یک رابطه عینی و خارجی است چنانکه هیوم و طرفداران وی به آن ملتزم شدهاند .
و به فرض اینکه مطلق اضافات یا این اضافه خاص امری عینی و قائم به طرفین دانسته شود پیش از وجود معلول موردی نخواهد داشت زیرا چیزی که قائم به طرفین و طفیلی آنها است بدون دو طرف مزبور نمیتواند تحقق یابد و اگر فرض شود که بعد از تحقق معلول یا همراه آن بوجود میآید لازمهاش این است که معلول در ذات خودش ارتباطی با علت نداشته باشد و تنها بوسیله یک رابط خارجی با آن پیوند یابد گویی رابطه مزبور ریسمانی است که آنها را بهم میبندد بعلاوه اگر این رابطه یک امر عینی باشد ناچار خودش معلول خواهد بود و سؤال در باره کیفیت ارتباط آن با علتش تکرار میشود و باید در مورد یک علت و یک معلول بی نهایت رابطه تحقق یابد .
پس هیچکدام از فرضهای یاد شده صحیح نیست و حقیقت این است که وجود معلول پرتوی از وجود علت و عین ربط و وابستگی به آن است و مفهوم تعلق و ارتباط از ذات آن انتزاع میشود و به اصطلاح وجود معلول اضافه اشراقیه وجود علت است نه اضافهای که از مقولات شمرده میشود و از نسبت مکرر بین دو شیء انتزاع میگردد .
بدین ترتیب وجود به دو قسم مستقل و رابط ربطی تقسیم میگردد و هر معلولی نسبت به علت ایجاد کنندهاش رابط و غیر مستقل است و هر علتی نسبت به معلولی که ایجاد میکند مستقل است گو اینکه خودش معلول موجود دیگر و نسبت به آن رابط و غیر مستقل باشد و مستقل مطلق عبارت است از علتی که معلول وجود دیگری نباشد .
و این همان مطلبی است که برای اثبات تشکیک خاصی در وجود بعنوان اصل موضوع مورد استناد واقع شد
راه شناختن رابطه علیت
رابطه علیت بصورتی که مورد تحلیل و تحقیق قرار گرفت مخصوص علت ایجادی و هستیبخش با معلول آن است و شامل علتهای اعدادی و مادی نمیشود اکنون دو سؤال مطرح میشود یکی آنکه رابطه مزبور را میان فاعلهای هستیبخش و معلولهای آنها از چه راهی میتوان شناخت دیگری آنکه روابط علی و معلولی بین امور جسمانی که از قبیل علت و معلولهای اعدادی هستند به چه وسیله اثبات میشوند .
قبلا اشاره شد که انسان بعضی از مصادیق علت و معلول را در درون خودش با علم حضوری مییابد و هنگامی که افعال بیواسطه نفس مانند اراده و تصرف در مفاهیم ذهنی را با خودش مقایسه میکند و آنها را وابسته به نفس مییابد مفهوم علت را برای نفس و مفهوم معلول را برای افعال نفس انتزاع مینماید سپس ملاحظه میکند که مثلا اراده یک کار منوط به علوم تصوری و تصدیقی خاصی است و تا چنین ادراکاتی تحقق نیابد اراده از نفس صادر نمیشود با توجه به اینگونه وابستگیها که میان علم و اراده وجود دارد مفهوم علت و معلول را توسعه میدهد و مفهوم معلول را بر هر چیزی که بنوعی وابستگی به چیز دیگری دارد اطلاق میکند و همچنین مفهوم علت را به هر چیزی که بنوعی طرف وابستگی میباشد تعمیم میدهد و بدین ترتیب مفهوم عام علت و معلول شکل میگیرد .
به دیگر سخن یافتن مصادیق علت و معلول نفس را مستعد میکند که مفاهیمی کلی از آنها انتزاع نماید که شامل افراد مشابه نیز بشود و این خاصیت مفاهیم کلی است چنانکه در بحثشناختشناسی توضیح داده شد .
