لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
وقایع دوران خلافت عمر
در این دوران حوادث و وقایعی اتفاق افتاد که اهم آنها در ذیل فهرست میشوند.
1 ـ فتوحات که عمر را در کل دوران خلافتش به خود مشغول کرد و ما در عنوان جداگانهای بدان میپردازیم.
2 ـ ایجاد دیوان: یکی از مهمترین اقدامات اداری در دوره خلیفه دوم، ایجاد دیوان در سال 51 بود، زمانی که غنائم و درآمدهای دولت زیاد شده و راه مصرفی برای آنها وجود نداشت، صحبت از تقسیم آنها میان مردم شد.برخی اعتراض کردند که تقسیم این پولها مردم را تنبل میکند.اما عمر گفت چارهای جز این ندارد، چون فیء زیاد شده و راه مصرفی ندارد.تشکیل دیوان برای کنترل درآمدها، دخل و خرج دولت، شمارش لشکر و معین ساختن حقوق آنان از خمس غنایم و سایر درآمدهایی بود که به دولت میرسید.اصل دیوان از ایرانیان بود و دستگاه خلافت با استفاده از خود ایرانیها و نیز خط و زبان پهلوی آن را به راه انداخت.این خط و زبان تا زمان عبد الملک بن مروان، زبان رسمی دیوان بود و پس از آن عربی شد.
در دیوان نام قبایل و افراد نوشته شده و بر حسب موقعیت قبیلهای حقوقی به آنها تعلق میگرفت.این حقوق معمولا از خمس غنایم جنگ ـ که سهم دولت بود ـ و سایر درآمدهای عمومی مانند جزیه و ...پرداخت میشد.ایجاد چنین روشی برای مراقبت از مسایل مالی، به احتمال برگرفته از تجربههایی بود که در ایران و شام در کار بوده است.
در این دیوان، سپاهی عرب بر سپاهی عجم، عرب قحطان بر عرب عدنان، عرب مضر برعرب ربیعه، قریش بر غیرقریش وبنی هاشم بر بنی امیه تقدم داشت وحقوق گروه اول بیش از حقوق گروه دوم بود. تاریخنویسان معروفی مانند ابن اثیر ویعقوبی وجرجی زیدان، در تاریخهای خود نمونه ای از ارقام متفاوت مقرریهای سپاهیان وکارمندان دولت اسلامی را ذکر کردهاند. (1) اختلاف ارقام حقوق بهت آور است.حقوق عباس بن عبد المطلب، سرمایه دار معروف، در سال 12000 درهم بود، در حالی که حقوق یک سپاهی مصری در سال از 300 درهم تجاوز نمیکرد. حقوق سالانه هر یک از زنان رسول خدا 6000 درهم بود، در حالی که حقوق یک سپاهی یمنی در سال به 400 درهم نمیرسید. حقوق سالانه معاویه وپدر او ابوسفیان در سال 5000 درهم بود، در حالی که حقوق یک فرد عادی مکی که مهاجرت نکرده بود 600 درهم بود.
خلیفه، با این عمل، تبعیض نژادی را که از جانب قرآن وپیامبر صلی الله علیه و آله و سلم محکوم شده بود، بار دیگر احیا نمود وجامعه اسلامی را دچار اختلاف طبقاتی ناصحیح کرد .
چیزی نگذشت که در جامعه اسلامی شکاف هولناکی بروز کرد وزر اندوزان ودنیا پرستان، در تحت حمایت خلیفه، به گرد آوری سیم وزر پرداختند واستثمار کارگران وزحمتکشان آغاز شد .
با اینکه خلیفه وقت اموال گروهی از فرمانداران ودنیا پرستان، مانند سعد وقاص، عمرو عاص، ابو هریره و... را مصادره کرد وپیوسته میکوشید که فاصله طبقاتی بیش از حد گسترش پیدا نکند، ولی متأسفانه چون از نخست نظرات واقدامات اقتصادی او غلط وبر اساس برتریهای بی وجه استوار بود، مصادره اموال سودی نبخشید وکاری از پیش نبرد وکار را برای زمامدار آینده، که روحا نژادپرست بود، سهلتر کرد ودست او را در تبعیض بیشتر باز گذاشت.
زراندوزان جامعه آن روز، بر اثر بالا رفتن قدرت خرید، بردگان را میخریدند، وآنان را به کار وا میداشتند ومجبور میکردند که هم زندگی خود را اداره کنند وهم روزانه یا ماهانه مبلغی به اربابان خود بپردازند.وبیچاره برده، از بام تا شام میدوید وجانش به لب میآمد تا مقرری مالک خود را بپردازد.
ثبت نام افراد در دیوان بر دو پایه بود: یکی نسب قبیلهای افراد، و دیگر پیشینه آنان در زمان اسلام آوردن و شرکت در جنگهای صدر اسلام.بدین ترتیب نوعی تفاوت و گاه تبعیض میان مردم اعمال میشد.سیاست مزبور تا پایان دوره خلافت خلیفه سوم اجرا میشد.اما در دوره خلافت امام علی ـ ع ـ اموال مزبور به طور مساوی میان افراد تمامی قبایل بدون ملاحظه سوابق، نوع قبیله و حتی عرب و غیر عرب تقسیم شد.گفتهاند که خلیفه دوم نیز در لحظههای پایانی زندگی گفته بود، اگر زنده بماند، سیاست تساوی را پیشه خواهد گرفت.پیش از او ابوبکر نیز اموال مزبور را به صورت مساوی تقسیم میکرد.
البته در اینجا بیمناسبت نیست که از سازمان مالی آن دوره مطلع گردیم:
از نظر مالی چند منبع درآمد برای مسلمانان وجود داشت:
در درجه اول زکات به عنوان یک منبع رسمی مالیات اسلامی بود که اجرای آن از سال نهم هجری آغاز شد.این زکات، مربوط به برخی از اموال مردم بود که در شرایطی و به طور سالانه گرفته میشد.بیشتر اموالی که زکات شامل آنها میشد، عبارت از شتر، اسب، گاو و گوسفند و...بود .موارد مصرف زکات در قرآن مشخص شده بود.عمومیترین مصرف آن، زدودن فقر و فاقه از میان مردم، انجام کارهای خیر و فی سبیل الله بود.
