لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
فهرست مطالب
عنوان صفحه
سخنی کوتاه در مورد حافظ و اشعار او …………………………………………1
شعر حافظ و سبک انتزاعی ……………………………………………………………2
کاربرد واژه های دو یا چند معنایی ( ایهام ) …………….……………………….5
اکسپرسیونیسم انتزاعی …………………………………………………………………12
منابع :
آشنایی با ادبیات کهن
پیشگفتار
در مورد حافظ و اشعار او و همچنین در مورد اندیشه ها و سلوک زندگی اش بسیاری از اساتید بزرگ زبان و ادبیات فارسی و حافظ شناسان بنام کتب و مقالاتی را ارائه داده اند و اشعاری را از جهات مختلف مورد بررسی و تحلیل قرار داده اند ، اینک در هر کتابخانه ای می توان کتابی در مورد این خواجه بلند آوازه شیرازی پیدا کرد.
اما من به عنوان یک هنر جو در زمینه های تجسمی و بصری و علاقه مند به اشعار حافظ به دنبال پیوندی بین اشعار او و سبک های هنری موجود که معمولاً به نقاشی اطلاق می شوند بودم ، چرا که بارها در کتب مختلف با این نکته که اشعار حافظ مجموعه ای از شعر و نقاشی و موسیقی است ، روبرو شدم.
پس از جستجو در کتب ادبی و هنری به این نکته پی بردم که شعر حافظ چه از لحاظ شاعری و چه معنای باطنی می تواند ترجمان برخی از سبکهای هنری باشد که ، نممود و ظهور آنرا به غرب و بخصوص اروپاییان منصوب می دانیم ، البته به هیچ عنوان مقصود این نیست که حافظ را پایه گذار یک سبک یا یک مکتب هنری قلمداد کنیم، بلکه بر این باوریم که با در کنار هم گذاشتن شباهتهای موجود بین اشعار حافظ و برخی از سبک های هنری می توان چهره ای تازه از اشعار حافظ را که تا کنون بر ما پوشیده بود به نمایش گذاشت.
مقاله حاضر مجموعه تلاش و مطالعاتی است که بر پایه کتب هنری موجود و همچنین مقالات و نوشته های فراوان در مورد حافظ گرد آوری شده است.
سخنی کوتاه در مورد حافظ و اشعار او ؛
خواجه شمس الدین محمد شیرازی متخلص به حافظ تولد : 792 ( ه . ق )
همانطور که پیش تر اشاره شد د رمورد حافظ سخن فراوان گفته شده است که در برخی از روایات اکثر حافط شناسان و محققان اتفاق قول داشته و در بعضی دیگر تناقص عقیده .
از جمله موارد مورد تایید عموم صاحب نظران اینکه :« وی در جوانی به کسب علوم و معارف زمان خویش پرداخته و به علم احکام و بلاغت و قواعد و اصول زبان عربی و مسائل عرفانی تسلط کامل پیدا کرد و نیز اینکه حافظ قرآن بوده و به حقایق و معانی عمیق آیات آگاه و آنرا با چهارده روایت حفظ کرد و این خود از کم نظیر ترین شگفتی هاست1 . »
اما مطلبی که در آن تناقض عقیده مشاهده میشود اینکه ، علت تخلص خواجه شمس الدین محمد شیرازیی به حافظ بسیاریی از تذکره نویسان و اندیشمندان این تخلص را بدان سبب دانسته اند که وی حافظ قرآن بوده است ، اما دکتر باستانی پاریزی د رمقاله خود2 علت را چیز دیگری دانسته اند .
، ایشان د رقسمتی از مقاله خود آورده اند که :
« چنان به نظر می آید که خوانندگان را د راین زمان ( دربار هنر پرور ملوک سیستان ) به لقب حافظ می خواندند و این لقب دویست سال بعد از مرگ حافظ شیرازی مرسوم بود . البته د راین نکته که حافظ ، حافظ قرآن بوده شکی نیست و از اینکه قرآن را به « چهارده روایت » می خوانده و از این سبب عشق او به فریاد رسیده بود ، انکار نباید کرد . اما اینکه تخلص او تنها به مناسبت « قرآنی که اندر سینه داشته است » انتخاب شده باشد و شهرت او در شیراز بدین نام تنها از این جهت باشد جای گفتگو دارد .
و بازمطلبی که د رآن اتفاق قول است اینکه حافظ هنر مندی است که علاوه بر توانایی د رشعر د رسای رهنرها از جمله موسیقی سر رشته داشته است .
عاشق ورند و نظر بازم ولی گویم فاش تا بدانی که به چندین هزار آراسته ام .
