لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
زندگی نامه البرت انیشتین
مقدمه
این سخن بسیار گفته شده است که برای پی بردن به ساختمان پر کاهی با عمق و دقت، باید جهان را به درستی شناخت؛ امّا آن کس که بتواند با چنین عمق و دقتی به ساختمان پر کاهی پی برد، در هیچ یک از امور جهان نکته تاریکی نخواهد یافت.من شرح حال انیشتن برای آن کسانی که می خواهند چیزی از جهان پر تناقض قرن بیستم درک کنند بیان می کنم و اینک شرح حال زندگی او از کودکی تا پایان عمر: آلبرت انیشتین در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم که شهر متوسطی از ناحیه و ورتمبرگ آلمان بود متولّد شد. امّا شهر مزبور در زندگی او اهمیتی نداشته است. زیرا یک سال بعد از تولّد او خانواده وی از اولم عازم مونیخ گردیدند.
پدر آلبرت، هرمان انیشتین کارخانه کوچکی برای تولید محصولات الکترو شیمیایی داشت و با کمک برادرش که مدیر فنی کارخانه بود از آن بهره برداری می کرد. گر چه در کار معاملات بصیرت کاملی نداشت. پدر آلبرت از لحاظ عقاید سیاسی نیز مانند بسیاری از مردم آلمان گرچه با حکومت پروسی ها مخالفت داشت امّا امپراطوری جدید آلمان را ستایش می کرد و صدر اعظم آن «بیسمارک» و ژنرال «مولتکه» و امپراطور پیر یعنی «ویلهم اول» را گرامی می داشت. مادر انیشتین که قبل از ازدواج پائولین کوخ نام داشت، بیش از پدر زندگی را جدی می گرفت و زنی بود اهل هنر و صاحب احساساتی که خاصّ هنرمندان است و بزرگترین عامل خوشی او در زندگی و وسیله تسلای وی از علم روزگار، موسیقی بود.
آلبرت کوچولو به هیچ وجه کودک اعجوبه ای نبود و حتّی مدّت زیادی طول کشید تا سخن گفتن آموخت به طوری که پدر و مادرش وحشت زده شدند که مبادا فرزندشان ناقص و غیر عادی باشد؛ امّا بالاخره شروع به حرف زدن کرد؛ ولی غالباً ساکت و خاموش بود و هرگز بازیهای عادی را که مابین کودکان انجام می گرفت و موجب سرگرمی کودک و محبّت فی ما بین می شود را دوست نداشت.
آلبرت مرتباً و هر سال از پس سال دیگر طبق تعالیم کاتولیک تحصیل کرد و از آن لذّت فراوان برد و حتّی در مواردی از دروس که به شرعیات و قوانین مذهبی کاتولیک بستگی داشت چنان قوی شد که می توانست در هر مورد که همشاگردانش قادر نبودند به سؤالهای معلّم جواب دهند، او به آنها کمک می کرد.
انیشتین جوان در ده سالگی مدرسه ابتدایی را ترک کرد و در شهر مونیخ به مدرسه متوسطه «لوئیت پول» وارد شد. در مدرسه متوسطه اگر مرتکب خطایی می شدند راه و رسم تنبیه ایشان آن بود که می بایست بعد از اتمام درس، تحت نظر یکی از معلّمان، در کلاس توقیف شوند و با در نظر گرفتن وضع نابهنجار و نفرت انگیز کلاسهای درس، این اضافه ماندن شکنجه ای واقعی محسوب می شد.
ذوق هنری
ذوق هنری انیشتین چنان بود که وقتی پنج ساله بود، روزی پدرش قطب نمایی جیبی را به وی نشان داد خاصّیت اسرار آمیز عقربه مغناطیسی در کوک تأثیر عمیقی گذاشت. با وجود آنکه هیچ عامل مرئی در حرکت عقربه تأثیری نداشت، کودک چنین نتیجه گرفت: در فضای خالی باید عاملی وجود داشته باشد که اجسام را جذب کند.