منبع دیگر درآمد غنایم جنگی بود.این غنایم به پنج قسمت تقسیم میشد، چهار قسمت آن سهم جنگجویان و یک پنجم نصیب حکومت میشد.توسعه فتوحات، منجر به فراوانی غنایم شد.سهم حکومت در خزانه جمع میشد و همراه درآمدهای دیگر میان مردم تقسیم میگردید.این تقسیم در زمان عمر بر اساس دیوانی عملی گردید که پیشتر به آن اشاره کردیم.در درجه نخست، کسانی بیشتر میگرفتند که به پیامبر ـ ص ـ نزدیکتر بودند.عایشه دوازده هزار درهم در سال میگرفت و این بالاترین مبلغ بود.پس از آن از بنی هاشم و دیگران، سپس مهاجران و بعد انصار و همین طور زنان و موالی و غیره که سالانه دویست درهم میگرفتند.
اموال مزبور به اندازهای فراوان بود که حکومت، مصرفی جز قسمت میان مردم برای آن نمیشناخت .با همه ملاحظاتی که در سالهای نخست برای رعایت عدالت میشد، تفاوتهایی که به برخی از آنها اشاره کردیم، وجود داشت.با کمال تأسف در دوره خلیفه سوم این تبعیضها بیشتر شد و کسانی که باید از آنان به عنوان اشراف قریش یاد کرد، سهم بیشتری بردند.عنایت خلیفه و بذل و بخششها عامل عمده این توزیع ناروا بود.
درآمد دیگر از زمینهایی بود که طی فتوحات به دست مسلمانان افتاده بود.خلیفه دوم تصمیم گرفت تا زمینها را دردست صاحبان اصلی آن نگاه دارد و آنان بخشی از درآمد آن را به عنوان خراج به دولت تحویل دهند.این امر، علاوه بر جلب رضایت مردم، درآمد ثابتی را برای دولت به همراه داشت.به علاوه، سپردن آنها به دست جنگجویان با توجه به مشکلات فراوان آن ـ که یکی از آنها ناآشنایی اعراب با زراعت بود ـ به هیچ روی به مصلحت دولت نبود.زمینها در دست مسلمانان و اهل ذمه بود و همه آنها به تناسب مساحت زمینی که دراختیار داشتند، خراج میپرداختند.
جزیه یکی دیگر از منابع مالی دولت اسلامی بود که از اهل کتاب گرفته میشد.اهل کتاب شامل نصارا، یهود، و زرتشتیانی بود که در سایه حکومت اسلامی زندگی کرده به جای زکات که مسلمانان پرداخت میکردند، جزیه میدادند.این مالیات به طور سرانه ـ یعنی تعداد افراد، گرفته شده و در زمانها و مکانها، مقداری که گرفته میشد، متفاوت بود.از ثروتمندان چهار دینار در سال، از طبقاتمتوسط دو دینار و از طبقات پایین یک دینار به طور نقد و یک جا دریافت میشد.
عشریه یا ده یک، مالیات دیگری بود که از تجار غیر مسلمان که وارد کشور اسلامی میشدند، گرفته میشد.زمانی که خلیفه دوم شنید کفار از تجار مسلمان چنین مالیاتی دریافت میکنند، دستور داد تا از مال التجاره آنان ده یک اخذ شود.گفته شده که کفار برخی از مناطق خود پیشنهاد تجارت در بلاد مسلمین را با پرداخت ده یک داشتهاند و این امر کم کم به صورت مالیات رسمی برای دولت اسلامی درآمد.
در دوره خلفای نخست، به جز سالهای کوتاهی از خلافت خلیفه سوم، نظارت مالی شدیدی بر اموال بیت المال وجود داشت و از حیف و میل شدن آن به شدت جلوگیری میشد.تنها باید گفت سیاست موجود در دیوان که میان سابقهداران دیگران و نیز مهاجر و انصار با سایر قبایل، تفاوتهایی گذاشته میشد، اثرات نامطلوبی را بر دورهها و رخدادهای بعدی گذاشت.
3 ـ از کارهایی که در زمان عمر توسط او انجام شد، جلوگیری از خروج اصحاب پیامبر (ص) از مدینه بود.
از مهمترین مسائل در مورد انتخاب خلیفه، عدم استفاده از بزرگان اصحاب پیامبر (ص) است .یکبار وقتی از او علت اینکار پرسیده شد گفت: نمیخواهم آنها را به کار و عمل آلوده سازم، (2) چنانچه وقتی پرسیدند که چرا «ابی بن کعب» را بر سر کار نمینهد گفت نمیخواهد او را بکار آلوده سازد. (3) از او پرسیدند که چرا از اهل بدر در جریان امور بهره نمیگیرد؟ پاسخ او همان عدم آلوده نمودن آنها به کار بوده است. (4) ابن اثیر نیز عدم استفاده از آنها در امور ولایات را اشاره میکند، (5) اما آنچه شعبی یکی از تابعین معروف توضیح میدهد چیزدیگری است، او میگوید: عمر قصد داشت تا از خروج صحابهئی که خود وزنههای مهمی بودند و امکان داشت اگر خارج از مدینه بروند محور مستقلی شوند، جلوگیری کند.عمر فتنه آنها را میدانست و لذا آنها را در مدینه محصور کرده بدانها گفت بدترین چیزی که من از آن هراس دارم انتشار شما در شهرهاست. (6)
هنگامی که «زبیر بن العوام» از او خواست تا برای جنگ بیرون رود عمر بدو گفت: من نمیگذارم اصحاب محمد (ص) در میان مردم متفرق شده و آنها را به ضلالت بکشند. (7) وقتی از او پرسیده شد که چرا امثال یزید بن ابو سفیان، معاویه، سعید بن العاص و فلان و فلان از طلقاء و فرزندان آنها را بر سر کار مینهی، اما عباس، زبیر و طلحه را بر کنار نهادهئی، عمر گفت اگر اینان در بلاد پراکنده شوند ایجاد فساد میکنند. (8)
حسن بصری نیز در علت جلوگیری از خروج مهاجرین از قریش از مدینه جز با اجازه گرفتن و تعیین مدت معین برای بیرون از مدینه بودن، میگوید: این بدان جهت بوده که عمر نسبت به آنان بدگمان بوده که مبادا فسادی بر پا کنند (9) احمد امین مصری میگوید چون مدینه اهمیت داشته عمر از خروج آنها ممانعت کرده، (10) اما این یکنوع تحریف قضایای تاریخی است.
