لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
تاثیر ورزش بر فعالیت های روانی
روانشناسان پیرو مکتب گشتالت که بر سایر روانشناسان و کارشناسان تعلیم و تربیت نفوذ دارند، بر این نکته تأکید میکنند که هر فردی در محیط خود بهصورت یک کل عمل میکند و بنابر این رفتاری هماهنگ با محیط خود دارد. هال و لیندسی احساس روانشناسان پیرو مکتب گشتالت را بهخوبی بیان میکنند: اندام انسان همیشه بهصورت یک کل واحد عمل میکند نه بهصورت یک سری بخشهای جدا از هم. ذهن و بدن از هم جدا نیستند، نه ذهن از عناصر و استعدادهای مختلف تشکیل شده است و نه بدن از اندامها و بخشهای متفاوت بهوجود آمده است. اندام انسان واحدی یکپارچه است و هر بخش آن به تنهایی میتواند بر کل اندام اثر بگذارد. تئوری دیگر در این زمینه مبتنی بر مفهوم ادراکیـحرکتی است که در سال 1960 توسط کفارت بیان شد. او بر رشد کامل ادراکیـحرکتی کودک تأکید میورزد و اظهار میدارد که مشکلات یادگیری بعضی از کودکان از زمانی آغاز میشود که کلیه رفتارهای آنها بهطور بنیادی رفتار حرکتی است و مشکلات مذکور بر اثر قطع روند رشد ادراکیـحرکتی رخ میدهد. روان و جسم انسان، پدیده واحدی را تشکیل میدهند که به هم آمیخته و با هم پیوند یافتهاند و تربیت بدنی دانش سلامت و تندرستی است که رشد همه جانبهی فرد را از طریق پرورش قوای جسمانی عهدهدار میباشد. فعالیت منظم ورزشی و جسمانی، روی انسان، به طرق مختلف تأثیر میگذارد و تأثیر کلی، افزایش ظرفیت انجام کار جسمانی است.
باید توجه کرد که ورزش از نظر متخصصان تعلیم و تربیت به منزلهی یک ابزار قوی تربیتی مطرح است. پرداختن به ابعاد سازندهی ورزش در جهت سلامتی جسمانی، روانی، اجتماعی و فرهنگی نسل جدید نقش مهمی ایفا میکند. عادت کردن به ورزش به عنوان یک عامل مهم از نقطه نظر سلامتی، میتواند زندگی دانشجویان را تحت تأثیر قرار دهد. زیرا، بدون تردید، شرکت در برنامههای ورزشی، کسب قدرت بدنی، صحت و سلامت جسمی، آثار و نتایج روانی اجتماعی قابل ملاحظهای به ارمغان میآورد. سازگاری فرد با محیط اجتماعی که هدف عمدهی اجتماعی شدن، است با ارتباط سالم و مؤثری که بین فرد و جامعه برقرار میشود، محقق میسازد. عبارت اجتماعی شدن، فرایندی را توصیف میکند که طی آن، افراد قوانین رفتاری، سیستمهای اعتقادی و نگرشهایی را کسب میکنند که شخص را آماده میکند تا بهعنوان یکی از اعضای جامعه بهطور مؤثر عمل کند. ورزش میتواند وسیلهای برای اجتماعی شدن نیز باشد، یعنی بر رشد نگرشهای اجتماعی، ارزشها و رفتار، مؤثر واقع شود. وانس (1980) در یک پژوهش تجربی در فرانسه نشان داد که اثرات تربیت بدنی و ورزش دانشآموزان را تحت تأثیر قرار میدهد. نتایج نشان داد، دانشآموزانی که ورزش میکنند، در وضع مطلوبتری نسبت به گروه کنترل (غیرورزشکار) قرار دارند. آنها نه تنها از نظر تحصیلی بهتر بودند، بلکه در برابر فشار عصبی آسیب کمتری دیدند و نسبت به سن خود از رشد و تکامل خوبی برخوردار بودند.
مطالعات نشان دادهاند که فرایند تمرین بدنی، پیشرفت روانشناختی کوتاهمدت و درازمدتی را در احساس تندرستی ایجاد میکند. عصبشناسان معتقدند، برای اینکه انسان به عملکرد صحیح حرکتی پیچیده دست یابد، باید کلیه ساختارهای عصبی سیستم اعصاب مرکزی او بهطور کامل رشد و تکامل پیدا کنند و از نظر فیزیولوژیکی آمادگی یکپارچه کردن محرکها و الگوهای پاسخ را داشته یاشند. اغلب تئوریها بر اساس فرضی پایهای ساخته میشوند که بر طبق آن تربیت ادراکیـحرکتی همان ارتباط بین روند حسی و پاسخهای حرکتی است که در طول کورتکس مغز و مراکز پایینتر در جهت بهبود عملکرد ادراکیـحرکتی اتفاق میافتد. بر اساس این فرض، چنانچه عملکرد و فعالیتهای سیستم مرکزی به خاطر کمرشدی، بیحسی یا مرگ برخی از سلولهای عصبی دچار ضعف شده باشد، میتوان این سلولها را تحریک کرد و به آنها توان دوباره بخشد و یا اینکه کاری کرد که وظایف آنان را سایر سلولها و انواع سلولهای تازه شکل گرفته بهعهده بگیرند و بالاخره استین هاوس در سال 1964، توجه ما را به این واقعیت معطوف داشت که مهمترین عضو حسی بدن بافت عضلاتی است. در حدود 40% اکسونهای اعصاب حرکتی عملاً فیبرهای حسی هستند که تکانهها را به مغز هدایت میکنند و انتقال میدهند. بافت عضلانی که بیش از نیمی از بدن ما را تشکیل میدهد در واقع یکی از مهمترین منابع اطلاعاتی اعصاب را به وجود میآورد، زیرا اطلاعات را به اشکال مختلف مانند حافظه، تشکیل مفاهیم و فکر کردن از محیط بیرونی به سیستم مرکزی اعصاب منتقل میکند.
