لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 210
کلیات - تعریف و موضوع روانشناسی
واژه ای که بنام «روانشناسی» رواج یافته ، ترجمه لغت پسیکولوژی که با تلفظ انگلیسی «سایکولوژی» می باشد که در اصل ازدو کلمه یونانی «پسیکه» به معنی روح و «لوگوس» به مفهوم تحقیق و بیان مشتق شده است . پسیکه مفاهیم متعدد دارد ، برخی آنرا به معنی روح و بعضی دیگر روان تفسیر نموده اند . این کلمه نام یکی از خدایان افسانه ای یونان قدیم بوده که در ابتدا زندگی بشر فناپذیری داشته بعداً در زمره خدایان درآمده و جاودان گردید .
تعریف روانشناسی : روانشناسی عبارتست از مطالعه جنبه های مختلف رفتار و ارتباط آنها با یکدیگر . منظور از رفتار و جنبه های آن فعالیت هائی است که از فرد سرمی زند ما با فردی سروکار داریم که احساس و ادراک می کند ، امور را بخاطر میسپارد و بیاد میاورد ، پاره ای از امور را یاد می گیرد ، از برخورد بچیزهایی میترسد، در مقابل ناملایمات خشمگین می شود ، در بعضی مواقع شور و هیجان از خود نشان می دهد ، با دیگران بسر می برد ، از کار کردن بادیگران لذت می برد ، برای خود هدفهای اساسی یا غیر اساسی انتخاب می کند ، نقشه می کشد ، درباره اعمال افراد اظهار نظر می نماید ، گاهی خونسرد است زمانی حساسیت نشان می دهد ، در انتخاب هدف ها و وسائل تصمیم می گیرد ، برای جلوگیری از شکست خود به منظور تامین احتیاجات اساسی روانی خویش رفتار خاصی از خود ظاهر می سازد ، اینگونه فعالیت ها که اغلب با کارهای بدنی همراه هستند بعنوان رفتار در روانشناسی مورد بحث واقع میشوند .
روی این زمینه می گوئیم ، روانشناسی عبارتست از مطالعه جنبه های مختلف رفتار آدمی از قبیل جنبه های بدنی - عاطفی - اجتماعی - عقلانی ، اخلاقی و هنری و ارتباط این جنبه ها با هم .
موضوع روانشناسی : همانطور که اشاره شد ، موضوع روانشناسی رفتار و جنبههای مختلف آن و ارتباط آن جنبه ها با یکدیگر است . در روانشناسی ، رفتار عقلانی کیفیت رشد و بروز آن و ارتباط آن با اشکال دیگر رفتار ، رفتار عاطفی ، کیفیت بروز عواطف و رشد آنها ، رفتار اجتماعی ، اشکال ارتباط فرد با گروه در دوره های مختلف رشد و تاثیر نفوذ گروه روی رفتار افراد و رشد اعمال بدنی و ارتباط آنها با سایر جنبه های شخصیت فرد مورد بحث واقع می شود . علاوه بر این امور ، احتیاجات اساسی افراد و نحوة تاثیر آنها در رفتار فرد، یادگیری بعنوان یکی از اشکال رفتار منشاء و علل رفتار غیرعادی و شخصیت فرد نیز در روانشناسی مورد مطالعه قرار می گیرد .
تعریف روانشناسی تربیتی : روانشناسی تربیتی عبارتست از بررسی اصول و قواعد روانشناسی و اجرای آنها در جریان های تربیتی است . یکی از اموری که در روانشناسی مورد بحث قرار می گیرد ، احتیاجات اساسی بدنی و روانی افراد است ، از جمله احتیاجات اساسی احتیاج به بستگی و تعلق به گروه است . افراد در دوره های مختلف زندگی برای حفظ موقعیت خویش نیاز به گروه دارند . تعلق به گروه چه در خانواده ، چه در میان هم سنها ، چه در میان همکاران و چه در حفظ حیثیت اجتماعی افراد کاملاً موثر است . معلم با توجه به این امر باید مراقبت نماید که وضع اجتماعی هر یک از کودکان در کلاس و مدرسه مشخص باشد به محض اینکه دید کودک تنها به سر می برد یا از گروه طرد شده است باید به بررسی علل آن بپردازد وبرای سازش دادن آن کودک با دیگران اقدام کند .