مثلا مفهوم علت که از نفس انتزاع میشود نه به لحاظ وجود خاص آن و نه به لحاظ نفس بودن آن است بلکه به لحاظ این است که موجود دیگری وابسته به آن است پس هر موجود دیگری که چنین باشد مصداق مفهوم علتخواهد بود خواه مجرد باشد یا مادی و خواه ممکن الوجود باشد یا واجب الوجود همچنین مفهوم معلول که از اراده یا هر پدیده دیگری انتزاع میشود نه از آن جهت است که دارای وجود یا ماهیتخاصی میباشد بلکه از آن جهت که وابسته به موجود دیگری است پس بر هر چیز دیگری هم که نوعی وابستگی داشته باشد صدق خواهد کرد خواه مجرد باشد یا مادی و خواه جوهر باشد یا عرض .
بنابر این درک یک یا چند مصداق برای انتزاع مفهوم کلی کفایت میکند ولی درک مفهوم کلی برای شناختن مصادیق آن کافی نیست و از این روی برای شناختن مصادیقی که با علم حضوری شناخته نشدهاند باید در صدد یافتن ملاک و معیاری برآمد .
نیز رابطه علیت که در مورد علت هستیبخش از ذات معلولش انتزاع میشود و وجود معلول عین این اضافه اشراقیه بشمار میرود باید در ماورای نفس با برهان اثبات شود یعنی این سؤال وجود دارد که از کجا وجود نفس نسبت به موجود دیگری رابط و غیر مستقل باشد و از کجا وجود کل جهان از موجود دیگری پدید آمده باشد و خودش مستقل و قائم به ذات نباشد نظیر این سؤال در باره روابط اعدادی هم تکرار میشود که اولا از کجا ثابت میشود که در میان موجودات مادی روابط علی و معلولی و سبب و مسببی برقرار است و ثانیا از چه راهی میتوان وابستگی یک پدیده مادی را به دیگری ثابت کرد .
با توجه به اینکه علت هستیبخش در میان مادیات یافت نمیشود شناختن چنین علتی و چنین رابطه علیتی در خارج از حوزه علم حضوری تنها با روش تعقلی امکان پذیر است و روش تجربی را راهی بسوی ماوراء طبیعت نیستیعنی نمیتوان انتظار داشت که با وسایل آزمایشگاهی و تغییر شرایط و کنترل متغیرات علت هستیبخش آنها را شناخت علاوه بر اینکه رفع و نفی مجردات امکان ندارد تا بوسیله وضع و رفع و تغییر شرایط تاثیر آنها شناخته شود پس تنها راه این است که خواص عقلی چنین علت و معلولهایی از راه برهان عقلی خالص اثبات شود و بوسیله آنها مصادیق هر یک تعیین گردد به خلاف علت و معلولهای مادی که شناختن آنها با روش تجربی تا حدودی امکان پذیر است .
نتیجه آنکه برای شناختن رابطه علیت بطور کلی سه راه وجود دارد یکی علم حضوری در مورد آنچه در دایره نفس و پدیدههای روانی تحقق مییابد و دیگری برهان عقلی محض در مورد علتهای ماوراء طبیعی و سومی برهان عقلی مبتنی بر مقدمات تجربی در مورد علت و معلولهای مادی
مشخصات علت و معلول
فلاسفه پیشین بحث مستقلی را در باره کیفیتشناختن علت و معلول مطرح نکردهاند و تنها چیزی که از بیانات ایشان بدست آوردهایم این است که علت نخستین یا علتی که معلول نباشد دارای ماهیت نخواهد بود بر عکس سایر موجودات که دارای ماهیت میباشند و چون اهیتخود بخود اقتضائی نسبت به وجود و عدم ندارد طبعا محتاج به علتی خواهد بود که آن را از حد تساوی خارج سازد به دیگر سخن هر موجودی که دارای ماهیت باشد و مفهوم ماهوی از آن انتزاع شود ممکن الوجود و محتاج به علتخواهد بود .