در بیانات روسو دو نکته مهم وجود دارد؛ یکی هدف تربیت که عبارت است از رشد و شکوفایی استعدادهای کودک، و دیگری روش و وسیله تحقق هدف که همان فعالیت است. بر این اساس، بهمنظور تحقق هدف تربیت نه تنها باید شرایط و عواملی به وجود آورد تا کودک به بازی و ورزش بپردازد؛ بلکه باید شوق حرکت را نیز در او بیدار کرد. ارتباط هدف و وسیله در این فرایند، همان مفهومی است که تحت عنوان نظریه مکتب گشتالت و روش ادراکی - حرکتی به آن اشاره شد. بر این اساس، میتوان گفت که یکی از عوامل اصلی رشد و شکوفایی استعدادهای روانی و ذهنی کودک، حرکت است. اسمایل، کفارت و کاول (1963) در تحقیقات خود بین استعداد حرکتی وعملکرد ذهنی، همبستگی مثبت معنیداری مشاهده کردند و توانستند با استفاده از شاخص آزمون حرکتی، عملکرد ذهنی را پیشبینی و برآورد کنند. یکی از زمینههای متداول تحقیقاتی در جمعیت بهنجار، مقایسه پیشرفت درسی ورزشکاران و غیر ورزشکاران است. این نوع مطالعات اغلب در دهههای 1960 و 1970 انجام شده است. ایدزمور در سال 1951 و لستن در سال 1964، نمرات درسی ورزشکاران و غیر ورزشکاران را با یکدیگر مقایسه کردند. در هر دو مورد، ورزشکاران معدل درسی بالاتری نسبت به غیر ورزشکاران داشتند. بهطورکلی اغلب تحقیقات وجود این همبستگی را تأیید کردهاند، اما در بعضی از تحقیقات نیز نتایج متناقضی بهدست آمده است. بهطور مثال، دیویس و برگر در سال 1973 هیچ اختلاف معنیداری بین نمرات آخر سال ورزشکاران و غیر ورزشکاران دبیرستانی مشاهده نکردند. روش دیگری که در این زمینه برخی پژوهشگران دنبال کردهاند، مقایسه بهره هوشی ورزشکاران و غیر ورزشکاران است. یافتههای اینگونه تحقیقات وجود ارتباط مثبت بین هوش و شرکت در فعالیتهای ورزشی را نشان نمیدهد، بهطور مثال تروپ در سال 1967 سعی کرد تا در میان محصلان 375 کالج دخترانه ارتباطی بین میزان هوش و موفقیت ورزشی در رشتههای بدمینتون و تنیس بهدست آورد. ولی بین این دو عامل هیچ ارتباط معنیداری مشاهده نکرد.
اسلوشر در سال 1964، بهرههوشی گروههای مختلف ورزشکاران دبیرستانی را با 100 نفر غیر ورزشکار مقایسه کرد. او بدین منظور از آزمون هوش لورج ثورندایک استفاده کرد، گروه ورزشکاران شامل 100 بازیکن بیسبال، 100 بازیکن بسکتبال، 50 شناگر،50 کشتیگیر و 100 بازیکن فوتبال بود. نتایج این پژوهش نشان داد که بهره هوشی آزمودنیهای غیر ورزشکار بهطور قابل توجهی بالاتر از گروه ورزشکاران است.
توجه به مطالعات دیگری که در این زمینه انجام شده است و درک مشکلات عینی کار به ما کمک خواهد کرد تا در نتیجهگیریها جانب احتیاط را رعایت کنیم. یکی از مشکلات اصلی این گونه پژوهشها مربوط به ورزشکارانی است که در مدرسه نمرات درسی پایینی کسب میکنند و از تیم ورزشی کنار گذاشته میشوند. اینگونه ورزشکاران نمیتوانند حداقل معدل لازم برای شرکت در مسابقات را کسب کنند. انتخاب این قبیل ورزشکاران نه تنها روی نتایج نمرات درسی بلکه ممکن است روی نتایج نمرات هوش نیز تأثیر بگذارد. بهعلاوه اگر گروه ورزشکاران نمرات هوشی بالاتری بهدست آورند،میتوان تصور کرد که هوش بالاتر آنها به علت فعالیتهای ورزشی سطح بالاست، در حالیکه این قابلیت، یعنی هوش، ممکن است از راههای دیگری کسب شده باشد. مشکل دیگری که در کلیه سطوح دیده میشود، مسئله ثبتنام ورزشکاران و غیر ورزشکاران در دروس مختلف است. در سطوح بالاتر بهندرت اتفاق میافتد که ورزشکاران در درجهبندی و کسب نمرات با شکست مواجهه شوند، در حالیکه در مورد غیر ورزشکاران چنین نیست، بهطور کلی میتوان گفت اگر چه بین ورزشکار بودن و موفقیت تحصیلی همبستگی مثبت وجود دارد ولی بهندرت میتوان تحقیقی یافت که پیشنهاد کرده باشد که تمرینات بدنی بهطور مستقیم به افزایش و رشد هوش میانجامد.
