لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 26 صفحه
قسمتی از متن .doc :
سازمانهای یادگیرنده
به دلیل ماهیت عصری که در آن به سر میبریم تفاوت بسیاری میان سازمانهای امروزی و گذشته وجود دارد و در این ارتباط «چارلز هندی» از صاحبنظران رشته مدیریت میگوید: «مدیران امروز با سازمانهایی سر و کار دارند که شباهتی به سازمانهای گذشته ندارند.»
یکی از ویژگیهای اساسی سازمانهای جدید، شکلگیری آنها بر مبنای یادگیری است. بنابراین مدیران و کارکنان، همواره در حال یادگیری بوده و مهارتهای جدید کسب میکنند چرا که قدرت هر سازمان متناسب با میزان آموزش دائمی مدیران و کارکنان آن است. هدف این مقاله ایجاد آشنایی با ویژگیهای سازمانهای یادگیرنده است.
1- مقدمه
سازمانهای یادگیرنده پدیدهای هستند که با شروع دهه 90 میلادی مطرح شدند. علت پدیدار شدن چنین سازمانهایی، شرایط، نظریهها و تغییر و تحول در محیطهای سازمانی قبل از دهه مذکور بوده است به گونهای که تمام سازمانها تلاش گستردهای را برای بقای خود آغاز کرده بودند و برای آنکه بتوانند خود را در محیط پرتلاطم اطراف خود حفظ کنند، میبایست از قالبهای غیرپویا خارج و به سمت سازمان یادگیرنده متحول شوند. یعنی در ساختار و اساس خود تغییرات عمیقی ایجاد کنند. سازمانها قبلاً در محیطی پایدار به سر میبردند و وقایع آینده تقریباً قابل پیشبینی بودند، به طوری که مدیران میتوانستند در شرایط مطمئن برنامهریزی کنند. اما امروز محیط به شدت در حال تغییر است و تغییرات تکنولوژیک، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به سرعت سازمان را تحت تأثیر قرار میدهند.
2- شرط لازم در شکلگیری سازمانهای یادگیرنده
در این حالت، مدیران نیاز دارند که برای حفظ بقا، سازمانها را با این دگرگونیها هماهنگ سازند و برای دستیابی به این امر، باید به یادگیری به عنوان پدیدهای ارزشمند بنگرند و بدینوسیله همواره خود را آماده پذیرش تغییرات کنند و کارکنان سازمان را نیز با دگرگونیها همراه سازند. وقتی مدیران باور داشتند که تغییرات در سازمان ضروری است، میتوانند مدیریت تغییر را در سازمان خود بر عهده گیرند. در مدیریت تغییر لازم است:
حالت مطلوب سازمانی برای مدیران شناخته شده باشد.
وضعیت موجود سازمان توصیف گردد.
شکاف وضع موجود و وضع مطلوب برای مدیران مشخص باشد.
3- ویژگیهای سازمانهای یادگیرنده
در سازمانهای یادگیرنده، تمامی اجزا به هم ربط و پیوندی عمیق دارند، به طوری که «پیتر دراکر» این گونه سازمانها را به ارکستری تشبیه میکند که هر کس ساز خود را میزند، اما نکته مهم این است که تمامی نوازندگان عمیقاً تابع و مرتبط با رهبر ارکستر هستند و نتیجه کار، یک آهنگ موزون است.
طبیعت سازمانهای یادگیرنده امروزی نیز چنین است که با پرسنل گسترده و با فرهنگهای متفاوت، همچنان در حال رشد و فعالیت هستند، نظیر شرکتهای آی بی ام یا مایکروسافت. از ویژگیهای دیگر سازمانهای یادگیرنده، روانی جریان اطلاعات در این سازمانهاست. این روانی، باعث افزایش دانش و رشد مدیریت نیروی انسانی در سازمان میشود. با رشد دانش پرسنل، میزان هوش سازمانها افزون و بهرهوری آنان ارتقاء مییابد.
از سوی دیگر در این سازمانها، کارکنان به علت آموزشهای مکرر و تفویض اختیاری که به آنها میشود، با ایجاد تیمهای متعدد و انجام بحثهای گروهی به ارتقای اطلاعات و توانمندی خود میپردازد. چنین روندی باعث میشود فرهنگ بسیار قوی در سازمان حاکم و آرمان یا دیدگاه مشترکی میان نیروی انسانی و سازمان فراهم آید.
