لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
معنی لغوی فرهنگ :
فرهنگ، مرکب از 2 کلمه فر به عنوان پیشوند و هنگ به معنی کشید.ن است در زبان لاتین این کلمه با کلمات ادوکا () و ادور () که به معنی کشیدن و تعلیم و تربیت است مطابقت میکند. در زبان فارسی، فرهنگ دارای معانی مختلفی همچون ادب، تربیت، دانش، مجموعه آداب و رسوم، مجموعه علوم و معارف و هنرهای یک قوم است. چنانچه پیش از این بیان شد، اجماعی بر سر ارائه تعریفی واحد در مورد فرهنگ صورت نگرفته است و ارائه بیش از 400 تعریف درباره این واژه خود گواهی بر این مدعاست. با وجود این ما در اینجا به برخی از این تعاریف که نسبت به تعاریف دیگر دقیقتر به نظر میرسند، اشاره میکنیم.1- برخی فرهنگ را به عنوان مجموعه ارزشهای مادی و معنوی جامعه بشری تعریف کردهاند که در جریان فعالیت اجتماعی تاریخی به وجود آمده است. از سوی دیگر گستره فرهنگ شامل فعالیت خلاق آدمیان در خلق و انتقال این است.2- برخی فرهنگ را دارای 2 جنبه عینی و ذهنی دانستهاند. به عبارت دیگر از نگاه آنان، مجموعه عناصر عینی و ذهنی که در نهادهای اجتماعی جریان یافته و از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد، میراث فرهنگی ( ) یا همان فرهنگ () نامیده میشود.3- در نگاه برخی متفکران، دایره تعریف فرهنگ بسیار گسترده است و شامل هنرها، صنایع و حتی تکنیکها نیز میشود. چنان که تایلر فرهنگ را چنین تعریف میکند: «مجموعه پیچیدهای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، تکنیکها، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات، رفتار و ضوابطی است که انسان به عنوان عضو یک جامعه آن را از جامعه خود فرا میگیرد.» این تعریف تشابه بسیاری با تعریف کلاین برگ، روانشناس اجتماعی معروف دارد که فرهنگ را مجموعهای از تواناییها و عادتها میداند که آدمی به عنوان یک عضو جامعه آن را کسب میکند. 4- در کنفرانس جهانی سیاستهای فرهنگی (مکزیکوسیتی 1982) فرهنگ اینگونه تعریف شده است: «مجموعه ویژگیهای مادی و معنوی و فکری و احساسی متمایزی که مختص یک جامعه یا گروه اجتماعی باشد.» (www.jamejamonline.ir)
طبقه بندی تعاریف فرهنگ
بطور کلی میتوان دیدگاهای مختلف درباره فرهنگ را به 5 دیدگاه تقسیم کرد .
1_ دیدگاه مارکسیستی یا دیدگاه تضادگرایان :
این دیدگاه ، فرهنگ را روبنای میداند که بر اساس اقتصاد بنا شده و روابط اقتصادی، تعیین کننده نوع فرهنگ میباشد. پس برای برنامهریزی فرهنگی بایستی رویکردی به برنامهریزی اقتصادی داشت و کاری به روبنا یعنی خود فرهنگ نداشته باشیم. این دیدگاه از رنگ و بوی انسانی تهی میباشد و سبب میشود که برای فرهنگ برنامهریزی مکانکی انجام گیرد. تجسم وجودی این چنین برنامهریزی در شوروی سابق تحقق یافت و سبب شد که انحطاط فرهنگی و عدم تراکم فکری و فرهنگی درسطح خود فرهنگ بوجود آید .
ازطرف دیگر مارکسیستها و تضادگرایان به فرهنگ موجود در سطح یک جامعه رجوع و سعی میکنند همان فرهنگ عامه را مورد ستایش قرار دهند و این عامگرایی فرهنگی سبب رکود فرهنگی در سطح جامعه خواهد شد .