وقتی که انیشتین پانزده ساله بود، حادثه ای اتفاق افتاد که جریان زندگی او را به راه جدیدی منحرف ساخت: هرمان پدر او در کار تجارت خویش با مشکلاتی مواجه شد و در پی آن صلاح را در آن دیدند که کارخانه خود را در مونیخ بفروشند و جای دیگری را برای کسب و کار خود ترتیب دهند. از آن جا که وی خوش بین و علاقمند به کسب لذّتها بود، تصمیم گرفت که به کشوری مهاجرت کند که زندگی در آن با سعادت بیشتری همراه باشد و به این منظور ایتالیا را انتخاب کرد و در شهر میلان مؤسسه مشابهی را ایجاد کرد. هنگامی که وارد شهر میلان شدند آلبرت به پدر خود گفت که قصد دارد تابعیت کشور آلمان را ترک گوید. آقای هرمان به وی تذکر داد که این کار زشت و نابهنجار است.
دوران دانشجویی
در این دوران، مشهورترین مؤسسه فنی در اروپا مرکزی به استثنای آلمان، مدرسه دارالفنون سوئیس در شهر زوریخ بوده است. آلبرت در امتحان داوطلبان شرکت کرد ولی به خاطر اینکه در علوم طبیعی اطلاّعات وسیعی نداشت در امتحان پذیرفته نشد. با این حال مدیر دارالفنون زوریخ تحت تأثیر اطلاّعات وسیع او در ریاضیات واقع شد و از او درخواست کرد که دیپلم متوسطه ای را که برای ورود به دارالفنون لازم است در یک مدرسه سوئیسی به دست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر کوچک «آرائو» که با روش جدیدی اداره می شد معرفی کرد. بعد از یک سال اقامت در مدرسه مذبور دیپلم لازم را به دست آورد و در نتیجه بدون امتحان در دارالفنون زوریخ پذیرفته شد. با این که درسهای فیزیک دارالفنون آمیخته با هیچ گونه عمق فکری نبود باز هم حضور در آنها آلبرت را تحریک کرد که کتب جستجو کنندگان بزرگ این را مورد مطالعه قرار دهد. او، آثار استادان کلاسیک فیزیک نظری از قبیل: بولترمان، ماکسول و هوتز را با حرص عجیبی مطالعه کرد. شب و روز اوقات او با مطالعه این کتابها می گذشت و ضمن مطالعه آنها با هنر استادانه ای آشنا شد که چگونه بنیان ریاضی مستحکمی ساخت. او درست در خاتمه قرن 19 تحصیلات خود را پایان داد و با مسأله مهم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
زندگی نامه سید حسن حسینی
متولد ۱۳۳۵ محلهٔ سلسبیل تهران، بزرگ شدهٔ نازی آباد و محله نیروی هوایی. دارای دیپلم طبیعی، لیسانس تغذیه از دانشگاه مشهد، فوق لیسانس و دکترای ادبیات فارسی. مسلط به زبان عربی و آشنا با زبانهای ترکی و انگلیسی در حد استفاده از منابع و مآخذ و صحبت کردن و نوشتن. از سال ۱۳۵۲ نوشتن و سرودن را در مطبوعاتِ قبل از انقلاب علی الخصوص مجلهٔ فردوسی آغاز کرد. در سال ۱۳۵۸، حوزهٔ اندیشه و هنر اسلامی را که به همراه استاد محمد رضا حکیمی، آقایان رخ صفت، تهرانی و آیت ا... امامی کاشانی، راهاندازی کرد که مسئولیت بخش ادبیات و شعر را به همراه قیصر امین پور بر عهده داشت. در دورهٔ آموزشی سربازی بود که جنگ شروع شد. بعد از اتمام دورهیآموزشی، با اینکه رَسته بهداری داشت، مسئولیت رادیو ارتش را به عهده گرفت تا چند سال بعد از آزادی خرمشهر، در رادیو ارتش ماند اما وقتی دید جنگ تمام شدنی نیست، به حوزههنری باز برگشت. در سال ۱۳۶۶ در اثر اختلافاتی که با مدیر وقت حوزههنری داشت، دسته جمعی استعفا کرده و به تدریس در دانشگاه الزهرا و دانشگاه آزاد روی آورد. او از سال ۱۳۷۸ در واحد ویرایش رادیو تا زمان مرگش حضور داشت. سال ۱۳۷۹ مجموعهیکامل غزلیات بیدل دهلوی را که نزدیک به سه هزار غزل را در بر میگیرد بر روی CD خواند. حوزه فعالیتهای دکتر حسینی شامل شعر، تحقیق، ترجمه و تألیف میباشد. او سالهای آخر عمرش را به سبکشناسی قرآن و زبانشناسی حافظ مشغول بود و در ۹ فروردین ۱۳۸۳ بر اثر سکته قلبی، درگذشت. در چهارمین همایش چهرههای ماندگار در سال ۱۳۸۳، از دکتر حسینی تقدیر شد.