یکی از مهمترین عوامل در از بین بردن افسردگیها و یا پیشگیری از بهوجود آمدن این نوع بیماریها ورزش است. ورزش موجب کاهش اضطراب و افسردگی، تنظیم و تعدیل میزان استرس و حتی تغییرات شخصیتی بهصورت پیدایش دیدی مثبتتر نسبت به زندگی میشود. مطالعات
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
تاثیر ورزش بر فعالیت های روانی
روانشناسان پیرو مکتب گشتالت که بر سایر روانشناسان و کارشناسان تعلیم و تربیت نفوذ دارند، بر این نکته تأکید میکنند که هر فردی در محیط خود بهصورت یک کل عمل میکند و بنابر این رفتاری هماهنگ با محیط خود دارد. هال و لیندسی احساس روانشناسان پیرو مکتب گشتالت را بهخوبی بیان میکنند: اندام انسان همیشه بهصورت یک کل واحد عمل میکند نه بهصورت یک سری بخشهای جدا از هم. ذهن و بدن از هم جدا نیستند، نه ذهن از عناصر و استعدادهای مختلف تشکیل شده است و نه بدن از اندامها و بخشهای متفاوت بهوجود آمده است. اندام انسان واحدی یکپارچه است و هر بخش آن به تنهایی میتواند بر کل اندام اثر بگذارد. تئوری دیگر در این زمینه مبتنی بر مفهوم ادراکیـحرکتی است که در سال 1960 توسط کفارت بیان شد. او بر رشد کامل ادراکیـحرکتی کودک تأکید میورزد و اظهار میدارد که مشکلات یادگیری بعضی از کودکان از زمانی آغاز میشود که کلیه رفتارهای آنها بهطور بنیادی رفتار حرکتی است و مشکلات مذکور بر اثر قطع روند رشد ادراکیـحرکتی رخ میدهد. روان و جسم انسان، پدیده واحدی را تشکیل میدهند که به هم آمیخته و با هم پیوند یافتهاند و تربیت بدنی دانش سلامت و تندرستی است که رشد همه جانبهی فرد را از طریق پرورش قوای جسمانی عهدهدار میباشد. فعالیت منظم ورزشی و جسمانی، روی انسان، به طرق مختلف تأثیر میگذارد و تأثیر کلی، افزایش ظرفیت انجام کار جسمانی است.
باید توجه کرد که ورزش از نظر متخصصان تعلیم و تربیت به منزلهی یک ابزار قوی تربیتی مطرح است. پرداختن به ابعاد سازندهی ورزش در جهت سلامتی جسمانی، روانی، اجتماعی و فرهنگی نسل جدید نقش مهمی ایفا میکند. عادت کردن به ورزش به عنوان یک عامل مهم از نقطه نظر سلامتی، میتواند زندگی دانشجویان را تحت تأثیر قرار دهد. زیرا، بدون تردید، شرکت در برنامههای ورزشی، کسب قدرت بدنی، صحت و سلامت جسمی، آثار و نتایج روانی اجتماعی قابل ملاحظهای به ارمغان میآورد. سازگاری فرد با محیط اجتماعی که هدف عمدهی اجتماعی شدن، است با ارتباط سالم و مؤثری که بین فرد و جامعه برقرار میشود، محقق میسازد. عبارت اجتماعی شدن، فرایندی را توصیف میکند که طی آن، افراد قوانین رفتاری، سیستمهای اعتقادی و نگرشهایی را کسب میکنند که شخص را آماده میکند تا بهعنوان یکی از اعضای جامعه بهطور مؤثر عمل کند. ورزش میتواند وسیلهای برای اجتماعی شدن نیز باشد، یعنی بر رشد نگرشهای اجتماعی، ارزشها و رفتار، مؤثر واقع شود. وانس (1980) در یک پژوهش تجربی در فرانسه نشان داد که اثرات تربیت بدنی و ورزش دانشآموزان را تحت تأثیر قرار میدهد. نتایج نشان داد، دانشآموزانی که ورزش میکنند، در وضع مطلوبتری نسبت به گروه کنترل (غیرورزشکار) قرار دارند. آنها نه تنها از نظر تحصیلی بهتر بودند، بلکه در برابر فشار عصبی آسیب کمتری دیدند و نسبت به سن خود از رشد و تکامل خوبی برخوردار بودند.