این امر در آثار ادبی مارکسیتهایی که در جهان سوم وجود داشتند کاملاٌ واضح بود . این نوع تعریف نهایتاٌ به سقوط و رکود فرهنگی منجر خواهد شد. از این رو نمیتوان فرهنگ را براساس اقتصاد تعریف و یا برنامهریزی فرهنگی را بر اساس اقتصاد بنا کرد و روح اقتصاد نبایستی بر فرهنگ مسلط شود. چرا که خود فرهنگ یک واقعیت مستقل میباشد که بایست همانطور در نظر گرفته شود و آنگاه تأثیر و تأثر آن را با دیگر عوامل دید.
2_ دیدگاه تکاملگرایان :
این دیدگاه که از قرن نوزدهم بوجود آمد، هنوز قوت خویش را در تحلیل مسائل علوم اجتماعی چه جامعهشناسی و چه مردم شناسی داراست. این دیدگاه همه چیز را در حال حرکت و تحول میبیند و گاهی این تحول را در جهت کامل شدن میداند که این کامل شدن بر حسب ارزشها معنا میشود و از این جاست که برچسب ارزشگرایی به این تئوری خورده میشود. این دیدگاه از تاریخ نیز درتحلیل مسائل اجتماعی بهرهمند میشود و سعی میکند واقعیتهای اجتماعی را در طی یک فرآیند تاریخی مطالعه کند و آنگاه به یک حکم کلی و قوانین اجتماعی برسد .
این دیدگاه نیز درباره فرهنگ به تعاریفی پرداخته است که اساس را بر میراث تاریخی فرهنگ گذاشته و به تحلیل میپردازد .
ساپیر یکی از اندیشمندان این دیدگاه است که در تعریفی آورده :
فرهنگ یعنی مجموعه مرتبطی از کردارها و باورها که از راه جامعه به ارث رسیده و بافت زندگی مارا تعیین میکند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
معنی لغوی فرهنگ :
فرهنگ، مرکب از 2 کلمه فر به عنوان پیشوند و هنگ به معنی کشید.ن است در زبان لاتین این کلمه با کلمات ادوکا () و ادور () که به معنی کشیدن و تعلیم و تربیت است مطابقت میکند. در زبان فارسی، فرهنگ دارای معانی مختلفی همچون ادب، تربیت، دانش، مجموعه آداب و رسوم، مجموعه علوم و معارف و هنرهای یک قوم است. چنانچه پیش از این بیان شد، اجماعی بر سر ارائه تعریفی واحد در مورد فرهنگ صورت نگرفته است و ارائه بیش از 400 تعریف درباره این واژه خود گواهی بر این مدعاست. با وجود این ما در اینجا به برخی از این تعاریف که نسبت به تعاریف دیگر دقیقتر به نظر میرسند، اشاره میکنیم.1- برخی فرهنگ را به عنوان مجموعه ارزشهای مادی و معنوی جامعه بشری تعریف کردهاند که در جریان فعالیت اجتماعی تاریخی به وجود آمده است. از سوی دیگر گستره فرهنگ شامل فعالیت خلاق آدمیان در خلق و انتقال این است.2- برخی فرهنگ را دارای 2 جنبه عینی و ذهنی دانستهاند. به عبارت دیگر از نگاه آنان، مجموعه عناصر عینی و ذهنی که در نهادهای اجتماعی جریان یافته و از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد، میراث فرهنگی ( ) یا همان فرهنگ () نامیده میشود.3- در نگاه برخی متفکران، دایره تعریف فرهنگ بسیار گسترده است و شامل هنرها، صنایع و حتی تکنیکها نیز میشود. چنان که تایلر فرهنگ را چنین تعریف میکند: «مجموعه پیچیدهای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، تکنیکها، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات، رفتار و ضوابطی است که انسان به عنوان عضو یک جامعه آن را از جامعه خود فرا میگیرد.» این تعریف تشابه بسیاری با تعریف کلاین برگ، روانشناس اجتماعی معروف دارد که فرهنگ را مجموعهای از تواناییها و عادتها میداند که آدمی به عنوان یک عضو جامعه آن را کسب میکند. 4- در کنفرانس جهانی سیاستهای فرهنگی (مکزیکوسیتی 1982) فرهنگ اینگونه تعریف شده است: «مجموعه ویژگیهای مادی و معنوی و فکری و احساسی متمایزی که مختص یک جامعه یا گروه اجتماعی باشد.» (www.jamejamonline.ir)
طبقه بندی تعاریف فرهنگ
بطور کلی میتوان دیدگاهای مختلف درباره فرهنگ را به 5 دیدگاه تقسیم کرد .
