لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 70
تقدیم به:
پدر و مادر عزیزم، یگانه قلبهای تپیده در سیر پر پیچ و خم زندگی، به آنان که با نور وجودشان مشعل امید را در شبهای زندگیم به ارمغان آوردند و تا سبد وجودم را با روح عشقشان صیقل دادند.
به پدرم، اسوه همت و تلاش و استواری که صحبت بی دریغش را در تمامی مراحل، از من دریغ نکردند. و به مادرم تبلور صبر و گذشت که وجودش برایم مهر بود و فداکاریهایش ثبت در وجودم.
و به همسرم:
به خاطر صفای باطن و خلوص پاکش، که در تمامی لحظات در کنارم بودند.
فصل اول
مقدمه:
روان شناسی شخصیت حوزه بسیار گسترده ای است، زیرا شخصیت، خود موضوعی است پیچیده و دارای ابعاد و جنبه های گوناگون، برای شناخت شخصیت انسان از دیر باز کوششهای فراوانی به عمل آمده که برخی آنها غیر علمی، خرافاتی، و معدودی دیگر علمی و معتبر است.
شخصیت معادل انگلیسی personality وpersonalite فرامنه است و هر دو اقتباس از persono است. درک لزوم مطالعه روانشاسی شخصیت چندان دشوار نیست.
شناخت شخصیت، ویژگیها، چگونگی شکل گیری شخصیت، عوامل موثر در ایجاد شخصیت و مسائلی از این قبیل، ازیک جنبه، ارضا حس کنجکاوی، و مایل به حقیقت جوئی را در انسان دنبال می کند، زیرا این ناخت نوعی خود شناسی است. از سوی دیگر این شناخت و اطلاعات به شخص امکان می دهد که در ارتباط متقابل با دیگران موضع گیریهای مناسب و آگاهانه داشته باشد. مطالعه شخصیت هم از جنبه های ارضای برحس کنجکاوی و هم از نظر روابط اجتماعی دارای اهیمت است.
شخصیت در روانشناسی به مجموعه ویژگیهای جسمی و روانی، و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز می کند اطلاق می شود.(کریمی،1375)
گروهی از صاحب نظران، نظریه نسبت دادن معتقدند، که افراد موفقیتها و شکستهای خود را یا به عوامل خصی نسبت می دهند، یا به عوامل محیطی و از این رو این دو عامل مهم یکی درونی و دیگری را بیرونی شناسائی کرده اند و به نظریه جایگاه مهار شهرت دارد.
وجولیان راتر (1966) درباره نظام اعتقادی افراد را به جایگاه مهار به دو دسته تقسیم می شوند.
گروهی که موفقیها و کستهای خود را به شخص خود، نسبت می دهند (دورنی)
گروهی که موفقیتها و کستهای خود را به عوامل محیطی نسبت می دهند.(بیرونی) (جمالفر، 1375)
و برای سنجش مهار درونی و بیرونی،راتر پرسشنامه گزارش شخصی را عرضه کرده است. مقیاس جایگاه مهار درونی و بیرونی، معروف به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
روانشناسی رنگ در دکوراسیون
روانشناسی رنگ
با وجودی که اثر رنگها تا حدودی ذهنی است و در مورد اشخاص مختلف فرق میکند امّا برخی از تاثیرات رنگها دارای معنی یگانهای در سراسر جهان هستند. رنگهایی که در طیف رنگها در ناحیه قرمز قرار دارند به عنوان رنگهای گرم شناخته میشوند که این دامنهاش از احساسات گرم و صمیمانه تا احساس خشم و عصبانیت متغیر است...
مطلبی کامل و جامع در مورد رنگها و روانشناسی رنگها...
رنگ چیست؟ در سال 1666، اسحاق نیوتن، دانشمند نامدار انگلیسی، کشف کرد که چنانچه نور خالص سفید از یک منشور عبور داده شود، به رنگهای قابل رؤیت تجزیه میشود. نیوتن همچنین کشف کرد که هر رنگ از یک طول موج منحصر به فرد تشکیل شده و قابل تجزیه به رنگهای دیگر نیست.
آزمایشهای بعدی نشان داد که با ترکیب نورها میتوان رنگهای مختلف را ایجاد کرد. برای مثال، نور قرمز در ترکیب با نور زرد، رنگ نارنجی را به وجود میآورد. رنگی که بر اثر ترکیب دو رنگ دیگر به وجود آید را ترکیبی میگویند. بعضی از رنگها، مثل زرد و ارغوانی، در صورت ترکیب شدن، همدیگر را خنثی میکنند و نور سفید میسازند. این رنگها را نیز رنگهای مکمّل مینامند.