اگر بگویم که « خواجه هنرمندی ماهر است کههنرهای شعر و موسیقی1 را در ابیات خود به هم آمیخته و شعری پدید آورده که هر سه هنر در آن جلوه گر است 2 »
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
انسان و کرامت او
آفریده ها ، همه کریم هستند ( 1 ) . کرامت هر پدیده به برخاستن از هستی و اتصال به هستی هوشمند است . (2 ) بنا بر این اتصال، هر پدیده ای آزاد است و تا وقتی از ، خدا، از آزادی خویش، غافل نمی شود، کریم است . صفت کریم که انسان جسته است، به ورود در ابتلی (3 ) و به تسلیم حکم زور نشدن است (4 ) ، به همه پدیده های هستی را کریم دانستن و کرامت هر آفریده را رعایت کردن است ( 5 ) . انسان کریم می ماند و اکرم می شود به تقوی (6 ) . و تقوی تحقق پیدا می کند به « آزاد و آزادتر شدن از راه رشد » ( 7) ، به پیشی گرفتن در علم ، در دادگری، در خدمتگزاری ، در دوستی و... و به عمل به همه حقوق انسان (8 ) و افزودن بر کرامت خویش به تکریم همه پدیده ها و بر انگیختن آفریده ها بر افزودن بر کرامت ، تحقق پیدا می کند. از آن رو فرمود « در دین اکراه نیست » که هم دین روش زور و خشونت زدائی است و هم بکار بردن هر اکراهی ، کرامت را با خواری جانشین کردن است. به سخن دیگر، کریم صفت خداوند است و همچون صفات دیگرش، در انسان ، هست ׃ حقوق و استعدادها ذاتی انسانند. اما چنان نیست که اگر آدمی از آنها غافل شد، اگر راه رشد را باز گذاشت و در بیراهه ویرانگری افتاد، استعدادهای او تباه نشوند و زندگی که نه عمل به حقوق شد، ویرانی بر ویرانی نیفزاید و زندگی انسان و محیط زیست او را تباه نگرداند.
کرم خداوند در حق انسان و همه آفریده ها ، آزاد و کریم آفریدن آنها است : او، داستان آفرینش انسان را در قرآن ، این سان آغاز می کند : به فرشتگان می گوید قصد دارد بر روی زمین خلیفه ای قرار دهد . فرشتگان می پرسند آیا می خواهی کسی را قرار بدهی که در آن فساد کند و خونها را بریزد ؟ خداوند به آنها پاسخ می دهد آنچه را من می دانم شما نمی دانید (9) بدین سان انسان با حق خلیفة اللهی آفریده شد و بر زمین قرار گرفت :
خلیفة الله :
تاریخ از دیدگاه قرآن ، یک رشته جانشین شدنها است : هر نوبت قومی از خود بیگانه می شود و به بیراهه تخریب خود و طبیعت می افتد . قومی دیگر به حق خلافت خویش عارف می شود و ، به بعثت، انسان را از بیراهه مرگ و ویرانی . به راه زندگی و رشد در آزادی باز می آورد . بدین قرار ، جریان تاریخ هستی ، جریان رشد است. کرامت انسان به ایفای نقش رهبری در این جریان است. اما، بسا انسانها از فطرت خویش غافل و، در روابط قوا ، از خود بیگانه و آلت قدرت ویرانگر می شوند. با وجود این ، بنا بر فطرتی که انسان را است ، جریان تاریخ گذار از انحطاط به رشد است . چنانکه اگر قومی به بیراهه انحطاط افتاد ، قوم دیگری به انقلاب روی می آورد و راه رشد را بر انسانیت می گشاید . ( 10 ) حتی وقتی تمامت یک قوم به بیراهه ستم می روند ، اندک شماری از آنها که راه هدایت جسته اند و به راه زیستن در آزادی و کرامت افزائی از رهگذر رشد بازآمده اند ، برحق و مقام خلیفة اللهی بر روی زمین ، عارف ( 11 ) و بانی انقلاب می شوند و حیات انسانها در آزادی و رشد ادامه می یابد:
جدا کننده راه زندگی از بیراهه مرگ در ویرانگری چیست ؟ تکرار کنیم که انسان آزاد کریم است. پس کرامت او در گرو تکریم خود و همه پدیده های هستی است . غفلت از کرامت هر پدیده ای غفلت از کرامت خویش است. اما این غفلت فرآورده تسلیم شدن به حکم زور است . وقتی غفلت همگانی می شود، فساد جهان شمول می گردد (12 ) . به سخن دیگر ، قهر و فقر زندگی اکثریت بزرگ انسانها و محیط زیست آفریده ها را تباه می کند. انسانها نه تنها هستی را شئی می گردانند که خود نیز جریان شئی شدن را شتابان به پیش می روند. بارز ترین نشانه آن جانشین کردن کرامت فطری با کرامت صوری است. ضابطه تکریم قدرت مداری