ولی این بیان علاوه بر اینکه با اصالت ماهیت مناسب است چندان کارساز و مشگلگشا نیست زیرا فقط میتواند معلول بودن همه ممکنات را اثبات کند و از ارائه معیاری برای تشخیص علیت بعضی از آنها نسبت به بعضی دیگر قاصر است .
اما بر اساس اصولی که صدرالمتالهین اثبات کرده است میتوان معیار روشنتری برای شناختن علت ایجاد کننده و معلول آن بدست آورد و آن اصول عبارتند از اصالت وجود و رابط بودن معلول نسبت به علت هستیبخش و تشکیکی بودن مراتب وجود .
بر اساس این اصول سهگانه که هر یک در جای خودش ثابتشده است نتیجه گرفته میشود که هر معلولی مرتبه ضعیفی از علت ایجاد کننده خودش میباشد و علت آن نیز به نوبه خود مرتبه ضعیفی از موجود کاملتری است که علت ایجاد کننده آن میباشد تا برسد به موجودی که هیچ ضعف و قصور و نقص و محدودیتی نداشته باشد و بی نهایت کامل باشد که دیگر معلول چیزی نخواهد بود .
پس مشخصه معلولیت ضعف مرتبه وجود نسبت به موجود دیگر و متقابلا مشخصه علیت قوت و شدت مرتبه وجود نسبت به معلول است چنانکه مشخصه علت مطلق نامتناهی بودن شدت و کمال وجود است و اگر ما نتوانیم فرد فرد علت و معلولهای ایجاد کننده را بشناسیم ولی میتوانیم بفهمیم که هر علت ایجاد کنندهای نسبت به معلول خودش کاملتر و نسبت به علت ایجاد کنندهاش ناقصتر است و تا ضعف و محدودیت وجودی باشد معلولیت هم ثابتخواهد بود و چون در جهان طبیعت هیچ موجود نامتناهی وجود ندارد همگی موجودات جسمانی معلول ماوراء طبیعتخواهند بود .
ممکن است گفته شود آنچه از اصول یاد شده بدست میآید این است که هر گاه دو موجود داشته باشیم که یکی پرتو دیگری باشد و از مراتب وجود آن بشمار آید معلول آن دیگری خواهد بود ولی سخن در این است که ما از کجا ثابت کنیم که موجود کاملتری از موجودات مادی هست که این موجودات مرتبه ضعیفی از وجود آن بشمار آیند تا بفهمیم که معلول آن میباشند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
علت و معلول
کهنترین مسأله فلسفه ، مسأله علت و معلول است . در هر سیستم فلسفی نام علت و معلول برده میشود ، بر خلاف اصالت وجود یا وجود ذهنی که در برخی سیستمهای فلسفی جایگاه بلندی دارد و برخی از سیستمهای فلسفی دیگر کوچکترین آگاهی از آن ندارند و یا بحث قوه و فعل که در فلسفه ارسطو نقش مهمی ایفا میکند و یا بحث ثابت و متغیر که در فلسفه صدرالمتألهین مقام شایستهای یافته است . " علیت " نوعی رابطه است میان دو شیء که یکی را علت و دیگری را معلول میخوانیم ، اما عمیقترین رابطهها . رابطه علت و معلول این است که علت ، وجود دهنده معلول است . آنچه معلول از علت دریافت میکند تمام هستی و واقعیت خویش است . لهذا اگر علت نبود معلول نبود . ما چنین رابطهای در جای دیگر سراغ نداریم که اگر یکی از دو طرف رابطه نبود دیگری هم نباشد . علیهذا نیاز معلول به علت ، شدیدترین نیازها است ، نیاز در اصل هستی . بنابراین اگر بخواهیم علت را تعریف کنیم باید بگوییم : "
