لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اعجاز قرآن در مورد جفت بودن گیاهان
جفت بودن گیاهان مختلف یکه در خود اعجاز کامل دارد
در هستی گیاهان وجود دارد که بعضی ها رایحه خوب ودیگری رایحه بد,گیاهانی که رایحه و بوی خوشی از خود در محیط پراکنه کنند همیشه آدمی را در رویاهای شیرین و حالتی از سرزندگی و شادی و نشاط عمیقی فرو میبرند که با توضیح قبلی آنها را میتوان برای سلامت روان و شادی و طراوط روح استفاده نمود و به بدنبال آن سرزندگی و نشاط جسمی را نیز کسب کرد. وَفِی الأَرْضِ قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِّنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَغَیْرُ صِنْوَانٍ یُسْقَى بِمَاء وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِی الأُکُلِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ)[سورة الرعد الآیات: 3،4]. و او کسى است که زمین را گسترد; و در آن کوهها و نهرهایى قرار داد; و در آن از تمام میوهها دو جفت آفرید; (پرده سیاه) شب را بر روز مىپوشاند; در اینها آیاتى است براى گروهى که تفکر مىکنند! انسانها گاهی یا رایحه یا بو های خاصی ارتباطاط معنوی عمیق و سرشار از خاطره برای خود میسازند که هر گاه همان رایحه به مشامشان میرسد باز همان خاطراط را در ذهن و روان خود مرور میکنند. همینطور و با همین تفصیل برای گیاهان دارویی نیز میتوان این نکته را بیان کرد که هر گاه فرد دچار بیماری شود که با مصرف برخی داروهای گیاهی رو بهبودی نهد هر چند که بر طبق اصول فارموکوپه ها یا داروشناسان مصرف نکرده باشد اما بهبودی نسبی را یافته باشد از آن پس هر گاه مشابه همان بیماری برای فرد اتفاق بیفتد همینکه فرد از نظر روحی و بعد تلقینی خود را ارضا نماید که با فلان گیاه دارویی بالاخره رو به بهبودی مینهد همین اندیشه کافیست تا روح فرد در بازسازی جسمی فرد بیمار دستبکار شود و فرد بهبودی نسبی را بازیابد. همه اینها وقتی به اتفاق میفتدکه فرد از نظر روحی آمادگی درمان را داشته باشد. یعنی مردم در زمانهای قبل از این اطلاع نداشتند که گیاهان حاوی جفت هستند(نر و ماده).لینه
تصویر صنوبر با دانهای خود
گیاه شناس فرانسوی در اواسط قرن 18 میلادی موفق به کشف این مساله شد که زوجیت گیاهان یک قانون عملی وهمگانی است و کیاهان نیز همچون حیوانات از طریق امیزش نطفه نر و ماده بارور می شوند. ترنجبین: و ابر را بر شما سایبان قرار دادیم; و "من" ( شیره مخصوص و لذیذ درختان ) و "سلوى"( مرغان مخصوص شبیه کبوتر) را بر شما فرستادیم; (و گفتیم:) «از نعمتهاى پاکیزهاى که به شما روزى دادهایم بخورید!» (ولى شما کفران کردید!) آنها به ما ستم نکردند; بلکه به خود ستم مىنمودند. [سوره بقره] آیه 57 بر اساس تحقیقات علمی که تاکنون انجام شده، می توان گفت که منّی که در قرآن آمده از دو گونه مختلف گیاه به دست می آمده است. یکی گیاهی به نام "الحاج" یا "عاقول"(خارشتر) به نام علمی"الحاجی موروروم" که بوته ای خاردار و خوراک مناسبی برای شتر است و از این رو "شوک الجمل" و یا در فارسی "شتر خار" نام دارد. طول این بوته معمولاً کمتر از یک متر است اما ریشه های بسیار بلند دارد که گاهی تا عمق بین 5 تا 7 متر در زمین فرو می رود. علاوه بر صحرای سینا وبلاد شام و دیگر کشورهای عربی این گیاه در ایران و هند و پاکستان نیز دیده می شود و بیشتر در شوره زار می روید. ایران امروزه منبع اصلی منّ است که محصول آن ترنجبین نامیده می شود.خرما، اوست که باغهاى معروش ( باغهایى که درختانش روى داربستها قرار دارد)، و باغهاى غیرمعروش ( باغهایى که نیاز به داربست ندارد) را آفرید; همچنین نخل و انواع زراعت را، که از نظر میوه و طعم با هم متفاوتند; و (نیز) درخت زیتون و انار را، که از جهتى با هم شبیه، و از جهتى تفاوت دارند; (برگ و ساختمان ظاهریشان شبیه یکدیگر است، در حالى که طعم میوه آنها متفاوت مىباشد.) از میوه آن، به هنگامى که به ثمر مىنشیند، بخورید! و حق آن را به هنگام درو، بپردازید! و اسراف نکنید، که خداوند مسرفان را دوست ندارد! [سوره انعام ایه] 141