1_ دیدگاه مارکسیستی یا دیدگاه تضادگرایان :
این دیدگاه ، فرهنگ را روبنای میداند که بر اساس اقتصاد بنا شده و روابط اقتصادی، تعیین کننده نوع فرهنگ میباشد. پس برای برنامهریزی فرهنگی بایستی رویکردی به برنامهریزی اقتصادی داشت و کاری به روبنا یعنی خود فرهنگ نداشته باشیم. این دیدگاه از رنگ و بوی انسانی تهی میباشد و سبب میشود که برای فرهنگ برنامهریزی مکانکی انجام گیرد. تجسم وجودی این چنین برنامهریزی در شوروی سابق تحقق یافت و سبب شد که انحطاط فرهنگی و عدم تراکم فکری و فرهنگی درسطح خود فرهنگ بوجود آید .
ازطرف دیگر مارکسیستها و تضادگرایان به فرهنگ موجود در سطح یک جامعه رجوع و سعی میکنند همان فرهنگ عامه را مورد ستایش قرار دهند و این عامگرایی فرهنگی سبب رکود فرهنگی در سطح جامعه خواهد شد .
این امر در آثار ادبی مارکسیتهایی که در جهان سوم وجود داشتند کاملاٌ واضح بود . این نوع تعریف نهایتاٌ به سقوط و رکود فرهنگی منجر خواهد شد. از این رو نمیتوان فرهنگ را براساس اقتصاد تعریف و یا برنامهریزی فرهنگی را بر اساس اقتصاد بنا کرد و روح اقتصاد نبایستی بر فرهنگ مسلط شود. چرا که خود فرهنگ یک واقعیت مستقل میباشد که بایست همانطور در نظر گرفته شود و آنگاه تأثیر و تأثر آن را با دیگر عوامل دید.
2_ دیدگاه تکاملگرایان :
این دیدگاه که از قرن نوزدهم بوجود آمد، هنوز قوت خویش را در تحلیل مسائل علوم اجتماعی چه جامعهشناسی و چه مردم شناسی داراست. این دیدگاه همه چیز را در حال حرکت و تحول میبیند و گاهی این تحول را در جهت کامل شدن میداند که این کامل شدن بر حسب ارزشها معنا میشود و از این جاست که برچسب ارزشگرایی به این تئوری خورده میشود. این دیدگاه از تاریخ نیز درتحلیل مسائل اجتماعی بهرهمند میشود و سعی میکند واقعیتهای اجتماعی را در طی یک فرآیند تاریخی مطالعه کند و آنگاه به یک حکم کلی و قوانین اجتماعی برسد .
این دیدگاه نیز درباره فرهنگ به تعاریفی پرداخته است که اساس را بر میراث تاریخی فرهنگ گذاشته و به تحلیل میپردازد .