است . لذا، هر استکباری با استضعافی و هر بزرگ نمائی با تحقیری همراه می شوند. چون بدون تخریب قدرت نیست ، پس بدون تحقیر ، تکبیر نیست . نه تنها در این معنی که هرکس بزرگی جستن خویش را در گرو خوار کردن دیگری می بیند که، وخامت بارتر ، او در نمی یابد که گم کردن کرامت از بیمقدار شدن در جریان اینهمانی جستن با قدرت و آلت آن گشتن است . او تجسم خواری گشته و می پندارد بزرگی جسته است. رها شدن از خواری همگانی و از قهر و فقر بر خود افزا، موکول به باز شناختن فطرت خویش یا پیروی از قاعده « تغییر کن تا تغییر دهی » است. (13 )
بدین انقلاب ، انسان کرامتی را باز می یابد که ویژه او است : امانت خداوندی به همه آفریده ها پیشنهاد شد و تنها انسان بود که آن را پذیرفت ( 14 ) . این امانت مسئولیت امامت رشد در آزادی است ( 15 ) . نه تنها تصدی رشد خویش که رهبری رشد آفریده ها و عمران طبیعت . بدین قرار، رشد انسان و آفریده ها در آزادی - نه چون رشد قدرت که خشونت بر خشونت و ویرانی بر ویرانی و فقر بر فقر و نابرابری برنابرابری می افزاید - واقعیت پیدا می کند : جریان رشد تمامی پدیده های هستی ، یک جریان است. اگر بخشی غنی شد و بخشی دیگر فقیر گشت ، اگر انسانها گمان بردند ثروت بر ثروت می افزایند اما طبیعت ویران شد، جریان ، جریان رشد نیست، جریان بندگی قدرت را به پیش رفتن است . پس، جدا کننده مشی زندگی در آزادی ، از مشی مرگ در ویرانگری، لااکراه است :
در حقیقت، برای آنکه همه پدیده ها کرامت خویش را از دست ندهند و در جریان رشد، بر آن بیفزایند، بر انسان است که نقش خویش را ، بعنوان خلیفه خدا ، ایفا کند. غفلت از این حق و نقش، انسان را رهبر مشی مرگ در ویرانگری همه پدیده ها می کند. در جهان، خواری بر خواری افزوده می شود . لحظه مرگ، لحظه تهی شدن از کرامت می گردد ׃ انسانها بر فطرت آفریده می شوند و با صفت و حق خلیفة اللهی آفریده می شوند . اما آنکس که توحید را بمثابه اصل راهنما گم می کند و بر این یا آن ثنویت در بیراههِ قدرتمداری می شود ، از فطرت بیرون می رود ، خلیفه اللهی را از دست می دهد و آلت کفر یا باورهایی می شود که ترجمان اصالت زور هستند. او کرامت از دست می دهد و خواری می یابد ( 16 )
" او شما را خلیفه بر روی زمین قرار داد . هر کس کفر می ورزد ، به کفر خویش تباه می شود ...کفر کافران تنها زیانهای آنها را افزون می کند "
بدین قرار، هشدار خداوند صریح است ׃ کفر ورزیدن ، خلیفة اللهی را از یاد بردن ، از آزادی خویش غافل شدن ، صفت کریم را از دست دادن و خوار شدن و زیان دیدن و زیان رساندن است ( 17 )
تاریخ با پیروزی زورپرستان پایان نمی پذیرد :
جریان تاریخ ادامه می یابد . در پی هر انحطاطی ، قیامی به حق و برای حق روی می دهد . سر انجام توحید اصل راهنمای همه انسانها می شود . حق می آید و باطل می رود . و اهل توحید ، خلیفه های خدا بر روی زمین می شوند : ( 18 )
" و خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده اند و عمل صالح می کنند ، وعده کرده است آنها را خلیفه های روی زمین بگرداند . "
این قاعده عمومی تنها ترجمان تجربهِ تاریخ نیست : هر چند قاعده نسبت به گذشته صدق می کند . توضیح اینکه اقوامی از میان رفته اند . اما انسانها ، به یمن بعثت ها ، به حیات خویش ادامه داده اند . حیات ادامه یافته است اما از کجا بدانیم که قاعده نسبت به آینده نیز صدق می کند . به سخن دیگر از کجا آدمیان طبیعت و انسانها بر جا بمانند ، تا مؤمنان نیکوکار خلیفه های خدا بگردند ؟
سرنوشت انسان و مسئولیت امانتی که پذیرفته است ؟ :