خرما از نظر پزشکی بسیار با ارزش است( دائرة المعارف پزشکی اسلام) آرام بخش و ملیّن و محرک قلب است و از فراموشی جلوگیری می کند. برای ناراحتیهای تنفسی به طور کلی و به ویژه برای تنگی نفس( آسم) مفید است. خرما لینت آور، مدِرّ و مقوی قویه باه است. و با توجه به تمام خواص و ترکیباتش می توان آن را غذایی کامل و نیروبخش دانست. ضماد آرد هسته خرما برای شفای بیماریهای چشمی مخصوصاً ورم قرنیه و چشم درد مفید است.سدر،اما آنها (از خدا) روىگردان شدند، و ما سیل ویرانگر را بر آنان فرستادیم، و دو باغ (پربرکت) شان را به دو باغ (بىارزش) با میوههاى تلخ و درختان شوره گز و اندکى درخت سدر مبدل ساختیم![ سوره سبا] ایه چوب سدرالواری مرغوب است. چوبی است درخشان، روشن و با دوام و به علت داشتن رزینی به نام روغن سدر دارای بویی خوش است. به این دلایل بود که در دوران قبل از مسیح معابد بزرگ با چوب سدر ساخته می شد. نیاز به دقت بسیار برای نظافت و شستشوی چنین بناهایی نبود. نقل شده که قصر باشکوه سلیمان از چوب این درخت شگفت انگیز ساخته شده بود و هشتاد هزار کارگر را برای بریدن و بردن چوب این درخت به اورشلیم به کار گرفته بودند
سیر:و آن زمان را که گفتید: ای موسی، ما بر یک نوع طعام نتوانیم ساخت، از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه از زمین می روید چون سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز برویاند.[بقره ایه] ۶۱سیر را به علت خواص دارویی آن همه می شناسند و به علت فراوانی آن که در دسترس همه قرار دارد آن را به عربی تریاق الفقرا ( پادزهری برای فقیران) می نامند. سیر برای مداوای امراض مختلف و برای معالجه فشار خون مفید است. گیاهی است گرم، محرک، ضد نفخ، قاعده آور ( برای زنان) ضد درد استخوان، ضد کرم، مقوّی، و برای درمان تنگی نفس بسیار مؤثر است. سیر برای درمان ناراحتی های روده ای به عنوان ماده ای ضد عفونی کننده به کار می رود. در مورد سل ریوی عصاره سیر سرفه های شدید را کاهش می دهد. و به عنوان ماده ای خلط آور به کار می رود و برای سرباز کردن دمل نیز مؤثر است. بوی مشمئز کننده سیر که برای برخی از افراد زننده است، از طریق تنفس و حتی پوست بدن فرد پس از مصرف آن قابل حس است. به رغم این، کارشناسان گیاهان دارویی در سرتاسر جهان این گیاه را به عنوان یکی از مهمترین داروهای گیاهی تلقی می کنند. این گیاه در میان بسیاری از فرهنگها در طول هزاران سال هم مصرف غذایی و هم مصرف دارویی داشته است. کارگران ساختمانی که اهرام مصر را می ساختند برای مراقبت از خود در قبال بیماریها مقدار معتنابهی سیر مصرف می کردند. گورکنان اوایل قرن نوزدهم در فرانسه دم کرده سیر خرد شده را به صورت عرق مصرف می کردند تا ابتلای آنها به طاعون را که جان بسیاری از انسانها را در اروپا تلف کرد، پیشگیری کند. در طول جنگ جهانی اول و دوم به سربازان سیر داده می شد، تا از بیماری قانقاریا پیشگیری شود. پیاز : و آن زمان را که گفتید: ای موسی، ما بر یک نوع طعام نتوانیم ساخت، از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه از زمین می روید چون سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز برویاند.[ بقره] ایه ۶۱ انجیر:قسم به انجیر و زیتون (یا: قسم به سرزمین شام و بیت المقدس)، انجیر ماده ای سرشار از موادغذایی است و چون الیافی ندارد خوردن آن مخصوصاً پس از بهبود از بیماریهای طولانی تجویز می شود. گذشته از حدود شصت درصد مواد قندی موجود در آن، دارای مقدار محسوس جوهرلیمو و اسیدمالیک نیز می باشد. آنزیم مهمی به نام فیسین Ficinنیز در انجیر دیده می شود. انجیر غذایی است کامل و به سادگی هضم می شود. از نظر طبی ماده ای است که سنگ کلیه و صفرا را برطرف می کند و در رفع انسداد خفیف کبد و طحال مؤثر است. این میوه برای بهبود بواسیر و نقرس تجویز می شود و برای نارسایی کبد نیز مفید است. درحدیثی حضرت محمد صلی الله علیه و آله به بیماران مبتلا به بواسیر توصیه می کند که مرتباً انجیر بخورند[ سوره تین] ایه انار،او کسى است که از آسمان، آبى نازل کرد، و به وسیله آن، گیاهان گوناگون رویاندیم; و از آن،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن .doc :
به نام خدا
مقدمه
بزرگ ترین معجزه پیامبر بزرگ اسلام قرآن است.عده بسیاری ازاعراب سعی بر این داشتند که در برابر این کتاب آسمانی قد علم کنند و همچون آن را پدید آورند اما آن ها در برابر بلاغت این کتاب از آوردن ١٠ سوره و حتی یک سوره همانند آن عاجز ماندند تا این که خداوند در پاسخ به تلاش آنان خبر داد که(آگر همه ی انسانها و جنیان با هم متحد شوند تا مانند آن را بیاورند هرگز نمی توانند.) اما چرا؟مگر قرآن از چه ویژگی یا ویژگی هایی برخوردار است که این امر را باعث شده؟
پاسخ های بسیاری برای این سوال وجود دارد که به اختصار می توان این ویژگی ها را به دو دسته فصاحت و بلاغت تقسیم کرد.