ساپیر یکی از اندیشمندان این دیدگاه است که در تعریفی آورده :
فرهنگ یعنی مجموعه مرتبطی از کردارها و باورها که از راه جامعه به ارث رسیده و بافت زندگی مارا تعیین میکند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
معنی لغوی فرهنگ :
فرهنگ، مرکب از 2 کلمه فر به عنوان پیشوند و هنگ به معنی کشید.ن است در زبان لاتین این کلمه با کلمات ادوکا () و ادور () که به معنی کشیدن و تعلیم و تربیت است مطابقت میکند. در زبان فارسی، فرهنگ دارای معانی مختلفی همچون ادب، تربیت، دانش، مجموعه آداب و رسوم، مجموعه علوم و معارف و هنرهای یک قوم است. چنانچه پیش از این بیان شد، اجماعی بر سر ارائه تعریفی واحد در مورد فرهنگ صورت نگرفته است و ارائه بیش از 400 تعریف درباره این واژه خود گواهی بر این مدعاست. با وجود این ما در اینجا به برخی از این تعاریف که نسبت به تعاریف دیگر دقیقتر به نظر میرسند، اشاره میکنیم.1- برخی فرهنگ را به عنوان مجموعه ارزشهای مادی و معنوی جامعه بشری تعریف کردهاند که در جریان فعالیت اجتماعی تاریخی به وجود آمده است. از سوی دیگر گستره فرهنگ شامل فعالیت خلاق آدمیان در خلق و انتقال این است.2- برخی فرهنگ را دارای 2 جنبه عینی و ذهنی دانستهاند. به عبارت دیگر از نگاه آنان، مجموعه عناصر عینی و ذهنی که در نهادهای اجتماعی جریان یافته و از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد، میراث فرهنگی ( ) یا همان فرهنگ () نامیده میشود.3- در نگاه برخی متفکران، دایره تعریف فرهنگ بسیار گسترده است و شامل هنرها، صنایع و حتی تکنیکها نیز میشود. چنان که تایلر فرهنگ را چنین تعریف میکند: «مجموعه پیچیدهای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، تکنیکها، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات، رفتار و ضوابطی است که انسان به عنوان عضو یک جامعه آن را از جامعه خود فرا میگیرد.» این تعریف تشابه بسیاری با تعریف کلاین برگ، روانشناس اجتماعی معروف دارد که فرهنگ را مجموعهای از تواناییها و عادتها میداند که آدمی به عنوان یک عضو جامعه آن را کسب میکند. 4- در کنفرانس جهانی سیاستهای فرهنگی (مکزیکوسیتی 1982) فرهنگ اینگونه تعریف شده است: «مجموعه ویژگیهای مادی و معنوی و فکری و احساسی متمایزی که مختص یک جامعه یا گروه اجتماعی باشد.» (www.jamejamonline.ir)
طبقه بندی تعاریف فرهنگ
بطور کلی میتوان دیدگاهای مختلف درباره فرهنگ را به 5 دیدگاه تقسیم کرد .
1_ دیدگاه مارکسیستی یا دیدگاه تضادگرایان :
این دیدگاه ، فرهنگ را روبنای میداند که بر اساس اقتصاد بنا شده و روابط اقتصادی، تعیین کننده نوع فرهنگ میباشد. پس برای برنامهریزی فرهنگی بایستی رویکردی به برنامهریزی اقتصادی داشت و کاری به روبنا یعنی خود فرهنگ نداشته باشیم. این دیدگاه از رنگ و بوی انسانی تهی میباشد و سبب میشود که برای فرهنگ برنامهریزی مکانکی انجام گیرد. تجسم وجودی این چنین برنامهریزی در شوروی سابق تحقق یافت و سبب شد که انحطاط فرهنگی و عدم تراکم فکری و فرهنگی درسطح خود فرهنگ بوجود آید .
ازطرف دیگر مارکسیستها و تضادگرایان به فرهنگ موجود در سطح یک جامعه رجوع و سعی میکنند همان فرهنگ عامه را مورد ستایش قرار دهند و این عامگرایی فرهنگی سبب رکود فرهنگی در سطح جامعه خواهد شد .
این امر در آثار ادبی مارکسیتهایی که در جهان سوم وجود داشتند کاملاٌ واضح بود . این نوع تعریف نهایتاٌ به سقوط و رکود فرهنگی منجر خواهد شد. از این رو نمیتوان فرهنگ را براساس اقتصاد تعریف و یا برنامهریزی فرهنگی را بر اساس اقتصاد بنا کرد و روح اقتصاد نبایستی بر فرهنگ مسلط شود. چرا که خود فرهنگ یک واقعیت مستقل میباشد که بایست همانطور در نظر گرفته شود و آنگاه تأثیر و تأثر آن را با دیگر عوامل دید.
2_ دیدگاه تکاملگرایان :
این دیدگاه که از قرن نوزدهم بوجود آمد، هنوز قوت خویش را در تحلیل مسائل علوم اجتماعی چه جامعهشناسی و چه مردم شناسی داراست. این دیدگاه همه چیز را در حال حرکت و تحول میبیند و گاهی این تحول را در جهت کامل شدن میداند که این کامل شدن بر حسب ارزشها معنا میشود و از این جاست که برچسب ارزشگرایی به این تئوری خورده میشود. این دیدگاه از تاریخ نیز درتحلیل مسائل اجتماعی بهرهمند میشود و سعی میکند واقعیتهای اجتماعی را در طی یک فرآیند تاریخی مطالعه کند و آنگاه به یک حکم کلی و قوانین اجتماعی برسد .