آثار
همصدا با حلق اسماعیل (شعر) سال ۱۳۶۳ انتشارات سوره مهر
برادهها (مجموعهای از تأملات اجتماعی و ادبی) سال ۱۳۶۵ انتشارات سوره مهر
بیدل، سپهری و سبک هندی (پژوهشی در زمینهٔ سبکشناسی) سال ۱۳۶۷
گنجشک و جبرئیل (شعر) سال ۱۳۷۰، نشر افق
مشت در نمای درشت (مقایسهٔ ادبیات و سینما از طریق معانی و بیان) سال ۱۳۷۱
گزیدهٔ شعر جنگ و دفاع مقدس (شعر) انتشارات سوره مهر
نوشداروی طرح ژنریک (شعر طنز) انتشارات سوره مهر
طلسم سنگ انتشارات سوره مهر
شقایق نامه
در ملکوت سکوت (شعر)
از شرابههای روسری مادرم (شعر) انتشارات انجمن شاعران ایران
سفرنامهٔ گردباد (شعر) انتشارات انجمن شاعران ایران
ترجمه:
حمام روح (ترجمهٔ گزیدهای از آثار جبران خلیل جبران)، سال ۱۳۶۴
نگاهی به خویش (مصاحبه با شاعران و نویسندگان معاصر عرب، همراه با موسی بیدج)
ذهن حسینی در تصرف الله و ذهن شاملو در تصرف خاک است.»
«کسی میتواند در جهان تصرف کند که در تصرف شعر باشد و شعر هم مثل عاشقی، قرار و نظم و نظام نمیپذیرد. سیدحسن حسینی در تصرف شعر است و خاستگاه شعر او مرکزی در وجود خود اوست.»«اگر بگویید شاعرانی مثل شاملو هم در تصرف شعر هستند و حسینی هم در تصرف شعر است، پس فرق چیست؟ میگویم آن مرکزی که در وجود حسینی هست و از جمله ذهن او را در تصرف میگیرد، الله است و آن مرکز در شاملو خاک است. آیا نور صداقتی که از خاستگاه شعری سیدحسن حسینی تتق میزند، از شعر شاملو هم میزند.»گرمارودی سپس به تحلیل یکی از 6 دفتر شعری سیدحسن حسینی با عنوان "گنجشک و جبرئیل" پرداخت و این مجموعه را نه تنها حادثهای جدید در شعر آیینی فارسی بلکه اساسا مبدا آن خواند. وی با بیان این که در شعر قدیم، هندسه و مهندسی استواری وجود نداشته، گفت: «مهندسی استوار از ویژگیهای دفتر شعر "گنجشک و جبرئیل" است. مجموعه یادشده یکی از دفترهای شعر زنده یاد حسن حسینی بود که شاعر با استفاده از تکنیکهای مدرن شعری به روایت حماسه تاریخی عاشورا پرداخته و خود وصیت کرده بود این کتاب را در خاک جای او بگذارند تا شفیع او در هنگامه محشر باشد. این شاعر در ادامه صحبتهای خود، دیگر ویژگی "گنجشک و جبرئیل" را معاصر بودن شاعر آن دانست و گفت : حسینی ، شاعری معاصر است نه به لحاظ تقویم بلکه به لحاظ درک و دریافت.
به گزارش مهر، گرمارودی در ادامه افزود: «در تمام کتاب "گنجشک و جبرئیل" حماسه موج میزند چرا که خود حسینی سراپا حماسه بود. این حماسه در حد و درخور مخاطبان، شکوهمند و فاخر به چشم میآید. نه به افراط میرود و نه به تفریط.»شایان ذکر است اسماعیل امینی و ساعد باقری از دیگر سخنرانان این مراسم بودند. در پایان این مراسم، سیدحسام الدین سراج با گروه موسیقی سنتی خود به اجرای برنامه پرداخت.
