لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
گذری کوتاه بر تاریخ سیاسی روم
از رم تا روم
در همان زمانی که یونان دوران شکوفایی خود را می گذراند، در شمال غربی آن ـ یعنی در شبه جزیره ی ایتالیا ـ اقوامی می زیستند که از حیث فرهنگ و تمدن بسیار عقب تر از آنان بودند. از شهرهای مهم این اقوام، شهر رم بود. رمی ها حکومت جمهوری داشتند. آنان به طور دایم با همسایگان خود در جنگ بودند. به همین دلیل، جنگاوری در میسان رمی ها اهمیت زیادی داشت و پسران خود را پس از دوران کودکی به آموزش های سخت نظامی مشغول می کردند.
در قرن سوم قبل از میلاد، توسعه ی فتوحات رمی ها موجب شد که با حکومت کارتاژ همسایه شوند و بر سر منافع اقتصادی و راه های دریایی، با یک دیگر بجنگند.
کارتاژی ها عنوان خود را از پایتخت خود، شهر کارتاژ( در تونس فعلی)، گرفته بودند. آنان قسمت های زیادی از سواحل شمال آفریقا و جزایر دریای مدیترانه را در اختیار داشتند. جنگ هایی رومیان با کارتاژی ها بیش از نیم قرن طول کشید. سرانجام، با وجود رشادت های هانیبال،2 سردار کارتاژی، رومیان پیروز شدند و به عمر دولت کارتاژ خاتمه دادند(146 ق.م) جنگ های رومیان و کارتاژی ها به جنگ های پونیک3 معروف است.
رومیان به تدریج بر پیروزی های خود افزودند و با فتح مصر و آسیای صغیر کشوری پدید آوردند. بدین ترتیب، حکومت رم به امپراطوری روم تبدیل شد. گستردگی بیش از حد قلمرو روم برای آن امپراتوری مشکلاتی در پی داشت. همسایگی رومیان با دولت ایران، سرآغاز مسائل بسیاری در سرنوشت دو کشور بود. تا این زمان رومی ها آشنایی زیادی با حکومت ایران آن زمان ـ یعنی اشکانیان ـ نداشتند. همسایگی آنان با اشکانیان موجب برخورد منافع و در نتیجه، جنگ های بسیاری شد که تا اواخر دوره ی ساسانی ادامه یافت. این جنگ ها در نهایت موجبات ضعف هر دو کشور را فراهم کرد.
امپراتوری روم از قرن سوم میلادی دچار مشکلاتی شد که به تدریج قدرت آن را به تحلیل می برد.
یکی از علل این مشکلات وسعت بیش از حد قلمرو امپراتوری بود. امپراتور کنسانتین شهر بیزانتیوم ( قسطنطنیه) را که در شرق امپراتوری بود به پایتختی انتخاب کرد. این اقدام مقدمه ی تقسیم روم به دو قسمت شرقی و غربی گردید.(395 م.)
از آن پس، روم غربی به دلیل حملات مداوم اقوام بیابانگرد رو به انحطاط نهاد و به عکس، روم شرقی به دلیل برخورداری از سرزمین های ثروتمند امپراتوری و راه های بازرگانی تا مدت ها به حیات خود ادامه داد تا آن که در 1453 م. پایتخت آن توسط ترکان مسلمان فتح شد و بدین ترتیب، یکی دیگر از امپراتوری های بزرگ جهان منقرض شد.
مورخان سقوط شهر رم، به دست اقوام مهاجم، را از مهم ترین حوادث تاریخ جهان دانسته اند. اقوام مهاجم مردمی بیابانگرد و با زندگی شهری بیگانه بودند. آنان پس از کش مکش های بسیار توانستند شهر رم را تسخیر کنند و خرابی های بسیار به بار آوردند. یکی از مورخان در این باره نوشته است:« هزار سال پیش از مسیح، متجاوزان شمالی وارد ایتالیا شده و ساکنان آن را مطیع ساخته و با آن ها مخلوط شده بودند، تمدن آنان را کسب کرده و با خود آنان، تمدن نوینی را بنا نهاده بودند. چهارصد سال پس از مسیح همان واقعه تکرار شد . . . »
مسیحیت
پیدایش مسیحیت، مهم ترین حادثه در تاریخ رم باستان است. مسیحیان در ابتدا مسئله ی مهمی برای حکومت روم به شمار نمی رفتند اما به مرور زمان به شمار و اهمیت آنان افزوده شد. تعالیم مسیحیت در جامعه أی که فساد و خشونت در آن گسترش فراوانی داشت، مردم را به پارسایی و مهربانی دعوت می کرد. به علاوه، تعالیم آن با بسیاری از سنت های شرک آمیز رومیان در تضاد بود. به همین دلیل، از طرف بسیاری از بردگان و گروه های مردم بدان گرویدند و از طرف دیگر، موجبات خشم و نگرانی روحانیون یهودی و حاکمان رومی را فراهم آورد. از این رو، سختگیری نسبت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 65 صفحه
قسمتی از متن .doc :
رنسانس Renaissance ، ایتالیایی: Rinascimento
رنسانس ـ عصر نوزایی ـ باززایی ـ اغلب به جنبش فکری و عقلانی اطلاق میشود که در قرن 14th از شهرهای شمالی ایتالیا سرچشمه گرفت؛ و در سده 16th به اوج خود رسید.