تاثیرات رنگها از نظر روانشناسی با وجودی که اثر رنگها تا حدودی ذهنی است و در مورد اشخاص مختلف فرق میکند امّا برخی از تاثیرات رنگها دارای معنی یگانهای در سراسر جهان هستند. رنگهایی که در طیف رنگها در ناحیه قرمز قرار دارند به عنوان رنگهای گرم شناخته میشوند که این دامنهاش از احساسات گرم و صمیمانه تا احساس خشم و عصبانیت متغیر است.
رنگهایی که در ناحیه آبی طیف قرار دارند، رنگهای سرد نامیده میشوند و شامل آبی، ارغوانی و سبز هستند. این رنگها معمولاً آرامش بخشند امّا گاهی نیز ممکن است احساس غمگینی و بیتفاوتی را به ذهن آورند.
روانشناسی رنگها به عنوان روش درمان در برخی از فرهنگهای قدیمی، از جمله مصریها و چینیها، از رنگها برای درمان استفاده میشده است. این کار که گاهی به آن نور درمانی یا رنگ شناسی نیز گفته میشود هنوز هم به عنوان روش درمان جایگزین مورد استفاده قرار میگیرد.
در این روش:
از رنگ قرمز برای تحریک بدن و ذهن و افزایش تمرکز استفاده میشود.
از رنگ زرد برای تحریک اعصاب استفاده میشود.
از رنگ نارنجی برای بالا بردن سطح انرژی استفاده میشود.
از رنگ آبی برای کاهش درد و تسکین بیمار استفاده میشود.
از رنگ نیلی برای تسکین ناراحتیهای پوستی استفاده میشود.
اغلب روانشناسان به رنگ درمانی به دیده شک و تردید مینگرند و میگویند که درباره تاثیرات احتمالی رنگها اغراق شده و رنگها در فرهنگهای مختلف، معانی متفاوتی دارند. پژوهشها نشان دادهاند که در بسیاری از موارد، تاثیرات رنگها در تغییر حالت افراد، تاثیراتی زودگذر و موقتی بوده است. برای مثال، قراردادن افراد در اتاق آبی ممکن است در ابتدا احساس آرامش در آنها به وجود آورد امّا این اثر پس از آن که آنها آرامششان را بازیافتند، به تدریج کاهش خواهد یافت.
روانشناسی رنگهای مختلف
1- روانشناسی رنگ سیاه
سیاه تمام نورها در طیف رنگها را جذب میکند.
سیاه معمولاً به عنوان نماد ترس یا شیطان مورد استفاده قرار میگیرد امّا به عنوان نشانگر قدرت نیز شناخته میشود. از رنگ سیاه برای نشان دادن شخصیتهای خطرناک مثل دراکولا و یا جادوگران استفاده میشود.
رنگ سیاه در بسیاری از فرهنگها برای مراسم سوگواری مورد استفاده قرار میگیرد. این رنگ همچنین نشانگر غمگینی، جذابیت جنسی و رسمی بودن است.
در مصر قدیم، رنگ سیاه نشانگر زندگی و تولّد دوباره بود.
رنگ سیاه معمولاً به دلیل لاغر نشان دادن در نمایشهای مد مورد استفاده قرار میگیرد.
2- روانشناسی رنگ سفید
رنگ سفید، نماد معصومیت و پاکی است.
رنگ سفید میتواند در انسان احساس فضای بیشتر به وجود آورد.
رنگ سفید معمولاً نشانگر سرما، پاکیزگی و آرامش است. اتاقی که کاملاً به رنگ سفید نقاشی شده باشد ممکن است جادار و بزرگ به نظر آید امَا خالی و سرد است. بیمارستانها و کادر پزشکی از رنگ سفید برای ایجاد حس پاکیزگی استفاده میکنند.
3- روانشناسی رنگ قرمز
رنگ قرمز، رنگ گرمی است که برانگیزاننده هیجانات قوی است.
رنگ قرمز، نشانگر عشق، حرارت و صمیمیت است.
رنگ قرمز، به وجود آورنده احساس شور و هیجان است.
رنگ قرمز، تحریک کننده احساس خشم و عصبانیت است.
4- روانشناسی رنگ آبی
آبی، رنگ مورد علاقه بسیاری از مردم و محبوبترین رنگ در بین مردان است.
رنگ آبی، احساس آرامش را به ذهن میآورد و معمولاً نشانگر صلح، امنیت و نظم است.