گذری بر اندیشه وشعر سید حسن حسینی
اشاره:هنوز زلال کلامش را یارای جریان و بارآوری و بهارآوری بود، هنوز ذوق نقاشی و طبع طنازش مجال نو بودن و نو ماندن داشت، و هنوز سخن دلپذیرش بیشاز آنکه زینتبخش موزة خاطرهها و بزرگداشتها شود میتوانست مؤثر و کارآمد باشد... اما تقدیر چنین بود...اهلدل بود و خلوتی داشت بادل و «بیدل»، و از این رهگذار کلام او را لطفی و تأثیری که دلیل راه نوجویان عرصة شعر و شاعران جوان و جواندل گردید. اگرچه در هجوم آثاری بیمایه و غالباً تقلیدی ـ که همچون لباسی از وصلههای ناجور بر قامت رشید شعر امروز نشستهاند ـ رغبتی به نشر رایحة ذوق سرشار و طبع لطیفش نداشت، اما همان آثار کمحجم و معدودشعری که از خود به یادگار گذاشت، مکان و مرتبة شایستة او را در شعر معاصر و بهویژه در شعر و ادب پایداری مینمایاند.آنچه در پیش روی دارید، برگرفته از پژوهشی است در شعر زندهیاد «سیدحسن حسینی» که رویکرد اصلی آن دست یافتن به مختصات و ویژگیهای شعر او و شیوة آن، بررسی پنج عنصر شعری: «محتوا، تخیل، شکل و قالب، زبان و موسیقی» در آثار شعری اوست.هرچند که همواره بر آنم که آنچه کلام او را گیرا و ماندگار کرده است، نه ویژگیهای صوری و نه هیچیک از این عناصر، بلکه همان گرمی و لطف کلام دلنشین اوست.
الف) درونمایه و محتوا مجموعة «همصدا با حلق اسماعیل» ـ اولین اثر شعری سیدحسن حسینی ـ که در سالهای آغازین دهة
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
زندگی نامه ویگوتسکی :
ویگوتسکی در پنجم نوامبر 1896 در شهر اورشا (ORSHA)در بخش شمالی جمهوری بلوورس ، روسیه در یک خانواده متوسط یهودی پا به عرصه وجود نهاد پدرش، ویگودسکی (Vygodsky) کارکند بانک، و مادرش که کدبانوی صاحب کمال و بسیار آگاه بود زندگی خود را وقف تربیت هشت فرزند خود کرد (1999) ویگوتسکی دومین فرزند این خانواده بود .
لثوی آموزش ابتدایی خود را در خانه و با آشپیتز (A.Ashpitz) ، معلم خانگی خود آغاز کرد ، کسی که پیشتر به سبب فعالیتهای انقلابی اش به سیبریه تبعید شده بود . ویگوتسکی پس از گذراندن امتحانات آموزش ابتدایی وارد دبیرستان شد ودر آنجا بود که آثار نبوغش بر همگان معلوم گشت . او به همه دروس عشق می ورزید و در همه آنها آنچنان دانش و مهارتی از خود نشان می داد که هر یک از معلمانش وی را به ادامه تحصیل در رشته تخصصی خود تشویث می کرد ، اما ویگوتسکی بیش از همه به هنر تئاتر وادبیات و فلسفه گرایش داشت ، و بر خلاف دوستانش که عموما اشعار تغزلی را دوست داشتند ، او با اشعار تراژیک الفت فراوان داشت ( به نقل از بلانک در مول ) .
ویگوتسکی افزون بر زبانهای آلمانی و روسی ، می توانست به چندین زبان دیگر، فرانسوی ، عبری و انگلیسی تکلم کند و بخواند.زبانهای لایتنی و یونانی را در دبیرستان فرا گرفته بود و زبان اسپرانتو را به خوبی بلد بود . حافظه قوی و تواناییهای ذهنی اش شگفتی همگان را بر می انگیخت و در تند خوانی و تحلیل اطلاعات ید طولانی داشت .