4 ـ مشاطره اموال:
ابن سعد میگوید: عمر هر کس را به ولایتی میفرستاد اموال او را مینوشت و پس از بازگشت هر چه داشت دو نیمه میکرده نیمی را برای بیت المال برمیداشت و نیمی را به او پس میداد (این مشاطره اموال است) ابن سعد میافزاید عمر بعضی از اصحاب پیامبر (ص) همچون، سعد بن ابی وقاص ابو هریره، عمر بن العاص، معاویه و...را سر کار مینهاد اما کسانی را که از آنها برتر بودند همچون عثمان، علی (ع)، طلحه، زبیر، ابن عوف، و...را رها میکرد چرا که آن افراد قوت بر کار داشتند و نسبت به امور بیناتر بودند (11) ؟ ؟ این مشاطره اموال در حقیقت به معنای آنست که والی اموالی را که از بیت المال بوده دزدیده است و باید از او پس گرفت: عمرو بن العاص از جمله کسانی است که اموال او مشاطره شده است (12) ، خلیفه شنید که عامل او در شهر حمص خانههائی ساخته و در بانی نیز بر آن نهاده کس را بفرستاد تا درب خانه او آتش زنند و باز پس از چندی او را بکارش گمارد (13) خلیفه شخصی را به بادیهای فرستاد تا هر کس قرآن نمیخواند او را تأدیب کند او نیز شخصی را آنقدر کتک زد تا مرد (14) در حقیقت این قوت اوست؟ ؟ و اموال ابو هریره را که والی در بحرین بود مشاطره کرده و او را متهم به دزدی از بیت المال نمود (15).
همچنین اموال «ابو موسی اشعری» و «حارث بن کعب» نیز مورد مشاطره قرار گرفته است «عتبه بن ابو سفیان» که مسئول جمع آوری زکات در طائف بود اموالش مورد مشاطره قرار گرفت (16). «ابو بکرة» نیز از جمله والیان خلیفه بود وقتی عمر اموال او را مشاطره میکرد ابو بکرة میگفت اگر همه این مال از آن خداست چرا همه را نمیگیری و اگر از ماست پس چرا آنرا میگیری (17).
عین همین اعتراض نیز از علی (ع) در مورد عمر نقل گردیده و اضافه شده که تعجب از آنجاست که خلیفه آنها را باز بر سر کارهای اولیه میفرستد، وقتی والی خلیفه از یمن برگشت و لباسی زیبا بر تن داشت عمر گفت تا لباس او را در آوردند و باز او را به محل کارش اعزام داشت (18).
ابو هریره بعدها وقتی باز برای کار مورد پیشنهاد قرار میگرفت گفت که نمیرود چرا که آبرویش ریخته شده اموالش گرفته شده و بر پشت او نیز زده شده است (19) از جمله کسانی که اموالشان مشاطره شد سعد بن ابی وقاص است (20) همان کسی که مردم کوفه نیز از او نزد عمر شکایت کرده و گفتند که نیکو نماز نمیخواند (21) بلاذری اسامی کسانی که اموالشان مورد مشاطره قرار گرفته ذکر کرده است! ابو بکره، نفیع بن الحرث، نافع بن الحرث، جز بن معاویه، بشر بن المحتفر که درجندیشاپور بوده خالد بن حرث که بر بیت المال اصبهان بوده، قیس بن عاصم، سمرة بن جندب که بر بازار اهواز بود همان بن عدی، مجاشع بن مسعود، که بر زمین بصره و صدقات آن بوده، شبل بن معبد که مأمور رسیدگی به غنائم بوده و ابو مریم بن محرش که در رامهرمز بوده است (22) این مشاطره هیچ مفهومی جز اینکه اینان در نظر خلیفه دزد بیت المال بودهاند ندارد.
5 ـ متعه در زمان عمر تحریم شد.
گفتاری از دکتر تیجانی سماوی پیرامون متعه و اینکه متعه در زمان عمر تحریم شد:
نکاح متعه یا ازدواج موقت مدتدار، مانند ازدواج دائمی، منعقد نمیشود مگر با عقدی که مشتمل بر قبول و ایجاب است به این معنی که زن به مرد بگوید: خودم را در ازدواج تو درآوردم با مهریهای که مقدارش این قدر و این مقدار است و به فلان مدت، سپس مرد بگوید: قبول کردم یا رضایت دادم.
این ازدواج را شرایط و احکامی است که در کتابهای فقهی امامیه وارد شده است، مانند لزوم تعیین مهر و مدت که به هر چه دو طرف رضایت دهند، صحیح است، و حرام بودن این نوع ازدواج با محارم همچنانکه در ازدواج دائم نیز چنین است.وعده نگه داشتن زن صیغهای پس از تمام شدن مدت به اندازه دیدن دو حیض و یا گذشتن چهار ماه و ده روز در حال وفات همسر میباشد .
و بر دو طرف متعه هیچ ارث و نفقهای نیست، پس نه زن از مرد ارث میبرد و نه مرد از زن و اما فرزندی که از ازدواج متعه بدست میآید، مانند فرزند ازدواج دائم است چه در حقوق و میراث و نفقه و چه در تمام حقوق مادی و معنوی، و ملحق به پدرش است.
این حکم متعه است با شرایط و حدودش، و خود میبینی که هیچ ارتباطی با زنا ندارد چنانکه برخی از جنجال برانگیزانمیپندارند.و اهل سنت نیز مانند برادرانشان از شیعیان متفق القولاند بر تشریع این ازدواج از سوی خداوند متعال که در سوره نساء ـ آیه 24 آمده است :
«فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فریضة و لا جناح علیکم فیما تراضیتم به من بعد الفریضة، ان الله کان علیما حکیما» .