مطالعات نشان دادهاند که فرایند تمرین بدنی، پیشرفت روانشناختی کوتاهمدت و درازمدتی را در احساس تندرستی ایجاد میکند. عصبشناسان معتقدند، برای اینکه انسان به عملکرد صحیح حرکتی پیچیده دست یابد، باید کلیه ساختارهای عصبی سیستم اعصاب مرکزی او بهطور کامل رشد و تکامل پیدا کنند و از نظر فیزیولوژیکی آمادگی یکپارچه کردن محرکها و الگوهای پاسخ را داشته یاشند. اغلب تئوریها بر اساس فرضی پایهای ساخته میشوند که بر طبق آن تربیت ادراکیـحرکتی همان ارتباط بین روند حسی و پاسخهای حرکتی است که در طول کورتکس مغز و مراکز پایینتر در جهت بهبود عملکرد ادراکیـحرکتی اتفاق میافتد. بر اساس این فرض، چنانچه عملکرد و فعالیتهای سیستم مرکزی به خاطر کمرشدی، بیحسی یا مرگ برخی از سلولهای عصبی دچار ضعف شده باشد، میتوان این سلولها را تحریک کرد و به آنها توان دوباره بخشد و یا اینکه کاری کرد که وظایف آنان را سایر سلولها و انواع سلولهای تازه شکل گرفته بهعهده بگیرند و بالاخره استین هاوس در سال 1964، توجه ما را به این واقعیت معطوف داشت که مهمترین عضو حسی بدن بافت عضلاتی است. در حدود 40% اکسونهای اعصاب حرکتی عملاً فیبرهای حسی هستند که تکانهها را به مغز هدایت میکنند و انتقال میدهند. بافت عضلانی که بیش از نیمی از بدن ما را تشکیل میدهد در واقع یکی از مهمترین منابع اطلاعاتی اعصاب را به وجود میآورد، زیرا اطلاعات را به اشکال مختلف مانند حافظه، تشکیل مفاهیم و فکر کردن از محیط بیرونی به سیستم مرکزی اعصاب منتقل میکند.
در بیانات روسو دو نکته مهم وجود دارد؛ یکی هدف تربیت که عبارت است از رشد و شکوفایی استعدادهای کودک، و دیگری روش و وسیله تحقق هدف که همان فعالیت است. بر این اساس، بهمنظور تحقق هدف تربیت نه تنها باید شرایط و عواملی به وجود آورد تا کودک به بازی و ورزش بپردازد؛ بلکه باید شوق حرکت را نیز در او بیدار کرد. ارتباط هدف و وسیله در این فرایند، همان مفهومی است که تحت عنوان نظریه مکتب گشتالت و روش ادراکی - حرکتی به آن اشاره شد. بر این اساس، میتوان گفت که یکی از عوامل اصلی رشد و شکوفایی استعدادهای روانی و ذهنی کودک، حرکت است. اسمایل، کفارت و کاول (1963) در تحقیقات خود بین استعداد حرکتی وعملکرد ذهنی، همبستگی مثبت معنیداری مشاهده کردند و توانستند با استفاده از شاخص آزمون حرکتی، عملکرد ذهنی را پیشبینی و برآورد کنند. یکی از زمینههای متداول تحقیقاتی در جمعیت بهنجار، مقایسه پیشرفت درسی ورزشکاران و غیر ورزشکاران است. این نوع مطالعات اغلب در دهههای 1960 و 1970 انجام شده است. ایدزمور در سال 1951 و لستن در سال 1964، نمرات درسی ورزشکاران و غیر ورزشکاران را با یکدیگر مقایسه کردند. در هر دو مورد، ورزشکاران معدل درسی بالاتری نسبت به غیر ورزشکاران داشتند. بهطورکلی اغلب تحقیقات وجود این همبستگی را تأیید کردهاند، اما در بعضی از تحقیقات نیز نتایج متناقضی بهدست آمده است. بهطور مثال، دیویس و برگر در سال 1973 هیچ اختلاف معنیداری بین نمرات آخر سال ورزشکاران و غیر ورزشکاران دبیرستانی مشاهده نکردند. روش دیگری که در این زمینه برخی پژوهشگران دنبال کردهاند، مقایسه بهره هوشی ورزشکاران و غیر ورزشکاران است. یافتههای اینگونه تحقیقات وجود ارتباط مثبت بین هوش و شرکت در فعالیتهای ورزشی را نشان نمیدهد، بهطور مثال تروپ در سال 1967 سعی کرد تا در میان محصلان 375 کالج دخترانه ارتباطی بین میزان هوش و موفقیت ورزشی در رشتههای بدمینتون و تنیس بهدست آورد. ولی بین این دو عامل هیچ ارتباط معنیداری مشاهده نکرد.
اسلوشر در سال 1964، بهرههوشی گروههای مختلف ورزشکاران دبیرستانی را با 100 نفر غیر ورزشکار مقایسه کرد. او بدین منظور از آزمون هوش لورج ثورندایک استفاده کرد، گروه ورزشکاران شامل 100 بازیکن بیسبال، 100 بازیکن بسکتبال، 50 شناگر،50 کشتیگیر و 100 بازیکن فوتبال بود. نتایج این پژوهش نشان داد که بهره هوشی آزمودنیهای غیر ورزشکار بهطور قابل توجهی بالاتر از گروه ورزشکاران است.