تا قرنی پیش رنسانس را تولد دوباره هنر و ادبیات تحت تأثیر سرمشقهای کلاسیک باستان و یا کشف جهان و انسان تعریف کرده بودند؛ ولی تاریخ نوسان قرن 20th نظریههای تازه در مفهوم و حدود زمانی این جنبش پیش نهادهاند. اصطلاح «تولد دوباره» ریناشیتا (Rinashita) را نخستین بار «وازاری» (Vasary) بکار برد (1550) و احتمالاً، یاکوب بورکهارتی (Jacob Borkhardt) آن را در معنای وسیعتری رایج کرد (1860).
به علاوه امروزه چنین نظری مورد قبول قرار گرفته است که اگر چه ایتالیا خاستگاه رنسانس بود، و در آنجا دگرگونی فرهنگی و هنری با درخشش بسیار صورت گرفت؛ سایر نواحی اروپا نیز سهمی مهم در بسط و غنای دستاوردهای آن داشته. در تاریخ هنر، معمولاً رنسانس را به مراحل آغازین (حدود 1300 ـ حدود 1420)، میانی (حدود 1420 ـ حدود 1500) و اوج (حدود 1500 ـ حدود 1521) تقسیم میکنند. سست شدن قیود فئودالی، توسعه تجارت بینالمللی، انباشته شدن سرمایه در بانک مدیچیها در فلورانس و در خزانة واتیکان، از عوامل مهم پیدایش و پیشرفت رنسانس بودند. رنسانس اعتقاد جدید به توانایی و شایستگی انسان را آشکار ساخت. و در این زمینه آثار متفکران و هنرمندان دوران باستان بسیار بهره گرفت. اهمیت روز افزون نظم دنیوی در فرهنگ اروپایی بازتاب نقش حامیان اشراف منشی چون «لرنتود مدیچی (Lorneto Medicci) بود. با این حال هنر پروری دستگاه کلیسا و بلند پروازی پاپ یولیوس دوم (Pop Jolius) پاپ لئود هم نیز نه فقط سیمای شهر رم، بلکه مسیر تحول هنر اروپایی را عوض کرد. در این رهگذر، هنرمند موقعیت اجتماعی تازهای به دست آورد. اگر قبلاً هنرمند در ردیف صنعت گر ماهر جای داشت اکنون او را چون انسانی والا و برخوردار از موهبت نبوغ، میستودند. جامعة رنسانس علاوه بر ستایش الهام هنری، مفهوم انسان «جامع ـ چیره دست در همه هنرها، مطلع از آثار کلاسیک (منظور از کلاسیک هنر کهن دورههای قبل رنسانس است). و خبره در علم، مهندسی، و حتی فنون نظامی ـ را به عنوان کمال مطلوب خود پذیرفت.
آثار پژوهندگان انسانگرا خصلت فرهنگی ادبی اروپایی را تغییر داد. پترارک (Petrark) نخستین نویسندة انسانگرا از اینکه دانش کلاسیکی را برتر از الهیات متفکران مدرسی اسکولاستیک میدانست، برخود میبالید. او به مدد قواعد درست صرف و نحو زبان لاتینی و یونانی و نثر فاضلانة ساختگی، شیوة ادبی منسجمی را پی افکند.
متفکرانی چون اراسموس (Erasmus) به کار تصحیح متون کلاسیک و پیرایش کتاب مقدس پرداختند. اغلب آثار افلاطون بازشناخته شد، و تأثیر تازهای بر اندیشة زمانه گذاشت. آگاهترین انسانها اختراع چاپ را مغتنم شمردند، و در انتشار متون حقیقی با چاپگران همکاری کردند. چاپگران نیز در هنر خود به معیارهایی دست یافتند که هنوز هم معتبرند.