این دیدگاه نیز درباره فرهنگ به تعاریفی پرداخته است که اساس را بر میراث تاریخی فرهنگ گذاشته و به تحلیل میپردازد .
ساپیر یکی از اندیشمندان این دیدگاه است که در تعریفی آورده :
فرهنگ یعنی مجموعه مرتبطی از کردارها و باورها که از راه جامعه به ارث رسیده و بافت زندگی مارا تعیین میکند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
معنی لغوی فرهنگ :
فرهنگ، مرکب از 2 کلمه فر به عنوان پیشوند و هنگ به معنی کشید.ن است در زبان لاتین این کلمه با کلمات ادوکا () و ادور () که به معنی کشیدن و تعلیم و تربیت است مطابقت میکند. در زبان فارسی، فرهنگ دارای معانی مختلفی همچون ادب، تربیت، دانش، مجموعه آداب و رسوم، مجموعه علوم و معارف و هنرهای یک قوم است. چنانچه پیش از این بیان شد، اجماعی بر سر ارائه تعریفی واحد در مورد فرهنگ صورت نگرفته است و ارائه بیش از 400 تعریف درباره این واژه خود گواهی بر این مدعاست. با وجود این ما در اینجا به برخی از این تعاریف که نسبت به تعاریف دیگر دقیقتر به نظر میرسند، اشاره میکنیم.1- برخی فرهنگ را به عنوان مجموعه ارزشهای مادی و معنوی جامعه بشری تعریف کردهاند که در جریان فعالیت اجتماعی تاریخی به وجود آمده است. از سوی دیگر گستره فرهنگ شامل فعالیت خلاق آدمیان در خلق و انتقال این است.2- برخی فرهنگ را دارای 2 جنبه عینی و ذهنی دانستهاند. به عبارت دیگر از نگاه آنان، مجموعه عناصر عینی و ذهنی که در نهادهای اجتماعی جریان یافته و از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد، میراث فرهنگی ( ) یا همان فرهنگ () نامیده میشود.3- در نگاه برخی متفکران، دایره تعریف فرهنگ بسیار گسترده است و شامل هنرها، صنایع و حتی تکنیکها نیز میشود. چنان که تایلر فرهنگ را چنین تعریف میکند: «مجموعه پیچیدهای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، تکنیکها، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات، رفتار و ضوابطی است که انسان به عنوان عضو یک جامعه آن را از جامعه خود فرا میگیرد.» این تعریف تشابه بسیاری با تعریف کلاین برگ، روانشناس اجتماعی معروف دارد که فرهنگ را مجموعهای از تواناییها و عادتها میداند که آدمی به عنوان یک عضو جامعه آن را کسب میکند. 4- در کنفرانس جهانی سیاستهای فرهنگی (مکزیکوسیتی 1982) فرهنگ اینگونه تعریف شده است: «مجموعه ویژگیهای مادی و معنوی و فکری و احساسی متمایزی که مختص یک جامعه یا گروه اجتماعی باشد.» (www.jamejamonline.ir)
طبقه بندی تعاریف فرهنگ
بطور کلی میتوان دیدگاهای مختلف درباره فرهنگ را به 5 دیدگاه تقسیم کرد .
1_ دیدگاه مارکسیستی یا دیدگاه تضادگرایان :
این دیدگاه ، فرهنگ را روبنای میداند که بر اساس اقتصاد بنا شده و روابط اقتصادی، تعیین کننده نوع فرهنگ میباشد. پس برای برنامهریزی فرهنگی بایستی رویکردی به برنامهریزی اقتصادی داشت و کاری به روبنا یعنی خود فرهنگ نداشته باشیم. این دیدگاه از رنگ و بوی انسانی تهی میباشد و سبب میشود که برای فرهنگ برنامهریزی مکانکی انجام گیرد. تجسم وجودی این چنین برنامهریزی در شوروی سابق تحقق یافت و سبب شد که انحطاط فرهنگی و عدم تراکم فکری و فرهنگی درسطح خود فرهنگ بوجود آید .