چنین آرمان یا دیدگاه مشترک در یک سازمان ایجاد نمیشود مگر در سایه یک رهبر قوی سازمانی. در این حالت، استراتژی کلی سازمان به صورت مشترکی خواهد بود. این استراتژی از پایین به بالا تنظیم میشود، اطلاعات به صورت باز جریان دارد و تمامی بخشها با اطلاعات و توانمندی بالایی که به دست آوردهاند در تعامل منطقی با یکدیگر قرار میگیرند.
4- قواعد کلی در سازمانهای یادگیرنده
به طور کلی در سازمانهای یادگیرنده پنج قاعده یا فرمان وجود دارد که جریان تفکر سیستمی از قواعد مهم در این سازمانهاست. این پنج قاعده عبارتند از: الگوهای ذهنی، آرمان مشترک، یادگیری تیمی، قابلیت فردی و در نهایت تفکر سیستمی.
برای ایجاد تفکر سیستمی در سازمان اولین گام، جریان جزئینگری و توجه به اجزاء است.
دوم، ریشهیابی مرزهای سیستم است (مرزبندی میان تمام بخشها). در تفکر سیستمی، ریشهها به خوبی بررسی شده و به کمک الگوهای پویا، تمامی علتها و معلولها مورد مطالعه قرار میگیرد.
یکی از زیرمجموعههای تفکر سیستمی، مرزبندی میان بخشهای یک سیستم است که هویت سیستم در این مرزبندی مشخص شده و ارتباط میان سیستم و محیط در آن صورت میگیرد. تمامی دادهها و ستادهها از مرز سیستم عبور میکنند و ریشه مشکلات معمولاً درون مرز سیستم جای دارند.
زیرمجموعه دیگر، کلگرایی است. سیستم، کلی است متشکل از مجموعه دو یا تعداد بیشتری از اجزاء که رفتار هر جزء بر رفتار کل اثر میگذارد و وجودش بستگی به تعامل اجزاء با یکدیگر دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
مقدمه
برنامههای بهبود مداوم که امروزه نقل محافل مدیریتی است، به سرعت در تمام سازمانها گسترده میشوند. مدیران به این امید چنین برنامههایی را، کهبعضاً هزینههای گزافی را نیز به سازمان تحمیل میکنند، در دستور کار قرارمیدهند که بتوانند در سازمان توان رقابت در بازار جهانی و مقاومت در برابر پیچیدگیهای روزافزون را ایجاد کنند. برنامهها و تکنیکهای بهبود مداوم بسیارمتنوعاند، چنانکه تنها تهیه فهرستی از عناوین آنها نیز کار سختی است. متأسفانه در این وادی تعداد شکستها به مراتب بیش از پیروزیهای بدست آمده است. نظریه سازمانهای یادگیرنده، که ابتدا توسط تعدادی از مدیران هوشمند وبا تجربه در محیط کسبوکار به صورت عملی مورد استفاده قرار گرفته و سپس در محیطهای دانشگاهی توسط نظریهپردازان پرورش داده شده است، به دنبال یافتن جواب این مسئله است.بسیاری از مدیران از فهم این حقیقت اساسی که بهبود مداوم نیاز به تعهدسازمان به یادگیری مداوم دارد، عاجزند. اساساً چگونه میتوان انتظار داشت که سازمانی بتواند به پیشرفت نائل شود و افقهای جدیدی از فعالیت و کار رافراروی خود بگشاید، بدون اینکه بخواهد چیز جدیدی یاد بگیرد. حل یک مسئله چالش برانگیز، معرفی محصولی جدید و بازمهندسی یک فرایند تولید جملگی نیاز به مشاهده جهان به طریقی نو و تلاش عملی در جهت اجرای یافتههای جدیددارند. در فقدان عنصر حیاتی یادگیری، سازمانها و افراد آنها تنها شیوههایکهنه را - حداکثر با بیانهای جدید - تکرار میکنند.