انسان از گلی سرشته شد که مجموعه حیات پذیر کاملی بود . روح خدا در او دمیده شد ( 19 ) و فطرتی پیدا کرد که خدائی است ( 20 ) در متناسب ترین اندازه ها ساخت گرفت و زیباترین صورت را یافت ( 21 ) و خدا آفرینش او را به خود تبریک گفت ( 22 ) او را بر فطرت آفرید ، چرا که فطرت توحید است ( 23 ) و حیات بدون توحید در وجود نمی آید . در بهترین اندازه ها آفرید و آفرینش او را بخود تبریک گفت . زیرا تمامی هستی را در وجود کوچک او خلاصه کرد ( 24 ) و خلیفه خود بر روی زمین گرداند و هدایت شدن را در عهده خود او نهاد . او و همه پدیده ها را کریم آفرید و او را به تکریم خویش و همه پدیده ها خواند. انسان خود داوطلب این مسئولیت شد. پدیده های دیگر تن به این مسئولیت ندادند ׃
اما اگر قرار باشد در جریان زمان ، زمین از خلیفه های خدا - کسانی که به حق خلیفة اللهی عارف هستند - خالی نشود ، باید آفریده ها یی مسئولیت این امانت را بپذیرند . خدا امانت را به همه آفریده ها پیشنهاد کرد و انسان بود که آن را پذیرفت :
" همانا امانت را به آسمانها و زمین و کوه ها پیشنهاد کرد . همه بیم کردند و از بر دوش گرفتن آن خود داری کردند . انسان بر دوش گرفت و همانا با نادانی و ستم "
این " امانت " نوعی رهبری ( امامت ) ، به یمن عقل ﺁزاد، است. رهبری بیانگر خلیفة اللهی و تضمین کننده تداوم آن است . از آنجا که انسان عهده دار این رهبری و با تمام اعضای خویش مسئول ﺁن می شود ( 25 ) پس باید صفات خدائی و بعد معنوی داشته باشد . توانائی های خویش را بپرورد و موجودی نسبی و فعال باشد که در پهنه ای گسترده تا بی نهایت ، در صیرورت است . در این پهنه گسترده ، نقش امامت را برای همه پدیده ها بر عهده گرفتن، نیاز به داشتن استعدادها و حقوق دارد. استعدادهای او، صفات ثبوتیه خداوندند :
خدا به انسان اسماء آموخت ( 26 ) بدو آنچه نمی دانست و بیان و کتابت آموخت ( 27 ) استعداد دانش جویی داد . به او هوش و عقل داد و صاحب بصیرت بر خویشتن گرداند و قوه تمیز عمل نیک از عمل زشت داد. نشانه های خود را بر او بنمود تا عقل را بکار اندازد ( 18 ) . او را قوه ابداع و خلاقیت و صنعت و استعدادهای دیگر بخشید . اما از انسان ها، یکی کار پذیر ، دیگری فعال شدند . یکی استعدادها را در رشد بکار برد و دیگری، به ساختن دروغ و زور، استعدادهای خویش را تباه گرداند ( 29 ) . به انسان فطرت عدالت جو داد او را به عدالت و قسط خواند . ( 30 ) بدو، استعداد رهبری داد و او را امام و آزاد و هدف دار آفرید . ( 31 ) راه رشد را از راه سرکشی جدا کرد ( 32 ) و هدایت خویش را به مؤمن و کافر داد . به انسان هشدار داد اگر از راه رشد بیرون برود ، به بیراههِ زیادت طلبی ( 33 ) می افتد و آن را تا مرگ و ویرانی پیش میرود .
با اینهمه این انسان کامل نیست . او می تواند از فطرت خویش بدر رود . انسانی است که ضعیف و بی قرار آفریده شده است ( 34 ) . اگر بر فطرت بماند از ضعف به قوت می رسد و بر کرامت خویش می افزاید . اما اگر، در پندار و گفتار و کردار توحید را با ثنویت جانشین کند، عقل او از ﺁزادی که دارد غافل می شود و با راهنما کردن ثنویت ، قدرتمدار می شود و نیروهای حیاتی را به زور مرگ آور بدل می کند و ستمکار می شود و بیراههِ ضعف را تا مرگ و ویرانی می رود .
قرآن در تشریح چگونگی از خود بیگانه شدن انسان ، واقعیتی را خاطر نشان می کند که انسانها همچنان از آن غفلت می کنند :
حقوق انسان ذاتی او و سلب نکردنی هستند :
هر انسانی خلیفهِ خدا ، امام و آزاد بدنیا می آید . پیش از آنکه به دینی یا مرامی در آید ، صاحب حقوق و مسئول دفاع از حقوق خویش و حقوق هر فرد دیگری با هر دین و مرام و هر نژاد و رنگ و ملت و قوم و قبیله و مسئول کرامت خویش و تمامی پدیده ها است . به سخن دیگر حقوقی که او دارد ، اعطائی نیستند . تابع در آمدن او به این یا آن دین نیستند . بهر دینی در آید ، این حقوق را از دست نمی دهد . چرا که در دین اکراه نیست ( 35 ) و گرویدن به دین ، حقی از حقوق او است . همانطور که در حقوق بشر در قرآن می خوانید ، شرط برخورداری از این حقوق این نیست که مسلمان بشود و نیز نمی گوید اگر اسلام نپذیرفت یا بدان در آمد و سپس آن را ترک گفت ، حقوق خود را از دست می دهد .