پس چنانکه شما از آنها بهرهمند شدید (متعه کنید) مهر معین که مزد آنها است واجب است به آنها بپردازید، و باکی نیست بر شما که پس از تعیین مهر به چیزی رضایت دهید و همانا خدا دانا و آگاه است.
و همه قبول دارند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم متعه را جایز دانسته و اجازه دادند و اصحاب در دوران حضرت، تمتع کردند.ولی اختلافشان در این است که آیا این حکم نسخ شده یا نشده است.اهل سنت معتقدند که نسخ شده و حرام شده در حالی که قبلا حلال بوده است، و نسخ در سنت رخ داده است، نه در قرآن ولی شیعیان معتقدند که این حکم نسخ نشده و تا روز قیامت، حلال است.
بنابراین، بحث فقط مربوط میشود به نسخ شدن یا نشدن آن.و با بررسی کردن سخنان هر دو گروه، حق برای خواننده روشن میشود و بیگمان هر جا حق باشد، بدون هیچ تعصب و عاطفهای، از آن پیروی خواهد شد.
دلیل شیعیان که معتقدند این حکم نسخ نشده و تا قیامت پا بر جا است این است که میگویند : برای ما ثابت نشده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آن نهی کرده باشد و ائمه ما که از عترت طاهره پیامبرند نیز قائل به حلال بودن آن هستند، و اگر نسخی ازسوی پیامبر صورت گرفته بود، قطعا ائمه اهل بیت و در رأس آنان حضرت علی آن را میدانستند چرا که اهل بیت از آنچه در درون بیت میگذرد آگاهتر از دیگراناند.ولی آنچه نزد ما ثابت شده این است که خلیفه دوم عمر بن خطاب آن را نهی کرد و به اجتهاد خودش که علمای اهل سنت نیز بر آن شهادت میدهند، تحریم نمود.و ما بهر حال حکم خدا و رسولش را به خاطر رأی و نظر شخصی و اجتهاد عمر، رها نمیکنیم و تغییر نمیدهیم.این است خلاصه سخنان شیعیان در مورد حلال بودن متعه.و این سخن بحقی است زیرا تمام مسلمانان مأمور به پیروی از احکام خدا و رسولش هستند و هر که خلاف خدا و رسولش حکم کرد، هر قدر هم درجهاش بالا باشد، مردود است زیرا در اجتهادش مخالفت صریح با نصوص قرآن و سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نموده است.
اما اهل سنت و جماعت معتقدند که متعه حلال بوده و قرآن آن را تأیید کرده و پیامبر به آن اجازه داده و اصحاب هم انجام دادهاند ولی پس از این، نسخ شده و در نسخ کنندهاش اختلاف دارند.
برخی میگویند که پیامبر پیش از وفاتش آن را نسخ کرد و برخی معتقدند که عمر بن خطاب آن را تحریم نمود و میگویند که: سخن او حجت است زیرا پیامبر فرمود: «بر شما باد به سنت من و سنت خلفای راشدین پس از من...» .
آنان که متعه را تحریم میکنند به این دلیل که عمر آن را حرام کرده و کار او لازم الاجرا است، ما با اینها بحثی نداریم زیرا فقط از راه تعصب چنین میگویند وگرنه چطور میشود مسلمانی سخن خدا و رسولش را رها کند و با آنها مخالفت نماید و دنبالهروی ازانسانی کند که اشتباهش زیاد است.تازه این نوع اجتهاد در موردی ممکن است پذیرفته شود که سخن صریحی از کتاب و سنت نباشد، ولی اگر نصی و سخن صریحی بود، هیچ کس حق انتخاب از پیش خود ندارد «و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضی الله و رسوله أمرا أن یکون لهم الخیرة من أمرهم، و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبینا» (23).هیچ مرد مؤمن و هیچ زن مؤمنهای در کاری که خدا و رسولش حکم کردهاند را اراده و اختیاری نیست و هر کس مخالفت کند، به گمراهی سختی افتاده است.
و هر که این اصل را قبول ندارد، لازم است که در معلومات خود تجدید نظر کند و مفاهیم شرع را فرا گیرد و قرآن و سنت را بیاموزد چرا که قرآن در همین آیهای که گذشت و در آیات زیاد دیگری اعلام کفر و گمراهی کسی که به قرآن و سنت تمسک نجوید کرده است.
و اما دلیل از سنت نبوی، این هم بسیار است.و به این سخن پیامبر اکرم بسنده میکنیم که فرمود: «حلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرامه حرام الی یوم القیامة» ـ حلال محمد (ص) حلال است تا روز قیامت و حرام او حرام است تا روز قیامت.
به آنان که میخواهند ما را قانع کنند به اینکه کارهای خلفای راشدین و اجتهادهای آنان برای ما لازم الاجراء است میگوئیم:
«أتحاجوننا فی الله و هو ربنا و ربکم و لنا أعمالنا و لکم أعمالکم و نحن له مخلصون» (24).
شما با ما در مورد خداوند جدال و بحث میکنید، حال آنکه او پروردگارما و پروردگار شما است و ما مسئول اعمال خود و شما مسئول اعمال خویشتن هستید و ما به خدایمان اخلاص داریم .
و بهر حال آنان که این دلیل را میآورند، با ادعای شیعه موافقت میکنند و خود دلیلی علیه برادرانشان از اهل سنت میباشند.بنابراین، ما فقط با آن گروه که معتقدند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خود، این حکم را تحریم کرد و قرآن را با حدیث نسخ نمود، بحث داریم.و اینان در سخنان و استدلالهای خود سراسیمهاند و اثباتهایشان تو خالی است که بر هیچ اساس محکمی، استوار نمیباشد و اگر مسلم در صحیحش، نهی از این حکم را آورده است، برای این است که اگر نهی و منعی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده بود، اصحابی که در زمان ابو بکر و قسمتی از زمان شخص عمر، به این حکم، عمل کردند ـ که در صحیح مسلم نیز آمده است (25) قطعا آن را نادیده نگرفته و به آن نهی پایبند میشدند.
عطاء گوید: جابر بن عبد الله برای عمره آمده بود، ما به منزلش رفتیم و دوستان سئوالهائی از او کردند، سپس نام «متعه» به میان آمد.جابر گفت: آری! ما در دوران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ابو بکر و عمر، به متعه عمل کردیم.