انواع یادگیری:
در یک تقسیمبندی کلاسیک در میان نویسندگان صاحبنظر یک وفاق جمعی در تفکیک دو نوع یادگیری وجود دارد که صرف نظر از نامگذاری هریک از این دو نوع تقریباً مفهوم یکسانی توسط آنها اراده شده است. فایول و لایلز (1985)انواع یادگیری را در قالب دو سطح(12) بیان میکنند که عبارتند از: یادگیریسطح پایی(13) و یادگیری سطح بالا(14) . یادگیری سطح پایین در داخل یک ساختار سازمانی و یا مجموعهای از قواعد اتفاق میافتد. ”یادگیری سطح پایین منجر بهتوسعه روابط پایهای میان رفتار و نتایج میشود، اما این امر اغلب در دورهکوتاهی اتفاق میافتد و تنها بخشی از آنچه سازمان انجام میدهد را تحت تأثیرقرار میدهد“(Fiol and Lyles,1985: 807).. به نظر این دو نویسنده یادگیریسازمانی نتیجه تکرار رویه معمول است و شامل ایجاد روابط بین رفتارها ونتایج مربوط به آنها میباشد. در نتیجه این اتکال به رویه و روال عادی،یادگیری سطح پایین بیشتر در زمینه سازمانی اتفاق میافتد که به خوبیدرکشده و مدیریت به توانایی خود در کنترل موقعیتها باور داشته باشد. هرچند این نوع کنترل واضح بر روی عوامل محیطی بیشتر از ویژگیهای مدیرانسطح پایین و میانی است تا مدیران سطح بالا، اما یادگیری سطح پایین را نباید باسطوح پایین سازمان اشتباه گرفت. هر سطح از سازمان ممکن است به نوبهخود درگیر این نوع از یادگیری شود. آرجریس و شون (1978) این نوع از یادگیری را یادگیری تک حلقهای نامیدهاند. یادگیری تک حلقهای فرایندی استکه جنبههای اصلی و کلیدی «تئوری مورد استفاده» (15) یا مجموعه قواعد سازمان را حفظ میکند و خود را به مشخص کردن و تصحیح خطاها در درون اینسیستم مفروض از قواعد محدود میکند.از سوی دیگر، هدف یادگیری سطح بالا تنظیم قواعد و هنجارهای کلی به جای فعالیتها و رفتارهای بخصوص است. ”روابطی که در نتیجه یادگیریسطح بالا ایجاد میشوند، اثرات بلندمدتی بر روی سازمان به عنوان یک کلدارند. این نوع از یادگیری با استفاده از کاوش خلاقه(16) ، توسعه مهارت و بینشاتفاق میافتد. بنابراین، یادگیری سطح بالا بیش از یادگیری سطح پایین فرایندیشناختی است“ (Fiol and Lyles 1985:808). به نظر فایول و لایلز (1985)زمینه یادگیری سطح بالا معمولاً ابهامآمیز و نامعین است که اساساً در اینچنین زمینهای رفتار کاملاً تکراری تقریباً بیمعنی خواهد بود. با توجه به ایننکته، یادگیری سطح بالا عمدتاً در سطوح بالای مدیریت، که هنجارهایتصمیمگیری از حداقل درجه معینی برخوردارند، اتفاق میافتد.
آرجریس وشون (1978) این نوع یادگیری را یادگیری دو حلقهای میشناسند. یادگیری دوحلقهای زمانی اتفاق میافتد که سازمان خطاها را کشف و اصلاح میکند وهنجارها، رویهها، سیاستها، و هدفهای موجود را زیر سؤال میبرد و به تعدیل واصلاح آنها میپردازد. آرجریس و شون (1996) نوع سومی از یادگیری تحت عنوان یادگیری ثانویه(17) یا سه حلقهای(18) را معرفی میکنند. یادگیری ثانویهزمانی اتفاق میافتد که سازمانها یاد بگیرند که چگونه یادگیری تک حلقهای و دوحلقهای را اجرا کنند. به عبارت دیگر، یادگیری سه حلقهای توانایی یادگرفتن درباره یادگیری است.فایول و لایلز ویژگیهای تعاریف ارائه شده از دو نوع یادگیری سطح پایینو سطح بالا را در قالب جدول شماره یک مقایسه کردهاند(Fiol and Lyles,1985:810).