ازطرف دیگر مارکسیستها و تضادگرایان به فرهنگ موجود در سطح یک جامعه رجوع و سعی میکنند همان فرهنگ عامه را مورد ستایش قرار دهند و این عامگرایی فرهنگی سبب رکود فرهنگی در سطح جامعه خواهد شد .
این امر در آثار ادبی مارکسیتهایی که در جهان سوم وجود داشتند کاملاٌ واضح بود . این نوع تعریف نهایتاٌ به سقوط و رکود فرهنگی منجر خواهد شد. از این رو نمیتوان فرهنگ را براساس اقتصاد تعریف و یا برنامهریزی فرهنگی را بر اساس اقتصاد بنا کرد و روح اقتصاد نبایستی بر فرهنگ مسلط شود. چرا که خود فرهنگ یک واقعیت مستقل میباشد که بایست همانطور در نظر گرفته شود و آنگاه تأثیر و تأثر آن را با دیگر عوامل دید.
2_ دیدگاه تکاملگرایان :
این دیدگاه که از قرن نوزدهم بوجود آمد، هنوز قوت خویش را در تحلیل مسائل علوم اجتماعی چه جامعهشناسی و چه مردم شناسی داراست. این دیدگاه همه چیز را در حال حرکت و تحول میبیند و گاهی این تحول را در جهت کامل شدن میداند که این کامل شدن بر حسب ارزشها معنا میشود و از این جاست که برچسب ارزشگرایی به این تئوری خورده میشود. این دیدگاه از تاریخ نیز درتحلیل مسائل اجتماعی بهرهمند میشود و سعی میکند واقعیتهای اجتماعی را در طی یک فرآیند تاریخی مطالعه کند و آنگاه به یک حکم کلی و قوانین اجتماعی برسد .
این دیدگاه نیز درباره فرهنگ به تعاریفی پرداخته است که اساس را بر میراث تاریخی فرهنگ گذاشته و به تحلیل میپردازد .
ساپیر یکی از اندیشمندان این دیدگاه است که در تعریفی آورده :
فرهنگ یعنی مجموعه مرتبطی از کردارها و باورها که از راه جامعه به ارث رسیده و بافت زندگی مارا تعیین میکند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
مفهوم لغوی واژه اخلاق
«اخلاق» جمع «خُلق» و به معنای نیرو و سرشت باطنی انسان است که تنها با دیده بصیرت و غیر ظاهر قابل درک است. در مقابل، «خَلق» به شکل و صورت محسوس و قابل درک با چشم ظاهر، گفته می شود. همچنین «خُلق» را نفسانی راسخ نیز می گویند که انسان، افعال متناسب با آن صفت را بی درنگ، انجام می دهد. مثلاً فردی که دارای «خُلق شجاعت» است، در رویارویی با دشمن، تردید به خود راه نمی دهد. این حالت استوار درونی ممکن استبه طور طبیعی، در فردی به طور طبیعی، ذاتی و فطری وجود داشته باشد؛ مانند کسی که به سرعت عصبانی می شود و یا به اندک بهانه ای شاد می گردد. منشأهای دیگر خُلق، وراثت و تمرین و تکرار است؛ مانند اینکه نخست با تردید و دودلی اعمال شجاعانه انجام می دهد، تا به تدریج و براثر تمرین، در نفس او صفت راسخ شجاعت به وجود می آید، شجاعت می ورزد.
تعریف علم اخلاق
با مراجعه به اصلی ترین منابع کلاسیک و متعارف علم اخلاق در حوزه علوم اسلامی و دقت درموارد کاربرد آن در قرآن و احادیث، علم اخلاق را می توان به شرح زیر تعریف کرد:
علم اخلاق، علمی است که صفات نفسانی خوب و بد و اعمال و رفتار اختیاری متناسب با آنها را معرفی می کند و شیوه تحصیل صفات نفسانی خوب انجام اعمال پسندیده و دوری از صفات نفسانی بد و اعمال ناپسند را نشان می دهد.