پس اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از متعه نهی کرده بود، اصحاب نمیتوانستند در دوران ابو بکر و عمر متعه کنند، همانطور که ملاحظه کردید.
بنابراین، حقیقت این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آن نهی نکرده و آن را تحریم ننموده است و این نهی فقط از جانبعمر بن خطاب بوده، چنانکه در صحیح بخاری آمده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 144
رشد و تکامل حرکتی در طول عمر کاتلین. م. هیوود
کاربرد رشد حرکتی را در بعد از دورهی کودکی و تا پایان عمر جایز میدانیم.
مهارتهای حرکتی بهطور معمول در اواخر دورهی نوجوانی و در دورهی جوانی کامل میشوند.
واژهشناسی در رشد حرکتی
1) نمو (growth): معنی نمو افزایش کمی در اندازه است.
منظور از نمو جسمی افزایش توده یا اندازه جسم از طریق زیاد شدن واحدهای کامل زیستی است. یعنی واحدهایی که از پیش بخشهای مختلف بدن را تشکیل دادهاند. مثلاً پاها از نظر طولی بلندتر میشوند نه اینکه یک بخش تازه به پا اضافه شود.
موقعی که اندازه هر واحد یا قسمت در کل زیادتر شود، طول بدن با حفظ شکل خود، بیشتر میشود. دورهی نمو جنسی (تغییر در اندازه مطلق) در انسان معمولاً از زمان لقاح تا سنین 22-19 سالگی است.
2) رشد (development): واژهی رشد مکمل نمو است و دلالت بر فرایند تغییری میکند که دائمی است و به ظرفیت عملی سازماندار و خاصی منجر میشود. یعنی حالتی که فرد میتواند به طور کامل نقش موردنظر را انجام دهد.
رشد ممکن است به شکل تغییر کمی و کیفی یا هر دو رخ دهد. لذا رشد حرکتی فرآیندی سنی است که دائمی و دارای توالی بوده و در طی آن انسان از حرکات ساده به حرکات بسیار منظم، مهارتهای پیچیدهی حرکتی و در نهایت، انطباق مهارتها که همراه با فرارسیدن پیری صورت میگیرد پیشرفت میکند. این فرآیند تنها به دورهی نمو جنسی محدود نمیشود. رشد در طول عمر انسان تداوم دارد.
3) بالیدگی (maturation): این واژه به طور اخص مربوط به بالیدگی فیزیولوژیک یا جسمی است بالیدگی جسمی پیشرفت کیفی در ساختارهای زیستی است و امکان دارد به یافته اندام یا پیشرفت یک سیستم در بالیدگی عموماً از پیشرفت در راستای بالیدگی جسمی ناشی میشود که در واقع حالت بهینه یکپارچهشدن سیستمهای مختلف بدن یک فرد و توانایی برای تولیدمثل است.
پیرشدن یا فرآیند افزایش سن: واژهی پیرشدن علیرغم سن تقویمی بر فرآیند نمو در پیری دلالت میکند. به طور اخص پیرشدن فیزیولوژیک ما را به تغییرات مداوم ملکولی، یافتهای و ارگانیزمی ارجاع میدهد.
غیر از وقایعی مانند تولد و آغاز دورهی ماهیانه، دورههای سنی از یکدیگر جدا نیستند و این نشانهای از ماهیت دائمی بودن رشد و نمو و بالیدگی است.
سنین تقویمی برای دورههای مختلف رشد:
دورهی رشد سن تقریبی
پیش از تولد
رویانی 8-2 هفتگی
جنینی 8 هفتگی تا تولد
نوزادی تولد تا 4 هفتگی
طفولیت تولد تا 1 سالگی
کودکی
کودکی اولیه (پیش دبستانی) 6-1 سالگی
کودکی ثانویه (پیش نوجوانی) 10-6 سالگی
نوجوانی
دختران 8 یا 10 تا 18 سالگی
پسران 10 یا 12 تا 20 سالگی
بزرگسالی
جوانی 40-18 سالگی
میانسالی 60-40 سالگی
سالمندی 60 سالگی به بالا
ملاکهای مرحله از دیدگاه پیاژه:
1) خصلت اصلی مرحله تغییر کیفی است یعنی اینکه آن مرحله شامل رفتار تازهای شود که در مرحلهی قبل مشاهده نمیشد. (مثلاً کودکی که قبلاً نمیتوانست با دو پا بپرد الان این عمل را انجام میدهد)
2) مراحل بعدی نتیجهی پیوستگی و همجوشی مراحل قبلی است. خصلتی که به آن یکپارچگی مرتبهای گویند. (مثلاً کودک از پرش با یک پا به پرش با دوپا پیشرفت میکند و هر مرحله روی مرحلهی قبل بنا میشود)
3) در هر مرحله رفتار به طور تدریجی ظاهر میشود و با رفتار مرحلهی قبل از طریق فرآیند تحکیم ترکیب میشود (مثلاً موقعی که کودک حرکت پرتاب کردن از بالای را یاد میگیرد این کار را ابتدا با قدم برداشتن در همان سمتی که دست پرتابکننده قرار دارد و سپس در حالی که با پای مخالف قدم برمیدارد انجام میدهد)
4) کودک رفتار مرحلهی قبل را دوبارهکاری میکند بهطوریکه پس از مدتی برگشت به مرحلهی قبلی غیرممکن میشود.
5) مراحل دورههای انتقالی هستند یعنی اینکه از یک مرحله به مرحلهی دیگر منجر میشوند لذا تنظیم وجود آنها عملی نیست. (از مرحلهی 1 به 2 و از 1 به 3 نه از 1 به 3 و دوباره به 2)
6) کلیهی افراد باید از طریق مراحل مشابه پیشرفت کنند و مراحل را نمیتوان به صورت جهشی گذراند.