آن چیزی است که معلول در کیان و هستی خود به او نیازمند است ". از جمله مسائلی که در باب علت و معلول هست این است که هر پدیدهای معلول است و هر معلولی نیازمند به علت است پس هر پدیدهای نیازمند به علت است . یعنی اگر چیزی در ذات خود عین هستی نیست و هستی ، او را عارض شده و پدید آمده است ناچار در اثر دخالت عاملی بوده است که آن را علت مینامیم . پس هیچ پدیدهای بدون علت نیست . فرضیه مقابل این نظریه این است که فرض شود پدیدهای بدون علت پدید آید . این فرضیه به نام " صدفه " یا " اتفاق " نامیده میشود . فلسفه ، اصل علیت را میپذیرد و به شدت نظریه " صدفه " و " اتفاق ) را رد میکند . این که هر پدیدهای معلول و نیازمند به علت است مورد اتفاق فلاسفه و متکلمین است ولی متکلمین چنین پدیدهای را به " حادث " تعبیر میکنند و فلاسفه به " ممکن " . یعنی متکلمین میگویند هر " حادث " معلول و نیازمند به علت است و فلاسفه میگویند هر " ممکن " معلول و نیازمند به علت است . و این دو تعبیر مختلف نتیجههای مختلف میدهند که در بحث حادث و قدیم به آن اشاره کردیم . مسأله دیگر در باب علت و معلول این است که هر علتی فقط معلول خاص ایجاد میکند نه هر معلولی را ، و هر معلولی تنها از علت خاص صادر میشود نه از هر علتی . به عبارت دیگر میان موجودات جهان وابستگیهای خاصی هست پس هر چیزی منشأ هر چیزی نمیتواند بشود و هر چیزی ناشی از هر چیزی نمیتواند باشد . ما در تجربیات عادی خود به این حقیقت جزم داریم که مثلا غذا خوردن علت سیر شدن است و آب نوشیدن علت سیراب شدن و درس خواندن علت باسواد شدن لهذا اگر بخواهیم به هر یک از معلولات نامبرده دست بیابیم به علت خاص خودش متوسل میشویم . هیچگاه برای سیر شدن به آب نوشیدن یا درس خواندن متوسل نمیگردیم و برای باسواد شدن غذا خوردن را کافی نمیدانیم . فلسفه ثابت میکند که در میان تمام جریانات عالم چنین رابطه مسلمی وجود دارد و این مطلب را به این تعبیر بیان میکند : " میان هر علت با معلول خودش سنخیت و مناسبت خاصی حکمفرماست که میان یک علت و معلول دیگر نیست " . این اصل مهمترین اصلی است که به فکر ما انتظام میبخشد و جهان را در اندیشه ما ، نه به صورت مجموعهای هرج و مرج که در آن هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست ، بلکه به صورت دستگاهی منظم و مرتب در میآورد که هر جزء آن جایگاه مخصوص دارد و هیچ جزئی ممکن نیست در جای جزء دیگر قرار گیرد . مسأله دیگر در باب علت و معلول این است که در فلسفه ارسطو علت چهار قسم است : علت فاعلی ، علت غائی ، علت مادی ، علت صوری . در مصنوعات بشری این چهار علت به خوبی صادق است . مثلا اگر خانهای بسازیم ، بنا و عمله علت فاعلی است و سکونت در آن خانه ، علت غائی است ، و مصالح آن خانهعلت مادی است ، و شکل ساختمان که متناسب با مسکن است نه مثلا با انبار یا حمام یا مسجد ، علت صوری است . از نظر ارسطو هر پدیده طبیعی ، مثلا یک سنگ ، یک گیاه ، یک انسان هم عینا دارای چهار علت مزبور هست . از جمله مسائل علت و معلول این است که علت در اصطلاح علماء طبیعی یعنی در اصطلاح طبیعیات ، با علت در اصطلاح الهیات و علماء علم الهی اندکی متفاوت است : از نظر علم الهی که اکنون آن را به نام " فلسفه " میخوانیم علت عبارت است از وجود دهنده ، یعنی فلاسفه چیزی را علت چیز دیگر میخوانند که آن چیز وجود دهنده چیز دیگر بوده باشد وگرنه آنرا علت