فصاحت سام بیان زیبا و صریح و آهنگ دلنشین آن می باشد.همچنین بلغت قرآن موارد بساری را در بر می گیرد مانند دستورهای هدایتی در زمینه های مختلف که بر شمردن آنها در قالب این مقاله نمی گنجد.همچنین وجودروابط ریاضی بین آیات و کلمات و سوره ها،خبر از آینده و اشاره به پدیده های علمی که از آن به عنوان اعجاز علمی قرآن نیز یاد می شود نمونه هایی از بلاغت قرآن منسوب می شود.
در این نوشته ها سعی بر آن است که نمونه هایی از اشارات علمی قرآن به طور خلاصه ذکر شود. اما قبل از آن در مورد اعجاز علمیاین کتاب باید به چند نکه اشاره کرد.
اول آنکه قران در اصل کتاب هدایت است و هدف ان جهت بخشیدن به زندگی انسان است و اگر در بعضی از آیات آن به پدیده های علمی اشاره شده از آن جهت است که این کتاب از علم بی پایان خداوند نشأت گرفته
دوم این که بعضی گمان می کنند که قرآن شامل تمامی علوم بشری است و برای اثبات این گفته، آیاتی را از قرآن یاد آور می شوند نظیر آیه ٣٨ سوره انعام:«ما فَرَّطنا فیِ الکِتابِ مِن شَیءٍ» (در کتاب قرآن چیزی را فروگذار نکردیم)
و یا آیه ی ٥٩ سوره انعام:«وَ لا رَطبٍ وَلا یابِسٍ الّا فی کِتابٍ مُبین» (هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی،آشکار،است)
و همچنین آیه ی ٨٩ سوره نحل :«وَ نَزَّلنا عَلَیکَ الکِتابَ بَیاناً لِکُلِّ شَیٌ» (قرآن را برتو فرستادیم تا بیان کننده همه چیز باشد.
در مقابل عده ای دیگر این آیات را با مطلب مورد ادعا بیگانه می دانند زیرا آیه ی ٨٩ سوره نحل در رابطه با بیان فراگیر احکام دین است چرا که این آیه در صدد اتمام حجت با کافران است که روز رستاخیز بر پیامبری به عنوان شاهد بر رفتار امت خویش براتگیخته می شود و پیامبر اسلام نیز شاهد بر امت خود است چرا که کتاب و دینی که به دست او به ما رسیده کامل بوده و همه چیز در آنها بیان شده است و البته این موضوع با توجه به قسمت های قبلی این آیه مشخص می شود:«وَ جِئنا بِکَ شَهیداً علی هولاءِ وَ نَزَّلنا عَلَیکَ الکِتابَ بَیاناً لِکُلِّ شیء وَ هدیً وَ رَحمَةَ وَ بُشری لِلمُسلِمین» (جای نقص در بیان وظایف و تکالیف شرعی باقی نگذاردیم تا هدایت و رحمت و بشارتی باشد برای مسلمانان)
در آیات ٣٨ و٥٩ سوره انعام نیز با توجه به قسمت های قبلی این آیات مشخص می شود که منظور از کتاب،علم ازلی الهی است نه قرآن و به این ترتیب این عقیده را که در قرآن همه علوم بشری وجود دارد نسخ می کند.
اما با این وجود نمی توان منکر اعجاز علمی این کتاب گردید.