براساس این تعریف، علم اخلاق علاوه بر گفت و گو از صفات نفسانی خوب و بد، از اعمال و رفتار متناسب با آنها نیز بحث می کند. غیر از این، راهکارهای رسیدن به فضیلت ها و دوری از رذیلت ها – اعم از نفسانی و رفتاری – را نیز مورد بررسی قرار می دهد. بنابراین موضوع علم اخلاق، عبارت است از: صفات و اعمال خوب و بد، از آن جهت که برای انسان قابل تحصیل و اجتناب و یا انجام و ترک اند. از آن جا که مبدأ و بازگشت رفتار و صفات خوب و بد انسان به روح و روان آدمی می باشد، بعضی از عالمان اخلاق موضوع علم اخلاق را «نفس انسانس» دانسته اند.
هدف نهایی علم اخلاق این است که انسان را به کمال و سعادت حقیقی خود – که همانا هدف اصلی خلقت جهان و انسان است – برساند. تفسیر واقعی و تحقیق این کمال و سعادت به آن است که انسان به قدر ظرفیت و استعداد خود، جه در صفات نفسانی و چه در حوزه رفتاری، جلوه گاه اسماء و صفات الهی گردد؛ تا در حالی که همه جهان طبیعی و بی اراده به تسبیح جمال و جلال خداوندی مشغول اند، انسان با اختیار و آزادی خویش، مقرب ترین، گویاترین و کامل ترین مظهر الهی می باشد.
تعاون و همکاری
از بهترین آثار زندگی جمعی واردویی، یادگرفتن کار جمعی و کسب روحیه تعاون و همکاری است. غالباً ما دوست داریم کار خوب تنها به نام ما تمام شود ! و گاه با وجود اینکه می دانیم اگر آن کار با همکاری دیگران باشد بهتر انجام خواهد شد، باز هم روحیه انحصارطلبی، ما را رها نمی کند و سعی می کنیم که به تنهایی کار را به انجام رسانیم و به اصطلاح گوی سبقت را از دیگران برباییم ! این حالت، در همه جا صحیح نیست، چرا که در بسیاری از امور، کار گروهی و دسته جمعی مطلوب است، نه کار فردی !
در زندگی اردویی یاد می گیریم و تمرین می کنیم که چگونه با تشریک مساعی می توان مشکلی را حل کرد، کار دشواری را انجام داد، طرحی وسیع را پیاده کرد و . . . آنگاه با اکتساب این روحیه ، می توانیم از طریق همکاری و تعاون، بسیاری از مشکلات خانوادگی را به راحتی حل کنیم ، مهمانیها و پذیرایی های سخت و بزرگ را با همیاری همسر و فرزندان، بهتر و راحت تر انجام دهیم و . . . در محیط سکونت کارهایی از قبیل نظافت کوچه و محله، دستگیری از مستمندان و . . . .را به آسانی عمل سازیم . راستی چه می شود اگر اهالی هر منطقه، در روزهای تعطیل ساعت خاصی را معین سازند که در آن همگی با همکاری و همیاری به نظافت محل خود بپردازند؟! و یا کارمندان و کارگران هر اداره و مؤسسه ای برای خود صندوقی تاسیس کنند که بتوانند با دادن وام به صورت قرض الحسنه مشکلات مالی برادران خود را بر طرف کنند؟! و . . .
قطعاً اگر روحیه تعاون در جامعه ما زنده شود، در انجام بسیاری از کارهای اجتماعی ، هرگز منتظر « دولت » نمی مانیم، بلکه از طریق همکاری و معاضدت اجتماعی، بهتر و سریعتر آنها را انجام می دهیم .
اصولاً بسیاری از کارهای جمعی جز با همکاری همگانی به آسانی انجام شدنی نیست، به عنوان نمونه: اگر دانش آموزان یک کلاس یا یک مدرسه بخواهند کتابخانه ای داشته باشند، غالباً یک نفر یا دو نفر نمی توانند این کار را انجام دهند، اما اگر هر یک از دانش آموزان قبول کنند که تنها یک کتاب برای کتابخانه بیاورند، مدرسه ای که 500 دانش آموز دارد ، به راحتی صاحب کتابخانه ای با 500 جلد کتاب، می شود ! و همینطور در یک کلاس، یک اداره، یک کارخانه و . . .