در نقاشی و مجسمه سازی، استادانی چون جوتو (Jotto)، مازاتچو (Masazco)، دناتو (Donato)، سلوتر (Soloter)، لئوناردو داوینچی (Leonardo devincci)، میکل آنژ (Micheil Ange) و تیسین (Tissin) زبان بصری تازهای را بنیاد نهادند که در آن همچنان که در هنر کلاسیک باستان پیکرو کفش آدمی مهمترین وسیله بیان مقصود هنرمند بود. توجه روز افزون به کالبد شناسی و تکمیل قواعد پرسپکتیو پویایی پیکرها و حضور وزینشان در فضای یکپارچه تصویری یا حالت ایستادن راحت و مطمئنشان در مکانی محسوس را تأمین کرد.
اگر فضای پرسپکتیوی عبارت بود از بازنمایی واقعیت به مدد ساختار مرکب ترازهای مناسب، به همان گونه نیز پیکر آدمی که به طرزی آرمانی این فضا را اشغال میکرد، بر حسب مجموع روابط اندازهها (نظام تناسب) شکل گرفت. «دورر» (Dorrer) از جمله هنرمندانی بود که نظریة تناسبات کالبد آدمی را تحت ضابطه آورد. در رنسانس همچنین، تحولی سریع در وسایل و اسلوبهای ژرفتر نمود، و سایه پردازی رنگی را تنوع بخشید. با کاربرد اسلوب جدید، ضرورتاً، استفاده از بوم پارچهای به جای بوم تختهای معمول شد.
در تحول هنر رنسانس ـ از مرحله آغازین تا مرحله اوج ـ روندی صعودی از طبیعت گرایی به سوی کلاسیک گرایی را میتوان باز شناخت. «جوتو» (Joto) بیشتر مشتاق بازنمایی واقعیت مرئی بود. حال آنکه، رافائل (Rafael) میکوشید به منظمترین صور طبیعت دست یابد. البته، این گرایش کلاسیکی در رنسانس نتیجه تقلید هنرمندان از مجموعههای یونانی و رومی نبود، بلکه نگرشهای همانندی را باز میتابید. هنرمندان رنسانس از طریق تقلید صور طبیعی و گردآوری و تلفیق عناصر زیبای آن، به تدریج قالب «کلاسیک» خاص زمان خود را ساختند. در واقع رنسانس در جریان بازشناسی هنر کلاسیک باستان تفسیری تازه از اصول کلاسیکی ارائه کرد، که یک الگوی آرمانی جدید را پدید آورد. تا مرحلة اوج رنسانس، مسائل مربوط به بازنمایی طبیعت حل شد؛ و دانشی وسیع مشتمل بر روشهای ژرفنمایی، کالبد شناسی، برجسته نمایی، تناسبات و غیره فراهم آمد. هنرمندان نسل بعد به جای آنکه پژوهش در طبیعت را ادامه دهند، آثار متأخر میکل آنژ را سرمشق خود قرار دادند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
مقدمه
رنسانس در لغت یعنی نوزایی .
با پایان گرفتن سده های میانه ، عصر رنسانس آغاز شد .
در این عصر اندیشه وهنر جان تازه ای کسب کرد و اروپا از رکود اقتصادی قرون وسطی به در آمد . به عبارتی می توان گفت در عصر نوزایی دستاوردهای تمدنهای باستانی یونان و روم مجدداً مورد توجه و حتی تقلید قرار گرفت .
معمولاً هنر دوره نوزایی را به دو دوره تقسیم می کنند : دوره اول یا اوایل رنسانس که از اواخر سده سیزدهم آغاز می شود وتا نخستین سالهای قرن پانزدهم ادامه می یابد ، دوره دوم دوره ای است که در آن هنرمندان طراز اول مهارتهای تکنیکی خود را به کمال رساندند . این دوره را اوج رونسانس می گویند ، در این دوره با استفاده از الگوهای کلاسیک یونان و روم باستان نوعی همنوایی متعادل ، کلاسیک و ناب بوجود آمد .
از نظر هنرمند دوره رنسانس انسان متفکر در سقوط یا صعود خود صاحب اختیار و اراده است . این انسانگرایی یکی از وجوه مشخصه هنر دوره رنسانس است و در پیکره های سده پانزدهم به خوبی متجلی شده است .