رنگ آبی، میتواند احساس غم، درونگرایی یا گوشهگیری را در بعضی افراد به وجود آورد.
رنگ آبی معمولاً برای دکور دفاتر مورد استفاده قرار میگیرد زیرا تحقیقات نشان داده است که افراد در اتاقهای آبی کارآیی بیشتری دارند.
رنگ آبی با وجودی که از محبوبترین رنگهاست امّا یکی از رنگهایی است که کمترین اشتها را بر میانگیزد. در برخی از برنامههای کاهش وزن توصیه میشود که غذای خود را در بشقابهای آبی بکشید. رنگ آبی به ندرت به صورت طبیعی درخوراکیها وجود دارد. همچنین رنگ آبی غذا معمولاً به عنوان نشانه فاسد بودن و یا سمّی بودن آن در نظر گرفته میشود.
رنگ آبی میتواند باعث کاهش ضربان قلب و حرارت بدن گردد.
5- روانشناسی رنگ سبز
رنگ سبز، رنگ سردی است که نماد طبیعت است.
رنگ سبز، نشانگر آرامش، خوشبختی، سلامتی و حسادت است.
پژوهشگران دریافتهاند که رنگ سبز میتواند باعث افزایش قابلیت خواندن گردد. برخی از دانشآموزان و دانشجویان با قراردادن یک برگه شفاف سبز رنگ بر روی صفحه کتاب، میتوانند مطالب را با سرعت بیشتری از حدّ معمول بخوانند و درک کنند.
رنگ سبز، از دیر باز نماد باروری بوده و در قرن پانزدهم برای لباس عروسی به کار میرفته است.
از رنگ سبز در دکوراسیون به دلیل اثر آرام بخشی آن استفاده میشود.
رنگ سبز باعث کاهش استرس میشود. کسانی که در فضای کاری سبز رنگ کار میکنند، کمتر دچار دردهای دستگاه گوارش میشوند.
6- روانشناسی رنگ زرد
رنگ زرد، رنگی گرم وشاد است.
رنگ زرد به دلیل مقدار زیاد نوری که منعکس میکند، بیشتر از بقیه رنگها چشم را خسته میکند. استفاده از رنگ زرد برای پس زمینه کاغذ یا نمایشگر کامپیوتر میتواند باعث چشم درد یا در حالتهای خاص از دست دادن بینایی گردد.
رنگ زرد میتواند احساس رنجیدگی و خشم را به وجود آورد. با وجودی که رنگ زرد به عنوان یک رنگ شاد شناخته میشود اما بیشتر مردم در اتاقهای زرد رنگ، هیجانشان را از دست میدهند و بچه ها نیز در اتاقهای زرد رنگ بیشتر گریه میکنند.
رنگ زرد باعث افزایش سوخت و ساز بدن انسان میگردد.
چون رنگ زرد، از بقیه رنگها زودتر دیده میشود، بیشتر از بقیه برای جلب توجه مورد استفاده قرار میگیرد.
7- روانشناسی رنگ ارغوانی
رنگ ارغوانی نماد وفاداری و ثروت است.
رنگ ارغوانی نشانگر عقل و معنویت است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
روانشناسی تربیتی کودک
نگاه اجمالی
در رابطه با منضبط کردن کودک غیر ممکن است او را مجبور به انجام کار درست کرد. زیرا او توانایی فکری لازم برای تشخیص «درست و غلط» را ندارد، اراده او نیز بسیار قوی است. والدین باید بدانند که کودک آنها کارها را در رابطه با آنها انجام نمیدهد و او نمیتواند رفتار خود را به دلیل درخواست والدینش تغییر دهد. بنابراین اسرار بر این مطلب بیفایده است. با این حال والدین باید در آموزش انضباط از روشهای مخصوصی در زمانهای معینی استفاده نمایند.
بعضی از این روشها و زمانها عبارتند از وضع مقررات ، تعیین وظایف ، آموزش انضباط زمان غذاخوردن ، تعیین زمان خواب و بیداری و … . این روش روشهای سادهای هستند که حتی در مورد کودکان بسیار خردسال نیز قابل استفاده است.