در مورد یادگیری نیز اصولی از قبیل اصل آمادگی ، اصل فعالیت ، و نظایر آنها مورد توجه روانشناسان است . معلم باید ابتدا این اصول را فرا گیرد و بعد آنها را در موقعیتهای مختلف یادگیری چه درکلاس و چه در خارج از کلاس به کار گیرد .
بنابرآنچه گفته شد روانشناسی تربیتی بطور خلاصه عبارتست از علمی که اصول و قوانین روانشناسی را در جریان های تربیتی اعم از خانه ، مدرسه و نهادی اجتماعی به کار می گیرد و سعی دارد که با ارائه تکنیک های خاص به اصلاح رفتار افراد بپردازد .
موضوع روانشناسی تربیتی : درکتب مختلف روانشناسی موضوع های بسیاری برای روانشناسی تربیتی مطرح شده است . از آنجائیکه هدف روانشناسی تربیتی فهم صحیح تر تعلیم و تربیت است می توان به موضوع های زیر برای این علم اشاره نمود .
1-یادگیری : ماهیت یادگیری ، عوامل موثر در یادگیری ، چگونگی تحریک یادگیرنده ، یادگیری مهارت های مختلف حل مسئله ، اجرای اصول یادگیری در وارد درسی و انتقال یادگیری ، امور راهنمایی و اداره کلاس ، کنترل و ارزش
22 صفحه
قابل ویرایش
« فهرست مطالب »
عنـــــــوان
صفحه
مقدّمه
1
تاریخ روان شناسی2
عوامل مؤثر در شکل گیری روان شناسی علمی3
فلسفه روانشانسی
4
فلسفه روانشناسی در قرن بیستم
8
از رفتارگرایی تا شناختگرایی
9
رفتارگرایی منطقی
10
رفتارگرایی روانشناختی
11
نوام چامسکی و ظهور شناختگرایی
13
فطریگرایی15
ماهیت فطریگرایی15
مسائلی درباره مفهوم فطریت17
انعطافپذیری ماهیت انسان19
نتیجه گیری
21
منابع
22
22 صفحه
قابل ویرایش
« فهرست مطالب »
عنـــــــوان
صفحه
مقدّمه
1
تاریخ روان شناسی2
عوامل مؤثر در شکل گیری روان شناسی علمی3
فلسفه روانشانسی
4
فلسفه روانشناسی در قرن بیستم
8
از رفتارگرایی تا شناختگرایی
9
رفتارگرایی منطقی
10
رفتارگرایی روانشناختی
11
نوام چامسکی و ظهور شناختگرایی
13
فطریگرایی15
ماهیت فطریگرایی15
مسائلی درباره مفهوم فطریت17
انعطافپذیری ماهیت انسان19
نتیجه گیری
21
منابع
22
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 55
منابع:
روانشناسی صنعتی
تألیف: دکتر یحیی اسفرجانی
فهeرست مطالب:
1- روانشناسی در صنعت
2- تاریخچهی روانشناسی صنعتی
3- روانشناسی اجتماعی صنعتی
4- عامل انسانی و رابطهی آن با تولید
5- فلسفه و روانشناسی کار
6- کار و استراحت
7- روابط انسانی در صنعت
8- سنجش شایستگی
9- رضایت حرفهای و روحیهی صنعتی
10- زنان در کارخانجات
11- ارزیابی مشاغل
12- آموزش در صنعت
13- آزمونهای روانی
14- سوانح و ایمنی در کارخانجات
1- روانشناسی در صنعت
روانشناسان بیش از آنچه ما تصور میکنیم میتوانند در کارخانجات مثمرثمر واقع شوند. فعالیت و راهنماییهای آن فقط به تست و آزمونهای روانی منتهی نمیشود بلکه در موارد روابط، روحیه و طرز فکر، عادات، شخصیت و بهبود زدگی افراد نیز اظهارنظر مینمایند. شغل روانشناسان صنعتی بیشتر جنبهی مشورتی دارد و علاوه بر حل مشکلات فری از فکر و تجربهی او در موارد مختلف صنعتی، برنامههای آموزشی و پیشگیری سوانح استفاده مینمایند.
2- تاریخچهی روانشناسی صنعتی
اولین روانشناس صنعتی توماس ک بالمر است. تاریخچهی روانشناسی صنعتی به قرار زیر است: روانشناسی در جنگ جهانی اول، دورهی روانشناسی صنعتی اجتماعی، روان شناسی در عصر جدید، روانشناسی در جنگ دوم جهانی، روانشناسی در زمان حال.
