لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
مصرف گرائی حق مسلم ماست
به هنگام تعطیلات کریسمس، و پیش از آن طی روزها و هفته هائی که نزدیکی سال نو را نوید می دهد، هوس در خیابانهای آمریکا موج می زند. هوس خرید. در خیابان پنجم نیویورک، در محلهء رودیو درایوِ لوس آنجلس، در خیابانهای خلیجِ سان فرانسیسکو، و در محلات نظیر در شهرهای دیگر، در «شاپین مال» های عظیم حاشیهء مرکز که هریک شهرکی سربسته و دنیائی تماشائی در خود و برای خود است، مردم برای خرید به فروشگاهها هجوم می آورند. این ایامی است که سود و زیان سالانهء هر تاجر و سرمایه دار را رقم می زند. در کشوری که مردم اش کمتر از هرجای دیگر دنیا پس انداز می کنند و بیشتر از هرجا خرید و مصرف، این ایام همچنین شادترین و رنگین ترین ایام سال نیز هست. به فاصلهء دو هفته، یوتوپیای آمریکائی خانوادهء خوشبخت و مرفه، که هرچه بخواهد را به راحتی می خرد، به تحقق می پیوندد: پیشرفته ترین جامعهء مصرفی تمام تاریخ بشریت، در زیباترین و آرمانی ترین شکل خود.
جشن مصرف
ایام کریسمس شکل فشرده و تشدید شدهء مصرف گرائی در سایر روزهای سال است. در زندگی روزمره، به هرسو که می نگریم با نوعی «ویترین» یا «پوستر» یا «پردهء نمایش» روبه رو می شویم که فرآورده ای را برای فروش عرضه می کند. ندائی انتقادی نهیب می زند: به هرسو که می نگری با یک «فریب» روبرو هستی! با نوعی شعبده و تردستی که ناخودآگاه تو را به دام مصرف می اندازد! اما چرا ما به این دام می افتیم؟ آیا ما نمی دانیم چه می کنیم؟ در این دام چه لذتی نهفته است؟ آیا ما خودخواسته در این «دام» نمی افتیم؟
یا اینکه جبری پنهان در کار است، چیزی در ناخودآگاه ما، یا جبری اجتماعی از موقعیت ما در روابط تولید و مصرف؟ آیا ما «قربانی» ی یک ایدئولوژی به نام «مصرف گرائی» و «بازیچه» دست طبقاتی به نام تاجر و سرمایه دار شده ایم؟ شاید در اصل «ما» ئی در کار نیست! آن «من» و «ما» ساخته و پرداختهء همین روابط اجتماعی مبتنی بر بازار است که از ابتدا موجودی را می سازد و به بار می آورد که «ذهنیت» اش دست ساختِ ماشینِ نامرئی تبلیغات است. تبلیغات آموزشی، فرهنگی، رسانه ای، و سیاسی. او از همان ابتدا موجودی «مصنوع» است، از خود «اختیار» ندارد، نوعی آدم مصنوعی یا «روبات» در جامعهء مصرفی مدرن و پسامدرن است!
اما در جشن کریسمس و شادی سال نو، ما به خیابانِ مصرف گام می گذاریم، عینک تیرهء انتقاد را از چشم برمی داریم و هم سو با روحیه ای که در خیابانها موج می زند، اعلام می کنیم «مصرف کننده» فردی است آزاد و مختار که انتخاب می کند، برمی گزیند یا پس می زند، و با این کار نیاز و توقعِ مشروع یک شهروند در تمدنی پیشرفته را برمی آورد.
کارکرد تمدنی مصرف
در جهانی که سرمایه بر آن حکم می راند ما همه مصرف کننده ایم، چه بخواهیم چه نخواهیم. اگر به خود بقبولانیم که نیازی به اتوموبیل، غدای فوری و کوکاکولا، یا شلوار جین نداریم، اگر با ریاضت کشی خود را مجبور کنیم که از تلویزیون و ماشین ظرف شوئی و جاروبرقی و ظرف پلاستیکی و اسباب بازی کودکان صرف نظر کنیم، باز خواهیم دید که مصرف کنندهء صفحهء موسیقی، نوار ویدئو ، دوربین عکاسی و کامپیوتر و «تور مسافرتی» و تلفن همراه هستیم. باز باید سری به سوپرمارکت بزنیم و برای مرغ ماشینی و گوشت وارداتی و محصول کارخانه های روغن و قند و چای و لبنیات، یا سیگار و آبجو، ارزش مبادله را از دستی به دست دیگر بسپاریم.
بالارفتن «نیاز» در زندگی روزمره، نشانه ای از بالا رفتن استاندارد زندگی و سطح رفاه است. به این تعبیر، بالارفتن نیاز، نشانه ای از رشد تمدنی است، یعنی بالا رفتن فرهنگ. کم شدن ساعات کار و آزاد شدن بیشتر اوقات فراغت، می تواند به طور بالقوه به بالابردن کیفیت یادگیری و کسب فرهنگ در علوم و هنرها کمک کند. به قول اقتصاددان بزرگ قرن بیستم ارنست مندل، گسترش اصیلِ نیازها، بخشی ضروری از کارکرد تمدن سازِ سرمایه است (۱).
کارل مارکس در یکی از مهمترین آثارش (گروندریسه) بر کارکرد تمدن ساز سرمایه به عنوان پایه گذار «فردیت غنی و شکوفا» تآکید می کند. مارکس می نویسد: «اکتشاف، خلق، و ارضای نیازهای تازه که از [رشد] خود جامعه بر می آید؛ پروراندن همهء کیفیات انسان اجتماعی و تولید همین کیفیات در غنی ترین شکل خود در نیازهای انسان، نیازهائی با کیفیت بالا؛ پیدایش این انسان به عنوان کامل ترین و یونیورسال ترین محصول اجتماعی، که برای تشفی همه سویهء نیازهایش باید بتواند از همهء لذت ها و درجهء بالائی از فرهیختگی برخوردار باشد ـ همهء این ها از شرایط وجه تولیدی است که توسط سرمایه بنا شده است.» (گروندریسه ،ص ۴۰۹، در کتاب مندل ص ۳۹۶)
اگر کالاهائی را که در جامعه سرمایه داری به سلامت انسان و محیط زیست آسیب می زنند کنار بگذاریم، باید با ارنست مندل همرأی باشیم که: «انسان به عنوان موجودی مادی با نیازهای مادی، هرگز از راه ریاضت طلبی و بی نیازی مصنوعی، به توسعهء کامل امکانات بالقوهء خود و فردیتّی همه سویه با آن، نخواهد رسید؛ بلکه تنها از راه توسعهء عقلانی مصرف، که آگاهانه تابع منافع جمعی و دموکراتیک اوست، می تواند آن توسعه را تحقق ببخشد.» (۲)
حتا آن «عارفان» عصر مدرن که مدعی اند لذات این جهانی و استفاده از مادیات را از خود دریغ نمی کنند، و «بی نیازی» آنها به معنی ریاضت کشی خودآزارانه نیست، در نمی یابند که مکانیسم های استفاده از «لذات این جهانی» همه توسط پروسه های سکولار گردش سرمایهء صنعتی در اختیار آنها گذارده می شود و هر دقیقهء آن پیشاپیش به نحوی «عقلانی» در مسیر حرکت سرمایه به سوی «تحقق» (یا در اطلاح مارکسی والورزیشن) حساب شده است.
مصرف کننده به عنوان شهروند
در کشورهای پیشرفتهء سرمایه داری نظیر آمریکا، مصرف کنندگان به عنوان شهروند از حقوقی برخوردارند. هربنگاه، یا موسسهء خدماتی که به مردم کالا و خدمات عرضه می کند، به طور کتبی و رسمی یک سلسله «حقوق» برای مصرف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
1- آنان در حق برادران خود به هنگام سختی و آسانی نیکوکاراند در حال ، عسر و سختی ایثار به نفس می کنند ، خداوند متعال آنها را اینچنین توصیف فرموده است :
یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه "
دیگران را بر خود ترجیج می دهند و هرچند خود به آن محتاج باشند .
ایثار در لغت به معنی بذل کردن ، عطا کردن ، دیگری را بر خود ترجیح دادن ، قوت لازم خود را به دیگری بخشیدن ، مقدم داشتن دیگران و ترویج دادن آنان بر خود در کل امور است .
شخص ایثارگر دوست دارد دیگران را در نعمت باشند هر چند خودش در محرومیت بسر ببرد و حتی حاضر است آنچه دارد در اختیار دیگران بگذارد و از منافع خود چشم بپوشد ، این حالت والا را ایثار می گویند که یکی از مهمترین صفات برجسته انسانی است .
قرآن کریم یکی از جلوه های بارز ایثار را در سوره دهر در مورد حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین اینگونه بیان می فرماید :
" و یطعمن الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا "
و غذای خود را با اینکه به آن علاقه و نیاز دارند به مسکین و یتیم و اسیر می دهند .
طبق نقل عامه و خاصه وقتی امام حسن و امام حسین بیمار شدند پیامبر با جمعی از یاران به عیادتشان آمدند و به حضرت علی فرموند : ای ابوالحسن ، خوب بود نذری برای شفای فرزندان خود می کردی ، حضرت علی نذر کردند که اگر شفا یابند سه روز روزه بگیرند ، حضرت فاطمه ، امام حسن و امام حسین و فضه نیز گفتند ما هم نذر می کنیم روزه بگیریم .
چیزی نگذشت که هر دو شفا یافتند ، همگی روزه گرفتند . هنگام افطار سائلی بر در خانه آمد و گفت : از مستمندان مسلمین هستیم به من غذایی بدهید ، آنها همگی مسکین را برخود مقدم داشتند و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند ، روز دوم روزه گرفتند و موقع افطار یتیمی بر در خانه آمد ، آن روز نیز ایثار کردند و غذای خود را به او دادند و باآب افطار کردند . روز سوم رانیز روزه گرفتند، هنگام غروب اسیری بر در خانه آمد ، باز هم سهم غذای خود را به او دادند . هنگامی که صبح شد علی دست حسن و حسین را گرفت و خدمت پیامبر آمدند . هنگامی که پیامبر آنها را مشاهده کرد ، دید که از شدت گرسنگی می لرزند .
در همین هنگام جبرئیل نازل شد و گفت ای محمد این سوره را بگیر ، خداوند با چنین خاندانی به تو تهنیت می گوید : سپس سوره " دهر " را بر او خواند.
علمای شیعه همه اتفاق نظر دارند که مجموع این سوره در ماجرای فوق نازل شده است و همگی روایت مربوط به آن را به عنوان یکی از افتخارات و فضائل مهم حضرت علی و حضرت فاطمه و فرزندانشان آورده اند .
آیه ایثار
سوره حشر آیه 9 ...( و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصامه))
( ... و آنان ایثار می کنند و ترجیح می دهند دیگران را بر خودشان ، گرچه خود آنها محتاج باشند ) .
مردی آمد نزد رسولخدا ( ص) و از گرسنگی شکایت کرد ، رسول خدا زن هایش را خواند : آنها گفتند : ای رسول ما چیزی جز آب نداریم و پیامبر فرمودند ک چه کسی امشب این مرد را طعام می دهد ؟
امیر المؤمنین ( ع ) عرض کردند : من امشب این مرد را طعام میدهم و سپس نزد فاطمه ( ع ) آمد و فرمود : ای دختر رسول خدا ما امشب مهمان داریم ، چه غذایی در خانه داریم ؟
فاطمه ( ع ) فرمود : مقداری غذا برای این دختر بچه داریم ولی همان را برای مهمان شما می دهیم .
امیرالمؤمنین فرموند : ای فاطمه دختر را بخابان و چراغ را خاموش کن تا غذا نخوردن ما و کمی غذا معلوم نشود ، مهمان آمد و آنها شروع کردند به خوردن غذا ( امیر المؤمنین دست به سوی غذا دراز میکرد ولی چیزی نمی خورد تا مهمان خجالت نکشد ، هنگامی که مهمان دست از غذا کشید ، چراغ را آورند و مشاهده نمودن که ظرف پر است !!
شب به صبح رسید ، امیرالمؤمنین به مسجد رفتند و با رسول خدا نماز را خواندند .
رسول خدا نگاهی به امیرالمؤمنین کردند و شدیداً گریستند و فرمودند : ای علی ،خداوند از عمل دیشب شما در عجب و خوشحالی است ، بخوان این آیه را (( و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه ))
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
1- آنان در حق برادران خود به هنگام سختی و آسانی نیکوکاراند در حال ، عسر و سختی ایثار به نفس می کنند ، خداوند متعال آنها را اینچنین توصیف فرموده است :
یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه "
دیگران را بر خود ترجیج می دهند و هرچند خود به آن محتاج باشند .
ایثار در لغت به معنی بذل کردن ، عطا کردن ، دیگری را بر خود ترجیح دادن ، قوت لازم خود را به دیگری بخشیدن ، مقدم داشتن دیگران و ترویج دادن آنان بر خود در کل امور است .
شخص ایثارگر دوست دارد دیگران را در نعمت باشند هر چند خودش در محرومیت بسر ببرد و حتی حاضر است آنچه دارد در اختیار دیگران بگذارد و از منافع خود چشم بپوشد ، این حالت والا را ایثار می گویند که یکی از مهمترین صفات برجسته انسانی است .
قرآن کریم یکی از جلوه های بارز ایثار را در سوره دهر در مورد حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین اینگونه بیان می فرماید :
" و یطعمن الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا "
و غذای خود را با اینکه به آن علاقه و نیاز دارند به مسکین و یتیم و اسیر می دهند .
طبق نقل عامه و خاصه وقتی امام حسن و امام حسین بیمار شدند پیامبر با جمعی از یاران به عیادتشان آمدند و به حضرت علی فرموند : ای ابوالحسن ، خوب بود نذری برای شفای فرزندان خود می کردی ، حضرت علی نذر کردند که اگر شفا یابند سه روز روزه بگیرند ، حضرت فاطمه ، امام حسن و امام حسین و فضه نیز گفتند ما هم نذر می کنیم روزه بگیریم .
چیزی نگذشت که هر دو شفا یافتند ، همگی روزه گرفتند . هنگام افطار سائلی بر در خانه آمد و گفت : از مستمندان مسلمین هستیم به من غذایی بدهید ، آنها همگی مسکین را برخود مقدم داشتند و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند ، روز دوم روزه گرفتند و موقع افطار یتیمی بر در خانه آمد ، آن روز نیز ایثار کردند و غذای خود را به او دادند و باآب افطار کردند . روز سوم رانیز روزه گرفتند، هنگام غروب اسیری بر در خانه آمد ، باز هم سهم غذای خود را به او دادند . هنگامی که صبح شد علی دست حسن و حسین را گرفت و خدمت پیامبر آمدند . هنگامی که پیامبر آنها را مشاهده کرد ، دید که از شدت گرسنگی می لرزند .
در همین هنگام جبرئیل نازل شد و گفت ای محمد این سوره را بگیر ، خداوند با چنین خاندانی به تو تهنیت می گوید : سپس سوره " دهر " را بر او خواند.
علمای شیعه همه اتفاق نظر دارند که مجموع این سوره در ماجرای فوق نازل شده است و همگی روایت مربوط به آن را به عنوان یکی از افتخارات و فضائل مهم حضرت علی و حضرت فاطمه و فرزندانشان آورده اند .
آیه ایثار
سوره حشر آیه 9 ...( و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصامه))
( ... و آنان ایثار می کنند و ترجیح می دهند دیگران را بر خودشان ، گرچه خود آنها محتاج باشند ) .
مردی آمد نزد رسولخدا ( ص) و از گرسنگی شکایت کرد ، رسول خدا زن هایش را خواند : آنها گفتند : ای رسول ما چیزی جز آب نداریم و پیامبر فرمودند ک چه کسی امشب این مرد را طعام می دهد ؟
امیر المؤمنین ( ع ) عرض کردند : من امشب این مرد را طعام میدهم و سپس نزد فاطمه ( ع ) آمد و فرمود : ای دختر رسول خدا ما امشب مهمان داریم ، چه غذایی در خانه داریم ؟
فاطمه ( ع ) فرمود : مقداری غذا برای این دختر بچه داریم ولی همان را برای مهمان شما می دهیم .
امیرالمؤمنین فرموند : ای فاطمه دختر را بخابان و چراغ را خاموش کن تا غذا نخوردن ما و کمی غذا معلوم نشود ، مهمان آمد و آنها شروع کردند به خوردن غذا ( امیر المؤمنین دست به سوی غذا دراز میکرد ولی چیزی نمی خورد تا مهمان خجالت نکشد ، هنگامی که مهمان دست از غذا کشید ، چراغ را آورند و مشاهده نمودن که ظرف پر است !!
شب به صبح رسید ، امیرالمؤمنین به مسجد رفتند و با رسول خدا نماز را خواندند .
رسول خدا نگاهی به امیرالمؤمنین کردند و شدیداً گریستند و فرمودند : ای علی ،خداوند از عمل دیشب شما در عجب و خوشحالی است ، بخوان این آیه را (( و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه ))
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 181
علی به حق بوده و مخالفان او اشتباه کردند
در مورد اختلاف میان علی رضی الله عنه و معاویه اهل سنت بر این متفقند که علی رضی الله عنه بر حق بوده و معاویه و کسانی که بااو بودند از حکومت علی سرپیچی کرده بودند. اهل سنت از شیعیان میخواهند حتی یک نوشته در عقیده اهل سنتبیاورند که مغایر این موضوع اهل سنت باشد. بر عکس اهل سنت میتوانند صدها کتاب از بزرگان خود در عقیدهبیاورند و به ایشان ثابت کنند که اهل سنت خروج معاویه بر علی را عملی اشتباه میدانند. پس چرا شیعیان سعی دارندکه اهل سنت را در صف معاویه و مخالفت علی جلوه دهند و چرا سعی میکنند اهل سنت را به بنی امیه نسبت دهند وآنان را دشمنان اهل بیت معرفی کنند.
متأسفانه دیری نپائید که این اختلاف رنگی مذهبی گرفت و شیعیان گروهی مستقل و دارای روش جدیدی در اصول وعقاید و فقه و مواریث شدند. اما اختلاف میان علی و معاویه در این سطح نبوده و آنان در اصول و عقاید و غیر اختلافینداشتند. بلکه اختلاف آنها در مسایل حکومتی و سلایق شخصی بود و ربطی به آنچه از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم آموختهبودند نداشت. برای اثبات این ادعای خود دلایلی از کتب خود شیعیان میآوریم. مهمترین منبع شیعه نهج البلاغهاست که در آن روایت نسبت داده شده به علی رضی الله عنه جمع آوری شده است. در نهج البلاغه ج 3 ص 114 به نقل ازایشان چنین آمده است: ابتدای کار اینگونه بود که ما با اهالی شام برخورد کردیم، روشن است که خدایمان یکی وپیامبرمان یکی است و دوت همه ما به اسلام است. ما از آنها چیز بیشتری غیر از ایمان به خدا و تصدیق پیامبرش صلی الله علیه وسلم نمیخواهند. آنچه که ما و آنها در آن اختلاف کردیم خون عثمان رضی الله عنه بود.
بنابراین گفته آنحضرت و بر خلاف آنچه شیعیان میگویند، جز مسئله قتل عثمان رضی الله عنه اختلاف دیگری میان علی واصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم وجود نداشته است. حضرت علی رضی الله عنه از تفرقه و جدائی میان اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم حسرتمیخورد و اینگونه در مرگ آنها مرثیه میگفت: کجایند آن قومی که به اسلام دعوت داده شدند، پس آن را پذیرفتند،قرآن را خواندند و آن حکم قرار دادند، چشمهایشان از گریه خشکیده و شکمهایشان از روزه گرفتن به کمرهایشانچسبیده بود. دندانهایشان از تضرع و التماس به درگاه خداوند خشکیده، چهره هایشان از شب زنده داری زرد و از خداترسی خسته بنظر میرسید. آنها برادرانم بودند که رفتند، پس ما حق داریم تشنه دیدار آنها باشیم و از جدائی آنهاانگشت غم به دهان بگیریم (نهج البلاغه ص235)
این سخن حکایت از روابط دوستانه و محکم میان علی و اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم میکند، کمااینکه علی دخترش ام کلثومرا به نکاح عمر بن خطاب رضی الله عنه در آورد. کتابهائی از اهل تشیع مانند کافی کلینی ج5 ص346 و استبصار طوسی ج3ص350 و منتهی الامال قمی ج1 ص184 به این حقیقت اعتراف کردهاند.
هنگامیکه عمر بن خطاب رضی الله عنه شخصاً میخواست در جنگ با رومیها شرکت کند با علی رضی الله عنه مشورت نمود.حضرت علی رضی الله عنه او را از رفتن منع کرد و گفت او باید باقی بماند زیرا که او قلعه و نماد اعراب و حامی و پناهگاهمسلمین است. (نهج البلاغه، ج2 ص18) سپس حضرت علی به او گفت: اگر عجمها ترا ببینند میگویند این ریشه ونقطه قوت اعراب است و اگر ریشه را قطع کردید در امان خواهید بود. عمر رأی را پذیرفته و به جنگ نرفت. (نهجالبلاغه ج2 ص30)
همچنین در نهج البلاغه ج3، ص2 آمده است که علی گرهی از مردم را دید که بدگوئی عثمان را میکردند. حضرت علیایشان را مذمت نمود و میگفت: مردم بدگوئی او را میکنند و من مردی از مهاجرین بودم که سعی بسیار در دلجوئی اومیکردم.
علی رضی الله عنه از شدت دوستی خلفای ثلاثه سه تن از فرزندان خویش را بنام آنها نامگذاری کرد، به نامهای ابوبکر، عمر وعثمان. گرچه عامه شیعیان از این حقایق آگاه نیستند اما کتابهای شیعیان به این موضوع اقرار دارند. مانند کتابهای اعلامالوری طبرسی ص302، ارشاد المفید 186، تاریخ یعقوبی ج2 ص213، مقاتل الطالبین ابی فرج اصفهانی ص142،کشف الغمه اردبیلی ج2 ص64 و جلاء العیون مجلسی ص182.
در جایی دیگر علی رضی الله عنه اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم را چنین توصیف میکند:
من یاران محمد صلی الله علیه وسلم را دیدم، هیچکس از شما مثل آنها نیست. ایشان صبح میکردند ژولیده موی و غبار آلود، شبها درقیام و سجود بودند، غروبها پیشانیهایشان بر خاک بود. از یاد روز قیامت بر شعلههای آتش میایستادند. پیشانیهایشاندر اثر سجدههای طولانی سائیده شده بود و از ذکر خدا اشک بر چشمانشان جاری میشد و گریبانهایشان را تر میکرد.
از ترس خدا و امید ثواب او چنان میلرزیدند که درختان از باد و طوفان (نهج البلاغه ص190 ـ189)
حسین رضی الله عنه نیز فرزندانش را ابوبکر و عمر نام نهاد و فرزندان حسین هم برای گرامیداشت ابوبکر و عمر فرزندان خودرا به این اسامی نام نهادند و این واقعیتی است که علماء شیعه نیز در کتابهایشان به آن اعتراف کردهاند. ملاحظه کنیداعلام الوری ص213، تاریخ یعقوبی ج2 ص228، مقاتل الطالبین ص78 و 116، التنبیه والاشراف مسعودی (شیعی)ص263 و جلاء العیون مجلسی ص582.
موسی بن جعفر که بنابر اعتقاد شیعه امام هفتم است، یکی از فرزندان خود را ابوبکر نام نهاد. کتاب کشف الغمه ج2ص217 و مقاتل الطالبین ص561 این موضوع را ذکر کردهاند. همچنین امام مذکور دخترش را عائشه نام گذاشت. پدربزرگ او علی بن حسین بن علی بن ابی طالب نیز دخترش را عائشه نامیده بود (کشف الغمه والفصول الهمه صـ: 283) همچنین امام دهم شیعیان علی بن محمد هادی پسری بنام حسن و دختری بنام عائشه داشت. (کشف الغمه جـ: 2 صـ: 324 والفصول المهمه صـ: 283).
عبد الله بن جعفر بی أبی طالب فرزندش را ابوبکر نام نهاد. (مقاتل الطالبین ص123) حسن بن علی سه فرزند داشت که یکی از آنها عمر نام داشت. (تاریخ یعقوبی ج2 ص228 و عمدة الطالب ص81 و الفصول المهمه ص166).
این همه دال بر این است که موضع شیعیان نسبت به اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم موضع اهل بیت نیست! و گرنه آیا از شیعیانکسی هست که فرزندانش را ابوبکر یا عائشه یا عمر نامگذاری کند؟ با توجه به اینکه اهل بیت این کار را کرده اند ما در اینجا ادعای دوستی و ارادت شیعیان نسبت به اهل بیت را امتحان کرده و میگوئیم: از اهل بیت در نامگذاری فرزندانتان بنام خلفای سه گانه و عائشه پیروی کنید وگرنه ادعای ارادت و پیرویتان از اهل بیت جز ادعائی بی محتوا و عاری از حقیقت چیز دیگری نخواهد بود.
طبرسی از امام باقر روایت میکند که گفت: من منکر فضیلت عمر نیستم اما ابوبکر از عمر افضل است (الاحتجاجطبرسی ص230) مردی از محمد بن علی متعجب شد وقتی دید او ابوبکر را متصف به صدیق میکند و پرسید آیا تو نیز او را موصوف بهصدیق میکنی؟ محمد بن علی گفت: بلی، و هر کس او را صدیق نگوید قولش را در دنیا و آخرت تصدیق نخواهد کرد(کشف الغمه ج2 ص174)
تمام روایاتی که ذکر میشود توسط بزرگترین و برجستهترین علماء و مراجع شیعه در مهمترین کتب ایشان روایت شدهاست و ما از منابع خود شیعیان استدلال میکنیم. از جعفر بن محمد امام ششم شیعیان روایت است که زنی داناخدمت ایشان رسید و از او در مورد ابوبکر و عمر سوال نمود. محمد بن جعفر در جواب آن زن گفت: آن دو را دوستبدار. آن زن گفت: من آنگاه که به ملاقات پروردگارم شتافتم به او میگویم تو مرا به دوستی آنها امر کرده بودی. امام درجواب گفت: بلی (الکافی، الروضه، ج8 ص101)
جعفر صادق پیوسته میگفت: ولدنی ابوبکر مرتین. بخاطر اینکه نسبت جعفر صادق از دو طرف به ابوبکر میرسد. اولاز طریق مادرش، فاطمه بنت قاسم، که قاسم فرزند ابوبکر است. و دوم از طریق مادربزرگش اسماء بنت عبدالرحمن بنابوبکر که مادر فاطمه میباشد. (عمدة الطالب ص195 چاپ ایران و الارشاد المفید ص186 و الکافی، الحجه، ج1ص472)
مسعودی میگوید: عثمان در حال تلاوت قرآن کشته شد. زنش فریاد برآورد که امیرالمؤمنین را کشتند. آنگاه حسن وحسین داخل خانه آمدند و عثمان را در حالی یافتند که روحش پرواز کرده بود و بر او گریستند. این خبر به علی، طلحه و زبیر (رضی الله عنهما) رسید علی (رضی الله عنه) به درون خانه آمد در حالیکه پریشان و غمگین بود بر صورت حسن سیلی زد و مشتی بر سینه حسین کوبید و گفت: امیر المؤمنین چگونه کشته شد, در حالیکه شما نزدیک خانه بودید و به محمد بن طلحه ناسزا گفت و عبد الله بن زبیر را لعنت کرد. (مروج الذهب مسعودی ج2 ص344)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 1 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حق شهید چیست و شهید کیست؟
تمام کسانیکه به بشریت به نحوی خدمت کردهاند، حقی به بشریت دارند، از هر راه: از راه علم، از راه فلسفه و اندیشه. ولی هیچکس حقی حتی به اندازه حق شهدا بر بشریت ندارد، و به همین جهت هم عکسالعمل احساسآمیز انسانها و ابراز عواطف خالصانه آنها دربارة شهدا بیش از سایر گروهها است، شهید آن کسی است که با فداکاری و از خود گذشتگی خود و با سوختن و خاکستر شدن خود محیط را برای دیگران مساعد میکند. مثل شهید مثل شمع است، که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده بنشینند و آسایش بیابند، و کار خویش را انجام دهند، آری، شهداء شمع محفل بشریتند، سوختند و محفل بشریت را روشن کردند.منبع : کتاب قیام و انقلاب مهدی