توجه به مطالعات دیگری که در این زمینه انجام شده است و درک مشکلات عینی کار به ما کمک خواهد کرد تا در نتیجهگیریها جانب احتیاط را رعایت کنیم. یکی از مشکلات اصلی این گونه پژوهشها مربوط به ورزشکارانی است که در مدرسه نمرات درسی پایینی کسب میکنند و از تیم ورزشی کنار گذاشته میشوند. اینگونه ورزشکاران نمیتوانند حداقل معدل لازم برای شرکت در مسابقات را کسب کنند. انتخاب این قبیل ورزشکاران نه تنها روی نتایج نمرات درسی بلکه ممکن است روی نتایج نمرات هوش نیز تأثیر بگذارد. بهعلاوه اگر گروه ورزشکاران نمرات هوشی بالاتری بهدست آورند،میتوان تصور کرد که هوش بالاتر آنها به علت فعالیتهای ورزشی سطح بالاست، در حالیکه این قابلیت، یعنی هوش، ممکن است از راههای دیگری کسب شده باشد. مشکل دیگری که در کلیه سطوح دیده میشود، مسئله ثبتنام ورزشکاران و غیر ورزشکاران در دروس مختلف است. در سطوح بالاتر بهندرت اتفاق میافتد که ورزشکاران در درجهبندی و کسب نمرات با شکست مواجهه شوند، در حالیکه در مورد غیر ورزشکاران چنین نیست، بهطور کلی میتوان گفت اگر چه بین ورزشکار بودن و موفقیت تحصیلی همبستگی مثبت وجود دارد ولی بهندرت میتوان تحقیقی یافت که پیشنهاد کرده باشد که تمرینات بدنی بهطور مستقیم به افزایش و رشد هوش میانجامد.
یکی از مهمترین عوامل در از بین بردن افسردگیها و یا پیشگیری از بهوجود آمدن این نوع بیماریها ورزش است. ورزش موجب کاهش اضطراب و افسردگی، تنظیم و تعدیل میزان استرس و حتی تغییرات شخصیتی بهصورت پیدایش دیدی مثبتتر نسبت به زندگی میشود. مطالعات
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
تاثیر فرهنگ در بزهکاری جوانان:
بزهکاری بیشتر نتیجه تضاد موجود در ارزشهای فرهنگی و همینطور عدم وسائل برای رسید به هدفهای مورد نظر است. تا تفاوت در سرع تغییر برخی از افراد به علل گوناگون به طور کامل(اجتماعی) نمی وشند. یعنی ارزشهای حاکم بر جامعه به طور کامل در درون انها نقش نمی گید و انها را از ارتکاب اعمال ضد اجتماعی باز نمی دارد. البته این ناسازگاری ارزشی که در افراد (منحرف) یا (بزهکرای) شکل می گیرد خود معلول وجود اختلاف و تضاد در ارزشهای حاکم بر گروه های اجتماعی است. طبق آماری که بدست آمده بزهکاری در طبقاتی که دارای سطح فرهنگ پایین تر می باشند در کلیه کشورها بیشتر از طبقاتی است که دارای سطح فرهنگ بالاتر هستند و به ندرت دیده می شود خانواده های تحصیل کرده نوجوانان بزهکار تحویل جامعه دهند. بهترین مدرک، نوشته ای مجلات و روزنامه های کشورهای مختلف است که جوانانی برای چند تومان پول مرتکب خشونت با والدین یا جرح و ضرب دوستان و در نتیجه منجر به وقوع قتل می گردند. از طرف دیگر فرهنگ هر جامعه هدفهای بخصوصی را به عنوان آرمانهای دست یافتنی برای اعضای جامعه مطرح می کند، در حالی که (وسایل) رسیدن به این هدفها در اختیار همه قرار ندارد برای نمونه در فرهنگ آمریکا کسب موفقیت های مادی از ارزشهای اصلی جامعه است داشتن خانه بهتر اتومبیل جدیدتر و عضویت در کلوپ های مختلف برای صاحبان این مزایا آبرو، تشخیص، احترام و اعتبار می اورد و آنها را افرادی موفق معرفی می کند در عین حال برای همه افراد این امکان وجود ندارد که از طریق کار و کوشش شرافتمندانه به این امتیازات برسند، واز این نظر است که برخی ارا که به اندازه دیگران تحت تاثیر فهنگ مادی گرا و تبلیغات دائمی جامعه در تشویق افراد به موفق شدن قرار دارند ولی فاقد وسائل و امکانات لازم(پول، اعتبار، تخصص...) هستند برای رسیدن به اهداف مقبول اجتماعی به وسایل انحرافی مثل بزهکاری متوسل می شوند.. با این وصف بزهکاری را هم می توان تا حدودی معلول تفاوت سرعت تغییر در بخشهای مختلف اجتماعی دانست.
تاثیر جنسیت بر افزایش بزهکاری:
اختلاف بزهکاری دخرتان و پسرا از لحاظ کیفیت و نوع جرایم ارتکابی و میزان جرایم: جرایم پسران است. پسران بیشتر مرتکب جرایم خشونت بار و پیچیده مثل جرایم منتهی به صدمات یدنی و قتل می شوند. عامل اول توجیه کننده این اختلاف عامل فیزیکی است.
توانمندی، زور و قدرت لازم برای ارتکاب جرایم خشونت بار در دختران بر خلاف پسران وجود ندارد اما تفاوت پرخاشگری بین دو جنس: سرشت گرایان پرخاشگری محسوس را بسته به کیفیت هورمونی می دانند در صورتی که محیط گرایان آن را به فاکتورهای محیطی وصل می کنند. این است که کودکان از والد هم جنس خویش بیشتر از والد غیر هم جنس تاثیر می پذیرن.د این احتمال نی زمی رود که پسران برای کارای خشن خود بیشتر پاداش دریافت می کنند اما دختران در عوض تنبیه می شوند. دختران کوچک شدیدا با معلمین مونث و مادران خویش همانند سازی می کنند. این مسئله سبب می شود که یمل پرخاشگرانه بیشتر مردان ناشی از عوامل بیولوژیکی است که به وسیله تقویت کننده های محیطی تشدیدی می شود. و اما عامل دوم که عاملی روانی است دختران از نظر روانی اصولا افرادی احساسی، عاطفی حساس، مطیع و آرام هستند و این خصوصیات سبب می شود مرتکب قتلهای خونین یا تخریبهای گسترده نشوند.