ایجاد یک محیط خانوادگی صمیمی
آموزش انضباط در یک محیط «آرام ، صمیمی و دوست داشتنی» و نه همراه با خشونت شدید. کودکان از والدین خود الگوبرداری میکنند. والدینی موفقترند که از خلق و خوی مناسبتری برخوردار باشند. مهربان و صمیمی بودن والدین با کودکانشان باعث ایجاد یک دلبستگی عمیق بین فرزند و والدین میشود که در آموزش صحیح رفتار درست و منضبط مؤثر است. در واقع در چنین فضایی احتمال تربیت کودکان خوش خلق ، باملاحظه و منضبط خیلی بیشتر از خانوادههایی میشود که فاقد این صمیمیت بوده و روابط مصنوعی با یک دیگر دارند. در چنین خانوادههایی کودک در تشخیص رفتارهای صحیح و غیرصحیح ناکام میشود.
وضع مقررات همره با دلیل
یکی از دلایل اینکه چرا یک تربیت کاملا بیانضباط برای کودک مضر است، این است که کودک با والدین اندکی مقتدر بهتر رشد و شکوفا میشود. روی هم رفته ، کودکان دوست دارند راهنماییهای مشخص در ارتباط با مقررات و معیارها داشته باشند. این الگویی است که سبب پرورش عزت نفس و محبوبیت کودک میشود.
والدین هم باید پیامد یک رفتار و عمل کودک را توضیح دهند، «نظیر : اگر علی را بزنی دردش میگیرد.» و هم باید مقررات را بطور واضح ، صریح و با احساس بیان کنند «نظیر: تو نباید مردم را بزنی.» این بسیار مهم است که به کودک گفته شود چرا نباید کاری را انجام دهد(بویژه از نظر تأثیر آن بر دیگران) در کنار آن ، این مقررات به شیوه مثبتی باید بارها تکرار شود.
تعیین وظایف آموزنده
کودک را برای انجام کارهای مثبت در محیط خانه یا مدرسه آزاد بگذارید. این قبیل کار میتواند «آشپزی ، کمک در تمیز کردن خانه ، یاد دادن طریقه بازی با برادران و خواهران کوچکتر» باشد. البته تمامی کودکان چنین کارهایی را خودبهخود انجام نمیدهند و بایستی از آنها خواسته شود، مورد تشویق قرار گیرند و حتی گاهی آنها را مجبور کرد. (اگر چه این بایستی با ملایمت باشد چون ممکن است نتیجه برعکس داشته باشد).
استفاده مثبت از انضباط
انضباط چیزی بیش از اصلاح رفتار نامطلوب است. یکی از معانی آن کمک به کودک در جهت رشد سالم «ذهنی ، احساسی و بدنی» است. اصلاح رفتار بد و انتظار این که کودک آنچه را که والدین فکر میکنند درست است، تکرار کنند چندان مناست نیست مهم این است که کارها و رفتارها در مقطع حاضر (زمان حال) اصلاح شوند، بدون انتظار داشتن از این که کودک دفعه بعد نیز موضوع را به یاد داشته باشد. این مطلب به والدین کمک میکند که «عصبانی» نشوند و بارها و بارها رفتار صحیح را ارائه دهند. بیشتر کودکان به مقداری نظم و انضباط در زندگی خانوادگی پاسخ مثبت میدهند. نظم در زندگی سریعا به یک عادت ، آن هم یک عادت بسیار لذت بخش ، تبدیل میشود و این موضوع به رفع بسیاری از مشکلات و کشمکشها و مشاجرات در موقع «خوردن ، خوابیدن و حمام کردن و …» کمک میکند.
انضباط موقع غذا خوردن
باهم غذا خوردن
یکی از روشهای جمع کردن خانواده به دور هم و آموزش چگونگی تعامل با یک گروه به کودکان ، باهم غذا خوردن است. هیچگاه زمان غذا خوردن را به «میدان جنگ یا هرج و مرج» تبدیل نکنید. در کنار آن بگونهای نباشد که اعضای خانواده سر غذا بیایند، چیزی را بردارند و فقط بخورند.
ساعت غذا خوردن
سر ساعت مشخص غذا خوردن به ایجاد نظم در زندگی خانوادگی کمک میکند. جمع شدن سر میز غذا سر ساعت معین باعث ایجاد «احساس باهم بودن ، نشاط فراوان و امنیت خاطر» میشود.
آداب غذا خوردن
هنگام غذا خوردن باید بر رفتارهای خاصی تأکید ورزید تا به واقعه آرامش بخش برای تمام اعضای خانواده تبدیل شود. مخصوصا برای کودکان خردسال لازم است که محیط آرام و بدون سر و صدا و دور از مزاحمت رادیو و تلویزیون یا کسی که در اطرافش بازی میکند، باشد. صحبتهای موقع غذا خوردن را به گونهای ترتیب دهید که کودکان نیز در آن شرکت داده شوند تا آن تبدیل به زمانی برای «گوش دادن ، مشارکت ، ایجاد رابطه ، گفتگو و آموختن» شود. یک پایان خوب برای غذا خوردن ، این است که به کودک بیاموزیم قبل از ترک میز غذا «اجازه بگیرد» و این صرفا یک «رسم قدیمی» نیست بلکه روش مفیدی است برای این که بدانید چه کسی غذای خود را تمام کرده است.