هنر عصر رنسانس وبخصوص نقاشی آن عصر ء به میزان قابل توجهی مدیون یک هنرمند ایتالیایی اواخر قرن سیزدهم میلادی موسوم به جوتو( پدرهنرغرب ) بود ، اولین نقاشی که با کار خویش ختم هنر قرون وسطی را اعلام کرد .
در مجموع هنر دوره رنسانس مجدداً به عینیت و طبیعت روی می آورد و مسأ له طبیعت و رابطه میان انسانها را مورد توجه قرار می دهد .
مونالیزا
تابلوی نقاشی مونالیزا که به لبخند ژوکوند نیز شهرت دارد، شاهکار لئوناردو داوینچی هنرمند مشهور ایتالیایی است.
این اثر استثنایی در طول تاریخ چندین بار ربوده شده، و با اینکه ۵۰۰ سال از زمان خلقش میگذرد اما آسیب چندانی ندیدهاست.
تابلوی مشهور لبخند ژوکوند به دلیل لبخند بسیار مرموز مونالیزا و همچنین سبک نوین نقاشی لئوناردو داوینچی در آن زمان، به شهرت جهانی رسید.
گفته شدهاست که داوینچی سفارش نقاشی این اثر را بین سالهای ۱۵۰۳ تا ۱۵۰۶ دریافت کرد، اما آن را به موقع تحویل نداد و چند بار آن را عوض کرد.
هم اینک اصل تابلو در موزه لوور در فرانسه نگهداری میشود.
تابلوی استثنایی مونالیزا اثر لئوناردو داوینچی
لبخند مرموز
نقاشی مونالیزا که احتمالا مشهورترین نقاشی پُرتره در تاریخ است، به دلیل لبخند مشهور مونالیزا - که گفته شدهاست همسر بازرگانی از اهالی فلورانس به نام فرانچسکو دل جوکوندو بودهاست - شهرت جهانی یافت.
راز مونالیزا کشف شد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
مقدمه
رنسانس در لغت یعنی نوزایی .
با پایان گرفتن سده های میانه ، عصر رنسانس آغاز شد .
در این عصر اندیشه وهنر جان تازه ای کسب کرد و اروپا از رکود اقتصادی قرون وسطی به در آمد . به عبارتی می توان گفت در عصر نوزایی دستاوردهای تمدنهای باستانی یونان و روم مجدداً مورد توجه و حتی تقلید قرار گرفت .
معمولاً هنر دوره نوزایی را به دو دوره تقسیم می کنند : دوره اول یا اوایل رنسانس که از اواخر سده سیزدهم آغاز می شود وتا نخستین سالهای قرن پانزدهم ادامه می یابد ، دوره دوم دوره ای است که در آن هنرمندان طراز اول مهارتهای تکنیکی خود را به کمال رساندند . این دوره را اوج رونسانس می گویند ، در این دوره با استفاده از الگوهای کلاسیک یونان و روم باستان نوعی همنوایی متعادل ، کلاسیک و ناب بوجود آمد .
از نظر هنرمند دوره رنسانس انسان متفکر در سقوط یا صعود خود صاحب اختیار و اراده است . این انسانگرایی یکی از وجوه مشخصه هنر دوره رنسانس است و در پیکره های سده پانزدهم به خوبی متجلی شده است .
هنر عصر رنسانس وبخصوص نقاشی آن عصر ء به میزان قابل توجهی مدیون یک هنرمند ایتالیایی اواخر قرن سیزدهم میلادی موسوم به جوتو( پدرهنرغرب ) بود ، اولین نقاشی که با کار خویش ختم هنر قرون وسطی را اعلام کرد .
در مجموع هنر دوره رنسانس مجدداً به عینیت و طبیعت روی می آورد و مسأ له طبیعت و رابطه میان انسانها را مورد توجه قرار می دهد .
مونالیزا
تابلوی نقاشی مونالیزا که به لبخند ژوکوند نیز شهرت دارد، شاهکار لئوناردو داوینچی هنرمند مشهور ایتالیایی است.
این اثر استثنایی در طول تاریخ چندین بار ربوده شده، و با اینکه ۵۰۰ سال از زمان خلقش میگذرد اما آسیب چندانی ندیدهاست.
تابلوی مشهور لبخند ژوکوند به دلیل لبخند بسیار مرموز مونالیزا و همچنین سبک نوین نقاشی لئوناردو داوینچی در آن زمان، به شهرت جهانی رسید.