اما از لحاظ نوع جرایم که دختران بیشتر مرتکب جرایم علیه عفت و اخلاق حسنه می شوند و پسران بیشتر مرتکب جرایم علیه اموال و اشخاص مثل سرقت و ایراد ضرب و جرح البته نه اینکه دختران مرتکب سرقت و ضرب و جرح نمی شوند، بلکه غالب جرایم آنها علیه عفت و اخلاق حسنه است مهمترین عامل توجیهی عامل فیزیکی و زیست شناختی است فیزیک دختران آنان را در معرض جرایم علیه عفت قرار می دهد و اما از لحاظ میزان، علی الاصول نرخ بزهکاری دختران کمتر از نرخ بزهکاری پسران است.
عوامل توجیهی این اختلاف:1- وجود محدودیت برای دختران در محیط خانواده در مقایسه با پسران و وجود همین محدودیت برای دختران در سطح اجتماع که اختصاص به عرف و اجتماع خاص ندارد و یک عامل جامعه شناختی است و دیگر از لحاظ بیولوژیکی نسبت به دختر مخصوصا در جوامع شرقی حساسیت بیشتری نشان داده می شود.
2- تفاوت دخترا و پسران از لحاظ فیزیکی(بیولوژیکی یا زیست شناختی) که هر کاری را به دختران نمی دهند. مثلا در کارهای نظامی 99% آن پسران هستند و وضع بیولوژیکی دختران در تمام دنیا یکسان است.
3- تفاوت دختران و پسرا در ساختار روان شناختی
4- نارسایی آماری به عنواان یک عامل فرعی که معمولا جرایمی که دختران مرتکب می شوند، کمتر به دادگستری کشیده می شود.
آقای رادوین راچ ساترلند ضمن پذیرش این اختلاف عامل عمده این اختلاف را در میزان حضور زنان در جامعه دانسته و گفته است اگر بر میزان حضورو و فعالیت زنان در جامعه افزوده وشد. به همان نسبت بر آمار رفتارهای مجرمانه افزوده می شود.
تاثیر تقلید دختران از پسران در ارتکاب جرم: بسیاری از دختران برای اینکه توانائیهای خود را نشان بدهند دست به اعمالی مردانه می زنند مثلا نشان می دهند که پسران این قدرت را دارند که سرقت کنند آن هم با لباسهای مبدل پسرانه یا به ورزشگاه آقایون با همین لباس مردانه می روند اینان با دو جنسیت سر می کنند باطنا دختر و ظاهرا یک پسر اما در این مودر کارهای خشن تر اغلب احساساتی بودنشان مانع کار بسیار وحشتناکی می وشود این گروه سعی می کنند فقط کارهایی را انجام دهند که دیگران کر کنند آنان نیز مثل پسران از استقلال کافی برخوردارند و نیاز به توجه بیش از حد خانواده را لازم نمی بیند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
تاثیر کامپیوتر و اینترنت بر کودکان و نوجوانان
چکیده:فناوری کامپیوتر بطور وسیع در جامعه گسترش پیدا کرده است و با تمامی جنبه های زندگی از مدرسه تا محل کار، خدمات بانکی، خرید و فروش، پرداخت مالیات و حتی رای گیری تلفیق شده است. امروزه این فناوری نقش مهمی در زندگی کودکان ایفاء می کند واین نقش بسرعت در حال افزایش است. بطوریکه تعداد کودکان 17-2 سال که کامپیوتر را در منزل استفاده می کنند از 48% در سال 1996 به 70% در سال 2000 صعود کرده است. استفاده از اینترنت نیز از 15% به 52% دراین دوره 5 ساله افزایش پیدا کرده است. اما آیا این فناوری زندگی کودکان را بهبود می بخشد.علی رغم جنبه های مثبت از قبیل جنبه های آموزشی و ارائه خدمات ارتباطی و ... رایانه و اینترنت جنبه های منفی نیز دارد. استفاده کنترل نشده کامپیوتر بویژه وقتی با دیگر فناوری ها از قبیل تلویزیون همراه باشد کودک را در معرض خطر اثرات مضر آن بر تکامل فیزیکی، اجتماعی و روانی قرار می دهد. که از آنها می توان به مشکلات بینایی، صدمات سیستم اسکلتی، چاقی، اثر بر مهارتهای اجتماعی، مشکلات ارتباطی در خانواده و اعتیاد الکترونیکی اشاره کرد.در صورتیکه کامپیوتر صحیح استفاده شود اثرات مثبتی دارد . با رعایت نکاتی هنگام استفاده از کامپیوتر می توان مطمئن شد که استفاده از کامپیوتر زندگی کودکان را در حال و آینده بهبود می بخشد.از آنجائیکه کامپیوتر در همه جای زندگی حاضر است، مهم است که بفهمیم چگونه این تکنووژی می تواند رشد و تکامل کودکان را بهبود ببخشد یا منحرف کند.