نکته دیگر این که چون علم حالت ثابتی ندارد و مدام در حال دگرگونی است و ممکن است یک نظریه که حالت قطعیت داشته پس از مدتی رد شود باید در تفسیر آیات با ابزارهای علمی دقت داشت که در بیان پدیده های علمی ذکر شده در قرآن از کلمه ی «شاید» استفاده شود تا اگر در نظریه تغییری پدید آمد و یا منسوخ شد به قرآن اشکالی وارد نشود و صرفا گفته شود که تفسیر شخص اشتباه بوده.
حال که این نکات ذکر گردید به بیان نمونه هایی از اشارات علمی قرآن می پردازیم.
حرکت خورشید
«وَ الشَّمسُ تَجری لمُستَقَرِّ لَها ذلکَ تَقدیر العَزیز العَلیم» ٣٨ یس
(و خورشید به سوی قرارگاه ویژه ی خود روان است. آن تقدیر خدوند عزیز و داناست)
«لا الشَّمسُ یَنبَغی لها اَن تُدرِکُ القَمَر و لاالّیلُ سابِقُ النّهار وَ کُلُّ فی فَلَکٍ یُسبحونَ»
٤٠ یس
(نه خورشید سزد که به ماه رسد و نه شب بر روز پیشی گیرد و هرکدام در سیری شناورند)
آیه ٣٨ یس بیانگر حرکت خورشید می باشد. خورشید دارای دو حرکت دورانی و جریانی است.
دوران به حرکت دایره مانند اطلاق می شود در حالی که جریان اشاره به حرکت طولی دارد.
نکته جالب این است که این آیه برای خورشید هم حرکت طولی و هم دورانی قائل شده است.به این صورت که یک بار می فرماید:« وَ الشَّمسُ تَجری لمُستَقَرِّ لَها» و بار دیگر می فرماید:« کُلُّ فی فَلَکٍ یُسبحونَ»
زمانی که این آیات نازل شد فرضیه هیئت بطلمیوس بر محافل علمی حاکم بود که بر اساس آن اجرام آسمانی حرکتی نداشتند و به منزله ی اجسامی درخشان و متراکم در دل آسمان بودند و زمین نیز مرکز عالم شناخته شد.
بنابراین در آن دوران نه شناور بودن خورشید مفهومی داشت و نه حرکت طولی آن اما بعد از آن که پایه های این نظریه فرو ریخت نظریه دیگری روی کار آمد که بر اساس آن خورشید در مرکز منظومه شمسی ثابت و بی حرکت است و تمام منظومه به دور آن در حال گردش است اما این نظریه هم نتوانست مفهوم این آیات را به روشنی مشخص کند تا این که علم به پیشرفت خود ادامه داد و بالاخره در این اواخر ثابت شد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
عرصه ها و آفاق اعجاز قرآن
ویژگیهای کلام الهی
اکنون نوبت آن است به جستجوی این موضوع بپردازیم که چه ابعاد و خصوصیاتی در قرآن مکنون است که منشأ برتری مطلق قرآن و مبدأ تحدی آن است؟ اعجاز قرآن می تواند در قلمروهای گوناگون جستجو و کاوش گردد. البته روشن است که این وجوه نه همة آن چیزی است که قرآن محتوی آن است، بلکه به اقتضای فهم و برداشت ماست. اینک به اختصار برخی از آنها را مورد توجه قرار می دهیم.
1-اعجاز در قلمرو لفظ و ساختار ظاهری متن
به اتفاق نظر تمام ادیبان و سخن شناسان عرب، قرآن در فصاحت و بلاغت (زیبایی و رسایی) بی مانند است. ساختمان ترکیبی کلمات آن و سبک بدیع و اختصاصی آن نه سابقه داشته است و نه تقلید پذیر؛ ترنم و آهنگ شعر را با خود همراه دارد؛ بشاراتش آرام بخش روان و هشدارهایش بیدارگر و غفلت زداست، لکن تخیل و وزن و قافیه را بر خود نبسته است.
نزول قرآن با شکوفاترین عصر ادبی عرب و روزگار اوج فصاحت و بلاغت اوست.
هنروران قوم تازی در ماههای حرام ارزنده ترین کالاهای خویش، یعنی سروده هایشان را در باشگاه ادبی و نمایشگاه هنری بازار عکاظ عرضه داشته، داوران و نقادان سخن، برترین نمونه ها را گزینش و معرفی می نمودند. آن برگزیده ها بر دیوار کعبه آویخته می شد و مایةمباهات صاحبانشان می شد. هفت قصیده مشهور به «معلقات سبع» از امرؤالقیس، طرفه بن العبد، زهیر بن ابی سلمی، لبید بن ربیعه، عمر و بن کلثوم، عنتره بن شداد و حارث بن حلزه، اشعاری بود که برتر از آنها کلامی وجود نداشت و به عنوان شاهکارهای ادبی عرب محسوب می شد. وقتی قرآن کریم نازل شد و آوای آن به گوش این چکامه سرایان و زبان ناسان رسید، انسان جانهایشان را تسخیر و دلهایشان را ربود که آن آثار ادبی و نمایشگاه شعر چونان شمع در برابر خورشید بی فروغ گردید و مجال ماندن نیافت: طلع الصباح فأطفاً القندیلا.