3- روانشناسی اجتماعی صنعتی
عبارت از پژوهش و مطالعه روابط انسانی در کارخانجات و محیطهای صنعتی بوده و وضع کارگران را از نظر سازش به محیط، سازش به کار و سازش به همکاران مورد بررسی قرار میدهد.
4- عامل انسانی و رابطهی آن با تولید
استفاده از عامل انسانی در محیطهای صنعتی و اداری بستگی به علاقهی فردی و رضایت حرفهای کارگران دارد، اگرچه دو شرط تأمین شود شاید م دیران به موفقیت بزرگی نایل یند و اجتماعی را از دگرگونی رهایی بخشند. روانشناسان ارضای انگیزههای فردی و برقراری روابط انسانی را عامل مؤثر رشد دستگاهها و رمز موفقیت کارخانجات میدانند.
5- فلسفه و روانشناسی کار
رشد انسانی بزرگترین عاملی است که انسان را به کار واداشته و انگیزهی تحرک را در نهاد بشر به وجود میآورد. اگر باور کنیم که عوامل شکست در مراحل مختلف زندگی ما بیشتر متوجه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
گروه های مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی
با تاکید بر نظریه های مرتن و فستینگر
چکیده
در فرآیند شکل گیری نگرش، تصمیم گیری و کنش افراد در جامعه، عواملی چند نقش دارند. از جمله مهمترین آنها افراد یا گروههای مرجع اند که مبنا و معیار داروی و ارزیابی کار کنش گران اجتماعی قرار می گیرند. گروههای مرجع دو کارکرد عمده ی هنجاری و مقایسه ای دارند. سوال اصلی دراین مقاله آن است که گرایش و نیاز افراد تا چه حد بنیانی اجتماعی دارد و در جامعه ساخته می شود و تا چه حد مستقل از عوامل اجتماعی و فرهنگی شکل می گیرد . در پاسخ به این سوال مهم، رویکردهای روان شناختی و روان شناسی اجتماعی به ویژگی ها وابعاد فردی توجه میکنند و رویکرد جامعه شناختی به عامل ساختارها و نظام ارزشی حاکم در جامعه می پردازد. این مقاله به شرح و تفصی و مقایسه این رویکردها به ویژه دیدگاههای مرتن و فستینگر خواهد پرداخت.
واژگان کلیدی :گروه مرجع، تعامل، مقایسه اجتماعی، ساخت اجتماعی، کارکرد، منزلت .
مقدمه
در جریان تصمیم گیری ها، کنش ها و حتی شکل گیری نگرش انسانها در جامعه، عواملی چند نقش آفرینند که از جمله مهمترین آنها افراد یا گروههایی هستند که مبنا و معیار قضاوت و ارزیابی کنشگران اجتماعی قرار میگیرند. اینها که «گروه مرجع» گفته می شوند دو کارکرد عمده ایفا میکنند: اولاً هنجارها، رویه ها، ارزشها و باورهایی را به دیگران القا می کنند و به اصطلاح کارکرد هنجاری دارند، ثانیاً استانداردها و معیارهایی در اختیار کنشگران قرار می دهند که کنش و نگرش خود را با آنها محک می زنند و اصطلاحاً کارکرد مقایسه ای و تطبیقی ایفا می کنند. با ملاکهای عینی به صحت رفتارها یا باورهای خود یقین پیدا کنند، مقایسه با گروههای مرجع وارجاع به آنها راهی برای برون شدن از این معضل و بن بست است. این ارجاع حتی اگر خود آگاهانه نباشد، نقش انکار ناپذیر و به سزایی در تصمیم گیریها و رفتارهای اعضای جامعه ایفا می کند.