انضباط در خوابیدن و بیدار شدن
انضباط موقع خواب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
روانشناسی نوجوانان
استاد عرب پوریان
ترم 1
گردآورنده : پرستوبیگدلی
سیمرا ذوالقدر
عنوان فهرست مطالب صفحه
مقدمه
تعریف
خصوصیات وتغییرات دوران نوجوانی
خصوصیات عاطفی
رشد اعضاء ووضع غدد وهورمونها
ویژگی های اجتماعی
هویت نوجوان
تغییرات جنسی در پسران ودختران
آشکار شدن غریزه جنسی
مشکلات واختلالات دوران نوجوانی
مشکلات فرهنگی
لغزش جنسی
اختلالات عاطفی
راههای مراقبت نوجوانان
مراقبت جسمی
مراقبت عاطفی
توصیه های برای کاهش
مشکلات شخصیتی ـ خانوادگی و مذهبی
مقدمه
نوجوانان وجوانان نقش مهم وتعیین کنندهای درساختن جامعه به عهده دارند لذا شناخت ویژگیهای نوجوانان میتواند کمک شایانی به والدین ‚ مربیان ‚ مسئولان درنحوه برخورد انها بکند. یک بررسی دراواخر دهه 50 واوائل دهه شصت در آمریکا نشان دادکه جوانان والدینشان رامهم ترین عامل مؤثر درزندگی خود میدانند. درکنار آن ده عامل مؤثر دیگر همچون معلم‚مربی ‚و… قراردارند دوران نوجوانی یک مرحله انتقالی برای کودک ووالدین محسوب می شود مادیگر با یک کودک روبه رونیستیم بلکه با یک جوان یا نوجوان مواجهیم بنابراین باید روشهای انطباقی ‚ارتباطی وواکنشی خود را تغییر دهیم . والدین باید از رفتار طبیعی یک نوجوان آگاه باشند نوجوان به اقتضای سن خود دارای رفتارهای طبیعی هستند وآنها که دارای اختلال هستند ‚ مشاور وروانشناس نیاز دارند . رابطه خوب وکنار آمدن با نوجوان راحکم هنر می دانند هنری که لازمهاش طی مسیر هوشمند برای پدرومادران هست ومانند هر هنر دیگری تنها با تمرین وپشتکار میتوان مهارت لازم را بدست آورد . کلید رفتار نوجوان / دکتر فونتل /
فصل اول : تعریف
نوجوانی دورهای است حدفاصل میان کودکی وبزرگسالی حدود وهمچنین طول مدت آن چندان مشخص نیست و بسته به افراد وجوامع گوناگون متغیر است . شروع آن که همراه بلوغ جنسی است . میتوانیم بگوییم دوره نوجوانی از 12 تاتقریباً 18 الی 21 سالگی به درازا میکشد . نوجوانی معلول عوامل وتغییرات درونی است ‚یا زائیده عوامل وشرایط بیرونی . به عبارت روشنتر این دوره از زندگی را که نوجوانی نام دارد باید تغییرات ویژهای بدانیم که ناشی از تغییرات گوناگون ودخالت عوامل گوناگون درتعیین هستی وسازمان یافته فرد هست یاتنها چارچوب مرحله زمانی ساده است که در آن تجربیات فرد برحسب سن ‚ موقعیت ‚شرایط اجتماعیاش شکل می گیرد . تقریباً تاقرن نوزدهم تعریفی بهتر از تعریف ارسطو درمورد نوجوانی دیده نمیشود . ارسطو از صفات وخصوصیاتی نام برد که نوجوانان را از بزرگسالان متمایز میکند این بیشتر ناشی از کمبود تجربه در نوجوانان است تاساختمان بدنی وفیزیولوژیک آنها .