لبید که خود از شاعران نامی عرب و سراینده یکی از قصاید هفتگانه بود، وقتی با قرآن محمدی(ص) آشنا گردید دلسپرده آن شد، دیگر شعر نگفت و پیوسته در حال قرائت قرآن بود. وقتی از او پرسیدند که چرا شعر را رها کردی؟ گفت:«در مقابل قرآن دیگر نمی توانم شعر بیافرینم. اگر سخن این است، گفته های ما همه هجو است، من آن اندازه از قرآن لذت می جویم که بالاتر از آن نمی شناسم.»
ولید بن مغیره مخزومی گل سر سبد عرب «ریحانه العرب» و امیر سخن در میان مشرکان، وقتی سروش روح افزای کلام الهی را شنید با تمام کین ورزی و دشمنی با پیامبر اکرم و پیام او، ناچار به اعتراف گردید که این سخن بالاتر از افق کلام انسان است: فوالله ما هو بشعر و لا بسخر و لا بهذی جنون، و آن قوله من کلام الله… آن له لحلاوه و آن علیه لطلاوه وان اعلاه لمثمر و آن سفله لمغدق و انه لیعلوا و لا یعلی علیه.
عتبه بن ربیعه از بزرگان قریش برای محاجه و اقناع پیامبر به محضر آن جناب آمد. رسول اکرم آیات آغازین سوره فصلت را بر او تلاوت کرد. وقتی برگشت اظهار داشت:«سوگند به خدا سخنی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
اعجاز تشریعی در قرآن
برگرفته از کتاب قرآن و اعجاز تشریعی
تألیف: استاد محمد اسماعیل ابراهیم
بسم الله الرحمن الرحیم
زمانی که غربیها به خود می بالند که تمدنشان چنان تمدنی است که برای اولین بار در طول تاریخ بشری حقوق انسانها را به طور رسمی در همه دولتهای مختلف اعلان نموده است و افتخار می کند که آنها برای اولین بار در تاریخ قرن بیستم اعلامیه جهانی حقوق بشر را تصویب نموده اند و آن را به عنوان نمونه عالی در به رسمیت شناختن حقوق انسان محسوب می دارند، فراموش کرده و یا خود را به فراموشی زده اند در اینکه قرآن کریم این حقوق را چهاره قرن قبل به اسم مبدأ واحد بشریت به رسمیت شناخته و تثبیت نموده است، چنانکه می فرماید: (یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ) (الحجرات:13) (ای مردم ما شما انسانها را از زن و مردی خلق کردیم و شما را در قالب گروهها و شعبه ها قرار دادیم تا همدیگر را باز شناسید به راستی که گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست. به حقیقت که الله تعالی بسیار دانا و آگاه است.) این آیه خطاب به همه مردم است که علی رغم اختلاف در رنگ،پوست،نژاد و دین، از زن و مرد آفریده شده اند و در ولادت و اصالت مساویند و قرآن با این اصل وحدت جنس بشری را ثابت گردانید واینکه هیچ فردی بردیگری جز به تقوی برتری ندارد.
قرآن کریم شامل مبادی عالی بسیاری است که برعظمت و اصالت آن دلالت می کند که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
آزادی در نظر و عقیده: " لا إکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی " [بقرة:255] (در دین اجباری نیست، هدایت از گمراهی به خوبی آشکار شده است.) و در جایی دیگر می فرماید:" قل یا أیها الکافرون لا أعبد ما تعبدون ، و لا أنتم عابدون ما أعبد ، و لا أنا عابد ما عبدتم ، ولا أنتم عابدون ما أعبد لکم دینکم و لی دین "[سورة الکافرون](بگو ای کافران: من آنچه را که شما می پرستید، نمی پرستم. و شما نیز معبود به حق مرا عبادت نمی کنید. ومن به آن صورت که شما عبادت می کنید، عبادت نمی کنم و شما نیز به مانند من عبادت نمی نمایید، دین شما برای خودتان و دین من نیز برای خودم.)