مایکل جی مارکوارت (1995) دستهبندی دیگری شامل چهار نوع یادگیریسازمانی ارائه میکند که تفاوتهای اندکی با انواع یادگیری سازمانی که تا به اینمرحله معرفی شدند، دارند. در این تقسیمبندی انواع یادگیری سازمانی عبارتنداز:
الف- یادگیری انطباقی:(19) یادگیری انطباقی زمانی اتفاق میافتد که یک فرد یاسازمان از تجربه و تفکر(20) یاد میگیرد. ”فرایند یادگیری انطباقی خود شاملچهار مرحله است که عبارتند از:
1- سازمان اقدام به فعالیتی میکند که در جهت دستیابی به هدف از پیشتعیین شده است؛2- فعالیت سازمان منجر به نتیجهای داخلی یا خارجی میشود؛3- تغییر به وجود آمده از جهت همسازی با هدف تجزیه و تحلیل میشود؛
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
سازمانهای یادگیرنده
امروزه دیگر سازمانهای بزرگ و پیچیده ای که دهه های قبل به وجود آمده بودند، کارساز نیستند و حکم دایناسورهایی را دارند که توان تطبیق خود با محیط را نداشتند و محکوم به فنا شدند. سازمانهای بزرگ با ساختارهای سنتی توان و انعطاف لازم جهت همسویی با تغییرات محیط پیرامونی بویژه با توجه به مسایل جهانی شدن را ندارند و برای بقای خود ناچارند یا تغییر ساختار دهند یا خود را به ابزارهایی مجهز کنند تا توان مقابله با تغییرات جهانی را به دست آورند. یکی از مهمترین این ابزارها، ایجاد سازمان یادگیرنده و نهادینه کردن یادگیری سازمانی است. از این رو آقای دکتر رضا نجــف بیگی مدیر گروه دکتری تخصصی مدیریت اجرایی دانشگاه آزاد اسلامی، پیرامون این ابزار ارزنده برای مدیران و دانشجویان در دانشکده علوم انسانی واحدعلوم و تحقیقات سخنانی ایراد کرددکتر نجف بیگی، با یادآوری این مطلب که اولین بار «فردوسی» دانش را به عنوان قدرت معرفــی کرد گفت، این شاعر حماسه سرا در این باره سروده است، توانا بود، هر که دانا بود، ز دانش دل پیر برنا بودوی افزود امروز یادگیری به عنوان منبع مزیت رقابتی مطرح است. «پیتر دراکر» اندیشمند شهیر مدیریت معتقد است که از حالا به بعد کلید موفقیتهای سازمانی دانش است و درجایی دیگر اضافه می کند که ارزش ازطریق نوآوری و تولید ایجاد می شود و هر دو درگرو به کارگیری دانش است. به عبارتی انسان و دانش، کلید تعیین کننده اثربخش در سازمانها به حساب می آیند. امروزه بر مسایل رفتاری مزیت رقابتی و نه ساختاری آن تاکید می شود. البته مزیت رقابتی در جایی مطرح است که محیط رقابتی باشد؛ در یک محیط پررقابت، مزیت رقابتی درگرو داشتن تفکرتکنولوژی محوری است و در این حوزه چنین تکنولوژی به دنبال این است که سکون را به تغییر و تغییر را به سوی ایجاد سازمان یادگیرنده هدایت کند. از دهه 1990 یادگیری به عنوان یک توانایی براساس پیشرفت رشد و توانمندی رشد مطرح شده است. اینکه چگونه مزیت رقابتـی ایجاد می شود به ویژگیهای خاص هر سازمان بستگی دارد، اما آنچه مشخص است، این است که انسان و دانش نقش تعیین کننده ای در این مسیر دارندوی در ادامه گفت، یادگیری به عنوان منبع و مأخذ مزیت رقابتی است. یادگیری در ارتباط با تغییر است. به عبارتی یادگیری باید به CHANGE وCHANGE به BEHAVIOR منتهی شود؛ در غیر این صورت بی فایده است. برای اولین بار« بیترز و واترمن» در کتاب «در جستجوی بهترین ها» چند نکته مهم را یادآور شدند که عموماً شرکتهای موفق به این نکات توجه دارند. این نکات عبارتند از:تفکر به خدمت مشتری یا مشتری مداریفرهنگ سازمانیداشتن نگرش (VISION)تولید ازطریق نیروی انسانی به عنوان مهمترین عامل درجهت نیل به اهداف سازمانی سخنران ادامه داد، امروز به مدیریت صحیح منابع انسانی، بها داده می شود و بحثهای دیگر مدیریتی در مراحل بعدی قرار گرفته است و برقراری محیطی که سازمان یادگیرنده را رشد دهد یک ضرورت است. دراین زمینه «پیترسنگه» معتقد است که در عصر حاضر سازمانهایی موفق هستند که همه کارکنان برای بالابردن سطح توانایی خود بکوشند و وظیفه مدیر این است که شرایطی را ایجاد کند که همه کارکنان به سوی بالابردن توانایی خود حرکت کنند. این استاد