در تحلیل و بررسی این موضوع، سوالی که مطرح می شود این است که، این گرایش و نیاز تا چه حد از نیازها و انگیزشهای فردی ناشی می شود و چه میزان از ساختارهای فرهنگی و اجتماعی تاثیر می پذیرد؟ به عبارت دیگر در تعیین گروههای مرجع- که نقطه اتکا و مبنای مقایسه، ارزیابی و تصمیم گیری افراد قرار می گیرند، عوامل و عناصر اجتماعی یا گروهی و فردی چه میزان تاثیر گذار هستند؟
در رویکرد روانشناختی و روانشناسی اجتماعی به ویژگیها و ابعاد فردی مساله در گروه توجه میشود، اما در رویکرد جامعه شناختی، ارزشهای اجتماعی و ساختارهای حاکم در جامعه نقش آفرین تلقی می شوند و بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. زیرا اساساً موضوع جامعه شناسی بررسی ساختارها و تعاملات اجتماعی است در حالی که روانشناسی اجتماعی به رفتارهای فردی انسانها در بستر جامعه می پردازد وعلائق و انگیزشهای فردی را در تعامل با دیگران مورد توجه قرار میدهد. « روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی هر دو رفتار افراد را در گروه یا نسبت به قالبهای گروهی یا دریافت جمعی مطالعه می کنند، اما جامعه شناسی به رفتارها آن چنان که در افراد خاصی ظاهر می شوند، کاری ندارد، بلکه آنها را به صورت جمعی ، یا به بیان بهتر به صورت تعیین اجتماعی در نظر می گیرد، در حالی که رواشناسی اجتماعی به عکس در رفتارها به مطالعه ی چگونگی ایجاد آنها در فرد می پردازد.» (استوتزل 1374، صص 30-29).
مقایسه این دو رویکرد و بهره گیری از امتیازات هر یک می تواند پرتویی روشنگر بر موضوع بحث بیافکند و با توجه به کاربردهای رو به گسترش آن در زمینه های مختلف از قبیل جامعه شناسی سیاسی، جرم شناسی، تبلیغات و بازار یابی، آسیب شناسی و... الگویی مناسب برای تحقیقات میدانی و کاربردی در اختیار محققین قرار دهد.
در حوزه ی جامعه شناسی «رابرت.کی.موتن» شاخص ترین نظریه پردازی است که به شرح و بسط مفهوم «گروه مرجع» پرداخته است. او این مفهوم را در قالب نظریه برد متوسط ارائه کرده است. وی در مقالات مفصلی که طی سالهای 1950 تا 1957 با همکاری جامعه شناسان دیگری از قبیل «لازارسفلد» ، «روسی» و «کیت»به رشته تحریر در آورد، تلاش کرد تا یک تئوری کامل و جامع درباره کارکردها و عوامل انتخاب گروههای مرجع ارائه دهد. مرتن در این راه از دستاوردهای جامعه شناسانی از قبیل «کولی» و «مید» و بخصوص از یافته های تحقیق معروف «استوفر» تحت عنوان «سرباز آمریکایی» استفاده کرد و در تداوم تلاش های علمی آنان، «تئوری گروه مرجع » را به عنوان یک تئوری جامعه شناختی در عرصه این علم ارائه داد. اما همانطور که خود او نیز اذعان دارد خاستگاه اصلی مفهوم «گروه مرجع» در روانشناسی اجتماعی است. در واقع «هیمن» اولین کسی است که این مفهوم را وضع کرد و بکار برد. پس از وی سایر روانشناسان اجتماعی از قبیل «نیوکمب» ، «مظفر شریف» و «سینگر» تحقیقاتی درباره ی این مفهوم انجام دادند و آثاری از خود به جا گذاشتند. اما «لئون فستینگر» مهمترین نظریه پردازی است که در حوزه ی روانشناسی اجتماعی در باب مضمون و کارکرد گروه مرجع- یعنی تاثیر گروه بر شکلگیری نگرش ها و رفتارهای فرد- به نظریه پردازی پرداخته است، وی با ارائه «نظریه ی مقایسه ی اجتماعی » جایگاهی ویژه در فرآیند تاریخی رشد و تکوین مبحث تاثیرات گروه بر فرد یافته است. جذابیت و کاربرد وسیع نظریه فستینگر موجب شده است که طی چند دهه گذشته تحقیقات علمی فراوانی در چارچوب این نظریه اجرا شوند و اهمیت و سودمندی آن مورد توجه قرار گیرد.
گروه مرجع در روانشناسی اجتماعی
«هیمن» مفهوم گروه مرجع را اولین بار در سال 1942 بکار برد. او در مقدمه ی کتابی که همراه با «سینگر» تحت عنوان «مطالعاتی درباره تئوری گروه مرجع» تدوین کرد، آورده است:« انسان ها در شکل دهی به نگرشهای خود بیش از آنکه به خود متکی باشند، به گروههایی که با آنان در ارتباط