عدالت در معاملات:می فرماید:" یا أیها الذین آمنوا أوفوا بالعقود"[مائدة:1](ای کسانی که ایمان آورده اید: هرگاه با کسی پیمان بستید به آن وفا نمایید.) و در جای دیگر می فرماید:" و أوفوا بعهد الله إذا عاهدتم و لا تنقضوا الأیمان بعد توکیدها"[نحل:91](هنگامی که با الله عهد بستید به آن وفا کنید و بعد از آنکه عهد و پیمان را محکم نمودید آن را نقض نکنید.) و همچنین می فرماید:(الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ) [البقرة:275](کسانیکه ربا می خورند برنمی خیزند مگر مانند برخواستن کسی که شیطان بر اثر تماس او را آشفته کرده است. این بدان سبب است که آنان گفتند: داد و ستد مانند ربا است. حال آنکه خداوند داد و ستد را حلال و ربا را حرام گردانیده است.) ودرجایی دیگر می فرماید:(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمّىً فَاکْتُبُوهُ وَلْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلا یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً ...ٌ) [البقرة:282](ای کسانیکه ایمان آورده اید هرگاه به قرضی تا سررسید معین با یکدیگر معامله نمودید آن را بنویسید. باید نویسنده ای بر اساس عدالت میان شما بنویسد و هیچ نویسنده ای نباید از نوشتن خودداری کند؛ همانگونه که خداوند او را آموزش داده است. و کسی که بدهکار است باید املاء کند و او بنوسد. واز خداوند که پروردگار اوست بترسد وازآن چیزی نکاهد....)
قوانین مربوط به احوال شخصی: مجموعه ای از اصول عادلانه ای است که بر اساس احوال شخصی انسان در خانواده پایه گذاری شده است، اسلام برای آن نظام کاملی را بطور مفصل که شامل مسائل ازدواج، طلاق، بارداری، عده، شیردادن و شیرخوارگی، نفقه، میراث و حقوق فرزندان و اقوام می باشد، قرار داده است. ودر احکام کلی آن چنان وسعتی وجود دارد که مجتهد می تواند از آن قابلیت استفاده کند و احکامی را متناسب با زمانها و مکانهای متغیر استنباط نماید.
قانون جنائی: به حق بزرگترین دلیل بر عظمت و بزرگی قرآن، تشریع برای پیشگیری از جرم و جنایت می باشد. سختگیری های تصویب شده در قوانین اسلامی چنان با ظرافت طرح ریزی شده که همه جوانب عدالت و حکمت و رحمت را شامل است. به گونه ای که در ضمن منع کردن از انواع تجاوزها، امنیت و آسایش را برای بندگان خداوند به ارمغان می آورد.
پایه های شریعت اسلامی
هر قانونگذاری و تشریعی لازم است بر اساس پایه ها و اصولی بنا گردد که از آن برای بقا و دوامش در بین مردم کمک گیرد تا به عدالتش راضی و از حکمتش مطمئن باشند و در زندگی مصالح فرد و مجتمع را تأمین نماید. به لطف الله شریعت اسلامی دارای پایه ها و اصول ثابتی است و از چنان ویژگیی برخوردار می باشد که مردم با اطمینان و اعتماد تمام آن را پذیرفته و در مقابلش تسلیمند، چون قوانینش با فطرت سالم هماهنگ می باشد که آن همان ویژگی است الله تعالی انسان را بر اساس آن خلق نموده است که غیر قابل تبدیل و تغییر می باشد. و همچنانکه همه شواهد بر آن گواه است، عقلهای سالم را مخاطب خویش قرار می دهد، به کار و کوشش تشویق می کند، به جهاد در راه الله دعوت می نماید، و منادی ایثار، آزادی، مساوات، احسان و نیکوکاری می باشد.
از جمله اصولی که شریعت اسلام بر آن مبتنی است می توان به این موارد اشاره نمود:
شریعتی است که مردم را زیادتر از حد توان تکلیف نمی کند و آن را آسان می گیرد. چون تکالیف اسلام جملگی در حد توان انسان و فاقد چنان مشقتی است که انسان نتواند آن را انجام دهد. خداوند در وصف آن می فرماید: " ما جعل الله علیکم فی الدین من حرج "(خداوند در دین بر شما سختی قرار نداده است.) و می فرماید:" لا یکلف الله نفساً إلا وسعها "(خداوند هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمی کند.)
قوانین اسلام برای تمام مردم آمده و به حالات فردی، جزئی و شخصی توجه نشده است.
در هنگام ضرورت برای مردم رخصتهایی قرار داده است تا قوانین آن موجب مشقت نگردد. مثلاً در اسلام روزه ماه رمضان واجب است اما برای مسافر و مریض رخصت است.