دانشگاه، یادگیری سازمانی را یک فرایند و مجموعه اقداماتی عنوان کرد که به یادگیری کارکنان منجر می شود و دربرگیرنده رفتار سازمانی مشخص است که در سازمان یادگیرنده اعمال می شود. درحقیقت همه شرایط یادگیری برای اعضا فراهم می شود و افراد به طور پیوسته به تغییر آنچه یاد گرفته شده، همت می گمارند. اینجا است که بحث خود تغییری (SELF TRANSFORMATION) مطرح می شود. یک سازمان ممکن است خود را به ارائه آموزش و توسعه متعهد کرده باشد اما اگر توانایی خود تغییری در مقابل تغییرات سریع و غیرمنتظره در محیط را نداشته باشد، احتمال داردکه آسیب پذیر شود. علت نابودی بسیاری از شرکتها در حوزه بین المللی نیز همین عامل است. زیرا هرچه محیط رقابتی تر شود باید سازمان آمادگی پاسخگویی به محیط رقابتی را داشته باشد.ویژگیهای سازمان یادگیرندهدکتر نجف بیگی اهمیت سازمان یادگیرنده را در وجود ویژگیهای خاص آن برشمرد که :عبارتنداز1 - توانایی ارائه ایده های جدید در رابطه با مشکلات 2 - صــــرفاً خلاقیت کافی نیست،بلکه عکس العمل نسبت به ایده های جدید ضروری است. 3 - ارزیابی ایده ها و انتخاب راههای مناسب 4 - یادگیری به عنوان یک انتخاب برای مدیران نیست، بلکه ضرورتی است برای بقای سازمان و الزامی است.5 - یادگیری به عنوان یک هدف استراتژیک، رابطه میان استراتژی سازمان، و توسعه منابع انسانی است.وی عوامل موثر در اشاعه تفکر سازمان یادگیرنده را این گونه برشمرد، افزایش سریع در نسبت رشد تغییر، عدم رضایت از اصول مدیریت، قبول این واقعیت که دانش به عنوان مزیت رقابتی است، تغییر در شناخت اهمیت نسبی نیروی انسانی در مقایسه با سرمایه در فرایند تولید و موفقیت سازمان، افزایش سطح خواسته های مشتریان و افزایش محیط رقابتی. درنتیجه این عوامل، مدیران ارشد نسبت به ضرورت و اهمیت برقراری سازمان یادگیرنده متعهد می شوند.مطالعات «دنتون» (DENTON) درباره پنج موسسه موفق دنیا نشان می دهد که در سازمانهای موفق پنج عامل به وضوح مشخص شده است. عواملی چون توجه به نیروی کار بخصوص نیروی کار هوشمند، تقویت ضرورت افزایش دانش به عنوان منبع مزیت رقابتی، قبول این فکر که محیط کسب وکار با سرعت زیاد در حال تغییر است، افزایش درجه نارضایتی مدیران وسایر کارکنان از نظام مدیریتی سنتی مبتنی بر دستوردهی و کنترل و اهمیت قابل ملاحظه بر تفکر مشتری مداری.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
کار آفرینی و تاثیر آن بر مدیران و سازمانهای ارگانیک
مقدمه
بسیاری از مدیران منابع انسانی و مدیران ارشد سازمانهای اداری ، آموزشی ، صنعتی و بازرگانی در ارتباط با کاهش عملکرد و کارآیی کارکنان و سازمان ، همواره خود را بامشکلاتی مواجه می بینند و طبعا سوالاتی برایشان مطرح می شود:
* چگونه می توان عملکرد کارکنان و به تبع آن کارآیی و اثربخشی سازمان را افزایش داد؟
* چگونه می توان به نیازهای انسانی کارکنان در راستای افزایش رضایت شغلی آنان پاسخ گفت ؟
* چگونه می توان ناسازگاری میان خود و کاری که انجام می دهد کاهش داد؟
* راههای مقابله با مشکلات انسانی - که در کاهش عملکرد آنان و سازمان موثرند -مانند غیبت کاری و ترک خدمت ، کیفیت ضعیف کار، ناخشنودی و... کدامند؟
* آیا افزایش حقوق راه حل است ؟ یا آنکه باید به دنبال راههای دیگری چون تجدیدسازمان و تشکیلات ، ایجاد محیط مناسب کار، بهبود مدیریت یا اساسا بهبود ماهیت مشاغل در راستای پاسخ به نیازهای کارکنان بود؟
باتوجه به اینکه زیرمجموعه های نظام مدیریت منابع انسانی در هرسازمان و موسسه به طور زنجیروار و نظام مند به یکدیگر مرتبط بوده و تعامل مستمر دارند لذا هریک ازفرآیندهای مربوط به شغل و شاغل باید به طور متناسب و متوازن درنظر گرفته شوند، درغیر این صورت حتی اگر نیروی انسانی جذب شده ، آموزش دیده ، مهارت یافته و خوب نگهداری شده براساس ویژگیهای شغلی و عوامل انسانی به کار گرفته نشوند، تمام کوششهای مدیران منابع انسانی و سازمانها بیهوده بود و تمام دلسوزیها نقش بر آب خواهد شد.