1ـ دکتر حسن احدی . دکتر نیک چهرمحنی /1374 / چاپ پنجم / روانشناسی رشد
نوجوانی دوره انتقال ازکودکی به بزرگسالی است ‚ انتقال از اخلاق دیگر پیرو به اخلاق خود پیرو . دنیای بزرگسالان ازنوجوانان توقعات زیادی دارد که نمی توان با تخیلات و رفتارهای دوره کودکی پاسخگوی آنها بود. این دوره را عدهای تولد دوباره نامیدهاند ‚ زیرا دگرگونیهای عمیقی درشخصیت نوجوان پدیدار میگردد. فرد نه کودک است ونه بزرگسال ‚اما برای مرحله بزرگسالی آماده میشود با تمام توان می خواهد به سمت کمال قدم بگذارد که این حرکت وجهش با اشتباهات ولغزشهای بسیاری همراه است. ازلحاظ بدنی سرعت رشد قد دراین سن افزایش مییابد ‚ دستگاههای تولید مثل کامل می گردد وغدد داخلی بخصوص هیپوفیز ‚تیروئید ‚ غدههای جنسی وغده های فوق کلیوی هورمونهای راترشح میکند .همزمان با این تحولات ‚تحول احساسات وعواطف نیز شکل جهش واقعی به خود میگیرد . ازلحاظ فکری دوره نوجوانی شروع دوره تفکر انتزاعی یا عملیات منطق صوری است . نوجوان در این دوره عملیات ذهین خود راوسعت میبخشد وعلاوه برمنطق عیین ‚براساس فرضیات نیز ‚استدلال واستنتاج مینماید وبه آزمودن جنبههای عملی ایدهآلها و حقیقت فرضیهها درمقابل واقعیت خارجی ونظریه های دیگران میپردازد . مسائل نوجوانان وجوانان
محمد خدایاری فرد
چاپ سوم / 1373/کلینی
مرحله نوجوانی از 12 تا 18سالگی است . که این مرحله ‚مرحله بحرانی است . کودک با بسیاری از احساسها ونگرشها ‚مهارتها ووابستگی ها اوائل زندگیاش وارد مرحله نوجوانی میشود ومعمولاً ازوی انتظار می رود که مانند مردی مسئول ازاین مرحله بگذرد وبه دنیای بزرگی قدم بگذارد . دوره نوجوانی آخرین مرحله رشد فرزندانمان است که طی آن والدین ومربیان می توانند فعالانه آنها را یاری کنند . یکی از مهمترین منابعی که می توان درجریان نوجوان تقویت کرد احساس ارزشمند بودن است . این نیرو ممکن است همیشه در درون نوجوان باشد زمانی که این نیرو در وجود او حضوری قوی داشته باشد و وی مکانیزمهای ایمن نگه داشتن آن را بشناسد می تواند در زندگی به آن تکیه کند.
روشهای تقویت عزت نفس درنوجوان
دکتر هریس کلمز . آمینه کلارک . ترجمه / پروین علیپور / 1380
پس از طی مرحله کودکی که خود شامل مراحل قابل تفکیکی است دوران نوجوانی فرامی رسد . دوره نوجوانی مرحله حذفاصل بین کودکی وجوانی ذکر شده است دورهای بظاهر گناه ولی مهم وحساس . تغییراتی که در بعضی روایات اسلامی نوشته شدهاست حدث است . حدث به معنی تازه ‚نورسیده جدید و جمع آن احداث است وکسی که کم سن است می گویند وگاهی از آن به تعبیر شباب خوانده می شود . سن بلوغ تا سن 30 سالگی را سن شباب خوانده میشود که دوران نشاط وبرافروختگی و آغاز زندگی است والبته بهترین تغییر همانست که روانشناسان ‚ مربیان تربیتی ازآن بهره گرفته اند وآن اصلاح « نوجوانی » است.
دکتر علی قائمی /1373/ص23ـ 24
سنین نوجوانی وجوانی در دیدگاه ها ونظریات مختلف متفاوت است اما معمولاً بین 12 تا 25 سالگی راشامل میشود . این دوره از نظر تربیت دوره نسبتاً دشوار زندگی ویکی از بحرانیترین مراحل آن می باشد وبابلوغ جنسی همراه است . به بیانی دیگر بلوغ جریانی است که زمینهاش از بدو تولد شروع می شود ونوجوانی پایان بسیار طولانی و بسیار پیچیده آن است که ضمن آن نوجوان هویت فردی را جدا از هویت خانوادگیش پایه ریزی میکند .
نوجوانی دوره انتقال از کودکی به بزرگسالی است . انتقال از اخلاق دیگر پیرو به اخلاق خود پیرو. دنیای بزرگسالان از نوجوانان توقعات بسیاری دارد که نمی توان با رفتارها وتحلیلهای دوره کودکی پاسخگوی آنها بود . این دوره را عدهای تولدی دوباره نامیدهاند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
مقدمه
تمام مردم با ایمان اهل بردباری و خویشتن داری و فروتنی و گذشت و حیاء هستند.
« الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماًَ »
‹ هموار و آسان بر روی زمین گام بردارند و آنگاه که نابخردان آنان را به سخن وادارند سلامی گویند.›
(فرقان 63)
آنان را به: طولانی بودن سکوتشان و پیوستگی و استمرار اندیشیدنشان و آهسته بودن صدایشان و برحذر بودن آنان از بی بندوباری و عذبده جویی و اجتناب آنها از لعن و نفرین می شناسی.
و نیز در اعمالی که به آنها واگذار سازی شخصیت ایمانی آنانرا از رهگذر تانی و استوامندی و درستکاریشان باز می یابی و نیز می توانی نرم خوئی و طبع ملایم و وفاء بعهد و اعتدال و میانهروی انها در انتخاب از هر چیزی را نمایانگر شخصیت آنها بدانی.
اگر بخواهیم یک خصیصه جامع و فراگیری برای شخصیت ایمانسی یک فرد مومن یاد کنیم باید بگوئیم: این خصیصه عبارت است از سکینه و آرامش او. پس آرامش مشخصه مستقلی است که حاکی از توانائی انسان در تسلط بر مملکت درونی و فرمانروائی و تدبیر او بر خویشتن می باشد.
آرامش مومن یک خصوصیت ویژه ای است که نمایانگر انسجام عناصر اون او و سازمندی او میان درخواستهای متناقض و رام بودن نفس از نظر خضوع و راهوار بودن دربرابر صاحب آن می باشد. چنین موهبتی فقط به مرد مومن اعطاء شده است.
تو می توانی این آرامش را در صحیفه چهره فرد با ایمان بخوانی، این آرامش، آرامش رویه ای و سطحی نیست، بلکه سکوت و آرامش تمرکز اندیشه و زلالی فکر و همبستگی اهتمام و اراده و وضوح و روشنی دید و نگرش است و گویا فرد مومنی را که در برابر خود می بینی دریای پرگسترده ای را در درون خود جای داده است.
دریا آرام است، ولی در عین آرامی دارای جنبشی است که درها و صدفها و مرجانها را لحظه به لحظه از اعماق خود به ساحل می آورد، پس مومن همانند چنین دریایی، بی نهایت غنی و سرشار از ثروت درونی است.
و این است ویژگی مومن … و این است آرامش در خشان و پرمایه او… این ویژگی از کجا و برای چیست؟
زیرا رابطه مومن با یرامونش رابطه خاص و متفاوت از هر گونه روابط آرام دیگر است … رابطه او با گذشته و فردا و آینده … رابطه او با مرگ … رابطه او با مردم … و رابطه او با رفتارش، با دید وطرز نگرش او به اخلاق میباشد.
پس اخلاق با مفهوم عملی ومعنای فلسفی عبارت از این است که تو تمایلات و خواسته های خویش را به گونه ای اشباع سازی که با حق دیگران دراشباع تمایلاتشان اصطکاک پیدا نکند. چنین مفهومی برای اخلاق دردرجه اول یک مفهوم مادی و اجتماعی است و هدف آن نیز عبارت است از تقسیم و توزیع بهتر و عادلانه لذات و شهوات می باشد.
اما اخلاق به مفهوم دینی – به عکس مفهوم مادی و اجتماعی آن – عبارت از این است که تو قدرت تمایلات هوس آلود خود را در هم شکسته و نفس خود را دراختیار و اراده خویش قرار دهی و با هوس خود به مخالفت برخیزی، بر شهوات خویش چیره گردی تا در سایه مقام و منزلت شگر خود همچون «خلیفه االله» و وارث جهان هستی – که این جهان به خاطر تو مسخر تو گشت – مرتبت درخور خویش را بازیابی. تو نمی توانی عوامل لیاقت و شایستگی دریافت عنوان خلافت و سیادت بر جهان را در خود ایجاد نمائی، مگر آنکه بر خویشتن حکومت و سیادت نمایی و بر کشور درونت حکمفرما شوی …
مفهوم اخلاق دراینجا فردی و شخصی است و هدف آن عبارت است از رسیدن فرد به کمال درخور او باشد، اگر چه دارای ثمره و بازده اجتماعی است، ولی این ثمره نتیجه و پی آمد حالت فردی است … پس حامعه ای که از اینگونه افراد تشکیل می شود سرشار از هماهنگی و صلح و محبت خواهد بود
به خدمت گرفتن روانشناسی در تربیت روانی
تردیدی نیست که تربیت – با وجود اینکه در تکوین اخلاق افراد و جامعه از ارزش خاصی برخوردار است – شامل تعلیم و ایجاد ملکات اخلاقی و عقلی و نیز تربیت روانی می گردد. لکن متاسفانه درعصر حاضر در امر تعلیم، سهم و نقش زیادی را دارا نیست.