کمی تکالیف: و آنچه مربوط به آن است در ارکان پنجگانه خلاصه شده است. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: "إن الله فرض فرائض فلا تضیعوها وحد حدوداً فلا تعتدوها، و حرم أشیاء فلا تنتهکوها، و سکت عن أشیاء رحمة بکم فلا تبحثوا عنها "[رواه الدارقطنی]«خداوند واجباتی را بر شما قرار داده، با ترک کردن و سستی در انجامش آن را ضایع نکنید و حدودی را مقرر فرموده از آن تجاوز نکنید؛ چیزهایی را حرام کرده است به آن نزدیک مشوید و استفاده نکنید و در مورد چیزهایی به قصد رحمتش بر شما سکوت کرده است در مورد آن بحث نکنید.»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
کلام خدا وکتاب خدا
کلام خدا یکى از مسائل اساسى علم کلام، فلسفه، عرفان، تفسیر و علومقرآن است. متکلمین از نظر حدوث و قدم و کلام لفظى و نفسى به آنمىنگرند، اما عرفا آن را بیان آنچه در دل است، خواندهاند; به همین جهتکلام را با لفظ برابر ندانسته و فعل خداى تعالى را نیز کلام و قول اومىشمارند. مقاله حاضر کلام خدا را از این دیدگاه بررسى کرده و بهتفاوتهاى اساسى بین کلام و کتاب خدا پرداخته و کلام خدا را صرفنظر ازاختلاف حیثیات همان کتاب خدا دانسته است; سپس به بیان مراتب کلام وکتاب پرداخته و پس از بیان درجات تشکیکى آنها مخاطب کلام خدا را درهر کدام از این مراتب بیان کرده است.
کلید واژهها: کلام، کتاب تدوینى، کتاب انفسى، کتاب تکوینى، خلق،امر، احدیت، واحدیت.
1) مقدمه
کلام خداى تعالى از موضوعات مشترک چند علم عقلى و نقلى است. هر کدام ازصاحبان علوم کلام، فلسفه، عرفان، علوم قرآن و تفسیر توجهى جدى به آن داشته و هریک از زاویه دیدخود به آن نگریستهاند. بیشترین دل مشغولى متکلمان پاسخ به این دوسؤال بود که آیا کلام خدا حادث استیا قدیم؟ و آیا کلام منحصر به لفظى استیا آنکهشامل نفسى نیز مىگردد؟ فرهیختگان علوم قرآنى نیز نظر و جهتبحثخود را برمحکم و متشابه و راه شناخت و تفسیر هر کدام معطوف داشتند. مقالهاى که اینک پیشروى دارید، کلام خداى را با دیدگاه عرفانى مورد مطالعه قرار مىدهد.
2) معناى کلام
در مشرب عرفانى هر فردى از افراد وجود کلمهاى از کلمات خداى تعالى است کهداراى ظهر و بطن و حد و مطلع و مراتب هفت گانه و بلکه هفتادگانه است. بر همیناساس کتاب تدوینى الهى داراى هفتباطن است. آن از مرتبه احدیتبه عالم الفاظ واصوات تنزل یافته تا براى تمام اقشار مردم هدایتباشد و هر آیهاى نسبتبه هر گروهىباطنى دارد.
صدرالدین قونوى گوید: «کلام به معناى تاثیر متکلم در مخاطب است، به قوهاى کهتابع اراده او باشد و به آن وسیله آنچه در نفس اوستبه مخاطب ابراز شده و به اورسانده شود، و ایجاد حقتعالى اعیان ممکنات را نیز چنین است; زیرا آنها کلمات وحروف خداى تعالى هستند که آنها را به وسیله حرکتحبى غیبى از نفس خود اظهارنموده تا به وسیله این کلمات خداوند و اسماء و صفات او شناخته شوند .
قونوى در اینجا کلام را به معناى تاثیر گذاردن در مخاطب دانسته و آنرا طورى تفسیرمىکند که با ظاهر آیات شریفه قرآن و کلمه بودن عیسى موافق درآید، و از این رو اعیانموجودات را کلمات و حروف الهى معرفى کرده است.
اگر ما به نحوه شکلگیرى کلام و هدف از پیدایش آن توجه کنیم، مقصود از کلام رابهتر متوجه مىشویم. آیا باید کلام را تنها در محدوده واژهها و الفاظ جستجو کنیم یاآنکه اعیان موجودات خارجى کلمات واقعى بوده و در اصل کلام همانهاست و اگر الفاظرا کلام مىنامیم، از نوعى اعتبار بهره جستهایم.