7) حرکت به طرف مرحلهی تازه با عدم تعادل بین ساختارهای ذهنی کودک و محیط تحریک میشود این فرآیند تعادل در پایان هر مرحله به طور نسبی پایدار است لیکن در دورهی انتقال بین مراحل، ناپایدار میگردد. کودکان در پایان هر مرحله رفتار همسانی را نشان میدهند. لیکن هنگام انتقال به مرحلهی بعدی ممکن است رفتار ناهمسانی را به نمایش بگذارند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن .doc :
عمر خیام
حکیم غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری (زاده ۴۳۹ قمری، مرگ در ۵۱۷ یا ۵۲۶ قمری) به خیامی و خیام نیشابوری و خیامی النیسابوریهم نامیده شده است. او از ریاضیدانان، اخترشناسان و شُعرای بنام ایران در دوره سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و دارای لقب حجةالحق بودهاست، ولی آوازهٔ وی بیشتر به واسطهٔ نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آنکه رباعیات خیام را به اغلب زبانهای زنده ترجمه نمودهاند. فیتزجرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده که بیشتر مایه شهرت وی در مغربزمین گردیدهاست. یکی از برجستهترین کارهای وی را میتوان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظامالملک ،که در دوره سلطنت ملکشاه سلجوقی (۴۲۶-۵۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجهٔ سوم و مطالعاتاش در بارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضیدانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده است.
زندگی
عمر خیام در سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و اختر شناسی را فراگرفت. برخی نوشتهاند که او فلسفه را مستقیما از زبان یونانی فرا گرفته بود.
در حدود ۴۴۹ تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضیالقضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادلهای درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله با نظام الملک طوسی رابطهای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلاالدین ملکشاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک به اصفهان میرود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را بهعهده گیرد. او هیجده سال در آنجا مقیم میشود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه میشود و در همین سالها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقویم را تنظیم میکند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال الدین ملکشاه شهرهاست، اما پس از مرگ ملکشاه کاربستی نیافت. در این دوران خیام بهعنوان اختربین در دربار خدمت میکرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت. در همین سالها(۴۵۶) مهمترین و تاثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدس را مینویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبتها را شرح میدهد. پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظامالملک، خیام مورد بیمهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال ۴۷۹ اصفهان را به قصد اقامت در مرو که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالا در آنجا میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) احتمالا در همین سالها نوشته شده است.
مرگ خیام
مرگ خیام را میان سالهای ۵۱۷-۵۲۰ هجری میدانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکره نویسان نیز وفات او را ۶۱۵ نوشتهاند،اما پس از بررسیهای لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال ۵۱۷ بودهاست .مقبرهٔ وی هم اکنون در شهر نیشابور،در باغی که آرامگاه امامزاده محروق در آن واقع میباشد، قرار گرفتهاست.
خیام شاعر
معاصران خیام نظیر نظامی عروضی یا ابوالحسن بیهقی از شاعری خیام یادی نکردهاند.
هدایت در این باره میگوید.
گویا ترانههای خیام در زمان حیاتش به واسطهٔ تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیهٔ جنگها و کتب اشخاص باذوق بطور قلمانداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده است . قدیمترین کتابی که در آن از خیام شاعر یادی شدهاست خریدة القصر عمادالدین کاتب اصفهانیاست. این کتاب به زبان عربی و در سال ۵۷۲ یعنی نزدیک به ۵۰ سال پس از مرگ خیام نوشته شدهاست. کتاب دیگر مرصادالعباد نجمالدین رازی است.این کتاب حدود ۱۰۰ سال پس از مرگ خیام در ۶۲۰ قمری تصنیف شدهاست .
نجمالدین صوفی متعصبی بود و از نیش و کنایه به خیام به خاطر افکار کفرآمیزش دریغ نکردهاست. کتابهای قدیمی (پیش از سدهٔ نهم) که اشعار خیام در آنها آمدهاست و مورد استفادهٔ مصححان قرار گرفتهاند علاوه بر مرصادالعباد از قرار زیرند: تاریخ جهانگشا (۶۵۸ ق)، تاریخ گزیدهٔ حمدالله مستوفی (۷۳۰ ق)، نزهة المجالس (۷۳۱ ق)، مونس الاحرار (۷۴۱ ق). جنگی از منشآت و اشعار که سعید نفیسی در کتابخانهٔ مجلس شورای ملی جنگ یافت و در سال ۷۵۰ قمری کتابت شدهاست و همچنین مجموعهای تذکرهمانند که قاسم غنی در کتابخانهٔ شورای ملی یافت که مشتمل بر منتخابت اشعار سی شاعر است و پنج رباعی از خیام دارد.
با کنار گذاشتن رباعایت تکراری ۵۷ رباعی به دست میآید. این ۵۷ رباعی که تقریباً صحت انتساب آنها به خیام مسلم است کلیدی برای تصحیح و شناختن سره از ناسره به دست مصححان میدهد. با کمک این رباعیها زبان شاعر و مشرب فلسفی وی تا حد زیادی آشکار میشود. زبان خیام در شعر طبیعی و ساده و از تکلف به دور است و در شعر پیرو کسی نیست. وانگهی هدف خیام از سرودن رباعی شاعری به معنی متعارف نبودهاست بلکه به واسطهٔ داشتن ذوق شاعری نکتهبینیهای فلسفی خود را در قالب شعر بیان کردهاست .
تصحیحات رباعیات خیام
شهرت خیام به عنوان شاعر مرهون فیترجرالد انگلیسیاست که با ترجمهٔ شاعرانهٔ رباعیات وی به انگلیسی، خیام را به جهانیان شناساند. با این حال در مجموعهٔ خود اشعاری از خیام آوردهآست که به قول هدایت نسبت آنها به خیام جایز نیست.