اما در تربیت اخلاقی باید گفت: اهتمام مربوط به آن فقط محدود به ذاکره و حافظه می باشد. یه این معنی که تربیت عقل، منحصر به اهتمام در امر حفظ و از بر کردن است. بنابراین امتحاماتی که برای دانش آموزان و یا دانشجویان مدارس و دانشگاهها مقرر شده است، امتحانی است برای آزمایش اندوخته هایی که در حافظه خود انباشته اند و به هیچوجه نمایانگر هوش و پیشرفت علمی آنها نیست.
ما می بینیم بسیاری از جوانانی که از دبیرستانها و دانشگاه ها – به اصطلاح – فارغ التحصیل می گردند، غالباً نسبت به معلوماتی که به دست آورده اند ناراضی می باشند؛ و بلکه احساس می کنند که این معلومات هیچگونه نفع را عائد آنها نساخته است.
حقیقت این است: تربیت لفشی – که از طریق محاکات و حفظ کردن – به افراد تلقین می شود متناسب با حقیقت زندگانی نیست، زیرا علمی که با هر امری در تماس است اگر در عمق چیزی راه نداشته باشد علمی است که باید از آن برحذر بود؛ از آن جهت که می دانیم صرفاً ذاکره و حافظه فرد با الفاظ و تعابیر علمی و ادبی، هیچ اهمیت و ارزشی ندارد؛ بلکه در صورتی دارای ارزش و اهمیت است که با عمل و رفتار روزمره آدمی در زندگانی و اجتماع پیوند داشته باشد.
چنانچه مشکل است ما از مربیانی – که در اثناء درس خواندنشان دردوران خردسالی، در برابر نظام و سازمان روش خاصی قرار داشته و تحت تاثیر آن واقع شده اند – بخواهیم که آن نظام و سازمان و روش را به صورت جدی برای شاگردان خود دگرگون سازند، چون معنی این کار آن است که ما از آنها می خواهیم مزاج عقلی خود را دگرگون نمایند.
مثلاً این مربیان روش تربیتی را مبتنی بر سیر از مرکبات به بسیط آموختند، با اینکه فرض بر این است که روش درست عبارت از سیر بسیط به مرکب و یا به عبارت دیگر: سیر از آسان به مشکل می باشد؟
روش روشنی که غزالی آن را گزارش کرده و آن را برای تربیت نفس و ارزشیابی معارف و تایید روش خویش در زندگانی خود، و برای خود و اجتماع، سودمند یافته است با محسوسات – که آسان تر و هموارتر است – آغاز می گردد، چون محسوسات با جزئیات و مشخصات روشنی پیوند دارد.
سپس غزالی در این محسوسات تشکیک می کند و توضیح می دهد که محسوسات نمی تواند منجر به یک معرفت درستی گردد، لذا می گوید: از کجا می توان به محسوسات اعتماد کرد، در حالیکه قویترین قوای حسی عبارت است از حس بینائی. انسان با همین حس بینائی، سایه را ساکن و غیر متحرک می بیند. بنابراین به مدد حس بینایی به نفی حرکت سایه حکم می کند و سپس لحظه و یا لحظاتی بعد به مدد تجربه و مشاهده، کشف می کند که سایه، متحرک است نه ساکن، منتهی حرکت آن دفعی نیست، بلکه به تدریج انجام می گیرد.
هم چنین انسان به ستاره می نگرد و آن را به اندازه یک سکه کوچک می بیند. سپس اثبات علمی و هندسی نشان می دهد مه مثلاً همان ستاره کوچک –حتی – از کره زمین نیز بزرگتر می باشد، بدنسان حاکم عقل، حاکم حس را تکذیب می کند.
غزالی سپس در حاک عقل دچار شک و تردید می گردد، زیرا حاکم حس به او می گوید: اطمینان و اتکاء تو به من تا بحال کامل بود تا اینکه عقل سررسید و مرا تکذیب کرد. چه بسا ممکن است و راه عقل، حاکمی دیگر باشد که حکم عقل را تکذیب کند، پس به چه علت، عقل را تصدیق می کنی و مرا تکذیب می نمایی؟!