گفته شدهاست که داوینچی سفارش نقاشی این اثر را بین سالهای ۱۵۰۳ تا ۱۵۰۶ دریافت کرد، اما آن را به موقع تحویل نداد و چند بار آن را عوض کرد.
هم اینک اصل تابلو در موزه لوور در فرانسه نگهداری میشود.
تابلوی استثنایی مونالیزا اثر لئوناردو داوینچی
لبخند مرموز
نقاشی مونالیزا که احتمالا مشهورترین نقاشی پُرتره در تاریخ است، به دلیل لبخند مشهور مونالیزا - که گفته شدهاست همسر بازرگانی از اهالی فلورانس به نام فرانچسکو دل جوکوندو بودهاست - شهرت جهانی یافت.
راز مونالیزا کشف شد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
سرگذشت دانش پزشکی تا رنسانس
پیش از پیدایش تاریخ
تاریخشناسان بر این باورند که انسانهای کنونی فرزندان نیاکانی هستند که روزگارانی در دشتهای پهناور و شکاف کوههای بلند به سر میبردند.
دگرگونی زندگی، که آدمیان به جای بهرهگیری از توان جسمی خود، از نیروی خرد خویش یاری بگیرند، و از میان دشتها و درون شکاف کوهها به شهرهای پرشکوه بیایند، هزاران سال طول کشیدهاست.
آدمی در روزگاران قدیم بر روی زمینهای سرد و خیس (مرطوب) میزیست و با حیوانات خطرناکی که در اطرافش بودند، دست و پنجه نرم میکرد. در آن روزگاران، مردم حیوانات را شکار میکردند تا گوشتشان را بخورند. استخوانهای همان حیوانات وسیلة شکار و پوست آنها لباس انسانها بود. انسانها در گروههای بسیار کوچک زندگی میکردند و مانند فرزندان امروزی خود سخن گفتن نمیدانستند و با صداهای مبهم فریاد مانند، چیزهایی را به یکدیگر میگفتند، و بیشتر با اشارة دست چیزهای ساده را بیان میکردند.
نیاکان ما که در روزگاران پیش از تاریخ زندگی میکردند، به سه چیز بسیار مهم، پی برده بودند. یکی اینکه استخوانهای درشت و نوک تیز، ابزار مفیدی است که میتواند سلاح نبرد نیز قرار گیرد. سپس دریافتند که میتوان دستهای نیز برای آن ابزار یا سلاح فراهم کرده تا بهتر به کار گرفته شود. کشف آتش گام بعدی آنان بود. بوسیله آتش، آدم توانست خوراک خود را پخته، بخورد. آتش وسیلهای تازه بود که میتوانست از هجوم حیوانات درنده نیز جلوگیری کند.
پزشکی غریزی
انسانهای نخستین همواره در تیررس خطر مرگهای فوری و دردناک ناشی از بیماری و خطر مرگ فوری و هراسانگیز یورش حیوانات وحشی از هر طرف بودند. در چنان شرایط سخت و ترسآور، زندگی آرام، آسان به دست نمیآمد. به این ترتیب عمر کمتر از سیسال بود. دانش پزشکی آن زمان از روی غریزة حیوانی بود؛ و هرگاه زخمی بر بردن وارد میشد و یا جوش و عفونتی در بدن کسی پدید میآمد، با مکیدن زخم، زودتر بهبود بدست میآید.
همانگونه که دانسته بودند پس از یک پرخوری، مالیدن دستها (ماساژ) بر شکم، موجب آرامش دل درد میگردد.
ابزارهایی که برای جنگ فراهم کرده بودند نیز، برای پاره کردن دملهای دستها و پاها و پشت و سایر جاهای بدن به کار رفت و سوزاندن محل زخم نیز نوعی مداوای دیگر شده بود که جلوگیری از گسترش زخم میکرد و کسی که از سوزاندن زخم جان سالم به در میبرد، بهبود مییافت.
هرچه گروههای کوچک بزرگتر میشدند، بیماریهای گوناگون گسترش بیشتری پیدا میکرد و میکروبها و ویروسهای بیماریها زیادتر میشدند و گروههای بیشتری را آلوده کرده و می کشتند. همانگونه که اینک در مناطق غیربهداشتی جهان، بیماریهای گوناگون رواج دارند. این گونه کارهای پزشکی غریزی، رفته رفته به حالت روش درمانی درآمد که با نظارت رئیس قبیله و با