اما آن واقعیت که قرآن می آموزد و این آموزش را انسان ها از یاد میبرند ، اینست : تا وقتی انسانها بخواهند آزاد بمانند، هیچ قدرتی پدید نمی آید تا بتواند آزادی و حقوق آنها را سلب کند . زمانی هم که بیشتر انسانها از خود بیگانه می شوند و آزادی و حقوق و بنا بر این کرامت خویش را از یاد می برند و قدرت را پدید می آورند، این قدرت نمی تواند کسانی را از آزادی و حقوق خویش محروم کند که آنها را از یاد نمی برند . کرامت هر انسان را هیچ موجود دیگری، هیچ قدرتی نمی تواند از او بستاند. تنها خود او است که می تواند کرامت خویش را از یاد ببرد و خواری گزیند. انسان خلیفهِ خدا و امام خلق شده است . وقتی از توحید بدر می رود ، خلیفه زور و امامِ شرک می شود و حقوق خویش و انسانهای دیگر را از یاد می برد ׃ خوار می شود و خوار می کند.
بدین قرار هیچ انسانی نمی تواند خود را از مسئولیت رعایت نشدن حقوق خویش مبری کند . و نیز ، به این عذر که تنها است و بر جهان قدرتهای ستمگر حاکمند ، نمی تواند وظیفهِ خویش را در دفاع از حقوق خود و حقوق فرد فرد انسانها و همه پدیده های هستی بر زمین بگذارد .( 36 ) وقتی انسانی به دفاع از حقوق بر می خیزد ، خلیفهِ خدا در روی زمین می شود و چون فطرت انسان را باز می گوید ، بگونه ابراهیم ( 37 ) ، سخنگوی تمامی انسانیت می شود . و چون خلیفهِ خدا است ، تنها نیست ، خدا با اوست و سر انجام پیروز می شود . خدا با او است وقتی او از بیان آزادی غافل نشود و بدین غفلت، بیان آزادی را در بیان قدرت از خود بیگانه نکند و راهبر عقل خود نگرداند و پندار و گفتار و کردار خویش ترجمان قدرت نسازد .
اما چرا آزادی و حقوق ذاتی انسان هستند ؟ زیرا آزادی و حق را جز بر اصل توحید نمی توان در تصور آورد و تعریف کرد . بر اصل ثنویت ، حق و آزادی به لباس باطل در می آیند . برای مثال بر اصل ثنویت می گویند : آزادی هر کس آنجا تمام می شود که، از ﺁنجا، آزادی دیگری شروع می شود . اما آیا دانش هر کس هم آنجا تمام می شود که دانش دیگری ، از ﺁنجا، شروع می شود ؟ آیا ابداع و خلاقیت هر کس هم جائی تمام می شود که ابداع و خلاقیت دیگری ، از ﺁنجا، شروع می شود ؟ آیا خدمتگزاری ، عدالتخواهی ، دوستی و عشق و ... هر کس هم آنجا تمام می شود که خدمتگزاری ، عدالتخواهی ، دوستی و عشق و ... دیگری، از ﺁنجا، شروع می شود ؟ پس تعریف آزادی باید در برگیرنده زور و بکار بردن آن نیز باشد ، تا بتوان گفت : آزادی هر کس آنجا تمام می شود که آزادی دیگری ، از ﺁنجا، شروع می شود . اما زور نبود آزادی است و با جبر ملازمه دارد . اگر آزادی عبارت شود از بکار بردن زور ، پس هر فرد در زندانی که «آزادی» فردهای دیگر است ، زندانی می شود . رابطه ها ، رابطه قوا می گردند و بدیهی است ، که قوی ترها وارد قلمرو "آزادی " ضعیف ترها می شوند . بر اصل روابط قوا ، آزادی و حقوق انسانی و حیات انسان و طبیعت هستند که قربانی می شوند .