زمانی که به سن پانزده سالگی پا نهاد ، همه او را «پروفسور کوچولو» صدا می کردند . و همواره نخستین کسی بود که در محافل دوستانه آغازگر بحثهای فلسفی و علمی بود . در 1913 با کسب مدال طلا در امتحان ورودی دانشگاه مسکو قبول شد و نخست در رشته پزشکی ثبت نام نمود ، اما پس از یک ماه تغییر رشته داد و در دانشکده حقوق ثبت نام نمود ، و در سال 1971 تحصیل دراین رشته را به پایان برد و به شهر گومل ، جایی که خانواده پدری زندگی می کرد ، عزیمت نمود و به عنوان معلم به تدریس دروس ادبیات ، منطق ، روان شناسی ، زیباشناسی ، تاریخ و هنر تئاتر پرداخت . با وجود وضعیت اسفبار شرایط اجتماعی زندگی که بعد از انقلاب کمونیستی ، 1917 برروسیه مستولی شده بود ، روشنفکران صاحب نام و بی بدیل در کنفرانسها ، سمینارها ، جلسه های مباحث علمی در آمد و شد بودند .
دانش و تبحر ویگوتسکی همه کسانی را که به سخنرانیهای وی درباره شکسپیر،جخوف ، تولستوی و یوشکین گوش می سپردند به حیرت وا می داشت . او در روان شناسی مجذوب عقاید فروید و جیمز بود : در زبان شناسی با عقاید هامبولت و «پوتب» نیا الفت داشت : در بحث تکامل و مطالعات تطبیقی جانوران به واگنر (vagner) ارادت می ورزید . انیشتین را به خاطر نظریه نسبیت اش ستایش می کرد .متفکران بزرگی چون بیکن ، دکارت ، اسپینوزا ، فویرباخ ، هگل ، مارکس ، انگلس در تکوین فلسفی اش سهم فراوانی داشتند.
در سال 1919 ویگوتسکی به بیماری سل مبتلا شد که او را پانزده سال در سال 1934از پای در آورد ، و این در حالی بود که ویگوتسکی هنوز پژوهشهای فراوانی پیش رو داشت . او در تابستان 1925 برای آشنا شدن با شیوه های آموزش کودکان کر و لال به کشورهای انگلیس ، فرانسه و هلند سفر کرد . در همین سال بود که نگارش روان شناسی هنر 4 را که پایان نامه دکتر ایش بود به انجام رسانید .
در سال 1930 او و لوریا کتاب بررسیهایی درتاریخ رفتار : میمون انسان نما ، انسان بدوی و کودک 5 را به رشته تحریر کشیدند . در واپسین ماههای عمرش ویگوتسکی به ریاست بخش روان شناسی موسسه ملی پزشکی تجربی منصوب گردید ، اما مرگ نابه هنگامش اجرای برنامه های پژوهشی وی را ناتمام گذاشت . در بهار سال 1934 آخرین یورش بیماری سل او را روانه بیمارستان کرد و بامداد روز یازهم ژوئن 1934 چشم از جهان هستی فرو بست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
زندگی شهری چگونه شکل گرفت
ناصر مشهدی زاده
پیش درآمدی بر فرهنگ شهر نشینی در ایران
آرمانشهر را تنها در وجود خودمان ، در روابط و در زندگی مشرتک و جمعی مان می توانیم جستجو کنیم.
سرنوشت بشر نه در ستارگان و نه در میان روستاها که در شهر تعیین خواهد شد .
اگر بپذیریم که شهر نشینی عبارتست از هنر زیستن انسانها در کنار هم ، پس شهر سالم محلی است متشکل از انسانهایی سالم ، با ایده هایی گوناگون اما سالم ، که در محیط زیستی مطلوب ، در کنار یکدیگر و با تشریک مساعی شهر سازان ، مسءولان و مدیران شهری در ایجاد محیطی بهتر ، سالمتر ، مرفه تر و زیباتر به منظور رسیدن به اهداف والای الهی و انسانی خود تلاش می کنند .
این وجود انسانها و تلاش و فعالیت آنان و تماس و همزیستی آنها در کنار یکدیگر است که به کالبد بیجان شهر روحی تازه می بخشد و زندگی را چون خونی در رگهای شهر به جریان می اندازد . شادابی و طراوت ، سلامتی و زیبایی ، تندرستی و دوام عمر شهر بی شک بستگی تام به کار مداوم و دقیق هر یک از اندامهای شهری ، تغذیه شهری درست و سلامتی فکری ، جسمی ، روحی و روانی اصلی ترین عضو جامعه یعنی انسان است .