علامه طباطبائى فرموده است: «کلامى که از امور ا عتبارى است، احتیاج و ضرورتاجتماعى سبب پیدایش آن شده است; چون در یک جامعه مردم مجبورند که آنچه را دردل دارند، به یکدیگر اظهار کرده و بفهمانند و اگر انسان مىتوانستبه تنهایى زندگىکند، نیازى به تکلم نیز پیدا نمىکرد. پیدایش کلام نیز با مطالعه احوال موجودات روشنمىشود; مثلا مرغ در ابتدا وقتى مىخواهد وجود دانه و خوردن آن را به جوجه خودبفهماند، در برابر جوجه خود یک دانهاى را با منقار خود برداشته و به این وسیله دانهبرداشتن را به او یاد مىدهد، و سپس دانهاى دیگر را برداشته و نوعى صدا از خود برمىآورد، و پس از مدتى تنها همان صدا را ایجاد مىکند و نیازى به برداشتن دانه و نشاندادن آن احساس نمىکند و جوجه نیز مقصود او را مىفهمد. انسان نیز اینگونه است;بنابراین مىتوان گفت: «لفظ» یا «کلام» وجودى اعتبارى براى معناى خود است، و تکلمراهى استبراى رسیدن به آنچه در دل متکلم است، و چون هدف از کلام بیان چیزىاست که در دل است و هر فعلى نیز چنین دلالتى دارد، مىتوان گفت که هر فعلى خودنوعى از کلام است; با این تفاوت که دلالت لفظ اعتبارى است و دلالت فعل حقیقىاست. پس هر موجودى کلام خداوند است»[2].
علامه طباطبائى در این سخن خود چون به هدف کلام توجه کرده است، هرموجودى را کلام تکوینى خداوند دانسته است. اما صدر الدین قونوى باتوجه به معناىکلام که همان جرح و اثر گذاردن است، هر موجودى را فعل خدا دانسته است. درمهمترین خطبه توحیدى نهجالبلاغه نیز فعل خدا کلام خدا خوانده شده است: «و انماکلامه سبحانه فعل منه»[3]; (کلام خداوند همان فعل اوست).
با توجه به آنچه گذشت، معلوم شد که اولا، لازم نیست که همیشه کلام «لفظ» باشد;بلکه کلام اعم از لفظ و فعل است و هر کدام از این دو مىتوانند کلام باشند و ثانیا، لازمنیست که همیشه کلام بیان کننده آنچه در دل انسان استباشد; بلکه هر چه علامت چیزدیگر باشد، چه آن چیز در دل باشد یا غیر دل، کلام خواهد بود. پس هر چه بیان کنندهجهان هستى باشد، کلام است; چه لفظ باشد یا غیر لفظ، و بیان مقصود فرقى نمىکند کهبواسطه وضع یا بالذات باشد، و مهم در کلام بودن همان علامت چیز دیگر بودن است،و لذا گاهى مىگویند: با زبان بىزبانى گفتم.
ضمنا اگر آیه شریفه «لا یمسه الا المطهرون» (1) [واقعه 79] نفى باشد - نه نهى - چونکلام مقدس الهى از ساحت و مطلب خلاف مبرى و دور است و این آیه شریفه دلالتدارد که جز انسانهاى پاک هرگز کسى به این کتاب الهى نمىرسد و از طرف دیگرمىدانیم که انسانهاى ناپاک مىتوانند قرآن کریم را مس کنند، معلوم مىشود که مراد ازاین آیه آن کتابى است که کلمات آن غیر از این الفاظ و کلمات است; یعنى: همانموجودات تکوینى است که کلمات خدا بوده و هر کدام دلالتى بر مراد الهى دارند.
3) معناى کتاب
معمولا مردم کاغذى را که بوسیله قلم رنگى چیزى بر آن نوشته شده باشد، «کتاب»مىنامند; ولى با اندکى دقت روشن مىشود که هرگز نوع کاغذ مقوم کتاب بودن نیست وبراى تحقق کتاب هرگز نوع کاغذ مدخلیتى ندارد; همچنانکه با دقتبیشتر معلوممىشود که در تحقق کتاب، اصل وجود کاغذ نیز لازم نیست و بلکه نوع قلم یا اصلوجود قلم و حتى وجود نوشته نیز ضرورتى ندارد. تنها چیزى که قوام کتاب به آن بستگىدارد، این است که باید چیزى باشد که نویسنده، مقصود خود را در آن اظهار کرده باشد.چنین چیزى کتاب است. پس هر چه که بتواند نشانه مراد و مقصود شخص باشد، کتاباو خواهد بود، و به این جهت مىتوان گفت که همه عالم کتاب خداست. چنین کتابى را«کتاب تکوینى» گویند.
بنابراین کتاب به «کتاب تدوینى» که قرآن مجید است و «کتاب تکوینى» که جهاناست تقسیم مىشود، و این کتاب تکوینى نیز به «کتاب انفسى» که جان انسانى است (2) و«کتاب آفاقى» که جهان غیرانسانى است تقسیم مىپذیرد.
جهان کتاب تکوینى خداوند است; زیرا نشان دهنده خداى تعالى و حکمت او وهدف از خلقت است; پس صحیفه وجود عالم خلق، کتاب خدا است و اعیان موجوداتآیات اوست: «ان فى اختلاف اللیل و