آزادی و حقوق بر اصل توحید تعریف دقیق خویش را پیدا می کنند : آن آزادی که به تعریف نمی آید اما چون نسیم می توان حسش کرد، آزادی است که عقل ، در لحظه خلق، در لحظه اینهمانی جستن به هستی ، می یابد. از این رو، اندیشه و عمل خالی از زور ، صفت آزاد می جویند ( 38 ) . از این رو، آزادی حدگذار نیست ، حد و مرز بردار است : آزای هرکس مرز آزادی دیگری نیست ، فراخنای آزادی دیگر است. بدین قرار ، وقتی هستی بر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 92 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
هنر این سخنگوی روح انسانی از بدو تولد انسان تا آخرین دم اسرار درونی و عواطف واحساسات ما را بیان می کند . بشر از همان ابتدای خلقت در پی آفرینش وخلق زیبائی بوده چرا که خداوند در قرآن کریم می فرماید: « از روح خود در انسان دمیدیم » و این روح آفرینش وزیبا آفرینی خداوند است که در ضمیر همه انسانها وجود داشته وانسان را از همان ابتدای کودکی به آفرینش زیبایی رهنمون می سازد از آنجا که خداوند انسانها را از یک جنس ولی متفاوت از هم آفریده این حس زیبایی آفرینی در برخی بیشتر ودر برخی کمتر، و گاهی به صورت موسیقی و شعر وگاهی به صورت نقاشی وتصویر بروزمی کند .
نقاشی یکی از اولین هنرهایی بود که انسان به آن گرایش پیدا کرد . آنچه عوام از نقاشی می دانیم کشیدن تصاویری است که دید انسانی از مناظر دارد وهر چند این تصویر واقعی تر وبه اصل نزدیکتر باشد نقاش چیره دست تر و متبهر تر به نظر می رسد . سالها تفکر مردم از نقاشی چنین بود شاید هنوز هم بسیاری با این فکر زندگی می کنند اما در سال 1881 هنرمندی به دنیا آمد که تمام بافته های ذهن انسانها ودنیای غرب را از نقاشی تغییر داد . او که با نقاشی وهنر به دنیا آمد و پایه گذار بزرگترین انقلاب در عرصه هنر جهان شد کسی نبرد جز پابلو پیکاسو .
پیکاسو نمونه کامل وبارز یک انسان خلاق و نو آور بود . او شاید یکی از غیر منتظره ترین وغیر قابل پیش بینی ترین هنرمندان عرصه گیتی بود . او با عرضه کبویسم به دنیای نقاشی به حکومت سرد و طولانی رنسانس بر این هنر پایان داد . رنسانسی که نقاش ، محکوم و مجبور به کشیدن توهمات دید انسانی می کرد و نقاش مانند دوربین عکاسی فقط به ثبت مناظر مانند آنچه می دید می کرد . اما پیکاسو با نو آوری خود این آزادی را به نقاشی داد تا مانند شاعر تر اوشات ذهن و روح خود را بر بوم طراحی کند واز آنچه خداوند در نها د او گذاشته واز عشقی که در وجودش دارد با بیننده سخن بگوید این بهترین وعالیترین مرحله پیشرفت در نقاشی از ابتدای خلقت این هنر زیبا بود .
شاید هیچ هنرمندی به اندازه پیکاسو با این همه رسانه متنوع کار نکرده باشد از نقاشی رنگ روغن گرفته تا طراحی ، مجسمه سازی ، گرافیک ، سرامیک واز آنجا کار با ابزارهایی چون گرایش ، پاستل ، مداد رنگی و آفریدن لیتو گرافیها ، چوبکاری ها ، پیکره هایی از کچ و چوب ، ساختواره هایی از آهن و مفتول ، چوب یا ورقه های فلزی ، عکسها و طرحهایی برای لباس و پرده های پیش صحنه و پس صحنه تاتر و باله وسرانجام شعرونمایش نامه نویسی .
هیچ هنرمندی با این همه سبک و شیوه گوناگون وگاه متضاد کا رنکرده است . از امپرسیونیسم مانه بزرگ تا اکسپرسیونیسم ون گوک ، از غرابت نمادین گوگن تا شاد گونگی امپرسیونیسی تولوز لوترک ، از منریسم الگور کوک وهنرمندان بادوک تا کلاسی سیم استادان قدیم ، از سورژنالیسم و کانتراکتیویسم وهنر سیاه واره تاکوبیسم که خود بنیان گزارش بود .
به تحقیق درباره هیچ هنرمندی ، دست کم در زمان حیاتش به اندازه پابلو پیکاسو مقاله ، کتاب ، رساله ، تغییر نقد و یاد داشت نوشته نشده است . شمار کتابها و نوشتارهایی که درباره پیکاسو انتشار یافته سر به صدها می زند و سیل انتشار این نوشته ها همچنان ادامه دارد .