تا پیش از تصحیحات علمی مجموعههایی که با نام رباعیات خیام وجود داشت مجموعههایی مغشوش از آرای متناقض و افکار متضاد بود به طوری که به قول صادق هدایت «اگر یکنفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیدهٔ خود را عوض کرده باشد قادر به گفتن چنین افکاری نخواهد بود.» بیمبالاتی نسخهنویسان و اشتباه کاتبان همیشه در بررسی نسخههای خطی دیده میشود. اما در مورد خیام گاه اشعارش را بهعمد تغییر دادهاند تا آن را به مسلک تصوف نزدیک کنند. [۲۸] هدایت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 51
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد تهران - جنوب
دانشکده مدیریت و حسابداری
تحقیق درس روش تحقیق
عنوان تحقیق :
بررسی نقش بیمه عمر و پس انداز در چرخة اقتصادی
استاد :
آقای نعامی
دانشجو :
سحر مصلحتجو
کد کلاس : ب
کد درس : 4461
پیشگفتار:
یکی از عوامل کلیدی و تعیین کننده در فراینده توسعه اقتصادی، پس انداز میباشد. این مفهوم به دو شکل پس اندازهای مالی و پس اندازهای غیر مالی مطرح میشود. در پس اندازه مالی سرمایه های پراکنده در سطح جامعه برای خرید اموالی نظیر: زمین، مسکن، جواهرات و... صرف می شود. ولی در پس اندازهای غیر مالی این سرمایهها در مسیرهایی نظیر: خرید اوراق مشارکت و بیمه های عمر با ویژگی پس انداز قرار میگیرند. در پس اندازهای مالی سرمایه های مورد نظر عملاً فاقد قابلیت تحریک بازار سرمایه وتأمین نیازهای مالی برنامه های توسعه می باشند. اما به کمک پس اندازهای غیر مالی ظرفیتهای مورد نیاز برای اجرای پروژههای مختلف فراهم میشود.
مطالعات نشان میدهد نسبت پس اندازه به تولید ناخالص ملی در 14 کشور از 20 کشوری که از لحاظ توسعه اقتصادی بالاترین رشد را داشته اند، بالغ بر 25 درصد بوده است. اما این نسبت در 14 کشور از 20 کشوری که کمترین رشد اقتصادی را داشتهاند کمتر از 15 درصد بوده است. این مسئله نشان می دهد که رابطه میان پس اندازه و تولید ناخالص رابطه ای مستقیم و تعیین کننده می باشد. از آنجا که بیمه های عمر وپس اندازه نیز یکی از محورهای مهم پس اندازهای غیر مالی را تشکیل میدهند میزان توسعه این بیمه نقش قابل ملاحظهای را در دستیابی به اهداف توسعه اقتصادی به خود اختصاص میدهند. علاوه بر این بیمه عمر و پس انداز از کارکردهای کلان اقتصادی دیگری نظیر: مقابله با کاهش ارزش پول وحفظ قابلیت ایفای تعهدات بیمهگر نیز برخوردار است.
هم چنین در سطح خرد نیز این بیمه امکان ایجاد سرمایه برای اعضای جامعه و خانوادة آنها را فراهم کرده و موجب تحکیم اقتصاد خانواده می شود.
با توجه به اهمیت قابل توجه بیمه های عمروپس انداز در توسعه اقتصادی به نظر می رسد می بایست عوامل مؤثر بر توسعه بیمه های عمر در دیگران شناسایی شده و در برنامه ریزیها مورد توجه قرار گیرد. شاید بتوان مهمترین عوامل مورد نظر را به شرح زیر بر شمرد:
1-ثبات اقتصادی: با توجه به بلند مدت بودن تعهدات بیمه عمر، عدم وجود ثبات در اقتصاد جامعه امکان مدیریت شایسته این بیمه را تحت تأثیر قرار داده و گرایش مردم به آن را کاهش خواهد داد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 45 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
تمایل عمومی و روند رو به رشد بهره گیری از امکانات رفاهی در جهت فراهم نمودن آسایش زندگی ، از دیر باز تلاش ها ،خلاقیت ها و فعالیت های مستمر صاحبان حرف و صنایع را به خدمت خویش در آورده که تعدد و تنوع چشمگیر مصنوعات مورد استفاده در زندگی روزمره طبقات مختلف اجتماعی ، ضمن تصریح نیاز همیشگی جامعه به این محصولات حاکی از ضرورت انجام پیش بینی های اصولی در پاسخگویی تداومی به این نیاز ها می باشد.
در مجموعه مقتضیات متداول مذکور وسایل تولید روشنایی به مفهوم کلی در زمره مایحتاج اساسی و تقریبا اجتناب نا پذیر به شمار آمده که به واسطه رشد نا موزون جمعیت ، روند متوازن رفع تقاضا را سپری ننموده و کماکان از قابلیت عرضه و جذب بازار بسیار مناسبی برخوردار می باشد.
روشنایی تولید نور در سال 1372 پروانه بهره برداری در رابطه با تولید چراغ های روشنایی را کسب نمود و تولید خود را در سطح گسترده ای دنبال نمود این واحد تولیدی سپس در سال 1378 توانست پروانه بهره برداری تولید چراغهای کم مصرف را نیزاخذ نماید.
تولید سنتی و یکسان چراغ و از طرفی تقسیم بازار به صورت سنتی در بین تولید کنندگان موجود بازار صنایع روشنایی را دچار یکنوع یک نواختی نموده بود و شرکتهای مرتبط با این صنعت به نوعی به این وضع عادت نموده بودند .
مدیران صنایع روشنایی تولید نورازاواخرسال 1378 احساس نمودند که باید به گونه ای این چمبره یکنواختی راشکست و حرکتی نورادراین صنعت آغاز نمود وخواست و نیازواقعی مشتریان رادرکناراستفاده ازروش های تولیدجدید به شکلی مناسب پاسخ داد.
بدین لحاظ مدیران شرکت رئوس و اهداف کمی و کیفی را برای شرکت به تصویرکشیدند.
تولید محصولات با کیفیت مطابق خواست مشتریان
تولید محصولات مشابه محصولات روز اروپا
استفاده از روشهای تولید نوین و جایگزینی تکنولوژی های روز
گسترش شبکه نمایندگان فروش با عنایت به شهرستانهای فاقد نمایندگی
دریافت گواهینامه های کیفیت بین المللی
با توجه به اهداف از ابتدای سال1379 برنا مه ریزی جهت استقرار سیستم مدیریت کیفیت ISO 9001 انجام گردید و نیز واحد تحقیق و توسعه برای توسعه کمی و کیفی محصولات و طراحی محصولات جدید نیز راه اندازی گردید .
سیستم شستشو و رنگ آمیزی کاملاً به صورت اتوماتیک در آمد و آزمایشگاههای شیمی و فیزیک نور در محل کارخانه تجهیز گردید .