می دانیم مشاغل سنگ زیربنای هر سازمان و پیونددهنده سازمان و منابع انسانی آن هستند. مشاغل باید نمایانگر منابع درآمدی کارکنان و ابزار پاسخگویی به سایر نیازهای انسانی آنان نیز باشد. برای اینکه سازمان و کارکنان به این منافع دست یابند باید مشاغل ،کیفیت زندگی کاری بالا را فراهم سازند. حصول کیفیت زندگی کاری بالا مستلزم آن است که مشاغل به خوبی طراحی شوند. طراحی مجدد شغلی اثربخش که هم بر کارآیی و هم بر کیفیت زندگی کاری اثر می گذارد باید منطبق بر نیازهای عامل انسانی و ویژگیهای رفتاری باشد، در این صورت نقش متخصصان و مدیران منابع انسانی - که پیچیده تر ومهمتر از مدیریت مواد خام یا مدیریت مالی است - آن است که تصمیم بگیرند چه ویژگیها، نیازها و تفاوتهای رفتاری کارکنان بر عملکرد آنها و سازمان اثر می گذارند وبتوانند توازنی مطلوب بین عوامل شغلی و عوامل رفتاری منطبق بر نیازهای کارکنان برقرار سازند.
طراحی شغل چیست ؟
این مطلب که آیا طراحی شغل می تواند راه حل نیرومندی برای مشکلات سازمانی ومنابع انسانی آن باشد و به عنوان یک راهبرد قوی از آن بهره گرفته شود، محتاج شناخت همه جانبه عوامل شغلی و ماهیت کار - که در تجزیه و تحلیل شغل شناسایی می شوند -است . لذا قبل از تعریف طراحی شغل و همینطور طراحی مجدد شغل ذکر چندنکته ضروری است :
اول اینکه - ماهیت کار بستگی به تعامل با محیط و دیگر شرایط سازمان و شرایطفردی کارکنان دارد.
دوم آنکه - ماهیت کار شامل : (1) محتوی کار; یعنی فعالیتها، رفتارها، وظایف ،روابط و مسئولیتها (2) صلاحیتهای مورد نیاز انجام کار یعنی مهارتها، توانائیها و تجارب (3) مزد و عایدی جهت انجام کار یعنی حقوق ، ترفیع و رضایت حقیقی و مطلوب می شود.(1)
الف - طراحی شغل : طراحی شغل ، محتوی کار (فعالیتها، وظایف ، روابط)،صلاحیتهای مورد نیاز انجام کار (مهارتها، دانش ، معلومات و تواناییها) و مزد (واقعی وغیرواقعی ) را به طریقی که احتیاجات کارکنان و سازمان را برآورده سازند، تلفیق می کند.(2)
طراحی شغل را می توان فرآیندی دانست که طی آن ، وظایف خاص هر شغل ،روشهای انجام آن وظایف و چگونگی ارتباط آن شغل با سایر فعالیتهای سازمان تعیین می شود.(3)
براساس تعاریف فوق ، بااستفاده از اطلاعاتی که از تجزیه و تحلیل شغل حاصل می شود و عوامل شغل مورد شناسایی قرار می گیرد، طراحی شغل بدین صورت انجام می شود که وظایف و مسئولیتهای یک شغل یا گروهی از مشاغل وابسته به یکدیگرتنظیم و روابط بین آنها و سایر فعالیتهای سازمان مشخص می گردد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 36
سیستمهای اطلاعاتی حسابداری برای سازمانهای خدماتی و غیر انتفاعی
در میان پرسشهای مهمی که شما باید قادر باشید پس از خواندن این فصل به آنها پاسخ دهید ، سئوالات زیر مطرح می شوند :
مشکلات معمول سیستمهای اطلاعاتی حسابداری در سازمانهای خدماتی نظیر دفاتر حقوقی و کلینیکهای پزشکی چه هستند ؟