این رساله نیز تلاشی در جهت معرفی و آشنایی بیشتر با این هنرمند بزرگ و نقد وبررسی آثارش می باشد . نظر من در این پایان نامه بیشتر بر بیوگرافی وزندگی نامه پیکاسو بوده ودر ادامه به بررسی دوره های نقاشی در کار او و سپس مراحل تکامل آثار وی پرداخته ام ودر نهایت مروری کوتاه بر کوبیسم وتجزیه و تحلیل این سبک که پیکاسو بنیان گزار آن بود پرداختهام. امید است با وجود ، کاستی ها و ایرادات موجود گاهی کوچک در جهت آشنایی خوانندگان عزیز با این هنرمند ودوره زندگی و آثار او برداشته باشم .
الهه گنجی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
به نام او
Herpes Simplex Viruses
تهیه و تنظیم:
امیر بحرینی
دانشجوی پزشکی ورودی 1381
استاد محترم:
جناب آقای دکتر کرمی
دی 1383
« Gexital Herpes Simplex»
تعریف هر پس ژنیتال یک عفونت ویروسی منتقله جنسی است که به وسیله بروز یکدفعه و انفجاری تاول های کوچک و دردناک در ناحیه تناسلی، در اطراف رکتوم، یا در نواحی پوست اطراف و نزدیک آنها بوجود می آید.
نام های جایگزین = هر پس ژنتیال-هر پس سیمپلکس- ژنیتال؛ هر پس ویروس 2-HSV
عوامل، شیوع و ریسک فاکتورها
هر پس بوسیله 2 ویروس ایجاد می شود. هر پس سیمپلکس ویروس نوع 1 و هر پس ویروس سمپلکس نوع 2 تحقیقات نشان می دهد که 90 درصد از جمعیت در معرض1HSV- ( هر پس دهانی ) و 25 درصد از جامعه در سنین 45-25 سالی در ایالات متحده در معرض عفونت با HSV-2 (هر پس تناسلی) قرار گرفته اند.
به علاوه، HSV-1 می توان باعث هر پس ژنتیال از طریق انتقال بوسیله Oral Sex بشود بنابراین هر دو زنجیره این ویروس می تواند به وسیله تماس جنسی منتقل شود. عفونت هر پس دهانی اولیه، اگرچه در سنین بچگی رخ میدهد. بنابراین جزو بیماریهای منتقله محسوب نمی شود.
در حالیکه HSV-1 مسئول بروز 5 تا 10 درصد هر پس تناسلی می باشد. HSV-2 حاصل اصلی هر پس تناسلی محسوب می شود. HSV-2 از طریق ترشحات تناسلی و دهانی منتقل می شود.
برآورد همانند 86 میلیون نفر درجهان هر پس تناسلی داشته باشد.
از آنجا که ویروس از طریق ترشحات تناسلی و دهانی منتقل می شود، جاهای رایج در عفونت در مردان شامل ساقه و سر آلت تناسلی و اسکلروتوم و سمت داخلی ران و مقعد می باشد.
لب ها، واژن، گردن رحم و مقعد و قسمت داخلی ران در زمان نیز رایج است. دهان می تواند در هر دو جنس مشترک باشد.
تحقیقات نشان می دهد که ویروس هر پس می تواند در غیاب علائم کلینیکی نیز منتقل شود. بنابر این یک شریک جنسی بودن هر پس تناسلی مشخص می تواند بیماری را منتقل بکند.
در حقیقت، هر پس بدون علامت می تواند به نسبت بیشتری نسبت به حالت فعال آن بیماری را منتقل کند.
شکایات مختلفی در ارتباط با عفونت هر پس وجود دارد. ویروس هر پس تناسلی در زنان بطور مشخص محسوس مشخص باشد و یکی از احتمالات سرطان گردن رحم محسوب می شود.
البته هنگامی که HSV همراه با HPV همراه باشد خطر به مراتب بیشتر میشود.
در زنان حامله، حضور HSV1 و HSV2 همراه با یکدیگر در دستگاه تناسلی و کانال جنینی یک تهدید برای جنین محسوب می شود. عفونتهای متعاقب در جنین تازه متولد شده می تواند در عامل مننژیت هر پس، هر پتیک ویرمیا، عفونت های پوستی مزمن و حتی مرگ باشد.
عفونت هر پس در افرادی که نقص سیستم ایمنی دارند به شکل مختلفی بروز پیدا می کند. افراد مبتلا به ایدز- تحت درمان به شیمی درمانی – رادیو تراپی- دریافت کننده دوز بالای کورتون و کورتیزون این افراد ممکن است در عفونت های ارگان های مختلف رنج ببرند مانند:
هر پتیک کراتیت: عفونت هر پسی چشم که منجر به اسکار در قرنیه و حتی کوری می شود.
عفونت درمداوم غشای موکوسی و پوست بینی ، دهان و گلو.