مقدمه:فناوری کامپیوتر بطور وسیع در جامعه گسترش پیدا کرده است و با تمامی جنبه های زندگی از مدرسه تا محل کار، خدمات بانکی، خرید و فروش، پرداخت مالیات و حتی رای گیری تلفیق شده است(1). مهمترین تغییراتی که این فن آوری بوجود آورده بوسیله مارشال مک لوهان در یک عبارت خلاصه شده است و آن تبدیل جهان به یک دهکده جهانی است. بدین معنا که مردم نقاط مختلف در کشورهای سراسر کره زمین به مثابه یک دهکده امکان برقراری ارتباط با یکدیگر و اطلاع از اخبار و رویدادهای جهانی را دارند(2). امروزه این فناوری نقش مهمی در زندگی کودکان ایفاء می کند واین نقش بسرعت در حال افزایش است(3). بطوریکه تعداد کودکان 17-2 سال که کامپیوتر را در منزل استفاده می کنند از 48% در سال 1996 به 70% در سال 2000 صعود کرده است. استفاده از اینترنت نیز از 15% به 52% دراین دوره 5 ساله افزایش پیدا کرده است. سرعت انتشار اینترنت 9 برابر سریعتر از رادیو، 4 برابر سریعتر از کامپیوترهای شخصی و سه برابر سریعتر از تلویزیون بوده است(1). تحقیقات دلالت دارد که 149 میلیون نفر در سراسر دنیا به شبکه اینترنت مرتبط هستند که به میزان 12% در هر ماه افزایش پیدا می کند(4). بررسی های آماری در سال 2000 بیانگر این مطلب است که کودکان سن 7-2 سال بطور متوسط 34 دقیقه در روز از کامپیوتر استفاده می کنند که این زمان با افزایش سن طولانی تر می شود(5-2 سالگی 27 دقیقه در روز، 11-6 سالگی 49 دقیقه در روزو 17-12 سالگی 63 دقیقه در روز) (1).بطور متوسط کودکان آمریکایی 3-1 ساعت درروز از کامپیوتر برای انجام تکالیف مدرسه، صحبت با دوستان بطور آن لاین و بازی کردن استفاده می کنند.90% کودکان سن مدرسه در این کشور به کامپیوتر دسترسی دارند(5).
کشور ما از نظر بهره مندی از اینترنت در بین 178 کشور جهان رتبه 87 را دارد که بر اساس طبقه بندی اتحادیه جهانی مخابرات جزء کشورهای متوسطبشمار می رود. 35% استفاده کنندگان اینترنت را قشر جوان تشکیل می دهند و میانگین صرف شده برای اینترنت 52 دقیقه در هفته بوده است(2).اما آیا فناوری کامپیوتر زندگی کودکان را بهبود می بخشد؟ از آنجائیکه کامپیوتر در همه جای زندگی حاضر است، مهم است که بفهمیم چگونه این تکنووژی می تواند رشد و تکامل کودکان را بهبود ببخشد یا منحرف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
تاثیر اقتصاد بر توسعه شهر ها
اقتصاد شهری ،زنگارهای گذشته مدیران شهری را ازبین خواهد برد
توسعه برنامه های مدیریت شهری در گرو تلاش و ممارست شهرها در جهت پیشرفت و رفاه منابع انسانی میسر می شود.در این راستا جذب مشارکت های دولتی، بهره وری اقتصادی، حفظ تساوی و عدالت اجتماعی، کاهش فقر و بهبود شرایط زیست محیطی. این اقدامات در سایه استفاده بهینه و توزیع عادلانه منابع امکانپذیر خواهد بود.همچنین باید توجه داشت که بخش خصوصی، گروه های فشار و عامه مردم می توانند در بهبود مدیریت شهری سهیم باشند و با استفاده از آنها می توان به بودجه لازم جهت ارتقای وضعیت اقتصاد شهری دستیابی پیدا کرد. این عملکرد ها می توانند شهرواندان، محیط زیست شهری و ظرفیت کارآیی و تولیدات شهر را تحت تاثیر قرار دهد.فعالیتهای شهرداری را به شکل نوین بیتردید باید مربوط به دوره بعد از مشروطیت دانست. نخستین شهرداریی که براساس قانون جدید تأسیس شد شهرداری تهران بود که بلافاصله پس از تصویب قانون پایهگذاری شد و با تشکیلات جدید آغاز به کار کرد.اما متأسفانه با وجود عمر 100 ساله مدیریت شهری در ایران شهرداریها در عرصه تصمیمگیری و سیاستگذاری امور محلی به جایگاه واقعی خود دست پیدا نکردهاند و هر بار که قانون شهرداریها و شوراها ددر دستور تغییر دولت و مجلس قرار گرفتهاند از اهداف اولیه فرابخشی بودن و همچنین اقتدار حکومت محلی کاسته میشود. هنگامی که بحث از عدم توفیق برنامه های توسعه شهری به صورت خاص و نا توانی برنامه ریزی شهری به صورت عام در حل مسائل و مشکلات شهری و هدایت منطقی شهری مطرح می شود ،یکی از دلایلی که کمتر به آن توجه میشود ،نقش و جایگاهی است که عناصر مدیریت شهری می توانند در تحقق برنامه ریزی توسعه شهری ایفا کنند .با نیم نگاهی به تحلیل وضعیت شهرنشینی و مدیریت شهری در ایران متوجه میشویم، در شرایط کنونی ما فاقد حکومتها و سازمانهای توانمند محلی مستقل هستیم.