چرا یک سازمان خدماتی نظیر دفتر مشاوره فاقد دارایی « موجودی کالا » در ترازنامه خود می باشد ؟
چرا سیستمهای برنامه ریزی و کنترل بودجه در سازمانهای خدماتی معمولاً اثرگذاری کمتری نسبت به سیستمهای بودجه ای در سازمانهای غیر خدماتی ؟
برنامه ریزی و کنترل بودجه ای موثر در یک سازمان غیر انتفاعی نظیر دانشگاه دولتی مهمتر از یک سازمان انتفاعی محور است ؟
آیا یک بیمارستان به عنوان یک سازمان خدماتی ، یک سازمان غیر انتفاعی یا ترکیبی از هر دو نهاد طبقه بندی می شود ؟
مقدمه
تا اندازه ای هم به سازمانهای خدماتی ( نظیر دفاتر حقوقی ، دفاتر حسابداران مجاز ، دفاتر مشاوره ، کلینیکهای پزشکی ، بانکها و رستورانها ) و هم به سازمانهای غیر انتفاعی ( نظیر دانشگاهها ، ارتش و پلیس ) توجه کمتری شده است . به طور معمول یک نهاد خدماتی به جای « کالاهای ملموس » ، « خدمات ناملموس » را به مشتریان خود ارائه نموده و یک سازمان غیر انتفاعی است. از آنجائیکه یک سازمان غیر انتفاعی ( که گاهی اوقات یک سازمان سودناخواه نامیده می شود ) نیز عمدتاً « خدمات ناملموس » را به مشتریان خود عرضه میدارد ، سازمان غیر انتفاعی نوعی سازمان خدماتی است . با این حال براساس تعریف ، سازمانهای غیر انتفاعی سود محور نیستند . دستاوردها و موفقیت این سازمانها براساس سهم آنها در رفاه عمومی جامعه مورد ارزیابی قرار می گیرد .
در این فصل برخی از جنبه های عملیاتی عمده سازمانهای خدماتی و سازمانهای غیر انتفاعی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است . از آنجائیکه بسیاری از فارغ التحصیلان دانشگاهها سرانجام از سوی یکی از این سازمانها به خدمت گرفته می شوند ، پوشش این نهادها در این فصل ضروری است . توجه عمده, به بحث و بررسی ویژگیهای سیستم های اطلاعاتی حسابداری که منحصر به نهادهای خدماتی و غیر انتفاعی است اختصاص خواهد یافت . همچنین نمونه های عملی از کاربرد کامپیوتر در سازمانهای خدماتی و غیر انتفاعی فراهم گردیده است .
سازمانهای خدماتی
اصطلاح سازمانهای خدماتی ، محدوده گسترده ای از موسسات تجاری را در بر می گیرد که خدماتی را به مشتریان خود ارانه می نمایند .
رستورانها ، هتلها ، مغازه های آرایش و زیبایی ، دفاتر حقوقی ، دفاتر حسابداران مجاز ، دفاتر حمل و نقل ، کلینیکهای پزشکی ، دفاتر مشاوره ، استودیوهای تلویزیونی و نهادهای ورزشی نظیر تیمهای حرفه ای بیسبال و فوتبال در گروه تجاری سازمان های خدماتی قرار می گیرند .
ویژگیهای منحصر به فرد سازمانهای خدماتی
سازمانهای خدماتی در مقایسه با سازمانهایی که کالاهای ملموس ( نظیر تولید کنندگان اتومبیل) به مشتریان خود عرضه می کنند ، دارای خصوصیات عملیاتی منحصر به فردی می باشند . ویژگیهای متمایز کننده اغلب نهادهای خدماتی عبارتند از (1) عدم وجود موجودی کالای قابل فروش ، (2) اهمیت کارکنان حرفه ای ، (3) دشواری اندازه گیری کیفی و کمی محصول و فرآورده و (4) کوچکی اندازه .
اکنون به هر یک از این چهار خصوصیت خواهیم پرداخت .