هر پتیک از وفاژیت: عفونت مری
هر پتیک هپاتیت: عفونت کبد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
به یاد او
موضوع : پروتئین ، CDNA و شناسایی گرن
تظاهر ژن عبارتست از طی مراحلی که منجر به ایجاد فراورده ژن می گردد . برای اینکه ژن فراورده خود را تولید کند ، باید دو مرحله اساسی انجام شود :
نسخه برداریTranscription
ترجمه transtation
نسخه برداری:
اولین مرحله از تظاهر ژن است ، یوکاریوتها شامل قارچها ، گیاهان ، حیوانات، انسان و بعضی موجودات تک سلولی و پروکاریوتها عبارت از موجودات تک سلولی و مهمترین انها باکتریها هستند .
تظاهر ژن در این دو دسته شباهتهای زیادی دارند و تفاوتهایی نیز در انها وجود دارد .
بعنوان مثال در یوکاریوتها :
انزیم مهمی که در نسخه برداری ژن دخالت وسیع دارد بنام RNA Palymerase نامیده می شود . و در انسان سه نوع از این انزیم بنامهای RNA Pely merase I , II , III شناخته شده است . و هر کدام در دسته بخصوصی از ژنها عمل می کنند . مثلا پلی مراز III در نسخه برداری ژنهای TRNA و پلی مراز II در نسخه برداری ژنهای rRNA دخالت دارند .
نسخه برداری در ژن از یک حمل خاصی شروع و در یک محل دیگری از ژن پایان می یابد یعنی در یک خط راهنما و یکطرف انجام می شود و در روی Template DNA بصورت 3/ ( 5/ است ولی در روی RNA بر عکس و 5/ (3/ است .
DNA Template رشته ای از DNA است که ژن مربوطه که نسخه برداری آن انجام می شود در آن قرار دارد .
شکل
شروع نسخه برداری
یعنی ایجاد RNA از روی DNA می باشد ، با این تفاوت که بجای باز تعیین T با اوراسیل U در RNA قرار می گیرد . چون RNA بصورت معکوس با DNA قرار دارد و خط راهنمای DNA بصورت 3/ ( 5/ است بنابراین RNA از 5/ شروع و به 3/ ختم می شود .
در شروع نسخه برداری پلی مراز II محلی را در ابتدای ژن انتخاب می کند که در منطقه Upstream ژن قرار دارد و پلی مرازII در محلی در خارج از نقطه شروع نسخه برداری به DNA می چسبد و بصورت یک مجموعه Complen در می اید و محل چسبیدن رشته DNA در ژن مربوطه بصورت 5/ TATAAT- 3/ که بطور خلاصه TATA نشان داده می شود که تا محل شروع نسخه برداری 25 نوکلئوتید فاصله دارد و بهمین جهت -25 Bon نوشته می شود .
منطقه انتقال انزیم پلیمراز RNA به DNA بنام پروموتر است . و بوسیله انزیم فوق شناسایی می شود . و به کمک فاکتورهایی بنام T.F انجام می گیرد .
مرحله پایان نسخه برداری
نسخه برداری زمانی تمام می شود که یک رشته دنباله ای مرکب از نوکلئوتیدهای ادنوزین یا PolyA به R.N.A اضافه شده است . در بعضی از ژنها این دنباله تا Zpppbp در ناحیه Down Stream ژن ادامه می یابد .
شکل
قبل از بحث ترجمه بطور مختصر انواع RNA را مورد بررسی قرار می دهیم :
1- RNA ریبوزومی :
که بصورت rRNA نوشته می وشد و جزیی از ساختمان ریبوزوم می باشد و نقش بسیار مهمی در ترجمه ژن بعهده دارند .
2- RNA ناقل یا tRNA :
یکنوع RNA ناقل است و نقش اساسی ان در ترجمه ژن می باشد . این نوع RNA که نقش جابجایی اسیدهای امینه در سیتوپلاسم سلول را بعهده دارد اولین بار توسط دانشمندی بنام رابرت هولی در سال 1959 از سلول جدا گردید و در مدت 6 سال زنجیره کامل انرا شناسایی کرد .
tRNA دارای 74-94 نوکلئوتید است و نسبتا RNA کوچک به حساب می اید . ساختمان کلی tRNA که بصورت برگ شبدر است بخشهای زیر را دارا است :
بازوی دریافت کننده The acceptor arm
بازوی انتی کرون The anti conton arm
بازوی D.H.U
حلقه اضافی Optional arm
حلقه Tucarm
بطور خلاصه یک مولکول tRNA شامل سه حلقه و یک بازوی انتهایی که حمل چسبیدن اسید امینه است و یک حلقه اضافی است .
شکل
3- RNA پیام بر یا mRNA
نوعی از RNA است که واسطه ایجاد پروتئین از ژن است . در طی مراحل نسخه برداری در داخل هسته سلول mRNA بوجود می اید و سپس از هسته سلول خارج