شهر چگونه جایی است ؟ متخصصین و دست اندرکاران بسیاری در پاسخ به این پرسش نظرات خود را مطرح ساخته اند . آمار گران . جامعه شناسان ، شهرسازان ، جغرافیدانان ، معماران ، جمعیت شناسان ، مهندسین و مدیران محیط زیست ، تاریخدانان ، شاعران ، نویسندگان ، نظریه پردازان سیاسی و … هر کدام دیدی خاص به شهر دارند . امما آیا هر کدام از این ضوابط برای تعریف و شناخت شهر کافی است ؟ آیا ملاکهایی چون داشتن تعداد جمعیت کافی ، قرار داشتن در مقر و موقع جغرافیایی مناسب ، داشتن ساختمانها و تاسیسات عظیم ، غالب بودن مشاغل خدماتی و صنعتی ، داشتن پیشینه تاریخی و یا دارا بودن نهادها ، ادارات و سازمانهای شهری و اجتماعی به تنهایی کافی است ؟ چرا شهر شناسان معتقدند شهر ها روزی زاده می شوند ، رشد می کنند ، به تکامل می رسند و روزی هم عاقبت به زوال و انحطاط می رسند و می میرند ؟ چرا باید برای بسیاری از شهرها آینده ای تاریک ، ویران و خراب را انتظار داشت ؟
شهر به خودی خود نمی تواند وجود داشته باشد . تجربه های شهر سازی بسیاری در قرن حاضر ، جون ساختن “ برازیلیا ” در آمریکای جنوبی و یا شهرهایی چون آبادان ، فولاد شهر ، شاهین شهر ، مسجد سلیمان و … در کشور خودمان نشان می دهد خواه ناخواه عواملی که در شکل گیری و پویایی این شهرها موثر بوده اند ، در نظر گرفته نشده اند . به طور مثال ، خانم سالمندی که از زندگی در فولاد شهر خسته شده بود ، به هنگام ترک این شهر گفت : این شهر مانند پادگانی است که ابوابجمعی آن با خانواده هایشان یکجا زندگی می کنند آیا شهر نباید به مکانی مورد علاقه و قابل زیست برای ساکنانش باشد که به آن اظهار تعلق کنند و از زندگی در آن راضی باشند ؟
اگر بپذیریم که شهر نشینی عبارت است از هنر زیستن انسانها در کنار هم ؛ پس شهر محلی است در برگیرنده انبوه انسانها که از سویی افکار ، عقاید و ایده های گوناگون شخصی و خصوصی دارند و از سوی دیگر دارای ویژگیها و خصوصیات ،آرزوها ، امیال و هدفهای مشترک و جمعی هستند . در هیمن مکان است که انسانها برای شکل گیری و رشد خلاقیتها ، اختراعات و ابداعات ، استعدادها و نمودهای بارز انسانی گرد هم می آید ، برخورد عقاید صورت می گیرد و آثار و اندیشه های جدید خلق می شوند . شهر سالم ، محلی است متشکل از انسانهایی سالم ، با ایده هایی گوناگون که در محییط زیستی مطلوب ، در کنار یکدیگر و با تشریک مساعی شهر سازان ، مسئولان و مدیران شهری در ایجاد محیطی بهتر ، سالمتر ، مرفه تر و زیباتر ، به منظور رسیدن به اهداف والای الهی و انسانی خود تلاش می کنند . شاید به همین منظور است که لوفور گفته است : “ سرنوشت بشر نه در ستارگان و نه در میان روستا که در شهر تعیین خواهد شد . ”
این وجود انسانها و تلاش و فعالیت آنان و تماس و همزیستی آنها در کنار یکدیگر است که به کالبد بیجان شهر روحی تازه می بخشد و زندگی را چون خونی در رگهای شهر به جریان می اندازد. شادابی و طراوت ، سلامتی و زیبایی ، تندرستی و دوام عمر شهر بی شک بستگی تام به کار مداوم و دقیق هر کدام از اندامهای شهری ، تغذیه شهری درست و سلامتی فکری ، جسمی ، روحی و روانی اصلی ترین عضو جامعه یعنی انسان ، دارد .