این واحد صنعتی در اواخر سال 1379 موفق به دریافت گواهینامه ISO 9001 برای اولین بار در صنایع روشنایی استان گردید و در سال 1380 نیز موفق به کسب گواهینامه تحقیق و توسعه (R&D) از وزارت صنایع شد وبا تکیه بر اصل بهبود مستمر در سالهای 2003 و 2004 مفتخر به دریافت جایزه بین المللی اعتبار تجاری اروپا از مؤسسه مدیران تجاری اروپا گردید .
تنوع تولیدات یکی دیگر از شاخصه های مورد توجه در این واحد صنعتی بوده که اکنون این تعدد محصولات از رقم حدود 20 محصول در سال 1378 به بیش از 300 محصول در سال 1384 رسیده است .
صنایع روشنایی تولید نوردرگامی بلند و سرنوشت ساز از سال 1380 اقدام به مشارکت در تأسیس و راه اندازی کارخانه تولیدی لامپ نمود که اینک این کارخانه لامپ سازی به مرحله تولید رسیده است و توانایی تولید میلیونها لامپ در سال و آنهم فقط درفاز اول خود دارد .
طرح توسعه کارخانه از سال 1383 به مرحله اجرا در آمده است که فضای سالنهای تولید و مونتاژ را 25 % افزایش داده است .
همچنین با خرید و نصب ماشین آلات از بهترین کمپانی های اروپائی سطح کیفی محصولات به سطح قابل قبولی افزایش یافته است .
چرخه عمر صنایع روشنایی تولید نور
مرحله تولد :
تولید محصولات پر مصرف و مورد نیاز بازار
توزیع سنتی محصولات در بین فروشندگان جزء
فعالیت حداکثری پرسنل
استفاده از روشهای تولید سنتی
سرمایه گذاری برای گسترش فعالیتهای شرکت
مرحله رشد :
عقد قرارداد با نمایندگان فروش در شهرستانها
گسترش فعالیت در مناطقی که تولید کنندگان دیگر حضور کمرنگ تری دارند
توجه به تبلیغات و حضور در نمایشگاه
تولید محصولات خاص و برای کاربردهای خاص
توسعه خط تولید
استفاده از حضور مهندسین در بدنه شرکت
مرحله بلوغ :
اخذ گواهینامه های بین الملی
تولید محصولات جدید و راه اندازی واحد طراحی محصول
راه اندازی واحد تحقیق و توسعه
واگذاری تولید بخشی از محصولات به پیمانکاران جهت افزایش پتانسیل تولیدی شرکت در جهت تولید محصولات جدید
مشارکت در راه اندازی کارخانه لامپ سازی
بررسی انواع تهدیدات ( 5 تهدید در رقابت ) و اثرات آن روی شرکت
1- تهدید ناشی از رقبای موجود :
در بازار صنایع روشنایی ترکیب فروش به صورت سنتی در بین چند تولید کننده مطرح تقسیم گردیده است و نیز در مورد هر محصول این ترکیب شکل خود را دارد .
بطور مثال در مورد چراغهای مهتابی یاچراغهای پارکی و یاچراغهای خیابانی هر کدام از تولید کنندگان سهم تقریباً مشخصی را به خود اختصاص داده اند که این مقدار بستگی به گستره جغرافیایی توزیع محصولات دارد از طرفی هر یک از تولید کنندگان به تولید یک یا چند محصول شهرت یافته اند ولی این بدان معنی نیست که در یای تولید و عرضه محصولات همیشه آرام ، یکنواخت و مطمئن می باشد . دیگر تولید کنندگان و یا همان رقبا برای یافتن مشتری جهت محصولات جدید و یا افزایش تولید خود دائم به دنبال یافتن مشتریان تازه و جذب مشتریان رقبا هستند پس باید ضمن دقت کافی بر روی فعالیت های رقبا از لحاظ عرضه محصولات جدید ، رفتار با نمایندگان فروش ، نوع تبلیغات و دیگر موارد ، تهدیدات ناشی از رقبای موجود را همیشه جدی گرفت .
2- تهدید ناشی از رقبای جدید :
تولید کنندگان جدید یکی پس از دیگری وارد عرصه تولید شده و نمی توان جلوی رشد این حرکت را گرفت بلکه باید از این تهدید به بهترین شکل گذر نمود یکی از راهکارهایی که صنایع روشنایی تولید نور به عنوان استراتژی در پیش گرفته تولید محصولاتیمی باشد که از لحاظ روش تولید دارای تکنولوژی و نیز پیچیدگی بوده و هرتولید کننده ای بویژه تولید کنندگان نوپا ، توان تولید آن محصول را به آسانی نداشته باشند و یا از طرفی در صورت تولید آن محصول امکان رقابت از لحاظ قیمت تمام شده را نداشته باشند ولی این تهدید همیشه وجود دارد که رقبای جدید الورود بخشی از بازار را به خود اختصاص می دهند و گاهاً با استفاده از نامها و محصولات مشابه ، مشتریان را به نحوی فریب داده و محصولات خود را جایگزین می نمایند .
پیوستگی زنجیره تولید محصولات باعث گردیده که یک شرکت تولیدی به پیمانکاران و تهیه کنندگان مواد اولیه متعددی وابسته باشد حال اگر در روند خرید و یا تامین مواد اولیه از یکی از این تهیه کنندگان مشکلی ایجاد گردد ممکن است تولید شرکت دچار بحران گردد ، وابستگی بیش از حد یک تولید کننده به یکsupplyer خاص آسیب پذیری شرکت را افزایش می دهد بهمین دلیل در شرکت تولید نور تصمیم به این گرفته شده که ضمن حفظ کیفیت مواد اولیه خریداری شده حتی المقدور مواد اولیه از تهیه کنندگانی بیشتر از یک مورد تامین گردد تا در صورت بروز مشکل شرکت دچار چالش نشود البته به دلایلی در چند مورد هنوز از پیمانکاران انحصاری استفاده می شود که حتماً باید این نقیصه به بهترین شکل حل گردد .
3- تهدید ناشی از خریداران و مصرف کنندگان: