لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
اِکْراه، اصطلاحى در فقه و حقوق به معنای وادار ساختن تهدیدآمیز کسى به عملى که در شرایط عادی به انجام دادن آن رضا نداشته است.
اکراه در لغت وادار کردن قهری کسى به امری است (نک: فیومى، ذیل کره) و همین معنى، بدون تصرفى قابل ملاحظه، در اصطلاح فقهى نیز مقصود بوده است. بر اساس تعریف جرجانى، اکراه عبارت از الزام و اجبار انسان به امری است که برپایة طبع یا شرع آن را ناخوش مىدارد و با وجود ناخرسندی، برای رفع ضرری شدیدتر، به آن اقدام مىکند (نک: ص 27). مبحث اکراه با تقیه (ه م) ارتباطى نزدیک دارد و در دایرة عام فرهنگ اسلامى ترسیم مرزی میان این دو دشوار مىنماید؛ اما اصطلاح تقیه، کمتر به حوزة فروع فقهى راه یافته است. آنچه در مباحث فقهى و حقوقى، اکراه را از اضطرار متمایز مىسازد، در میان بودن تهدید است؛ آنچه در اضطرار انسان را به انجام دادن عملى نامطلوب ملزم مىسازد، اوضاع خاصى است که شخص در آن قرار گرفته است (نک: ه د، اضطرار)، در حالى که در اکراه، انتخاب حتى در این حد برای انسان وجود ندارد و روی آوردن به فعل نامطلوب با تهدید، و به خواست اکراهکنندهای مشخص صورت مىپذیرد.
اکراه در کتاب و سنت: موضوع اکراه در قرآن کریم با همین تعبیر بارها مورد بحث قرار گرفته، ولى موارد کاربرد آن معمولاً از جنبة حقوقى برخوردار نبوده است. به عنوان نمونه موضوع اکراه به سخن کفرآمیزی که مورد بخشایش خداوند قرار مىگیرد (نک: نحل/16/ 106)، به وضوح مربوط به شرایطى است که مسلمانى در دارالکفر مورد تفتیش عقیده قرار گرفته است (تأیید آن در اسباب نزول، واحدی، 190). حتى آیهای که مردم را از اکراه کنیزان به هرزگى برحذر داشته، با این پیامد که در صورت اکراه خداوند بخشایشگر و مهربان است (نور/24/33)، آشکارا مربوط به دورهای از تاریخ اسلام است که ضمانت اجرای کافى برای منع همگان از چنین عملى در کار نبوده است. افزون بر آیات یاد شده، برخى از عالمان اسلامى، معذور بودن «مستضعفان» (نساء/4/98) را با «اکراهشدگان» منطبق دانسته، و به استناد این آیه، آنان را از عقوبت اخروی برکنار شمردهاند (مثلاً نک: بخاری، 8/55). در سنت نبوی، بسط و تفسیر این مبحث قرآنى در شماری از اخبار و احادیث بازتاب یافته است؛ به عنوان نمونه، مواردی چند از این اخبار را بخاری در صحیح خود گرد آورده، و طبقهبندی کرده است (نک: 8/55 - 59). در میان احادیث نبوی در این باب، به خصوص باید به «حدیث رفع» اشاره کرد که در منابع اهل سنت به روایتى کوتاهتر از امامیه شهرت یافته است؛ بر اساس روایت ابنعباس و ثوبان خداوند تکلیف را از امت پیامبر (ص) در صورت خطا، فراموشى یا اکراه، برداشته است (نک: ابنماجه، 1/ 659؛ نیز سیوطى، 2/ 24) و در روایت منقول از اهل بیت (ع)، به این سه، 6 مورد دیگر از رفع تکلیف نیز افزوده شده است (نک: ابنبابویه، 417). اکراه در فقه اسلامى: از آنجا که افعال مکلفان موضوع علم فقه است، این ویژگى که مکلفى عملى را در شرایط اکراه انجام داده باشد، هم از حیث احکام تکلیفى و هم وضعى حائز اهمیت فراوان است. چون اکراه ممکن است در افعال عبادی، معاملات یا هر فعل دیگری مصداق یابد، به واقع هیچ بابى از ابواب فقهى از موضوع اکراه منفک نیست. از همین روست که در متون فقهى مذاهب گوناگون، در یکایک ابواب مىتوان مواردی از سوق مباحث به موضوع اکراه را یافت. موضوع اکراه غالباً به مناسبت در هر باب مطرح بوده، و به ندرت به عنوان مبحثى مستقل مورد توجه قرار گرفته است. نمونههای محدود از طرح مستقل این مبحث در آثار مذهب حنفى دیده مىشود و نخستین نمونة آن، کتاب الاکراه محمد بن حسن شیبانى است که ابنندیم از آن یاد کرده است (نک: ص 257). این رویه از سوی برخى دیگر از فقیهان حنفى نیز دوام یافته، به طوری که در آثاری چون مبسوط سرخسى (24/38 به بعد) و هدایة مرغینانى (7/292 به بعد)، «کتاب الاکراه» به عنوان یکى از کتب فقهى پیشبینى شده است. در منابع فقهى، گاه اکراه به دو گونه، اکراه به حق و اکراه به غیر حق تقسیم شده، و اکراه به حق اکراهى دانسته شده است که ظلمى در آن رخ نداده باشد؛ اکراه زوج به پرداخت نفقة زوجه از جمله نمونههای چنین اکراهى است. با این حال، باید در نظر داشت که اغلب کاربرد اکراه، به اکراه به غیر حق، یا اکراه ظالمانه منصرف بوده است (مثلاً نک: آبى، 2/3). در سخن از فروع مربوط به اکراه در متون فقهى، دو بحث شرایط اکراه و آثار اکراه را باید اصلىترین زمینههای بحث در مذاهب گوناگون اسلامى دانست. شروط اکراه: عناصری چون ناچار بودن یا عدم رضا که در تعاریف اکراه به کار گرفته شده است، همه اموری نسبى هستند و با توجه به جنبههای حقوقى اکراه، بسیار لازم بوده است که شرایطى برای تحقق آن مقرر گردد. این شرایط در مذاهب گوناگون فقهى، مبنایى عرفى داشته، و از مستندات نقلى بىبهره بوده است. شرط نخست آن است که اکراهکننده به واقع قادر به انجام دادن تهدید خود بوده باشد، چه، صرف تهدید به منزلة اکراه نخواهد بود. به عنوان شرط دوم، چنین مقرر شده است که اکراهشونده باید از وقوع تهدید در هراس بوده باشد؛ برخى از فقیهان تهدید به صدمهای آجل (مربوط به آینده) را به منزلة اکراه محسوب نداشتهاند (مثلاً نک: محلى، 3/503). شرط سوم به شدت ضرر مورد تهدید بازمىگردد؛ ضرر جانى و نقص عضو شدید قدر متیقن تحقق اکراه نزد فقهاست؛ مواردی جبرانپذیر مانند گرسنگى یا حبس عموماً در تحقق اکراه معتبر شمرده نمىشود و آنچه بین این دو مقوله قرار مىگیرد، محل اختلاف فقیهان است. یکى از ویژگیهای فقه حنفى، این است که اکراه از نظر شدت خسارت، به اکراه ملجى´ (مانند قتل) و اکراه غیر ملجى´ مانند حبس موقت تقسیم شده است. به عنوان شرط چهارم، اکراه شونده باید نسبت به عملى که موضوع اکراه است، در چنان وضعى قرار گیرد که در صورت نبودن اکراه، از انجام دادن آن امتناع ورزد؛ این امتناع ممکن است به لحاظ حفظ حقوق خود، حفظ حقوق دیگران یا حفظ حدود شرعى بوده باشد. گفتنى است که در برخى از منابع فقهى، شروط دیگری به این موارد افزوده شده است (به عنوان نمونه، نک: ابنقدامه، 8/261-262، جم؛ محلى، 3/502 -503، جم؛ مرداوی، 8/440-441؛ ابنعابدین، 5/81 بهبعد؛ صاحب جواهر، 22/265 به بعد؛ الموسوعة...، 6/101 به بعد). آثار اکراه: با تحقق شروط اکراه، فرد اکراه شونده تکلیفى جز آن ندارد که با انجام دادن عمل درخواست شده، از خسارات ناشى از امتناع، در امان بماند؛ این بُعد از اکراه بعدی است که بیش از همه در کتاب و سنت مورد تأکید قرار گرفته است. بدین ترتیب، در بررسى حکم تکلیفى، تردیدی نیست که به حکم ثانوی، اگر حکم عمل به مقتضای اکراه، وجوب نباشد، اباحه خواهد بود؛ اما فعل اکراهشونده، افزون بر بعد تکلیفى و اخروی، از بعد حقوقى و دنیوی نیز موضوع پارهای از احکام وضعى است که هرگز پاسخ به آن، با یک حکم واحد امکانپذیر نبوده است. در واقع بخش مهمى از مباحث مربوط به اکراه، پیرامون احکام وضعى و آثار حقوقى ناشى از عمل اکراهآمیز پدید آمده است.
در مواردی که عمل به مقتضای اکراه، موجب تضییع حقوقى بوده باشد، تفاوتى آشکار میان حق الله و حق الناس دیده مىشود؛ فقیهان مذاهب گوناگون اختلافى در آن ندارند که با تحقق شروط اکراه، در صورتى که عمل اکراهشونده به طور عادی مستوجب حدی بوده باشد، حد مرتفع خواهد بود. در واقع چه در جرایم جنسى و چه در جرایم مستوجب قصاص، بیشترین بحثها مربوط به این است که شروط اکراه تحقق یافته باشد و در صورت تحقق شروط با تمام سختگیریها، در بارة آثار عمل اکراهشونده کمتر اختلافى دیده مىشود. در آن موارد از اکراه که عمل اکراهشونده موجب اتلاف مالى گردد، غالب فقیهان ضمان و مسئولیت جبران خسارت را متوجه اکراهکننده دانستهاند که مسبب اصلى وقوع اتلاف بوده است.
پیچیدهترین بخش از مباحث اکراه در مواردی است که اکراه به عقود و تصرفات شرعى بازمىگردد؛ در این موارد برخى - به خصوص حنابله - عقد ناشى از اکراه را باطل، و بسیاری از فقیهان، آن را فاسد شمردهاند. ثمرة این اختلاف در آنجا ظاهر مىگردد که در صورت حکم به فساد و نه بطلان، احکامى که بر عقد فاسد مترتب است، بر این عقود نیز مترتب خواهد بود؛ البته برخى از موارد مانند عقد نکاح و ایقاع طلاق حالتى استثنایى دارند و با ظرافتى افزون در فروع نگریسته شدهاند (برای نمونه، نک: محلى، 2/92، 3/503 -504، جم؛ مرداوی، 8/441-444؛ دردیر، 2/548، جم؛ ابنعابدین، همانجا؛ صاحب جواهر، 22/267 به بعد؛ الموسوعة، 6/104 به بعد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
نگاهی به پیشینة نظریة اتحاد عاقل و معقول
چکیده: اگر فرآیند ادراک را حاصل تعامل سه عنصر فاعلشناسا، متعلقشناسایی و شناخت بدانیم، بسیاری از نظریات مطرح شده در حوزة اندیشة اسلامی در خصوص علم و ادراک را میتوان حول محور دو نسبت موجود بین سه عنصر یاد شده سازماندهی کرد. تعدادی از نظریات مهم عهدهدار تبیین نسبت علم و ادراک و محکیعنه آن است و برخی از نظریات ناظر به رابطه ادراک با فاعلشناسایی است. نظریة «اتحاد عاقل و معقول» از آن دسته نظریاتی است که به رابطة اخیر راجع میشوند. در این مقاله، نظریة اتحاد عاقل و معقول از منظر تاریخی مورد بررسی قرار گرفته است. نگارنده قبل از گزارش تاریخی، اصطلاحات و مفاهیم مأخوذ در عنوان بحث را ایضاح نموده است.
مقدمه
نظریة «اتحاد عاقل و معقول» و به تعبیر دقیقتر «اتحاد عالم و معلوم» را میتوان نظریهای عرفانی ـ فلسفی دانست. عارفان مسلمان، پیش از حکمای اسلامی متعرض این مسأله شدهاند و در آثار خود به بحث دربارة آن پرداختهاند . ] فناری چاپ سنگی: 82؛ ابن ترکه چاپ سنگی: 68، 86، 89؛ ابن عربی 1405: 360؛ قونوی 1362: 197؛ قیصری 1375: 92 [ این نظریه در فلسفة اسلامی معرکة آرا بوده است. گروهی، که در رأس آنان ابن سینا (428 ـ 370 ق.) قرار دارد، بشدت با این نظریه مخالفت کردهاند؛ و گروه دیگری به تبعیت از ملاصدرا (1050 ـ 980 ق.) ضمن قبول این نظریه براهین عدیدهای بر آن اقامه کردهاند و آن را بر مبنای محکم فلسفی استوار نمودهاند ] صدرالدین شیرازی 1981 ج 3: 324 [ .
عارفانی که متعرض این مسأله شدهاند، در چند و چون آن اختلاف نکردهاند، و اساساً رویکرد آنان به این بحث از منظر متفاوتی بوده است. آنان نظریه «اتحاد عالم و معلوم» را در پاسخ به این پرسش که حقیقت آدمی چیست مطرح کردهاند و گوهر انسانی را چیزی جز علم و اندیشه ندانستهاند. در حالی که فیلسوفان عمدتاً از منظر هستیشناسی به این مسأله نگاه کردهاند و پس از تبیین جایگاه وجودشناختی علم، عالم و معلوم، به بررسی دو نسبتی که میان این سه عامل وجود دارد، پرداختهاند. در واقع «اتحاد عالم و معلوم» بیانگر نسبت میان عالم یا فاعل شناسا با علم است.
پیش از بررسی سیر تاریخی نظریة «اتحاد عاقل و معقول» لازم است، ابتدا، اصطلاحات محوری این بحث را که عبارت است از سه واژة «اتحاد»، «عاقل» و «معقول» بررسی کنیم، زیرا هر یک از این واژهها در ادبیات فلسفی ما به صورت مشترک لفظی برای معانی متعدد استعمال شده است. در اینجا ضمن اشاره به معانی متعدد آنها، معنای مورد نظر در این بحث را نیز به روشنی مشخص مینماییم.
1ـ مراد از «اتحاد» در «اتحاد عاقل و معقول»
معنای لغوی «اتحاد» یکی شدن و یگانه گشتن دو شیء مختلف است. به تعبیر ملاصدرا اتحاد بین اشیاء عبارت از آن است که اشیایی که از یک جهت متکثرند از جهت دیگر واحد باشند. در اصطلاح فلسفی، اتحاد انحای مختلف دارد و بر معانی متعددی اطلاق میشود ] صلیبا 1366: 113 [ . در این میان فرضهای زیر را برای اتحاد میان عاقل و معقول میتوان در نظر گرفت:
الف) اتحاد ماهیت عاقل با ماهیت معقول بالذات؛
ب) اتحاد ماهیت عاقل با وجود معقول بالذات؛
ج) اتحاد وجود عاقل با ماهیت معقول بالذات؛
د) اتحاد وجود عاقل با وجود معقول بالذات.
فرض «الف» نه معقول است و نه قائلی دارد. معنای این فرض آن است که مثلاً آدمی به هنگام تعقل درخت، تغییر ماهیت داده و به درخت تبدیل شود. معقول نبودن این فرض بدان جهت است که ماهیت بر اساس اصالت وجود، حدّ وجود است و در همة اوصاف و احکام، تابع وجود خود میباشد. از این رو بدون تغییر در وجود، تغییر ماهیت محال است.
اما اینکه گفتیم فرض یاد شده قائلی ندارد، به این دلیل است که ملاصدرا و دیگر قائلان به نظریة اتحاد عاقل و معقول، گذشته از قوانین گفتاری در کاربرد واژة «اتحاد» در بیان نظریة مورد بحث، صریحاً اتحاد مورد نظر خود را تعریف کردهاند. در ادامة بحث تعریف مورد نظر آنان را نقل خواهیم کرد.
فرضهای «ب» و «ج» نیز همانند فرض «الف» نه معقول است و نه کسی بدانها قائل شده است. دلیل معقول نبودن این فرضها آن است که هر موجودی محدود به حدّ معینی است و به تبع ماهیت خاصّ خود را دارد. متحد شدن ماهیت یک موجود با هستی موجود دیگر، بدون آنکه تغییری در هستی آنها پیدا شود و حدود و مرزهای آنها درهم رود، امری ممتنع است. تنها در یک صورت است که ماهیت یک موجود، علاوه بر وجود خودش از وجود موجود دیگر نیز قابل انتزاع است؛ و آن صورت این است که میان هستی دو موجود، رابطة طولی برقرار باشد و یکی از آنها مرتبة کمال دیگری محسوب شود.
تنها فرض معقول در این میان، فرض «د» است، و مراد قائلان به اتحاد عاقل و معقول نیز همین فرض است. از این رو مناسب است که در اینجا انحای اتحاد در وجود را مورد بررسی قرار داده و نحوة مورد نظر قائلان این نظریه را مشخص سازیم.
1ـ1ـ اتحاد عرض با جوهر
اتحاد عرض با جوهر، بر اساس تفسیر خاص ملاصدرا از رابطة جوهر و عرض، امکانپذیر است؛ چرا که صدرا عرض را از مراتب و شئون جوهر تلقی میکند؛ اما حکمای مشّائی وجود عرض را بیرون از حیطة وجود جوهر دانسته و ترکیب آن دو را انضمامی میدانند.
2ـ1ـ اتحاد صورت با ماده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
آنانکه میخواهند خوب زندگی کنند باید به
حقیقت نزدیک شوند زیرا پس از رسیدن
به مقام حقیقتیابی است که دست از
غم و اندوه دنیا برمیدارند.
افلاطون
مقدمه
افلاطون مؤسس حکمت الهی است. استاد فلسفه نظری و رهبر رموز منطق و خطابه،آموزگار اخلاق و سیاست و معرف سقراط و مربی ارسطو.
عقاید افلاطون در علم سیاست انسان زیبایی و... خلاصه میشود.
افلاطون نخستین فیلسوف و متفکر دنیای باستان بود که با روشی مشخص در موضوعسیاست مینوشت. از خصایص رسالههای افلاطون این است که به صورت مکالمهای میان دویا چند نفر است.
در این مقاله سعی شده است که شخصیت این استاد بزرگوار بهتر شناسانده شود.
افلاطون کیست؟
برای بزرگواری و بلندی مقام افلاطون همین بس که مؤسس حکمت الهی است و استادفلسفه نظری و رهبر رموز منطق و خطابه، آموزگار اخلاق و سیاست، نمایندة حقیقت عشق وهادی عقل به سوی ادراک مجردات، معرف سقراط و مربی ارسطو.
او نخستین فیلسوف و متفکر دنیای باستان بود که با روشی مشخص در موضوع سیاستمینوشت کتابهای افلاطون دردست همة حکما و ادبا هست و دائماً موضوع بحث و تحقیق استو همه متفقاند که افلاطون از بزرگترین حکمای یونان بلکه بزرگترین فلاسفه عهد قدیم و شایدگذشته از انبیاء و اولیاء ارجمندترین دانشمندی است که عالم انسانیت به وجود آورده است.
زندگی افلاطون
افلاطون در سال 428 پیش از میلاد در آتن متولد شد. اسمش را آریستو کلس نهادند بهمعنی نامدار و بهترین ولی افلاطون لقب گرفت به معنی وسیع. آتن در زمان ولادت او هنوزنیرومندترین و ثروتمندترین دولت شهر یونان به حساب میآمد. و به خاطر اهمیت فرهنگی اشمتفکران یونان را از جنوب ایتالیا (در غرب) تا سواحل آسیای صغیر (در شرق ) به خود جلبکرده بود. در حدود 18 سالگی به سقراط برخورد و ده سال در خدمت او به سر برد و بعد ازمرگ سقراط جهانگردی نموده و به تعلیم حکمت پرداخت. در بیرون شهر آتن باغی داشت کهوقف علم و معرفت نمود. مریدانش برای درک فیض تعلیم و اشتغال به علم و حکمت آنجا گردمیآمدند و چون آن محل آکادمیا نام داشت فلسفه افلاطون معروف به حکمت آکادمی شده وامروزه هم مراکز علمی و ادبی را در اروپا آکادمی میگویند. بر سر در باغ نوشته بود، هرکسهندسه نمیداند وارد نشود. هشتصد سال این مرکز علمی دایر بود تا اینکه یکی ازامپراطوریهای روم به خاطر مخالفتی که با فلاسفه پیدا کرد آکادمی را تعطیل کرد.
افلاطون شاگرد سقراط و معلم ارسطو
افلاطون میگفت شرمنده نخواهم شد اگر سقراط را عادلترین فرد زمانه بخوانم. سقراطتنها به مسایل انسانی توجه داشت و قصد او رسیدن به یک یقین اخلاقی بود و اینکه انسان بهچه ترتیب باید زندگی کند. مهارت او در مکالمه و دستیابی به حقیقت، نمونهای از اندیشه فلسفیرا به ارمغان آورد که هنوز هم مثل همان زمان به اعتبار خود باقی است. یکی از بینشهایسقراط این بود که کردار اخلاقی دارای شالوده عقلی است و هیچ کس خواسته و ارادی بدینمیکند. بنابراین شناخت خیر و نیکی مساوی با عمل کردن به آن است، ولی او را به اتهامناپارسایی و بیتقوایی محکوم کردند چون به خدایانی که دولت پرستشان را جایز دانسته بودایمان نداشت و چند روز پس از محاکمه، جام شوکران را سرکشید. ارسطو بیست سال پیش ازوفات افلاطون، در سن هیجده سالگی به آکادمی وارد شد و از مریدان و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 101
فهرست مطالب
مقدمه 1
فصل اول
تاریخ موسیقی ما قبل از تاریخ 3
موسیقی ما قبل تاریخ 4
سخن آخر 7
فصل دوم
موسیقی در دنیای قدیم 9
پیدایش موسیقی 10
موسیقی سومریها 11
موسیقی مصر 12
موسیقی اسرائیل 13
موسیقی یونان 13
سخن آخر 15
فصل سوم
موسیقی ایران باستان (قبل از اسلام ) 17
- سابقه فرهنگ باستانی موسیقی ایران 18
- سرودههای اوستا 19
- موسیقی هخامنشیان 21
- موسیقی سلوکیان و اشکانیان پس از حمله اسکندر به ایران 22
- نفوذ تمدن یونان در ایران 23
- موسیقی ساسانیان 23
- سخن آخر 25
فصل چهارم
موسیقی ایران پس از حمله اعراب (صدر اسلام ) 27
- اقتباس عرب از هنر موسیقی ایرانی 28
- معرفی چند تن از شخصیتهای موسیقی ایران 34
- سازهای موسیقی از دوره اسلام 38
- سخن آخر 39
فصل پنجم
تاثیر و نفوذ ایران در تعبیه آلات موسیقی 41
نفوذ ایران در تعبیه آلات موسیقی یونان 42
تاثیر آلات موسیقی ایران در بین اعراب 43
تکمیل آلات موسیقی و رواج آنها در اقصی نقاط جهان توسط ایرانیان 45
سخن آخر 48
فصل ششم
تحول و تاثیر موسیقی ایران در آسیا 52
تاثیر موسیقی ایران در چین 53
کشورهای عرب و اقتباس از موسیقی ایران توسط اعراب 55
موسیقی ترکیه و پایه موسیقی قدیم ترکی براساس موسیقی ایران 59
تاثیر موسیقی ایرانیان در شعر و موسیقی هند 60
اثر موسیقی ایران بر موسیقی هند پیش از ظهور اسلام 63
اثر موسیقی ایران بر موسیقی هند پس از ظهور اسلام 66
فصل هفتم
نفوذ موسیقی ایران و خاورمیانه در اروپا 71
قرون وسطی و اقتباس سازهای شرقی از ملل خاورمیانه 72
نفود موسیقی ایران و خاورمیانه توسط سه تن از علمای اسلام 73
تاریخ توسعه حکومت اسلام در اروپا 74
تاسیس موسسه موسیقی زریاب ( هنرمند ایرانی ) در شهر قرطبه آندلس 80
ترجمه آثار علمای بزرگ ایران از جمله ابونصر فارابی به زبان لاتین 81
هجوم مغول و دگرگونی اوضاع ایران 82
علل انحطاط موسیقی پس از حمله مغول به ایران 86
سخن آخر 89
مقدمه
با توجه به موضوع پروژه در رابطه با نفوذ متقابل موسیقی ایران به غرب وخاورمیانه، سعی شده است که تأثیرات عوامل مختلف بر موسیقی ایرانی در زمانها ودورههای مختلف بررسی شود.
این عوامل در طول تاریخ داریا سه جنبه حذفی، کاهشی و ارتقایی میباشد.
با درنظرگرفتن این مطالب ابتدا به پیدایش موسیقی پرداخته شده است و موسیقیدر عهد باستان مورد پژوهش قرار گرفته است. در این راستا موسیقی یونان پایه موسیقیغربی و موسیقی ایران پایه موسیقی شرقی شده است.
پس از آن موسیقی ایران در دورههای مختلف تاریخ بررسی شده است و ازجنبههای تکنیکی و زیباییشناسی مورد پژوهش قرار گرفته است که تکنیک خود شاملآلات موسیقی و علم میشود.
در زمینه آلات موسیقی پس از حمله اعراب به ایران به علت اینکه اعراب از خودفرهنگ و تمدنی نداشتند، فرهنگ ایرانی را اقتباس کردند و در این راستا موسیقی ایران وآلات موسیقی ایران نفوذ شدیدی بر آنها داشته است.
ریشه اکثر سازهای اعراب از آلات موسیقی ایران گرفته شده است و آنها تنها بااضافه یا کم کردن سیم نام ساز را عوض کرده و آن را به خود اختصاص دادهاند.
در کشورهای دیگر مانند یونان، ترکیه، هند و... نیر آلات موسیقی ایرانی نقش بسیاراساسی داشتهاند. ایرانیها از نظر علمی در موسیقی بسیار پیشرفته بودهاند. فارابی، ابنسینا و.. از جمله اشخاص ایرانی بودند که در مورد موسیقی کتاب نوشته و کتب آنها بهزبان لاتین نیز ترجمه و در دانشگاههای اروپا تدریس میشده است. همچنین اولین مدرسهموسیقی توسط شخص ایرانی به نام زریاب تأسیس شد.
در زمینه زیباییشناسی نیز موسیقی ایران در دورههای مختلف تاریخ موردبررسی قرار گرفته است که این زیباییشناسی بر فرهنگ و جامعه تأثیرگذار میشود. دراین مورد نیز قدرت تأثیر، تحلیل میشود به صورتی که دورهای موسیقی ایران، تأثیرگذارو دورهای دیگر تأثیرپذیر بوده است و همچنین عوامل و شرایطی که باعث تأثیرپذیریموسیقی ایران از موسیقی غرب شده است مورد پژوهش قرار میگیرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 98
فهرست مطالب
مقدمه 1
فصل اول
تاریخ موسیقی ما قبل از تاریخ 3
موسیقی ما قبل تاریخ 4
سخن آخر 7
فصل دوم
موسیقی در دنیای قدیم 9
پیدایش موسیقی 10
موسیقی سومریها 11
موسیقی مصر 12
موسیقی اسرائیل 13
موسیقی یونان 13
سخن آخر 15
فصل سوم
موسیقی ایران باستان (قبل از اسلام ) 17
- سابقه فرهنگ باستانی موسیقی ایران 18
- سرودههای اوستا 19
- موسیقی هخامنشیان 21
- موسیقی سلوکیان و اشکانیان پس از حمله اسکندر به ایران 22
- نفوذ تمدن یونان در ایران 23
- موسیقی ساسانیان 23
- سخن آخر 25
فصل چهارم
موسیقی ایران پس از حمله اعراب (صدر اسلام ) 27
- اقتباس عرب از هنر موسیقی ایرانی 28
- معرفی چند تن از شخصیتهای موسیقی ایران 34
- سازهای موسیقی از دوره اسلام 38
- سخن آخر 39
فصل پنجم
تاثیر و نفوذ ایران در تعبیه آلات موسیقی 41
نفوذ ایران در تعبیه آلات موسیقی یونان 42
تاثیر آلات موسیقی ایران در بین اعراب 43
تکمیل آلات موسیقی و رواج آنها در اقصی نقاط جهان توسط ایرانیان 45
سخن آخر 48
فصل ششم
تحول و تاثیر موسیقی ایران در آسیا 52
تاثیر موسیقی ایران در چین 53
کشورهای عرب و اقتباس از موسیقی ایران توسط اعراب 55
موسیقی ترکیه و پایه موسیقی قدیم ترکی براساس موسیقی ایران 59
تاثیر موسیقی ایرانیان در شعر و موسیقی هند 60
اثر موسیقی ایران بر موسیقی هند پیش از ظهور اسلام 63
اثر موسیقی ایران بر موسیقی هند پس از ظهور اسلام 66
فصل هفتم
نفوذ موسیقی ایران و خاورمیانه در اروپا 71
قرون وسطی و اقتباس سازهای شرقی از ملل خاورمیانه 72
نفود موسیقی ایران و خاورمیانه توسط سه تن از علمای اسلام 73
تاریخ توسعه حکومت اسلام در اروپا 74
تاسیس موسسه موسیقی زریاب ( هنرمند ایرانی ) در شهر قرطبه آندلس 80
ترجمه آثار علمای بزرگ ایران از جمله ابونصر فارابی به زبان لاتین 81
هجوم مغول و دگرگونی اوضاع ایران 82
علل انحطاط موسیقی پس از حمله مغول به ایران 86
سخن آخر 89
مقدمه
با توجه به موضوع پروژه در رابطه با نفوذ متقابل موسیقی ایران به غرب وخاورمیانه، سعی شده است که تأثیرات عوامل مختلف بر موسیقی ایرانی در زمانها ودورههای مختلف بررسی شود.
این عوامل در طول تاریخ داریا سه جنبه حذفی، کاهشی و ارتقایی میباشد.
با درنظرگرفتن این مطالب ابتدا به پیدایش موسیقی پرداخته شده است و موسیقیدر عهد باستان مورد پژوهش قرار گرفته است. در این راستا موسیقی یونان پایه موسیقیغربی و موسیقی ایران پایه موسیقی شرقی شده است.
پس از آن موسیقی ایران در دورههای مختلف تاریخ بررسی شده است و ازجنبههای تکنیکی و زیباییشناسی مورد پژوهش قرار گرفته است که تکنیک خود شاملآلات موسیقی و علم میشود.
در زمینه آلات موسیقی پس از حمله اعراب به ایران به علت اینکه اعراب از خودفرهنگ و تمدنی نداشتند، فرهنگ ایرانی را اقتباس کردند و در این راستا موسیقی ایران وآلات موسیقی ایران نفوذ شدیدی بر آنها داشته است.
ریشه اکثر سازهای اعراب از آلات موسیقی ایران گرفته شده است و آنها تنها بااضافه یا کم کردن سیم نام ساز را عوض کرده و آن را به خود اختصاص دادهاند.
در کشورهای دیگر مانند یونان، ترکیه، هند و... نیر آلات موسیقی ایرانی نقش بسیاراساسی داشتهاند. ایرانیها از نظر علمی در موسیقی بسیار پیشرفته بودهاند. فارابی، ابنسینا و.. از جمله اشخاص ایرانی بودند که در مورد موسیقی کتاب نوشته و کتب آنها بهزبان لاتین نیز ترجمه و در دانشگاههای اروپا تدریس میشده است. همچنین اولین مدرسهموسیقی توسط شخص ایرانی به نام زریاب تأسیس شد.
در زمینه زیباییشناسی نیز موسیقی ایران در دورههای مختلف تاریخ موردبررسی قرار گرفته است که این زیباییشناسی بر فرهنگ و جامعه تأثیرگذار میشود. دراین مورد نیز قدرت تأثیر، تحلیل میشود به صورتی که دورهای موسیقی ایران، تأثیرگذارو دورهای دیگر تأثیرپذیر بوده است و همچنین عوامل و شرایطی که باعث تأثیرپذیریموسیقی ایران از موسیقی غرب شده است مورد پژوهش قرار میگیرد.
از دوره قاجاریه به بعد موسیقی غرب نفوذ بسیار شدیدی بر موسیقی ایران داشتهاست، به گونهای که با استخدام اساتیدی چون موسیو لومر و موسیقی دانهایچکسلواکی، پیدایش شعبه موزیک نظام و دارالفنون، تأسیس هنرستانهای عالیموسیقی، تشکیل ارکستر، ورود گرامافون و دستگاههای ضبط و صفحه به ایران و...موسیقی غربی تأثیر خود را به طور مشهود بر موسیقی ایران پدیدار ساخته است.
سنت و سبک نیز که از المانهای زیر مجموعه فرهنگ میباشند، در موسیقی ایرانیبررسی شده است، به صورتی که با توجه به میزان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری موسیقیایران و پس از پیدا نمودن نقاط عطف آن با موسیقی دیگر ملل، به اصالت