کلمات و عباراتی چون محبت و دوست داشتن ، صفا و صمیمیت ، دوستی ، ایثار و از خود گذشتگی ، صبر و فداککاری ، عدالت خواهی ، نوعدوستی و رعایت حقوق دیگران ، احترام به قانون ، تعاون ، همیاری و همکاری و … روی کاغذ و یا در گفتار صرف ، خشک و بیروح هستند . رسیدن به نهایت زیبایی و کمال چنین واژه ها بی شک در دمیده شدن روح عمل و کاربرد ، درآنها است . و به عبارتی عینیت بخشیدن به آنها توسسط انسان و بالفعل شدنشان است . شهر سالم در واقع آمیزه ای است از انسانهایی پاک و خوب و وجود آن چه که برای خوب زیستن لازم است ؛ از نهادها ، سازمانها ، خدمات کافی ، قوانین مناسب و شرایط ایده آل گرفته تا امکانات و تجهیزات و تسهیلات مختلف .
رویای رسیدن به چنین جامعه ای از قدیم الایام تا کنون ، اندیشمندان ، شاعران ، نویسندگان و متفکران زیادی را وا داشته است تا در جست و جوی آرمانشهر و راههای رسیدن به چنین جامعه ای به کندو کاو بپردازند ؛ در عالم تخیل شهری آرمانی را جست و جو کنند و در آثارشان از سرزمینن ایده آل بنویسد . همه از مدینه فاضله سخن می رانند که باید وجود داشته باشد .
بحث و بررسی افکار و اندیشه این بزرگان را به فرصتی دیگر وا می گذاریم ، اما توجه به این نکته ضروری است که آیا نمی توان و نباید آرمانشهر را در وجود خودمان ، در جامعه مان ، در روابطمان و در زندگی مشترک و جمعی مان جست و جو کنیم ؟ آیا نمی توان کوشید تا شهری داشت با تمام خصوصیات جامعه ای که طالب آنیم و در آرزوها و خیال در جست و جویش هستیم ؟ اگر چه دستیابی به مدینه فاضله واقعی در این جهان ناممکن می نمایاند ، اما به هر حال تلاش برای رسیدن و شدن ، بی شک ما را به زندگی بهتر ومطلوبتر رهنمون خواهد کرد .
برنامه ریزی برای رسیدن به خواستهایمان ، متضمن رعایت سه نکته است : شناخت کامل از گذشته ، توجه به حال و پیش بینی متفکرانه و حساب شده برای آینده در این راستا بالا رفتن سطح فرهنگ شهری و شهروندان ، همکاری مستمر ، مداوم و مفید آنها را با برنامه ریزان و متخصصین میسر می سازد.
در این مقوله قبل از هر چیز شناختی لازم است تا بدانیم که چه بوده ایم ، چه کرده ایم و چه شده ایم و در کجای راه هستیم . و به عبارتی روشنتر ، شهر نشینی و شهر سازی در کشور ما چه روندی را طی کرده است ؟ چه شرایطی بر آن حاکم بوده است و از چه عواملی تاثیر پذیرفته است ؟ بایید دانست آنچه که بنام جمعیت روز افزون شهری با آن روبرو هستیم ، براتی طی روند سالم شهر نشینی است یا نوعی شهر گرایی آنهم سریع ، بدون ضابطه و اصول و ناهماهنگ با رشد شهر سازی است ؟ آیا بسیاری
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 36
زندگى انسان در ایران
قبل از مطالعه آغاز زندگى انسان در ایران احتیاج به شناسائى وضع جغرافیائى ایران در عهود و اعصار زمینشناسى Paleogeographie و چگونگى پراکندگى آبها و خاکها در آن قسمت که فعلاً سرزمین ایران است مىباشد. رجوع شود به زمینشناسى ایران در مبحث اول جغرافیاى طبیعى. گرچه حدود آبها و خاکها و اوضاع معرفةالارضى ایران در ادوار مختلف بهعلت عدم انجام مطالعات دیرینه شناسى کافى کاملاً مشخص نیست ولى تحقیقات معرفةالارضى انجام شده و شواهد و دلایل زیادى مسلم مىدارد که در تمام طول دوران اول زمینشناسى دریائى بهنام تتیس Tehtys تمامى آسیاى جنوب غربى منجمله ایران را مىساخته است. با توجه به عمر ادوار زمینشناسى مىتوان گفت که زندگى در دریاى تتیس حدود ۴۰۰ الى ۵۰۰ میلیون سال قبل ظهور یافته است. این دریا در تمامى دوران دوم زمینشناسى وجود داشته ولى حرکات کوهزائى دوران سوم به عمر این دریا خاتمه بخشیده است، برجستگىهاى شمالى و غربى ایران در اواخر این دوره ظاهر گشتهاند، گودالىهاى فعلى دریاى خزر و اورال که در گذشته بههم ارتباط داشتهاند هر یک بهصورت دریاچههاى مستقلى درآمدند. پیدایش نباتات دوران سوم (ائوسن) همچنین فسیلهاى برخى حیوانات در سرتاسر منطقه آسیاى مرکزى وجود حیات را در پایان دوره سوم مسلم مىسازد. در دوران چهارم زمینشناسى که دوره آن حدود یک میلیون سال تخمین زده شده است همهجا در آسیا و اروپا یخبندان بوده ولى در اواخر عهد چهارم یخها بهتدریج عقبنشینى کردهاند و شرایطى اقلیمى بهشکلى که بعد از دوران سوم دگرگون شد بهتدریج تغییر یافت و کره زمینرو به گرمى رفت و شرایط حیات انسانى مساعد گردید تا جائىکه عقیده علماءِ طبیعى و باستانشناسى با تکیه بر آثارى که بهدست آوردند بر این اصل است که انسان در دوران چهارم یعنى بعد از دوره یخبندان در روى زمین ظاهر شد و ظهور انسان را از مشخصات دوره چهارم مىدانند، چه تا پایان دوران سوم هیچگونه آثارى که به تحقیق دلیل بر وجود انسان باشد بهدست نیامد ولى در رسوبات اوایل چهارم شواهد یافت شد که وجود انسان را معلوم مىدارد و این تاریخ از پنجاه هزار سال قبل که خاتمه دوران یخبندان است تجاوز نمىکند و تحقیقات باستانشناسى نیز سابقه حیات انسانى را تا همین مدت یا کمى بیشتر در روى کره زمین مىداند. گرچه در اروپا در میان احجار رسوبى آثارى مانند قطعه سنگ تیز شده با دست یافتهاند که تعلق به دورههاى پیش از تاریخ مذکور دارد و شاید بر این اساس باشد که نژادشناسان و فسیلشناسان آغاز حیات بشرى را در حدود ۵۰۰،۰۰۰ سال پیش از میلاد ذکر کردهاند ولى به تحقیق ثابت شد که این آثار انسان نیست بلکه از میمونهائى است که نسبت به انواع جنس خود بسیار زیرک و باهوش (جنس نزدیک به انسان) بودهاند. اولین آثارى که از انسان واقعى بهدست آمده مربوط به ۳۰،۰۰۰ سال قبل است که متعلق به اروپاى غربى مخصوصاً فرانسه و اسپانیا مىباشد. و این آثار و اشیاء که قدیمىترین یادگار اجداد مردم کنونى بهشمار مىآیند عبارت است از سنگهاى تیز شده و استخوانهاى تراشیده شده و نقاشى روى در و دیوارهاى غارها. گرچه هنوز قسمت عمده آسیا و آفریقا از این نظر مورد مطالعه علمى تاریخ طبیعى قرار نگرفته است، خصوصاً در ایران که شناسائى مراحل زندگى بشرى چندان پیشرفتى نکرده نمىتوان بهطور قطع و یقین ظهور اولین طایفه انسان را در اروپاى غربى دانست ولى آنچه که مسلم است و مدارک و دلایل کافى نشان مىدهد مدارج اولیه تجمع انسانها را باید در ممالکى از اطراف آن درهها و جلگههاى حاصلخیز و تپهها وجود دارد کاوش کرد. در ایران از اینگونه نواحى و مناطق وجود دارد که مىتوان دامنههاى اطراف رشته کوههاى زاگرس و کوهپایههاى شمالى و جنوبى البرز خصوصاً حوزههاى داخلى را که سابقاً اقلیمى مساعدتر داشتهاند نام برد و با تحقیقاتى که بهعمل آمده وجود آثارى از زندگى انسانها در غالب این نواحى مسلم شده است و باستانشناسان در نقاطى که اکتشاف بهعمل آوردهاند به آثارى از انسان دست یافتهاند. قدیمىترین آثار بهدست آمده از زندگى انسانها در ایران تاکنون متعلق به حدود ۱۰،۰۰۰ سال قبل از میلاد است، مردم این دوره غارنشین بوده و نوع معیشت آنان شکار حیوانات بوده است وجود تصاویرى از حیوانات و اشیاءِ