اقتصاد شهری و ساز و کار حاکم بر دخل و خرج کلان شهرها موضوعی است که طی سالیان اخیر به آن بیشتر از گذشته توجه شده است.ایجاد تحول در منابع درآمدی کلان شهرهای کشور اصلیترین رسالت مدیران آینده شهرها خواهد بود. متأسفانه همانگونه که افزون بر نیمی از هزینههای مندرج در بودجه عمومی دولت از محل فروش ذخایر زیرزمینی (نفت و گاز) تأمین میشود بخش اصلی فعالیتهای شهرداری و هزینههای خدمات شهری نیز با فروش فضاهای شهری و منابع تجدید ناپذیر مهیا می شود.در این راستا توسعه اختیارات قانونی شوراها برای اخذ و هزینه کرد مالیات و عوارض فعالیتهای اقتصادی محدوده شهرها و تغییر نگرش شهرداری در جهت صیانت از ضوابط شهرسازی اولویتی است که مدیریت کنونی شهر و نسل های آینده باید به آن توجهی ویژه داشته باشند.نکته دیگر آنکه توجه به نقش اقتصاد خرد در زندگی شهرمندان است.شهرداریها با ایفای نقش مثبت در تامین نیازهای روزمره مردم و توسعه مراکزی همچون فروشگاههای زنجیرهای و میادین میوه و ترهبار، میتوانند زندگی معیشتی شهروندان را بهبود بخشند.با افزایش جمعیت شهرها و روند رو به رشد شهرنشینی در جامعه، پرداختن به تمامی جوانب زندگی شهرنشینی اعم از امور اقتصادی، اجتماعی، فرهنگ، عمرانی و حتی سیاسی مورد توجه قرار گرفته است و در این میان مبحث اقتصاد شهری و توسعه آن بدلیل اثر گذاری بر سایر موارد بیش از پیش مورد توجه می باشد.کلانشهر تهران با انبوه نیازها و مسائل جاری و عمرانی خود با 24 سازمان و نهاد دولتی یا عمومی هدایت می شود که شهرداری در چارچوب راهبردهای وزارت کشور و شورای شهر متولی اصلی ساماندهی مسائل شهر و ارتقای مشارکت و رضایت شهروندان می باشد. این روند علیرغم رونق شهر، موجب تشدید مسایلی چون آلودگی هوا، اقتصاد شهر، جذب و دفع منابع زیستی و روح روان شهر شده و اداره مطلوب این شهر تنها با کلان نگری و هماهنگی مدیران ذیربط همه دستگاههای اجرایی مقدور می باشد تا برای رعایت منافع عمومی و شهروندمداری، در بهبود امور شهر مشارکت کنند. در این راستا شهرداری باید به سمت استفاده از منابع دائمی و پایدار مالی برود نه منابع درآمدی که شاید تا چند سال آینده به اشباع برسد و دیگر خبری از آنها نباشد.اگر با این نگرش به موضوع تامین هزینههای اداره شهر نگریسته شود ضرورت ایجاد تغییرات اساسی در ساختار درآمد زایی شهری مورد تایید خواهد بود زیرا درآمد تراکم که بخش عمدهای از هزینه شهرها با تکیه به آن تامین میشود به شدت ناپایدار و یکبار مصرف است مگر اینکه قصد بر این باشد که معماری شهری را به طور کامل برهم بریزیم که این موضوع نیز امکان پذیر نیست. این در درحالی است که دریافت عوارض از شهروندان در تمام دورههای زمانی قابل وصول است. برای نمونه عوارض نوسازی را میتوان هرسال بر اساس میزان زیربنای ساختمان دریافت کرد اما تراکم تنها یکبار درآمدزایی دارد و منبع بلند مدتی به شمار نمیآید.از سوی دیگر عدم ارائه تعریفی صحیح برای روابط نهادهای متولی اداره شهر سبب شده تا تامین هزینههای شهر با دشواریهای بسیاری روبرو باشد که اصلیترین آن ناهماهنگی های شهرداری با شورای شهر و هردو با دولت است. در چنین شرایطی حتی اگر دید تخصصی هم وجود داشته باشد تحت تاثیر بازیهای سیاسی قرار میگیرد.در پایان باید گفت:اقتصاد شهری با حاشیه سود بهینه خود برای شهروندان دیر زمانی از تولد آن در ایران نمی گذرد امیدواریم با اجرای آن از سوی مدیران شهری البته نه بر اساس برداشت های شخصی و سلیقه ای سفره نعمت این ساماندهی مهجور مانده طی سالیان گذشته بر همگان گسترده شود.به عبارتی با اجرایی شدن صحیح اقتصاد شهری و روستایی در بدنه شهرداری ها و دهیاریها زنگار مدیریت های گذشته را از بین خواهد رفت.
یکی از مسایل مورد مطالعه در جغرافیا و برنامهریزی شهری مطالعه بازارها و کارکرد آنها در اقتصاد شهری است ، یکی از اشکال این بازارها، بازارهای روز میباشد. ایجاد مراکز عمومی خرید و فروش در محلات شهری و توجه به بخش خدمات تجاری و جایگاه آن در برنامهریزیهای شهری نقش و اهمیت بازارهای روز را در این زمینه بخوبی روشن و آشکار میسازد. در گذشته بازارچهها در داخل محلات شهری در تامین مایحتاج ساکنین آنها نقش مهم و ویژهای را بعهده داشتهاند که متاسفانه علیرغم افزایش جمعیت و گسترش