فقدان موجودی کالا
این خصوصیت می تواند بر فعالیتهای کسب درآمد یک سازمان خدماتی تاثیر عمده ای داشته باشد . یک تولید کننده کالاهای ملموس ( نظیر کمپانی Alan که کالاهای ورزشی تولید می کند) برای فروشهای جاری و آتی خود موجودی کالا تولید می کند . این موجودی به عنوان یک ذخیره احتیاطی در مقابل نوسانات احتمالی فروشهای آتی عمل می نماید . به عنوان مثال ، در صورتیکه کمپانی Alan انتظار داشته باشد که فروش ماه بعد وسایل بسکتبال بیش از طرفیت تولیدی کارخانه باشد ، کمپانی می تواند تولید ماه جاری کارخانه را افزایش دهد . و گرنه ، اگر کمپانی مقداری از فروش کالاهای ورزشی را در این ماه در نتیجه بازاریابی ضعیف از دست بدهد ، شاید بتواند در ماههای بعد این فروشها را جبران نماید ( به عنوان مثال از طریق برنامه های بازاریابی موثرند) . اغلب سازمانهای خدماتی نمی توانند ، موجودی کالایی را برای فروشهای فعلی و آتی خود تهیه نمایند . این اصطلاح موجودی که سازمان خدماتی در تلاش برای کسب درآمد خود به فروش می رساند شامل خدماتی است که کارکنان سازمان برای مشتریان آن فراهم می نمایند . این خدمات را نمی توان در یک موجودی ، جمع آوری نمود . بنابراین ، هرگونه نقص در کسب درآمد از ارائه خدمات نمی تواند فردا یا ماه بعد جبران گردد . درآمدی که در نتیجه عدم فراهم نمودن خدمات در امروز از دست میرود ، احتمالا هر گز به دست نخواهد آمد .
به عنوان مثال ممکن است رستوران FINE TASTE شنبه شب ناچار باشدتا برخی از مشتریان خود رابه خاطر رزرو شدن میزهای موجود ، رد کند . احتمالا این مشتریان در رستوران دیگری میز رزو میکنند و در نتیجه رستوران FINE TASTE برای همیشه درآمدی را که می توانست در آن بعد از ظهر از این مشتریان داشته باشد, از دست داده است. البته ممکن است مشتریانی که شنبه شب رد شده اند ، برای یکشنبه شب یا آخر هفته بعد در این رستوران میز رزرو نمایند . بااین حال نکته در این است که یک سازمان خدماتی نظیر رستوران قادر به انبار کردن موجودی برای رفع تفاضای نوسانات فروش نمی باشد . ممکن است میزهای غذاخوری رستوران FINE TASTE در دوشنبه شب خالی بماند ، درحالی که تقاضای میز غذا خوری در شنبه شب بیش از میزان عرضه است . در حالت ایده آل مدیریت رستوران می توانست افزایش تدریجی موجودی خدمات غذاخوری را برای دوشنبه شب طراحی کند و سپس این خدمات شنبه شب به فروش برسد . واضح است که این گونه افزایش تدریجی موجودی ، غیر ممکن خواهد بود.
اهمیت کارکنان حرفه ای
در بسیاری از سازمانهای خدماتی ، "مهمترین منابع" دارایی مهارتهای تخصصی پرسنل آن می باشد . در واقع ، کارکنان ماهر در فعالیت موثر سازمانهای غیر خدماتی نظیر شرکتهای تولیدی از اهمیت فراوانی برخوردارند . اما در مورد بسیاری از سازمانهای خدماتی تنها محصول ارائه شده ، نبوغ حرفه ای منابع انسانی می باشد . به عنوان مثال ، یک دفتر حقوقی نمی تواند بدون وکلای آموزش دیده به خوبی عمل نماید . به همین ترتیب ، چگونه یک تیم فوتبال می تواند بدون نبوغ ورزشکاران خود فعالیت نماید ؟
ارزیابی کمی و کیفی محصول ( خروجی )
در یک شرکت تولیدی نظیر کمپانی Alan ، حسابداران موسسه می توانند استاندارهای کمی و کیفی را برای اقلام تولید شده توسعه دهند . در صورتیکه ، مقدار کالاهای ورزشی تولید شده در یک دوره خاص به گونه ای چشمگیر از مقدار استاندارد از پیش تعیین شده متفاوت باشد ، گزارشهای